طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

فرهنگی و آثار باست

کار فرهنگی و آثار باستانی !

از قدیم گفته اند گرهی را که با دست باز می شود با دندان باز نمی کنند. این ضرب المثل امروزه هم مصدایق بی شماری در جامعه دارد که متاسفانه برخی از افراد در حال کشتی گرفتن با این گره ها هستند و حتی تلاشی هم برای استفاده از دستشان نمی کنند. منظورمان کدام گره است؟ گره ریز گرد ها ، آلودگی هوای تهران ، تخلفات رانندگی ، کاوش در حوزه باستان شناسی و قس علی هذا...

صحبت از باستان شناسی و حفاری غیر مجاز شد ، یاد فرمایشات جناب محمد رضا مرتضایی عضو هیات علمی پژوهشگران باستان شناسی کشور- افتادیم که افاضات فرموده بودند:«حجم آثار تاریخی مدفون شده در کشور به قدری زیاد است که برای کنترل مناطق تاریخی با کمبود نیروی انسانی مواجه شده ایم و افراد سود جو و نا اهل با حفاری های غیر مجاز اشیا تاریخی را به خارج از کشور منتقل می کنند. در ضمن نباید به خاطر عدم حفاری و کاوش از یک منطقه ، حفاری های غیر مجاز انجام شود و بهترین راه برای حفاظت از این مناطق فرهنگسازی است!» ( همشهری )

ملاحظه فرمودید وقتی با کار فرهنگی می توان جلوی حفاری غیر مجاز عده ای سود جو و به زعم ایشان نا اهل را گرفت ، چرا غفلت کنیم و گره را با دندان باز کنیم. لذا بهتر است با فرهنگ سازی جلوی حفاری های غیر مجاز را بگیریم و دوستان باستان شناس با مطالعات دقیق ، طی چندین هزار سال به مرور و یواش یواش ( طوری که به اشیاء آسیب نرسد) آنها را از زیر خاک خارج کنند!( البته اگر تا آن موقع حفاران غیر مجاز چیزی باقی گذاشته باشند)  ما که قرار شد پایمان را به اندازه موکت حدود و ثغور معلوماتمان دراز کنیم ولی عمو سیفی ( سرایدار مفخم مدرسه ما) پیشنهاد می کند بهتر نیست در مناطقی که احتمال وجود اشیاء باستانی وجود دارد ، ستادی متشکل از چند باستان شناس ، نماینده دولت، نماینده نیروی انتظامی و قوه قضائیه و جوانان علاقه مند و جویای کار تشکیل بدهیم و به صورت علمی و قانونی این اشیاء را از دل زمین خارج کنیم. وقتی چهار نفر نا اهل! با یک چراغ قوه و یک فلز یاب و یک بیل دسته کوتاه قادرند ، اشیاء عتیقه را از دل خاک خارج کنند و به آن طرف آب بفرستند، به نظر شما یک گروه متخصص نمی تواند این کار را در روز روشن انجام دهد؟! حتی ایشان معتقد است می توان از باستان شناسان خارجی هم در این امر کمک گرفت تا آثاری که سابقه و قدمت طولانی چند هزار ساله دارند بیش از این در معرض خطرات طبیعی و انسانی نمانند. در ضمن همین که جلوی افزایش مصرف دخانیات ، قلیان ، مصرف بهینه سوخت و دارو و رفتار های پر خطر رانندگی را با کار فرهنگی گرفتید ، کفایت است خواهشاً در محافظت از آثار باستانی دور «فرهنگ و کار فرهنگی» را قلم بگیرید! شب خوش

زمانی برای بازخواست مدیران متخلف!

زمانی برای بازخواست مدیران متخلف!

سحرگاه روز چهارشنبه حکم اعدام دو تن از دانه درشت های بازار سکه و ارز ]هر چند خیلی دیر[ ولی بالاخره اجرا شد و مشخص شد حاکمیت در مبارزه با فساد اقتصادی با احدی رودربایستی ندارد و حتی دانه درشت تر از دانه درشت های موجود هم در امان نیستند.

هر چند اعدام این دو مفسد اقتصادی زنگ خطری را برای سایر دانه درشت ها و حتی دانه های کوچکتر به صدا درآورد و این برخورد ها در کاهش فساد اقتصادی موثر است ولی ذکر این نکته ضروری است که جلوگیری از ایجاد زمینه بروز فساد، آن هم در سطحی کلان و سیستماتیک به مراتب ضروری تر، مهم تر، عاقلانه تر و کم هزینه تر از مقابله با خود فساد است.

در واقع یکی از مشکلات اساسی در کشور مصونیت مسئولان در قبال اخذ تصمیمات غلط عمدی و غیر عمدی و بعضاً خانمان براندازی است که علاوه بر ایجاد فساد و رانت برای عده ای خاص، گاهی اوقات اقتصاد، فرهنگ، سیاست، هنر و سایر ارکان نظام را تا مرز نابودی پیش می برند.

بی تعارف بخش اعظمی از اخلال در بازار ارز و سکه در ماه های اخیر، ما حصل بی تدبیری و تصمیمات نادرست بانک مرکزی و شخص سیف است که از چند ماه قبل حکم انفصال وی صادر شده بود! صدور بخشنامه های متعدد و فاقد ضمانت اجرایی در ادارات و سازمان های، نبود نظارت جدی بر عملکرد مسئولان، برگزاری مزایده و مناقصه های خانوادگی، رانت خواری ، زمین خواری، ویژه خواری، دریا خواری، به کارگیری اقوام و آشنایان در پست های مدیریتی،  بریز و بپاش های دولتی ، شاباش و اسراف منابع دولتی، بی تفاوتی در قبال بیت المال و ... بخشهای دیگری از پازل رویکرد نبود بازخواست و محاکمه مسئولان را کامل می کنند که اگر بازخواست و محاکمه مسئولانی که با تصمیمات غلط نابودی زندگی جمع کثیری از مردم جامعه را رقم می زنند، با جدیت و غیر کلیشه ای صورت گیرد، قطعاً چنین مواردی رخ نمی دهند و به خودی خود در کاهش عوامل ایجاد کننده فساد موثر خواهند بود.

از برآیند گفتار فوق چنین بر می آید در موازات مقابله جدی با فساد، مقابله جدی تر با عوامل فساد ساز بیش از پیش ضروری به نظر می رسد. در حال حاضر تصدی پست های مدیریتی تخصص و تعهد محلی از اعراب ندارند و تنها داشتن ژن خوب یا سفارش از مقامات بالا دست کفایت است. ماحصل چنین مدیریتی در کنار داشتن مصونیت و فقدان بازخواست و محاکمه، باعث ظهور افرادی مانند امیر منصور آریا، بابک زنجانی، وحید مظومین و ... می شوند که یک تنه باعث بیکاری و به نابودی کشیدن وضعیت اقتصادی میلیون ها نفر شده اند. شاید اگر مدیران مطمئن باشند که در قبال تصمیمات و برنامه هایشان باید پاسخگو باشند دیگر کسی به خود جرات ندهد بدون تخصص و تعهد متقاضی پست مدیریتی شود و برای تصدی یک پست مدیریت در شستا پیشنهاد رشوه 50 میلیارد تومانی مطرح سازد! 

جایگاه آموزش و پرورش در رسانه ملی

جایگاه آموزش و پرورش در رسانه ملی

در عصر حاضر که کشور های سلطه جو تمام تلاش خود را در متوقف ساختن جریان پیشرفت همه جانبه و تولید علم و ثروت در کشور های در حال توسعه ، متمرکز کرده اند ، اهمیت آموزش و تربیت نسلی آگاه و هوشمند در مواجهه با توطئه های سازمان یافته این کشور ها بر هیچکس پوشیده نیست. در این وادی ساده انگارانه است که اگر بیندیشیم فقط آموزش و پرورش و دانشگاه ها متولی تربیت نسل جوان هستند و هیچ مسئولیتی متوجه سایر دستگاه ها و نهاد ها نیست.  هر چند متولی و مجری اصلی این فرآیند و مسئول شکل دادن و نهادینه کردن ارزش های اخلاقی و علمی ، وزارت آموزش و پرورش است ولی ذکر این نکته نیز ضروری است که با توجه به هجمه های تبلیغاتی دشمن و حمله از تمامی جبهه های موجود و در دسترس ، نظیر گسترش شبکه های مبتذل ماهواره ای و اینترنتی ، افزایش چشمگیر و ضریب نفوذ بالای  فضای مجازی و ... مقابله با این حجم وسیع از ناهنجاریها ، توسط آموزش و پرورش محال است و دیگر نهاد ها نیز باید در این امر آستین بالا بزنند.

صدا و سیما می تواند در این گیر و دار با برنامه ریزی صحیح و انداختن طرحی نو، به عنوان یک نیروی کمکی و محرک بخشی از بار روانی دشمن را در تخریب شخصیت جوانان و انحراف آنان از مسیر سودمند علم آموزی و کسب معارف بکاهد و با ارائه الگوهای صحیح و ساخت برنامه های هدفمند ، به پیشبرد اهداف مقدس نظام آموزش و پرورش کمک کند.

اما متاسفانه در سال های اخیر شاهد هستیم که سهم برنامه های آشپزی در صدا و سیما چند صد برابر برنامه های آموزشی می باشد و برنامه های آموزشی صدا و سیما نیز عمدتاً هدفدار و کنکور محور بوده و رنگ و بوی تجاری دارند و رد پای مافیای آموزشی کاملاً در این برنامه ها مشهمود و ملموس است.

در مجموع سهم آموزش و پرورش را از صدا و سیما می توان ، اعلام آغاز و پایان سال تحصیلی ، اعلام تعطیلی مدارس به دلیل آب گرفتگی و نزولات جوی ، زنگ های مختلف نظیر زنگ مسواک ، زنگ حجاب ، زنگ امداد و نجات و ... ، اعلام افزایش حقوق و آغاز نقل و انتقال فرهنگیان ، اسکان فرهنگیان در هتل مدارس بی ستاره  و اخباری از این دست دانست که به هیچ عنوان تناسبی بین اهداف آموزش و پرورش و استفاده بهینه از پتانسیل رسانه ملی دیده نمی شود. جا دارد مسئولان محترم رسانه ملی با برنامه ریزی صحیح و تولید برنامه های آموزشی مناسب ، آموزش و پرورش را به جایگاه واقعی خود برسانند و ذهنیت جامعه را نسبت به علم آموزی و واقعیت های پیش رو تغییر داده و با آگاهی بخشی فزاینده، فردایی روشن برای نسل جوان طراحی کنند.

بمب متحرکی به نام مدیران بازنشسته!

بمب متحرکی به نام مدیران بازنشسته!

به قلم وحید حاج سعیدی

قانون «ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان» برای اولین بار در جلسه علنی ۲۰اردیبهشت ۱۳۹۵ مجلس شورای اسلامی تصویب و در ۲۹ اردیبهشت همان سال به تأیید شورای نگهبان رسید. این قانون که تلاش داشت مدیران بازنشسته را راهی خانه کند و راه را برای اشتغال جوانان هموار کند، با تبصره‌هایی که بر آن اعمال شد نتوانست در عمل، آن طور که باید و شاید تاثیر گذار باشد. استثناهای این قانون در کنار لابیگری ها و برخی فشار باعث شد، تا این قانون در عمل،کارایی لازم را نداشته باشد و با تبدیل شدن این استثناها به قانون و تفسیر مجدد آن راه برای ابقای مجدد بسیاری از بازنشستگان در پست‌های مدیریتی نیز هموار شود. موضوع به کارگیری مجدد بازنشستگان در مشاغل مدیریتی و به طور کل اشتغال دوباره بازنشستگان در نهاد ها و سازمان های دولتی، همواره موضوع مورد مناقشه جامعه بوده است. فی الواقع در شرایطی که تعداد قابل توجهی از جوانان تحصیل کرده با معضل بیکاری مواجه اند، به کارگیری مجدد این افراد به نوعی خیانت به نسل جوان تر محسوب می شود و باعث از بین رفتن انگیزه در نزد آنان می شود. اما این بار ظاهراً این بار دولت و مجلس عزم خود را جزم کرده اند تا برای همیشه پرونده مدیران بازنشسته را ببندد و بر اساس قانون برنامه ششم توسعه، کسی که ۳۵ سال خدمت کرده و یا به سن ۶۵ سالگی رسیده، رسماً بازنشسته اعلام کند و این فرد اگر بازنشسته نشود و به کار ادامه بدهد هم خودش و هم دستگاهی که حقوق او را می‌دهد، مجرم است.هر چند تعداد زیادی از این مدیران به لطایف الحیل نظیر دست به دامان نمایندگان مجلس شدن، تهدید به تعلیق فدراسیون های ورزشی، نامه نگاری با نهاد های بین المللی، خارج کردن دوره آموزشی از سنوات، تلاش برای ارتقاء از دانشیاری به مراتب بالاتر، تلاش برای اعمال درصد جانبازی بیشتر و ... در حال دست و پا زدن برای ماندن بیشتر در مسند مدیریت هستند، ولی ماجرای اصلی نحوه نفوذ این جماعت به ادارات پس از نائل آمدن به کسوت بازنشستگی قطعی است.

به کار گیری این افراد به عنوان مشاور یکی از خطرات بالقوه این دست مدیران بازنشسته است چرا که تعداد زیادی از این مدیران تنها به نقش مشاوره ای خود آن هم با حقوق ناچیز اکتفا نمی کنند و بدون شک در بسیاری از تصمیمات و عزل و نصب های نهاد یا سازمان متبوع شان دخالت خواهند کرد.

خطر بالقوه دیگر کارشکنی یا اخلال در امور بای نحواً می باشد. در یکی از شهرهای استان شمالی وقتی مدیر عامل شرکت تعاونی به دلیل کهولت سن از کار برکنار شد، ریز جزئیات تخلفات تعاونی را که خود مدیر عامل آن بود، به نهاد های نظارتی اعلام و خواستار برخورد شدید با مدیران مجموعه شد!

فلذا جا دارد در صورت بازنشستگی افراد، از آنها بخواهیم تجارب خود را در قالب مقاله و یادداشت، کتاب، جزوه ، ایراد سخنرانی، تهیه کلیپ و ... در اختیار جوانان قرار دهند و از رفت و آمد آنها در ادارت به عنوان مشاور، مدیر فنی، افراد خبره و متخصص و ... جلوگیری شود. دادن سکان مدیریتی کشور به  صورت رسمی، حرفه ای و غیر کلیشه ای به نیروهای جوان تر نه لزوماً نیروهای جوان قطعاً نوید روزهای درخشان تر ی را خواهد داد! 

دستاورهای بهداشتی در ورزشگاه آزادی!

دستاورهای بهداشتی در ورزشگاه آزادی!

بالاخره بازی فینال پرسپولیس با کاشیما انجام شد ولی متاسفانه دست ما از جام کوتاه ماند و آرزوی کام بک رویایی به باد رفت. هر چند پرسپولیس بازی بزرگ را واگذار کرد و ژاپنی ها جام را با خودشان به ژاپن بردند ولی نه تنها طبق معمول چیزی از ارزش های پرسپولیس کم نشد، بلکه این بازی دستاوردهای بزرگی هم داشت. البته منظور ما کشف آن شش چشمه  دستشویی در ورزشگاه آزادی نیست! بالاخره بازی بزرگ تماشاگر بزرگ هم می خواهد که تماشاگران فهیم پرسپولیس نشان دادند که ایرانی ها ظرفیت برگزار کردن بازی های بزرگ بدون تلفات و ترقه و ... را هم دارند. مرمت و بازسازی اساسی این ورزشگاه پیر و خسته هم از دیگر ثمرات این دیدار مهم بود و ورزشگاه الان دیگر احساس بازنشستگی نمی کند! صحبت از بازنشستگی شد یاد بازنشسته های همیشگی فوتبال افتادیم. درست است که قانون منع به کارگیری بازنشستگان در حال اجرا شدن است، اما این لابلا برگزاری جلسه با جیانی اینفانتینو رئیس فیفا آن هم بین دو نیمه کمی ما را نگران کرد. ظاهراً بین دو نیمه این بنده خدا گلاب به رویتان تنگ شان گرفت و در حال رفتن به سرویس بهداشتی تازه کشف شده بود که دوستان دستش را کشیدند و به جلسه محرمانه بردند! در واقع عزیزان وزارت ورزش می خواستند مطمئن شوند که اگر مفاد قانون بازنشستگی را  لوله کرده و از پهنا توی حلق رئیس و معاونین فدراسیون فوتبال کنند، فوتبال ایران تعلیق می شود یا خیر؟! چون دست اندر کاران فوتبال این مملکت فعلاً قصد خداحافظی ندارند و همه را از تعلیق فوتبال ایران می ترسانند و با همین حربه در حال راندن لنگان خرک خویش به مقصد هستند!

هر چند این بار ظاهراً دوستان در دولت تصیم گرفته اند به قول ابوالفضل بیهقی یک کار هم که شده کمال و تمام انجام دهند و همه بازنشسته ها را پیش نوه هایشان بفرستند، ولی از این مافیای فوتبال همه چیز بر می آید و ممکن است همین دستاوردهای مَبالی در ورزشگاه و کشف شش چشمه قدیمی در ورزشگاه را بهانه کنند و با یک کام بک رویایی ( come back  ) مقدمات ادامه فعالیت تاج و شرکا را تا انتخابات بعدی فدراسیون فوتبال کلید بزنند! تا نظر شما چه باشد؟! 

اقتصاد دولتی بلای جان منابع کشور!

اقتصاد دولتی بلای جان منابع کشور!

به نام خدا به قلم وحید حاج سعیدی

یکی از مضرات اقتصاد دولتی به ویژه در کشور ما پاسخگو نبودن و یا به عبارتی عدم نیاز به پاسخگویی مسئولان در برابر اتلاف، سرقت، قاچاق و یا به عبارت واضح تر غارت اموال عمومی توسط عوامل داخلی و خارجی است. در حالی که امروز صاحب یک مغازه بقالی با چهار میلیون تومان کالا، علاوه بر نصب دوربین مدار بسته و کنترل شبانه روزی مغازه توسط موبایل، از دو قفل استفاده می کند که کلید هر کدام در دست یکی از شاگردان است تا هیچک کدام نتوانند به تنهایی درب مغازه را باز کنند، منابع ملی کشور روز روشن و در مقابل دیدگان چشم همگان به تاراج می رود و هیچ فرد یا نهادی نیاز به پاسخگویی احساس نمی کند. وقتی هم از وزیر به عنوان مثال درباره قاچاق سوخت سوال پرسیده می شود چنین پاسخ می راند: «از من پرسیدند وضع قاچاق چطور است؟ گفتم الحمدللله خیلی خوب است؛از تمام مرزها با موفقیت درجریان است!» هر چند منظور ایشان از این پاسخ طعنه به نیروهای نظامی و امنیتی است که نمی توانند جلوی قاچاق را بگیرند و روزانه تقریباً 20 میلیون لیتر بنزین به خارج از کشور قاچاق می شود، ولی ذکر این نکته ضروری است که نخستین کاری که بیژن زنگنه پس از استقرار مجدد در مسند وزرات نفت در دولت حسن روحانی انجام داد، حذف کارت سوخت بود. و این در حالی بود که در اولین سال اجرای طرح کارت سوخت مصرف بنزین از 6/73 میلیون لیتر در روز در سال 86 به 4/64 میلیون لیتر در روز کاهش یافته بود. اما در حال حاضر مصرف روزانه بنزین نزدیک به 100 میلیون لیتر رسیده است که بخشی از ان به راحتی قاچاق می شود.

از سویی دولت روزانه 400 میلیارد تومان برای مصرف بنزین یارانه توزیع می شود که از این مبلغ روزانه 80 میلیارد تومان قاچاق می شود در حالیکه بودجه نهاد حمایتی و عمومی کمیته امداد روزانه 13 میلیارد تومان است!

تصمیمات غلط و نادرست عمدی و غیر عمدی که در طول این سال ها خسارات عمده و جبران ناپذیری به اقتصاد، آموزش و پرورش، فرهنگ، سیاست و حتی مذهب این کشور وارد کردند، کم نیستند و شمردن آنها از حوصله این مقال خارج است. شاد باش کردن دلار و تبدیل 75 تن زر در قالب سکه و روانه کردن سود سرشار چند ده میلیارد دلاری به جیب عده ای خاص در همین چند ماه اخیر، اعطای وام های بلاعوض میلیاردی به از ما بهترون، 76 هزار پروژه نا تمام که اگر برای هر پروژه فقط 100 میلیون تومان هزینه شده باشد، 7 تریلیون و ششصد میلیون تومان از سرمایه مملکت هدر رفته است، افزایش چشمگیر و غیر قابل جبران شکاف طبقاتی و صد ها مورد ریز و درشت دیگر از هدر رفت منابع کشور، که در نهایت با استعفاء یا پایان کار مدیر و وزیر و رئیس جمهور در ورطه فراموش قرار می گیرند. سوگمندانه هر زمان هم که صحبت از بخش خصوصی و رونق این بخش به منظور استفاده بهینه از سرمایه های کشور به میان می آید، باز هم بوی رانت و پارتی به مشام می رسد و رد پای عده ای آقا زاده و آقا نزاده به چشم می خورد که مردم بریز و بپاش دولتی را خوش تر از این دست بذل و بخشش ها می دارند! شاید ما را نسلی دیگر باید تا شیوه صحیح مدیریت منابع و سرمایه های کشور را بیاموزیم و در قبال خسارت های چند هزار میلیاردی بی تفاوت نباشیم. شاید نسلی دیگر ...

قله ات آنجا نیست!

قله ات آنجا نیست!

خدا خیر بدهد به این دانشمندان که ظاهراً کار و زندگی دارند و هیچ کدام هم حرف و نظریه دیگری را قبول ندارند. خدا خیر داده ها فقط برای فرهنگ در حدود 500 تعریف ارائه کرده اند که نه ما حال و حوصله کپی کردن آنها را داریم و نه شما حوصله و وقت خواندن... فقط یک کلام در جریان باشید فرهنگ چیز خوبی است؛ به زندگی انسان جهت می دهد و رفتارهای آدمی اگر منبعث از فرهنگ باشد نیکو و پسندیده است. به عبارت دیگر فرهنگ یک مقوله با ارزش اجتماعی است که قدر آن از سبزی خوردن که برخی مقامات عادل از آن با این عنوان یاد کردند، بالاتر است. هر چند در شرایط فعلی که اکثر سبزی خوردن ها را با فاضلاب آبیاری می کنند، اصلاً سبزی نخوریم راحت تریم! بگذریم...

حقیقت امر چند روز قبل روز فرهنگ عمومی بود و ما امروز قصد داریم خشت نو از قالب دیگر بزنیم و به جای پرداختن به فرهنگ آپارتمان نشینی، و فرهنگ رانندگی، فرهنگ تف نکردن در کوچه و خیابان،  و ... که دیگر خیلی خز و خیل شده اند به فرهنگ سازی نوین با رویکرد تغییر کاربری بپردازیم.

همانطور که مستحضرید برای اولین بار در تاریخ ورزش کشور، تماشای یک مسابقه در مدرسه بدون کل کل با مدیر و معاون و شیر فهم کردن آنها به صورت اداری صورت گرفت و با یک بخشنامه حتی مدیرانی که تا بحال به گربه لگد نزده بودند مجبور شدند بساط تماشای فوتبال در مدرسه را فراهم کنند و ساعاتی هم که شده معنای دقیق تماشای دسته جمعی را دریبابند. این عزیزان چنان تحت تاثیر جو مثبت این رویداد قرار گرفتند که حتی در مواجهه با برخی سنت ها و رسوم ورزشگاه ها که عمدتاً مثبت 18 هستند، چندان سختگیری نکردند و فقط چشم غره رفتند. در واقع به قول عادل فردوسی پور اکسیر فوتبال را با تمام وجود درک کردند و دوستان متوجه شدند مدرسه فقط جای درس خواندن نیست و می توان از آن محیط محترم و مقدس برای تخیله انرژی، شاد کردن بچه ها، آموزش تشویق صحیح به جای اراجیف مثبت 18 و... استفاده کرد.  فلذا توصیه می شود در راستای استفاده بهینه از امکانات موجود ، فرهنگ سازی در تغییر کاربری را جدی تر بگیریم. مثلاً نماینده ای که با گرفتن 8 بخاری امضایش را بابت استیضاح پس می گیرد، خانمی پس از چهل سال که از زمان بالارفتنش از دیوار لانه جاسوسی، کلاً زیرش زده و گفته من فقط داشتم از اونجا رد می شدم، وزیر نفتی که اعلام می کند قاچاق نفت الحمدلله از همه مبادی کشور در حال انجام است، عزیزانی که هنوز ثمرات برجام از گلوی خلق الله پائین نرفته است، در حال تصویب عهدنامه های دیگر هستند و ... ظاهراً در جای خودشان قرار ندارند و نیاز به تغییر کاربری اساسی دارند! به قول شاعر « ای کوه / دیگر فریبت را نمی خورم / قبلاً از تو بالا آمده ام/ قله ات آنجا نیست! ای قطار، راهت را بگیر و برو ... (با مالچ پاشی های انجام شده و زیتون کاری رو دامنه کوه،) دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه؛ دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست!»  شاد و سربلند باشید...

بزغاله ات را قورت بده!

بزغاله ات را قورت بده!

مطالعه روزانه و خواندن کتاب یکی از رموز موفقیت انسان های فرهیخته و متمدن است و هر قدر تعداد کتابخوان های یک جامعه بیشتر باشند ، قطع به یقین سطح فرهنگ آن جامعه بالاتر خواهد رفت. البته ما هم برای اینکه خودمان را جزو آدم های مترقی نشان دهیم و خدشه ای هم به میزان آمار مرکز ملی آمار ایران در خصوص سرانه مطالعه وارد نشود ، روزانه 5/6 دقیقه مطالعه می کنیم ( سرانه مطالعه ایرانیان) که گاهی اوقات نا پرهیزی می کنیم و این عدد تا 10 دقیقه پیش می رود که همین جا از مسئولین زحمتکش آماری عذر خواهی می کنم چرا که مسئول اعشاری شدن آمار در برخی سال ها همین ناپرهیزی حقیر سراپا تقصیر بوده است. با بروز و ظهور تکنولوژی های نوین ایجاد کتب جدید نظیر کتب الکترونیکی دور از ذهن نبود ، اما چاپ و نشر کتب با قطع کبریتی ( کبریت جیبی و خانواده) با اسامی عجیب و غریب در نوع خودش جالب است. کتاب هایی نظیر « بزغاله ات را قورت بده» ، « چه کسی پفک مرا جابجا کرده ؟» ، « چگونه همسرم برایم بمیرد؟» ، « من خوبم ، تو خوبی » ، « پولدار شدن در نیم ساعت » ، « موفقیت در یک دقیقه و بیست ثانیه » و ... بخشی از کتابهایی هستند که در سال های اخیر به وفور چاپ شده اند که با استقبال مردم نیز روبرو شده است. تا جایی عمو سیفی( سرایدار مفخم مدرسه ما)  روزی 4 تا کتاب می خواند! البته اگر قرار بود با خواندن چهار تا کتاب زپرتی آدم یک شبه پولدار شود یا بتواند کسی رو کشته مرده خودش کند ، که تا الان عمو سیفی ما به اندازه بیل گیتس سرمایه داشت و صد تا خاطر خواه پیدا می کرد. آنچه مسلم است این است که تغییر نگرش و ایجاد شرایط روحی و روانی جدید با خواندن کتاب نما یا شبه کتاب هایی ، از این دست فراهم نمی شود و باید کمی هم به محتوای کتابی که می خوانیم و شخصیت نویسنده ها نیز توجه داشت. البته برخی از مفاهیم سطحی و تکراری این گونه کتب کاربردی می باشند که لازمه استفاده از این مفاهیم ، برپایی کارگاه‌های آموزشی یا جلسات مخصوص نقد و انتقاد است؛ هر چند عقلاً و منطقاً عذر موجه و دلیل محکمی برای نپرداختن به وجوه ارزشی این آثار و مبتذل دانستن  بخش زیادی از آنها و اعلام آن وجود ندارد. به اصطلاح اهل کلام، این دو مقوله مصداق جمع نقیضین نیست که نتوان با یکدیگر جمعشان کرد. به قول علمای منطق: «اثبات شیئ، نفی ما عدا نمی‌کند»؛ یعنی ثابت کردن یک چیزی، دیگر چیزها را نفی نمی‌کند! فقط همین...

کاندیداتوری به وقت مجلس!

کاندیداتوری به وقت مجلس!

از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، موعد ثبت نام انتخابات مجلس نزدیک است و جماعت کثیری از خلق الله کما فی السابق بر این باورند یگانه راه به منصه ظهور رساندن استعداد های بالقوه و توانمندی های شان، بلا شک ورود به عرصه خطیر انتخابات و تکیه زدن بر صندلی چرمی این منصب است. فلذا عزم شان را جزم کرده اند تا با تمام قوا وارد گود شوند و به چوگان همت، گوی را از رقبا ببرند. بالاخره این همه دانشگاه در مملکت که در سال چند ده هزار فقره مدارک ارشد و دکتری صادر می کند، باید یک جایی به کار بیاید! تبلیغات چهره به چهره و تلگرامی هم که به سلامتی از ماه ها قبل آغاز شده است؛ سلام و احوال پرسی ها کمی پر رنگ تر و غلیظ تر شده، دیده بوسی و ها و معانقه ها کمی محکم تر و دید و بازدید ها و رفت آمد ها هم بیشتر و منسجم تر...

البته این لابلا یک عده هم هستند که فکر می کنند اگر در انتخابات حضور پر رنگ نداشته باشند و کاندیدا نشوند، باید گواهی پزشکی یا یک سند محکمه پسند بابت عدم حضور ارائه کنند. به قول شاعر « به هر جا شود دود قلیان بلند ... سلام علیکم منم شاهسوند!»

علی ای حال ما به نظرات همه دوستان حتی عمو سیفی ( سرایدار مفخم مدرسه ما) که امسال هوس کاندیداتوری در شورا ها کرده بود، احترام می گذاریم و به آنها حق می دهیم. وقتی در پایتخت مملکت بازار رای آوردن سلبریتی ها داغ است و خواننده و هنر پیشه و کشتی گیر و ... منتخب مردم می شوند و به جای حل معضلات شهری ، وزن مدال هایشان را با وزن سایر اعضای شورا قیاس می کنند، خلق الله حق دارند با هر مدرک و تخصصی وارد کارزار مجلس شوند و شانس شان را آزمایش کنند. خدا را چه دیدید شاید تَقی به توقی خورد و « همای اوج سعادت به دام شان افتد» و باقی داستان...

البته ما در ولایت مان سلبریتی نداریم که به جناب ایشان بر بخورد ولی تعداد شیفتگان خدمت و جمعیت مشتاقان کمک به توسعه و آبادانی کشور قابل توجه و چشمگیر است و بحمدالله در این مورد به خصوص به یک خود کفایی قابل قبولی رسیده ایم که به کوری چشم ترامپ هیچ ربطی هم برجام و اثرات آن ندارد!

فقط جسارتاً دوستانی که قصد کاندیداتوری در مجلس شورای اسلامی دارند در جریان باشند جهت کسب آرای مردمی به ارائه پیشنهادات و طرح های سوفسطایی و ماوراء الطبیعه نظیر پیگیری اشتغال زایی و ریشه کن کردن بیکاری، تکمیل طرح های نا تمام، احداث راه آهن و فرودگاه و جاده، وام ازدواج جوانان، کاهش نرخ سود وام بانکی، تکمیل مسکن مهر و کلنگ زنی مسکن اجتماعی، احداث کارخانه و شهرک صنعتی، گاز کشی و آسفالت راه های روستایی ، مناطق آزاد، تبدیل کلان شهر به استان، شهر به کلان شهر، روستا به شهر، دهستان به بخش، سازمان به دهستان، پیگیری طرح رتبه بندی فرهنگیان، پیگیری طرح تعرفه گذاری خدمات پرستاری و ... در سخنرانی ها و تراکت های تبلیغاتی نیاز نیست. همین که دوستان قول بدهند «امورات و وظایف محوله به نمایندگان مجلس شورای اسلامی» را بر اساس اصول 62 ، 76، 88  و  89 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در حد توان خودشان، ظرفیت و امکانات موجود و بودجه مصوب و اختصاص یافته، پیگیری و اجرا کنند، کفایت است! خیر از جوانی تان ببینید... 

ورود به فضای مجازی نیاز به آموزش دارد

امروزه در دنیا قریب به چهار میلیارد کاربر اینترنت ، عضو شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک ، تلگرام، واتس آپ، مای اسپیس ، یو تیوب ، توئیتر ، اورکات و ... هستند که تعدادی از این کاربران بالتبع ایرانی هستند. کاربران شبکه های اجتماعی عموماً در مورد مسائل و موضوعات مورد علاقه خودشان با دیگران تبادل نظر می کنند و عقاید خود را به اشتراک می گذارند. سرعت در انتقال اطلاعات، ارزانی این مدل پیام رسانی، در دسترس بودن در تمام ساعات شبانه روز و امکان ارتباط و تبادل افکار با افرادی از سراسر دنیا از مزایای شبکه  های اجتماعی محسوب می شوند چرا که در دنیای واقعی امکان ایجاد چنین شبکه ای با این حجم کارآیی و عضو عملاً غیر ممکن است. هر چند این فضا می تواند به عنوان مکانی برای تبادل مسائل علمی ، ایده ها ، اندیشه ها و اطلاعات علمی و به روز دنیا باشد ولی متاسفانه برخی از  کاربران ایرانی از این فضا ها به منظور دستیابی اهداف سودجویانه مالی، مسائل غیر اخلاقی و هنجار شکن، هتک حرمت و ... استفاده می کنند.از آنجا که در دنیای مجازی امکان بررسی هویت واقعی افراد وجود ندارد ، این افراد با استفاده از ناآگاهی و ساده لوحی دیگران ، خود را به عنوان اشخاص سرشناس، ورزشکار، وکیل و خلبان یا حتی جنس مخالف جا زده و مشکلات و گرفتاری های خاص  اجتماعی ، اخلاقی ، مالی و حتی جسمی برای دیگران به وجود می آورند که شاید تا سال ها امکان برطرف کردن اثرات و تالمات حاصل از این شکست ها و معضلات فراهم نشود.

نداشتن هیچ گونه محدودیت ، امکان برقراری هر نوع رابطه تصویری و کلامی ، تعاملات و گفتگوهای غیر اخلاقی ، انتشار تصاویر محرمانه و اطلاعات خصوصی ، سوء استفاده ، اغفال و کلاه برداری از جمله معایب شبکه های اجتماعی می باشد که زمینه استفاده علمی و کاربردی آن را به حداقل می رساند.

تجربه نیز نشان داده که برخورد قهر آمیز و فیلتر مآبانه ! با این این گونه شبکه ها راهکار اساسی حل این معضل اجتماعی نیست و این را نیز باید خاطر نشان کنیم که هر گاه نتوانیم پدیده ای برتر و یا حتی مساوی با جریانات روز دنیا فراهم کنیم ، استقبال عمومی مردم علی الخصوص نسل جوان از این امکانات افزون خواهد شد. بنابراین باید سعی کرد با آگاهی دادن به افراد و خانواده ها ، آنها را از مضرات و محاسن این گونه شبکه ها آگاه کنیم و دولت نیز با صرف اندکی هزینه و استفاده از تجارب اندیشمندان ، علاوه بر آموزش روش های صحیح استفاده از اینترنت و پیام رسان ها، جایگزین مناسبی برای پرکردن اوقات فراغت خانواده های ایرانی ، متناسب با شان ایشان و سازگار با هویت ملی و اسلامی فراهم کند.

رمزگشایی از الواح هخامنشی در داروخانه ها!

 

رمزگشایی از الواح هخامنشی در داروخانه ها!

بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تحول در نظام سلامت ] که برای پزشکان و بیماران حسابی خوش یمن بود و این وسط فقط سر پرستاران بدون کلاه ماند![ انصافاً اقدامات خوبی در حوزه درمان و سلامت صورت گرفت. الان هم وزارت بهداشت در صدد حل ریشه ای و بنیادی یکی دیگر از معضلات اساسی این حوزه است. معضل خط پزشکان... البته منظور حزب و جناح و خط سیاسی نیست، چرا که برای پزشک بیمار، بیمار است و هیچ پزشکی قبل از معاینه بیمار از خط و خطوط سیاسی بیمار سوال نمی پرسد. حتی برخی از پزشکان به منشی ها سفارش کرده اند هر که در این مطب در آمد، نوبتش دهید و از خط و خطوطش نپرسید!

ضرورت اجرای طرح خوش خط سازی پزشکان نیز بر همگان آشکار است. باور بفرمائید رمز گشایی از نسخ برخی پزشکان محترم از رمز گشایی الواح گِلی هخامنشی پیچیده تر و دشوار تر است. تعدادی از این نسخ به قول ملک الشعرای بهار به سان « کژ مژ خطی به یکی نسخه سفید » می مانند که گاهی اوقات نسخه پیچان در یک دارو خانه را به چنگ یازیدن به خرد جمعی و کار مشارکتی وا می دارد!

علی ای حال با عنایت به اینکه ما در بسیاری امور به صورت خودجوش به ارائه راهکار و رهنمود می پردازیم و منتظر توصیه و درخواست کسی نمی مانیم، امروز هم بنا داریم ( نه آقا جان امروز بنا و کارگر نداریم، منظور قصد داشتن است) چند راهکار سوفسطایی ارائه کنیم:

الف) استفاده از فلش مموری : امروزه 99 درصد از امورات دنیوی در دنیای دیجیتال و مجازی رتق و فتق می شوند. از صدور کارنامه و بارنامه و گواهینامه گرفته تا تنظیم دادخواست و اجاره خط و سجل و خلاصه هر آنچه که به ذهن تان خطور می کند، کامپیوتری شده است. پیشنهاد می شود پزشکان محترم هم زین پس نسخه بیماران را در نرم افزار نشر رومیزی( همان وُرد خودمان) تایپ کنند و فایل مربوطه را روی فلش بیمار کپی کنند. اگر هم کسی فلش نداشت با بلوتوث روی موبایلش کپی کنند!

ب) استفاده از فضای مجازی: هر چند دولت در صدد گِل گرفتن درِ تلگرام، واتساپ، وایبر و تانگو و ... است ولی تا در این اپلیکیشن ها تخته نشده است می توان از این نرم افزار ها برای نوشتن نسخه استفاده کرد. بیمار هم قبل از رسیدن به دارو خانه، می تواند نسخه را برای داروخانه ارسال کند تا اگر دارو موجود نباشد به دارو خانه دیگری مراجعه کند. این شیوه هم باعث صرفه جویی در وقت شهروندان می شود و هم در کاهش آلودگی هوا موثر است. به هر حال این نرم افزار ها فقط برای نمایش دادن ناخن لاک زده پای هنرمندان و سگ خانگی بازیگران که نیست. کاربرد های مفید دیگری هم دارند.

پ) خود مراقبتی به جای خود درمانی: هر چند عده ای معتقدند پزشکان عمداً بد خط می نویسند چرا که اگر ملت از نسخه های پزشکان سر در بیاورند، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و هر وقت مریض شدند همان دارو های قبلی را تهیه و مصرف می کنند و به قولی «هر آن که راز دو عالم ز خط دکتر خواند . . . رموز جام جم از نقش خاک ره دانست!» اما ذکر این نکته ضروری است که خود مراقبتی بهتر از خود درمانی است و هموطنان عزیز به جای وقت گذاشتن در جهت رمز گشایی از نسخه های پزشکان، کمی به فکر ورزش و تناسب اندام، حذف نمک و شکر از رژیم غذایی، عدم استعمال دخانیات و سایر موارد خاک برسری و اصلاح رفتار های تغذیه ای خود باشند. 

مدیر 50 میلیارد تومانی! ‏

مدیر 50 میلیارد تومانی! ‏

از وزارت فخیمه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، مسئولان بیمارستان قلب گرگان و خانم بهداشت مهد کودک مان در سال 59 ‏‏( منیر خانم) پنهان نیست از شما چه پنهان، ما چند سال پیش سکته ای مختصری کردیم و نزدیک بود ریق رحمت ‏را با همه مخلفاتش سر بکشیم که عزیز بزرگواری ما را از زیر دست و پای عزرائیل بیرون کشید و به حیات بازگرداند. بعد از عمل هم به ما ‏توصیه کرد اگر دوست داریم فعلاً عجائب چند گانه این دولت و دولت های آینده را ببینیم و چند صباح بیشتر عمر کنیم، ‏باید در کنار ورزش و تغذیه مناسب، همه چیز را مثبت ببینم و از شنیدن اخبار منفی بپرهیزیم.... یعنی حتی اگر یک روز پرنده ای در آسمان خودش راحت ‏کرد و شما را ناراحت، باید خوشحال باشید و به کائنات عشق بورزید که در 200 میلیون سال قبل دوره تریاسه و کرتاسه ‏زندگی نمی کنید که روم به دیوار اسکوتلوسورئوس ( گونه ای از دایناسور های پرنده با بیش از 800 کیلو وزن) روی شما کار ‏خرابی کند و قس علی هذا... ‏

حقیر هم از آن زمان به بعد همواره سعی در نگاه کردن به نیمه پر آفتابه دارم و مثبت اندیشی را سر لوحه امور قرار دادم. در راستای همین مثبت اندیشی دیروز که در حال آچار کشی نشریات بودیم خبردار شدیم بزرگواری به جناب ربیعی برای تصدی یکی از مدیریت های شستا 50 میلیارد تومان تعارف کرده است که ایشان هم نپذیرفته است.  ‏

هر چند عده ی کثیری بعد از شنیدن این خبر به اظهار نظرات گوناگون و مختلف پرداختند ولی هیچکدام به اصل قصه و داستان که همان ماجرای پوشیدن ردای خدمت به خلق است اشاره نکردند و سعی کردند با مطرح ساختن این هدیه ناقابل به عنوان رشوه ، زمینه خدمت رسانی را از این بزگوار سلب کنند! به هر حال عزیزی که حاضر است برای تصدی یک پست مدیریتی که جز درد سر و تبعات، حرف و حدیث، دوری از خانواده و ... چیزی ندارد، 50 میلیارد از جیب هزینه کند، نشان از بزرگی و مناعت طبع ایشان دارد که حاضر شده خودش و اموالش را وقف مردم کند. در ثانی مدیری که خودش برای تصدی پست 50 تا هزینه کرده است، به این راحتی قابل خرید و فروش نیست و خودش را ارزان نمی فروشد که خدای ناکرده مثل داستان موسسات مالی، دولت مجبور شود، از بیت المال جبران مافات کند.

فلذا به منظور جلوگیری از بازی با آبروی افرادی که حاضرند که برای پوشیدن ردای خدمت چنین مبالغی را هزینه کنند، پیشنهاد می شود در کنار مواردی نظیر داشتن تعهد، تخصص، دانش کافی، سابقه، تحصیلات آکادمیک، تجربه مدیریتی، رساله های علمی معتبر، مدارک معتبر دکتری از دانشگاه های بزرگ دنیا، حس مسئولیت پذیری، ژن خوب و نیکو و ... یک مختصر مبلغی هم جابجا شود تا این طور با آبروی افراد بازی نشود و خدای ناکرده این دوستان مجبور نشوند برای تعارف یک هدیه ناقابل به یک مقام دولتی، راهی دادگاه پاسگاه شوند و نیت خیر و خداپسندانه شان خدشه دار شود!  

حفظ پُست در پسا انتخابات!

حفظ پُست در پسا انتخابات!

خدا را صد هزار بار شکر و به قول دایی ادریس خدا را کرور کرور شکر که ما در بند پست و مقام و رای و انتخابات نیستیم و الحمدالله دل نگرانی بابت از دست دادن جایگاه مان در دوران پسا انتخابات نداریم. حالا اینکه چرا عده ای با جابجا شدن نماینده شهر یا رئیس دولت و کابینه یا حتی رئیس اداره متبوع شان دل نگران می شوند و آویزان اطرافیان می شوند که پست شان را از دست ندهند، داستانش مفصل است.

راستش را بخواهید در همه دنیا هنگامی که «تجمع وظائف به حدی باشد که به کارگماردن یک فرد انسانی برای انجام آن وظایف قابل توجیه باشد «پست» به وجود می آید. در واقع یک پست مجموعه ای از وظایف و مسئولیت های مرتبطی است که انجام خدمات یک فرد را ایجاب می کند و فرد مورد را با توجه به شایستگی و صلاحیت علمی ، اخلاقی و مدیریتی تعیین می کنند» اما در کشور ما تعریف اعطای «پست» به افراد با سایر بلاد دنیا یک مختصر تفاوت هایی دارد و این انتصاب عمدتاً ربطی به تخصص و سابقه و صلاحیت و این قبیل جنگولک بازی ها ندارد و کافی است طرف خودش را در موقعیت مناسب قرار دهد و خوب جای گیری کند!  حالا اگر بازی هم بلد نبود اشکال ندارد! اما گاهی اوقات با تغییر کابینه دولت یا نمایندگان مجلس، سیستم بازی تغییر می کند و احتمال تعویض فرد بالا می رود. جالب اینکه با وجود اعتراض و سر و صدای تماشاگران و اطرافیان تیم، این دوستان تمایلی به تعویض شدن ندارند و کماکان دست و پا می زنند که در تیم باقی بمانند. غافل از اینکه رضا عنایتی و ابراهیم صادقی هم با 400 بازی بالاخره رضایت دادند که از فوتبال خداحافظی کنند؛ شما که جای خود دارید! 

علی ای حال از آنجا که شخصاً پشت پا به همه تعلقات دنیوی زده ایم و نگران از دست دادن جایگاه مان نیستیم ( یعنی اگر کسی پیدا شود، حاضریم دستش را هم ببوسیم و ستون طنز را دو دستی تحویلش دهیم و به نامش بزنیم!) چند پیشنهاد به منظور تحکیم پایه های پست و مقام دوستان ارائه می کنیم:

الف) جابجایی در ستاد های مختلف: بدون شک ستاد های انتخاباتی در تعیین افراد و به عبارتی اعطای پست به افراد نقش اساسی دارند.  فلذا جابجایی در بین ستاد های مختلف و حرکت در فضاهای خالی ( مثل خداداد عزیزی) پیشنهاد می شود. مورد داشتیم ناهار در ستاد یک کاندیدا بوده ، شام در ستاد کاندیدای دیگر، اما دلش با کاندیدای سوم بوده و جالب اینکه به نفر دیگری رای داده است!

ب) تراشیدن پست جدید: گاهی اوقات وقتی پستی برای برخی افراد پیدا نمی شود و فرد مورد نظر به جز کار کردن، همه کار از دستش بر می آید، دوستان  سعی می کنند با تراشیدن پست و ایجاد یک پست خلق الساعه نظیر مشاور ارشد، مشاور مدیریتی، مدیر فنی و ... جلوی سکته کردن فرد مورد را بگیرند!

پ) به نام زدن پست: در عصر حاضر «به نام زدن» مد شده است. همین کشورهای همسایه را ملاحظه بفرمائید. از قهوه خانه، چوگان، سه تار و نان لواش گرفته  تا آبگوشت بزباش، اکبر جوجه، قلیان و ... را دارند به نام خودشان می زنند. پیشنهاد می شود تدبیری اندیشیده شود تا افراد بتوانند پست را به نام خودشان بزنند . در این صورت با تغییر دولت و نماینده و ... نیازی به رنگ عوض کردن و گلاب به رویتان ننه من غربیم بازی و دست و پا زدن نیست.

ت) مهد کودک: از همان اوان کودکی در کنار آموزش مفاهیمی نظیر راستگویی، درغگویی، فداکاری، مهربانی و ... در مهد های کودک به بچه ها آموزش بدهیم که اگر چیزی را به صورت امانت در اختیار ما قرار دادند، باید روزی آن را پس بدهیم و قرار نیست مادام العمر در اختیار ما باشد!

پخش زنده محاسبه نرخ تورم!

پخش زنده محاسبه نرخ تورم!

این روزها پخش زنده یا همان لایو استوری در فضای مجازی مد شده است و فقط کم مانده عزیزان از آروغ زدن، نخ دندان کشیدن یا گلاب به رویتان لباس شستن شان فیلم تهیه کنند و در فضای مجازی منتشر کنند تا خلق الله نظرات سوفسطایی شان را عاشقانه ابراز کنند و آنها را لایک کنند. این ویژگی بخصوص برای فوتبالیست ها، خواننده ها، ستارگان موسیقی و هنرمندان که اخیراً در فاز کار خیر و گردآوری ثواب قرار گرفته اند و در سیل، زلزله، طوفان، تشییع جنازه و مواجهه با سرطانی ها، کودکان کار و ... پای ثابت میدان تصویربرداری هستند، کاربرد بسیاری خواهد داشت!

در عرصه رسانه ملی هم پخش زنده از اعتبار خاصی برخوردار است تا جایی که مجری برنامه 90 می تواند یا به عبارتی می توانست در یک برنامه ورزشی به علی دایی تا 3 صبح وقت بدهد در خصوص طلبش از فدراسیون فوتبال افاضات کند، جایزه «اصغر آقا اسکار» ببخشید جایزه «اسکار اصغر آقا» را تبریک بگوید، ماجرای پلاسکو را آچار کشی کند و ... بعد هم که تریبون را بعد از بیست سال از دستش بگیرند، زمین و زمان را گاز بگیرد و به هم منگنه کند!

با این وجود هنوز جا دارد از این قابلیت رسانه ای استفاده های بیشتر و بهینه تری شود و از این ظرفیت در نحوه به دست آمدن برخی اعداد، ارقام و آمار های دولتی استفاده کرد. به عنوان مثال دوستان این ماه نرخ تورم را محاسبه کردند و پس از تلاش های گسترده و کلاسیک، به عدد مبارک و میمون 9/15 رسیدند که این عدد ممکن است از سوی عده ای که اطلاعات اقتصادی درست و حسابی ندارند مورد تشکیک واقع شود!

البته اینکه چطور با افزایش نجومی قیمت ها و چند برابر شدن برخی کالاها نرخ تورم، کماکان زیر عدد بیست در حال دست و پا زدن است از برکات دولت تدبیر است و جای تقدیر و قدردانی دارد. با این وجود پیشنهاد می شود عزیز یا عزیزانی که نرخ تورم را محاسبه می کنند یک بار هم که شده چرتکه و دفتر دستک شان را بردارند و در یک برنامه تلویزیونی زنده، نرخ تورم را در مقابل دوربین ها محاسبه کنند... باور بفرمائید این طوری بسیاری از سوء تفاهم ها در خصوص نحوه محاسبه آمارهای دولتی نظیر آمار اشتغال، بیکاری، ضریب جینی و منحنی لولرنز، شاخص فلاکت، نرخ تورم، خط فقر و ... از بین می رود و مردم فشارهای ناچیز اقتصادی را نیز راحت تر تحمل می کنند!  

گاهی به پشت سر نگاه کن!

گاهی به پشت سر نگاه کن!

در بخشی از کتاب «هشت و چهل و چهار » نوشته کاوه فولادی نسب چنین آمده است: « گاهی اوقات در زندگی لازم است آدم پایش را از روی گاز بردارد؛ راهنما بزند؛ آرام آرام بگیرد توی شانه خاکی جاده و ترمز دستی را بکشد و پیاده شود و هر چند کوتاه نگاهی به پشت سر بیاندازد، به مسیر رفته و ردی که از خودش باقی گذاشته!

البته ما این کار را توصیه نمی کنیم چرا که آدم باید سریع تر به محل کارش برسد یا اگر در مسافرت است، بی خیال خط ممتد، سرعت مطمئنه، رعایت حق تقدم، بستن کمربند و این دست سوسول بازی ها شود و به فقط به شمال، کنار ساحل، لب آب و دود حلقوی قلیان فکر کند و اصلاً هم نگران انبوه زباله های رها شده در حاشیه ساحل و جنگل های شمال نباشد! اما از آنجا که دولتمردان و مسئولان ما که مویی سفید کرده اند و فعلاً بی خیال قانون بازنشستگی هستند، طبعاً اهل مداقه در امورات هستند و با نگاه تیز بینی به مسائل اطراف می نگردند، ممکن است توصیه جناب فولادی نسب را به گوش بگیرند و تا مسیر چهار ساله دوم تمام نشده، راهنما بزنند، آرام وارد شانه خاکی شوند و ترمز دستی را بکشند و به مسیر طی شده نیم نگاهی بیاندازند! به قیمت لجام گسیخته دلار و سکه، کاهش چشمگیر ارزش پول ملی، پاسپورتی که قرار بود بر اعتبار آن بیافزایند، 48 بنری که بعد از فتح الفتوح برجام فقط در مقابل فرمانداری ولایت ما نصب شده بود، مسکن اجتماعی که ساخته نشد، افزایش طلاق، تیراژ خنده آور کتاب، پرایدی که 40 میلیون تومان شد، رسیدن نقدینگی و معوقات بانکی به اعداد و ارقامی که قبلاً از آنها فقط برای محاسبه اجرام آسمانی استفاده می شد، اختلاس هایی که تن ویکتور لوستیک ( معروف ترین کلاهبردار جهان) را در گور می لرزانند، آموزش و پرورش ور شکسته، مافیای کنکور که در حال بلعیدن دانشگاه و مدرسه است، ادبیات خاص و رفتارهای برخی وزرا، مدیران بازنشسته ایی که برای ابقاء از دوش جوانان بالا می روند، افزایش حقوق کارگران و کارمندان که قرار بود با تورم شانه به شانه حرکت کنند، وعده تو خالی و بدون واشر در اشتغال زایی، وعده جذب 9 میلیون گردشگر در سال96، اجرای قانون ارتقای سلامت نظام اداری و مبارزه با فساد، وعده عدالت درآمدی و زدودن چهره فقر از کشور، اختلاف فاحش آمار های دولتی با جیب مردم که قرار بود ملاک محاسبه باشد، محرمانه هایی که قرار بود شفاف اعلام شوند، 159 شعار اقتصادی دولت  و ...

شاید الان متوجه شدید که چرا که ما علاقه ای به راهنما زدن، آرام آرام گرفتن توی جاده خاکی و کشیدن ترمز دستی و نگاه انداختن به پشت سر نداریم! شاید نیاز باشد این مسیر را تندتر از همیشه طی کنیم... البته شاید...