این ماجرای شستن چشم و تغییر نگرش و جور دیگر نگاه کردن هنوز در جامعه نهادینه نشده است. البته بچه های تصویر بردار صدا و سیما خوب به اهمیت موضوع پی برده اند و اخیراً با فیلمبرداری از بین دسته پارچ و پشت شیشه نوشابه و برعکس گرفتن دوربین در سریال ها ، انصافاً روح سهراب را قلقلک می دهند و باعث تنشیط دل آن بابا می شوند. فلذا ما هم تصمیم گرفتیم نگرش خودمان را نسبت به مقوله بیکاری تغییر دهیم. ( آقا جان نگرش خودمان است ، دوست داریم تغییرش بدیم ؛دیش ماهواره شما که نیست! والله...)
بگذریم.در گذشته های دور هم معضل بیکاری وجود داشت و این داستان جدیدی نیست. اخیراً اسناد تاریخی دستنویسی در خصوص بیکاری حسن کچل نیز به دست آمده که موید این مطلب می باشد. بنابراین برخورد قهر آمیز با این ماجرا و تلاش برای پائین کشیدن آمار بیکاری چندان سوفسطایی و عقلایی به نظر نمی رسد ، بلکه بهترین شیوه همان ضدعفونی کردن چشم و تغییر نگرش و نگاه دوختن به نیمه پر لیوان است.
در همین راستا من و عمو سیفی ( سرایدار مدرسه) تحقیقات دامنه داری در خصوص عوامل ایجاد بیکاری در مملکت انجام دادیم که به نتایج در خور توجهی دست یافتیم و علی رغم دندان گردی عمو سیفی ایشان را متقاعد کردیم که این اطلاعات را به طور رایگان در اختیار عموم قرار دهیم.
اولین نکته اینکه ناف برخی از افراد را با پست های مدیریتی بریده اند و این بزرگواران به جز مدیریت هنر دیگری ندارند و تصدی پستی به غیر از مدیریت به منزله بیکاری برایشان است و به قول وحشی! « کارش اینست و جز این هر چه کند بیکار است » و این طوری می شود که آمار بیکاری بالا می زند.
نکته بعدی مسئله رفاقت و مرام است. طرف صبح زود تر به اداره می آید و تمام امورات کاری همکارش را انجام می دهد. وقتی همکارش به اداره می آید تا یک ساعت و شش دقیقه کار مفیدش را انجام دهد! می بیند جا تَر است و بچه نیست و تمام کار های ایشان توسط همکارش انجام شده است و به قولی « بی او همه کارها بپرداختهاند / امروز بهانهای در انداختهاند» ( چیه... آمار می گه سرانه کار مفید در ادارات ایران 1 ساعت و 6 دقیقه است ؛ تازه رئیس جمهور هم گفته باید به آمار احترام گذاشت!)
حالا ملتفت شدید که ما بیکار واقعی نداریم و الحمدالله همه سر کار هستند ولی اگر واقعاً دنبال بیکار می گردیم « بباید جست بیکاری چو فرهاد» که اگر گفتند کوه را جابجا کن فوراً با یک مته الماسه ماکیتا به جان کوه بیفتد و از فرط بیکاری سه سوته آن را متلاشی کند! ( البته منظور فرهاد دانشجو نیست ، چون ظاهراً ایشان استخدام شدند!) مابقی نتایج تحقیات را به دلیل ضیق جا! در وبلاگ عمو سیفی بخوانید!
کسانی که فکر می کردند گره ترافیک کلان شهر تهران با تزریق روزانه 1400 دستگاه خودروی نو به معابر ، روز به روز کورتر خواهد شد ، بلانسبت کور خوانده اند چرا که با اجرای طرح HOV مشکل ترافیک تهران برای همیشه حل خواهد شد. در ضمن این کلمه هیچ ربطی به کامیون های هوو ندارد بلکه این واژه مخفف عبارت high – Occupancy – Vehicle lane است و معنای آن اولویت دهی به حرکت خودرو هایی با چند سر نشین است. به این صورت که یکی از باند های بزرگراه یا آزاد راه ( معمولاً باند تند رو) را صرفاً به عبور خودرو های دارای 2 یا 3 سرنشین به بالا اختصاص داده و سایر خودرو ها در صورت عبور جریمه می شوند.( جام جم – 26 اردیبهشت 91) آقای سیفی خان ؛ باز هم بگو فرزند کمتر ، زندگی بهتر. حالا توی باند کند رو پشت سر کامیون و گاری و موتور گازی دود بخور تا حالت جا بیاد. آخه برادر من چند بار فرموده شیخ اجل را تکرار کنیم که در خانه اگر کس است / یک حرف بس است. مرد حسابی گیریم یک میلیون تومن قطع شد ، تو چرا به فکر دوران پیری خودت و ساخت چند عصای خوش دست نیستی! حتماً باید طرح HOV اجرا بشه تا متوجه اهمیت تعداد سرنشینان و اطرافیان بشی.
علی ایحال ضمن تقدیر و تشکر از برادران عزیز نیروی انتظامی ، شهرداری ، سازمان حمل و نقل ، وزارت راه و یا هر ارگانی که این طرح جامع را پیاده کرده اند ، به منظور کیفیت بخشی به این طرح و بالا رفتن راندمان حاصل از اجرای طرح ، چند پیشنهاد فی المجلس و نقداً به عرض می رسانیم:
الف) به جای امتیاز دادن به خودرو های دارای 2 یا 3 سرنشین به خودرو های بیش از 7 یا 8 سرنشین امتیاز داده شود تا استفاده بهینه از خودرو صورت گیرد.
ب) جایگاه های ارائه سوخت از ارائه خدمات به خودرو های کمتر از 5 سرنشین خود داری کنند و حتی می توان کارت سوخت خودرو های کم سرنشین را ابطال کرد.
ج) به منظور جلوگیری از انقراض نسل مسافران دربستی ، تاکسی ها از این طرح معاف باشند.
فقط پیش خودمان بماند اگر خدای ناکرده ، زبان عمو سیفی لال ، گلاب به روتون ، این خط ویژه هم به دلیل ازدحام جمعیت خودرویی کشور کار آیی خود را از دست داد و مثل سایر باند ها شلوغ شد تکلیف چیست ؟ آن وقت چطور دهان عمو سیفی را با یک دو جین بچه قد و نیم قد ببندیم؟ شب خوش!
هر وقت در کشور ما صحبت از صادرات غیر نفتی می شود همه ذهنشان به صادرات اسانس گیاهی و زرد چوبه و مارچوبه و چهار تیکه زلم زینبو به اسم صنایع دستی معطوف می شود و هیچگاه به صادرات «علم مدیریت در فوتبال » نمی اندیشند.
راه دوری نمی رویم. اگر ترافیک اجازه داد ، سری به خیابان سئول و یکی از شاد ترین فدراسیون های دنیا بزنید تا همه چیز دستتان بیاید. در حالی که اقتصاد مبتنی بر سرمایه داری و کاپیتالیسم دولتی در اروپا با افول مواجه شده است ، این فوتبال شیک و اطو کشیده و قانونمند اروپا نیز تا چندی دیگر باید با مشکلات عدیده ی مدیریتی دست و پنجه نرم کند. فوتبال اروپا باید بفهمد که راه مبارزه با تبانی و فساد در فوتبال ، محرومیت مادام العمر بازیکنان ، جریمه های سنگین مالی و فرستادن تیم های محبوب با آن همه افتخارات و سوابق درخشان به لیگ دسته اول نیست ، چرا که سال بعد باز هم به لیگ برتر شان بر می گردند! اما در فدراسیون شاد ما هیچ چیز جای جریمه نقدی ملایم ( شما بخوانید کمک به فدراسیون) و محرومیت های موقتی ( شما بخوانید استراحت) را نمی گیرد و اثر بازدارندگی این نوع جرایم بیش از هر ساز و کار دیگری است. چرا که این جریمه های پفکی با یک چک مچاله شده پرداخت می شوند و محرومیت هم با یک عذر خواهی ژورنالیستی و تهدید به نفرین از سوی مادر بازیکن خاطی و درایت کمیته استیناف حل خواهد شد! بالاخره فوتبالیست نباید دور از چمن سبز باشد.
اینجا حتی حرف مدیر عامل مبنی بر تائید تبانی از سوی بازیکنان تیمش و انحلال تیم ، برای فدراسیون سند محسوب نمی شود و سر و ته قضیه را با چند ماه محرومیت! و چند میلیون تومان ناقابل ، هم می آورند ولی نتیجه تغییر نمی کند و تیم متبانی! به زودی در جام باشگاه های آسیا به میدان خواهد رفت.
در خصوص استعداد یابی هم فدراسیون و سر مربی تیم ملی شیوه های سوفسطایی جالبی دارند. آنها به جای پیدا کردن استعداد های ایرانی در شهرستان ها به دنبال بازیکنان دو رگه در کوچه پس کوچه های لیگ های دو و سه اروپا می گردند!
البته این بازیکنان نیمه ایرانی علاوه بر داشتن یک کلکسیون خالکوبی روی دست و پا هایشان ، زبان مادری شان را هم مثل نوه عمو سیفی صحبت می کنند ولی امید کادر تیم ملی به غیرت و تعصب آنهاست که کجای خالکوبی هایشان مخفی شده ا... و اعلم.
به هر حال فوتبال دنیا به زودی خواهد فهمید که دوپینگ ، دلالیسم ، تبانی ، رشوه ، توهین به داور و ... جزئی از فوتبال هستند و علم مدیریت فوتبال مدرن را باید از فوتبال ما الگو برداری کنند و هر چه دیر تر به این نتیجه برسند ، خودشان ضرر می کنند! البته ما نیز از همین امروز باید به فکر مقدمات صادرات علم نوین مدیریت فوتبال به دنیا باشیم.
ما بالاخره متوجه نشدیم که چرا برخی مسئولین متوجه نشدند که باید متوجه گفته های بزرگان و قدما شد و به آنها توجه کرد! وقتی سعدی خدا بیامرز می فرماید در خانه اگر کس است / یک حرف بس است ، یعنی بس است و باقی تکرار مکررات. حالا اگر طرف با هندز فری در حال صحبت با دوستش است ( می خواستیم یه چیز دیگه بنویسیم گفتیم شاید خانواده اون دور و بر باشه !) یا صدای موسیقی را تا بیخ زیاد کرده که صدای زنگ را نمی شنود گناه سعدی چیست ؟ دوره سعدی از این خبر ها نبود و بالاترین صدا صدای جرس بود که فکر نکنم از ده بیست دسی بل بالا تر می رفت.
ما که زبان مان مو در آورد از بس که نسبت به مدیریت زمان و هزینه در خصوص پایان نامه ها و مقالات علمی تذکر دادیم و اعتقاد راسخ داریم اشاعه علم حتی با کپی کردن مقاله بدون تغییر عین صواب است چرا که اگر نیاز به تغییر یا کم و زیاد کردن شعور نویسنده اصلی می رسید و خودش این کار را می کرد! با این وجود رئیس مرکز برنامه ریزی و سیاست گذاری پژوهشی وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری از بررسی ده عنوان! تخلف علمی گزارش شده به این مرکز در سال گذشته خبر داد.( حمایت – اردیبهشت 91)
با کالبد شکافی پرونده های صدر الاشاره مشخص گردید یکی از این پرونده ها مربوط به یک پایان نامه کارشناسی ارشد است ، که در برخی موارد تا 70 در صد شبیه یکی از پایان نامه های دفاع شده بود و دیگری یک مقاله ISIاست که با کپی برداری از اطلاعات ، نمودار و گراف های یک پایان نامه دکتری به چاپ رسیده و حال هشت پرونده دیگر هم وخیم اعلام شده است.
در این مقال سعی در توجیه فرآیند مدیریت زمان در خصوص تهیه پایان نامه و مقالات نداریم فقط باز هم کژتابی های ذهن ما دست بر دار نیستند که این ده پرونده مربوط به کدام کوچه یا محله یا خیابان هستند چون همین دیوید ISI برادر زاده عمو سیفی که دفتر خدمات کامپیوتری دارد ، هر ماه چند تا پایان نامه و مقاله ISI شسته رفته تحویل خلق ا... می دهد که مژه لای درزش نمی رود ؛ حالا چطور کل تخلفات علمی در سال 90 ، ده پرونده می باشند ، الله و اعلم. البته اینجا دو پروپوزال در ذهن متبادر می شوند: اول اینکه یا آقا دیوید و امثال ایشان درکارش حسابی وارد هستند و دوم اینکه نستجیر با... ، زبان عمو سیفی لال ، بر و بچه های مرکز سیاست گذاری پژوهشی وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری زیاد به کارشان وارد ... ! بر شیطان رجیم لعنت!
کیفیت بخشی و سلاخی نکردن کیفیت به پای کمیت چیز خوبی است. در زمان های قدیم هم مردم عاشق کیفیت بودند چنان که ابو سعید ابوالخیر فرموده: « کیفیت او مرا ز خود بیخود کرد» که نشان می دهد در آن زمان هم مردم از جنس چینی فراری بودند! در عصر کنونی هم کیفیت فقط مخصوص مایع ظرف شویی و صابون و پنیر پیتزا نیست. کیفیت بخشی امروزه بخش لاینفک بسیاری از امور فرهنگی و غیر فرهنگی می باشد. مثلاً سمیناری که در آن کیفیت بخشی رعایت شده باشد و مهمانان با یک پَکیج فرهنگی شامل کیف چرمی ، سر رسید ، فلش چهار گیگ ، روان نویس مارکدار و سرویس غذایی مناسب در دو بازه زمانی صبحانه و ناهار پذیرایی شوند ، خیلی تاثیر گذار تر از سمیناری است که با یک پوشه پلاستیکی دکمه دار ، یک خودکار بیک ، دو برگه کاغذ A4 به عنوان برگه یادداشت و یک کیک اسفنجی و نوشابه میوه ای بدون گاز ( همون آبمیوه صد تومانی سابق!) سر و ته مراسم را هم می آورند.
در همین راستا و در بخش غیر فرهنگی فرآیند کیفیت بخشی ، مطلع شدیم هنگام خرید و فروش ساختمان ها نیز منبعد علاوه بر سند شش دانگ محضری ، گواهی پایان کار ، برگه گواهی جوشکاری! ، اصل شناسنامه ، اصل دیپلم ، قباله ازدواج ، کارت پایان خدمت ، کارت ملی ، کارت سوخت ، کارت بانکی شبکه شتاب ، سرکوپن ، رسید سهام عدالت و ... «گواهی کیفیت ساخت» نیز مورد نیاز است.
جواد سهامیان ، رئیس شورای عمومی سندیکای بیمهگران ایران در این باره گفت : « مردم برای اطمینان خاطر از استاندارد بودن ساخت و سازهای مسکونی، هنگام خرید «گواهی کیفیت ساخت» را از سازندگان این گونه واحدها مطالبه کنند.» ( جام جم – اردیبهشت 90)
گل بود به سبزه نیز آراسته شد.جناب آقای جواد خان سهامیان ، قربون اون چشای مخملی ات برم به قول شاعر گفتنی « مرا کیفیت چشم تو کافیست.» مگر کسی هم در این مملکت وجود دارد که نسبت به استاندارد بودن ساخت و سازهای مسکونی شک داشته باشد و ذره ای تردید به خود راه دهد؟ ببینید می توانید حرف توی دهان مردم بیندازید و شَر به پا کنید؟ با این همه نظارت دقیق و مستمر و صدور چند صد بخشنامه و دستور العمل از آئین نامه جوش گرفته تا منع استفاده از موتور چینی در آسانسور و ... به نظر شما باز هم ساختمان غیر استاندارد ساخته می شود؟
در ثانی مرکز تحقیقات راه و شهرسازی اعلام کرده است که 100 درصد سیمان و تیرآهن تولیدی در داخل کشور نشان استاندارد دارد! و به قولی چنان کیفیتی دارد که « کیفیت آن نه تو بدانی و نه من»
علی ایحال ضمن تقدیر و تشکر از بچه های واحد کیفیت بخشی به سازه های مسکونی ، جسارتاً اگر قرار است گواهی هم صادر شود ، مثل برخی از نظارت های مهندسین ناظر ، از راه دور و روم به دیوار تلفنی و پیامکی صادر نشود. شب عالی متعالی !
این که افراد خلاق همواره مورد تمسخر افراد نا خلاق! بوده و هستند ، یک واقعیت تلخ است و از دست ما کاری بر نمی آید. حالا شما حساب کنید ادیسون و لئوناردو داوینچی از دست مردم زمانه خود چها کشیده اند؟ البته در سال های اخیر برخی مسئولین شهرداری ، پاکسازی هوا ، مترو و ... طرح های خلاقانه و محیر العقول زیادی اجرا کرده اند. ( البته برای ما محیر العقول وگرنه برای خودشان خیلی هم سهل الهضم و باور پذیر است) از آبپاشی تهران با هواپیمای سمپاش گرفته تا طراحی دوچرخه زنانه و پیگیری اجرای طرح نصب 400 هواکش در اطراف تهران جهت گردش هوای آلوده !
اما اگر امسال گذرتان به خیابان ولی عصر تهران افتاد و دیدید که درختان این خیابان باند پیچی شده اند ، نگران نباشید ؛ آتش سوزی در کار نبوده و حال همه درختها خوب است و برای اینکه از امراض ارضی و سماوی در امان باشند ، روی آنها را پوشانده اند!
علی محمد مختاری مدیر عامل سازمان پارک ها و فضای سبز شهر تهران: « نتیجه اجرای پایلوت طرح نصب نوار زرد رنگ بر بدنه درختان خیابان ولی عصر مثبت بود. ( روش نشد بگه باند پیچی گفته نصب نوار! ) سال آینده نیز این طرح به صورت گسترده تر در پایتخت اجرا خواهد شد. ایشان علت اجرای این طرح را محافظت از درختانی که در معرض آسیب آفات هستند بیان کرد.» ( روزنامه همشهری – شماره 5651)
راستی اگر این طرح جواب بدهد و قرار باشد برای صیانت از جنگل های شمال هم از شیوه استفاده کنند ، چه شیر تو شیری شود. چه کیفی بکنند این چینی های چشم بادامی برای صادرات نوار زرد به ایران !
چقدر اشتغال زایی خواهیم داشت بابت نصب و تعویض بانداژ. بالاخره هر چند وقت یکبار باید باند را تعویض کرد. ( مرد حسابی شما بچه ات را پوشک می کنی ، دم به ساعت مجبوری پوشک بچه رو عوض کنی ، بعد انتظار داری درختارو را باند پیچی کنن و به امان خدا ولشون کنن... چه دل خجسته ای داری شما ...)
علی ایحال ضمن تقدیر و تشکر از دوستانی که با دقت نظر فراوان مراقبت از اشجار را به عهده گرفته اند به عرض می رساند فقط کمی هم به فکر آبروی افراد باشید:
- نامزدت چه کاره ست؟
- تو شهر داری کار می کنه.
- چه کار می کنه ؟
- درخت باند پیچی می کنه!