طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

پلاک های VIP

ایجاد دانشگاه در هر بیغوله و آبادی ، ضامن بالا رفتن سطح سواد مردم آن منطقه می باشد که به سلامتی روز به روز هم بر کمیت آن افزوده می شود. از مزایای بالا رفتن سطح عمومی سواد در جامعه سهولت در استفاده از کلمات فرنگی در غنی سازی گفتار می باشد. یکی از این کلمات نو پدید ( البته برای ما ) کلمه پرطمراقVIP  است که کُلهم کلاس و پرستیژ است و معنای ظاهری آن ( very important person ) به مفهوم شخص خیلی مهم می باشد ولی معنای اصلی آن همان « از ما بهترون» است. این لغت در ورزشگاه ها ، سمینار ها ، اتوبوس ها ، هتل ها و مهمانپذیر ها کاربرد دارد. هر چند در ولایت ما حمام ها و قبرستان عمومی شهر نیز اخیراً دارای بخش VIP شده اند! در گذشته هم این ماجرا وجود داشت و حافظ می فرماید : « تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب VIP  همه آماده کنی » حتی در قرن نهم هجری زمزمه های ساخت کجاوه های VIP  و احداث یونیت های VIP در کاروانسرا ها شنیده شد که به دلایل نا معلومی عملی نشد. در خصوص مشخصات «از ما بهترون» باید گفت این عزیزان افرادی هستند که به دلیل داشتن محاسن ( منظور ریش نیست) و مزایای فراوان نظیر تمکن مالی ، تبحر در بازیگری ، مجری گری ، نمایندگی ( البته منظور نمایندگی بیمه ،  موسسات آموزشی و چیپس نیست) و ... از سایرین برتر هستند و نمی توانند روی صندلی های معمولی جلوس کنند یا روی تخت های معمولی به قیلوله بروند. ( البته زبان آقا مسلم لال یک وقت شائبه داشتن شهروند درجه یک و دو و سه ایجاد نشود ، چرا که الحمدالله همه مردم به یک اندازه یارانه دریافت می کنند هر چند خوشه هایشان کمی با هم فرق دارد!) این افراد به سبب ثروث فراوان پاپی جون یا کسب شهرت از ِقبل فوتبال ، سینما ،  صدا و سیما یا پست و مقام حاصل از رای مردم یا اعتماد بانک مرکزی ! جزو «از ما بهترون» شده اند وگرنه از نظر ساختار فیزیکی و امعا و احشاء داخلی چیزی از بقیه بیشتر ندارند.
با وجود مفترقات حاصل این هژمونی ساختار شکن در جامعه ، متاسفانه این بزرگواران در قوانین رانندگی با سایر شهروندان عادی ، یکسان هستند و عندالزوم در هر نوع تخلف رانندگی اعمال قانون می شوند و سویج! از آنها گرفته می شود که با روحیات آنها سازگار نیست و اجل از شخصیت آنهاست. علی ایحال توصیه می شود دوستان پلیس راهور نوعی پلاک های VIP هوشمند خوشرنگ و چشم نواز طراحی نموده تا صاحبان این پلاک ها علاوه بر امکان عبور از مناطق عبور ممنوع نظیر جاده یک طرفه ، طرح زوج و فرد ، مسیر اتوبوس ، مسیر دوچرخه و حتی مترو ، مجوز تردد با هر سرعت و هر نوع رانندگی اعم از مارپیچ ، لایی کشیدن ، سبقت از سمت راست و ... را داشته باشند. البته اگر امکان ساخت مسیر VIP  وجود داشته باشد عین صلاح است!

ایجاد رشته جدید دانشگاهی!

ایجاد رشته جدید دانشگاهی!
بعد از فرو پاشی آخرین حلقه های دفاعی مخالفین گرانی جراید در سال های دور ، ما به شخصه از خرید روزنامه برای کسب اخبار مملکت خودمان و سایر بلاد منصرف شدیم و به شیوه های دیگر متوسل شدیم. یکی از این راهکار ها استفاده از روزنامه های فله عمو سعدا... سبزی فروش محله می باشد. اما از آنجا که ایشان به صورت کیلویی روزنامه می خرد ، اطلاعات ما نیز به صورت فله ای و درهم بالا می رود. حتی یک روز بعد از رویت خبری در مورد پیش فروش خودرو به سرعت مدارک آماده کردیم تا از قافله عقب نمانیم ولی بعد متوجه شدیم روزنامه مال 14 سال قبل است!
علی ایحال خواندن روزنامه های قدیمی و مقایسه مطالب آنها با شرایط کنونی روز ، چندان هم بدک نیست. از ادعای قطبی در مورد داشتن پتانسیل قهرمانی در جام جهانی گرفته! تا رفع کامل مشکل آلودگی تهران تا سال 90 ، یا ادعای برخی نمایندگان مجلس قبل از انتخابات و یا تعریف و تمجید از صداقت و امانتداری برخی مدیران بانک های بزرگ ! منبع اطلاعاتی بعدی ما تله تکست می باشد که به دلیل نداشتن دیش مهواره و راه نیفتادن تلویزیون دیجیتالی در ولایت ما ، ( دیجیتالم کجا بود) کلمات جویده جویده و ناقص دریافت می شوند و یک روز بعد از نوشتن یک مطلب بلند بالا در مورد اختلاس 12 هزار میلیادری تومانی در صنعت با الهام از اخبار منتشره در تله تکست ، متوجه شدیم اختصاص 12 هزار میلیارد تومان به صنعت صحیح است نه اختلاس! آخرین پایگاه اطلاعاتی ما دکه روزنامه فروشی است که خدایی مفت خوانی هم تبحر خاص خودش را طلب می کند و حدس و گمان ادامه مطالب موجود در زیر آجر کار هر کس نیست. ( آخه مومن یک خروار آجر هر روز جابجا می کنی که باد روز نامه ها رو نبره ، چهار تیکه شیشه 5 میل مگه پولش چقدر میشه ؟...) بگذریم. با توجه به مطالب صدرالاشاره و تجربه حقیر سراپا تقصیر در خصوص خواندن اخبار قدیمی پیشنهاد می شود یک علم جدید مطالعاتی با شاخه‌ها و گرایش‌های جانبی ایجاد کنیم تا با بررسی گذشتهٔ انسان و عملکرد پیشینیان ، علاوه بر آگاهی از موقعیت ادوار گذشته ، درک بهتری از موقعیت کنونی پیدا کنیم. البته می توان نام این علم را « تاریخ » گذاشت و آن را به صورت رشته دانشگاهی در دانشگاه ها تدریس کرد و حتی می توان با همکاری دانشگاه آزاد و بچه های پیام نور و علمی کاربردی آن را تا مقطع دکتری تدریس کرد. ایجاد این رشته جدید دانشگاهی علاوه بر حل مشکل اشتغال برخی جوانان جویای نام ، باعث بروز چشم انداز های متفاوت در زمینه های مختلف سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و ... می شود و مسئولین و سایر مدیران اجرایی کشور در می یابند که منبعد تمام عملکرد آنها ثبت و ضبط می شود و باید بابت ادعاها و اظهارتشان در گذشته و میزان تحقق وعده هایشان پاسخگو باشند.

ضرورت زمانبندی نزاع های خیابانی !

درسال های اخیر آستانه تحریک مردم به شدت کاهش یافته است و سر هر موضوع بی ارزشی به جان هم می افتند و با هم کتک کاری می کنند. طبق فرمایشات رئیس مرکز تحقیقات پزشکی کشور ،  نزاع های خیابانی از رشد 8 درصدی برخوردار بوده که البته این آمار در مقایسه با سایر آمار ها چندان نگران کننده   نیست و فعلاً نهاد دیگری در این خصوص آمار ارائه نمی کند که قضیه بیخ پیدا کند! البته در ریشه یابی نزاع های خیابانی ، ابرو و تذکر درباره جایگاه آن ، نقش اساسی دارد که برخی با حذف ابرو و درج تتو سعی دارند ، کسی به آنها نگوید بالای چشمت ابروست! و با این روش از بروز درگیری جلوگیری می کنند. از منظر بزرگان نیز دعوا و جنگ شرایط خاص خودش را دارد و باید شرایط برابر باشد. این موضوع در اشعار شیخ اجل که طبع آرامی داشت به وضوح دیده می شود : « هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست/ سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی » که صد البته نامردی و در آوردن تیزی از سوی رقیب باعث عقب نشینی سعدی شده است و گرنه اگر نامردی تو کار نبود جناب سعدی کم نمی آورد. ظاهراً دعوا و نزاع در گذشته آداب و فرهنگ خاصی داشته و در حین دعوا حلوا توزیع می کردند که بعد ها این رسم منسوخ شد و در سال های اخیر هم به دلیل حذف یارانه آرد و شکر هم بعید به نظر می رسد که این سنت به این زودی ها احیا شود ولی در عوض سنت توزیع حلوا در مجالس ختم بعد از دعوا رایج شده است!
نوع ادبیات طرفین دعوا نیز ، در سال های اخیر دستخوش تغییرات اساسی شده است. در گذشته بیشتر از رجز خوانی و زور بازو در درگیری ها استفاده می شد و نهایتاً به عباراتی نظیر« اوهوی یارو می‌خوای همینجا گلوله‌ات کنم، بدهم بچه‌ها باهات وسطی بازی کنند؟ هان؟ » بسنده می کردند ولی امروزه تار های صوتی در نزاع نقش مهمی دارند و طرفین با استفاده از پدیده مذموم عربده کشی و بالا بردن میزان دسی بل اصوات منتشره از حنجره گاهی اوقات هم از پنجره ( عموماً پنجره خودرو ) ، از اقوام و خویشاوندان یکدیگر دلجویی می کنند! نکته آخر اینکه در برخی از شهر ها و مناطق کمتر توسعه یافته کشور که فاقد امکانات رفاهی و تفریحی هستند ، تماشای دعوا در کنار تماشای صحنه تصادفات و حوادث غیر مترقبه و مترقبه ،  بخشی از برنامه های طراحی شده به منظور پرکردن اوقات فراغت است. با این وجود لزوم برنامه ریزی و زمانبندی دعوا ها در محلات مختلف شهر ها ضروری به نظر می رسد چرا که در برخی محلات شاهد 4 دعوا در طول یک روز هستیم و در محله مجاور هر 4 روز یک بار هم به زور یک درگیری لفظی رخ می رهد که این نوعی اجحاف در حق سایرین و رعایت نشدن حقوق شهروندی محسوب می شود. علی ایحال توصیه می شود دولت برای نهادینه کردن فرهنگ دعوای منطقی و سالم و به دور از هر گونه خشونت و به کار گیری سلاح سرد ، ولرم و سلاح گرم ، در گسترش شعار « دعوای سالم ، جامعه سالم » بکوشد و با توزیع بروشور ، تولید تیزر و بنرهای تبلیغاتی ، نصب بیلبورد های هشدار دهنده و ... همانطور که اعتیاد و ایدز را ریشه کن کردند ، ریشه دعوا های بی حاصل را نیز بخشکانند.

کمیته مشترک قیمت گذاری خودرو !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ای دود همه بهانه از توست! ( طنز)

همانطور که قبلاً هم به اطلاع رساندیم ما در امورات تخصصی که تخصص نداریم به هیچ عنوان دخالت نمی کنیم مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. موضوع مورد بحث ما که از خود قلیان مهمتر است تامین سوخت این نیروگاه دودی می باشد که خوشبختانه جزو حامل های انرژی نمی باشد و یارانه ای هم به آن تعلق نگرفته بود که الان دغدغه حذف آن را داشته باشیم.

اما نگرانی ما از این بابت است که منبع تولید انرژی در همه قلیان ها از نوع قلمی گرفته تا رو میزی و دیواری ، زغال می باشد. طبق اظهارات کارشناسی متخصصین اهل زغال و دود و دم ، برای تولید هر کیلو زغال 8 تا 10کیلو چوب نیاز است. در حال حاضر هم قیمت جهانی زغال از قرار هر کیلو 550 تومان می باشد که احتمال می رود با توسعه دامنه جنبش وال استریت کمی در جدول بالا و پائین شود. نگرانی اصلی نیز در خصوص چوبی است که برای ساخت زغال استفاده می شود چرا کهخ این چوب ها عمدتاً نا مرغوب هستند و کاربرد تجاری دیگری ندارند ؛ بنابراین میزان تولید دود و مواد سمی آن نیز بیش از سایر چوب ها می باشد. از سوی دیگر سوختن زغال باعث تولید مواد سمی نظیر مونوکسید کربن ، فلزات و مواد سرطان زا می شود و ظاهراً روسیاهی دیگر به ذغال نمی ماند و به صورت اطرافیان می ماند.البته زغال های سریع سوز و عطری که اخیراً وارد بازار شده اند ، مونوکسید بیشتری هم تولید می کنند.

خوب تا همین جای قضیه دو ایراد عمده بر مصرف قلیان مترتب است. تخریب محیط زیست و منابع چوبی و دیگری تولید دود و آلودگی هوا . به قول شاعر گفتنی : آتش گذار بر سر قلیانم و ببین / آنگه که دود دل من چه می‌کند   در این یک مورد نیاز به بحث و بررسی نیست و کافی است در تهران سرتان را از شیشه ماشین یا پنجره خانه بیرون بیاورید تا ببنید دود با تهرانی ها چِها می کند. در مورد مضرات خود قلیان در جراید و صدا و سیما به اندازه کافی اطلاع رسانی شده است. اما ما که اینقدر از چینی ها بد می گوئیم ببینید چه خدمتی به این عزیزان قلیانی کرده اند.

« چینی ها نوعی قلیان تولید کرده اند که به جای زغال از کابل خروجی بدنه خود بهره می برد که به پورت یو اس بی و یا به آداپتور مخصوص که همراه این مجموعه می باشد وصل می شود. سپس المنت موجود در سر قلیان گرم شده تا به دمای معمول برسد در آنصورت قابل استفاده میشود یعنی تقریبا ۳۰ ثانیه. این قلیان از دبی وارد می شود و قیمت آن در دبی تقریبا ۴۰ هزار تومان است.»( سایت نسیم خراسان شمالی )

باز هم بگویید این چینی ها به فکر ما نیستند و فقط به منافع شخصی خودشان فکر می کنند. با تولید این قلیان میزان تخریب جنگل ها به شکل چشمگیری کاسته خواهد شد و عوارض جانبی حاصل از سوخت و سوز زغال به صفر خواهد رسید. اگر این چینی های همه چیز ساز ،  یک فکری به حال مضرات خود قلیان هم بکنند بد نیست ،‌ آن وقت مسئولین تمام تلاش خود را صرف ریشه کن کردن مصرف سیگار و سایر مواد افیونی می کنند .

انجمن حمایت ازکنکور! ( طنز)

انجمن حمایت ازکنکور!
«در حالی که معاون سازمان سنجش از حذف کنکور می گوید ، رئیس سازمان به هیچ وجه امکان حذف آن را ممکن نمی داند! » (روزنامه قدس ، 16 مهر 90)
اگر خاطر مبارکتان باشد چند وقت قبل آقا رسول( مستخدم مدرسه )  یک فرغون کتاب های کمک آموزشی موسسات مختلف کنکور را خریداری کرده بود و قصد شرکت در کنکور را داشت. خدا می داند بعد از شنیدن این اخبار ضد و نقیض چه موضعی اتخاذ خواهد کرد. هر چند به دلایل واهی نظیر دو بار قبولی در دانشگاه ما دیگر حق شرکت در کنکور نداریم ولی خدا وکیلی انسان بعد از شنیدن برخی اخبار متاثر می شود. حذف کنکور به معنای آشفته ساختن زندگی هزاران نفر (بلکه بیشتر) از افرادی است که از قِبل کنکور روزگار می گذرانند. در سال های اخیر در سیستم آموزشی کشور وقایع عجیب و غریب کم رخ نداده نظیر اصرار در درس خواندن هر کس در دانشگاه ولایت خودش ، تعطیلی مسالمت آمیز پنجشنه ها ، تدریس زبان انگلیسی توسط معلمان حرفه و فن در مدارس راهنمایی ، به کار گیری لیسانس آبخیز داری و سایر لیسانس ها به عنوان مشاور در مدارس ؛ ولی حذف کنکور چیز دیگری است حقیقتاً آسیب جدی به آموزش کشور وارد خواهد کرد و تبعات تا سالها در سیستم آموزش کشور نمود خواهد داشت .
دوستانی که قرار است با حذف کنکور ، نوستالژیک ترین خاطرات سالانه علی کنکوری ها را به یغما ببرند ، آیا به تبعات اجتماعی حاصل از این فقدان آموزشی اندیشیده اند؟ این دوستان سالهاست فقط به عشق کنکور ثبت نام می کنند و روز کنکور چونان پرنده ای سبک بال بر روی صندلی های دسته چوبی می نشینند و دعا می کنند تا در کنکور سال بعد هم زنده باشند و رشته مورد علاقه مان را قبول شوند. آن وقت عده ای نا آشنا به روحیات دانش آموزان قصد بر هم زدن آرامش ایشان و تعلل در برآوردن آرزوهای کودکانه چندین نسل را دارند. از منظر اقتصادی نیز قشر عظیمی از افراد دلسوز جامعه بدون در نظر گرفتن مطامع مادی و فقط به نیت کمک به جوانان و قبولی بچه ها در رشته های مورد علاقه شان! هزینه کرده و موسسه کنکور ، پانسیون و انتشارات و امثالهم راه انداخته اند تا در جای جای کشور عدالت آموزشی برقرار کنند که صد البته با حذف کنکور این عدالت آموزشی نیز خدشه دار می شود. در ضمن هیچ کس را یارای نفی ضرورت وجود این گونه موسسات نیست چرا که نفرات برتر کنکور سال های اخیر ، همگی بدون استثنا در این موسسات صبح را به شب رسانده اند و از مهد کودک با جزوات و آزمون های آنها همگام بوده اند! این داستان در این جا خلاصه نمی شود و به بعد از کنکور و موسم انتخاب رشته نیز می رسد. هستند عزیزانی که در طول سال تحصیلی به هر فعالیتی غیر از تحصیل و تدریس و مشاوره اشتغال دارند از بساز بفروش گرفته تا خرید و فورش خودرو ، ولی در موسم انتخاب رشته به مثابه دایه دلسوز از مادر بساط انتخاب رشته راه می اندازند و هدفی جز خدمت به دانش آموزان نا آشنا به رشته های دانشگاهی ندارند. اینان چونان مغازه دارانی می مانند که در ماه مبارک رمضان بوتیک خود را جمع می کنند و به توزیع و فروش آش رشته ، حلیم ، رشته خشکار ، زولبیا و بامیه و ... می پردازند! خدا به بساط رزقشان وسعت عنایت کند. در مجموع در این برهه از زمان که آموزش کشور بیش از هر چیزی نیازمند آرامش آموزشی است ، از گل آلود کردن این رودخانه کسی به نوایی نمی رسد. علی ایحال به منظور رفع هر گونه کدورت بین رئیس و معاون و استحکام زیر بنای بسیاری از خانواده ها و بر هم نخوردن عدالت آموزشی پیشنهادات کار گشایی ارائه می شود :
الف) کنکور حذف نشود. بهتر است کنکور در هر شرایطی و به هر عنوانی برگزار شود حالا به صورت آزمایشی ، نخودی ، نمایشی ، فرمایشی و ... هر طور که دوستان صلاح می دانند.
ب) تا جایی که ما خبر داریم دکترای پولی تائید شده است. هزینه بقیه مقاطع هم مشخص شود تا هر کس به فراخور سوادش! از طریق کنکور دانشگاه انتخاب کند.
ج)به منظور جلوگیری از تبعات حاصل از حساسیت ها و اضطراب ناشی از کنکور ، در سال چند بار کنکور برگزار شود.
د) انجمن حمایت ازکنکور تشکیل شود تا دوستان پشت کنکوری بدون هیچ دغدغه ای به مطالعه مستمر خود ادامه دهند و کلاه افرادی مانند آقا رسول که به عشق آموختن دانش در موسسات کنکور ثبت نام کرده اند بدون پشم نماند!

زیر میزی یا حقّ العمل!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کمیته ملی مبارزه با حذف کنکور

معاون :« کنکور حذف می شود.» رئیس: « به هیچ وجه امکان ندارد.»  (روزنامه قدس ، 16 مهر 90)
حقیقتاً انسان بعد از شنیدن برخی اخبار متاثر می شود و به قول عادل فردوسی پور حق کوبیدن کله به در و دیوار برای همگان محفوظ خواهد بود. گفتند هر کس در ولایت خودش درس بخواند ، قبول کردیم. پنجشنبه ها را تعطیل کردند ، ما کوتاه آمدیم ، معلم حرفه و فن را مجبور به تدریس زبان انگلیسی کردند ، زبان در نیام فرو بردیم، لیسانس آبخیز داری را به عنوان مشاور در مدرسه به کار گرفتند ، همکاری کردیم. خدا وکیلی این یکی را دیگر بی خیال شوید.
دوستانی که قرار است با حذف کنکور نوستالژیک ترین خاطرات سالانه ما را به یغما ببرند ، آیا به تبعات اجتماعی حاصل از این فقدان آموزشی اندیشیده اند. بیست سال است که همه ساله به عشق کنکور ، فقط و فقط به عشق کنکور ثبت نام می کنیم و روز کنکور چونان پرنده ای سبک بال بر روی صندلی های دسته چوبی می نشینیم و دعا می کنیم تا در کنکور سال بعد هم زنده باشیم و رشته مورد علاقه مان را قبول شویم. آن وقت عده ای نا آشنا به روحیات دانش آموزان قصد بر هم زدن و اخلال در برآورده شدن  آرزوهای کودکانه چندین نسل را دارند. از منظر اقتصادی اگر به قضیه نگاه کنیم در می یابیم که قشر عظیمی از افراد دلسوز جامعه به نیت کمک به جوانان و قبولی بچه ها در رشته های مورد علاقه هزینه کرده ، موسسه کنکور ، پانسیون و امثالهم راه انداخته اند تا عدالت آموزشی در جای جای کشور برقرار کنند که صد البته با حذف کنکور چه بسیار خانواده هایی که کیان و سرشت آنها از هم بگسلد. در ضمن هیچ کس را یارای نفی ضرورت این گونه موسسات نیست چرا که نفرات اول کنکور ، همگی بدون استثنا در این موسسات صبح را به شب رسانده اند. این داستان به بعد از کنکور و موسم انتخاب رشته نیز ارتباط دارد. هستند عزیزانی که در طول سال به هر فعالیتی اشتغال دارند الا تحصیل و تدریس و مشاوره ولی در موسم انتخاب رشته به مثابه دایه دلسوز از مادر بساط انتخاب رشته راه می اندازند و هدفی جز خدمت به دانش آموزان نا آشنا به رشته های دانشگاهی ندارند. اینان چونان مغازه دارانی می مانند که در ماه مبارک رمضان بوتیک خود را جمع می کنند و به توزیع و فروش آش رشته ، حلیم ، رشته خشکار ، زولبیا و بامیه و ... می پردازند. در مجموع در این برهه از زمان که آموزش کشور بیش از هر چیزی نیازمند آرامش آموزشی است ، از گل آلود کردن این رود خانه کسی به نوایی نمی رسد. علی ایحال به منظور رفع هر گونه کدورت بین رئیس و معاون پیشنهاداتی ارائه می شود:
الف) کنکور در هر صورت برگزار شود حالا به صورت آزمایشی ، نخودی هر طور که دوستان صلاح می دانند. کنکور حذف نشود.
ب) دکترای پولی هم تائید شد. هزینه بقیه مقاطع هم مشخص شود تا هر کس به فراخور سوادش! دانشگاه انتخاب کند.
ج)به منظور جلوگیری از تبعات حاصل از حساسیت های کنکور ، در سال چند بار کنکور برگزار شود.
د) کمیته ملی مبارزه با حذف کنکور تشکیل تا دوستان پشت کنکوری بدون هیچ دغدغه ای به مطالعه مستمر خود ادامه دهند.

آب گل آلود و کره هلندی !

همه ساله در کشور طرح های ریز و درشت فراوانی اجرا می شود که در برخی از آنها هدف چندان مهم نیست ولی برخی از این طرح ها سر تا پا هدف هستند. طرح هدفمندی یارانه ها نیز از همین طرح هایی است که اهداف زیادی در آن نهفته است. هدف دولت از اجرای این طرح جلوگیری از حیف و میل اموال عمومی و ضرر به بیت المال و رساندن یارانه به اقشار آسیب پذیر می باشد ، اما از آن جایی که در کشور ما آزادی بیان وجود دارد عده ای آن را جور دیگر تعبیر کرده ، سعی می کنند « از آب گل آلود کره هلندی! » بگیرند. افزایش بی حساب و کتاب قیمت برخی محصولات ، کالاها و خدمات با دلایل واهی نظیر راه اندازی سایت و  فروش اینترنتی ، ثبت نام اینترنتی جهت دریافت خدمات ، بهبود کیفیت خدمات پس از فروش ، به کاربردن واحد گرم به جای لیتر و ...  از شیوه های جدید و با کلاس برخی از شرکت ها در جهت افزایش قیمت ها به صورت ماهانه ، هفتگی ، روزانه و در برخی موارد ساعتی می باشد که صد البته اگر این تغییرات با اصول و منشور اخلاقی فدراسیون هماهنگ نباشد به صورت حناق در گلوی صاحبان تخلف بروز پیدا خواهد کرد و کمیته انضباطی نیز آنها را رسماً نقره داغ خواهد کرد! البته این داستان گرانی در گذشته هم وجود داشت و جناب مولوی در این خصوص می فرماید : « مددی که نیم مستم بده آن قدح به دستم/ که به دولت تو رستم ز ملولی و گرانی » و جناب حافظ نیز تحمل گرانی را چندان طاقت فرسا نمی داند و فرموده : « تو نازک طبعی و طاقت نیاری /گرانیهای مشتی دلق پوشان را » علی ایحال با توجه به این که افزایش قیمت ها با دلایل « قوی و معنوی » حق هر تولید کننده است پیشنهاداتی برای دوستانی که « رگ های گردن قوی » دارند جهت جلوگیری از بروز هر گونه شائبه در توجیه افزایش قیمت هایشان ارائه می گردد تا لااقل سرپوشی بر این تخلفات زیر جلدی و  باشد:
الف) استفاده از لفاف و کارتن های مرغوب و رنگ لعاب دار و نوشتن اسم کالا ها به زبان های مختلف و صادراتی جلوه دادن محصولات
ب) درج عکس خریداران روی کارتن و لفاف محصولات. همان طور که اداره پست عکس افراد را به صورت تمبر شخصی چاپ می کند ، صاحبان کارخانجات نیز می توانند با این شیوه مردم را بچاپند ( یعنی عکس آنها را روی محصولات چاپ کنند!)
ج) بزرگتر کردن قوطی و جعبه و تغییر ندادن وزن و حجم . مثلاً نیم کیلو رب را در قوطی یک کیلویی جا سازی کنند و با این روش حتی می توان قیمت را نیز از دوران ماقبل هدفمندی نیز پائین تر آورد ولی در عمل در آمد بیشتری کسب کرد.
د) استفاده از ترفند اشانتیون یا جایزه . در این روش می توان به بهانه دادن دادن جایزه در هر 3 میلیون قوطی یا کارتن ، یک ربع سکه قرار داد و به همین بهانه فروش ، قیمت ، تولید و ... را  بالا برد.
البته شیوه های دیگری نیز وجود دارد که به دلیل احتمال سوء استفاده و بد آموزی از ذکر آنها معذوریم.

بیمه هنر مندان

بر خلاف سایر کشور ها که هنر مندان اوضاع چندان مناسبی ندارند و زمین و زمان با ایشان در عناد هستند و حقیقتاً «
آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند» و هیچ بیمه ای هم غرامت این کشتی های شکسته را تقبل نمی کند در ایران الحمد ا... اوضاع هنر مندان بد نیست و ظاهراً در برخی مواقع که اوضاعشان بر وفق مراد نیست در سایر اوقات وضعشان بر وفق مراد است. در ضمن از آنجا که ما ایرانی ها معتقدیم « اندر جهان چو بی‌هنری عیب و عار نیست» اکثر ایرانیان ( این عبارت هیچ ربطی به دانشگاه ایرانیان و این جور حرف ها ندارد) دستی در شاخه های مختلف هنر دارند و اگر به ساز های زهی و کوبه ای تسلط ندارند لااقل سوت زدن بلدند و اگر نتوانند در دستگاه آواز بخوانند لااقل در حمام خوب می خوانند. سایرین نیز که در موسیقی چندان تبحری ندارند در زمینه تلطیف روحیات اطرافیان کوشا و ساعی هستند و به قولی « خود گویم و خود خندم  / من مرد هنر مندم» البته هنر ایرانیان در آواز و لطیفه خلاصه نمی شود بلکه برخی از افراد در سایر ژانر های هنری نظیر چشم بندی و حرکات محیر العقول در بانکها ، و ... ید طولایی دارند که با احتساب آنها شمار هنرمندان کشور از چند میلیون هم فزون است.
علی ایحال با عنایت به تعداد بالای هنرمندان درایران ، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی فرموده : « در حال حاضر به جز یک مورد محدودیت سنی، هیچ محدودیتی برای بیمه هنرمندان نداریم.»
ظاهراً در قاموس بیمه ریشه هنر در افراد ذکور در سن 50 سالگی و در جمعیت نسوان در سن 40 سالگی به کلی می خشکد که دوستان تمایلی به بیمه نمودن هنرمندان در مردان بالای 50 سال و زنان بالای 40 سال ندارند.( این قضیه انسان را یاد خودرو های فرسوده می اندازد که اگر عمر آنها از یک مدت معین بالاتر برود ، هیچ بیمه ای آنها را بیمه نمی کند!)
البته نیت متولیان بیمه از این نوع بیمه کسب رضای خلق و خالق و اندوختن توشه ثواب بیشتر است. اگر عنایت داشته باشید در سال های اخیر بیمه افراد به صورت جزیره ای و مرحله به مرحله بوده که در هر مرحله قشری از ملت مفتخر به پوشیدن ردای بیمه می شوند ؛ یک روز فرشبافان ، یک روز گلیم بافان ، یک روز رانندگان ، یک روز سماکان ، یک روز هنر پیشگان ، یک روز نقاشان ، یک روز دروازه بان ها ، یک روز فوروارد ها ، و قس علی هذا القیاس ...
و « از هر طرف سیل دعا کرده ام روان » که این نوع بیمه کردن باعث تداوم این سیل دعای خیر در حق بیمه گذاران ساعی می شود.
در صورتی که اگر همه اقشار مردم را در یک روز بیمه کنند ، مردم فقط همان روز دعا به جان آنها می کنند و روز های بعد این سیل دعا می خشکد و سیل دیگری راه می افتد که در این مقال جای بحث راجع به آن نمی باشد. اگر هنر مند باشید چند صباحی که بگذرد ، آثار نم سیل دوم بر رخسار شما نیز خواهد نشست.

تابوی جریمه نقدی در فوتبال ایران

تابوی جریمه نقدی در فوتبال ایران
فوتبال یکی از ورزش های مهیج و پرطرفدار در هر کشوری است که علاوه بر ایجاد شادی و نشاط در جامعه برخی مشکلات و تبعات اجتماعی نیز دارد. برخورد با خاطیان در فوتبال در همه جای دنیا مقررات خاص خودش را دارد و مسئولین فدراسیون ها با توجه به نوع تخلف ، سوابق متخلفین و بررسی عوامل محیطی بروز آن ، تنبیه متناسب با تخلف در نظر می گیرند. در ماچین خودمان با اینکه فوتبال حرفه ای نیست و اصلاً زمین خاکی وجود ندارد تا زیر بنای پیشرفت از آنجا کلید بخورد! باز هم خشونت ، درگیری ،  فساد مالی در باشگاه ها ، ماجرای لیدر ها و ... وجود دارد ولی مسئولین فدراسیون فوتبال ماچین با قاطعیت جلوی متخلفین سنگر بندی می کنند و حتی در یکی از مسابقات فوتبال داور بازیکن خاطی را مجبور کرد  نیم ساعت دستها و یک پایش را بالا نگه دارد تا برای سایر بازیکنان خشن درس عبرتی باشد! اما در فوتبال ایران یک ویژگی وجود دارد که منحصر به فرد است . در ایران تمام تخلفات ریز و درشت فوتبال نظیر توهین و فحاشی به داور یا بازیکنان ، پرتاب اشیاء متفرقه به زمین بازی توسط تماشاگران ، تاخیر در ورود به زمین ، استفاده از بازیکن مستهجن یا غیر مجاز ، درگیری فیزیکی یا همان بزن بزن در رختکن ، قضای حاجت در کنار زمین در مقابل دیدگان تماشاگران ، توهین پیشکسوتان به یکدیگر در برنامه پخش زنده ، عدم رعایت مسائل اخلاقی و انضباطی ، داشتن ریش منشوری ، شرکت در پارتی های خاک بر سری ، مصاحبه علیه رئیس فدراسیون و کمیته داوران و ... با جریمه نقدی حل می شود و قال قضیه کنده می شود و همه نیز از این بابت راضی و خوشنود هستند و سایر جرایم مرسوم در دنیا نظیر کسر امتیاز ، سقوط به یک رده پائین تر ، محرومیت های طولانی یا مادام العمر و ... در فوتبال ایران محلی از اعراب ندارند.
نکته جالب اینکه مبلغ این جریمه ها هم به قدری ناچیز است که در مقایسه با دستمزد های نجومی بازیکنان خنده دار به نظر می رسد و بازدارندگی که ندارد هیچ ، حتی باعث تکرار اعمال ناشایست هم می شود چرا که عملاً تنبیهی صورت نگرفته و برخی  بازیکنان پرداخت این مبلغ ناچیز را کمک به فدراسیون فوتبال قلمداد می کنند و آن را جریمه نقدی نمی دانند و در پرداخت آن از یکدیگر پیشی می گیرند( این پیشی به معنای گربه نیست و منظور این که گوی سبقت را از هم می ربایند!)
علی ایحال به مسئولین فدراسیون فوتبال ماچین نیز توصیه می شود از تجارب فوتبال ایران در زمینه مدیریت مدرن و پیشرفته نهایت استفاده را ببرند و قبل از اینکه فیفا و یوفا قوانین مربوط به برخورد با متخلفین موجود در فوتبال ایران را به صورت رسمی به سایر کشور ها دیکته کنند ، زمینه را برای استفاده از شاهکار های فوتبال ایران مهیا کنند.

ماجرای سفر در ایران

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مدیریت زمان در انجام تحقیقات علمی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مراحل نمو یک خبر تک سلولی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اندر حکایت جشن خروج خودروها ی فرسوده!

چندی قبل جهت انجام پاره ای تحقیقات در خصوص آداب عروسی به روستایی در شمال ایران رفتیم. در مسیر به علت خرابی خودرو ، مجبور به استفاده از خودروهای کرایه شدیم. ناگفته نماند ، ماشین هایی که در مسیر آن روستا به امر حمل و نقل مسافر اهتمام داشتند ماشین های جدیدی بودند ، البته از نظر نو آوری ، نه فن آوری!
این ماشین ها از جلو شبیه پیکان ، از عقب شبیه هیلمن بودند و از بغل شبیه تویوتا سواری ولی موقعی که سوار شدیم متوجه  شدیم که ماشین آریا است! آنجا بود که دریافتیم در ایران به منظور بالا بردن بهره وری ، خودرو ها بعد از اسقاط زندگی جدیدی را آغاز می کنند و در می یابند « اِسقاط دوربرگردان زندگی جدید است!»
گفتنی است استراتژی وسایل نقلیه در ماچین و سایر کشورها « خودروهای ارزان» و « سوخت گران» است و بعد از چند سال که عمر مفید خودرو ها به پایان رسید آنها را به قبرستان خودرو ها منتقل می کنند و خودروی نو خریداری می کنند. در این صورت هم ایمنی مردم حفظ می شود و هم مشکل آلودگی هوا و صدا به حداقل می رسد. اما در ایران تحقیقاً این سیکل برعکس است و به علت گران بودن خودرو ها قضیه قبرستان و این جور حرفها منتفی است و خودرو بعد از 30 سال خدمت صادقانه ، تازه با چند عمل پیوندی جان تازه ای می گیرد و باید زندگی جدیدش را آغاز کند. نکته دیگر اینکه از آنجایی که ایرانی های مردمان سرزنده و بشّاشی هستند و به مناسبت های مختلف نظیر ریشه کنی بی سوادی ، خودکفایی در تولید گندم ، خودکفایی در تولید بنزین و ... جشن برگزار می کنند و به شادی می پردازند ، چندی قبل هم ستاد مدیریت حمل و نقل سوخت به مناسبت خروج خودروهای فرسوده «جشن نوسازی»برگزار کردند! اما مسئولین این جشن مناسبت جشن را مشخص نکردند. آیا به مناسبت شروع این طرح ، جشن برگزار کردند یا به مناسبت زیربار رفتن عده ای که ماشین های عهد دقیانوس را سوار می شدند؟ علی ایحال با توجه به روند کند فرآیند تعویض خودرو های فرسوده ، احتمالاً شاهد جشن های دیگری در این خصوص خواهیم بود ، چون وقتی که کل خودروهای فرسوده از چرخه خارج شوند ، تازه خودروهای امروزی به جرگه خودروهای فرسوده می پیوند و روز از نو ، روزی از نو...
برگرفته از کتاب از ماچین تا ایران در 80 روز
نوشته : پطروس ماچینیان

فصل چهارم : بستنی مُطلاّ!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

انتخابات پر چرب

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رابطه اختلاس و خدمت رسانی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شیخ اجل و بد پوششی !

راستش را بخواهید این ماجرای بد پوششی برخی از جمعیت نِسوان ، مختص کشور ایران نیست و در کشور ماچین نیز دولت در حال دست و پنجه نرم کردن با این گرفتاری است. البته این چینی های ذلیل مرده هم آتش بیار معرکه شده اند و با تولید  لباس های نازک و کوتاه ( به جهت صرفه جویی در مصرف پارچه و لزوم بهره وری ) و صدور آن به ماچین ، هم باعث ترویج بد پوششی در ولایت ما شده اند و هم صنعت نساجی و پوشاک ماچین را ضربه فنی کرده اند. خدا به زمین گرم بزندشان. بگذریم. بر اساس شواهد و قرائن موجود ، بد پوششی ریشه در اعصار و قرون گذشته دارد و حتی شیخ اجل خدا بیامرز سعدی هم - که شخصاً آدم چشم پاکی بود -  از این موضوع گله مند بود و در مراسم افتتاح یکی از فروشگاه های زنجیره ای پوشاک و منسوجات چنین فرموده بودند : « تُنک مپوش که اندام های سیمینت/ درون جامه پدید است چون گلاب از جام» که این نصیحت با استقبال عامه مردم آن عصر نیز مواجه شد. از آنجایی که موضوع بد پوششی و بی حجابی چکش خور ملسی دارد ، افراد زیادی راجع به آن اظهار نظر می کنند از جمله جناب نوبخت عضو شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده که چندی قبل فرمودند : یکی از مهمترین عوامل بد پوششی امروز جامعه عدم تولید و توزیع پوشاک مناسب است! « نقل از روزنامه جوان»

من نمی دانم این ضرب المثل در ایران هم به کار می رود یا نه ولی در ماچین معروف است که « هر سخن جایی و هر پارچه مکانی دارد.» قرار نیست هر پوشاکی که در کارگاه ها و کارخانجات تولید می شود مردم در خیابان بپوشند. مثلاً شما نمی توانید با پیژامه به عروسی بروید و یا بانوان با لباس مجلس عروسی به محل کار بروند!

علی ایحال حل معضل بد پوششی که فقط هم مختص بانوان نیست نیاز به بررسی کارشناسانه و مطالعات روانشناختی و اجتماعی دقیق دارد و امید است مسئولین دو کشور ایران و ماچین در حل این مشکل بزرگ موفق باشند و از این آزمون رو سفید بیرون بیایند.

برگرفته از کتاب از ماچین تا ایران در 80 روز

نوشته : پطروس ماچینیان