طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

نازم به جهان همت مسئولان را!

شنیده اید که می گویند گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه . . . با پودر چهار آنزیم هم سفید نتوان کرد ! این حکایت برخی از افراد است که همواره دنبال سیاه نمایی و پیدا کردن نقاط منفی و ناخوشایند هستند. برخی از هموطنان هر وقت روزنامه دستشان می گیرند فقط دنبال اخبار گرانی و تورم و جنگ و خونریزی و نکات منفی هستند. برادر من روزنامه اخبار امید بخش و خوشحال کننده هم دارد علی الاخصوص که الان در دولت امید و تدبیر هستیم. در چند روز اخیر که اکثر جراید حتی رسانه ملی در صدد اطلاع رسانی در خصوص افزایش قبوض برق و گاز و خالی کردن ته دلت ملت بودند، خبر آمد که « همزمان با افزایش قیمت گاز و برق با گنجاندن بندی به نام «عوارض» در قبوض و افزایش دستکم 10 هزار تومانی بار مالی مجموع قبوض گاز و برق، وزارت نیرو طرح جدید به نام «ساخت نیروگاه‌های خانگی» به ‌منظور صفر شدن مبلغ قبوض برق و حتی گاز به مشترکان پیشنهاد کرده است.»( جام جم آنلاین)
ملاحظه فرمودید...این جاست که باید هوا را در گلو مچاله کرد و با صدایی قرا و رسا گفت:« نازم به جهان همت مسئولان را!» از یک طرف پول آب و برق را از طریق یارانه در جیب ما می گذارند، از همان طرف پیشنهاد ساخت نیروگاه خانگی را هم می دهند، تا ما حتی مجبور نشویم آن یارانه را بابت قبوض جاریه از این جیب به آن جیب کنیم! تازه این کل ماجرا نیست؛ «وزیر نیرو با بیان اینکه هم اکنون ساز و کار اجرای این طرح در حال تدوین در سطح وزارت نیرو است، تبیین کرد: حتی وزارت نیرو آمادگی دارد برق مازاد بر مصرف این نیروگاه های خانگی را هم با یک قیمت مناسب و به صورت تضمینی خریداری کند!» یعنی من فکر می کنم کسی ستون امروز ما را بخواند و از شدت خوشحالی ذوق نکند، باید مشاعرش را برای یک جنرال سرویس و تعمیرات اساسی نزد یک روانپزشک حاذق ببرد! البته تا این جای داستان همه اش به فکر افراد خوشبین و مثبت نگر بودیم ولی به هر حال باید به فکر آن گروه اول هم باشیم و نامردی است این نکته را نیز اعلام نکنیم که قیمت این تجهیزاتی را که وزیر محترم معرفی کرده اند، و قرار است علاوه بر صفر کردن مبلغ قبوض برق و گاز، در آمد زایی هم کند، دو سال قبل 6 میلیون تومان نا قابل بود!

بیکار نمی توان نشستن!

این ماجرای بیکاری و آمار رسمی بیکاران و ایجاد اشتغال هم برای خودش داستانی شده است؛ تا جایی که حساب از دست وزیر کار هم خارج شده است و این بنده خدا هم از رقم بیکاران مملکت بی اطلاع است. هر چند اگر طبق مختصات و برآورد بر و بچه های سازمان جهانی کار، حساب و کتاب کنیم و پیش برویم، اصلاً در مملکت بیکار نداریم. چرا که « تعریف اشتغال براساس استاندارد سازمان جهانی یک ساعت کار در هفته است و توجیه علمی آن کمک به اقتصاد جامعه ولو به میزان یک ساعت می باشد!» از طرفی آمار دوستان در دولت قبلی و دولت فعلی با هم همخوانی ندارد و تومنی هشت زار با هم تفاوت دارد. «بر اساس گزارش روزنامه جوان، دولت سابق اشتغال ایجاد شده را سالیانه 875 هزار، رئیس جمهور سالیانه 14 هزار و مرکز آمار سالی 57 هزار می دانند. در این بین وزیر کار انگشت اتهام را به سوی همه آمار ها می گیرد و می گوید دستکاری و آمار سازی باعث شده که او حتی نداند کشور چقدر بیکار دارد!» البته ما به شخصه همه این آمار ها را روی چشممان می گذاریم؛ چرا این آمار ها ماحصل تلاش مسئولین بزرگوار است آنهم «چه مسئولان که هر یک گنج مُلکند!» جسارتاً اگر اجازه بدهید ما این بار خرق عادت کنیم و به جای ارائه رهنمود مدبرانه، فقط به تجزیه و تحلیل چرایی این اختلاف بپردازیم آن هم بدون نرم افزار SPSS و سایر مخلفات! این اختلاف در آمار دلایل فلسفی و فنی زیادی دارد که به سه مورد اشاره می شود: الف) نداشتن حال کار: ممکن است طرف بعد از اینکه سر کار رفت یا او را سر کار گذاشتند و اسمش رادر زمره شاغلین ثبت کردند، دریابد که حال کار کردن ندارد( طبق اظهارات وزیر کار اسبق) و کارش را رها کرده باشد و تناقض ایجاد شده باشد. ب) اختلال در احتساب : گاهی اوقات محاسبات در احتساب مشاغل به هم می خورد. به عنوان مثال یک نفر سی سال در سمتی مثل ریاست دانشگاه آزاد باقی می ماند ولی اشتغال رئیس بعدی به سه سال هم نمی رسد و 27 سال در آمار اختلاف حساب پدید می آید! پ)  برداشت اشتباه: ممکن است در مقاطعی کسی هنگام خروج از خانه یا قطع تماس تلفنی به فرد شاغلی گفته باشد «کار نداری؟» و آن شخص هم جواب داده باشد:« نه کار ندارم!» و مامور آمار هم بلادرنگ نام ایشان را در ردیف بیکاران ثبت کرده باشد!


کاهش ولع زمین خواران!

اینکه که قدیمی ها اعتقاد داشتند «کار را باید به کاردان سپرد» عین صواب است. باور بفرمائید اگر حباب بازار سکه و طلا اجازه بدهد، جا دارد این جملات و کلمات قصار قدما را با آب طلا بنویسیم و روی بیلبورد های تبلیغاتی بزرگراه ها آویزان کنیم. در واقع اگر دست دانشمندان داخلی را باز بگذارند و به اصطلاح کار را به کاردان بسپارند، بسیاری از مشکلات مملکت حل می شود؛ تازه با کمترین بودجه و هزینه. نمونه اش همین کاهش ولع مصرف ماده مخدر شیشه!
یعنی این همه روان شناس و دکتر و کارشناس و مجری و ... راجع به بلای خانمانسوز و نوپدید «شیشه» سمینار برگزار کردند و کتاب و مقاله نوشتند و برنامه ساختند ولی نتیجه ای عاید دوستان معتاد نشد که نشد. تازه یک عده معتقدند که شیشه اعتیاد ندارد و برای مانکن شدن و لاغری و چاقی و بیدار ماندن در شب امتحان و ... رو به این ماده افیونی آورده اند. «اما پژوهشگران ایرانی توانستند در روش خود برای کاهش ولع مصرف در معتادان به شیشه، میزان وسوسه در این دسته از معتادان را به روش تحریک الکتریکی نواحی خاصی از مغز کاهش دهند. در این روش، با استفاده از اعمال جریان مستقیم الکتریکی بر روی جمجمه،‌ اصلاح قطبیت در مغز، ایجاد شده و این کار باعث قوی‌تر شدن کُرتکس مغز معتاد و کنترل هسته‌های زیرقشری مخ و در نتیجه افزایش مقاومت فرد معتاد در برابر علائم وسوسه‌انگیز مصرف مواد می‌شود.»( سایت ایسنا) هر چند این روش به طور کامل اعتیاد به شیشه را بر طرف نمی کند ولی از قدیم گفته اند:« هندوانه در بسته بهتر از هندوانه سفید است.» ما پیشنهاد می کنیم حالا که دانشمندان قادرند با دو تا رشته سیم و با اعمال جریان مستقیم برق روی جمجمه، اعتیاد را درمان کنند، این روش را روی افراد به ظاهر سالم جامعه هم امتحان کنند، شاید عوایدش از کاهش اعتیاد  افزون باشد. مثلاً افرادی را که به رانت، زمین خواری، موقوفه خواری و یا ویژه خواری مفرط دچار شده اند و به هیچ آنتی بیوتیکی هم جواب نمی دهند، تحریک الکتریکی کنند، بلکه از اشتهای سیری ناپذیر آنها در تصرف بیت المال کم شود. البته از این روش می توان برای کنترل رانندگان خاطی، گرانفروشان و محتکران، قاچاقچیان کالا و ارز و سایر صنوف مشابه استفاده کرد و از ولع آنها برای انجام امور نا صواب کاست!

بنزین هندی و گیشه سینما!

حتماً با دیدن این عنوان تصور کردید که قرار است گیشه سینما ها را با بنزین هندی به آتش بکشند. نه آقا جان این چه کاری است. تازه خانه سینما باز گشایی شده و قرار است فیلم های بفروش ساخته شود. راستش را بخواهید بعد از حسین قلی خانی شدن بازار ارز و دلار و کول بری و چمدانی شدن تجارت، ما همه چیز وارداتی دیدیم و شنیدیم، الا بنزین هندی که واردات آن هم به یمن تلاش های مستمر دوستان محقق شد. البته زیاد جای نگرانی نیست چون آرد از خودمان است و فقط دوستان هندی زحمت پختن نانش را می کشند! «بعد از ماجرای پرداخت روپیه بابت بدهی نفتی هند به ایران و از طرف دیگر وارادات گندم و برنج هندی به کشور ظاهراً مقرر شده مابقی بدهی به صورت بنزین به ایران تحویل شود.»( به نقل از جراید» یعنی دوستان نفت ما را گرفته اند و قرار است در عوض پولش، آن را تبدیل به بنزین کنند و تحویل خودمان بدهند. والله این چینی های چشم بادامی که ما به آنها اعتماد داشتیم و سالی چندین میلیارد دلار از آنها خرید می کنیم، تو زرد و گوش تلخ از کار در آمدند و فعلاً جنس های بنجل و یک بار مصرف و چند بار ضرر، به کشور صادر می کنند؛ از این هندی های مرتاض چه انتظاری دارید. این شیر خام خورده ها، برنج صادراتی شان پر از آرسنیک و مواد فلزی است، بنزین شان که جای خود دارد! می ترسیم دو روز دیگر ماشین ها تحت تاثیر مصرف این بنزین ها هوایی شوند و به قول شاعر«چو بنزین هندی به باک آیدش . . . ز دریا و از جاده تنگ آیدش» علی ای حال ضمن تقدیر و تشکر وافر از دوستان وزارت نفت نسبت به زنده کردن این سوخته طلب، پیشنهاد می شود، به جای واردات گندم و جو و بنزین از هند، باقیمانده پول نفت مان را ، به صورت سرمایه گذاری در ساخت فیلم نقد کنیم. به هر حال «خالی وود» ببخشید «بالیوود» برای خودش یک پا کارخانه فیلم سازی است و همانطور که ایران خودرو در روز 2000 خودرو تولید می کند، این دوستان هم در سال دو سه هزار فیلم تولید می کنند. ما می توانیم مثلاً پروژه 17 میلیاردی فیلم لاله را در بالیوود بسازیم که ساخت این فیلم در هند سرجمع با همه مخلفاتش به 450 میلیون(!) هم نمی رسد. این طوری هم طلب مان وصول می شود، هم در بودجه سینما صرفه جویی می شود، هم یک ته مایه هندی به فیلم ها می دهیم که هوای گیشه را هم داشته باشد! نظر شما چیست!؟

غول بی جاده!

یادش به خیر سالها پیش بعد از اعلام نتایج کنکور شهر ولوله می شد و همه روز نامه به دست دنبال اسم خود یا اسم دوست و آشنا و همسایه می گشتند. گاهی اوقات که مینی بوس روزنامه های شهرستان با تاخیر می آمد، دلهره ها هم بیشتر می شد.( نه آقا ترکیدن لاستیک چینی کجا بود، آن موقع ها عمدتاً ترافیک یا خرابی ماشین باعث تاخیر می شد و هنوز موضوع دارو و لاستیک های چینی مد نشده بود!) علی ای حال چند سالی است که دیگر خود کنکور هم برای کسی شاخ نمی شود چه برسد به اعلام نتایجش. در واقع از غول کنکور فقط سر و صدا و های و هویش مانده است. «براساس آمار ارائه شده از سوی سازمان سنجش آموزش کشور از مجموع 712 هزار و 367 ظرفیت ایجاد شده، سهم دانشگاه های دولتی روزانه 102 هزار و 630 نفر معادل 4/14 درصد است. بر این اساس، رقابت چالش برانگیز در کنکور سراسری امسال برای 14 درصد از داوطلبان بوده و حدود 86 درصد آنها به مراتب دغدغه کمتری داشته اند، به ویژه که وجود بیش از ده هزار رشته محل بدون کنکور، دانشجو شدن را ساده کرده است.» ( به نقل از جراید) همانطور که قبلاً هم افاضات کرده بودیم الان برای ثبت نام در برخی دانشگاه های دولتی حتی نیاز به ثبت نام و شرکت در کنکور نیست و کافی است اراده کنید و اسم شهر و رشته را در ذهن خود بگذرانید. در همین راستا به جهت شفاف سازی مسیر ورود به دانشگاه چند رهنمود و توصیه آموزشی ارائه می کنیم: الف) گِل گرفتن درب برخی موسسات سود جو: خانواده های گرامی التفات داشته باشند که فقط 14 در صد از دانشگاه ها رقابت کنکوری به سبک قدیم دارند که قرار است بساط کنکور این 14 در صد هم برچیده شود. بنابراین شرکت در آزمون های آزمایشی و کلاس تست و قس علی هذا القیاس ... از کلاس اول ابتدایی بی معنی است و خود خانواده ها سعی کنند با مقادیر معتنابعی از گل، درب این موسسات سود جو و غیر علمی را گل بگیرند. ب) غول بی جاده: مسئولان عنایت داشته باشند حالا که بساط غول کنکور برچیده شده است، در ارائه رشته های مناسب یا جذب منطقی دانشجو دقت نظر بیشتری داشته باشند تا بساط غول دیگری مانند فارغ التحصیلان بیکار گسترده نشود چرا که از قدیم گفته اند:« دیده ای دلال بی مدلول هیچ . . . تا نباشد جاده نبود غول هیچ!»

کاربرد گیاهی سیگار!

اگر خاطر مبارکتان باشد ما قبلاً هم اندر مزایای مصرف سیگار مطالبی افاضه نموده بودیم؛ از جمله ساخت سالن های ورزشی در آموزش و پرورش که قرار است از محل عوارض سیگار ساخته شوند. اما در تائید فرمایش ما استاندار سابق مازندران هم در اظهاراتی هم راستا با نظرات حقیر، مصرف چند نخ سیگار را در هفته بی ضرر دانسته است!
«به گزارش ایسنا، علی اکبر طاهایی در مراسم بهره برداری از پروژه مشترک سیگار سازی ایران و کرواسی گفت: دخانیات کاربرد گیاهی نیز دارد و حتی توصیه شده هفته‌ای یک یا چند نخ سیگار مصرف شود که این کار اشکالی هم ندارد! وی با انتقاد از سیاست‌های گذشته درحوزه تولید کاشت توتون گفت: ‌این سیاست‌های غلط باعث شد که سطح زیر کشت توتون در مازندران بسیار کاهش یافته و به زیر 20 درصد برسد.» به نقل جراید غیر دودی ...
ملاحظه فرمودید. حالا شما دائم به فرمایشات مدبرانه و فلک فرسای حقیر ایراد بگیرید و آنها را مصادیق طنز بنامید. وقتی یک مسئول بلند پایه مملکت هم با مصرف دخانیات موافق است، چرا این همه ان قلت و آمپاس و چوپ لای چرخ گذاشتن صنعت دخانیات... البته اشتباه در سیاست گذاری اجتناب ناپذیر است و گاهی اوقات در تصمیم گیری ها اشتباهاتی رخ می دهد نظیر کنترل جمعیت که الان دوباره دولت دوره افتاده تا افزایش جمعیت حادث شود. در مورد سیگار هم به قولی «از نیم زیان برگشتن سود است.» فلذا به منظور رونق گرفتن این صنعت و استفاده بهینه از کاربرد های گیاهی(!) این معجزه دود زا پیشنهاد می گردد وزارت صنعت و معدن فی الفور دستور کار تعیین قیمت خودرو و تخم و مرغ و سایر اقلام را از کارتابل طرح های در دست اقدام خارج کند و یک جلسه فوری برای تعیین نرخ واقعی سیگار برگزار کند. در ضمن به منظور نهادینه کردن فرهنگ مصرف سیگار بهتر است از همان پایه ابتدایی شروع شود تا حسابی نهادینه شود. به هر حال مسئله افزایش جمعیت نیست که نشود از مقطع ابتدایی شروع کرد. فقط دوستان آمار ساخت این سالن های ورزشی و میزان کاربرد های گیاهی سیگار را داشته باشند که دو روز دیگر مجبور نشویم برای ساخت مسکن و جاده و حمام و مدرسه، سالن ورزشی خراب کنیم یا خدای ناکرده این کاربرد های گیاهی سیگار به - قول نقی معمولی در سریال پایتخت - به مصرف کثافتی های دیگر متمایل منجر شود! از ما گفتن بود.

پیامکی از معده!

در تاریخ آورده اند بنده خدایی به پزشک مراجعه کرد و پزشک برای وی چندین قرص نوشت و نحوه مصرف قرص ها را نیز توضیح داد و تاکید که قرص ها را اشتباه نخورد. بیمار هم در پاسخ گفت:« من که همه قرص ها را سر ساعت می خورم، می ترسم قرص ها در انجام کارشان اشتباه کنند!» در واقع یکی از سوالات عمیق فلسفی – پزشکی این است که قرص ها از کجا می دانند که کجای بدن مان درد می کند؟! اما این طوری هم که ما فکر می کنیم نیست و قرص ها خیلی پیشرفته تر و با هوش تر از این حرفها هستند و نه تنها قادرند در بهبودی بیماری بکوشند، بلکه قرص های نسل جدید پیامک هم می فرستند! اسناد موجود و اصل خبر پزشکی: «دانشمندان آمریکایی در حال کارآزمایی قرص جدیدی هستند که می‌تواند از داخل معده برای خانواده و پزشک معالج بیمار پیامکی را از چگونگی مصرف شدن خود ارسال کند. به گزارش ایسنا، محققان شرکت پروتئوس امیدوارند این قرصها بتوانند برای کاهش هدر رفتن دارو و هچنین آگاه سازی خانواده در مورد نحوه مصرف شدن کامل دارو توسط اقوام مسن مورد استفاده قرار بگیرند. هر قرص حاوی حسگری است که پس از بلعیده شدن و برخورد با اسید معده یک سیگنال به چسب متصل به بیمار ارسال می‌کند. این چسب سپس پیام دریافتی را از طریق یک پیامک یا ایمیل ارسال کرده و از مصرف شدن قرص خبر می‌دهد.این حسگر به اندازه یک دانه شن بوده و به همراه مس و منیزیوم که در زمان تماس با اسیده معده یک مدار الکتریکی را تشکیل می‌دهند، در قرص جا داده شده است. این مدار الکتریکی نیروی حسگر را تامین می کند.» روزنامه حمایت
البته این خبر بیشتر به جای اینکه بیماران را خوشحال کند، شرکت مخابرات را خوشحال خواهد کرد. چرا که با سابقه ای مردم ما در خوردن خودسرانه دارو دارند و در رنکینگ جهانی رتبه دوم را داریم، میزان پیامک ها از دم عید و موسم پخش برنامه 90 هم بیشتر خواهد شد! این طوری هم که ملت قرص را عین خروس قندی می خوردند، می ترسیم این حسگر ها برای برخی افراد این طوری پیامک بفرستد: « مرد حسابی، درسته که اینجا دارو از پیاز و بادمجان هم ارزون تره و نصف بودجه بهداشت و درمان صرف یارانه دارو می شه، ولی به قولی کاه مال خودت نیست، کاهدان که مال خودته! حواست هست از صبح تا حالا چند مدل قرص خوردی؟!»

نشاید بَست در بر روی فیس بوک!

تا چند سال پیش که اینترنت برای خودش برو بیایی داشت و هنوز مثل هدفمندی یارانه ها فرا گیر نشده بود، داشتن ایمیل در برخی مدارس جرم بود، چه برسد به عضویت در سایت ضاله ای مثل فیس بوک! تا جایی که یکی از مدیران مدارس دخترانه به دانش آموزان هشدار داده بود که اگر کسی با خودش ایمیل به مدرسه بیاورد، حق شرکت در کلاس درس ندارد! اما الان زمانه عوض شده و مسئولین هم در این سایت ها برای خودشان برو بیایی راه انداخته اند. البته همانگونه که مستحضرید اینترنت جنبه های مثبت و منفی زیادی دارد که صد البته مسئولین به جنبه های مثبت آن بیشتر توجه دارند. البته در این بین ظاهراً درست گفته اند که « نشاید بست در بر روی فیس بوک!» چرا که از یک طرف فیلترینگ فیس بوک و از همان طرف عضویت 4 میلیون ایرانی در فیس بوک! بگذریم... هر چند « مرا ز صحبت بیگانگان ملال آید . . . به فیس بوکم ای دوست، هیچگاه مخوان» ولی با عنایت به اهمیت موضوع چند پیشنهاد فیس بوکی ارائه  می شود تا شاید برخورد ما با این شبکه نظام مند تر شود: الف) نظارت بر سایرین: وقتی مسئولین عضو یک سایت هستند، صد البته حواسشان به جای مختلف سایت هست و اگر جوان تر ها بخواهند از جنبه های مثبت دور شوند ، می توانند آنها را به مسیر راست هدایت کنند. مواردی مشاهده شده که طرف صبح قبل از اینکه دست و صورتش را بشوید سری به فیس بوک می زند که همانجا مسئول محترم می تواند ارشادش کند که صبح به این زودی در این محیط مجازی چه کار می کند؟ ب)برگزاری جلسات به صورت آنلاین: از آن جایی که تعدادی از وزرا در دنیای وب رفت و آمد دارند و به اصطلاح خودمانی سایت باز هستند، پیشنهاد می شوند سایر دوستان هم در این وادی عضو شوند و جلسات را دور هم به صورت مجازی برگزار کنند. در مورد مزایای مجازی برگزار کردن جلسات یا دور کاری هم که هر چه بگوئیم و بنویسیم، کم است. پ) آمار گیری مفتی: با عنایت به اینکه ضریب نفوذ اینترنت به سلامتی عین قیمتش روز به روز در حال افزایش است و همه خلق الله به آن دسترسی دارند، پیشنهاد می شود وزاری محترم برخی نظر سنجی ها را اینترنتی انجام دهند؛ مثلاً نظر خلق الله را راجع به کری خوانی های سیاسی مسئولین که اخیراً باب شده جویا شوند. شاید در تصمیم گیری ها و اجرای طرح های جدید به کار آید!

پاس گُل سیری چند؟

از قدیم گفته اند:« جایی که پول می شمارند، غیبت نمی شود.» نه پدر جان بانک کجا بود!؟ صحبت از فوتبال و دستمزد های میلیادری این غیور مردان مستطیل سبز است که به واسطه همین پول شمردن ها، اخلاقیات و آداب اجتماعی در فوتبال ما موج می زند و حتی در مقاطعی سرریز هم می شود! از سویی برخی دوستان به جنبه های اخلاقی فوتبال توجهی ندارند و معتقدند فوتبال امروز دیگر یک ورزش صِرف نیست، بلکه یک تجارت و اقتصاد است. منتهی ما نفهمیدیم این چه تجارتی است که مانند قمپز در کردن، فقط پول خرج کردن در آن هنر است و  بازدهی و درآمد و خروجی را بی خیال... بدهی های میلیاردی هم که علی الاصول می ماند برای مدیر بعدی... راستش را بخواهید دوره ای که ما فوتبال بازی می کردیم، کل امکانات سخت افزاری ما شامل یک توپ پلاستیکی و چهار عدد آجر گَری( آجر های قدیمی) بود که ساعتها بلاتشبیه عین غزال دنبال توپ می دویدیم. اما الان اوضاع تغییر کرده و فوتبال با دوران ما تومنی 8 دلار – آن هم به نرخ مبادلاتی- توفیر دارد. البته گمان نکنید که پول در فوتبال همه چیز است. امروز به دلایل خاصی نظیر تعصب و عرق باشگاهی و عشق به رنگ و هواداران، یک بازیکن تا جایی بتواند در زمین راه برود و نیش و کنایه های فردوسی پور و احوال پرسی تماشاگر نما ها با اقوام سببی و نسبی اش را تحمل کند، به فوتبال ادامه می دهد. بعد هم سعی می کند در کسوت سر مربی، مربی، تدارکات، آنالیزور، مسئول حمل کلمن و ...  خود را آویزان تیم کند. مستحضر هستید که الان هر قر و عشوه بازیکن برای مدیران باشگاه ها چند دلار آب می خورد! زدن گل، پاس گل و شیرین کاری بعد از گل که جای خود دارد. نمونه اش همین جناب «خلعت بری» ملی پوش خودمان که به حق باید گفت: دلق برون کن ز سر خلعت سلطان رسید! ولله اگر خلعت یا تاج سلطان ماچین را می خریدند برای پرسپولیس این قدر آب نمی خورد. جالبتر اینکه علاوه بر هزینه انتقال و دستمزد میلیاردی، قرار شده بابت هر گل 10 میلیون و هر پاس گل 4 میلیون تومان پول بیت المال را نیز روی سر این بابا شاباش کنند! فقط ما مانده ایم اگر دانش آموزی در اول مهر این شعر را روی تخته سیاه بنویسد، در جوابش چه فرمایشاتی افاضه کنیم: کیفی که در آن دفتر و خودکار و کتاب است . . .  آویخته از هر که شود بار عذاب است! شب خوش!

شهر آورد پسته و سرطان!

شاید برخی از دوستان تصور کنند چون ما در شمال کشور ساکن هستیم و از مواهب و مزایای اکسیژن مفتی درختان بهره مند هستیم، به فکر حل مشکل آلودگی هوا نیستیم. باور بفرمائید این طور نیست. من و عمو سیفی( خدمتگزار مدرسه مان) عین دولت قبلی که یک «ستاد تدابیر ویژه اقتصادی» راه انداخته بود، یک ستاد مبارزه با آلودگی هوا راه اندازی کرده ایم در حد لا لیگا و دائماً در حال رصد راهکار های کاهش آلودگی هوا و مبارزه با سرطان ریه هستیم. اما از آنجا که امکانات سخت افزاری و نرم افزاری ما در حد بضاعت تیم های دسته سوم است به ناچار مجبوریم به دانشمندان محترم رو بیندازیم و از آنها کمک بخواهیم. دانشمند جماعت هم که خودتان مستحضر هستید ... بگذریم. البته این به کنار، مشکل اصلی اینجاست که درد مشترک ما مردم با دانشمندان کمی توفیر دارد و این جماعت در تحقیقات شان به تنها چیزی که توجه ندارند، تورم، افزایش قیمت ها و جیب مردم است. دیروز در خبر ها خواندیم دانشمندان در یافته های اخیر دریافته اند: « رژیم غذایى که با مصرف روزانه پسته همراه باشد، مى تواند به کاهش خطر بروز سرطان ریه و سایر سرطا نها کمک کند.» ملاحظه فرمودید. حالا که قیمت پسته در حال کورس گذاشتن با پراید است، حَضرات تازه  کاشف به عمل آورده اند که پسته ضد سرطان است! همین داستان در مورد شیر هم صدق می کند. زمانی که یارانه شیر قطع شد دوستان یادشان آمد که «شیر تا بخوای مفیده . . . مانند برف سفیده » و بیست نوع ماده شیمیایی با ارزش نظیر داروهای ضد التهابی از قبیل نیفلومیک اسید، مفنامیک اسید، کتوپروفن، استرادیول و ... در شیر وجود دارد. علی ایحال به منظور هماهنگی بیشتر بین تیم های تحقیقاتی و مشکلات اقتصادی و غیر اقتصادی مردم پیشنهاد می شود: الف) اطلاع رسانی: یک دستگاه رادیو یا یک نسخه از روزنامه حمایت به طور روزانه در اختیار دانشمندان محترم قرار گیرد تا لابلای تحقیتشان از نرخ اقلام و کالاهای مختلف و اخبار مملکت هم آگاه شوند و به فکر جیب مردم هم باشند. ب) سایر خوراکی ها: توصیه می شود این دوستان بزرگوار روی سایر محصولات نظیر بادمجان، شلغم، پیاز، کدو و ... هم یک مختصر تحقیقاتی به عمل بیاوردند شاید از این ها هم چیزی بیرون بیاید که به درد خلق الله بخورد! سالم و تندرست باشید...

کازار هدفمندی با حامل های انرژی!

ما همواره در فرمایشات تیتانیوم بار و رهنمود های فلک فرسا و مدبرانه مان به ضرس قاطع اعلام کرده ایم که به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی راضی به دلخوری و خدای ناکرده کدورت بین مسئولان نیستیم و نمی گذاریم قند در دل شان آب شود. آقا شما اصلاً تابحال از ما دروغ شنیده اید؟! ما حاضریم تورم نقطه به نقطه 44 درصدی را تحمل کنیم ولی خدایی تحمل اختلاف سلیقه و نظر بین مسئولان را نداریم آن هم به خاطر چندغاز افزایش قیمت حامل های انرژی! «ظاهراً در چند روز اخیر رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی از عزم دولت برای افزایش قیمت حامل‌های انرژی خبر داده ولی معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‌جمهوری آن را رد کرده است. طبق شنیده ها از خانه ملت، دولت بر اساس قانون بودجه امسال باید 50 هزار میلیارد تومان از محل هدفمندی یارانه‌ها درآمد کسب کند که برای این منظور، احتمال افزایش قیمت برخی حامل‌های انرژی تا سقف 38 درصد وجود دارد. در ضمن راهکار حمایت از اقشار کم‌ درآمد، حذف دو الی سه دهک بالای جامعه از دریافت یارانه نقدی اعلام شده است. این در حالی است که محمد باقر نوبخت معاون رئیس جمهور، فرموده اند تا زمانی که آثار جبرانی افزایش قیمت‌ها بر زندگی مردم بررسی نشود هیچگونه افزایش قیمتی در حامل‌های انرژی نخواهیم داشت.»( روزنامه جوان)
والله تا جایی که ما خبر داریم گرهی که با دست باز می شود، با دندان هم باز می شود! در ثانی اصلاً این گرهی نیست که بخواهد باز شود یا برای ما شاخ شود. یک مختصر کسری بودجه 50 هزار میلیاردی برای پرداخت یارانه وجود دارد که با 2 زار افزایش قیمت های انرژی حل می شود و می رود پی کارش. حالا از طریق افزایش حامل های انرژی نشد با افزایش قبض آب و برق و تلفن! بالاخره حل می شود. کار که نشد ندارد. در ضمن این موضوعی نیست که رسانه ای شود و در یک هفته مانده به داربی حساس پایتخت با طرح موضوعاتی نظیر حذف دهک و صدک و این جور حرفها تمرکز بازیکنان میلیاردی را به هم بزنیم. علی ایحال شما نگران آثار جبرانی افزایش قیمتها نباشید. درست است که درآمد ما به کیلو بایت است ولی خرج ما به مگا بایت! ولی دلیل نمی شود بی خود و بی جهت نگران افزایش قیمت ها و انتقال سرمایه از این جیب به آن جیب باشیم! خیر از جوانی تان ببنید...

بودجه به شرط برنامه!

درست است که بساط سازمان برنامه و بودجه برچیده شده است، ولی این دلیل نمی شود که «بودجه» ورزش ممکلت را بدون «برنامه» به فدراسیون های ورزشی بدهند. مملکت سازمان برنامه و بودجه ندارد، حساب و کتاب که دارد. البته این نظر شخصی ما نیست. سرپرست وزارت ورزش و جوانان هم، همین نظر را دارد و در جمع خبر نگاران راحت و خونسرد از روسای فدراسیون ها خواست نگران بودجه نباشند و با ارائه برنامه عملیاتی(!)، بودجه های مورد نظر را دریافت کنند. این مدیر فرهنگی در جمع روسای فدراسیون های ورزشی نیز، بدون آنکه بخواهد قولی دهد که فردا از عهده انجامش بر نیاید، تاکید کرد که مشکل بی پولی را طی چند ماه آینده حل خواهد کرد. او برای آن که در همین ابتدا نیز حجت را بر روسای فدراسیون ها تمام کند، از آنان خواست برنامه عملیاتی توسعه ارائه و بودجه مورد نظر خود را دریافت کنند تا عملاً این موضوع را جا بیندازد که روی هوا بودجه ای را به فدراسیون ها اختصاص نمی دهد. ( به نقل از جراید) البته یک وقت خدای ناکرده فکر نکنید که تا امروز فدراسیون های ورزشی برنامه عملیاتی نداشتند و روی هوا بودجه می گرفتند؛ نه خدائی این طوری نیست. بلکه هدف جا انداختن این موضوع و احتمالاً تغییر نوع برنامه های عملیاتی است. به عنوان مثال طرف در مسابقه شنا بین هشت نفر ششم شده، رئیس کسب این عنوان را فراتر از حد انتظار می داند، فکر می کنم انتظار غرق شدن از شناگرش را داشت! علی ایحال با توجه به اینکه مقوله ورزش یک مقوله فرحبخش و جذاب است، دوستان در وهله اول سعی کنند، به هیچ عنوان آرامش و راحتی خود و ورزشکاران – علی الخصوص فوتبالیست ها- را بر هم نزنند. چون ورزشکاران روحیه لطیف و حساسی دارند و ممکن است این برنامه ریزی های جدید در روند کسب موفقیت های آنان – آن هم نزدیک داربی حساس پایتخت- تاثیر سوء بگذارد! حالا جناب سرپرست یک چیزی گفته است. شما زیاد خودتان را به درد سر نیندازید. اولاً ایشان سرپرست هستند و معلوم نیست وزیر جدید هم به برنامه ریزی اعتقادی داشته باشند. در ثانی برنامه فقط برای هفته اول است. ما هم قدیم که دانش آموز بودیم برنامه را روی دیوار می چسبانیدم ولی بعد از هفته اول آن را حفظ می شدیم و دیگری نیازی هم به نگاه کردن به برنامه نداشتیم!

باز باران با ترانه، اما ترانه چینی!

به کوری چشم نادر و سیمین، برخی از کلمات عین شیر و موز(!) با ادبیات و شعر عجین شده اند و هیچ کس یارای جدا کردن آنها از ادبیات نیست. کلماتی نظیر باران، اشک، مترسک، عشق، ترانه، و قس علی هذا القیاس... یکی دیگر از این کلمات هم «چتر» است که هم در ادبیات ما و هم در ادبیات سایر ملل برای خودش جایگاهی رفیع دارد. البته در عصر حاضر چتر بیشتر در اقتصاد نقش دارد تا در ادبیات! «یان لی» شاعر چینی جایی گفته «به شهادت تمام ابرهای تاریک جهان، من برای نگه داشتن چتر خودم به دنیا آمدم!» 
ظاهراً ایشان از ورود چتر به اقتصاد و صادرات چتر های چینی به کل دنیا خبر ندارد که فکر می کند، چتر فقط برای نگه داشتن است. الان بعد از بارش باران دیگر ما زیر باران «چست و چابک و نرم و نازک توی جنگل های گیلان،» ترانه نمی خوانیم چرا ما اولاً زیر چتر هستیم؛ در ثانی مسافران نوروزی و تابستانی آنقدر در جنگل های شمال آت و آشغال ریخته اند که باید مواظب باشیم شیشه و قوطی دست و پایمان را نبرد. در عوض این چینی ها هستند که هر سال موسم زمستان به خاطر فروش چند میلیون دلار چتر به ایران، ترانه می خوانند و با دمشان چاغاله بادام صادراتی می شکنند! اما اصل خبر «گمرک چین از صادرات ۶.۵ میلیون دلار چتر این کشور به ایران، در نیمه نخست سال جاری میلادی خبر داد و اعلام کرد این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل رشد ۲ برابری داشته است. چین در نیمه نخست سال گذشته میلادی 3 میلیون و 339 هزار دلار چتر به ایران صادر کرده بود. صادرات چتر چین به ایران از لحاظ وزن در نیمه نخست امسال به 2000 تن افزایش یافته است.»( سایت تابناک- 4 شهریور 92) البته در گذشته هم چتر های وارادتی وجود داشت اما این چتر ها بیشتر هندی بودند.« یکی چتر هندی برآمد ز دور» ولی ملت از همان موقع روی چتر چینی حساس بودند و آن را بر نمی تابیدند و طبق اسناد منظوم اگر کسی چتر چینی در بازار می دید فی الفور نزد جناب «گرد آفرید» مسئول ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز وقت می رفت و گزارش می داد:«یکی چتر چینی به بازار دید . . . بیامد دمان پیش گرد آفرید» علی ای حال با عنایت به اینکه دولت جدید دولت تدبیر و امید است، حتماً برای ساماندهی مجدد خواندن ترانه در زیر باران، بهسازی و زیبا سازی جنگل های گیلان و چتر های وارداتی برنامه ای دارند که ما فعلاً بی خبریم.

کارلوس ناراحَته!

امروز با خودمان خلوت کرده بودیم و داشتیم راجع به موضوعات مختلف فکر می کردیم که دیدیم ای دل غافل ما مدتی است به زمین و زمان گیر داده ایم الا ورزش این مملکت که از چشمان تیز بین مان دور مانده است. درست است که این وزارت خانه فعلاً وزیر ندارد ولی دلیل نمی شود ما دورش را قلم بکشیم و ورزش این مملکت را به حال خودش رها کنیم. الان هم داغ ترین موضوع و حساس ترین مقوله ورزش در سطح ملی بعد از باخت پرسپولیس در مقابل صنعت نفت(!)، مشکل بی پولی فدراسیون فوتبال و لغو مکرر اردو های تیم ملی در راه آماده سازی جام جهانی است است.آقا پدر این بی پولی بسوزد! لاکردار تا قلب فدراسیون فوتبال با آن کبکبه و دبدبه هم ریشه دوانده است. تا دیروز همه فکر می کردیم تنها رشته ای که پول از سر و کول فدراسیون آن بالا می رود و همه امورات در آنجا به دلار راست و ریست می شود، فوتبال است؛ اما الان آقایان می گویند پول برای اردو نداریم و اردو های تیم ملی فرت و فرت و لغو می شود. جناب کارلوس کرش هم حسابی از این به هم خوردن برنامه های تیم ملی عصبانی است و اینجاست که بابا پنجعلی با سوزناک ترین ملودی باید بگوید:« کارلوس ناراحَته!» هر چند برای ما فقیر بیچاره ها پول چرک کف دست است ولی از این نکته نباید غافل شد که قدما گفته اند«بی‌ پول مرو تو در خرابات / هر چند سکندر زمانی» مخلص کلام اینکه بی مایه فطیر است و بدون هزینه کردن تیم هایی مثل کامبوج و ساحل عاج و بورکینافاسو هم با هم بازی نمی کنند چه برسد به کشور های دیگر... اما از طرف دیگر هم می بینیم که بی حساب و کتاب ترین پرداختی ها در این مملکت دستمزد فوتبالیست های بزرگوار است. مدیر یکی از تیم های سرخابی جوری در تلویزیون از هزینه یک میلیون دلاری برای انتقال خلعتبری صحبت می کرد که مفاد برخی ضرب المثل ها نظیر پول علف خرس است را جلوی چشم آدم می آورد!  در ضمن درست است که باز یهای تدارکاتی خوب در روند رو به رشد تیم تاثیر دارد ولی پیش خودمان باشد، این فوتبالی علی اصغری و بزن زیرش که ما در این چند سال راه انداختیم و فقط نتیجه گرایی آن هم در لیگ برتر برای مدیران مهم است، ره به جایی نخواهد برد و مادامی که کار اصولی برای تیم های پایه انجام نشود، همین آش و همین پیاله است و اگر هفته ای چند تا بازی تدارکاتی هم داشته باشیم، توفیری ندارد.

ای بخاری های برقی آبرو داری کنید!

درست که قدیمی ها معتقد بودند « خدا سرما را به قدر بالاپوش می‌دهد؛» ولی این دلیل نمی شود مسئولان آموزش و پرورش با استناد به مضمون این ضرب المثل کلاس های درس را در زمستان به امان خدا رها کنند و بچه های مردم یخ کنند! هر چند در سال های اخیر همواره مسئولان فرهنگ از اختصاص بخاری های استاندارد به مدارس خبر می می دهند ولی باز هم در میانه سال هیولاهای نفتی و چکه و هیزمی که سازندگان آنها سالهاست روی در نقاب خاک کشیده اند، ناجوانمردانه صورت های معصوم دخترکان و پسرکان مظلوم را مورد یغما قرار می دهند تا جایی استاد سعید بیابانکی فرموده:« دانش آموزان ما را بار ها سوزانده اید . . . ای بخاری های نفتی معذرت خواهی کنید!» علی ایحال امسال هم دوباره رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور با بیان این که 6800 کلاس درس در مقاطع ابتدایی و متوسطه اول و دوم بزودی به تجهیزات اداری کلاسی مجهز خواهند شد، از خرید 12 هزار بخاری برقی تابشی برای مدارس خبر داد. مرتضی رئیسی در گفت وگو با ایسنا افزود: مناقصه خرید 12 هزار دستگاه بخاری برقی تابشی برای تعدادی از مدارس سراسر کشور انجام شده و مقدمات برگزاری مناقصه عمومی برای تامین تجهیزات اداری کلاسی برای 2223 کلاس در قالب 198 پروژه در مقطع متوسطه، 1864 کلاس در قالب 239 پروژه در مقطع راهنمایی و 2713 کلاس در قالب 424 پروژه برای مقطع ابتدایی در حال انجام است.( جام جم – 3 شهریور92) فقط خدمت دوستان عارض شوم تا جایی که ما خبر داریم برق خیلی نامرد تر و خطرناک تر از آتش است و اصلاً هم اهل شوخی و مسامحه و مصالحه نیست و فی الفور اثر خود را نشان می دهد. جان مادرتان اگر قرار است بخاری برقی در کلاس درس بگذارید یک جایی بگذارید تا دست دانش آموزان به آن نرسد. دوم اینکه با توجه به حذف یارانه به فکر قبض برق هم باشید. نشود کار به جایی برسد که خانواده ها با دیدن قبض های خودیاری و کمک به مدارس به همان بخاری های نفتی و چکه ای رضایت بدهند. در خاتمه یک پیام هم برای بخاری های برقی دارم که امید است آن را به گوش جان نیوش کنند: « دانش آموزان ما محتاج یک آرامش اند . . . ای بخاری های برقی آبرو داری کنید!»

بازی با کلمات!

«تو رفته ای ولی کلمات هنوز در اطراف خانه ات پرسه می زنند!» نه بابا نوشته سنگ قبر کجا بود!؟ این بخشی از نوشته های جی دی سلینجر نویسنده و روزنامه نگار قدیمی است. هر چند برخی کلمات در هر دوره یا بازه زمانی بار معنایی جدیدی پیدا می کنند ولی ما می ترسیم دولت 4 یا 8 ساله جناب روحانی به پایان برسد ولی عده ای هنوز درگیر بازی با کلمات و اسم فامیل باشند! تقریباً یک ماهی است که در هر روزنامه ای که را باز می کنیم با یک وانت بار لغت و اصطلاح جدید و قدیمی با مفاهیم و کاربرد های مختلف مواجه می شویم که یا سیاسیون نثار همدیگر می کنند و یا روزنامه نگاران از آنها استفاده می کنند. از افراطی و معتدل و فراجناحی گرفته تا کلید و شاه کلید و قفل و سایر ابزارآلات و یراق آلات! یک سری لغات جدید تر هم تازه به این کلکسیون اضافه شده مثل کلید اولی ها، عبور اولی ها که برخی از آنها عین الواح هخامنشی نیاز به رمز گشایی دارند تا افراد عادی و عوامی مثل حقیر کثیر التقصیر متوجه مفهوم آنها شویم! یک عده هم دوره افتاده اند تا با ورق زدن آلبوم و نبش قبر کردن ثابت کنند فلان کس یا فلان نماینده افراطی است یا معتدل یا فراجناحی و یا ... حکایت روز گار ماست که نمی شود برای کسی درد دل کرد. طرف تا ثابت نکند که از شما بدبخت تر است ول کن شما نیست! البته در دولت های قبلی هم برخی عبارات نوظهور ( البته برای ما) متولد شده بودند؛ مثل کلمه مُخفم و چند منظوره «حباب» که حرکات موزون و نوسانات قیمت خدمات و کالا ها را بی حکمت دانسته و یک من حباب رویش می مالیدند! از آن حباب هایی که با جوالدوز هم نمی ترکیدند و اگر هم می ترکیدند ترکش هایش تا مدت ها گریبان اقشار آسیب پذیر را می گرفت و به هیچ عنوان هم رضایت بده نبوند! فقط یک نکته خدمت دوستان عرض کنیم که مردمی که به دولت جدید رای داده اند، انتظار رفع مشکلات و تنش های داخلی و خارجی را دارند و اگر قرار باشد نصف وقت دولتی ها و صاحبان مناصب صرف پاسخگویی به شبهات سیاسی و غیر سیاسی در سایت ها و روزنامه ها و تریبون های مختلف شود، سنگ روی آجر ایتال بند نمی شود. فقط این را بدانیم که زندگی چون گل سرخ است،  پر از عطر… پر از خار… پر از برگ لطیف…  یادمان باشد اگر گل چیدیم؛ عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند! آخر داستان چقدر رمانتیک شد! نه!؟

سندرم انتقاد پیش از موعد!

از موقعی که اینترنت و اینترانت و اکسترانت پا به عرصه سیستم ارتباطی و اطلاعاتی گذاشته اند، کسب اخبار و اطلاعات و تحقیق راجع به موضوعات مختلف از بار گذاشتن آبگوشت بزباش راحت تر شده و کافی است فقط چند دکمه را فرت و فرت فشار دهید تا تمام اطلاعات روی دایره بیایند. اما ما دیروز هر قدر بلاتشبیه زور زدیم که راجع به بیماری « سندرم انتقاد پیش از موعد» اطلاعاتی به دست بیاوریم موفق نشدیم. فلذا به ناچار به اینترنت زنده دوران همان عمو سیفی خودمان - سرایدار مدرسه- مراجعه کردیم تا بلکه چیزی دستمان بیاید. عمو سیفی که خودش داشت درباره «بررسی مقایسه ای اثر آپوپتوزیس نوتروفیلها توسط میکروب پسودوموناس آئروژینوازا در نوزادان» در دنیای وب تحقیق می کرد، « سندرم انتقاد پیش از موعد» را نوعی بیماری واگیر دار ویژه دوزیستان سیاسی دانست و گفت:« این بیماری ویژه کسانی است از دوران کودکی ناف آنها را با انتقاد بسته اند و روزشان بدون انتقاد سر نمی شود. این افراد در هیچ شرایطی ویژگی های مثبت و اقدامات ثواب را نمی بینند و همواره به دنبال کاستی ها و نقاط ضعف هستند. حتی در برخی نسخ آمده است که این جماعت گاهی اوقات قبل از رویدادی دو مقاله به رشته تحریر در می آورند و با توجه به اقتضای زمانه آنها را منتشر می کنند!» در واقع این جماعت به فرموده مولانا« بر سر خرمن به وقت انتقاد . . . عین فلاحان ز حق جویند باد» علی ایحال با عنایت فرمایشات تیتانیوم بار عمو سیفی، ما نیز چند رهنمود فلک فرسا و مدبرانه پیشنهاد می کنیم شاید در این میانه یا بستان آباد یکی کارگر شود: الف) لیوان درمانی: توصیه می شود این دوستان منتقد بالفطره یک دست لیوان شش تایی از تولیدات کارخانجات اصفهان یا هر جای دیگر این مملکت خریداری کنند( عنایت داشته باشید محصول حتماً باید ایرانی باشد) و هر شش تا را تا نیمه آب ریخته و هر روز سه وعده به تماشای نیمه پر و نیمه خالی این لیوان ها مبادرت کنند تا قوه بصری آنها نسبت به دیدن نیمه پر لیوان هم عادت کند! ب) نعل درمانی: توصیه دیگر این که این دوستان باید 6 یا 12 عدد نعل استیل خریداری کنند و در روز دو نوبت صبح و شب با چکش به نعل و میخ ضربه بزنند تا به هارمونی و توازن «یکی به میخ یکی به نعل» برسند!