طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

ارتش سرخ!

آورده اند تیمی در پایتخت بود که آن را سرخ جامگان پایتخت می نامیدند و در برخی جراید آنان را ارتش سرخ لقب داده بودند ولی عامه مردم آنان را پرسپولیس می نامیدند.
مربی شان مردی از دیار خوب رویان که او را آقا - دائی خطاب نمودندی و به لقب شهریاری مفتخر همی گشت و به بزرگان تیم وعده یک جام دادی چرا که « در خانه اگر کس است ، یک جام بس است.» اما چون لیگ به آخر رسیدی و در لیگ چهارم شدندی و در جام باشگاه های آسیا در بین چهار تیم ایضاً چهارم  ، فدراسیون چاره کار را در جام حذفی دید تا آقا دایی بد قول نشود. ابتدا امیری را اصفهان بگفتند که سپاهیان خود کنار بکش ، امیر مردانه جنگید و خود از سپاهیان جدا شد ولی دو تن از سردان مو بلند و سیه چرده سپاهیان در  واپسن دقایق نبرد توپ را به هوا شلیک نمودند تا در خوزستان با گرد و غباری که به چشمان قاضی میدان همی فرود آمد ،  پنالتی هایی مُسَلم نادیده انگاشته شوند که آقا دائی  هم در کمال تعجب بر این نکته صحه گذارد و سرخ جامگان راهی نبرد گاه آخر شدند.
در پایتخت نیز قاضی وقتی کارتی قرمز به قوی سفید انزلی نشان داد و قوی اعتراضی ننمود ، قاضی از این رفتار مردانه خوشش آمد و چند بار دیگر هم دست به جیب شد و دو پنالتی هم چاشنی کار کرد تا هم از نظر گل و هم از نظر بازیکن محروم خیال فدراسیون و آقا دائی از نبرد دوم راحت شود. اجازه بدهید بقیه اش را فارسی بگویم. در همه جای دنیا جام حذفی قبل از لیگ به پایان می رسد ، اما در کشور ما قهرمان جام حذفی بعد از لیگ می شود تا اگر یکی تیم های استقلال و پرسپولیس به جام باشگاه های آسیا نرسیدند ، از طریق جام حذفی راهی این دیدار ها شوند . البته خود فدراسیون هم می داند که این دو تیم در رقابت های باشگاه های آسیا گ‍ُلی به سرشان نمی زنند ولی چون 4 تا هوادار بیشتر از بقیه تیم ها دارند ، مسئولین فوتبال دلشان به همین خوش است که بگویند ، در فلان بازی باشگاه های آسیا ما بیشترین تماشاگر را داشتیم !

گفتم گوشمالی ، تو که کُشتیش!

بعد از اجرای قوانین جدید راهنمایی و رانندگی که از دهم اردیبهشت سال جاری آغاز شد ما یاد مبصر دوران راهنمایی افتادیم. این شیر پاک خورده قبل از آمدن معلم اسامی دانش آموزانی را که به زعم خودش نظم کلاس را به هم می ریختند ، در ستون بد ها و اسامی دانش آموزان مودب را در ستون خوب ها می نوشت. بعد هم تا می توانست جلوی اسم بی نظم ها ضربدر می زد. اما کافی بود شما چند لحظه ای دست به سینه و ساکت بنشیند ؛ اول ضربدر ها را پاک می کرد بعد هم اسم شما را از ستون بد ها پاک می کرد و در ستون خوب ها می نوشت! در آنونس های تبلیغاتی مربوط به معرفی جرایم رانندگی جدید ، گوینده ، زمانی که تخلفات حادثه ساز را با آب و تاب و هیجان بیان می کند ، مو بر تن انسان سیخ می شود و هر لحظه منتظر شنیدن جریمه ای سنگین و مخوف ( مثل تهدیدات قاضی شریفی در کمیته انضباطی فوتبال! ) هستیم ، اما چند لحظه بعد گوینده میزان جریمه را اعلام می کند : 72 ساعت توقف خودرو در پارکینگ ، 5 نمره منفی و  30 هزار تومان جریمه! و البته نمرات منفی هم بعد از 6 ماه رانندگی دست به سینه پاک می شوند!
من فکر نکنم قیمت یک فرهنگ 6 جلدی خدا بیامرز عمید بیش از 100 هزار تومان باشد لذا خرید این فرهنگ لغت به دوستان کمیته انضباطی ، راهنمایی و رانندگی و ... توصیه می شود. چون این بنده خدا عمرش را در راه روشن ساختن معانی کلمات و عبارات فارسی گذاشت. اما ظاهراً در سال های اخیر معنی برخی کلمات نظیر شدید ، سنگین ، برخورد قاطع و حتی جریمه تغییر کرده که این گونه جرایم پفکی را سنگین و این برخورد های مدرسه ای را ، برخورد شدید می نامند. به عنوان مثال در کشور کوچک کویت جریمه توقف در مقابل تابلوی « توقف مطلقاً ممنوع» توقیف خودرو و بازداشت راننده به مدت 10 شب می باشد. یا در برخی کشور های اروپایی مبلغ برخی از جرایم رانندگی به اندازه یک سوم قیمت خودرو می باشد. اما در کشور ما میزان شدید ترین جریمه رانندگی از خفیف ترین جریمه در برخی کشورهای اروپایی نیز کمتر است.
گویند زوجه ای با شوی تیتیش مامانی خویش در حال گذر از معبری بودند که جوانکی خام ، سخنی نا مربوط بر زبان راند. زوجه برنجید و از شوی خویش خواست جوانک را گوشمال دهد. مرد سمت جوانک رفت و سه بار بر پشتش زد وگفت : « بَد ، بَد ، بَد...» زوجه ندا در داد: « بس است ؛ گفتم گوشمالی تو که کُشتیش! »

نگرانی آقا رسول ازحذف سه صفر از پول ملی

 دیروز صبح که به مدرسه رفتیم والدین یکی از بچه ها را دیدیم که از معلم ریاضی در خواست ارفاق 3 نمره ای داشت تا فرزندش قبول شود. اما معلم ریاضی عنوان کرد که سه نمره ارفاق امکان ندارد ونمره ایشان 7 است و باید بیشتر تلاش کند. والدین هم با عصبانیت و غرولند و ... دفتر مدرسه را ترک کردند. ساعت بعد در اتاق دبیران در حال ریشه یابی دلایل توقع بیش از حد خانواده ها در دادن نمره به بچه هایشان بودیم که آقا رسول سرو کله اش پیدا شد و طبق معمول ریشه به دست ، راهکار هم ارائه کرد. آقا رسول عنوان کرد : « اصلی ترین دلیل در این قضیه ، مسئله کمیت است. عدد دو یا سه در جامعه و بازار محلی از اعراب ندارند و به دیده تحقیر به آنها نگاه می شود. تازه مردم به دو میلیون می گویند دو تومن ، شما دیگر چه توقعی از دو یا سه واقعی دارید. اگر کمیت نمره را تا 20000 بالا ببریم دیگر خانواده نمی تواند بگوید ، لطفاً 3000 نمره بدهید تا بچه من قبول شود! »
مدیر نگاهی به آقا رسول انداخت و گفت « مرد حسابی دولت دوره افتاده هر چی صفره داره جمع می کنه . آنوقت ما به نمرات صفر اضافه کنیم؟»
آقا رسول گفت : « مرد حسابی کشور هایی اقدام به حذف صفر از پول ملی  کرده اند که با پدیده ابر تورم ( hyper Inflation ) مواجه شدند. در کشور هایی نظیر برزیل ، ترکیه ، آلمان و زیمباوه ، چاپ بی رویه اسکناس در سایه سیاست های انبساطی شدید تورم نجومی به بار آورد. زمانی هم که تورم سه یا چهار رقمی شود ، ارزش پول ملی به شدت پائین می آید و عملاً از حیز انتفاع ساقط می شود. در این حالت دیگر پول قادر نخواهد بود وظیفه خود را به عنوان وسیله سنجش ارزش ( قیمت گذاری کالا ها و خدمات) ، واسطه مبادله و وسیله ذخیره ارزش( پس انداز ) ، ایفا نماید و مردم به جای پول ملی جانشین هایی برای آن می روند که مرسوم ترین آن نیز استفاده از پول خارجی ( مثلاً دلار ) است. در این کشور ها نیز حذف صفر ها بدون مهار تورم صورت نگرفت بلکه همزمان با سیاست های انقباضی مالی اقدام به حذف صفر کردند.»
بنابراین دولت باید در دو حوزه فعالیت کند ابتدا  اقدامات عملی و حقیقی برای مهار تورم از طریق اعمال سیاست های مالی و پولی منضبط ، سپس تغییر واحد پولی یا همان سیاست حذف صفر ها . در واقع اگر حذف صفر بدون کنترل و مهار تورم باشد این عمل که هزینه های زیادی را در بر دارد فقط برای صرفه جویی وقت در شمارش اسکناس ، سهولت در مبادلات ، نگهداری ساده تر حساب ها ، تراز ها و ارقام ، نقل و انتقال آسانتر پول و ... مناسب است و در بهبود اوضاع اقتصادی نقشی ندارد .»
اما اگر از لحاظ ... در این لحظه مدیر نگاهی به آقا رسول انداخت و گفت : « استاد ؛ اگر اجازه بدهید همکاران به کلاس تشریف ببرند ، ادامه بحث را بگذار ید برای گفتگوی خبری ساعت 5/10 !»

آقا رسول و ضمانت بانکی!

 دیروز صبح توی دفتر مدرسه نشسته بودیم که ناگهان صدای ترمز ماشین شنیدیم. کمی دوروبرمان را نگاه کردیم و متوجه شدیم صدای زنگ موبایل آقا رسول است! آقا رسول چند دقیقه ای با موبایلش صحبت کرد. طبق معمول صحبت از پول و چک و  بانک و... بود. صحبتش که تمام شد پرسیدم : « چی شده ، باز می خوای از چین شلوار کردی وارد کنی ؟ »
گفت : « نه قراره 50 میلیون تومان ضامن نصرت خان بشم.» گفتم: « نصرت خان دیگه کیه ، آشناست؟» گفت: « نه ، دقیقاً نمی شناسمش ، از آشناهای دور باجناقمه!»
مدیر گفت: « مرد حسابی ، با چه جراتی داری ضمانت کسی رو می کنه که نمی شناسیش؟ اگه دو روز دیگه حسابداری کل حقوقت رو به حساب دادگاه ریخت ، نیای اینجا گریه و زاری کنی! »
آقا رسول نگاهی به مدیر انداخت و چیزی نگفت. چند دقیقه بعد جوانک خوش تیپی ، خوشحال و خندان وارد دفتر شد. بعد هم راجع به شغلش و نحوه گرفتن وام های میلیونی ، چند دقیقه ای به ایراد سخن پرداخت. در این مدت هم آقا رسول مدارک مورد نیاز ضمانت را از منزل آورد.
نصرت خان ضمن مشعوف شدن از آشنایی با جمعی فرهیخته و به زعم خودش وارسته از ما خداحافظی کرد و به آقا رسول گفت: «ماشین آماده است؛ بفرمائید.» آقا رسول هم گفت: « نیازی به ماشین نیست ، پیاده می ریم. دفترخونه همین چهار راه بعدی است!» نصرت خان گفت: « دفتر خونه واسه چی ؟» آقا رسول گفت: « اگه زحمت نیست ، سه هکتار از زمین های کشاورزی تان یا سه دانگ از منزلتان را به نام بنده بزنید ، بعد از تسویه وام ، معامله را فسخ می کنیم!» نصرت خان با ناراحتی گفت: « یعنی شما به من اعتماد نداری؟» آقا رسول هم گفت: « نفرمائید قربان ، اگه بنده به حضرتعالی اطمینان نداشتم که ضمانت را قبول نمی کردم ، ظاهراً شما به امانتداری و صداقت بنده مشکوک هستید.»
نصرت خان با عصبانیت و بدون خدا حافظی دفتر مدرسه را ترک کرد. به آقا رسول گفتم: « مرد حسابی تو که نمی خواستی ضامنش ، بشی چرا بنده خدا رو تا اینجا کشوندی ؟ » آقا رسول گفت: « من کی گفتم ضامن نمی شم ، 50 میلیون که خوبه ، 500 میلیون هم بخواد ضامنش می شم ، ولی به شرطی که معادل مبلغ وام زمینی ، خونه ای ، کارخونه ای به نام من بزنه. بعد از تسویه حساب وام ، دوباره اموال را بهش بر می گردونم. » بعد هم این پیامک را برای همه فرستاد: « آرامش درونی ات را به هیچ چیز مفروش ، که چیزی گرانبها تر از آن در این دنیا نخواهی یافت.» سنت فرانسوا دسلز

کاهش مصرف بنزین با قرص مکمل!

بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها و لزوم مصرف بهینه سوخت ، راهکارهای مختلفی در راستای صرفه جویی در مصرف بنزین صورت گرفته است که ظاهر برخی از آنها چندان معقول نیست ولی آماراً مصرف سوخت پائین آمده است. این راهکار ها در چند ژانر قابل بحث و بررسی هستند:
الف) راهکار های فنی : اولین راهکار فشردن گلوی شیلنگ رابط بنزین با یک بست می باشد که تبلیغ این بَست شب و روز در صدا و سیمای خودمان قابل رویت است. با قراردادن این بست دور گلوی شیلنگ بنزین ، مصرف سوخت تا 50 درصد کاهش می یابد. البته به همین میزان هم از سرعت و توان خودرو کم می شود.( نظر کارشناسان دو غول بزرگ ماشین سازی ایران )
ب) مصرف قرص مکمل : امروزه استفاده از وسایل و محصولات مختلف مثل قرص ، گوشواره ، کمربند ، گوی ، توپ و ... در انجام اموری نظیر درمان لاغری و چاقی  ، ترک سیگار ، کاهش اشتها ، درس خواندن و .... رایج شده است. اخیراً قرص هایی هم به بازار عرضه شده است که علی الظاهر این قرص ها منجر به افزایش عدد اکتان (درجه آرام سوزی) بنزین می شوند و در نهایت بهبود احتراق، کاهش آلایندگی، از بین بردن رسوبات محفظه احتراق و در نهایت کاهش 25 درصد مصرف بنزین خودروها را به همراه خواهد داشت! جسارتاً به عرض برسانم این قرص ها همان قرص های روانگردان هستند که بعد از انداختن آن در باک ماشین ، موتور بیچاره خودور ، حالی به حالی می شود و به قول شاعر « پای کوبان می رود چون عاشقان تا پای دار». در ضمن استفاده از این قرص ها به نیتی غیر از کاهش مصرف سوخت ،  از نظر اخلاقی ایراد دارد. 
ج) انجام سفر های نشسته : ما یک آشنایی داریم که ایشان می فرمایند ما در اداره به ماموریت نشسته
می رویم!( چکار دارم اسم اداره رو بگم دو روز دیگه بچه های هلال احمر هم از دست ما شاکی بشن). در این اداره افرادی که مثلاً در دبیرخانه کار می کنند و امکان رفتن به ماموریت برایشان فراهم نیست ، از مزایای مالی ماموریت نشسته بهره مند می شوند. پس لزوماً برای سفر نیاز به مرکب ، ماشین ، برگه ماموریت و ... نیست و شاعر هم در این باره چه نیکو اشارت نموده است :
            بنشین و سفر کن که به غایت نیکوست                       بی منت پا گرد جهان گردیدن
البته سفر های نشسته حالات مختلف دیگری هم دارند. همین آقا رسول خودمان ، گاهی اوقات زنگ های تفریح سری به منزل می زند و بر می گردد. بعد به جای پاک کردن شیشه های کلاس ها ، شیشه های فضا پیما را پاک می کند و به عوالم دیگر سفر می کند ؛ که این نوع سفر فقط برای تفریح توصیه می شود و مسافرت دائم آن اعتیاد آور است.
د) سفر با باد : برنامه ریزی جهت استفاده از سایر انرژی ها ، نظیر انرژی های خورشیدی ، برقی و بادی هم بد نیست. البته شهرستان علی آباد در این راستا پیشقدم شده و کارخانه ماشین برقی هم دارد! ولی استفاده از بالون و پاراگلایدر و امثالهم بد نیست. حالا بالون 70 میلیون تومان است. یک پاراگلایدار دست دوم تمیز ، بی رنگ ، تازه تعمیر بیشتر از دو تومن نیست. همین مینودشت خودمان هم قطب پرواز با پاراگلایدر در کشور است. فقط سفر با آن به قول اکبر عبدی یک کم چیز می خواد ، دل و جرات!

آب گل آلود و کره هلندی !

همه ساله در کشور طرح های ریز و درشت فراوانی اجرا می شود که در برخی از آنها هدف چندان مهم نیست ولی برخی از این طرح سرتاپا هدف هستند. طرح هدفمندی یارانه ها نیز از همین طرح هایی است که اهداف زیادی در آن نهفته است. هدف دولت از اجرای این طرح جلوگیری از حیف و میل اموال عمومی و ضرر به بیت المال و رساندن یارانه به اقشار آسیب پذیر می باشد ، اما از آن جایی که در کشور ما آزادی بیان وجود دارد عده ای آن را جور دیگر تعبیر کرده اند و سعی می کنند « از آب گل آلود کره هلندی! » بگیرند.کاهش در وزن ، تعداد و حجم کالا ها و افزایش بی حساب و کتاب قیمت ها ،  از شیوه های غیر اخلاقی برخی از شرکت ها می باشد که صد البته اگر این تغییرات با اصول و منشور اخلاقی فدراسیون هماهنگ نباشد به صورت حناق در گلوی صاحبان تخلف بروز پیدا خواهد کرد و کمیته انظباطی نیز آنها را نقره داغ خواهد کرد! علی ایحال با توجه به این که افزایش قیمت ها به صورت منطقی و منصفانه حق هر تولید کننده است پیشنهاداتی جهت جلوگیری از بروز هر گونه شائبه در توجیه افزایش قیمت ها ارائه می گردد تا لااقل سرپوشی بر این تخلف زیر پوستی مهیا باشد:
الف) استفاده از لفاف و کارتن های مرغوب و رنگ لعاب دار و نوشتن اسم کالا ها به زبان های مختلف و صادراتی جلوه دادن محصولات
ب) درج عکس خریداران روی کارتن محصولات . همان طور که اداره پست عکس افراد را به صورت تمبر شخصی چاپ می کند ، صاحبان کارخانجات نیز می توانند با این شیوه مردم را بچاپند ، یعنی عکس آنها را روی محصولات چاپ کنند.
ج) بزرگتر کردن قوطی و جعبه و تغییر ندادن وزن و حجم . مثلاً نیم کیلو رب را در قوطی یک کیلویی جا سازی کنند و با این روش حتی می توان قیمت را نیز از دوران ماقبل هدفمندی نیز پائین تر آورد.
د) استفاده از ترفند اشانتیون یا جایزه . در این روش می توان به بهانه دادن دادن جایزه در هر 3 میلیون قوطی یا کارتن ، یک ربع سکه قرار داد و به همین بهانه فروش ، قیمت ، تولید و ... را  بالا برد.
البته شیوه های دیگری نیز وجود دارد که به دلیل احتمال سوء استفاده و بد آموزی از ذکر آنها معذوریم.

جسد چینی !

معاون آموزشی وزارت بهداشت از عدم تحویل جسد کافی به دانشگاه های علوم پزشکی از سوی پزشکی قانونی گلایه کرد. شجاعی ، رئیس پزشکی قانونی کشور نیز اعلام کرد : اینکه دانشگاه ها بیش از حد نیاز جسد برای تشریح می خواهند معقول نیست.( هفته نامه سپید اردیبهشت 90)

بعد از خواندن این دو خبر در جراید ، به همراه آقا رسول تحقیقات نیمه گسترده ای در خصوص نحوه تامین جسد برای تشریح در دانشگاه های پزشکی ، نیاز بیش از به جسد در دانشگاه های کشور و مظنه جسد در بازار فعلی انجام دادیم ولی به نتایج متقن و روشنی دست پیدا نکردیم و به ناچار یافته های خود را بر اساس اظهارات برادر زاده آقا رسول ( مرده شور پزشکی قانونی ) تنظیم کردیم. ایشان روز گاری در ژاپن در یک قبرستان مشغول به کار بود و به علت گذاشتن شیشه آب مقطر در بینی متوفیان اخراج شد!( ژاپنی ها معتقدند اگر هنگام سوزاندن جسد ، صدای ترکیدن جمجمه به گوش برسد گناهان فرد آمرزیده می شود و به کارکنان قبرستان انعام تُپل می دهند. صدای ترکیدن شیشه آب مقطر هم کم از صدای ترکیدن جمجمه متوفی نیست!)

بگذریم. آقا سالار می گوید: « بیشتر این اجساد از غیر مسلمانان کشور های مختلف تهیه می شوند و البته کیفیت خوبی ندارند. به عقیده ایشان جسد باید رو پا و سرحال باشد! و از سلامت نسبی برخوردار باشد.»علی الظاهر اجساد این اجنبی های همه چیز خوار به درد لای جرز هم نمی خورد چه برسد به تشریح. نگرانی دیگر ایشان از تنظیم قرار داد محرمانه با چین جهت واردات جسد های چینی به کشور می باشد که به زعم ایشان صنعت جسد و کالبد شکافی کشور را دچار نابسامانی و رکود خواهد کرد. ایشان اعتقاد دارند اجساد چینی اولاً گوشت و گِل خوبی ندارند و با توجه به امید به زندگی بالا در کشور چین بیشتر اجساد چینی استخوانی هستند و بافت محکم و به درد ندارند. در ثانی به علت علاقه وافر چینی ها به خوردن انواع و اقسام جَک و جانور ، ساختار داخلی آنها کلاً تعطیل است و با تشریح امعاء و احشاء آنها ، چیزی عاید پزشکان جوان نخواهد شد و بیشتر گمراه می شوند و اساتید نیز مجبور می شوند برای تفهیم یک موضوع ساده یا نشان دادن یک عضو داخلی معمولی ، دل و روده چندین جسد را بیرون بیاوردند و به همین علت است که دانشگاه های کشور با کمبود جسد روبرو شده اند!

در ضمن ایشان تنها راه حل مشکل جسد در دانشگاه های کشور را تاسیس بانک جسد و راه یابی صنعت جسد به بازار بورس و فرا بورس دانست.

هدفمندی جرائم رانندگی

بعد از هدفمندی جرائم رانندگی ، تصور ما بر این بود که میزان جرائم رانندگی به طرز چشمگیری « کم » و حتی زبان اقا رسول لال «کمتر» خواهد شد. ولی متاسفانه یا خوشبختانه تغییر چندانی حاصل نشد . ( لااقل در ولایت ما که چیزی دیده نشد) . موتوری ها کماکان کلاه کاسکت که خوب است یک کلاه نمدی هم بر سر خود نگذاشته اند. بستن کمربند ، توقف روی خط عابر پیاده ، عبور از چراغ قرمز ، رعایت سرعت مطمئنه و ... کما فی السابق منوط به حضور پررنگ یا کمرنگ پلیس دارد. البته با توجه به شواهد و مستندات موجود و تحقیقات کتابخانه ای آقا رسول ، دلایلی برای این رفتار های حادثه ساز تببین شده که به آگاهی می رسانم:
1) بوی بهبودی اوضاع : به قول شاعر که می فرماید : « بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم» ظاهراً بعد از پرداخت نقدی یارانه ها اوضاع مالی مردم بهتر شده و حتی برخی از محل پس انداز مابقی یارانه برای خود کار و کاسبی هم راه انداخته اند. بنابراین پرداخت این قبیل جریمه ها ، برای هیچکس دغدغه محسوب نمی شود.
2) چرک کف دست : جریمه علی القاعده باید روی رفتار اشتباه ، تاثیر گذار باشد تا از تکرار آن جلو گیری کند. وقتی در ورزشگاه ها از میزان توهین ، تهدید و ضرب و شتم داور ، شکستن صندلی و صدور انواع و اقسام فحش خاربار با جرائم نقدی کاسته نمی شود ، اینجاست که متوجه می شویم پول مثل چرک کف است و هیچ ارزشی ندارد و ارزش ها و معیار های باشگاه مقدم بر هر نوع هزینه ای است. بنابراین زود رسیدن ، نشان دادن دستْ فرمان ( علی الخصوص به جمعیت نسوان) ، گرفتن ماشین مدل پائینی که از ما سبقت گرفته در سه سوت ، لائی کشیدن ، تیک آف ، دستی کشیدن و قس علی هذا القیاس...  مقدم بر هر نوع رفتار در رانندگی می باشند و اگر برای حفظ این ارزش ها هزینه کنیم ، جای دوری نخواهد رفت.
3) نهادینه شدن رفتار ها : از قدیم گفتن « ترک عادت موجبه مرضه.» من فکر می کنم مسئولین راهنمایی و رانندگی قبل از اصلاح قوانین جرائم ، بهتر است تکلیف مردم را با ضرب المثل ها روشن کنند. از یک طرف مردم را به رعایت و توجه به هنجار های روانشاختی سوق می دهیم و از طرف دیگر از مردم می خواهیم رفتار و عادت 40 یا 50 ساله خود را یک شبه تغییر بدهند و مثلاً در بین خطوط رانندگی کنند یا از سمت راست سبقت نگیرند! عواقب و کنش منفی حاصل از این تداخل هنجار ها و ناهنجار ها به مراتب بیش از چند حادثه ریز و درشت رانندگی هزینه ساز خواهد بود و در این صورت موقع بررسی مدارک رانندگی پلیس باید تائیده سلامت روان هم از راننده مطالبه کند.
در خاتمه ضمن تقدیر و تشکر از مسئولین محترم راهنمایی و رانندگی که سعی در برقراری نظم و ایجاد ترافیک روان دارند به اطلاع می رسانیم رانندگی در کشور ما ،  ملقمه ای مرکب از تلفیق چندین هنر ، مهارت و شاخصه است که درهیچ کجای دنیا به چشم نمی خورد. شعبده بازی ، تر دستی ، اعتماد به نفس ، سرعت عمل ، شهامت ، تخمین مسافت ، دید وسیع ، چشمان تیز بین ، پیش بینی ، حدس و گمان ،  التماس و درخواست ، نقش بازی کردن ، تجزیه و تحلیل ، آگاهی از روان شناسی شخصیت ، تعارف هزینه ناهار ، ساخت داستان های فی البداهه سوزناک ، عشقی و حتی جنایی ، تغییر آنی میمیک صورت ، جنون آنی ، ندیدن آنی تابلو یا پلیس و ... بخشی از مولفه های یک راننده زِبَر دست می باشند که خدا وکیلی با جریمه نمی توان این مهارت ها را در حین رانندگی ، حذف یا کمرنگ کرد و رفع عیب هر کدام از این موارد ، مکانیک خاص خودش را می خواهد!

بهانه های هوایی

حکیمی فرزانه را گفتند دانی علت اطاله1 ساخت گذر ابر به علی آباد کدام است؟ حکیم نگاهی در ایشان بیفکند و بفرمود: «‌ جانان من ، حرمت ساخت جاده ، کم از بزرگراه و اتوبان نخواهد بود و پی آن باید محکم گرفت تا تَرک تَرک نشود.» حکیم را گفتند : « پی محکم است و بیش از صد ها کرور سنگ و شن و ماسه در زیر جاده کوفته اند و بزرگانی همچون شادروان عباس کَل سالها  بر امر کوبیدن نظارت مستمر و چشمگیر داشته اند.» حکیم چین در جبین بینداخت و بگفت: « جاده سازی مصالح نیکو و سیاه ماده 2 فراوان طلب کند. در ثانی باید بودجه ای دولتی بر آن مقرر داشت تا در نیمه کار ، کفگیر به ته دیگ بر نخورد.» گفتند: « بودجه معین و به قدر کفایت است.» حکیم گفت: « همچنان که برای ساخت یک چشمه دوره المیاه3 ، اخذ مجوز از ذیصلاحْ مراجع ضرورت است ساخت گذر نیز بدون مجوز دولتی ها خلاف ثواب است که جاده بدون مجوز به سان چارپای بی زین و لگام است و همانند تیم سرخ جامگان پایتخت هر کس دعوی مالکیت آن کند و در آن جولان دهد.» گفتند:« ای بزرگ ، ساخت این جاده مصوبه هیات دولت است و تا بحال رجال و دانایان زیادی بر ساخت این معبر صحه گذارده و تکمیل آن را از ضروریات و امور ثواب در بلاد گلستان و سمنان دانسته اند.» حکیم لختی اندیشید و بگفت: « شاید در این گذار به اشجار و سکنه آسیب جدی وارد خواهد شد که عده ای از دلسوزان کٌنده لای چرخ این واقعه می نهند.» گفتند : « حکیما ، تو خود بهتر آگهی که سکنه بیش از دلسوزان ، بر اشجار دلسوزی کنند و چه بسا اگر این گذر مهیا بودی ، در حریق قبلی ، اشجار کمتری بسوختی.» حکیم محاسن خویش بخارید و بفرمود: « جانان من بهانه های زمینی که می توان بر ساخت یک گذر گرفت و در ساخت آن وقفه آفرید ، از این بیش ندانم. باقی بهانه ها ، قطع به یقین هوایی و فرا زمینی اند و در مخیّله من نگنجند. مرا از حل این پیچیده معمّا معاف بدارید.»

1- طولانی شدن
2- قیر
3- دستشویی

سفر به دور دنیا با بچه های موسسه

در گذشته برای انجام هر کاری یک شیوه منطقی و عقلانی وجود داشت و کمتر کسی به فکر ابداع شیوه های مازوخیستی و من در آوردی می افتاد ، مگر به نیت کسب در آمد یا سر کیسه کردن خلق الله. مثلاً در قدیم تنها راه ترک سیگار ، نکشیدن سیگار بود. اما امروزه استفاده از چسب نیکوتین ، گوی نیکوتین ، گوشواره نیکوتین ، کمربند نیکوتین ، استفاده از قلیان یا حتی برخی مواد مخدر ارزان قیمت و کم خطر نظیر کراک ! از جمله راهکار های ترک سیگار می باشند که صد البته وقتی خانواده ها در می یابند که مثلاً هر وعده قلیان معادل یکصد نخ سیگار ضرر دارد ، همان سیگار کشیدن را به این نوع ترک ، ترجیح می دهند. بگذریم .  در ایام ماضی تنها راه درس خواندن و طی مدارج عالی تحصیلی نیز ، خواندن کتاب و مطالعه منظم و مستمر و رفتن به دانشگاه بود. اما امروزه برای به اصطلاح درس خواندن یا به عبارتی مسخره کردن علم و دانش راه های فراوانی وجود دارد که از چسب و کمربند نیکوتین خنده دار تر و بامزه ترند. استفاده از سی دی های کارتون که لابلای آنها اندکی مطالب درسی گنجانده شده ، تبلیغ انواع بازیهای اعتیاد آور با توجیه تقویت حافظه و بالا بردن ضریب هوشی ، تولید انواع جعبه و کارتن های مختلف جی 5 و جی 6 و جی 7 و ... ، درس خواندن و رفع اشکال از طریق ماهواره ، اینترنت و موبایل ، شرکت در انواع و اقسام کلاس های آموزشی و ضد آموزشی با مخلفات ( پشتیبان ، همراه ، رفیقم اینا و ...) و در نهایت هم سفر به دور دنیا با بر و بچه های موسسات آموزشی از این روش های با کلاس عصر جدید محسوب می شوند. البته گردانندگان و مبدعین این گونه محصولات و خدمات  از سویدای ضمیر به فکر قبولی بچه ها و بالا بردن ضریب موفقیت دانش آموزان در آزمون های درسی هستند و لحظه ای به موضوعات مادی نمی اندیشند. اما ذکر این نکته ضروری است که از درس خواندن با این روش های کم چرب چیزی عاید کسی نمی شود و دوستان توجه داشته باشند درس خواندن باید از طریق مطالعه مستمر صورت گیرد و برای رفع خستگی حاصل از مطالعه می توان از این امکانات استفاده کرد و با بچه ها به دور دنیا سفر کرد نه اینکه در طول سال در حال مسافرت به دور دنیا باشید و هر وقت حوصله تان سر رفت ، چهار صفحه هم کتاب بخوانید! شب به خیر 

حیای مریض

بنا بر اعلام کارشناسان ، در کشور ما گوشت مرغ و شیر دارای مقادیر زیادی آنتی بیوتیک هستند.( جام جم – 20 فروردین)
تجویز یک میلیارد و 260 میلیون تومان آنتی بیوتیک در نسخه های سال 89 یک پزشک ( روزنامه جوان – شماره 3377)
دارو از مهمترین کالاها در تجارت امروزی بشر به لحاظ اثر گذاری بر سلامت انسان محسوب می شود. امروزه اکثر خانواده ها به طور روزانه دارو مصرف می کنند و برای بعضی از مردم دارو از نان شب واجب تر است. سایرین هم که داروی روزانه مصرف نمی کنند با مصرف گوشت و شیر ، آنتی بیوتیک وارد بدنشان می شود.( البته خدا کند دامداران محترم از وجود آنتی بیوتیک در محصولاتشان با خبر نشوند!) برخی از افراد نیز به طور تفریحی دارو مصرف می کنند و خدای ناکرده فکر نکنید که معتاد هستند! اما مشکل اصلی ، دارو مصرف کردن نیست ، چون بحمدالله دارو هم ارزان است ، هم فراوان و هنوز هم هدفمند نشده است. مشکل زیاد مصرف کردن دارو در جامعه است و اگر پزشکی برای بیمار دارو ننویسد و از او بخواهد رژیم غذایی خاصی را پیروی کند و یا توصیه پزشکی دیگری کند ، مطمئناً بیمار محترم به پزشک دیگری ( مثل همین پزشک یک میلیاردی ) مراجعه کرده و از او می خواهد که حتماً با نوشتن دارو به همراه چند نوع آنتی بیوتیک قوی ، به معالجه وی بپردازد. تازه علاوه بر نوشتن داروی مورد نیاز ، از دکتر می خواهد چند قلم داروی دیگر هم برای مواقع ضروری بنویسد! قابل توجه اینکه از قدیم گفتن « در دوا خونه بازه ، حیای مریض کجا رفته ؟» اینکه دارو ارزان است یا بعضی از آنها خوشمزه هستند مثل آسپرین یا شبیه به اسماتیز هستند مثل بروفن ، دلیل نمی شود که به طور روزانه مصرف شوند. در ثانی در گذشته که داروخانه های پیشرفته وجود نداشت مردم با همان دم کرده گل گاو زبان و چهار تخم همه امراض را درمان می کردند و از پروسیجرهای پیشرفته ای  نظیر کرشمه ساقی ، وصل دوست ، می صافی و حتی لب یار مدد می جستند.
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست                     بر آر سر که طبیب آمد و دوا آورد
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت                  یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود                      نرگس او که طبیب دل بیمار من است
 

در خاتمه یک بار دیگر ضمن اعلام انزجار از گسترش مصرف بی رویه آنتی بیوتیک در کشور به عرض می رساند با مصرف قرص و دارو به صورت فله ای بدن خود را به دارو خانه سیار تبدیل نفرمائید و کمی هم به فکر آیندگان باشید. از ما گفتن بود.

رانندگی در شرایط برابر

« انتقاد عضو کمیسیون اقتصادی مجلس: خودروهای ایرانی به نصف قیمت کنونی هم نمی ارزند» ( جهان اقتصاد- 21/1/90)   « افزایش قیمت کارخانه ای خودروهای داخلی » ( دنیای اقتصاد – 24/1/90)
ما همیشه فکر می کردیم بین دنیا و جهان چندان تفاوتی نیست ، اما امروز می بینیم در « جهان اقتصاد » قیمت خودرو نصف قیمت خودرو در « دنیای اقتصاد» ارزش دارد!
البته اینکه چرا عضو محترم کمیسیون اقتصادی مجلس ارزش خودرو های داخلی را نصف قیمت کنونی می داند ، بر همگان پوشیده است. شرکت هایی که در رکود اقتصادی دنیا نه تنها متضرر نشدند بلکه قیمت خود رو ها را هم بالا بردند و فروش آنها نیز چند برابر شد ، شایسته چنین اظهار نظر هایی نیستند. کیفیت این خود رو ها تا حدی است که اکثر محصولات این غول های خودرو سازی پیش فروش می شوند و این نشان از درایت مدیران این مجموعه ها در بازار یابی ، کیفیت ، امنیت و ... دارد. مدیران این مجموعه ها تا حد ممکن در مقابل راهنمایی و رانندگی و اداره استاندارد مقاومت کردند تا از نصب ترمز های ABS و کیسه هوا بر روی خود روهای داخلی ممانعت کنند. چرا که ممکن است عده ای به دلیل نا آشنایی با این سیستم های جدید و تصور امنیت بیش از حد انتظار با سرعت بیشتری در معابر تردد کنند و جان خود و سایرین را به خطر بیندازند. ضمن قدر دانی از دست اندرکاران صنعت خودرو سازی کشور پیشنهاد می شود به منظور توسعه فرهنگ رانندگی با احتیاط طی یک فراخوان کشوری سیستم های ABS و ایر بگ های نصب شده بر روی خود روهای قبلی را نیز جمع آوری کرده تا همگی در یک شرایط برابر به رانندگی ایمن بپردازند. در ثانی از قدیم گفته اند « ارزان خری ، انبان خری» خدا وکیلی اگه پراید بشه 2 میلیون شما سوار می شی . کسر شان نیست ماشین دو میلیون سوار بشی و به اقوام بگی ماشین نو خریدی.یک مقدار هم به فکر آبروی خودتان باشد.

ناسزای ملی

در هر کشوری با توجه به ساختار سیاسی ، اجتماعی و مذهبی موجود در آن کشور ، خطوط قرمزی تعیین می شوند که عبور از آنها از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی مجاز نمی باشد. در کشور اسلامی ما – ایران- نیز همانند سایر کشور ها این خطوط قرمز وجود دارند و تخطّی از آنها با مجازات هایی همراه خواهد بود. اما ظاهراً این خطوط قرمز در فوتبال ما هیچ محلی از اعراب ندارند و بازیکنان و گردانندگان پشت صحنه فوتبال از مصونیّت همه جانبه برخوردارند.
تبانی ، اختلاس ، تهمت ، توهین ، ناسزا ، داشتن البسه و ظاهر نامناسب ، ضرر به بیت المال ، دستمزد و پاداش های بی حساب و کتاب ، رشوه ، درگیری و ... بخشی از بد اخلاقی های روتین و همه روزه فوتبال ما می باشند. بالاترین جریمه ای هم که برای تیم ها و بازیکنان در نظر گرفته می شود جریمه نقدی! می باشد. لاک پشت خطاکاری را گفتند نوع مجازاتت را خودت تعیین کن. گفت : با من هر کار می خواهید بکنید فقط مرا در آب نیندازید! جریمه چند میلیونی خطاکاران در مقابل گردش مالی 350 میلیاردی فوتبال همانند انداختن لاک پشت در آب است. البته مسئولین فوتبال نیز از قاطرچی گری فقط کفر گفتنش را یاد گرفته اند چرا که واقعاً توان مقابله جدی با این پدیده های شوم را ندارند. در آخرین شاهکار فوتبال ، تماشاگران تبریزی در بازی تیم شان ، مقابل ملوان بندر انزلی وقتی از شعار های توهین آمیز و فحش های ناموسی چیزی عایدشان نشد در یک اقدام خود جوش اقدام به توهین به افرادی مثل میرزا کوچک خان و سیروس قایقران نمودند! مردمی که در سال های دور تحت لوای باقر خان و ستار خان برای آرمان های این خاک و حفظ ملّیت این بوم می جنگیدند ، امروز برای پدیده ی کم ارزشی مثل فوتبال ، بزرگان این مملکت را با « ناسزای ملی» ، هتک حرمت می کنند. البته در فوتبالی که بزرگان و پیشکسوتان آن در برنامه زنده به یکدیگر توهین می کنند ، از تماشاگران کوچه و بازار هیچ توقعی نیست.
                 

ضیافت آبگوشت ( طنز)

ما ایرانی ها اصولاً انسان های نوعدوست و خونگرمی هستیم و از دیدن پیشرفت دوستان ، همسایه ها و آشنایان بیش از حد مشعوف می شویم و گاهی اوقات دست به اقدامات محیر العقول می زنیم و حتی از اینکه کسی از دوستان و آشنایان  در اداره ای یا سازمانی استخدام شود و ممکن است کمتر به ما سر بزند یا ارتباطمان محدود تر شود ، به صورت مسالمت آمیز زیرآبش را می زنیم تا باعث تشدید استحکام پایه های دوستی مان گردد!  به قول آقا رسول « دوست اگر پیشرفت کند ، از دست می رود. حالا این جمله را درکدام فیلم سینمایی شنیده خدا می داند.» در همین راستا یکی از همین دوستان خونگرم و آبگوشتی ما که تا چند وقت قبل خواندن نوشته های ما در این نشریه و مقالات ما را در جراید دیگر از مصادیق ابطال وقت و مشتی اراجیف بر می شمرد و جهت استحکام پایه های دوستی مان از هیچ کاری فروگذار نمی کرد ، با یک تماس تلفنی و تغییر موضع 180 درجه ای خواستار مطالعه مجموعه مقالات و داستان های شیوای ! حقیر گردید و از من خواست تا نسخه ای از نوشته هایم را برایشان ارسال کنم. البته بنده هم توپ را در زمین دوستان ویروس پرور و هکر های بزرگوار انداختم و گفتم اکثر مطالبم در اثر حمله ناجوانمردانه یک ویروس خطر ناک پاک شده اند و شما می توانید برای خواندن مطالب بنده به همان روزنامه ها مراجعه فرمائید. چند روز بعد دوباره زنگ زد و راجع به شرایط و ویژگیهای مقالاتی که در جراید چاپ می شوند ، سوال کرد. در مرحله سوم تیر خلاص را شلیک کرد و از من خواست تا چند مقاله به نام ایشان – البته به همراه عکس- در جراید چاپ کنم و از شرمندگی بنده هم در خواهد آمد! بنده هم عرض کردم نیاز به در آمدن از شرمندگی نیست و اتفاقاً ارباب جراید از آثار دوستان با سوادی! مثل شما استقبال می کنند و در صورت علمی و به روز بودن مطالب ، حتماً آنها را در نشریه چاپ خواهند کرد. بعد فرمودند که ایشان وقت نگارش مقاله ندارند و زحمت نوشتن مقاله هم با بنده باشد! اینجا بود که شست مان خبر دار شد حضرت والا قصد اعلام کاندیداتوری برای مجلس دهم دارند و از هم اکنون درصدد بستر سازی زمینه های بروز و ظهور سیاسی خویش می باشند. ما هم ضمن عذر خواهی از ایشان اعلام نمودیم که از آنجا که قلم ما از نوشتن مطالب غنی و پر ملات که به درد تفکرات سیاسی شما بخورد عاجز است ، ما را از این ضیافت آبگوشت معاف بدارند!

نمایشگاه گل و گیاه

چند روز قبل برای شرکت در مراسم ختم عمّه آقا رسول که شوهر ایشان از تجّار معروف می باشد ، به همراه همکاران به مسجد رفتیم. یکی از همکاران که با موتور زودتر حرکت کرده بود ، ابتدای خیابان مسجد ایستاده بود. علت را پرسیدیم و گفت : مجلس ختم اینجا نیست ، اینجا نمایشگاه گل و گیاه است!  دوباره به اطلاعیّه نگاه کردیم. آدرس را درست آمده بودیم. به مسجد رفتیم. دور تا دور حیاط مسجد دسته گل های کوچک و بزرگ دیده می شد. داخل مسجد هم پر بود از تاج گل های رنگارنگ. بنده خدا همکارمان حق داشت آنجا را با نمایشگاه گل و گیاه اشتباه بگیرد. روی فرش ها هم انواع و اقسام اعلامیه های تسلیت دیده می شد.  بعد از قرائت فاتحه ، پذیرایی با انواع و اقسام اطعمه و اشربه شروع شد. از قهوه و چای گرفته تا شیرینی خامه ای و میوه های مختلف. مدّاح هم که قربانش برم ، به جز قرآن و ذکر فاتحه ، همه چیز می خواند. از شعر حماسی گرفته تا عشقی و عاطفی . اکثر شعر ها را هم با آهنگ موسیقی آهنگ های خوانندگان پاپ می خواند! با یک حساب سر انگشتی دیدیم تا قبل از ناهار چند میلیون تومان هزینه کرده اند.
ما به مدرسه برگشتیم ولی آقا رسول نیامد و برای ناهار ماند. روز بعد که به مدرسه رفتیم آقا رسول تا ظهر از پذیرایی ناهار مجلس ختم تعریف کرد و عکس هایی را که موبایلش از سفره ناهار گرفته بود به ما نشان داد. شما هم می توانید برای دیدن عکس های سفره ناهار مجلس ختم عمّه آقا رسول  به وبلاگ آقا رسول مراجعه کنید!

چگونه یک ساله پولدار شویم؟

چگونه یک ساله پولدار شویم؟
امروزه اکثر مردم رویای پولدار شدن ، داشتن ماشین و ساختمان های آن چنانی ، در آمد میلیونی ، سفر های خارجی و ... را در سر می پرورانند و برای رسیدن به این آرزوها ، گاهاً دست به فعالیت های مختلف می زنند. از سویی اکثر کارشناسان ( به جز آقا رسول) بر این باورند که پولدار شدن بدون ریسک کردن امکان پذیر نمی باشد و با درس خواندن و یا حتّی فوتبالیست و هنر پیشه شدن هم نمی توان پله های ترقّی را تی کشید ؛ چه برسد به این که آنها را طی کرد. البته راه های بدون ریسک هم وجود دارد که به دلایل فنی! و داشتن بد آموزی از ذکر آنها معذوریم. اما ریسک منطقی به سه نوع تقسیم می شود: درنوع اول شما با سرمایه خودتان ریسک می کنید. مثلاً خانه پدری تان را می فروشید یا 50 میلیون تومان از فرد خیّری به صورت دستی! می گیرید و در یکی از موسسات مالی معتبر! سرمایه گذاری می کنید تا وام با کارمزد 5/2 درصد به شما بدهند! بعد می توانید با این وام به انجام امور اقتصادی بپردازید. البته اگر هم بانک مرکزی جلوی فعالیت این موسسات معتبر را گرفت و موسسه به جای پولتان با منت چند برگ حواله با تاریخ های چند ماهه دارد ، زیاد ناراحت نشوید چون ریسک کرده اید. در نوع دوم ریسک شما می توانید با تهیه برگه هایی به نام چک (که ظاهراً در همه بانک های دولتی قابل دریافت می باشد و برای تهیه آن نیاز به هیچ پشتوانه مالی نیست) ، از اعتبار خود برای ریسک استفاده کنید و با این برگه ها کار اقتصادی کنید. نا گفته نماند در صورت پاس نشدن چک هایتان ، جهت فرار از طلبکاران و شر خرها،  باید مهّیای استفاده  از شیوه هایی نظیر  ناشنوایی موقت ، پوشش نامتعارف و استتار ، جواب ندادن به تلفن همراه ، نصب آیفون تصویری ، تغییر چهره و  مکان و ... باشید. در نوع سوم ریسک که کمترین خطر متوجّه شما می شود استفاده از سرمایه دیگران برای پیشرفت می باشد. برای این کار کافی است با مالک یک ساختمان کلنگی قرار داد ببندید و با وعده اعطای دو دستگاه آپارتمان به ایشان ، ساخت و ساز را شروع کنید. هزینه اولیّه با پیش فروش چند واحد فراهم می شود و بعد از اجرای 30 در صد پروژه می توانید وام کم بهره بگیرید. در طول انجام مراحل ساخت هم می توانید مصالح ساختمانی را به صورت نسیه تهیّه کنید و بعد از فروش واحد ها پول مصالح را در صورت صلاحدید به صورت مقطعی و در یک بازه زمانی چند ساله بپردازید ، پول خور مردم که نیستید ، بالاخره پرداخت می کنید. در هر کجای کار هم با مشکل مواجه شدید ، دَبه کنید و اصلاً نگران موقعیت خود نباشید. موفق باشید.

چگونه انتقاد کنیم؟

همانگونه که مستحضرید امروزه برای داشتن یک شغل با کلاس و داشتن حقوق مکفی ، ابزار ها و فاکتور های زیادی از جمله پول یا همان سرمایه اولیه ، پارتی ، نفوذ و در برخی موارد هم مدرک تحصیلی مورد نیاز می باشد. اما یکی از شغل های با کلاس که اصلاً نیازی به سرمایه اولیه و سواد درست و حسابی نیاز ندارد ، شغل شریف منتقدی است. مهم نیست در سینما باشد یا ورزش ، در ادبیات باشد یا مسائل اجتماعی. برای تصدی این شغل ابتدا باید کمی ظاهر خود را با دیگران متفاوت سازید. داشتن ریش و سیل بلند ، موهای دم اسبی ، آویزان کردن بند به عینک ، پوشیدن بندیلک یا همان بند هیکل ، پالتوی بلند در زمستان و تی شرت با کت در تابستان از مولفه های پوششی یک منتقد با کلاس می باشد. حالا با این سرمایه اولیه ما می توانیم بدون اینکه به کسی بر بخورد و بدون ایجاد سوء تفاهم نکات منفی آثار دیگران را به آنها نشان دهیم ، یا آنها بررسی کرده و مورد کنکاش قرار دهیم! با به کار بردن این شیوه ها روز به روز به شهرت و اعتبار شما افزوده خواهد شد و با شنیدن نام تان رعشه بر اندام رقبا و برنامه ریزان موضوع مورد فعالیت شما خواهد افتاد.
1- انتقاد غیر مستقیم
انتقاد موثر انتقادی غیر مستقیم است. یادتان باشد که گفتن هر عیبی به صورت مستقیم باعث می شود فرد مقابل موضع گیری کرده و به شما حمله کند بنابراین توصیه می شود در این نوع انتقاد از رسانه ها و جراید کمک بگیریم تا در تیر رس افراد نباشیم.
2- انتقاد بدون القاء تفاخر و برتری و با حفظ آبروی فرد
انتقاد باید به گونه ای باشد که فرد احساس کند شما از روی علاقه ای که به وی دارید به او انتقاد می کنید نه برای القای برتری خود و حقیر کردن او. بنابر این همیشه برای انتقاد کردن با لحنی متواضعانه تمام اثر یا ساخته و نوشته فرد مورد نظر را به باد انتقاد بگیرید.
3-انتقاد صادقانه و بدون رودربایستی
صداقت رکن اصلی انتقاد موثر است. اگر فرد احساس کند شما در گفتار خود صداقت لازم را ندارید، هیچ گاه تسلیم انتقاد شما نمی شود!
4-انتقاد بدون در نظر گرفتن نظرات دیگران
مهم نیست که دیگران چه نظری دارند ، شما باید همواره نقاط ضعف را ببینید چرا که منتقد خوب کسی است که در اثری با صد ویژگی خوب و یک نقطه ضعف ، همان نقطه ضعف را بیابد و بزرگنمایی کند.
5-انتقاد با لحن دستوری
انتقاد موثر خود را مودبانه ولی با لحن دستوری مطرح کنید تا فرد توان بحث و اظهار نظر نداشته باشد.جملاتی مانند: -به نظرم اگه... ، -راستی فکر میکنی اگه... ،  -نظر تو درباره ی اینکه... ، اصلاً راست کار یک منتقد خوب نیستند..
6- همیشه یک قدم جلوتر باشید. به عنوان مثال اگر در یک بازی فوتبال تیم از سیستم دفاعی استفاده کرد و شکست خورد ، سیستم  دفاعی را مربی را ناکار آمد جلوه دهید که چرا حمله نکردید و اگر هم با سیستم رو به جلو بازی کرد ، باز هم مدعی شوید که چرا در مقابل این تیم قدرتمند دفاع را در دستور کار قرار ندادید. خلاصه همیشه طلبکار باشید و هیچگاه کم نیاورید.

نظر خواهی

این همه هنر و علم و مکاتب مختلف هنری و نوشتاری ما را بگو که طنز را انتخاب کردیم.( البته پیش خودمان باشد یه چند تایی از این هنر ها را نیز امتحان کردیم ولی دیدم اصلاً استعداد نداریم برگشتیم سر خونه اول) البته طنز نویسی فی نفسه بد نیست فقط یک ایراد دارد اینکه همه افراد جامعه در تجزیه و تحلیل آن دستی دارند و صاحب نظریه هستند و کارشناسی می کنند. به قول شاعر گفتنی : « بس که دیوار دلم کوتاه است ، هرکه از کوچه تنهایی من می گذرد ، به هوای هوسی هم که شده ، سرکی می کشد و می گذرد.» البته یک ضرب المثل نه چندان قدیمی هم وجود دارد با این مضمون « بگو چشم ولی انجام نده!» ولی چه کنیم که باز هم بعضی ها کله می کنند و می‌ آیند تو ، کاریش هم نمی شه کرد.
به همین خاطر ما در ولایت خودمان برای هیچ نشریه ای مطلب نمی فرستیم  و مطالب مان را در وبلاگ با چند تا رمز قوی مخفی کرده ایم ! بگذریم . امسال تصمیم گرفتیم با دید مثبت به مسایل نگاه کنیم و کمتر جنبه انتقادی داشته باشیم . ولی مگه این مخابرات و صدا و سیما می گذارند آدم مثبت اندیش باشد. قبلاً ملّت برای برنامه نود و فتیله و چهار تا برنامه دیگه پیامک می فرستادند ، الان شده شبانه روزی . یعنی شما هر ساعت از شبانه روز از خواب بیدار شدید ، می توانید راجع به برنامه های صدا و سیما نظر بدهید. هر چند امیدواریم این نظر خواهی ها مصداق ضرب المثل  صدر الاشاره در صدا و سیما قرار نگیرند. نا گفته نماند در دنیا بودجه ای برای نظر خواهی و نظر سنجی در گرفته می شود و هر اداره یا موسسه برای اینکه از رضایت مخاطبان خود مطلع شود ، هزینه مکاتبه ، مکالمه یا پیامک را به صورت toll free ( قبول هزینه مکالمه تلفن) یا « پست جواب قبول» تقبل می کند نه اینکه خلق الله در این ایام که بازار پیامک فرستاده داغ است از جیب هزینه کنند و نظر خود را راجع به برنامه های صدا و سیما اعلام کنند. بنا براین توصیه می شود همان طوری که هزینه پیامک ارسال جواب استعلام خلافی اتومبیل از طریق پیامک به عهده صاحب خود رو است ، هزینه این پیامک های نظر سنجی هم از کیسه صدا و سیما باشد نه از جیب مردم!

لیدر یا بوقچی

« مسئولان باشگاه پیروزی برای جلوگیری از ایجاد حواشی بیشتر ، لیدر های باشگاه را تا اطلاع ثانوی ممنوع المصاحبه کرده اند.» « پرویز مظلومی مربی استقلال پیش از بازی استقلال با السد قطر ، به انتقاد از رفتار های برخی از بوقچی های فوتبال پرداخت.»(به نقل از جراید)
ما بالاخره متوجه نشدیم این عزیزان زحمتکش بوق به دست لیدر هستند یا بوقچی. نا گفته نماند که چند سال  قبل تمام امکانات و حمایت های مالی و فدراسیونی در اختیار دو تیم استقلال و پرسپولیس بود ، و هر کس که مربی یا سرپرست این دو تیم بود ، از سوی کسی مورد انتقاد قرار نمی گرفت ، چون این دو تیم همواره در کورس قهرمانی بودند. اما در سال های اخیر اوضاع کمی فرق کرده و ظاهراً بوقچی هایی هم که به حمایت همه جانبه از مربی نپردازند دیگر محلی از اعراب ندارند و باید بوق خود را غلاف کنند یا به عبارتی « ای لیدر عرصه باشگاه نه جولانگه توست.» این بزرگواران که در نهایت خلوص و به دور از هر گونه  چشمداشت مالی فقط به نیت برد تیم شان ، با تمام قدرت از خود صدا های آنچنانی تولید می کنند و در تماشاگران ایجاد انگیزه و نشاط می کنند حالا ممنوع المصاحبه شدند که جای بسی شگفتی است. ( البته کی با اینها مصاحبه می کرده و چی می پرسیده خدا می دونه ) در ورزش ما که مسئولین پاسخگوی رفتار های خود نیستند ، چرا لیدر های بدبخت را سین جیم می کردند خدا می داند. علی ایحال پیشنهاداتی در خصوص توسعه فرهنگ تشویق استاندارد و حمایت همه جانبه از بوقچی های متعهد ارائه می گردد : 1 - تاسیس  « دانشگاه تربیت لیدر » و تربیت لیدر هایی که شرایط مربی را درک کنند و در همه حال او را تشویق کنند. 2 – اختصاص حقوق ماهیانه مادام العمر 3 – عضویت در صندوق ورزشی قهرمانان 4 – استخدام لیدر از طریق آزمون کتبی و عملی  5 – درجه بندی لیدر ها و سازماندهی آنها در لیگ های مختلف 6 - برگزاری دوره ها و نشست های  تخصصی در طول برگزاری لیگ.  امید است با جذب لیدر هایی با کلاس و تحصیل کرده افتخارات تیم های ورزشی علی الاخصوص استقلال و پیروزی ، صد چندان شود. عزت زیاد ،  شُش عالی منبسط!

ماسک محافظ بزرگسالان!

خسارات سالانه آلودگی هوا در تهران ، 140تریلیون ریال می باشد. ( جهان اقتصاد – 12/12/89)
موضوع آلودگی هوای تهران از جمله موضوعاتی است که چکش خور مَلسی دارد و هر موقع به آن بپردازیم ، طرفدار دارد. چون این موضوع باد آورده نیست که باد آن را ببرد و وقتی باد و باران کم شد ، دوباره این پدیده بروز می کند. نکته بعد اینکه من و آقا رسول همیشه در شمارش و حساب کتاب مبالغ بالاتر از میلیارد با مشکل مواجه می شویم اجازه بدهید در ابتدا این مبلغ را به میلیارد تغییر دهیم. تا از بیشتر به اهمیت موضوع پی ببریم. 140 تریلیون ریال همان 14هزار میلیارد تومان خودمان است که با این مبلغ می توان صد و چهل هزار شغل ثابت ایجاد کرد( هر شغل ثابت 100 میلیون تومان) یا هفتاد میلیون متر مربع فضای آموزشی یا ورزشی در سال ایجاد کرد. البته در تهران این مبالغ چندان به چشم نمی آیند. مثلاً چندی قبل جریمه 4 میلیاردی ساخت و ساز غیر مجاز دوستان یکی از پیشکسوتان ورزش که اول اسمش علی پروین است را ، به یک میلیارد کاهش دادند ولی باز هم پرداخت نکردند و ملک غیر قانونی شان را تخریب کردند و اَسفا که این جلوگیری از ضرر به بیت المال ، تیشه به ریشه ورزش کشور و حرمت نگه نداشتن بزرگان قلمداد شد!  از سوی دیگر راهکار هایی که برای حل این معضل به کار می رود از خود مسئله بحث بر انگیز ترند. آبپاشی تهران با آب گل آلود رودخانه پشت فرودگاه قلعه مرغی تهران و تلاش برای کوچاندن 5 میلیون تهرانی ! از جمله راهکار های حل این معضل در تهران می باشند.
با این روش ها معضل آلودگی تهران حل شدنی نیست. چرا که در سال های اخیر با وجود مصوبه قانون منع ساخت کارخانجات تا شعاع 120 کیلومتری تهران ، کلی کارخونه و تاسیسات و برج و شهرک در تهران ساخته شد و افراد زیادی برای کار به تهران سرازیر شدند و کوچاندن این افراد معنی ندارد چرا که کارخانجات بدون کارگر و خانه ها بدون سکنه می مانند.برگزاری جشنواره ها ، همایش ها ، سمینار ها ، فستیوال ها ، مسابقات و ... که به درد شهرستانی ها نمی خوره و همون مسابقه محله و پیاده روی همگانی برای شهرستانی ها کفایته . بنابر این پیشهاد می گردد سایر تجهیزات ، امکانات و کارخانجات کشور را نیز به تهران منتقل کنیم و همه مراسمات علمی ، ورزشی و فرهنگی کشور را نیز در تهران برگزار کنیم. در عوض کلیه تهرانی ها را به ماسک و سایر تجهیزات محافظی ، مجهز کنیم تا از آلودگی هوا خفه نشوند. از قدیم هم گفتن « هر که طاووس خواهد ویزای هندوستان گیرد.» هرکس دوست دارد از امکانات تهران استفاده کند ، باید با آلودگی هوای تهران هم کنار بیاد. حالا خود دانید.