طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

شعر

باسمه تعالی 

شاعری در من نیست...

شاعری کار من و چون من نیست.

بیشتر باز کنم مسئله را 

شاعری در من نیست. ریش من کوتاه است. کاپشنم مدرسه ای است. بندی اندر عقبش نیست که نیست

عینکم طبی نیست. عینکم قیمت یک شاخه طوبی دارد.

ریش من پشم به اندازه یک آهوی صحرا دارد...

مدل موی سرم مدرسه ای، دود سیگار توهم به مشامم نرسیده است هنوز 

شاعری کار دل و موی به هم ریخته است

شاعری پیرهن از جنس صفا می خواهد.

شاعری روح ز افکار خدا می خواهد

کار من نیست دخالت به امور یزدان

شاعری در من نیست. شعر ارثیه امثال من است. 


صد کاندیدا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آلودگی هوا به وقت دیروز!

باسمه تعالی

آلودگی هوا به وقت دیروز!

سالهاست که مسئولین در تلاشند تا پوزه آلودگی هوای تهران و شهرهای صنعتی مملکت را به خاک بمالند و هر کس در هر مقام و جایگاهی سعی دارد زیر یک خم این غول بی شاخ و دم را بگیرد و با تشریک مساعی بقیه قال این قضیه را بکنند ولی این حریف بد بدن به این راحتی ها خاک هم نمی شود چه برسد به ضربه فنی!

البته دیروز روزنامه اطلاعات مطلبی مربوط به چهل سال قبل چاپ کرد که از جهاتی خیال برخی مسئولین راحت شد! «آلودگی هوا در چهار راه های پر رفت و آمد شهر تهران از حد متعارف گذشته و اکسید دو کربن موجود در این مناطق سبب افزایش بیماری های اعصاب گردیده است. این مطالب را آقای دکتر احمد هومن استاد دانشگاه تهران در جلسه دیروز کلوب روتاری  بیان داشت.» ( اطلاعات 25 مهر 1351)

ملاحظه فرمودید. ما از همان اول هم به گزارشات جهت دار و مغرضانه برخی مغرضان شک داشتیم. مگر چند میلیون خودرو و موتور کاربراتوری مربوط به عهد لاستیک میرزا ، وجود چند صد ها کارخانه ، قطع درختان به بهانه ساخت برج ، اتوبوس ها و مینی بوس هایی که اگر جا داشته باشند، شبها هم روشن نگه می شوند، بنزین و گازوئیل حاوی سرب و گوگرد و سایر عناصر جدول تناوبی می توانند این همه آلودگی تولید کنند؟!  این سند تاریخی نشان می دهد که اتهاماتی که از چپ و راست به تولید کنندگان خودرو علی الاخصوص دو کمپانی مفخم ایران خودرو ، سایپا و سایر سازمان های و نهاد های ذیریط و دخیل در امر سلامت مردم وارد می شود ، بی اساس بوده و آلودگی تهران ارثی است که گذشتگان و درگذشتگان به یادگار گذاشته اند و این معضل جزو معضلات نو پدید و نو ظهور نیست که بتوان یک شبه آن را رفع و رجوع کرد. اما با این وجود مسئولان تمهیدات و تعطیلات مفصلی را برای رفع این مشکل تدارک دیده اند. به عنوان مثال دوستان در برخی از شهر ها عزیزان کانال کنترل کیفیت آلودگی هوا راه اندازی کرده اند که علی الاصول باید روزانه وضعیت آلودگی هوا را به صورت روزانه گزارش کند تا خلق الله از میزان آلودگی و پاکی هوا اطلاع پیدا کنند. اما این کانال همیشه ساعت 11 صبح فعال می شود  و میزان آلودگی هوای روز گذشته را منتشر می کند! آدم یاد آدرس دادن آن بنده خدا می افتد که می گفت:« شما اون ایستگاهی که من پیاده می شم، دو تا قبل از اون باید پیاده شی!»

البته چند سال قبل  نماینده وزارت بهداشت در کمیته کاهش آلودگی هوا فرموده بودند « اگر چه هیچ دستگاهی حق تشویش اذهان عمومی را ندارد اما مردم حق دارند از تعداد روز های آلاینده شهر ها طبق استاندارد های روز دنیا مطلع شوند و ارائه آمار به صورت میانگین درست نیست.» و این کانال در راستای همان اطلاع رسانی شفاف و آنلاین است که البته با کمی تاخیر و یک روز دیر تر به روز می شود!

 

هر چند به قول شاعر «  بس که خورد از نوخطان تحریر شوقم دست رد» ما شخصاً قصد داشتیم عطای ارائه پیشنهادات سوفسطایی مان را به لقایش ببخشیم، ولی خدا وکیلی در این مورد به خصوص ما با وجود تسلط بر بسیاری از علوم سماوی، ارضی و بحری و دو صد رساله فرسوده اندر انبانم، استثنائاً هیچ پیشنهاد عملی و به درد بخوری به ذهن مان نمی رسد و شما هم سعی کنید فعالیت های روزمره را با اطلاعات همان کانال تنظیم کنید و کار امروز را به فردا بیفکنید. اتفاق خاصی نمی افتد! 

پیش - پست فروشی

باسمه تعالی

پیش فروش پُست در ستاد های انتخاباتی!

از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، در طول سال های اخیر اتفاقات عجیب و غریبی در حوزه سرزمینی سیاست رخ داده است که اگر کسی حال و حوصله داشته باشد و شرح آن را به تصویر بکشد، بن مایه چند تا فیلم و سریال چند صد قسمتی می شود. یعنی اگر در گذشته خلق الله معتقد بودند سیاست پدر و مادر ندارد، الان به این نتیجه رسیده اند که خواهر و مادر و سایر و اقوام سببی و نسبی خود را نیز از دست داده است و به طور کلی بی در و پیکر شده است!

فلذا امروز اگر ریا نباشد ما قصد داریم تنها به بخشی کوچکی از پهن دشت سرزمین سیاست اشاره کنیم و از رویکردی جدید در این دنیای عجیب رونمایی کنیم. علی برکت الله...

حقیقت امر این است که در دوره های اخیر ستاد های انتخاباتی به بنگاهی جهت پیش فروش پست و مناصب دولتی تبدیل شده اند! در بعضی ستادها از هم اکنون تمامی مسئولیتها واگذارگردیده و حتی تیم مدیریتهای اجرایی در تمامی سطوح بسته شده است و بعضی ها اعلام تکمیل ظرفیت کرده اند و معتقدند داداش ما خودمون روی گلیگر نشستیم، شما کجا می خوای بشینی؟!  

یعنی هنوز انتخابات برگزار نشده و به قولی نه بار است و نه به دار، یک عده سفارش کت و شلوار مدیریتی هم داده اند و فرزندان شان آنها را در خانه بابا رئیس، بابا مدیر و ... صدا می کنند و تن خدابیامرز امیر کبیر را در گور می لرزانند! هر چند شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه از یک طرف و حجم زیاد فرهیختگان بیکار از همان طرف و تجربه راهیابی به قدرت از طریق ستادهای انتخاباتی از طرف دیگر تنور گرایش به فعالیت در ستادهای انتخاباتی را در چند روز اخیر در کشور  شلعه ور ساخته است ولی خدا وکیلی هر چیزی هم حدی دارد.

قرار نیست هر کس حکم گرفت و در ستاد فعالیت کرد و چهار تا بنر روی در و دیوار نصب کرد یا در خانه اش از چهار نفر پذیرایی کرد ، دو روز دیگر پست و مقام بگیرد. بالاخره مملکت یک قوانینی هم دارد.

البته اگر از زاویه دیگری به این قضیه نگاه کنیم حق را به این دوستان می دهیم چرا که تعداد مدیرانی که از طریق ستادهای انتخاباتی گذشته به قدرت رسیده اند ، کم نیستند و جستجوی پست و مقام در ستاد های انتخاباتی چندان هم بیراه نیست.

پست های مطروحه در این بورس هم دارای ویژگی ها و مختصات خاصی هستند نوع و موقعیت پست برای عده ای خیلی مهم است و با وسواس خاصی آن را پیگیری می کنند ولی در این لابلا برای خیلی ها نوع پست و خط و حزب و جناح و جایگاه مهم نیست و هدف حضور در ستادی است که ترجیحا حکمی هم دست شان بدهند. عده ای نیز از چند ستاد حکم می گیرند چرا که از قدیم و ندیم گفته اند: کار از محکم کاری محکم می شود!

علی ای حال از آنجا که این رویه در حال تبدیل شدن به یک عرف دائمی و مقبول در بین سیاسیون است، پیشنهاد می شود همانطوری که دولت قصد دارد از سال های آینده ثبت نام بی رویه کاندیداتوری ریاست جمهوری را سر و سامان دهد، یک قانونی هم برای ستادهای انتخاباتی وضع کند تا هر کس که در ستاد یک فلاسک چای خورد و چهار بنر روی ستون نصب کرد، چند صباح دیگر ادعای پست و مقام نکند. در ضمن دوستان برای اثبات حضور و تائید فعالیت در ستاد های انتخاباتی هم یک فکری کنند. طرف این یک ماه هر شب ساعت دو نیمه شب به منزل می رود و در پاسخ به سوال کلیدی « کجا بودی تا این موقع شب؟» ، عنوان می کند: « ستاد بودم!»  دوستان نظارت بیشتری داشته باشند! 

شما خودتان را اذیت نکنید!

باسمه تعالی

شما خودتان را اذیت نکنید!

به قلم وحید حاج سعیدی

صبح که از خواب بیدار شدم، طبق معمول تلویزیون را روشن کردم. استاد افتخاری با چند نفر از دوستان خنیاگر در حال بداهه نوازی و اجرای تصنیف « گل من چندین منشین غمگین» بودند و آلات و ادوات موسیقی هم بدون محدویت و سانسور نمایش داده می شدند. لباس پوشیدم و به سمت نانوایی راه افتادم. هوا گرگ و میش بود. کارگران شهرداری در حال شستن درب منازل و تابلو و کرکره مغازه ها بودند. عده ای نیز با وسواس خاصی مشغول وجین و جمع کردن علف های هرز اطراف گل های زنبق و درختچه های سیکاس بلوارها بودند. به نانوایی رسیدم. شاطر با خوشرویی جلو آمد و سلام و خوشامد گفت و بعد از تحویل نان تا سر کوچه مرا همراهی کرد. عطر نان در خیابان پیچید. تعداد کنجد های روی نان از سنگریزه های آسفالت خیابان هم بیشتر بود. در راه چندین تاکسی جدید هیبریدی که هنوز بوی نویی می دادند جلوی پایم ترمز کردند و با خوشرویی درخواست کردند تا مرا به منزل برسانند ولی عذر خواهی کردم و پیاده روی صبحگاهی در هوای پاک شهر را ترجیح دادم.

بعد از صرف صبحانه در حال پوشیدن لباس بودم که صدای دینگ دینگ پیامک گوشی توجه مرا به خود جلب کرد. از آنجا که ارسال پیام های تبلیغاتی ممنوع است، پیامک را باز کردم. پیامک از بانک بود. مشتری فرهیخته و گرامی ، درخواست وام شما واصل گردید. جهت دریافت وام یک صد میلیونی با کارمزد نیم درصد عدد یک، وام دویست میلیونی با کارمزد نیم درصد عدد 2 ، وام سیصد میلیونی، با کارمزد نیم درصد  عدد سه ، وام چهارصد میلیونی با کارمزد نیم درصد عدد چهار را به همین سرشماره ارسال نمائید و در صورت نیاز به وام های میلیاردی و بالاتر یک تک پا تا بانک تشریف بیاورید. من اصلاً تقاضای وام نکرده بودم. می خواستم صفحه گوشی را ببندیم که انگشتم به صورت اتفاقی روی عدد یک رفت. بلافاصله پیامک بعدی رسید. مشتری گرامی وام  شما آماده گردید. جهت دریافت وام به صورت نقدی در منزل عدد یک و در غیر این صورت شماره کارت را ارسال نمائید.

برای رفتن به اداره آماده شدم. به پارکینگ رفتم . ماشین با اولین استارت روشن ولی صدای خفیفی از موتور شنیده شد. درب پارکینگ را باز کردم. عده ای در حال پیاده کردن یک خودرو از روی جرثقیل بودند. از آنها خواستم خودرو را مقابل درب پارکینگ پیاده نکنند تا بتوانم عبور کنم. مسئول گروه جلو آمد و با لبخند گفت: مامور نامحسوس خدمات پس از فروش شرکت ما گزارش داده که احتراق در سیلندر شماره سه خودروی شما کمی با تاخیر انجام شده است. لطفاً وسایل شخصی تان را از داخل خودرو بردارید. این هم سوئیچ ماشین جدید! در ضمن شما به کارتان برسید ما خودمان ماشین را برای اسقاط می بریم و درب پارکینگ را هم می بندیم!

در راه اداره رادیوی ماشین را روشن کردم. من رای می دهم ، تو رای می دهی...  آقا بخدا ما هم رای می دهیم. شما این قدر خودتان را اذیت نکنید!