طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

اندازه شناسی در هزاره سوم

اندازه شناسی در هزاره سوم!

به قلم وحید حاج سعیدی

امروزه یکی از علومی که در صناعات مختلفه کاربرد فراوانی دارد علم اندازه شناسی است. بیست ماه مه میلادی هم روز جهانی «مترولوژی» یا همان «اندازه شناسی» خودمان است. همه ساله اندازه شناسان جهان در این روز گرد هم می آیند و بعد از نوش جان کردن کیک و ساندیس، ساعت ها در خصوص راهکار های توسعه این علم با هم به بحث و تبادل و نظر می نشینند. این علم ریشه در تاریخ هم دارد و این چنین روایت شده که ایرانیان قدیم برای اولین بار دور زمین را اندازه گرفتند. مترولوژی در اکثر شاخه های علوم جاریه کاربرد دارد. مثلاً دانشمندان امروزی قادرند وزن یک نقطه روی کاغذ یا نقطه نرمی قیر را اندازه گیری کنند. اما با تمام تخصص و تبحر این فعالان عرصه اندازه گیری، در ماه های اخیر موردی پیش آمده است که علم اندازه شناسی دنیا را با چالش مواجه کرده است و عزیزان مترولوژیست دچار حیرت شده اند و به قولی «یکی کار پیش آمد اکنون شگفت . . . که آسانش اندازه نتوان گرفت!» بله حتماً شما هم متوجه شدید. اندازه گیری تعداد صفر های فیش های دستمزدی که از آن به آب باریکه یاد می شد و تعیین میزان حقوق و دستمزد مدیران! اصلاً این روزها کلاً یک سری اندازه ها به هم خورده است . مثلاَ اختلاس ها از میلیون و میلیارد به هزار میلیارد میل پیدا کرده است و حقوق ها نیز از چند میلیون به چند صد میلیون میل نشان داده است. یعنی کم کم داریم به واژه «میل به بی نهایت» که در ریاضی به ما درس داده بودند و با نسبت دادن مقادیر متوالی به یک متغیر حاصل می شد، نزدیک می شویم.  لطفاً چراغها را روشن کنید و از بوق زدن های متوالی نیز خودداری نمائید!

البته دولت در تلاش است مشکلات قانونی نظام پرداخت را که باعث می‌شده مدیران و همراهانشان مبالغ غیرقانونی دریافت کنند، برطرف ‌کند، اما مشکلات غیرقانونی برداشت‌های قانونی کماکان باقی مانده اند!  چرا که مدیری که به مفت خوری و تنبلی عادت کرده خودش راهکار را پیدا می کند و این راهکار ها عموماً غیر قانونی و زیر پوستی هستند. در ضمن قانون را خود بشر می نویسد ولی بی قانونی، قانون نا نوشته ای است که باز هم خود بشر آن را می نویسد و در شرایط مختلف کارکرد های گوناگونی دارد. در این مقطع دیگر علم اندازه گیری و حساب کتاب زیاد به کار نخواهد آمد و بیشتر علم نجوم و هوا فضا کاربرد دارد. در زیر شاخه حقوق نجومی و فضایی هم شما با انواع لابی گری، عضویت در هیآت مدیره‌ها، حق المشاوره، حق اوقات فراغت فرزندان، وام سفر، وام های تعمیر منزل، تجهیز منزل، تزئین منزل، کارانه، یارانه، حق ماموریت، توصیه‌نامه‌نویسی، حق امضاهای طلایی، پاداش های آنچنانی، پورسانت های اینچنانی و ... آشنا می شوید که عمدتاً ربطی به حقوق دریافتی و قوانین مربوط به حقوق و مزایا ندارند و حتی اگر استعفا بدهید یا از کار برکنار شوید و یا زبانم لال بخشی از آن پول ها را بیت المال برگردانید؛  باز هم اثرات و برکات این زیر شاخه ها سال های سال در زندگی مدیرانه و مدبرانه شما جاری و ساری خواهند بودند!

مافیای شلوار کردی

باسمه تعالی

مافیای شلوار کردی!

به قلم وحید حاج سعیدی

آقای تُپِزیان در این سالها از بس که سرکوفت شنیده بود و حسرت ماشین و خانه و درآمد اطرافیان ، همسایگان و دوستان و آشنایان را خورده بود ، غمباد گرفته بود. دیگر خسته شده بود و بالاخره تصمیم گرفت یک بار هم که شده دلش را به دریا بزند و مانند بقیه افراد که یک شبه ره صد ساله را طی کردند و مال و منالی به هم زدند ، ریسک کند و پولدار شود. چون همه دوستان و آشنایان که او را می شناختند ، عامل اصلی پیشرفت نکردن و شکست های ایشان را علاوه بر داشتن «ژن بی عرضگی» ، ریسک ناپذیری و انطباق با همان آب باریکه کارمندی می دانستند. وقتی موضوع را با خانمش در میان گذاشت ، با تردید قبول کرد ولی همان اول سنگهایش را با آقای تُپِزیان وا کَند که دور «چهار تیکه النگو و گوشواره اش» را قلم بکشد! البته در این ماجرا حضرات "برایان تریسی"، "ناپلئون هیل"، "بیل گیتس" و سایر دوستان با این کتابهای من در آوردی و کبریتی شان نظیر بزغاله ات را قورت بده، یکجا بشین و پولدار شو، چه کسی پراید مرا جابجا کرد و ... بی تاثیر نبودند!

بالاخره زمان موعود فرا رسید و اسم آقای تُپِزیان در قرعه کشی ماهانه صندوق خانوادگی در آمد و با پنج تومانی هم که از اداره وام گرفته بود ، سرجمع بیست میلیون تومان فراهم کرد و از فردای آن روز به جمع آوری اطلاعات در مورد راه های پولدار شدن پرداخت. چندین کتاب درباره راه های کسب ثروت مطالعه کرد و سرنوشت 10 پولدار برتر دنیا را خواند. چیزی سر در نیاورد و تصمیم گرفت علی رغم میل باطنی اش به حرفهای باجناقش گوش کند و در یکی از شرکت های هرمی سرمایه گذاری کند. چند روز بعد جلسه توجیهی در یک سالن همایش دولتی! برگزار شد و آقای تُپِزیان و  باجناقش هم شرکت کردند.

آقایی که یک تی شرت بنفش با کت خالدار و شلوار جین موزی رنگ پوشیده بود و موهای دم اسبی و منشوری! داشت درحایل که یک چتر سفید در دست داشت روی سن آمد و بدون سلام و احوالپرسی همان اول با صدای بلند گفت : «هر کس به فکر کسب در آمد ماهی دو سه میلیون تومنه ، همین الان بلند شه بره!» همه شروع کردن به کف زدن.

آقای تُپِزیان بلند شد و به باجناقش گفت: «مرد حسابی من همین الان هم در آمدم ماهی چهار میلیونه ، من رفتم.» 

    باجناقش محکم  به پهلوش زد و گفت: « بشین الاغ ، داره به طعنه می گه. یعنی در آمد زیر دو سه میلیون برای ما چیزی نیست. مگه نمی بینی همه دارن کف میزنن؟»

    آقای مو قشنگ از آرزو های قشنگ و در آمد های آنچنانی گفت. از ماشین شاسی بلند ، خانه ویلایی و مسافرت های خارجی ، جت اسکی و پاراگلایدر و ... بعد از حضار خواست چشم هایشان را ببندند و با تصویر سازی ذهنی خودشان را در ساحل یک کشور اروپایی و سوار بر جت اسکی فرض کنند. خلق الله در حال و هوای خودشان بودند و مراقب بودند جت اسکی هایشان به هم نخورد که ناگهان در سالن باز شد و بچه های نیروی انتظامی وارد شدند و همه را کَت بسته و با این دست بند های پلاستیکی به کلانتری بردند. البته به دستان آقای مو قشنگ دستبند واقعی زدند. داخل خودروی نیری انتظامی آقای تُپِزیان و باجناقش رو به روی هم نشسته بودند و اگر تَشر گروهبان نبود ، آقای تُپِزیان خرخره باجناقش را جویده بود. خلاصه در کلانتری آقای تُپِزیان با ننه من غریبم بازی و نشان دادن پیامک باجناقش ثابت کرد که اولین بار است که در این جلسات حضور پیدا می کند و تمام کاسه کوزه ها را سر باجناقش شکست و با نوشتن یک تهعد روی برگه کنده شده از تقویم رو میزی! از مهکله نجات پیدا کرد و با پوزخندی به باجناقش از کلانتری بیرون آمد.

اولین طرح آقای تُپِزیان با شکست مواجه شد. البته خودش ایراد کار را در نحس بودن سکوی پرتاب که همان باجناقش بود می دانست و تصمیم گرفت دیگر با طناب پوسیده باجناقش داخل هیچ چاهی نشود ، حتی اگر داخل آن چاه دلار با نرخ دولتی تقسیم کنند!

القصه آقای تُپِزیان دوباره به بررسی سایر گزینه های روی میز پرداخت. این بار تصمیم گرفت در بازار بورس شانسش را امتحان کند.

یک روز دو ساعت از اداره مرخصی گرفت و به تالار شیشه ای رفت. عده ای روی صندلی نشسته بودند و به مونیتور قرمز چشم دوخته بودند و چیز هایی یادداشت می کردند. چند نفر هم با لپ تاپ و موبایل مشغول مشورت و مبادله اینترنتی بودند. با آقایی که کنارش نشسته بود ، سر صحبت را باز کرد. بنده خدا توضیحات کاملی در حد توان به آقای تپزیان داد که وارد شدن به بورس بدون مطالعه و سواد علمی خطرناک است و معمولاً بورس باز ها در روز چندین ساعت برای این کار وقت می گذارند و نباید بی گدار به آب زد. اما آقای تپزیان گوشش بدهکار نبود و با ورود به دفتر یکی از کارگزاران ، کل سرمایه اش را داد و تعدادی از سهام شرکت «میخ سازی اَبرقو» را خرید ، چون شنیده بود با گران شدن فولاد قیمت میخ در کشور بالا خواهد رفت و حتی اگر کشتی حامل میخ در دریا غرق شود یا قطار حامل میخ از ریل خارج شود یا هواپیمای حامل میخ در دریا هم سقوط کند، اصل جنس از بین نخواهد رفت و سهام این شرکت همواره رو به رشد است!

غافل از اینکه این چینی های چشم بادامی به همه طرح های اقتصادی دولت مبنی بر اعطای وام به کارگاه های زود بازده، حمایت از شهرک های صنعتی و... پوزخند می زنند و حتی با وجود گرانی فولاد چینی ها میخ تولید کردند باقلوا که با لب های آقای تپزیان بازی می کردند و هر چه کارخانه میخ سازی در مملکت بود ، انگشت به دهان کرکره کارخانه را پائین کشیدند و سرمایه آقای تپزیان هم به باد فنا رفت.

اما آقای تُپِزیان از رو نرفت و همچنان به انجام امور اقتصادی کلان و طی کردن یک شبه راه پیشرفت مصمم بود. این بار به سیم آخر زد تصمیم گرفت با پسر عمویش راساً اقدام به واردات کالا از چین کنند. زمین ارثیه پدری شان را در روستا فروختند و با قرض و قوله از چند نفر 200میلیون پول جور کردند و همه را تبدیل به دلار کردند.

قرار شد با این پول 10هزار دست شلوار کردی سفارش بدهند و معتقد بودند که اگر هر شلوار را اینجا پنجاه هزار تومان بفروشند سرمایه شان4 برابر می شود. خلاصه یک هفته بعد پسر عموی آقای تُپِزیان با یک مترجم و یک شلوار کردی کُهنه به چین رفتند و سفارش 10هزار دست شلوار کردی دادند و بعد از ثبت سفارش برگشتند و منتظر رسیدن شلوار ها ماندند. البته در این مدت آقای تُپِزیان چند تلفن مشکوک داشت ولی توجهی نکرد و همچنان در رویای پولدار شدن سیر می کرد. چند وقتی گذشت و بالاخره محموله شلوار کردی از چین رسید. اما همه شلوار ها در قسمت داخلی پاچه دارای دو سوراخ بزرگ بودند! (قسمت داخلی پاچه شلوار کردی به علت گشاد بودن و سائیده شدن پاچه ها به هم ، بعد از مدتی سوراخ می شود. شلواری هم که آنها به عنوان نمونه ، با خود به چین برده بود ،کهنه بود و دو سوراخ بزرگ داشت ، شرکت چینی هم فکر کرده بود که این مدل شلوار است و همه را با سوراخ دوخته بود!) حالا آقای تُپِزیان و پسر عمویش مانده بودند با 10 هزار دست شلوار کردی و 20 هزار هوا کش چه کنند؟

 

هواپیما

باسمه تعالی

کادوی جشن تولد برجام!

خدا رو صد هزار بار شکر ... خدایا کرور کرور شکر ... بالاخره ما نمردیم و یک سالگی برجام را هم دیدیم.  از الان به بعد باید منتظر تاتی تاتی و قان و قون کردن برجام باشیم. هرچند اثرات برجام هم مثل کاهش تورم و موضوع برکناری مدیران مفت خور و چند صد میلیونی چندان قابل لمس نیست ولی همین که یک عده لوس بازی در نیاوردند و در سالگرد یک سالگی برجام، به خیابان ها نریختند و کیک و شمع تدارک ندیدند جای شکرش باقی است!  راستش را بخواهید امروز قصد داریم نگاه اقتصادی متفاوتی به برجام داشته باشیم  و در سالروز برجام - سوای لوس بازی های رایج - به شما یک کادوی اقتصادی هدیه بدهیم. باور کنید یک عده در این مملکت افاضات ما را به مثابه رانت اطلاعاتی تلقی می کنند و با رهنمود های ما بار خودشان را بسته اند! هر چند عضو ارشد تیم هسته ای فرمودند نگاه اقتصادی به برجام نداشته باشید ولی شما زیاد جدی نگیرید. فلذا در راستای ارائه پیشنهادات مدبرانه و تراریخته ای که افاضه می کنیم، به عزیزانی که دست شان به دهان شان میرسد و مثل ما منتظر شب عزای دولت و واریز یارانه 45 هزار تومانی نیستند توصیه می کنیم تا درِ برجام باز است از برکات آن استفاده کنند و یکی دو دستگاه هواپیما خریداری کنند و یک گوشه ای بگذارند برای روز مبادا... باور بفرمائید الان سود در آسمان است و دور دور هواپیما و خرید هواپیما و پرواز است. اصلاٌ هم نگران ادا و اصول های کنگره و شل کن سفت کن ایرباس و بوئینگ نباشید. اولاٌ اوباما خودش گفته مثل شیر مراقب روح برجام است تا اگر کسی قانونی بر ضد برجام تصویب کرد یک تنه گازش بگیرد و آن قانون را وتو کند! در ثانی خرید هواپیما  مثل ماشین نیست که انحصاری باشد و حتماً از ساپیا و ایران خودرو بخرید. ایرباس و بوئینگ نشد از میتسو بیشی، میتوبیشی پا نداد و از عمو سام ترسید از امبرائر برزیل خرید می کنیم یا از شرکت بمباردیر کانادا و ....

الان هم مسئولان خودمان وقتی دیدند دم ایرباس به بوئینگ وصل است و دم بوئینگ به کنگره و ... بی خیال خانه کدخدا شدند و در حال مذاکره با ژاپن هستند.

پایگاه خبری نیکی ژاپن در گزارشی از مذاکرات شرکت هواپیماسازی میتسوبیشی برای فروش هواپیمای مسافربری به ایران خبر دادند. بر اساس این گزارش، واحد صنایع سنگین میتسوبیشی، سپتامبر گذشته، 4 ماه پیش از برداشته شدن تحریم‌ها، مطالعه در مورد بازار ایران را آغاز کرد. شرکت میتسوبیشی و شرکت‌های هواپیمایی ایران در حاشیه نمایشگاه هوانوردی فانبورگ در حومه لندن که از روز دوشنبه آغاز شده است، در مورد سفارش‌های خرید هواپیما در حال مذاکره هستند. ایران‌ایر در حال بررسی خرید 80 فروند جت‌های منطقه‌ای 70 صندلی‌ای میتسوبیشی است تا از آنها برای مسیرهای داخلی استفاده کند. ( به نقل از جراید)

ملاحظه فرمودید که ما پر بیراه و بی حساب و کتاب نگفتیم. فقط دوستان هنگام ثبت سفارش مراقب وجهه جهانی ما هم باشند و از گذاشتن کامنت های نافرم خود داری کنند. مستحضر هستید چند وقت یکی از هموطنان برای ناسا کامنت گذاشته بود:« :« داداش یه فضاپیمای دست دوم تمیز، بی رنگ، مدل 88- 89   سراغ نداری؟!» شما هم خواهشاً قید هواپیمای دست دوم را بزنید و کلاس جهانی ما را حفظ کنید. دم همه شما گرم... سفر بی خطر...

اختلاس ملایم

باسمه تعالی

اندازه شناسی و اختلاس نرم!

12 تیر روز جهانی «مترولوژی» یا همان «اندازه شناسی» خودمان است. همه ساله اندازه شناسان جهان در این روز گرد هم می آیند و بعد از نوش جان کردن کیک و ساندیس، ساعت ها در خصوص راهکار های توسعه این علم با هم به بحث و تبادل و نظر می نشینند. اساساً اندازه و اندازه گیری کار خوبی است و اگر این داستان وجود نداشت خیلی از کار ها از خرک در می رفت. شاعر هم در این خصوص فرموده «اندازه نگه دار که اندازه نکوست.» البته در عصر حاضر ما انواع و اقسام اندازه داریم. اندازه فیزیکی، مکانیکی، اپتیکی، الکتریکی، شیمیایی، فیزیکی، خیاطی، آشپزی و ... که هر کام برای خودشان دنیایی دارند و ارباب فن از این اندازه گیری ها در امورت مربوط به تخصص شان از آنها بهره می گیرند. اما در ماه های اخیر موردی پیش آمده است که کمی علم اندازه شناسی را با چالش مواجه کرده است و عزیزان مترولوژیست و متخصصان امر دچار حیرت شده اند و به قولی «یکی کار پیش آمد اکنون شگفت . . . که آسانش اندازه نتوان گرفت!» بله حتماً شما هم متوجه شدید. اندازه گیری میزان حقوق و دستمزد مدیران! البته این روزها یک سری اندازه ها به هم خورده است . مثلاَ اختلاس ها از میلیون و میلیارد به هزار ریال میل پیدا کرده است و حقوق ها نیز از چند میلیون به چند صد میلیون میل نشان داده است. یعنی کم کم داریم به «واژه فطرت میل به بی نهایت» که در ریاضی به ما درس داده بودند و با نسبت دادن مقادیر متوالی به یک متغیر حاصل می شد، نزدیک می شویم.  لطفاً چراغها را روشن کنید و از بوق زدن های متوالی نیز خودداری نمائید!

البته به قول سردار نقدی اسم این پول را حقوق نمی توان گذاشت و ایشان آن را اختلاس نامیده است! البته نوعی اختلاس نرم و ملایم ! ظاهراً دوستان از اطاق فرمان اشاره می کنند  مبلغ 19 و نیم میلیون برای عزیزان مدیر مشخص شده است و اعلام کرده اند هر کس نمی تواند با این مبلغ مدیریت کند، کار را واگذار کند. در ضمن دوستان در تلاشند مشکلات قانونی نظام پرداخت که باعث می‌شده مدیران و همراهانشان مبالغ غیرقانونی بگیرند را برطرف ‌کنند، اما مشکلات غیرقانونی برداشت‌های قانونی هنوز مانده است!  چرا که مدیری که به مفت خوری و تنبلی عادت کرده خودش راهکار را پیدا می کند و این راهکار ها عموماً غیر قانونی هستند. در ضمن قانون را خود بشر می نویسد و ولی بی قانونی قانون نا نوشته ای است که باز هم خود بشر آن را نوشته است و در شرایط مختلف کارکرد های گوناگونی دارد. بالاخره حقوق مدیری را که تا کنون در ماه ارقام نجومی دریافت می کرد یکهو به نوزده و نیم میلیون کاهش دهیم مثل این است که حقوق ما کارمندان را از تومان به ریال تغییر دهند! البته در این رابطه علم اندازه گیری زیاد به کار نخواهد آمد و بیشتر علم نجوم و هوا فضا کاربرد دارد. در زیر شاخه حقوق نجومی و فضایی هم انواع لابی گری، عضویت در هیآت مدیره‌ها، حق المشاوره، حق اوقات فراغت فرزندان، وام های تعمیر منزل، تجهیز منزل، تزئین منزل، توصیه‌نامه‌نویسی، حق امضاهای طلایی، پاداش های آنچنانی، پورسانت های اینچنانی و ... آشنا می شوید که عمدتاً ربطی به حقوق دریافتی ندارند و حتی اگر استعفا بدهید یا از کار برکنار شوید و یا زبانم لال بخشی از آن پول ها را بیت المال برگردانید؛  باز هم اثرات و برکات آنها در زندگی مدیرانه شما جاری و ساری خواهند بودند! 

قبر میلیاردی

باسمه تعالی

قبر های «وی آی پی» میلیاردی!

این چند وقت ما گرفتار برجام و تحریم و فیش های حقوقی و سایر مسائل متفرقه دنیوی بودیم عده ای از دوستان هم از فرصت استفاده کرده و به مسائل آخرت پرداختند. البته مسائل مربوط به خود آخرت که نه ، دوستان زحمت کشیدند و فقط یک مقدار فتیله قیمت خانه آخرت را  بالا کشیدند تا جایی که الان قبر های میلیاردی هم در بازار قبر تهران خرید و فروش می شود!  اصل خبر به نقل از جراید...

تهران علاوه بر بهشت زهرا چندین آرامستان دیگر هم دارد که قیمت قبر در امامزاده‌ها از بهشت‌زهرا هم عجیب‌تر است. معمولا دفن اموات در این امامزاده‌ها که اغلب داخل شهر قرار دارند، ممنوع است. به همین دلیل در این اماکن هم شاهد قیمت‌های نجومی هستیم. قیمت هر قبر در قسمت صحن شاه عبدالعظیم، ۶۰۰ میلیون تومان است؛ اما قیمت‌ها در برخی فضا ها بالاتر هم می رود و تا یک میلیارد تومان هم می رسد. ( اقتصاد آنلاین)

هر چند عزیزانی که قصد فوت دارند زیاد نگران این داستان نباشند و دست دست نکنند ؛ چرا که به گفته مسئولان بهشت زهرا ظرفیت گورستان جدید احداث شده پایتخت، معادل بهشت زهرای کنونی است و دست‌کم تهرانی ها تا ۳۰ سال نباید نگرانی برای دفن مردگانشان داشته باشند.

 

البته چند سال قبل دو تن از عزیزان شورای شهر پیشنهاد دفن اموات را در پارک ها و بوستان های تهران داده بودند! راستش را بخواهید این روز ها بابت انجام برخی امورات فرهنگی و غیر فرهنگی عزیزان اراذل و اوباش، روز روشن آدم جرات نمی کند به پارک برود؛ حالا اگر قرار باشد شیون و زاری هم به این ماجرا اضافه شود که دیگر سنگ روی سنگ قبر بند نمی شود. عنایت دارید که ... یک عده سر قبور اموات بلاتشبیه چنان جو گیر می شوند و ضجه مویه می کنند که هیچ کس را یارای مقابله با آنان نیست و به قول ملک الشعرای بهار « گفت بر قبرت چنان شیون کنم . . . کز لحد جستن کنند اهل قبور!» اهالی غیر قبور که جای خود دارند! علی ای حال با عنایت به اینکه در ارائه پیشنهادات سوفسطایی و فلک فرسا ما تنها نیستیم و دست در حال زیاد شدن است، باز هم حقیر پیش دستی نموده و به منظور جلوگیری از ایجاد هرج و مرج در بازار قبر و دلالی در این خصوص چند پیشنهاد افاضه می کنیم:

الف) مالیات بر قبر: در حال حاضر بیش از چهار صد هزار خاله خالی در تهران وجود دارد و چند صد هزار مستاجر هم در این شهر آلاخون والاخون هستند. ظاهراً  دولت برنامه هایی در خصوص اخذ مالیات از این خانه های خالی را دارد. پیشنهاد می شود با انجام کار کارشناسی اخذ مالیات از قبور خالی هم در برنامه کار دولت تدبیر و امید قرار گیرد تا نشود خدای ناکرده 400 هزار قبر خالی در تهران ثبت شود و همین تعداد متوفی روی زمین بمانند!

ب) ایجاد طرح های جدید: باور بفرمائید ما همواره از طرفداران دو آتشه و دو رو خشخاشی طرح ها و اقدامات مربوط به اموات و دنیای پس از مرگ بوده و هستیم. از وام سه میلیونی کفن و دفن و شستشوی مکانیزه اموات در مشهد گرفته تا ساخت سنگ قبر هوشمند و تابوت دیجیتال و قس علی هذا القیاس... چرا که اولاً مردگان دستشان از دنیا کوتاه است و خدمت به آنها ثواب دارد؛ در ثانی این شتری است که زنگ در همه را می زند! بنابراین عزیزانی که دستشان در کار است همت کنند و اگر کاری از دستش ان بر می آید دریغ نکنند و نگذارند قیمت قبر از این هم بالاتر برود. چرا که به فرموده مرحوم حسین پناهی فرموده «چه میهمانان بی درد سری هستند مردگان؛ نه به دستی ظرفی را چرک می کنند نه به حرفی دلی را آلوده؛ تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت»  و صد البته یک قبر با قیمت متناسب با جیب شان! 

احساس تورم

احساس نرخ تورم و بازی های بومی سنتی!

این روز حکایت اقتصاد مملکت ما حکایت برنامه «ماه عسل» احسان علیخانی و «خندوانه» رامبد جوان است. البته گاهی اوقات هم که اوضاع کشمشی می شود آدم یاد برنامه عادل فردوسی پور می افتد و نمی داند که به حال فوتبال این مملکت باید خندید یا گریه سر داد! در واقع اقتصاد این روزهای مملکت بیشتر شبیه بازی های بومی سنتی است.

-  یک فیش دارم ماهی  ۷۸ میلیون واریزی داره!

- چرا ۸۷ میلیون؟

- پس چند میلیون؟

- ۲۳۴ میلیون!

- چرا 234 میلیون و باقی داستان ....

( البته شانس آوردیم دوستان به همان سنت علاقه دارند و گرنه اگر بازی ها بر اساس مدرنیته ترتیب داده می شد و سرعت می گرفت، اصلاً بگذریم...) 

در راستای گسترش بازی های بومی سنتی، اخیراً بازی با نرخ تورم هم در بین مسئولین رواج پیدا کرده است. غافل از اینکه «نرخ تورم» خط قرمز ما فقیر فقراست و این نرخ برای ما از ضریب جینی و ضریب فلاکت و خط فقر و ... مهم تر است و در این رابطه با احدی شوخی نداریم. بازی بازی با نرخ تورم هم بازی! به حضور فرهیخته و دانشمند شما عرض کنم هفته گذشته عادل آذر رئیس مرکز آمار ایران به همراه محمدباقر نوبخت رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و سخنگوی دولت اعلام کردند، برای اولین بار طی 25 سال گذشته نرخ تورم تک رقمی شده است. غافل از اینکه ما علاوه بر داشتن آمار نرخ تورم نقطه به نقطه، تورم حبابی، تورم ماهانه، سالیانه، تورم روستایی و سایر تورم های موجود در بازار آمار «تورم لحظه به لحظه» را نیز در جیب مان داریم! حقیقت ماجرا این است که آمارهای مرکز آمار ایران نشان می‌دهد، از اسفند ماه 88 نرخ تورم تک رقمی شده بود به طوری که در ماه مذکور تورم به 8/8 درصد رسید. این تورم تک رقمی تا آبان 89 ادامه یافت و رقم 4/9 درصد را به ثبت رساند. در واقع نرخ تورم پیش از این طی 9 ماه از اسفند 88 تا آبان 89 هم تک رقمی شده بود و این یعنی تورم، نیم قرن پیش تک رقمی نبوده بلکه پنج سال هم پیش تک رقمی شده بوده و معلوم نیست چرا دوستان سر شوخی را با تورم باز کرده‌اند و حرف شان را هم پس نمی گیرند؟

البته اگر نحوه محاسبه تورم هم مثل آمار شاغلین باشد که هر کس یک ساعت در هفته کار کند شاغل محسوب شود، نرخ تورم از این هم پائین تر خواهد آمد و ممکن است مثل ژاپن به صفر برسد و مجبور شویم تورم مصنوعی ایجاد کنیم. مستحضر هستید که در ژاپن هر گاه تولید از عرضه پیشی می گیرد و نرخ تورم به شدت کاهش پیدا می کند، دولت سعی می کند با پمپاژ منابع مالی و ایجاد تورم مصنوعی، قدرت خرید مردم را افزایش دهد!

در ضمن چند سال قبل یکی از مسئولین بانک مرکزی فرموده بودند: « گرانی قابل احساس است و توسط همه مردم احساس می شود ولی محاسبات تورم احساس کردنی نیست چرا که اندازه تغییرات سطح عمومی قیمت های کالاها و خدمات مصرفی خانوار ها (تورم) را باید محاسبه کرد آن هم بر اساس ضوابط و استاندارد های معین و این اندازه گیری با احساس نیست!»  

البته باید خدا را شاکر بود که احساس این بخش را به مردم تخفیف داده اند و بزنم به تخته نیازی به احساس محاسبات تورم نیست و گرنه معلوم نبود اگر می خواستیم تورم را با گشت و پوست مان احساس کنیم چه بلایی سرمان می آمد. در خاتمه فقط خواستم به عرض برسانم عزیزانی که در کار محاسبه نرخ تورم هستند زیاد به خودشان فشار نیاورند و اگر ما پائین آمدن نرخ تورم را احساس نمی کنیم، ایراد از حسگر های ماست و به قول پروین اعتصامی «حکمت او ماست می بندد ز دوغ / جان ما را لذت احساس نیست!»

 

غنی شده

باسمه تعالی

فیش های غنی شده و فرهنگستان زبان!

این روزها انواع و اقسام فیش های غنی شده و ماریناد شده در جراید و سایت های مختلف دستمالی می شوند و به تبع آن توجیهات سوفسطایی فراوانی به گوش می رسد. اول کار داستان تقصیر «توماس نال» مخترع نگون بخت فتو شاپ افتاد و این اعداد و ارقام نجومی تکذیب شدند. بعد مثل موارد عدیده دیگر گردن شکسته دولت قبلی افتاد. در فاز بعدی اعلام شد این حقوق ها تجمیعی و مربوط به یک سال بوده که یکجا پرداخت شده است. سپس اعلام شد که این پول ها بلوکه شده و از بانک خارج نشده است. بعد که تعداد این فیش ها فزونی یافت، گفتند لانه زنبور است و افشا کنندگان تعقیب قضایی می شوند. در ادامه عزیز بزرگواری خاضعانه گردن گرفت و استعفا داد و دیگری را عزل کردند. نماینده دولت هم از ملت عذرخواهی کرد. وزیری این مبالغ را کارانه و وکیلی آنها را حق ماموریت خواند و حساب آنها را از حقوق جدا کرد. مخلص کلام ظاهراً داستان این فیش ها مثل ماجرای ریز گرد ها و آلودگی هوا تمامی ندارد و هرمنوتیک بغرنجی پیش آمده است. به قول دوست مان طبق اصل سوم قانون نیوتن، فیشهای نجومی از بین نمی روند بلکه از وزارتخانه ای به وزارتخانه دیگر می روند و فقط صفرهای آخرشان، گاهی کمی بیشتر و کمتر می شود!!!

شوربختانه با وجود  تخصص و تجارب فراوانی که حقیر در علی الاشیا و سایر علوم ارضی و سماوی دارد و دوستان به ما لقب پدر گمانه زنی کشور را داده اند ولی باید اعتراف کنیم که در این مورد به خصوص از هر گونه اظهار نظر و گمانه زنی عاجزیم که چطور می شود یک مدیر در ماه برابر با چندین سال حقوق ده ها کارمند و کارگر حقوق دریافت کند! با این وجود سعی کردیم با ارائه چند راهکار پیشگیرانه و مدبرانه لااقل راه را برای جلوگیری از اتفاقاتی از این دست سد کنیم:

الف: آموزش از سنین کودکی: پیشنهاد می شود به منظور جلوگیری از برخی برداشت ها و پرداختی های نامتعارف و خارج از قاعده، از همان سنین کودکی در مهد های کودک ، همراه آموزش مفاهیمی نظیر خطر، جیز، آتش، اشیاء برنده و خطرناک، چاقو و ... مفاهیمی نظیر«اموال دیگران» یا« مال مردم» هم آموزش داده شود تا اگر فردی در سنین بزرگسالی با گاو صندوق های پر از پول نقد یا مقادیر معتنابهی چک پول مواجه شد در جریان باشد که این پول ها متعلق به ایشان نیست و برداشت از آنها مراتبی دارد!

ب) حذف شورای رقابت: به نظر بعد از نقش پررنگ شورای رقابت در بالا بردن قیمت ها، سایر ادارات هم برای خودشان به صورت خودجوش «شورای رقابت» یا «شورای چشم و هم چشمی» تشکیل بودند و به صورت ادواری در حال بالابردن مبالغ ستون های فیش حقوقی خود بودند. به قول شاعر  «فیش دستمزد مرا آهسته بگشا ای نسیم . . .  در میان هر ستون یک پول گنده جا شده» پیگیری در خصوص حذف این شورا می تواند در به ساحل رساندن کشتی بحران زده فیش های حقوقی موثر باشد.

پ) همکاری فرهنگستان زبان: بر و بچه های فرهنگستان زبان به ویژه آقای حداد عادل سعی کنند از طریق رسانه ملی یا شبکه های اجتماعی این موضوع را در جامعه تفهیم کنند که بر خلاف تصور عامه «پول علف خرس یا چرک کف دست نیست» و برداشت و دریافت آن در مملکت تابع مقررات خاصی است و حساب و کتاب دارد!

منطق

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

sardargomi

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.