طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

تست دلسوزی در وزارت ورزش!

باسمه تعالی

تست دلسوزی در وزارت ورزش!

امروز قبل از اینکه مطلب را آغاز کنیم از همین جا و از طریق همین ستون اعلام می کنیم که به هیچ عنوان حال و حوصله تیم داری و باشگاه داری نداریم؛ در ثانی ما پول کارمندی مان را از سر راه نیاورده ایم که 290 میلیارد آن را بدهیم برای خرید تیم های پر حاشیه و نصف و نیمه ای مثل استقلال و پرسپولیس...

این نکته را عرض کردیم تا سنگ هایمان را با وزارت ورزش واکنده باشیم که اگر مطلبی راجع به این دو تیم می گوییم هیچ منفعت شخصی در کار نیست و فقط از سر دلسوزی و همدردی با هواداران و سرمایه های اصلی ورزش مملکت است.

و اما ماجرای واگذاری استقلال و پرسپولیس... راستش را بخواهید در ولایت ما یک کفش فروشی وجود دارد که همه ساله هنگام عید نوروز تابلویی جلوی مغازه نصب می کند با مضمون « حراج به علت تغییر شغل» و این ماجرا 13 سال است که تکرار می شود! موضوع واگذاری تیم های سرخابی پایتخت هم آدم را یاد کاسبی این بنده خدا می اندازد که دولت هر سال اعلام می کند تا پایان سال این دو باشگاه واگذار می شوند ولی باز سال بعد می بینیم که این تیم ها هنوز آویزان بیت المال هستند. اما امسال دوستان سناریو را تغییر دادند و به قولی « خشت نو از قالب دیگر زدند.» و این بار قیمت گذاری هم کردند. اما چه قیمتی که به قول یکی از بر و بچه های کف بازار، با نصف این مبلغ می شود باشگاه ختافه را خرید! البته این کل ماجرا نیست و متولیان ورزش در این وزارتخانه اعلام کرده اند به هر کس که این مبلغ را آماده کند، باشگاه ها را نمی فروشند و خریدار باید دلسوزی خود را ثابت کند. در ضمن مقرر شده حتی در صورت واگذاری انتخاب هیات مدیره و تعیین اعضای باشگاه باید زیر نظر وزارت ورزش باشد! ( به نقل از روزنامه جوان – 27 دی 93)

هر چند این موضوع کمی پیچیده است و شاید حل این معمای چند وجهی برای شما خواننده گرامی کمی سخت باشد، اما از آنجایی که حقیر در اکثر علوم سماوی و ارضی دست بر آتش دارد، و به قول فردوسی « سخن هر چه پرسند پاسخ دهم» سعی می کنیم داستان را برای شما موشکافانه حلاجی کنیم. شاید برای شما این سوال پیش بیاید که چطور می توان میزان دلسوزی افراد را محاسبه کرد. امروزه ما در علم روان شناسی انواع و اقسام تست داریم. در این مورد هم می توان از خریدار تست دلسوزی گرفت و  میزان دلسوزی را به طور دقیق محاسبه و اعلام کرد. فقط یک سوال اینجا مطرح می شود که چرا پیش از این در خصوص دلسوزی مدیران این باشگاه، اقدامی صورت نمی گرفت و هر مدیری که آمد سفر های خارجی اش را رفت، چند صباحی تیتر یک روزنامه ها و برنامه نود شد، تیم پر حاشیه تر و ناتوان تر شد، بدهی های باشگاه چند برابر شد و سر آخر هم سر از بازداشتگاه و ... در آورد! این بخش از ماجرا را ما هم نمی توانیم تجزیه و تحلیل کنیم. یک مقدار هم خودتان فکر کنید. بیل که به کمرتان نخورده است! 


رمزگشایی از الواح هخامنشی در داروخانه ها!

باسمه تعالی 

رمزگشایی از الواح هخامنشی در داروخانه ها!

بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تحول در نظام سلامت ] که برای پزشکان و بیماران حسابی خوش یمن بود و این وسط فقط سر پرستاران بدون کلاه ماند![ انصافاً اقدامات خوبی در حوزه درمان و سلامت صورت گرفت. الان هم وزارت بهداشت در صدد حل ریشه ای و بنیادی یکی دیگر از معضلات اساسی این حوزه است. معضل خط پزشکان... البته منظور حزب و جناح و خط سیاسی نیست، چرا که برای پزشک بیمار، بیمار است و هیچ پزشکی قبل از معاینه بیمار از خط و خطوط سیاسی بیمار سوال نمی پرسد. حتی برخی از پزشکان به منشی ها سفارش کرده اند هر که در این مطب در آمد، نوبتش دهید و از خط و خطوطش نپرسید!

ضرورت اجرای طرح خوش خط سازی پزشکان نیز بر همگان آشکار است. باور بفرمائید رمز گشایی از نسخ برخی پزشکان محترم از رمز گشایی الواح گِلی هخامنشی پیچیده تر و دشوار تر است. تعدادی از این نسخ به قول ملک الشعرای بهار به سان « کژ مژ خطی به یکی نسخه سفید » می مانند که گاهی اوقات نسخه پیچان در یک دارو خانه را به چنگ یازیدن به خرد جمعی و کار مشارکتی وا می دارد! 

علی ای حال با عنایت به اینکه ما در بسیاری امور به صورت خودجوش به ارائه راهکار و رهنمود می پردازیم و منتظر توصیه و درخواست کسی نمی مانیم، امروز هم بنا داریم ( نه آقا جان امروز بنا و کارگر نداریم، منظور قصد داشتن است) چند راهکار سوفسطایی ارائه کنیم:

الف) استفاده از فلش مموری : امروزه 99 درصد از امورات دنیوی در دنیای دیجیتال و مجازی رتق و فتق می شوند. از صدور کارنامه و بارنامه و گواهینامه گرفته تا تنظیم دادخواست و اجاره خط و سجل و خلاصه هر آنچه که به ذهن تان خطور می کند، کامپیوتری شده است. پیشنهاد می شود پزشکان محترم هم زین پس نسخه بیماران را در نرم افزار نشر رومیزی( همان وُرد خودمان) تایپ کنند و فایل مربوطه را روی فلش بیمار کپی کنند. اگر هم کسی فلش نداشت با بلوتوث روی موبایلش کپی کنند! 

ب) استفاده از فضای مجازی: هر چند دولت در صدد گِل گرفتن درِ واتساپ، وایبر و تانگو و ... است ولی تا در این اپلیکیشن ها تخته نشده است می توان از این نرم افزار ها برای نوشتن نسخه استفاده کرد. بیمار هم قبل از رسیدن به دارو خانه، می تواند نسخه را برای داروخانه ارسال کند تا اگر دارو موجود نباشد به دارو خانه دیگری مراجعه کند. این شیوه هم باعث صرفه جویی در وقت شهروندان می شود و هم در کاهش آلودگی هوا موثر است. به هر حال این نرم افزار ها فقط برای نمایش دادن ناخن لاک زده پای هنرمندان و سگ خانگی بازیگران که نیست. کاربرد های مفید دیگری هم دارند. 

پ) خود مراقبتی به جای خود درمانی: هر چند عده ای معتقدند پزشکان عمداً بد خط می نویسند چرا که اگر ملت از نسخه های پزشکان سر در بیاورند، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و هر وقت مریض شدند همان دارو های قبلی را تهیه و مصرف می کنند و به قولی «هر آن که راز دو عالم ز خط دکتر خواند . . . رموز جام جم از نقش خاک ره دانست!» اما ذکر این نکته ضروری است که خود مراقبتی بهتر از خود درمانی است و هموطنان عزیز به جای وقت گذاشتن در جهت رمز گشایی از نسخه های پزشکان، کمی به فکر ورزش و تناسب اندام، حذف نمک و شکر از رژیم غذایی، عدم استعمال دخانیات و سایر موارد خاک برسری و اصلاح رفتار های تغذیه ای خود باشند. 



تاریخ انقضای پراید!

باسمه تعالی 

تاریخ انقضای پراید!

چارلی چاپلین در جایی گفته است: « نقاش کامل آن است که از هیچ، برای خودش سوژه بسازد.» ما هم امروز قصد داریم بلانسبت از ماست سوژه درست کنیم! چه ایرادی دارد. این همه از موضوعات مختلف اجتماعی، اقتصادی، ورزشی، هنری و ... نوشتیم؛ این بار می خواهیم از ماست بنویسیم. و اما ماست...

شنیده اید که می گویند« گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه . . . با پودر چهار آنزیم هم نتوان کرد سفید!» این حکایت برخی افراد است که همیشه نیمه خالی لیوان و نقاط تاریک و سیاه را می بینند؛ حتی در مقولات و موضوعات سفیدی نظیر ماست و لبنیات. 

زمانی که به هزار و یک دلیل، دو ریال به قیمت لبنیات افزوده شد، این دوستان با سیاه نمایی و جار و جنجال دولت را به چالش کشیدند و فریاد وامصیبتا، والبنیاتا و واکلسیما سر دادند و در باب کاهش مصرف لبنیات و افزایش پوکی استخوان و ... در کشور چه نوحه سرایی ها که نکردند؛ حالا که این محصولات با تخفیف 40 تا 45 درصدی عرضه می شوند، صدایی از کسی بر نمی خیزد. نه پدر آمرزیده... شوخی کجا بود. شما مثل اینکه اصلاً با جراید بیگانه هستید و روزنامه نمی خوانید. اصل خبر به روایت جراید...

علی رجبی رییس اتحادیه فروشندگان لبنیات در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، اظهار کرد: کاهش مصرف محصولات لبنی مدتی است به عنوان یکی از مشکلات مطرح شده که دلیل عمده آن ظاهرا کاهش قدرت خرید مردم است. وی افزود: با توجه به این موضوع، صاحبان این صنایع برای فاسد‌ نشدن محصولات خود برخی از آنها را با تخفیفاتی عرضه می‌کنند که در این میان ماست و پنیر با 40 تا 45 درصد، بیشترین تخفیف را دارند. رییس اتحادیه فروشندگان لبنیات در عین حال بیان کرد: با توجه به این‌که ماست و پنیر از پرمصرف‌ترین لبنیات به‌شمار می‌روند، اعمال تخفیف در این محصولات به دلیل مصرف زیاد آنهاست. رجبی درباره‌ شیر نیز اینگونه گفت که تخفیفی در زمینه‌ عرضه شیر اعمال نمی‌شود چون زمانی‌ که شیر به پایان تاریخ مصرف خود نزدیک شود می‌توان آن را به شیر خشک یا سایر محصولات لبنی تبدیل کرد! ( به نقل از جراید) 

عنایت فرمودید. یعنی اگر تا دیروز ملت به ماست آب اضافه می کردند برا ی ساخت دوغ الان باید به آب ماست اضافه کنند و اگر نان را با پنیر می خوردند، الان باید پنیر را با نان بخورند و قس علی هذا ... فقط این وسط ما متوجه نشدیم این تخفیف به نفع خلق الله است که لبنیات بخورند و چاق و چله شوند یا به سود تولید کنندگان که مانع از ضرر و زیان شان شود. به هر حال از هر طرف که به قضیه نگاه کنیم برد – برد است! فقط بعد از این ماجرا ما کلی حسرت خوردیم که چرا همه محصولات کارخانجات تاریخ تولید و انقضاء ندارند. مثلاً اگر محصولات شرکت های خودرو سازی تاریخ انقضای 45 روزه یا دو ماهه داشت، نور علی نور بود. چرا که ملت چند روزی دست نگه می داشتند و ماشین نمی خریدند آن وقت پراید 20 میلیونی می شد، 10 میلیون!  


کیسه کشی ژاپنی در سالن همایش های صدا و سیما!


کیسه کشی ژاپنی در سالن همایش های صدا و سیما!

راستش را بخواهید ما بچه که بودیم معنای برند با معنای معاصر آن کمی تفاوت داشت و هر شرکتی جرات نمی کرد خودش را صاحب برند معرفی کند. آن موقع ها شرکت هایی که محصولاتشان گل می کرد و تنوع و کیفیت آنها زبانزد خاص و عام می شد، صاحب برند می شدند، تا جایی که اسم شرکت شان جای اسم واقعی محصول را تصاحب می کرد. به عنوان مثال برخی از مردم هنوز به جای واژه دستمال کاغذی از واژه کلینکس استفاده می کنند که یکی از شرکت های معروف تولید دستمال کاغذی و محصولات مشابه است. یا واژه های زیراکس، اکبر جوجه، تاید و ... که اسامی چند شرکت معروف هستند ولی به جای کپی کردن، مرغ سوخاری یا پودر شستشو به کار می روند. اما الان اوضاع پشت رو شده است و برند سازی همایشی و نمایشی شده و تنها چیزی که در این بین کسی برایش هویچ هم خرد نمی کند، کیفیت و تنوع محصولات، استاندارد سازی، مشتری مداری و این قبیل خرده فرمایشات است. الان کافی است شما 5/7 میلیون بپردازید، چند وقتی از دوست و همسایه درخواست کنید تا در نظرخواهی اینترنتی به شما رای بدهند، بعد هم در جشنواره ای که هزار شرکت ثبت نام کرده اند، اسم صد شرکت به عنوان برند برتر معرفی می شود و جایزه آنها را هم موکول می شود به وام ]معلوم نیست چند درصد[ یک بانک خصوصی! یعنی برند سازی فرمایشی و پولکی. مثل جایزه یا عنوان برتر خدمات پس از فروش که تا همین دو سال پیش به نام شرکت های خودرو سازی سند زده بودند و هر سال این دو شرکت این عنوان را از آن خود می کردند! 

اما نکته جالب در این همایش تبلیغ کیسه کشی ژاپنی، اتاق نمک و ماساژ ژاپنی و حضور بنیانگذار جشنواره با کفش های موزی رنگ بود.« فرشاد به‌آبادی، بنیان‌گذار جشنواره با پوششی متفاوت بر روی صحنه حاضر شد که تعجب شرکت‌کنندگان را به همراه داشت. وی با روپوش پزشکی، شلوار جین قرمز، کفش‌های موزی‌رنگ و چتری مشکی بر روی سن آمد و این کار خود را اقدامی در جهت برندسازی شخصیتی عنوان کرد. 

وی در طول سخنانش از حاضران خواست تا گوشی‌های تلفن همراه خود را در دست بگیرند، از خودشان عکس سلفی بیندازند و آن را با عنوان «همین الآن در مرکز همایش‌های صدا و سیما، یهویی» بر روی شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند. خودش هم گوشی تلفن همراهش را به دست گرفت و به اصطلاح عکس سلفی انداخت.» ( خبرگزاری فارس- 22 دی 93)


از کفش های موزی که فاکتور بگیریم به نظر می رسد این ژاپنی های چشم بادامی در صدد ثبت جهانی کیسه کشی و دلاکی در یونسکو به نام خودشان هستند. هر چند سالهاست حمام های عمومی و خزینه های ما در حال تبدیل شدن به برج و آپارتمان و ...هستند و نسل امروز چیزی از مشت و مال، کیسه کشی و دلاکی نمی داند؛ در عوض این ژاپنی های چشم بادامی با زیرکی علاوه ایجاد اشتغال برای خودشان، در حال قالب کردن هنر ما به خودمان هستند! به هوش باشیم....


  


زندانیان مجازی!

باسمه تعالی

زندانیان مجازی!

امروز اگر ریا نباشد قصد داریم به کمک زندانیان بشتابیم تا به آغوش گرم خانواده برگردند و خانواده های آنها را از نگرانی برهانیم. نه پدر جان؛ ستاد دیه و مهریه که خودشان متولی دارند و کارشان را از ما بهتر بلدند. ما قصد داریم با اجازه مخابرات و اپراتور های تلفن همراه به «زندانیان مجازی» خدمت رسانی کنیم. به هر حال زندانی زندانی است و نیت ما هم که از قبل مشخص است. شاید با خودتان فکر کنید زندانی مجازی دیگر چه مدل زندانی است. حتماً از این زندانیانی هستند که با تجهیزاتی مثل پابند و دستبند الکترونیکی از راه دور کنترل می شوند و اگر از محدوده تعیین شده خارج شوند، آژیر های اداره پلیس محله را روی سرشان می گذارند و طرف را سه سوته به هلفدونی بر می گردانند. نه ؛ به قول شاعر خود غلط بود آنچه می پنداشتید. جسارت نباشد شاید شما خواننده محترم این ستون نیز در زمره زندانیان مجازی باشید و خودتان خبر نداشته باشید. راستش را بخواهید زندانی مجازی کسی است که از صبح علی الطلوع تا بوق سگ سرش توی گوشی همراه است؛ دائم از سرعت پائین اینترنت می نالد و به مخابرات بد و بیراه می گوید ولی نیمی از عمر خود را صرف دانلود و آپلود و فرستادن و دریافت عکس هایی یهویی و تصاویر لباس، ساعت، ماشین نوه عمه، مراسم دندان فشانی برادر زاده و قس علی هذا می کند. باور بفرمائید طرف صبح که از خواب بیدار می شود گلاب به رویتان به جای رفتن به دوره المیاه با چشم های نیمه باز، موهای ژولیده و دهان نشسته ]که آدم یاد مادر گنجو در فیلم دزد عروسکها می افتد[، اول سری به موبایل می زند و برنامه روزانه اش را با سر کشی به اپلیکیشن های مختلف آغاز می کند. 

گروه بندی های این نرم افزار های جدید هم که برای خودشان حکایتی دارند و از گروه بندی جام جهانی پیچیده تر است. جالب اینکه بسیاری از افراد راضی به حذف حتی یک پیام هم نیستند و حتماً باید تمامی پیام های صوتی، تصویری، متنی، دیداری را مشاهده و برای دیگران ارسال کنند. مدیر گروه بودن هم که برای خودش کبکبه و دبدبه ای دارند. مورد داشتیم روز خواستگاری طرف درباره شغلش به خانواده داماد گفته «تو واتس آپ مدیر گروهم!»

دسته بندی و مدیریت مطالب ارسالی از گروه های مختلف نیز نیاز به یک تخصص و وقت فراوان دارد. با این رویه ای که دانشگاه آزاد در پیش گرفته است شاید تا چند وقت دیگر شاهد ثبت نام در رشته های جدیدی مثل MFV یا همان « مدیریت فایل های وایبر» و رشته های مشابه باشیم! 

هر چند کسی از تعداد دقیق این زندانیان در کشور خبر ندارد ولی آنچه مسلم است رقم آنها بالای 5 میلیون نفر است. ( البته ما برای دستیابی به این رقم به شناسایی افرادی که تلفن همراه هوشمند ندارند اقدام کردیم؛ سپس تعداد آنها را از کل جمعیت کشور کم کردیم ، عدد مذکور به دست آمد! به هر حال مهندسی معکوس تنها مختص شناسایی متمولان و ثروتمندان جامعه جهت حذف یارانه نیست و می توان در سایر امور نیز از این تکنیک استفاده کرد!)

علی ای حال از آنجا که رهانیدن زندانی از بند، خدمتی بزرگ به افراد جامعه محسوب می شود امروز با ارائه چند پیشنهاد سوفسطایی و مدبرانه سعی می کنیم گره از کار خلق بگشائیم و لبخند و صمیمیت را به خانواده های این عزیزان در بند برگردانیم. خوشبختانه با وجود محکومیت های نامشخص برای این عزیزان آزادی از این بند خود ساخته، چندان دشوار نیست و نیازی به سند و وثیقه و طی روال جاری زندانیان عادی نیست و با رعایت چند توصیه ساده امکان خروج از حبس فراهم می شود: 

الف) عضویت در یک گروه: دوستان عنایت داشته باشند عضویت در گروه های مختلف کاملاً اختیاری است و طبق اصول بین المللی و کنوانسیون ژنو هیچ کس حق ندارد شما را مجبور به عضویت در گروه یا حزبی کند. بنابراین به جای عضویت در هفتاد گروه از دوستان مدرسه ابتدایی گرفته تا گروه های فامیلی و غیره عضو یک گروه شوید تا از وقت تان بیشتر استفاده کنید. عضویت در گروه های مختلف هیچ تاثیری در میزان یارانه یا سایر مزایای اجتماعی ندارد و افرادی هم که در هیچ گروهی عضو نیستند، مثل شما از حقوق و مزایای یکسان شهروندی بهره مند هستند. تازه بیشتر از شما از مواهب طبیعی و مصاحبت با دوستان و اقوام لذت می برند. در ثانی این که شما دوست دوران ابتدایی تان را ]که فقط یک هفته در کلاس شما بود[ پیدا کنید، خیلی جالب است ولی خدا وکیلی چه حرفی برای گفتن با او دارید؟ کل رویداد ها و ماجراهای اتفاق افتاده در آن یک هفته را هم که مرور کنید، بیشتر از یک هفته طول نمی کشد! بنابراین در انتخاب اعضای گروه یا کاهش آنها تجدید نظر کنید.

ب) قطع صدای زنگ: این پیام ها و فایل هایی که برای شما ارسال می شوند بیشتر جنبه تفریحی و سرگرمی دارند و هیچ کدام حیاتی نیستند. اگر کسی قرار باشد فایل یا مطلب مهمی برای شما ارسال کند، حتماً به شما زنگ می زند. بنابراین درخواست می شود این صدای دینگ دینگ اپلیکیشن ها قطع کنید و هر وقت بیکار شدید مثلاً داخل اتوبوس، مترو، تاکسی، بعد از شام و ناهار یا حتی در اداره و کلاس درس به جای چرت زدن به بررسی محتوای آنها بپردازید! نگران ارباب رجوع و استاد هم نباشید، آنها هم به وظیفه خود در قبال برخورد با این پدیده آگاه هستند. ( نه آقا جان چرا قضیه را اقتصادی می کنید. منظور از پدیده، یک رخدداد یا حادثه است. پدیده شاندیز کجا بود!؟)

پ) استفاده از یک اپلیکیشن: یکی دیگر از معضلاتی که این عزیزان در بند با آن روبرو هستند، استفاده همزمان از چند اپلیکیشن می باشد. برادر من شما اگر چند کت و کاپشن داشته باشید، آنها را روی هم می پوشید یا اینکه در زمان و مکان مناسب از آنها استفاده می کنید؟ این نرم افزار ها هم هر کدام خاصیت و ویژگی های خودشان را دارند و هر کس باید با توجه نیاز خود از آنها استفاده کند. فلذا توصیه می شود به جای استفاده از تمامی اپلیکیشن ها، از یک یا دو نرم افزار استفاده کنید. مطمئن باشید کسی از شما ایراد نمی گیرد. شاید تا آخر سال ده اپلیکیشن دیگر هم راهی بازار شد، آنها را هم باید نصب کنید؟!

وحید حاج سعیدی 


فرهنگستان زبان و قاچاق کالا!



یادش به خیر... تا همین چند سال قبل که همه چیز سر جایش بود، قاچاق کالا هم برای خودش حد و اندازه ای داشت و این قدر بی حساب و کتاب نبود. قاچاقچی ها با اینکه آدم های بدخیم و خفنی بودند،  پایشان را به اندازه موکت شان دراز می کردند و با دیدن مامور ها فلنگ را بدون واشر می بستند! کالای قاچاق هم به کالایی اطلاق می شد که توسط اسب و الاغ دست آموز از کوه و کمر، به صورت مخفیانه به کشور وارد یا از کشور خارج می شد. اما ظاهراً در هزاره سوم معنای کالای قاچاق و قاچاقچی عوض شده است و فقط کم مانده قاچاقچیان دارای صنف شوند. وگرنه عزیزان قاچاقچی اسکله و بارانداز شخصی و خانوادگی که دارند، با تریلی و کانتینر و کشتی، کالا جابجا می کنند، نصف کالاهای بازار هم توسط همین دوستان تامین می شود و از همه مهمتر اینکه دیگر ظاهری خفن و نخراشیده ندارند و با دیدن مامور فلنگ را نمی بندند! در واقع سیستم به کلی تغییر کرده است و به قول شاعر «ای قطار، راهت را بگیر و برو ... ]با مالچ پاشی های انجام شده و زیتون کاری رو دامنه کوه،[ دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه؛ دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست!» 

آش آنقدر شور شده که محمد ایلخانی معاون حقوقی مجلس و امور بین الملل ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز در این باره گفت:« قاچاق ورودی و خروجی ما بیش از 25 میلیارد دلار در سال است و فقط 5 میلیارد بحث قاچاق سوخت به اقتصاد ما ضربه می زند. ایشان در خصوص حل معضل قاچاق کالا گفت: ساز و کار پیچیده مافیایی چیزی نیست که با یک قانون حل شود.» به نقل از جراید

هر چند دوستان معتقدند با یک قانون نمی شود جلوی قاچاق کالا را گرفت ولی داستان آن قدر هم پیچیده نیست و راهکار دارد. فلذا ما امروز تصمیم داریم با نگاه اپیستمولوژیک به این قضیه و ارائه یک رهنمود سوفسطایی و مدبرانه، راه را برای مبارزه با این معضل اجتماعی آسفالت کنیم:

یکی از مشکلات اساسی در حل معضل قاچاق، شناسایی قاچاقچیان است. توجه به بار منفی واژه قاچاق کلید حل این معماست.  همان طور که در سال های اخیر تغییر واژگان نظیر هجرت فرهنگی به جای فرار مغز ها، قشر آسیب پذیر به جای فقیر، حس کنجکاوی به جای فضولی و ... باعث حل برخی مشکلات شده است، این بار نیز یک ساختار شکنی اساسی در این مقوله احساس می شود. در این مورد هم می توان به جای واژه قاچاق کالا از عبارت «واردات یا صادرات غیر متعارف کالا» استفاده کرد. بدون شک با اتخاذ این رویکرد بخش اعظمی از مشکلات حل می شود.  شما فرض کنید طرف می خواهد پسر قاچاقچی اش را داماد کند. اگر به خانواده عروس بگوید پسر من قاچاقچی است، صد سال سیاه ملت دختر شفت و لوچ خود را به او نمی دهند ولی اگر بگوید پسرم به صورت نامتعارف کالا وارد یا خارج می کند تومنی 8 صنار تفاوت دارد! بعد از این تغییر ساختار و جا افتادن این عبارت در جامعه، دولت به راحتی می تواند به شناسایی «قاچاقچیان» ببخشید «وارد کنندگان و صادرکنندگان غیر متعارف کالا» بپردازد و با آنها مقابله کند. البته اگر حفظ شان و کرامت انسانی «وارد کنندگان و صادرکنندگان غیر متعارف کالا» مانع از شناسایی و برخورد با آنها شد، دولت می تواند مثل داستان یارانه با مهندسی معکوس به شناسایی «وارد کنندگان و صادر کنندگان متعارف» اقدام کند، تا «وارد کنندگان و صادرکنندگان غیر متعارف کالا» خود بخود شناسایی شوند!

وحید حاج سعیدی 


قوام آمدن مجتمع پتروشیمی گلستان!

 قوام آمدن مجتمع پتروشیمی گلستان!
از قدیم و ندیم گفته اند هر معلولی علتی دارد. نخستین کسانی هم که به ‌طورگسترده و آکادمیک مفهوم علیت را در نوشته‌های خود مطرح کردند؛ خدا رحمت کرده ها افلاطون و ارسطو بودند. اما از آنجایی که ما سوادمان در حد این بزرگواران نیست یا به عبارت ساده تر سواد درست و حسابی نداریم و ایضاً حال و حوصله تحقیقات میدانی و چاله میدانی، در راستای یافتن دلایل امورات مختلف، معمولاً از فن «گمانه زنی» بهره می گیریم که هم کم هزینه تر است و هم با سواد ما همپوشانی دارد. بنابراین اگر ریا نشود امروز قصد داریم به بررسی دلایل اطاله ساخت مجتمع پتروشیمی استان گلستان و گمانه زنی در این خصوص بپردازیم:
الف) جلوگیری از آلودگی هوای استان: قطع به یقین با ساخت این کارخانه در موعد مقرر، ساخت کارخانجات دیگر در این استان آغاز می شد و دو روز دیگر شهروندان گلستانی هم مثل مردم کلان شهر های این مملکت مجبور بودند با معضل آلودگی دست به یقه شوند و داستان تعطیلی مدارس، لغو مسابقات ورزشی، پلاک های زوج و فرد و باقی ماجرا... بنابراین هر قدر این کارخانه دیر تر تکمیل شود، به نوعی خدمت به هم استانی ها محسوب می شود که از هوای پاکیزه، بیشتر بهره ببرند.
فقط ما متوجه نشدیم چرا با وجود آلودگی شدید هوا در کلان شهر ها و به شماره افتادن نفس مردم در شهرهایی مثل تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، اراک، سمنان و ... به محض اینکه صحبت از ساخت کارخانه جدید می شود، نمایندگان این شهرها بلاتشبیه عین عقاب به سمت طرح مورد نظر هجوم می آورند و درخواست ساخت کارخانه در شهرشان را مطرح می سازند!
ب) عجله کار شیطان است: خدا وکیلی اگر نوسانات بازار ارز و دلار و نرخ طلا اجازه بدهد، جا دارد جملات بزرگان و قدیمی ها را با آب طلا بنویسیم و (بعد از پرداخت هزینه نصب به شرکت تبلیغاتی طرف قرار داد شهرداری) آنها از پل های هوایی شهرهای استان آویزان کنیم. حتماً شما هم مثل حقیر ضرب المثل «عجله کار شیطان است» را شنیده اید و به حکمت آن اعتقاد کامل دارید. فلذا تعجیل در ساخت چنین مجتمعی اصلاً به صلاح نیست و نباید مسئولان را تحت فشار گذاشت و به قولی «از ازل تا به ابد فرصت مسئولان است!» اصلاً اگر این کار هول هولکی صورت بگیرد و دو روز بعد گازی چیزی از جایی نشت کند و چهار نفر مسموم شوند، شما جواب جوان مردم را می دهید؟! 
پ) قوام آمدن طرح: یکی دیگر از دلایل طولانی شدن روند ساخت پتروشیمی در گلستان، احتمالاً جا افتادن و قوام آمدن طرح است. مرد حسابی ما الان در اصفهان ورزشگاه در حال ساخت داریم که نزدیک به سی سال ساخت آن طول کشیده است و هنوز قوام نیامده است، حالا برای ساخت مجتمع به این بزرگی نباید جوانب طرح را در نظر گرفت و منتظر قوام آمدن آن ماند؟ اتفاقاً مولوی هم در این بحث با ما هم عقیده است و می فرماید « وان باده طلب که باقوامست . . . باقی همه بو و نقش و آبست» 

روزجهانی خانه خالی!


دوستانی که ما را از نزدیک و ]شاید هم از دور[ می شناسند نیک می دانند که حدود و ثغور معلومات ما مشخص نیست و بحمدالله در بسیاری از علوم ارضی و سماوی دستی بر آتش داریم و به قول فردوسی خدا بیامرز« سخن هر چه پرسند پاسخ دهم» و باقی ماجرا...

فلذا امروز تصمیم گرفتیم سری به آشفته بازار مسکن و حواشی آن بزنیم. لاکردار عین سوق الثلاثا یا همان سه شنبه بازار شنقیط می ماند و هر کس آمار و نرخ را خودش اعلام می کند! فقط این افرادی که فکر می کنند با دلال بازی و مخفی کردن آمار ها می توانند صاحب خانه های آن چنانی و مال و اموال شوند در جریان باشند که مال دنیا مثل چرک کف دست است و به قولی « وین خانه را قیاس اساس از حباب کن» بنابراین بهتر است آمار ها را هر کجا که مخفی کرده اند بیاورند و سر جایش بگذارند! اما اصل داستان به روایت جراید...

«در حالی آمار های خانه های خالی در کشور به شکل مشکوکی مخفی نگه داشته شده است که بررسی های اجمالی از وجود بیش از 2 میلیون خانه خالی به نسبت خانوار های موجود در کشور حکایت دارند. اولین بار این علی نیکزاد نخستین وزیر راه و شهر سازی بود که بر اساس گزارش محرمانه ای از وجود بیش از یک میلیون و ششصد هزار مسکن خالی در کشور خبر داد. در واقع دست هایی آمار واقعی خانه های خالی را مخفی نگه داشته اند تا قیمت مسکن سقوط نکند.» ( روزنامه جوان – 29 آذر 93)

هر چند این دست های پنهان و مشکوک در همه جای مملکت رخنه کرده اند ]و تصاویر آن یک بار در برنامه خنده بازار پخش شد[ ولی باز هم برای ما توفیر چندانی نمی کند چرا که مو لای درز راهکارهای ما در حل معضلات و مشکلات نمی رود. امروز هم بنا داریم با ارائه طریق در خصوص معضل مسکن، دعای خیر مستاجران را توشه راه مان کنیم. و اما راهکارهای هنرمونتیک در خصوص مسکن...

الف) برگزاری همایش: اصلی ترین و گره گشاترین راهکار در حل یک معضل بزرگ، برگزاری سمینار آن هم در ابعاد ملی و حتی بین المللی می باشد. چرا که برای حل یک مسئله ابتدا باید از زوایای مختلف به آن نگاه کرد و کار را ریشه ای حل کرد.

ب) پایان شوخی با مالیات: یکی از راهکارهایی که در حل بسیاری از مشکلات مملکت راهگشا است، پایان شوخی با مالیات است. ما رفیقی داریم که بنده خدا کاسب است و از سر ناچاری مالیات صاحب مغازه را نیز خودش پرداخت می کند! بماند که مالیات عزیزان فوتبالیست را هم باشگاه ها تقبل می کنند. در حقیقت دریافت مالیات در کشور شبیه به یک شوخی است که فقط کارمندان آن را جدی جدی پرداخت می کنند. اما در این خصوص پیشنهاد می شود دولت با رصد خانه های خالی از خالی بودن آنها مطمئن شود. بعد از حصول اطمینان از خالی بودن منازل از سکنه، یک مالیات معادل نصف قیمت خانه در سال برای صاحب خانه ببرد تا دیگر کسی هوس خانه خالی داری نکند!

پ) روزجهانی خانه خالی: به منظور فراموش نشدن مقوله خانه خالی، در تقویم روی به خانه خالی اختصاص داده شود تا لااقل یک روز در سال هم شده، دولتمردان به فکر سر و سامان دادن به پدیده خانه های خالی باشند!