طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

رابطه نرخ تورّم و دوستی

«اختلاف نظر در میزان نرخ تورم ؛ بانک مرکزی نرخ تورم را 2/14 و مرکز ملی آمار ایران7/16 اعلام کرد.»( به نقل از جراید)
 آدم از شنیدن برخی اخبار در رسانه ها شوکه می شود. البته منظورم میزان تورم یا اختلاف در نحوه محاسبه نرخ تورم نیست. اینکه برخی دوستان به خاطر یکی دو در صد بالاتر پائین تر رفاقت بیست ساله خود را ندید می گیرند و بر صحت نرخ اعلامی از دستگاه خود ، اصرار می ورزند ، جای تعجب است. از دانشمندی پرسیدند: « چه چیز در زندگی مهمتر است ؛  نرخ تورم یا یافتن دوستان نیک؟» دانشمند گفت: « ما در نحوه محاسبه نرخ تورم نقشی نداریم ولی دوستان را خودمان انتخاب می کنیم. داشتن یک دوست خوب از صد نوع نرخ تورم مهمتر است و به قول سعدی شیرین گفتار کجا روم که نمیباشدم گزیر از دوست.» اصلاً حالا که اینطور شد و برای جلوگیری از به هم خوردن رفاقت های قدیمی ، نه 14 درصد بانک مرکزی ، نه 16 درصد مرکز ملی ملی آمار ، نرخ تورم یک کلام 15درصد ، خیرش را ببنید. از قدیم هم گفته اند « خیر الامور ، اوسطها» . ما باید با نرخ تورم کنار بیائیم که می آییم . شما با هم دعوا نکنید. در ثانی اصلاً پرداختن به یک سری مسائل سخیف و به زبان آوردن برخی کلمات نامانوس و دون پایه در شان مسئولین نیست. تورم ، گرانی ، ضریب فلاکت ، خط فقر ، دیر کرد ، بحران ارزی ، رکود اقتصادی ، بدهکاری  و ... کلمات منفی و چندش آوری هستند که شنیدن آنها کفاره دارد و انسان دچار ثقل هاضمه می شود و محاسبه و اعلام میزان آنها و پرداختن به آنها از طریق جراید و رسانه ها  نه تنها دردی از مردم دوا نمی کند بلکه باعث نگرانی و تشویش اذهان عمومی می شود.
نکته مهم دیگر اینکه تورم هم مثل مهریه است. کی داده کی گرفته؟ حالا یک عددی قرار است در جایی ثبت شود. کم و زیادش هم چندان مهم نیست. حتی پائین آمدن نرخ تورم تبعاتی هم دارد که سال قبل آقا رسول به اشاره کرد و الحمد الله مشکل حل شد. نگرانی آقا رسول هم که چندان بی مورد نبود ، این بود که اگر نرخ « تورّم» به صفر برسد یا زبان آقا رسول لال ، این نرخ منفی شود ، ممکن است دولت برای زنده نگه داشتن و احیای این کلمه قیمت ها را کمی بالا ببرد تا نرخ « تورّم» از حالت منفی یا صفر کمی تکان بخورد! 

قلیان سازگار با محیط زیست

همانطور که قبلاً هم به اطلاع رساندیم ما در امورات تخصصی که تخصص نداریم به هیچ عنوان دخالت نمی کنیم مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. موضوع مورد بحث ما که از خود قلیان مهمتر است سوخت این نیروگاه دودی می باشد. همانطور که واقفید منبع تولید انرژی در همه قلیان ها از نوع قلمی گرفته تا رو میزی و دیواری ، زغال می باشد. طبق اظهارات کارشناسی متخصصین اهل زغال و دود و دم ، برای تولید هر کیلو زغال 8 تا 10کیلو چوب نیاز است. چوبی که برای ساخت زغال استفاده می شود عمدتاً نا مرغوب است و کاربرد تجاری دیگری ندارد ؛ بنابراین میزان تولید دود و مواد سمی آن نیز بیش از سایر چوب ها می باشد. از سوی دیگر سوختن زغال باعث تولید مواد سمی نظیر مونوکسید کربن ، فلزات و مواد سرطان زا می شود.البته زغال های سریع سوز که اخیراً وارد بازار شده اند ، مونوکسید بیشتری هم تولید می کنند.( رسالت 23 خرداد90)
خوب تا همین جای قضیه دو ایراد عمده بر مصرف قلیان مترتب است. تخریب محیط زیست و منابع چوبی و دیگری تولید دود و آلودگی هوا . به قول شاعر گفتنی : آتش گذار بر سر قلیانم و ببین / آنگه که دود دل من چه می‌کند    در این یک مورد نیاز به بحث و بررسی نیست و کافی است در تهران سرتان را از شیشه ماشین یا پنجره خانه بیرون بیاورید تا ببنید دود با تهرانی ها چِها می کند. در مورد مضرات خود قلیان در جراید و صدا و سیما به اندازه کافی اطلاع رسانی شده است. اما ما که اینقدر از چینی ها بد می گوئیم ببینید چه خدمتی به این عزیزان قلیانی کرده اند.
« چینی ها نوعی قلیان تولید کرده اند که به جای زغال از کابل خروجی بدنه خود بهره می برد که به پورت یو اس بی و یا به آداپتور مخصوص که همراه این مجموعه می باشد وصل می شود. سپس المنت موجود در سر قلیان گرم شده تا به دمای معمول برسد در آنصورت قابل استفاده میشود یعنی تقریبا ۳۰ ثانیه. این قلیان از دبی وارد می شود و قیمت آن در دبی تقریبا ۴۰ هزار تومان است.»( سایت نسیم خراسان شمالی )
باز هم بگویید این چینی ها به فکر ما نیستند و فقط به منافع شخصی خودشان فکر می کنند. با تولید این قلیان میزان تخریب جنگل ها  به شکل چشمگیری کاسته خواهد شد و عوارض جانبی حاصل از سوخت و سوز زغال به صفر خواهد رسید. اگر این چینی های همه کاره یک فکری به حال مضرات خود قلیان هم بکنند بد نیست ،‌ آن وقت مسئولین تمام تلاش خود را صرف ریشه کن کردن مصرف سیگار و سایر مواد افیونی می کنند .

ای پول همه بهانه از توست!

راستش را بخواهید ما در موضوعاتی که چیز زیادی از آنها سر  در نمی آوریم ، ورود نمی کنیم و پایمان را به اندازه موکتمان دراز می کنیم و فی الواقع به حدود و ثغور وظایمان آگاه هستیم . اما گاهی اوقات که آقا رسول نیست ( ایشان در فصل گرم سال برای خرید بخاری برقی به بانه تشریف فرما شده اند!) مجبوریم پا در لنگه کفش اساتید کرده و افاضاتی در شان آقا رسول کنیم که لااقل ستون خالی نماند.
یکی از موضوعاتی که در روز های اخیر در محافل اقتصادی رونق خوبی دارد و چکش خور آن ملس است همین حذف چهار پنج تا صفر از پول ملی است.( کی به کیه همه میگن سه چهار تا ، ما می گیم چهار پنج تا  ، ما که  کل دارایی مان در این موسسات مالی معتبر! گیر کرده و چه چهار تا صفر کم کنن چه پنج تا برای ما زیاد توفیری نداره!)
بگذریم. مبحث کارشناسی دیگر در این باب ،‌ مربوط به تغییر نام واحد پول ملی - این عنصر حیاتی -  است که با همه عناصر عالم در ارتباط است ، آن وقت در جدول تناوبی آقای مندلیف جایگاهی ندارد. همانطور که مستحضرید ، دبیر محترم شورای فرهنگ عمومی اعلام کرده که همزمان با اجرای طرح حذف صفرهای پول ملی بهتر است که برای پول نوظهور ، یک نام اصیل ایرانی و با اصل و نسب نیز انتخاب شود. چرا که به گفته ایشان، کلمه « ریال» در دوره رضاخان میرپنج از اسپانیا آورده شده است. البته برخی بزرگان پیش دستی کرده و با عجله و فی البداهه نام هایی برای واحد پول ملی انتخاب نموده اند نظیر چرک کف دست ، علف خرس ، پول سیاه ، چندرغاز و از این دست اسامی دَرِ پیت که در شان پول ملی نیست.
همانطوری که فرهنگستان در انتخاب واژه برای اسامی فرنگی دقت نظر نشان می دهد و با سعه صدر و رجوع به اشعار و نوشته های قُدما اقدام به واژه گزینی می کند ، راجع به انتخاب واژه معادل ریال نیز انتظار می رود دوستان با تامل بیشتری اقدام کنند و از پیشنهاد اسامی من در آوردی و کلیشه ای پرهیز کنند. به عقیده اینجانب بهترین و دست به نقد ترین واژه به جای ریال ، ‌« شیتیل» است که صد در صد ایرانی است و مشابه خارجی هم ندارد و برخی ناموران عرصه هنر هم در فیلمها و سریال های صدا و سیما از عبارت : « شیتیل رو رد کن بیاد یا شیتیل رو بیا بالا » استفاده می کنند.
واژه دیگری که می توان به جای ریال استفاده کرد واژه چوق است که باز هم در فیلم ها و سریال ها بعضاً شنیده می شود و قطع به یقین فرنگی نیست ، حالا از کجا پیدا شده الله و اعلم. مابقی اسامی را بعد از برگشتن آقا رسول از بانه و همفکری با ایشان به عرض می رسانیم.

ارتش سرخ!

آورده اند تیمی در پایتخت بود که آن را سرخ جامگان پایتخت می نامیدند و در برخی جراید آنان را ارتش سرخ لقب داده بودند ولی عامه مردم آنان را پرسپولیس می نامیدند.
مربی شان مردی از دیار خوب رویان که او را آقا - دائی خطاب نمودندی و به لقب شهریاری مفتخر همی گشت و به بزرگان تیم وعده یک جام دادی چرا که « در خانه اگر کس است ، یک جام بس است.» اما چون لیگ به آخر رسیدی و در لیگ چهارم شدندی و در جام باشگاه های آسیا در بین چهار تیم ایضاً چهارم  ، فدراسیون چاره کار را در جام حذفی دید تا آقا دایی بد قول نشود. ابتدا امیری را اصفهان بگفتند که سپاهیان خود کنار بکش ، امیر مردانه جنگید و خود از سپاهیان جدا شد ولی دو تن از سردان مو بلند و سیه چرده سپاهیان در  واپسن دقایق نبرد توپ را به هوا شلیک نمودند تا در خوزستان با گرد و غباری که به چشمان قاضی میدان همی فرود آمد ،  پنالتی هایی مُسَلم نادیده انگاشته شوند که آقا دائی  هم در کمال تعجب بر این نکته صحه گذارد و سرخ جامگان راهی نبرد گاه آخر شدند.
در پایتخت نیز قاضی وقتی کارتی قرمز به قوی سفید انزلی نشان داد و قوی اعتراضی ننمود ، قاضی از این رفتار مردانه خوشش آمد و چند بار دیگر هم دست به جیب شد و دو پنالتی هم چاشنی کار کرد تا هم از نظر گل و هم از نظر بازیکن محروم خیال فدراسیون و آقا دائی از نبرد دوم راحت شود. اجازه بدهید بقیه اش را فارسی بگویم. در همه جای دنیا جام حذفی قبل از لیگ به پایان می رسد ، اما در کشور ما قهرمان جام حذفی بعد از لیگ می شود تا اگر یکی تیم های استقلال و پرسپولیس به جام باشگاه های آسیا نرسیدند ، از طریق جام حذفی راهی این دیدار ها شوند . البته خود فدراسیون هم می داند که این دو تیم در رقابت های باشگاه های آسیا گ‍ُلی به سرشان نمی زنند ولی چون 4 تا هوادار بیشتر از بقیه تیم ها دارند ، مسئولین فوتبال دلشان به همین خوش است که بگویند ، در فلان بازی باشگاه های آسیا ما بیشترین تماشاگر را داشتیم !

گفتم گوشمالی ، تو که کُشتیش!

بعد از اجرای قوانین جدید راهنمایی و رانندگی که از دهم اردیبهشت سال جاری آغاز شد ما یاد مبصر دوران راهنمایی افتادیم. این شیر پاک خورده قبل از آمدن معلم اسامی دانش آموزانی را که به زعم خودش نظم کلاس را به هم می ریختند ، در ستون بد ها و اسامی دانش آموزان مودب را در ستون خوب ها می نوشت. بعد هم تا می توانست جلوی اسم بی نظم ها ضربدر می زد. اما کافی بود شما چند لحظه ای دست به سینه و ساکت بنشیند ؛ اول ضربدر ها را پاک می کرد بعد هم اسم شما را از ستون بد ها پاک می کرد و در ستون خوب ها می نوشت! در آنونس های تبلیغاتی مربوط به معرفی جرایم رانندگی جدید ، گوینده ، زمانی که تخلفات حادثه ساز را با آب و تاب و هیجان بیان می کند ، مو بر تن انسان سیخ می شود و هر لحظه منتظر شنیدن جریمه ای سنگین و مخوف ( مثل تهدیدات قاضی شریفی در کمیته انضباطی فوتبال! ) هستیم ، اما چند لحظه بعد گوینده میزان جریمه را اعلام می کند : 72 ساعت توقف خودرو در پارکینگ ، 5 نمره منفی و  30 هزار تومان جریمه! و البته نمرات منفی هم بعد از 6 ماه رانندگی دست به سینه پاک می شوند!
من فکر نکنم قیمت یک فرهنگ 6 جلدی خدا بیامرز عمید بیش از 100 هزار تومان باشد لذا خرید این فرهنگ لغت به دوستان کمیته انضباطی ، راهنمایی و رانندگی و ... توصیه می شود. چون این بنده خدا عمرش را در راه روشن ساختن معانی کلمات و عبارات فارسی گذاشت. اما ظاهراً در سال های اخیر معنی برخی کلمات نظیر شدید ، سنگین ، برخورد قاطع و حتی جریمه تغییر کرده که این گونه جرایم پفکی را سنگین و این برخورد های مدرسه ای را ، برخورد شدید می نامند. به عنوان مثال در کشور کوچک کویت جریمه توقف در مقابل تابلوی « توقف مطلقاً ممنوع» توقیف خودرو و بازداشت راننده به مدت 10 شب می باشد. یا در برخی کشور های اروپایی مبلغ برخی از جرایم رانندگی به اندازه یک سوم قیمت خودرو می باشد. اما در کشور ما میزان شدید ترین جریمه رانندگی از خفیف ترین جریمه در برخی کشورهای اروپایی نیز کمتر است.
گویند زوجه ای با شوی تیتیش مامانی خویش در حال گذر از معبری بودند که جوانکی خام ، سخنی نا مربوط بر زبان راند. زوجه برنجید و از شوی خویش خواست جوانک را گوشمال دهد. مرد سمت جوانک رفت و سه بار بر پشتش زد وگفت : « بَد ، بَد ، بَد...» زوجه ندا در داد: « بس است ؛ گفتم گوشمالی تو که کُشتیش! »

نگرانی آقا رسول ازحذف سه صفر از پول ملی

 دیروز صبح که به مدرسه رفتیم والدین یکی از بچه ها را دیدیم که از معلم ریاضی در خواست ارفاق 3 نمره ای داشت تا فرزندش قبول شود. اما معلم ریاضی عنوان کرد که سه نمره ارفاق امکان ندارد ونمره ایشان 7 است و باید بیشتر تلاش کند. والدین هم با عصبانیت و غرولند و ... دفتر مدرسه را ترک کردند. ساعت بعد در اتاق دبیران در حال ریشه یابی دلایل توقع بیش از حد خانواده ها در دادن نمره به بچه هایشان بودیم که آقا رسول سرو کله اش پیدا شد و طبق معمول ریشه به دست ، راهکار هم ارائه کرد. آقا رسول عنوان کرد : « اصلی ترین دلیل در این قضیه ، مسئله کمیت است. عدد دو یا سه در جامعه و بازار محلی از اعراب ندارند و به دیده تحقیر به آنها نگاه می شود. تازه مردم به دو میلیون می گویند دو تومن ، شما دیگر چه توقعی از دو یا سه واقعی دارید. اگر کمیت نمره را تا 20000 بالا ببریم دیگر خانواده نمی تواند بگوید ، لطفاً 3000 نمره بدهید تا بچه من قبول شود! »
مدیر نگاهی به آقا رسول انداخت و گفت « مرد حسابی دولت دوره افتاده هر چی صفره داره جمع می کنه . آنوقت ما به نمرات صفر اضافه کنیم؟»
آقا رسول گفت : « مرد حسابی کشور هایی اقدام به حذف صفر از پول ملی  کرده اند که با پدیده ابر تورم ( hyper Inflation ) مواجه شدند. در کشور هایی نظیر برزیل ، ترکیه ، آلمان و زیمباوه ، چاپ بی رویه اسکناس در سایه سیاست های انبساطی شدید تورم نجومی به بار آورد. زمانی هم که تورم سه یا چهار رقمی شود ، ارزش پول ملی به شدت پائین می آید و عملاً از حیز انتفاع ساقط می شود. در این حالت دیگر پول قادر نخواهد بود وظیفه خود را به عنوان وسیله سنجش ارزش ( قیمت گذاری کالا ها و خدمات) ، واسطه مبادله و وسیله ذخیره ارزش( پس انداز ) ، ایفا نماید و مردم به جای پول ملی جانشین هایی برای آن می روند که مرسوم ترین آن نیز استفاده از پول خارجی ( مثلاً دلار ) است. در این کشور ها نیز حذف صفر ها بدون مهار تورم صورت نگرفت بلکه همزمان با سیاست های انقباضی مالی اقدام به حذف صفر کردند.»
بنابراین دولت باید در دو حوزه فعالیت کند ابتدا  اقدامات عملی و حقیقی برای مهار تورم از طریق اعمال سیاست های مالی و پولی منضبط ، سپس تغییر واحد پولی یا همان سیاست حذف صفر ها . در واقع اگر حذف صفر بدون کنترل و مهار تورم باشد این عمل که هزینه های زیادی را در بر دارد فقط برای صرفه جویی وقت در شمارش اسکناس ، سهولت در مبادلات ، نگهداری ساده تر حساب ها ، تراز ها و ارقام ، نقل و انتقال آسانتر پول و ... مناسب است و در بهبود اوضاع اقتصادی نقشی ندارد .»
اما اگر از لحاظ ... در این لحظه مدیر نگاهی به آقا رسول انداخت و گفت : « استاد ؛ اگر اجازه بدهید همکاران به کلاس تشریف ببرند ، ادامه بحث را بگذار ید برای گفتگوی خبری ساعت 5/10 !»

آقا رسول و ضمانت بانکی!

 دیروز صبح توی دفتر مدرسه نشسته بودیم که ناگهان صدای ترمز ماشین شنیدیم. کمی دوروبرمان را نگاه کردیم و متوجه شدیم صدای زنگ موبایل آقا رسول است! آقا رسول چند دقیقه ای با موبایلش صحبت کرد. طبق معمول صحبت از پول و چک و  بانک و... بود. صحبتش که تمام شد پرسیدم : « چی شده ، باز می خوای از چین شلوار کردی وارد کنی ؟ »
گفت : « نه قراره 50 میلیون تومان ضامن نصرت خان بشم.» گفتم: « نصرت خان دیگه کیه ، آشناست؟» گفت: « نه ، دقیقاً نمی شناسمش ، از آشناهای دور باجناقمه!»
مدیر گفت: « مرد حسابی ، با چه جراتی داری ضمانت کسی رو می کنه که نمی شناسیش؟ اگه دو روز دیگه حسابداری کل حقوقت رو به حساب دادگاه ریخت ، نیای اینجا گریه و زاری کنی! »
آقا رسول نگاهی به مدیر انداخت و چیزی نگفت. چند دقیقه بعد جوانک خوش تیپی ، خوشحال و خندان وارد دفتر شد. بعد هم راجع به شغلش و نحوه گرفتن وام های میلیونی ، چند دقیقه ای به ایراد سخن پرداخت. در این مدت هم آقا رسول مدارک مورد نیاز ضمانت را از منزل آورد.
نصرت خان ضمن مشعوف شدن از آشنایی با جمعی فرهیخته و به زعم خودش وارسته از ما خداحافظی کرد و به آقا رسول گفت: «ماشین آماده است؛ بفرمائید.» آقا رسول هم گفت: « نیازی به ماشین نیست ، پیاده می ریم. دفترخونه همین چهار راه بعدی است!» نصرت خان گفت: « دفتر خونه واسه چی ؟» آقا رسول گفت: « اگه زحمت نیست ، سه هکتار از زمین های کشاورزی تان یا سه دانگ از منزلتان را به نام بنده بزنید ، بعد از تسویه وام ، معامله را فسخ می کنیم!» نصرت خان با ناراحتی گفت: « یعنی شما به من اعتماد نداری؟» آقا رسول هم گفت: « نفرمائید قربان ، اگه بنده به حضرتعالی اطمینان نداشتم که ضمانت را قبول نمی کردم ، ظاهراً شما به امانتداری و صداقت بنده مشکوک هستید.»
نصرت خان با عصبانیت و بدون خدا حافظی دفتر مدرسه را ترک کرد. به آقا رسول گفتم: « مرد حسابی تو که نمی خواستی ضامنش ، بشی چرا بنده خدا رو تا اینجا کشوندی ؟ » آقا رسول گفت: « من کی گفتم ضامن نمی شم ، 50 میلیون که خوبه ، 500 میلیون هم بخواد ضامنش می شم ، ولی به شرطی که معادل مبلغ وام زمینی ، خونه ای ، کارخونه ای به نام من بزنه. بعد از تسویه حساب وام ، دوباره اموال را بهش بر می گردونم. » بعد هم این پیامک را برای همه فرستاد: « آرامش درونی ات را به هیچ چیز مفروش ، که چیزی گرانبها تر از آن در این دنیا نخواهی یافت.» سنت فرانسوا دسلز

کاهش مصرف بنزین با قرص مکمل!

بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها و لزوم مصرف بهینه سوخت ، راهکارهای مختلفی در راستای صرفه جویی در مصرف بنزین صورت گرفته است که ظاهر برخی از آنها چندان معقول نیست ولی آماراً مصرف سوخت پائین آمده است. این راهکار ها در چند ژانر قابل بحث و بررسی هستند:
الف) راهکار های فنی : اولین راهکار فشردن گلوی شیلنگ رابط بنزین با یک بست می باشد که تبلیغ این بَست شب و روز در صدا و سیمای خودمان قابل رویت است. با قراردادن این بست دور گلوی شیلنگ بنزین ، مصرف سوخت تا 50 درصد کاهش می یابد. البته به همین میزان هم از سرعت و توان خودرو کم می شود.( نظر کارشناسان دو غول بزرگ ماشین سازی ایران )
ب) مصرف قرص مکمل : امروزه استفاده از وسایل و محصولات مختلف مثل قرص ، گوشواره ، کمربند ، گوی ، توپ و ... در انجام اموری نظیر درمان لاغری و چاقی  ، ترک سیگار ، کاهش اشتها ، درس خواندن و .... رایج شده است. اخیراً قرص هایی هم به بازار عرضه شده است که علی الظاهر این قرص ها منجر به افزایش عدد اکتان (درجه آرام سوزی) بنزین می شوند و در نهایت بهبود احتراق، کاهش آلایندگی، از بین بردن رسوبات محفظه احتراق و در نهایت کاهش 25 درصد مصرف بنزین خودروها را به همراه خواهد داشت! جسارتاً به عرض برسانم این قرص ها همان قرص های روانگردان هستند که بعد از انداختن آن در باک ماشین ، موتور بیچاره خودور ، حالی به حالی می شود و به قول شاعر « پای کوبان می رود چون عاشقان تا پای دار». در ضمن استفاده از این قرص ها به نیتی غیر از کاهش مصرف سوخت ،  از نظر اخلاقی ایراد دارد. 
ج) انجام سفر های نشسته : ما یک آشنایی داریم که ایشان می فرمایند ما در اداره به ماموریت نشسته
می رویم!( چکار دارم اسم اداره رو بگم دو روز دیگه بچه های هلال احمر هم از دست ما شاکی بشن). در این اداره افرادی که مثلاً در دبیرخانه کار می کنند و امکان رفتن به ماموریت برایشان فراهم نیست ، از مزایای مالی ماموریت نشسته بهره مند می شوند. پس لزوماً برای سفر نیاز به مرکب ، ماشین ، برگه ماموریت و ... نیست و شاعر هم در این باره چه نیکو اشارت نموده است :
            بنشین و سفر کن که به غایت نیکوست                       بی منت پا گرد جهان گردیدن
البته سفر های نشسته حالات مختلف دیگری هم دارند. همین آقا رسول خودمان ، گاهی اوقات زنگ های تفریح سری به منزل می زند و بر می گردد. بعد به جای پاک کردن شیشه های کلاس ها ، شیشه های فضا پیما را پاک می کند و به عوالم دیگر سفر می کند ؛ که این نوع سفر فقط برای تفریح توصیه می شود و مسافرت دائم آن اعتیاد آور است.
د) سفر با باد : برنامه ریزی جهت استفاده از سایر انرژی ها ، نظیر انرژی های خورشیدی ، برقی و بادی هم بد نیست. البته شهرستان علی آباد در این راستا پیشقدم شده و کارخانه ماشین برقی هم دارد! ولی استفاده از بالون و پاراگلایدر و امثالهم بد نیست. حالا بالون 70 میلیون تومان است. یک پاراگلایدار دست دوم تمیز ، بی رنگ ، تازه تعمیر بیشتر از دو تومن نیست. همین مینودشت خودمان هم قطب پرواز با پاراگلایدر در کشور است. فقط سفر با آن به قول اکبر عبدی یک کم چیز می خواد ، دل و جرات!