طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

وعده های شاخدار!

این همزمانی انتخابات شورا ها و ریاست جمهوری هم برای ما درد سر شده است و کار ما را در انتخاب افراد اصلح دو چندان کرده است. چرا که علاوه بر مطالعه و تحقیق در خصوص انتخاب اعضای شورای شهر ولایت خودمان،  باید تحقیق و تفحص در خصوص نامزد ریاست جهموری را نیز در دستور کار خودمان قرار دهیم که با توجه به تعدّد کاندیداها در هر دو قسمت، علی رغم تلاش شبانه روزی هنوز به جمع بندی نهایی نرسیده ایم و می ترسیم دچار کمبود وقت شویم! هر چند هنوز اسامی کاندیداها رسماً اعلام نشده و هیچ کاندیدایی حق تبلیغات رسمی ندارد ولی عجالتاً تبلیغات غیر رسمی از چند ماه قبل آغاز شده و با وجود اخطار های شدید اللحن مسئولان مبنی بر برخورد با متخلّفان این داستان کماکان ادامه دارد. از طرفی من و عمو سیفی هم از آن دسته خانواده ها نیستیم که با تبلیغات دهان پر کن و وعده های شاخدار عدّه ای، دست از تحقیق و تفحص برداریم و نامزد خود را فوراً انتخاب کنیم. الان تیم های دسته سوّمی هم برای انتخاب مربی از گزینه های مورد نظرشان برنامه می خواهند چه برسد به انتخابات به این مهمی! ولی با وجود این، هنوز هیچ کدام از نامزد ها برنامه مشخصی برای آینده ارائه نکرده اند و کماکان سیاست اقتصادی ما بر پایه نفت و مشتقات آن می چرخد. باز هم گلی به گوشه جمال تحریم ها که در برخی موارد باعث شد، به دیگر منابع عظیم کشور و صادرات غیر نفتی به چشم دیگری نگاه کنیم. علی ایحال ذکر این نکته ضروری است که شاید دغدغه برخی نامزد ها با دغدغه اکثریت مردم متفاوت باشد ولی مردم از دولت آینده چند خواسته اساسی دارند که امنیت و ثبات اقتصادی، مبارزه با فقر و بیکاری و اعتیاد، ایجاد اشتغال پایدار و امنیت اجتماعی در صدر آنها می باشد. رسیدن به این اهداف هم با وعده و وعید 100 روزه و من آنم که رستم بود پهلوان و قس علی هذالقیاس حاصل نمی شود و نیاز به کار کارشناسی و برنامه ریزی دراز مدت دارد. دوستان هم به جای تخریب یکدیگر، آلبوم ورق زدن و نبش قبر کردن، انگ زدن های بدون دلیل و سایر بد اخلاقی های انتخاباتی دشمن شاد کن سعی کنند با ارائه یک برنامه منسجم و قابل اجرا، رای حداکثری مردم را جذب کنند تا با پشتوانه مردمی بتوانند در بهبود اوضاع جامعه موفق باشند.

کاشکی قیمت آسفالت بدانندی خلق!

کاشکی قیمت آسفالت بدانندی خلق!
تا جایی که بنده ی حقیر کثیر التقصیر اطلاعات دارم، فعل «دیدن» با «نگاه کردن» تفاوت ماهوی دارد. اسنادش هم موجود است! فی واقع در فعل نگاه کردن اراده فردی دخیل است ولی در امر دیدن چنین ماهیتی وجود ندارد. البته همین نگاه کردن هم انواع و اقسام گوناگون در طرح ها و رنگ بندی های مختلف دارد که توضیح جزئیات در این مقال نمی گنجد. در گذشته نیز شاعران بزرگ این مملکت در مورد مقام «نگاه کردن» اشعار مختلفی را سروده اند. شاعر در جایی می فرماید: «تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است» یا  «با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را » و قس علی هذالقیاس... در این روز های پایانی دوره سوم شورا ها، خدمت رسانی به مردم - علی الخصوص در شهرستان ها – شدت و قوت بیشتری گرفته و دوستان به صورت شبانه روزی در حال آسفالت معابر اصلی و فرعی هستند. اما متاسفانه با وجود چنین صبغه تاریخی و پشتوانه ادبیاتی که فعل نگاه کردن دارد متاسفانه عده ای از شهر وندان فقط به نیمه خالی لیوان نگاه می کنند و به جای نگاه اپیستمولوژیک(خود انتقادی) با دید آنتولوژیک(دگر انتقادی) به مسائل و اتفاقات درون شهری نگاه می کنند و اصل ماجرا را همانا خدمت به شهروندان است زیر سوال می برند و آن را نوعی تبلیغات زیر پوستی و زود تر از موعد می دانند. نکته بعدی اینکه از قدیم و ندیم گفته اند: «کار امروز را به فردا میفکن. بنداز برای پس فردا، هفته بعد، ماه بعد!» اصلاً شاید شهر داری بخواهد تمام کوچه ها و خیابان ها را در همین ماه آسفالت کند! چه اشکالی دارد. به قول ارسطو در سریال پایتخت « آیا اِسفالت کردن خیابان ها و سنگ فرش کردن پیاده رو ها کار بدی است؟ وَ الله نیست!» تا دیروز هر کس را که می دیدیم از چاله چوله های شهر شاکی بود، حالا که دوستان در حال آسفالت خیابان و کوچه ها هستند باز هم عده ای شکایت دارند! فقط این نکته را در پایان متذکر شویم که با این اوضاع تحریم ها و مشکلات اقتصادی که دولت مجبور است نفت را به صورت سوآپ و سلف و دور زدن تحریم ها و با هزار تا دنگ و فنگ دیگر بفروشد این طور نگاه کردن به مشتقات نفت و آسفالت خیابان ها و زیر سوال بردن خدمات مسئولین صحیح نیست و به قول شاعر کاشکی قیمت آسفالت بدانندی خلق! موفق باشید!

مالیات تا خِرتناق!

اخیراً دانشمندان اسپانیایی کاشف به عمل آورده اند که مصرف هله هوله به مثابه مصرف هروئین است! ( به نقل از جراید) اما اینکه بعد از مصرف هله هوله چرا بخش ارائه پیشنهادات مالیخولیایی در مغز برخی افراد مثل عمو سیفی فعال می شود، بر همگان پوشیده است. البته عیال ایشان تا جایی که بتواند جلوی مصرف این مواد افیونی را می گیرد ولی خودتان که مستحضر هستید که این بلا خانمان سوز است و ... بگذریم... چندی قبل این عمو سیفی ما، بعد از مصرف مقادیر معتابهی از هوله هوله شادمان و شنگول به یکی از بانک های ولایت ما رفت و به رئیس پیشنهاد داد به منظور نهادینه کردن فرهنگ استفاده صحیح از اسکناس و حفظ این ثروت ملی، بانکها بخشی از جوایز شان را به اهدای کیف های پول به دانش آموزان اختصاص دهند تا علاوه بر تبلیغ بانک، فرهنگ استفاده از کیف پول نیز جا بیفتد و به اسکناس ها کمتر آسیب برسد. بماند که رئیس بانک هم مثل مدیر مدرسه ایشان را به تمسخر گرفت ولی بعد از رفتن سیف الله تا مدتی به فکر فرو رفت! البته عمو سیفی یک دفتر چهل برگ پیشنهاد و راهکار در خصوص معضلات و ناهنجاری های اجتماعی نظیر گرانی، بیکاری، اعتیاد، آلودگی هوا، وندالیسم، فرهنگ آپارتمان نشینی و... در سطوح شهرستانی، استانی، ملی و بین المللی دارد که همانند تار استاد محمد رضا لطفی در گاو صندوق مدرسه(!) نگهداری می کند و با توجه به مناسبت های اجتماعی از برخی از این پیشنهاد ها رو نمایی می کند. آخرین پیشنهاد ایشان هم در خصوص حل مشکل مسکن می باشد. ایشان معتقد است دولت باید به منظور کنترل بازار مسکن که از عهد تیر کمان شاه تا کنون این قدر قاراشمیش نشده بود، طرحی را تصویب کند که به موجب آن هر فرد بالای 18 سال فقط بتواند یک منزل مسکونی به نام خودش داشته باشد. و به نام زدن منزل برای افراد زیر 18 سال ممنوع باشد. اگر هم کسی بخواهد دو منزل مسکونی یا بیشتر به نام خودش کند به مثابه کار تجاری محسوب شود و به قول بر و بچه های خنده بازار تا خِرتناق یا دو سوم قیمت ملک از او مالیات بگیرند تا دیگر هوس سرمایه گذاری در بازار مسکن نکند! البته طبق تحقیقات و بررسی ها این طرح در زمان فردوسی هم در مقطعی انجام شد و افراد گردن کلفتی مثل رستم هم مجبور به اطاعت شدند و حتی طبق اسناد موجود «دو منزل همی کرد رستم یکی» که نشان از جدی بودن این طرح در زمان های دور است!

پروژه انتقال تصویر چک!

بعد از پروژه موفقیت آمیز انتقال آب دریای خزر به هر کوی و برزن که باعث تنشیط خاطر هموطنان اقصی نقاط کشور شد و جلوی ترافیک کیلومتری جاده های شمال را گرفت، حالا نوبت به پروژه انتقال تصویر چک رسیده است! دبیر کل بانک مرکزی خبر داد: پروژه انتقال تصویر چک در دست پیاده سازی و طراحی است. سامانه انتقال تصویر چک با نام ( سی ای اس) علاوه بر کاهش مدت زمان تسویه چک های مذکور، امکان کنترل و نظارت بر عملیات مربوط به چک در سطح کشور و ممانعت از به کار گیری رویه و روال های نامناسب موجود در شعب بانک ها را فراهم می آورد و باعث جلوگیری از صدور چک های بلامحل می شود.( به نقل از جراید) ملاحظه فرمودید. این چند وقتی که ما سرمان به انتخابات شورا ها و ریاست جمهوری گرم بوده، اتفاقات ریز و درشتی در مملکت – علی الخصوص بانک مرکزی- رخ داده است. ظاهراً در این بانک همه مشکلات مربوط به معوقات بانکی، تعیین نرخ سود سپرده، حل مشکلات وام با یک  ضامن و ... حل شده، حالا گیر داده اند به این یک تکه کاغذ تا جلوی جعل چک هم گرفته شود و آمار بیکاران بالا بزند! شما اصلاً با مشکلات دم دست و روزمره جاعلین چک آشنایی دارید؟ هیچ می دانید که بعد از نصب دوربین های مدار بسته در هر بقالی و سوپری و صدور چک های رمز دار ، این دوستان مجبورند به هر خفتی تن بدهند تا چهار تا چک دستکاری شده را به زور نقد کنند؛ که تازه از هر چهار تا سه تای آن هم در حساب طرف پول نیست و دست از پا دراز تر باید بانک را ترک کنند! یعنی اگر قرار باشد تصویر چک هم بین بانک ها رد و بدل شود، باید فاتحه این صنعت را نیز مثل قلم زنی و منبت کاری و ... خواند و با چهره های ماندگار این صنعت برای همیشه خداحافظی کرد! علی ای حال ضمن تشکر و قدر دانی از بزرگواران بانک مرکزی، به این دوستان توصیه می شود قبل از طراحی سیستم های گرته برداری شده از بانکداری غربی ابتدا قوانین مربوط به چک و مشکلات حقوقی آن را حل کنند چرا که با وجود چک های موجود در دست مردم می توان یک شبه به اندازه کل سرمایه بیل گیتس چک کشید، در ثانی بهتر است به جای طراحی سیستم انتقال تصویر چک و امثالهم، در ابتدا یک برنامه ای طراحی کنند تا به هر کس که سنوات عمرش از 18 گذشت و قدش به گیشه بانک رسید، دسته چک ندهند! 

کورس پلیس راهور و خودرو سازان !

چند روز قبل که آقای نیروی انتظامی به عدم توجه خودرو سازان در نصب کیسه هوا و ترمز ضد قفل، اعتراض کرد و از آنها درباره قیمت جان یک انسان پرسید ما مجبور شدیم دوباره نقبی به حافظه تاریخی رایانه مان بزنیم و همین طور که اطلاعات موجود در اینترنت را زیر و رو می کردیم و شخم می زدیم دریافتیم که سالهاست که رقابت سنتی بین «التیماتوم پلیس راهور» و «مهلت به خودرو سازان» شروع شده است و این این رالی سرعت هنوز هم ادامه دارد. نتیجه این رقابت هم شماره گذاری مستمر خودرو ها بدون کیسه هوا و ترمز ضد قفل است و ظاهراً حکایت این مهلت دادن ها نیز همچنان باقی... البته اینکه تصور کنیم  هر قرتی بازی که این اروپایی ها در آوردند ما هم باید فی الفور آن را روی خودروهایمان نصب کنیم، تصور درستی نیست. الان خودرو سازان اروپایی سیستم TNO یا همان سیستم کیسه هوای خارجی خودرو را به منظور جلوگیری از صدمه به عابران پیاده در هنگام تصادف طراحی کرده اند که « اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق» شاید روزی خودروسازان داخلی ما هم روی این داستان فکر کنند و از پلیس راهور برای تولید این کیسه ها هم مهلت بگیرند! علی ایحال فعلاً که صنعت خودرو سازی کشور مثل استقلال و پرسپولیس شده و هزار تا دایه مهربانتر از مادر دارد و در واقع  «کارخانه اگر مالک صاحب نظری داشت ... این ترمز و این کیسه نمود دگری داشت!»
نکته ای دیگری که باعث می شود مردم زیاد به داشتن ترمز ضد قفل و سایر تجهیزات ایمنی اعتقادی نداشته باشند، مقوله اعتماد به نفس و داشتن دل و جگیر می باشد. در واقع مردم معتقدند راننده باید «راننده» باشد و به اصطلاح «دست فرمون» داشته باشد وگرنه مرگ دست خداست!
اگر عنایت داشته باشد در گزارشات پلیس هم بیشترین دلیل تصادفات، عامل انسانی تشخیص داده می شود که به نظر می رسد به جای دعواهای زرگری در خصوص کیسه هوا و ترمز ضد قفل و امثالهم، باید روی « دست فرمون» مردم کار کرد و گرنه هیچکس در خصوص پائین بودن کیفیت خودرو ها شکایتی ندارد و اگر جا داشت برای همین خودرو های کیلویی 20 هزار تومان صف می کشیدند و اصلاً هم به خاطر تلفات جاده ای گسترده نگران نیستند و به قولی: پایه بشکست و بدیدیم و نکردیم هراس  . . .  بام بنشست و نگفتیم به معماری چند!

نامزد در رنگ بندی متنوع رسید!

اینکه انسان ها اساساً موجوات تنوع طلب و زیبایی پسندی هستند و همواره رنگ را به عنوان یک عنصر حیاتی در زیبایی شناسی قلمداد می کنند، یک امر بدیهی و اظهر من الشمس است و نیازی به شهادت تاریخ و جغرافی و ... ندارد. این موضوع علی الخصوص در هنگام خرید اجناس توسط جمعیت نسوان در بازار بیشتر نمود پیدا می کند و عبارت « رنگ بندی هم داره؟» با 6/89 درصد ضریب نفوذ، بیشترین استفاده را در کف بازار دارد! اما این رنگ بندی به مرور در سیاست هم رخنه کرده و داشتن رنگ یا نماد در سالهای اخیر برای کاندیداهای ریاست جمهوری از نان شب هم واجب تر شده و امسال هم با وجود بازار داغ تعدّد کاندیداها، رنگ بندی ها شکل و شمایل جدید تری به خودش گرفته است. تاجایی که اگر سیر صعودی ثبت نام ها همین طوری ادامه داشته باشد قطع به یقین کاندیداها با کمبود رنگ مواجه خواهند شد و ممکن است برخی کاندیداها مجبور شوند از رنگ های طبیعی نظیر حنا، پوست گردو و انار یا رنگ های ترکیبی و شماره دار و یا حتی رنگ های کوره ای و متالیک استفاده کنند! تا الان هم رنگ های سبز، بنفش، فیروزه ای و قرمز توسط برخی کاندیداها انتخاب شده است. هر چند عمو سیفی ما هنوز برای ثبت نام مردد است ولی ایشان رنگ نخودی زرد یا آبگوشتی را به عنوان رنگ ستاد انتخاباتی اش برگزیده است! علی ایحال از آنجا که حنای خدمت به مردم و احساس تکلیف در این سالها دیگر رنگ و بوی سابق را ندارد و ظاهراً چینی ها بازار حنا را نیز قبضه کرده اند، ذکر این نکته باریکتر از طناب لازم است که در کوران تبلیغات انتخابات به قول فردوسی « همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ» تنها هم فایده ندارد و دوستان عنایت داشته باشند لابلای شعار های تبلیغاتی مختلف و انتخاب رنگ و بوی بساتین، چهار تا برنامه و طرح اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی اُسطُقس دار و همچین مَشتی هم آماده کنند تا اگر خدای ناکرده بعد از رنگ، از آنها در باره برنامه هایشان سوال پرسیدند درنگ نکنند! البته در طی این سالها شعور سیاسی مردم به اندازه کافی ارتقاء پیدا کرده و فرق بین رنگ طبیعی و رنگ و لعاب مصنوعی را تشخیص می دهند و مسلماً به کسی رای می دهند که پی رنگ طرح ها و برنامه هایش از قوام و دوام مناسبی برخوردار باشد! آسمانی باشید...

معافیت فوری!

چند سال قبل که هنوز دوستان سازمان ملی جوانان در وزارت ورزش ذوب نشده بودند و این سازمان برای خودش برو بیایی داشت؛ رئیس وقت سازمان طرحی با عنوان « ازدواج نیمه مستقل » مطرح کرده بود با این ساختار که زوجین تا زمان یافتن شغل مناسب تحت تکفل والدین باشند! اما این دوستان مشخص نکرده بودند که اگر زوجین شغل مناسبی پیدا نکردند چه گِلی به سرشان بگیرند یا اگر شغل نامناسب پیدا کردند می توانند ازدواج مستقل کنند یا خیر؟
البته ماحصل چنین ازدواج های نصفه نیمه و 2/1 چربی، افزایش طلاق بود تا جایی که هم اکنون در کلان شهر ها از هر چهار ازدواج یکی منجر به طلاق می شود. البته دوران این پیشنهاد های محیر العقول و قَزن قورتکی هنوز به پایان نرسیده است و بعد از تغییر سیاست های وزارت بهداشت در خصوص تعداد فرزندان خانوارها و تاکید بر داشتن 5 الی 6 فرزند و آموزش خانه به خانه! در این خصوص، حالا نوبت به جلوگیری از پدیده مذموم طلاق رسیده است. معاون امور فرهنگی و تربیتی وزارت ورزش و جوانان از پیشنهاد این وزارتخانه برای انتخاب «روز بدون طلاق» خبر داده است که در صورت تصویب، در روز مورد نظر دفاتر ثبت اسناد هیچ گونه طلاقی را ثبت نخواهند کرد. در همین راستا یکی از نمایندگان مجلس نیز کاهش تمایل به ازدواج بین جوانان را یکی از مشکلات جامعه کنونی خوانده و بر لزوم وجود مشوق هایی برای ازدواج همچون معافیت متاهلان از سربازی تاکید کرده است! گل بود به سبزه نیز آراسته شد...
البته اینکه تصور کنید ممکن است بعد از اجرای این طرح که نوعی «معافیت فوری» می باشد، آمار ازدواج های زوری و صوری بالا برود و پسران برای فرار از تراشیدن کلّه و صرف ساچمه پلو و دمپایی ابری، برای ازدواج از سر و کول هم بالا بروند، سخت در اشتباهید چرا که با این هزینه ها و مخارج زندگی جوانان حاضرند به جای دو سال، چهار سال خدمت کنند ولی زیر بار مخارج کمر شکن زندگی نروند. علی ایحال با عنایت به اینکه اجرای برخی طرح ها برای دولت هزینه ندارد بلکه باری هم از روی دوش پرتوان دولت بر می دارد، پیشنهاد می شود علاوه بر معافیت از سربازی،  یک فقره مدرک معادل دانشگاهی، چند برگ سهام کارخانجات در دست احداث، سند محضری یک قواره زمین از اراضی کلات حسن دَم دَر و پکیچ کامل موسیقی ازدواج ( ویژه شب حنابندان، عروسی و پاتختی) به دوستان اهدا شود تا حسابی قوت قلب بگیرند و در اجرای این امر خیر لحظه ای درنگ نکنند...

بخش های جانبی نمایشگاه کتاب!

بعد از ظهور وسایلی مثل تلفن همراه، آی پد، لپ تاپ، نوت بوک و امثالهم دیگر کتاب چاپی در سبد خانوار ها چندان جایگاهی ندارد و کار خرید کتاب به «اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق» کشیده شده است. چرا که کتابخوانی در عصر حاضر با زمان قدیم تومنی 8 زار توفیر دارد. امروز دیگر برای خواندن کتاب نیاز نیست چشمان خود را خسته کنید و هی تند تند ورق بزنید. الان کتاب صوتی در بازار با آپشن های مختلف و صدای انواع و اقسام هنر مندان و صدا پیشگان از مرحوم خسرو شکیبایی و جناب پرویز پرستویی گرفته تا احمد پور مخبر و امثالهم! اموجود است  

اما با وجود چنین تنوعی در دنیای کتب دیجیتالی همین که نمایشگاه کتاب افتتاح می شود خلق الله با چنان شور و حالی به سمت نمایشگاه کتاب روان می شوند که گویی قیامت کبری به پا شده است و در این بین چنان گوی سبقت از هم می ربایند که نگو و نپرس... البته شما هم اگر سری به این نمایشگاه بزنید همان عند الورود دلیل تمایل مردم به چنین نمایشگاهی را، در خواهید یافت که این تنها یک نمایشگاه فرهنگی صرف نیست! و باید عنوان تجاری، تفریحی نیز به آن افزوده شود. فروش انواع و اقسام اطعمه و اشربه، برپایی بساط دستفروشی های زنجیره ای به منظور فروش لوازم آرایشی و آلایشی فله ای، فرفره و عروسک، خیار پوست کن و ... از دیگر بخش های جانبی این نمایشگاه می باشد تا جایی که گاهی اوقات از مهربانی این یار مهربان سوء استفاده می شود و عده ای فقط برای سرزدن به بخش های جانبی به این نمایشگاه تشریف می برند! اما از آنجا که کتاب همواره در توسعه علم و بالا بردن سواد اطلاعاتی مردم نقش بسزایی داشته چند پیشنهاد برای بازگشت موفقیت آمیز و سرفرازانه کتاب به سبد خانوار مردم ارائه می شود: الف) بانکها به جای 25 میلیون تومان وجه نقد به برندگان، 24 میلیون و پانصد بدهند و مابقی را کتاب بدهند. یا در کنار تحویل یک ماشین پر از پول یک فرغون هم کتاب بدهند. ب) دولت به جای ستاره دار کردن یا ممنوع الخروج کردن بدهکاران بانکی، آنها را مجبور به خرید کتاب و تحویل به کتابخانه های عمومی و مدارس کند. پ) خیرین مدرسه ساز یا خانه ساز لابلای کار های خیر، دست چهار تا نویسنده جوان را بگیرند تا آنها هم کتابشان را چاپ کنند؛ جای دوری نمی رود...

احیای شیر ایرانی!

بعد از انتقال ببر سیبری به میانکاله و انتقال پلنگ مازندران به روسیه که از سرنوشت هیچ کدامشان اطلاع دقیقی نداریم؛  حالا این بار نوبت به واردات «شیر ایرانی» از هند رسیده است! ما که چیزی یادمان نمی آید ولی ظاهراً شیر ایرانی که روزگاری در یونان، ترکیه، آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند بوده، هم‌اکنون فقط در کشور هند یافت می‌شود. محمدجواد محمدی‌زاده، رئیس سازمان محیط زیست که بر ضرورت احیای شیر ایرانی تاکید ویژه‌ای دارد، گفته است در این زمینه توافق‌هایی نیز با کشور هند برای واردات این شیر صورت گرفته است و بر همین اساس امیدواریم شیر ایرانی در کشور احیا شود.( به نقل از روزنامه ایران)
خدمت شما عرض شود که اصولاً احیا چیزی خوبی است و ما شخصاً با احیا مشکل نداریم ولی چیزی که مهم است این است دوره فردوسی، ملت کلی تلاش کرده اند با قتل عام جک و جانوارنی از این دست مانع از ویرانی کشور شوند و بر این باور بودند: «دریغ‌ است ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود» بعد هم با تفنگ شکاری و چهار پاره و ساچمه ای افتاده اند به جان شیر و ببر و پلنگ ایرانی تا کشاورزان و روستا نشینان از حمله این جانوارن در امان باشند، حالا بعد از چند صد سال دوباره به فکر احیای شیر ایرانی افتاده ایم! برادر من اگر دلتان برای دیدن شیر تنگ شده، دست زن و بچه تان را بگیرید و یک تُک پا به باغ وحش وکیل آباد یا ارم هر باغ وحش دیگری که آدرسش را بلدید تشریف ببرید، از نزدیک شیر هایی را که از مشمشه رنج می برند و مثل بزغاله رام و بی سر و صدا شده اند، بازدید بفرمائید. در ضمن این شیرهایی که سال های سال در هندوستان تشریف داشته اند، قطع به یقین خلق و خوی این هندی ها را گرفته اند و دو روز دیگر گوشت نمی خورند، دم به دم قهر می کنند و فیلم هندی بازی در می آورند و هزار تا دنگ و فنگ دیگر... فقط یک نکته کوچک هم خدمت عزیزان سازمان محیط زیست عرض کنم که آقا جان شما مواظب همین جانورانی که توسط شکارچیان غیر مجاز قلع و قمع می شوند و فیلمشان هم در اینترنت منتشر می شود ، باشید تا نسلشان منقرض نشود، احیای ببر و شیر پیشکش...


غیر قابل عزل!

عربها ضرب المثلی دارند با این مضمون« اَلغَریقُ یَتَشَبِثُ بِه کُل حَشیش» ما همیشه فکر می کردیم معنی این ضرب المثل این است: کسی که دارد غرق می شود به حشیش روی می آورد! اما بعد ها فهمیدیم کسی که دارد غرق می شود به هر دست آویزی چنگ می اندازد. مثل افرادی که قرار است پست و منصبی را از آنها بگیرند و یک هیات را بسیج می کنند تا خدای ناکرده این پست را از دستشان نگیرند! .فقط کم مانده که مبصران کلاس ها یا آبدارچی های محترم بابت عزل و نصب شان به مقامات پناه بیاورند. البته چنین فیلم و سریال هایی بیشتر در شهرستان ها رخ می دهد که گاهی اوقات مسئول قبلی درب دفترش را نیز قفل می کند و از تحویل کلید نیز خود داری می کند! علی ایحال با توجه به نزدیکی انتخابات و تغییر کابینه و اعضای شورای شهر و اذناب ایشان، چند پیشنهاد سازنده و کم هزینه ارائه می شود تا اندکی از دغدغه های این جماعت کاسته شود:
الف) درج عبارت «غیر قابل عزل» : حتماً شما هم مشاهده فرموده اید روی بعضی محصولات ویژه ( نظیر دوغ، شیر یا دهانشویه مدارس) عبارت غیر قابل فروش درج می شود. پیشنهاد می شود روی میز کار این عزیزان در کنار نامشان عبارت «غیر قابل عزل» نصب شود تا رئیس جدید در مصرف انرژی صرفه جویی کرده و جای تلاش برای عزل این بزرگواران به سایر امورات بپردازد!
ب) خط ویژه:  به روسای ادارات یک خط ویژه یا تلفن ماهواره ای اعطا شود تا آن هیاتی که برای جلوگیری از عزل فرد مورد نظر بسیج می شوند؛ در هر زمان و مکانی قادر باشند با آقای رئیس تماس حاصل کنند.
ج) پست های مادام العمر: در برخی سازمان ها نظیر فیفا یا انجمن نویسندگان جهانی به برخی از افراد که - عمری را در آن رشته سپری کرده اند- پست های «افتخاری و مادام العمر»  اعطا می شود. پیشنهاد می شود در حکم برخی افراد نیز که قرار است - عمری را در این سمت سپری کنند-  عبارت مادام العمر قید شود تا خیالشان از بابت جابجایی راحت باشد. در خاتمه به عرض می رساند رئیس جمهور یک مملکت بعد از چهار سال – حتی اگر با 50 میلیون رای انتخاب شده باشد و دور مردم را طلا گرفته باشد- باز هم باید عوض شود و مثل سایرین در انتخابات شرکت کند. حالا چطور عده ای خودشان را تافته جدا بافته تصور می کنند الله و اعلم...

تعبیر خواب بازار خودرو!

در این شرایط حسینقلی خانی بازار که برخی سودجویان هر روز خواب تازه ای برای ملت می بیننند تا آنها را سرکیسه نمایند، توجه به نصایح و تجارب بزرگان عین صواب است و استفاده از تعبیرات معبران معروف در تجارت و تصمیم گیری ها به ویژه در بازار خودرو مثمر ثمر خواهد بود. در کتاب الَرموز الخُروف بَعدِ هی بُف (راز های خر و پف) نوشته ابو نصر سامقانیان از معبران بنام سده های نه چندان دور ، در باب نوسانات قیمت خودرو و قیمت گذاری آن چنین آمده است: اگر کسی به خواب بیند که مرکبی به غایت جوان ابتیاع کرده و آن چهار پا فی الفور کره ای بزاید، تاویل آن باشد خودرویی که خریده خرج فراوان روی دستش بگذارد و آفتابه خرج لحیم باشد و گارانتی و کارت طلایی نیز به کار نیاید. اگر در خواب مرکبی بیند که از آن چیزی کم باشد مثل زین، نمد زین، دهنه یا لگام دلیل آن باشد خودروی ایشان فقط یک کیسه هوا دارد و از سایر ملزومات جانبی نیز خبری نیست. اگر کسی به خواب چندین مرکب مُرَصّع با زیور آلات و یراق استاندارد در معابر عمومی بیند دلیل شود بر واردات تعدادی خودرو با ارز مرجع، که در بازار با ارز آزاد به فروش رفته اند.( هر چند برخی معبران در این خصوص با ابو نصر اختلاف نظر داشته، واردات این خودرو ها را با ارز مبادله ای می دانند!) بالا رفتن مرکب از کوه نیز نشان از گرانی خودرو و سقوط مرکب از بالای کوه به دره، حاکی از ارزانی خودرو است که غرض خودروی اسقاطی و تصادفی است. در ضمن اگر کسی در خواب بیند که تعداد کثیری چهار پا با چشم های بادامی در طرح ها و رنگ های الوان، برج و بارویی را ویران کنند و به سمت پائین دست روان شوند، دلیل آن باشد که تعرفه واردات خودرو صفر شده و چینی ها بساط صادرات خودرو به داخل کشور را پهن کرده اند که اکثر معبران چنین خوابی را جزو خوابهای پریشان و «ماعندک اعتبار» می دانند! علی ایحال ناگفته نماند که تعبیر هر کدام از خواب های بالا بر اساس نظریه دِماغی ابونصر، در شرایط سه گانه بروج و صورت فلکی عقرب متفاوت باشند و در ده روز آخر برج که قوای مزاجی بر قوای جسمانی (علی الخصوص نزد کارمندان) غالب شوند تعبیر ها تغییر کنند و در تاویل آنها بین معبران اختلاف نظر باشد و برخی معبران آن خواب ها را پریشان و غیر طبیعی می خوانند.

بنزین یورو دوازده!

ما گاهی اوقات که در مسائل کلان مملکت نظیر آلودگی هوا، انتخابات، گرانی، قیمت خودرو، ارز و ... اظهار نظر می کنیم و راهکار ارائه می دهیم، برخی دوستان به ما خرده می گیرند و راهکار های ما را غیر عملی و غیر کارشناسی می دانند. غافل از اینکه پیشنهادات ما عمدتاً بر اساس تحقیقات و مستندات علمی استوار است و حتی اگر توسط این دولت انجام نشود توسط دولت های بعدی حتماً اجرا می شود! چندی قبل در خصوص سوخت یورو 2 و یورو 4 و توقف شماره گذاری خودرو ها مشغول تحقیق و تفحص بودیم. البته برای ما اظهر من الشمس بود که شماره گذاری به زودی آغاز خواهد شد چرا که به قول شاعر « یورو 2 تاب مستوری ندارد / گرش در بندی، از باک سر در آرد » و به سلامتی از دیروز دوباره شماره گذاری آغاز شد و دوستان تا تیر ماه برای تولید خودروی یورو 4 مهلت گرفتند. راستش را بخواهید دنیای امروز دنیای فرمول و حساب کتاب و دو دو چهار تا است. این مشکل سوخت هم یک بار برای همیشه باید به صورت علمی و مدرسه ای حل شود. الان حقوق کارگران و کارمندان، قیمت خودرو، قیمت ارز و سکه هم طبق فرمول محاسبه می شود. حتی روان شناسان انگلیسی فرمول محاسبه خوشبختی را کشف کرده اند! در همین راستا ما نیز به کمک عمو سیفی فرمول تولید بنزین یورو 12 را کشف کردیم که بدون هیچگونه چشمداشتی در همین ستون از آن رو نمایی می کنیم. فرمول محرمانه همبرگر باب اسفنجی که نیست؛ ما هم الحمدالله بخل علم نداریم. و اما فرمول سوخت جدید: NewB=B(U2+U4+U6) + 1p (M3&E5)  یعنی کافی است بنزین های یورو 2 با یورو 4 و یورو 6 ترکیب شوند و یک پیاله هم متانول و اتانول دو و پنج در صد به تنگش بزنند تا بنزین یورو 12 حاصل شود! به همین سادگی ... حالا «آینده در باک خودروی شماست!» البته کسانی که به تولید این نوع بنزین ترکیبی جدید اعتقادی ندارند و ترکیب انواع بنزین را عملی نمی دانند، به این بخش از مصاحبه مدیر عامل شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی توجه نمایند: «هم اکنون بنزین یورو4 و یورو 2 باهم ترکیب شده و در سراسر کشور عرضه می شود، اما به محض آنکه این آمادگی از سوی خودروسازها در خصوص دریافت بنزین یورو 4 اعلام شود شرکت ملی پخش نیز بنزین یورو 4 را در سطح تهران عرضه خواهد کرد!» سالم باشید...

گرانی ژنتیکی!

ما ایرانی ها معمولاً برای علم و صاحبان خرد و اندیشه یا همان دانشمندان احترام خاصی قائل هستیم و نظرات و گفته های این عزیزان را دربست – بدون سوار کردن تو راهی- می پذیریم. به عنوان مثال اگر دانشمندان بگویند در آسمان 5624863225 ستاره و ستارک وجود دارد بلادرنگ می پذیریم ( نه این خدای ناکرده حال و حوصله شمردن نداشته باشیم ، به نتایج تحقیقات این عزیزان اطمینان صد در صد داریم) ولی اگر روی صندلی پارک نوشته باشد: مواظب باشید رنگی نشوید تا با انگشت امتحان نکنیم، مطمئن نمی شویم! علی ایحال با عنایت به اینکه در ماه های اخیر همین طوری بی خود و بی جهت یک مختصر گرانی! ناچیزی روی قیمت برخی کالا ها اثرات اثر گذاشته و بعضاً توجهی برای این گرانی ها پیدا نمی شود، پیشنهاد می شود در این خصوص از نظرات علمی دانشمندان استفاده شود.
به عنوان مثال چندی قبل دانشمندان اعلام کردند صفات ژنتیکی مشخصی عامل مستعد بودن یا داشتن انگیزه بیشتر یا کمتر برای ورزش و فعالیتند. به عبارتی برخی افراد به صورت ژنتیکی مستعد تنبل بودن هستند. محققان 36 ژن که ممکن است نقش مهمی در استعداد افراد و انگیزه آنها برای فعالیت فیزیکی و بازی داشته باشند را شناسایی کرده‌اندمی خواهند اثر هر ژن را بر انگیزه ورزش بررسی کنند. فحوای کلام اینکه که تنبلی ژنتیکی است.
حالا می توان از یافته های همین تحقیق در خصوص توجیه گرانی خودرو استفاده کرد. به عنوان مثال یک خودروی استاندارد باید وزنی معادل 5/1 تا 2 تن داشته باشد در حالی که پراید از یک آنومالی و ناهنجاری اساسی رنج می برد و وزن آن کمتر 850 کیلو است. بنابراین با توجه به ناقص الخلقه بودن این خودرو، می توان گرانی آن را نیز ژنتیکی قلمداد کرد!
اول عرایض هم اعلام کردیم که ما ایرانی روی حرف دانشمندان ان قلت نمی آوریم. ما که همه رقم گرانی – از گرانی روانی و منطقی گرفته تا گرانی فصلی و حبابی – دیده بودیم گرانی ژنتیکی هم روش؛ ماشالله به قد و ابروش...
این مدل گرانی هم کلاس دارد و هم موی لای درزش نمی رود و ملت هم نیک می دانند با این داروی های چینی که فله ای وارد کشور می شوند، بیماری های ژنتیک به این زودی ها درمان نمی شوند! سالم و تندرست باشید...

کت و شلوار سخنگو!

از قدیم و ندیم گفته اند سخن دُر گرانبهایی است و در این ماجرا هیچ شکی نیست، اسناد آن نیز موجود است. البته به شرطی که سخن مختصر و مفید باشد. به قول شاعر « کم گوی و گزیده گوی چون دُر و باقی ماجرا ...»  اما چند صبایی است که هر کس هر چه به ذهنش رسید - بلافاصله بدون فوت وقت و توجه به جایگاه و مقامش-  به زبانش جاری می کند و آسمان و زمین را به هم می بافد. شاید به این علت باشد که دانشمندان کاشف به عمل آورده اند پیام های عصبی با سرعتی برابر با ۱۷۰ مایل در ساعت به مغز می رسند و بشر قادر به کنترل سخنان خود نمی باشد! در همین راستا شاهد هستیم که مربی وزنه برداری تیم ملی بین قهرمان المپیک و عمو سیفی فرقی نمی گذارد و همه را با یک چوب می راند، رئیس فدراسیون وزنه برداری هم عنوان کرده دریافت جایزه بهترین وزنه بردار فقط یک دقیقه طول می کشید، لذا ما خودمان رفتیم و جایزه را تحویل گرفتیم! ( نه اینکه برای سایر جوایز رقص خنجر برگزار می کنند و تحویل جایزه دو ساعت طول می کشد!) آقای رحیمی هم گیر سه پیچ داده اند به شیوه نسخه نویسی پزشکان نازنین و آنها را متهم کرده اند که می خواهند طوری نسخه بنویسند که کسی از کارشان سردرنیاورد! یکی از کاندیداهای احتمالی هم جهت رونق بخشیدن به صنعت سینما ساخت سینمای 50 تا 100 نفره! را پیشنهاد داده است و قس علی هذالقیاس... هر چند گرم شدن چانه افراد در میزان سخن گویی افراد بی تاثیر نیست؛ ولی الگو برداری از بعضی اختراعات بشری به کار می آید. سال گذشته نوعی بشقاب به بازار عرضه شد که به افراد چاق در مورد میزان و تعداد لقمه های غذایی هشدار می دهد و اگر تعداد لقمه های فرد از حد مجاز فراتر رود، با نواختن آهنگ اخطار می دهد. متخصصان کانادایی هم لباسهای هوشمندی را طراحی کرده اند که شکل و رنگ آن متناسب با حرکت بدن فرد تغییر می کند. در همین راستا می توان کت و شلواری تولید کرد که به صاحبش در مورد میزان و نوع سخنانش( مخصوصاً در برنامه های زنده) اخطار دهد! مثلاً هنگام به زبان آوردن سخنان نامربوط یا ارائه پیشنهادات و آمار های سوفسطایی و محیر العقول آهنگ پخش کند یا روی ویبره برود! بنابراین اگر دو روز دیگر در مناظرات تلویزیونی کاندیدایی را دیدید که شروع به لرزیدن کرد، فکر بد نکنید، دستگاه هشدار دهنده کت و شلوارش فعال شده است!

احساس محاسبات تورم!

ایرانی ها اصولا مردمان احساساتی و با ذوق و قریحه ای هستند. این را می توان به فراست از روی اشعار و جملات حکیمانه ای که پشت نیسان و مینی بوس، روی تنه درختان، صندلی های مترو و اتوبوس، نیمکت های پارک و گلاب به روتون پشت درب سرویس های بهداشتی می نویسند، دریافت! البته آنها این ذوق شاعرانه و احساسات گل بهی و ملایم  را از آبا و اجدا خود به ارث برده اند و حالا مصمم هستند تا این میراث لطیف را در همه جریانات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... تعمیم دهند و جریانات اساسی مملکت را با تمام وجود احساس کنند. مسئولین هم بحمدالله در تلاشند تا وقفه ای در این رخداد حاصل نشود و ملت همه چیز را به عینه احساس کنند و هر قدر عده ای تلاش می کنند کارشکنی کنند و دائم می گویند: « بگذاریم که احساس هوایی بخورد» و نفسی چاق کند، گوش کسی بدهکار نیست و ملت احساساتی هم تخت گاز در حال احساس همه چیز هستند؛ از احساس گرانی و تورم گرفته تا احساس کاهش قدرت خرید و امثالهم... البته این فرآیند عاطفی در برخی افراد نیز به صورت «احساس تکلیف» نمایان می شود که حکماً مقطعی و گذارا است.
در همین راستا جناب مقتدایی مدیر کل آمار های اقتصادی بانک مرکزی تاکید کرده که آماری که بانک مرکزی تولید و منتشر می کند واقعی است.( ما تا دیروز فکر می کردیم آمار حساب کردنی است ولی حالا فهمیدیم، تولید کردنی است!) در ضمن ایشان فرموده اند:« گرانی قابل احساس است و توسط همه مردم احساس می شود ولی محاسبات تورم احساس کردنی نیست چرا که اندازه تغییرات سطح عمومی قیمت های کالاها و خدمات مصرفی خانوار ها (تورم) را باید محاسبه کرد آن هم بر اساس ضوابط و استاندارد های معین و این اندازه گیری با احساس نیست! ( به نقل از جراید )
البته باید خدا را شاکر بود که احساس این بخش را به مردم تخفیف داده اند و بزنم به تخته نیازی به احساس محاسبات تورم نیست. در خاتمه فقط خواستم به عرض برسانم اولاً اگر کسی به آمار های بانک مرکزی شک کند انشالله گردنش کور شود و به زمین گرم بخورد؛ در ثانی ایشان نباید زیاد خودش را ناراحت کند چرا که قطع به یقین این عزیز کارش را درست انجام داده و ایراد از حسگر های ماست و به قول پروین اعتصامی «حکمت او ماست می بندد ز دوغ / جان ما را لذت احساس نیست!»

وعده های بهاری ویژه پرستاران!

هر چند در گذشته نرخ خرید غلات تضمینی نبود و هر کس به هر قیمتی که دوست داشت محصولات کشاورزان را می خرید؛ ولی «بازار سر خرمن» رونق خاصی داشت و این طور که قدیمی ها تعریف می کنند، با وجود ماهیت منفی « وعده سر خرمن» ، این وعده ها چندان هم بی اعتبار نبودند. الان هم با نزدیک شدن به روز های پایانی دولت، برخی دولتمردان با دادن وعده های بهاری(!) در حال بدعت گذاری و پایه گذاری ضرب المثل های جدیدی هستند. مثلاً جناب آقای رحیمی وعده داده اند تا مرداد امسال همه پرستاران فاقد مسکن صاحب خانه می شوند!( حمایت – 1 اردیبهشت 92)  البته در این گیر و دار باز هم عده ای که از محتوای وقایع و رخداد های کائنات بی اطلاع هستند و نگاه اپیستمولوژیک به جریانات دارند، این وعده ها ناصواب می پندارند و آن را مثل سایر وعده های بلند بالا به پرستاران، غیر عملی می دانند. در حالی که اگر کمی واقع بین باشیم در می یابیم که اساساً وعده دادن به زیر دستان از توصیه های بزرگان است و قدما چنین گفته اند: « هزار وعده دِه آنگه خلاف کن همه را / که آن سراب که ارزد صد آبِ خوش، اینست» ملاحظه فرمودید ... قرار نیست تمام وعده های مسئولین عملی شود. هر چند برخی از شهروندان به صورت شفاف از اهداف و مزایای این وعده ها مطلع نیستند و از فردای ماجرا شروع به چوب خط زدن می کنند و به قولی «زان شبی که وعده کردی روز بعد /روز و شب را می‌شمارم روز و شب!» علی ایحال با عنایت به اینکه وعده دادن و عملی نکردن وعده ها بخشی از پروژه تنشیط دل خلائق در ادوار مختلف می باشد چند پیشنهاد در همین خصوص ارائه می شود:
الف) تشکیل وزارت وعده پراکنی: توصیه می شود یک وزارتخانه در همین راستا تشکیل شود و در مواقع مناسب با دادن وعده های مناسب و پر طمطراق باعث نشاط و شادی در جامعه شوند.
ب) برگزاری شب شعر و همایش: ما ایرانی دارای ذوق و قریحه خدادادی هستیم و قادریم این ذوق را در ژانر های مختلف به کار گیریم.
ج) وعده از ما ، اجرا از شما: قرار نیست هر کس وعده ای داد خودش آن را عملی کند. مگر به کمر دیگران بیل خورده است. سایرین هم بیایند و یک گوشه کار را بگیرند تا کار روی زمین نماند!