طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

افسوس خوردن ما و پنل خورشیدی !

ما گاهی اوقات که با خودمان خلوت می کنیم ، یواشکی و دور از چشم بچه ها و عیال ، افسوس می خوریم که چرا با این همه دانش و سواد و معلومات! ، یک پست مدیریتی ، مدیر عاملی ، ریاستی ( بخش خصوصی و دولتی آن هم زیاد مهم نیست ) به ما پیشنهاد نمی شود تا بتوانیم منشاء اثرات خیر در جامعه شویم و خلق الله از نظرات و ایده های سوفسطایی و محیر العقول ما بهره مند شوند و خلاصه یک گوشه کار را هم ما بگیریم و گره از کار خلق بگشائیم. ولی چه کنیم که نه مدرک تحصیلی ما اجازه حضور در عرصه های انتخاباتی را می دهد و نه بند های ارتباطاتی قوی داریم تا در عرصه های انتصاباتی پیروز شویم. چند روز قبل دوباره این تفکرات مسموم و مخرب به ذهن مشوش ما راه پیدا کرده بودند و یواشکی داشتیم افسوس می خوردیم که ناگهان خبری در جریده ای توجه ما را به خود جلب کرد و پس از آن به خود نهیب زده و گریبان چاک داده که توقع بیجایی است توقع ما از رسیدن به پست و مقام و مسئولیت ... زهی خیال باطل چرا که اصلاً  مدیریت و حساب کتاب در عصر جدید همان جمله عقب مینی بوس عباس حسن قُراب است که «دو دو تا می شه 8 تا کی به کیه!» و ما را چه به این ... و امّا خبر مذکور ...
یوسف آرمودلی مدیر عامل سازمان انرژی های نو در نخستین همایش بومی سازی فناوری های نوین انرژی فرمودند:« خانوار های ایرانی می توانند با نصب 5/1 کیلو وات پنل خورشیدی به شبکه برق روی بام ها ، مصرف برق خود را 100 کیلو وات در ماه کاهش دهند که با قیمت کنونی 130 تومان به ازای هر کیلو وات در پایان ماه 13 هزار تومان صرفه جویی خواهند کرد. هزینه نصب این پنل ها بین 5 تا 6 میلیون تومان است! که بیش از دو برابر این هزینه ظرف بیست سال به خانواده ها بر می گردد!» ( روزنامه جوان – 23 خرداد 91)
حقیقتاً با وجود چنین دوستانی در سازمان انرژی های نو با این تفکرات نو و بدیع ، دیگر جایی برای عرض اندام انرژی های فسیلی و برگشت ناپذیر نمی ماند و الحق «دوش چه شب بود که در نیم شب / برق ز افکار تو جستن گرفت!» من فکر کنم این شیئی نورانی هم چند شب قبل در اقصی نقاط کشور به صورت اظهر من الشمس روئیدن گرفت برق افکار آقا یوسف بود. در واقع با اجرای این طرح تیر خلاصی بر پیکر نگرانی های دولت در خصوص کمبود برق در فصول گرم سال زده خواهد شد. البته ما که به حساب و کتاب جناب آرمودلی اطمینان داریم ولی عمو سیفی معتقد است بازگشت اصل سرمایه در صرفه جویی 13 هزار تومانی در ماه طی 40 سال رخ می دهد و برگشت دو برابر سرمایه طبعاً نیاز به 80 سال زمان دارد! درضمن حقیر اگر 6 میلیون پول داشتم به جای گذاشتن روی پشت بام آن را روی رهن خانه می گذاشتم تا با اجاره خانه ای بزرگتر یک مکان دنج برای افسوس خوردن دست و پا کنم که مجبور نباشم داخل کمد یا روی تراس افسوس بخورم! شاد باشید...

رابطه پرواز اکتشافی و داد پزشک!

از چند سال قبل که فرهنگستان لغت اختراع شد و گوش ما به جمال برخی لغات خلق الساعه مفتخر شد ، هر کس که قصد اشتغالزایی یا چشم هم چشمی دارد ، با تولید یک لغت جدید هم درد سر برای سایرین ایجاد می کند که بروند دنبال معنای لغت تازه به دوران رسیده حضرت آقا بگردند ، هم برای صاحب مسند شغل جدید گرفتاری می کنند که چطور خودش را به دیگران معرفی کند. یکی از این لغات با مسمی «داد پزشک!» می باشد که اخیراً در پزشکی قانونی پای به عرصه هستی نهاده است. قدم نورسیده مبارک... البته ما قبلاً کلماتی که با داد و بیداد همراه بودند زیاد شنیده بودیم مثل «دادشاه» که اتفاقاً نقشش را هم سعید راد بازی کرده بود! اما دادپزشک نوبر است. و امّا داد پزشک ...
احمد شجاعی رئیس پزشکی قانونی کشور: «داد پزشک به پزشکی اطلاق می شود که آموزش دیده و می داند که در چه مواردی گواهی فوت صادر کند و در چه مواردی کالبد شکافی نیاز است!» ( جام جم – 11 خرداد 91)
البته گمان نکنید ایجاد این سمت بابت تحولات مدرن و پسامدرن هزاره سوم به وجود آمده است ؛ نه آقا جان تمام این گرفتاری ها زیر سر بیمه است و این آتش از گور بیمه زبانه می کشد! چرا که پرداخت بیمه عمر مشروط به صدور گواهی فوت مستند است.( به گواهی فوت تخیلی ، 8 میلی متری و داستانی چیزی تعلق نمی گیرد ؛ حتماً باید مستند باشد!) عنایت داشته باشید که طبق قانون بیمه باید مردنتان هماهنگ با بیمه باشد تا بازماندگان از مزایای بی شمار بیمه بهره مند شوند.
«در مواردی مانند فوت بیمه شده در اثر خودکشی با مواد غیر مجاز ، شرکت در مسابقه سرعت ، پرواز های اکتشافی و آکروباتیک و هر نوع تمرین هوایی ، بیمه عمر پرداخت نخواهد شد ، لذا برخی از بیمه شدگان ( البته منظور نویسنده بازماندگان بیمه شدگان است ، چون کسی که از ارتفاع 30 هزار پایی سقوط کند ، علی الاصول توان رفتن به اداراه بیمه را ندارد!) برای دور زدن قانون به راه های دیگری از جمله پرداخت رشوه و استفاده از پزشکان بی تجربه استفاده می کنند.»( جام جم- 11 خرداد 91)
در همین راستا هم پزشکی قانونی تصمیم گرفته تا با آموزش برخی پزشکان به نام دادپزشک مانع از ضرر ادارات محترم بیمه شوند.
البته پیشنهاد می شود اداره بیمه به جای تهمت زدن به پزشکان و چسباندن انگ نچسب و چینی «دریافت رشوه و بی تجربگی» ، سوراخ سمبه های ادارات بیمه را بتونه کاری کند تا چندغاز اختلاسی! که در برخی شعب رخ می دهد ، مانع از ماجرا جویی و اکتشافات هوایی نشود! شب به خیر!

کار فرهنگی و آثار باستانی !

از قدیم گفته اند گرهی که با دست باز می شود را با دندان باز نمی کنند. این ضرب المثل امروزه هم مصدایق بی شماری در جامعه دارد که متاسفانه برخی از افراد در حال کشتی گرفتن با این گره ها هستند و حتی تلاشی هم برای استفاده از دستشان نمی کنند. منظورمان کدام گره است؟ گره ریز گرد ها ، آلودگی هوای تهران ، تخلفات رانندگی ، کاوش در حوزه باستان شناسی و قس علی هذا...
صحبت از باستان شناسی و حفاری غیر مجاز شد ، یاد فرمایشات جناب محمد رضا مرتضایی – عضو هیات علمی پژوهشگران باستان شناسی کشور- افتادیم که افاضات نموده اند:«حجم آثار تاریخی مدفون شده در کشور به قدری زیاد است که برای کنترل مناطق تاریخی با کمبود نیروی انسانی مواجه شده ایم و افراد سود جو و نا اهل با حفاری های غیر مجاز اشیا تاریخی را به خارج از کشور منتقل می کنند. در ضمن نباید به خاطر عدم حفاری و کاوش از یک منطقه ، حفاری های غیر مجاز انجام شود و بهترین راه برای حفاظت از این مناطق فرهنگسازی است!» ( همشهری – 17 خرداد 91)
ملاحظه فرمودید وقتی با کار فرهنگی می توان جلوی حفاری غیر مجاز عده ای سود جو و به زعم ایشان نا اهل را گرفت ، چرا غفلت کنیم و گره را با دندان باز کنیم. بهتر است با فرهنگ سازی جلوی حفاری های غیر مجاز را بگیریم و دوستان باستان شناس با مطالعات دقیق ، طی چندین هزار سال به مرور و یواش یواش ( طوری که به اشیاء آسیب نرسد) آنها را از زیر خاک خارج کنند! ما که قرار شد پایمان را به اندازه موکت حدود و ثغور معلوماتمان دراز کنیم ولی عمو سیفی ( سرایدار مدرسه) پیشنهاد می کند بهتر نیست در مناطقی که احتمال وجود اشیاء باستانی وجود دارد ، ستادی متشکل از دو باستان شناس ، نماینده دولت و جوانان علاقه مند و جویای کار تشکیل بدهیم تا زود تر این اشیاء را از زیر زمین خارج کنیم. وقتی چهار نفر نا اهل! با یک چراغ قوه و یک فلز یاب و یک بیل دسته کوتاه قادرند ، اشیاء عتیقه را از دل خاک خارج کنند ، به نظر شما یک گروه متخصص تازه تشکیل شده و کم تجربه نمی تواند این کار را در روز روشن انجام دهد و حتماً باید کار با رعایت تمام جوانب صورت گیرد.حتی ایشان معتقد است می توان از باستان شناسان خارجی هم در این امر کمک گرفت تا آثاری که سابقه و قدمت طولانی چند هزارر ساله دارند بیش از این در معرض خطرات طبیعی و انسانی نمانند. در ضمن همین که جلوی افزایش مصرف دخانیات ، قلیان ، مصرف بهینه سوخت و دارو و رفتار های پر خطر رانندگی را با کار فرهنگی گرفتید ، کفایت است خواهشاً در محافظت از آثار باستانی دور «فرهنگ و کار فرهنگی» را قلم بگیرید! شب خوش!

دستشویی های پورتال!

مجتبی عبدالهی ، معاون خدمات شهری شهرداری تهران:« تا آخر شهریور بیش از 3 هزار سرویس بهداشتی پورتال! و ثابت در شهر تهران نصب می شود.»( همشهری – 17 خرداد 91)
در این که در تهران کار های رو بنایی و زیر بنایی فراوانی در حال انجام است ، شکی نیست بر منکرش هم لعنت... چرا که برای «ساماندهی و نو سازی دستشویی های تهران» طرحی با همکاری معاونت عمرانی و زیبا سازی شهرداری تهران در حال انجام است و بعد از شهریور روم به دیوار ، اگر شهروندان تهرانی تنگشان بگیرد دیگر با مشکل سرویس بهداشتی مواجه نخواهند شد!
این همه ساخت و ساز و طرح در تهران در حال اجراست ولی باز هم عده ای نا شکری می کنند و تحمل دو تا قاشق ریز گرد و چهار مثقال آلودگی هوا را ندارند و دم به ساعت شکوه می کنند. در ثانی از قدیم گفته اند: هر که طاووس خواهد ، ویزای هندوستان گیرد... اینطوری که نمی شود هم هوای خوب ، هم کوه و جنگل ، هم دریا و رودخانه ... را با هم داشته باشید. در تهران همه چیز در هم است. مترو با فشار ، تیم فوتبال درجه یک با حاشیه ، مربی سه جامه با پول میلیاردی ، ورزش همگانی با ریز گرد و ...
بگذریم. نکته دیگر اینکه تا جایی که ما یادمان است و سواد ناقص و تبصره ای ما نشان می دهد ، کلمه پورتال (portal ) در قدیم به معنای درگاهی بوده و در زبان رایانه هم به معنای وب سایتی که باعث ورود شما به صفحات دیگر می شود.
البته من فکر می کنم منظور آقا مجتبی از پورتال ، دستشویی های پرتابل (portable toilets) بوده که به معنای دستشویی های قابل حمل می باشد. البته شاید هم ما اشتباه می کنیم و قرار است دستشویی های اینترنتی در تهران نصب کنند! و ما خبر نداریم. وقتی قبر اینترنتی و تابوت دیجیتال ساخته شده است که با ارسال پیامک صحت مشخصات متوفی به روز و بر خط (همان آنلاین سابق) به اطلاع بازماندگان می رسد ، احتمال ساخت دستشویی اینترنتی هم دور از ذهن نیست.
علی ایحال اگر غلط املایی و نگارشی است ، چاره دارد و می توان گردن خبرنگار یا تایپیست انداخت ولی اگر واقعاً قرار است دستشویی اینترنتی در تهران راه اندازی شود ، خواهشاً زیر ساخت ها را محکم بگیرید تا شهروندانی که تنگشان گرفته و رمز و پسورد را فراموش می کنند ، ویروسی یا هک نشوند ؛ طوری که یادشان برود برای چه کاری وارد پورتال شده بودند!

حاجت استخاره!

راستش را بخواهید ما زیاد از علم قضاوت سر در نمی آوریم و چون قلب مان هم اندازه قلب گنجشک است ، اصلا به درد این کار هم نمی خوریم. چون ممکن است یک پرونده اختلاس با یک خروار صفر به ما بدهند و ما هم بعد از شنیدن اظهارات متهمین از سر دلسوزی کرایه برگشت هم به آنها بدهیم و همه را از بیخ آزاد کنیم! چون تا اینجای داستان سه هزار میلیارد و یک شب هیچ کس گناهکار و بدهکار نیست و همه این بزرگواران که هر کدام چند صد میلیارد پول شستشو و بخار شو و ضد عفونی کرده اند متفق القول داعیه بی گناهی و عدم آگاهی از کار و برنامه های شرکتهایی را دارند که در آن رئیس بوده اند! و تمام ال سی دی ها را سر آقای «م آ خ» شکسته اند. البته به قول عمو سیفی جهل به قانون ، رافع مسئولیت نیست و قاضی تا دینار آخر را از حلقوم شان بیرون خواهد کشید.
بماند که هنوز رفتگر های انزلی و رشت و رامسر و اهواز و ... در حال جارو زدن و جمع کردن نمکدان های شکسته در این شهر ها هستند! آن چند نفری هم که بلانسبت روم به دیوار به موضوع شک کرده بودند بدون نیاز به استخاره ، مبنا را کمک به ضعفا و مستمندان و کار های عام المنفعه نهاده بودند و بی هیچ گونه منت ردای این خیر خواهی چند میلیاردی را به تن کرده و مشقات خدمت به فقرا را با جان و دل پذیرا شدند و کیف های چاق و چله خدمت به خلق را تقبل کردند.
نکته دیگر این که بسیاری از این دوستان اصلا نسبت به کلماتی نظیر اختلاس ، پول شویی ، اختلال در نظام اقتصادی ، تحصیل مال نامشروع ، جعل امضا و ...  آلرژی دارند و با شنیدن این کلمات تنشان کهیر می زند به اندازه دماع عمو سیفی! ( قصد توهین به دماغ مشار الیه را نداشتیم ولی خدا وکیلی چیز دیگری دم دستمان نبود)
علی ایحال با عنایت به اینکه برخی از متهمین حتی دیپلم هم نداشتند و با یک کپی شناسنامه و کارت ملی و با نوزده سال و مدرک دوم دبیرستان ، رئیس هیات مدیره شده بودند و 19 میلیارد تومان سهام شرکت به نامشان شده بود ، حق هم دارند که نسبت به این کلمات حساسیت داشته باشند. الغرض این دوستان اگر کمی صبر داشته باشند و به آبسرد کن های مدرن عادت کنند با کلمات دیگری نیز آشنا خواهند شد و آن وقت متوجه خواهند شد یک من ال سی چقدر کره می دهد و طناب فقط برای لباس پهن کردن و تاب بازی در جنگل نیست! ایام به کام!

بهره وری مستدام در بانک مرکزی!

بانک مرکزی: «گوشت ، شیر و ماست ارزان شد! بانک مرکزی گزارش داد در هفته منتهی به پنجم خرداد ، قیمت پنیر پاستوریزه ، تخم مرغ ، پرتقال درجه دو ،گوشت مرغ و قند افزایش یافت ولی قیمت ماست ، شیر ، پرتقال درجه یک ، زرد آلو ، طالبی ، هندوانه و سبزی های برگی اندکی افزایش داشته است. در ضمن سایر اقلام میوه و سبزی که تعدادی از آنها از نظر کیفی در سطح پائینی قرار داشتند ، به نرخ مصوب در میادین تره و بار عرضه شدند!» ( روزنامه ایران – 10 خرداد 91)
راستش را بخواهید ما چند سال قبل در یک اداره ای مشغول به کار بودیم که رئیس ما ( نَشرالله افکاره!) خیلی به شنیده ها وقعی نمی نهاد و شدید الحن به اصل « شنیدن کی بود مانند دیدن» معتقد بود. تا جایی که اگر یک کامیون جنس هم وارد اداره می شد شخصاً با فاکتور های خرید مطابقت می داد و برای اظهارات مسئول واحد سفارش دهنده ، جمعدار و امین اموال و انبار دار ، تره که خوب است ، پیتزای سبزیجات هم خرد نمی کرد!
بعد از گزارش بانک مرکزی در خصوص قیمت کالاهای اساسی از جمله هندوانه و طالبی! و دقت نظر دوستان حتی در مورد کیفیت اقلام عرضه شده در میادین ، به نظر می رسد دوستان آقا بهمنی هم زیاد به گزارشات مردمی اعتقاد ندارند و تا خودشان نبینند باور نمی کنند. البته ظاهراً این داستان « 22 دقیقه کار مفید در ادارات» هم مزید بر علت شده و حسابی بچه های بانک مرکزی را قلقلک داده و تصمیم گرفته اند بعد از رتق و فتق امور مالی ، پائین کشیدن نرخ سکه ، ایجاد توان در بازار ارز ، نظارت بر امور شعب ، ساماندهی و گل گرفتن درب موسسات مالی بدون مجوز ، ثبت نام اوراق گواهی به نام پیش فروش سکه ، ادغام و تخته کردن درب برخی بانک های خصوصی ، تهیه و توزیع نرم افزار های ضد اختلاس در شعب ، تقلیل نرخ اوراق گواهی سکه به 20 درصد ، تحویل سکه های ثبت نامی ، شناسایی مسئولان دارای تابعیت های دو گانه و ... از ساعت «هشت و بیست و دو دقیقه!» به کمک بر و بچه های ستاد تنظیم بازار و بهداشت بشتابند و نگذارند کار روی زمین بماند و در تنظیم بازار و نظارت بر کیفیت کالاهای عرضه شده مشارکت داشته باشند. حقیقتاً این تشریک مساعی و خدمت به همنوع و همکار قابل تقدیر و ستودنی است. اینجاست که شاخص ( TFP ) یا همان « ارتقای بهره وری کل عوامل» قابل تحقق است و استفاده بهینه از همه ظرفیت های موجود ، نیروی فیزیکی و انرژی صورت می گیرد و بی شک روح مخترع این شاخص از این همه توجه و بهره وری به وجد می آید! دست مریزاد... بهره وری عالی مستدام...

آب رفتن تهران!

آنهایی که فکر می کنند حل مشکلات تهران امکان پذیر نیست و تهران به آخر خط خود رسیده است و از پیری تهران سخن می گویند و می خواهند پایتخت را به شهر خودشان منتقل کنند تا به آنها هم بگویند بچه تهران! زهی خیال باطل! چرا که معاون محترم معماری و شهرسازی شهرداری تهران اعلام کرده است: « طرح تفصیلی شهرداری ، راه حل برون رفت مشکلات پایتخت است!»( اطلاعات – 6 خرداد 91)
ما تا قبل از این همیشه فکر می کردیم این تفصیلی یک نوع صفت است که فقط در درس زبان انگلیسی کاربرد دارد و  برتری شخصی را از چیزی یا شخص دیگری بیان می کند ولی بعد یادمان آمد آن صفت تفضیلی( comparative ) است و این طرح تفصیلی است و خود غلط بود آنچه می پنداشتیم. راستی وقتی با طرح تفصیلی کل مشکلات تهران قابل حل شده چرا کسی زودتر به این فکر نیفتاد. به هر حال جلوی ضرر را هر وقت بگیره منفعت است و به قولی از هر چه بگذری، سخن طرح خوشتر است!
یکی از دغدغه های مسئولین تهران گسترش بی رویه و قارچ گونه تهران بود که بی شک کنترل این کلان شهر در اندردشت را سخت می کرد که با اجرای طرح تفصیلی به سلامتی مشکلات تهران حل خواهد شد چرا که در این طرح برای هر پلاک و هر متر از تهران برنامه در نظر گرفته شده است. به گفته مهندس علیرضا جاوید این طرح نه تنها محدوده شهر را گسترش نداد بلکه از 750 کیلو متر مربع به 630 کیلو متر مربع کاهش داد! ما شنیده بودیم اورست هر سال 1 سانتی متر کوتاه تر می شود ، اما اینکه جاوید خان چطور یکهو هفتاد هشتاد کیلومتر مربع از تهران را کاهش داد الله و اعلم... البته کوچک کردن در تهران مد است. دلیل این مدعا ساخت واحد های بیست و پنج متری ، اعمال جراحی برای تخریب اضافه بنای بینی ( همان دماغ سابق) ، کوچک کردن شکم و قس علی هذا القیاس... می باشد ولی در مورد کوچک کردن تهران ما شخصاً نمی توانیم اظهار نظر کنیم چون اصلاً به ما مربوط نیست و از حوزه افاضات ما خارج است.
عمو سیفی هم که هر از گاهی نظرات سوفسطایی و هرمنوتیک ساطع می کند ، اینجا حسابی گیج شده و اعتقاد دارد این مقدار زمین را زمین خواران تناول کرده اند!
علی ایحال با عنایت به اینکه آب از سر تهرانی ها گذشته و به آلودگی هوا و زمین ، ریزگرد ها ، افزایش مختصر اجاره بها! ، شلوغی و ... عادت کرده اند و به قول شاعر « از سرگذشته را، به کلاه احتیاج نیست.» باز هم پیشنهاد می شود یک متر و یک قلم کاغذ برداشته و یکبار دیگر ابعاد خانه و کوچه شان را متر کنند ، نکند دو روز دیگر مدیون کسی شوند! از ما گفتن بود.

تزریقات شبانه!

جای بسی تعجب و شگفتی است که با وجود تذکرات دوستانه بچه های وزارت بهداشت مبنی بر عدم استعمال خودسرانه دارو و توصیه های ستاد مبارزه با دود و دم باز هم شاهد تزریق در سطح جامعه هستیم آن هم به صورت شبانه و مخفیانه! منظورمان کدام تزریق است؟ داداش من مثل اینکه شما هم آره؟! حواست کجاست؟
«با گذشت چند روز از طرح اتهام تزریق مخفیانه ارز دولتی به بازار آزاد و سودجویی برخی بانک ها ، مدیران شبکه بانکی و به ویژه مدیران بانک های متخلف سیاست سکوت را در پیش گرفته اند. رئیس کل بانک مرکزی از اقدام برخی بانکها مبنی بر تزریق مخفیانه ارز دولتی به بازار آزاد و نسبت به برخورد با مدیران متخلف هشدار داد.» ( همشهری- 9 خرداد91)
راستش را بخواهید من و عمو سیفی  اگر این خبر را از کسی جز آقا بهمنی شنیده بودیم باور نمی کردیم ؛ چون بازار شایعه و تهمت داغ است و هیچ کس به فکر آبروی افراد نیست و با کوچکترین جابجایی مالی و اختلاف حساب ، مدیران بانکها و بیمه را با اسامی مخفف به دادگاه و پاسگاه می کشند. نکته بعد اینکه تا جایی ما اطلاع داریم شبها که ما خوابیم بانکها تعطیل هستند و فقط آقا پلیسه بیداره ؛ در ثانی درست است در برخی بانکها یک مختصر اختلاسی! صورت می گیرد و چند غاز پول جابجا می شود ولی همانطور که در جریان دادگاه اختلاس سه با یک وانت بار صفر! دیدیم ، همه این جابجایی ها و تزریقات به نیت خیر و ثواب و امور خیریه بوده و تلاش های دوستان به جز بخشی که در کانادا سرمایه گذاری شده ، جای دوری نرفته است. در خصوص تزریق شبانه هم عمو سیفی چند روزی است که پیگیر ماجرا است و نتایج کشفیاتش را دیروز روی وبلاگش منتشر کرد. ایشان معتقد است در سلامت مدیران بانکی شکی نیست و این کار توسط آن موجوداتی انجام شده که در تبلیغات تلویزیونی بانک ... دیدیم. همان موجوات قد بلند خاکستری و انیمیشنی که چای نمی خوردند و شب تا صبح پشت کامپیوتر هستند و به امورات بانکی از طریق تلفنبانک و اینترنت می پردازند. دست مریزاد. مدیران به شما اعتماد کرده اند و پول ملت را دست شما داده اند ، آن وقت شما مخفیانه تزریق می کنید. از همان چای نخوردنتان معلوم بود عملی هستید و اهل تزریق! مگر می توان بدون خوردن چای تا صبح کار کرد!
اصلاً بانک مرکزی کار خوبی کرد که از حساب بانکها شبانه پول برداشت کرد. حالا کسری را از جیب مبارک پرداخت کنید تا حالتان جا بیاید. ان شاالله ویروس به هاردتان بیفتد تا دیگر حال تزریق نداشته باشید!

صادرات گربه ، واردات موش!

در گذشته موش و گربه در زمره موجودات مفید روی کره زمین محسوب می شدند و خطر چندانی برای نوع بشر نداشتند و با یک «پیشته پدرسوخته!» یا یک «جیغ ممتد» دو سه کیلومتر را عین پلنگ می دویدند و تا چند ماه سر و کله شان پیدا نمی شد. البته این موجودات در خدمت جامعه بشری هم بودند و علاوه بر خدمت رسانی در زمینه از بین بردن جاندارن موذی ، موجبات افزایش غلظت ذوق هنری افراد را نیز فراهم می کردند تا جایی که راجع به آنها کتاب نوشته می شد ، شعر سروده می شد ، ضرب المثل اختراع می شد ، کارتون درست می کردند و قس علی هذا القیاس...
اما چند سالی است که موش ها و گربه های تهران پایشان را از موکت شان درازتر کرده اند و از موقعی هم که تنشان به همشهریان نروژی شان خورده ، پر رو تر و  جسورتر! شده اند و دیگر از انسان ها نمی ترسند ، و به دلیل جهش های ژنتیکی و افزایش وزن ، تله موش و سم هم روی آنها تاثیر ندارد.
البته ما خدای ناکرده قصد ترساندن شما را نداریم که از فردا برای بیرون آمدن از منزل یک گوشتان به رادیو باشد تا از میزان آلودگی هوا مطلع شوید ، یک گوشتان هم به دیوار تا ببیند موش دارد یا نه! چرا که بر و بچه های شهرداری قرار است با طرح های زیر دمار از روزگار این موش و گربه های چاق و چله در بیاوردند:
الف) صادرات گربه: رییس ستاد محیط زیست شهرداری تهران فرموده : «احتمال دارد گربه ها را به کشورهای آسیای شرقی صادر کنیم زیرا گوشتی لذیذ برای مردمان این منطقه محسوب می شود!» یک تیر و چند نشان می گویند در این طرح خلاصه شده است.
ب) استفاده از امواج مغناطیسی: یکی از راهکار های مدرن و کم درد سر برای از بین بردن این موجودات است ؛ به شرطی جسارت آنها باعث نشود با این امواج سمفونی اجرا کنند!
ج) عقیم سازی : یکی دیگر از شیوه های جلوگیری از زاد و ولد ، عقیم سازی است که فعلاً این جانداران زیر بار نرفته اند ولی مقرر گردید طی یک فراخوان عمومی از موش ها و گربه ها درخواست شود به صورت داوطلبانه به مراکز مورد نظر مراجعه کنند. چون تجربه نشان داده در این یک مورد اسثتناً توسل به زور بی فایده است!
در ضمن دور طرح خرید موش و گربه توسط شهرداری و عقیم سازی آنها را قلم بکشید ، چرا که شهرداری بوشهر دو سال پیش تصمیم گرفت به ازای تحویل هر موش 1500 تومان پرداخت کند که یک هفته بعد اولین کشتی چینی با محموله موش چشم بادامی در یک اسکله رسمی پهلو گرفت!

از هر چه دود ملولم و قلیانم آرزوست!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کاغذ بازی یا اریگامی

از قدیم گفته اند :« اعتراف به نادانی دانایی و اقرار به ناتوانی توانایی است » برادر من مجبور که نیستی. وقتی راجع به موضوعی اطلاعات نداری ، چرا اظهار نظر می کنی ؛ اگر حرف نزنی هیچ کس انگ لال بودن به شما نمی زند. مطمئن باشید.خیالتان هم تخت... البته شما که سالارید منظورمان این عمو سیفی ( سرایدار مدرسه ) همه فن حریف است. دیروز ما در مدرسه در حال بحث و گفتگو درباره کاغذ بازی در ادارات بودیم ، ایشان طبق معمول پا برهنه وارد بحث شد و راجع به تاریخچه « اریگامی» افاضات کرد!

خدا راه راست را به سمت ایشان متمایل کند چون امیدی به تمایل ایشان به راه راست وجود ندارد. بگذریم. بسیاری از افراد گمان می کنند که بروکراسی اداری یا همان کاغذ بازی از آفت های سیستم های اداری محسوب می شود ؛ در صورتی که بروکراسی از مزایای سیستم اداری محسوب می شود و در سایر مشاغل یدی و بخش خصوصی دیده نمی شود. مزایای این رویکرد در چند ژانر قابل بررسی است:

الف) رفع مشکل اشتغال : با توجه به اینکه یکی از دغدغه های اصلی خانواده ها در سال های اخیر ، مشکل اشتغال است ، با تخصصی کردن امور و سپردن هر بخش از کار به یک کارمند متخصص  ، نیاز به کارمندان بیشتری خواهیم داشت و می توانیم اشتغال ایجاد کنیم و جوانانی را که حال کار کردن دارند ، سر کار بگذاریم.

ب) ایجاد پست های مدیریتی جدید: با تخصصی شدن مشاغل در ادارات پست های جدید نیز وجود می آیند مثل مسئول نظارت بر اداره امور کلاس ها در دانشگاه ها یا مسئول پیگیری مصوبات کمیته پیگیری مصوبات تصویب شده! که تا حد زیادی مشکل کمبود پست های مدیریتی مرتفع می گردد.

ج) جلوگیری از فشار کاری و فرسودگی شغلی : بعد از تخصصی شدن امور باطبع فشار کاری کمتری به کارمندان وارد می شود و قطع به یقین در انجام وظایف محوله بهتر و کار آمد تر ظاهر می شوند. نقداً هم سرانه کار مفید در ادارات 22 دقیقه در روز است و در تلاش هستیم تا این رقم را به زیر 10 دقیقه برسانیم.

د) احیای سنت های فراموش شده: در سال های اخیر به دلیل تبدیل سبک زندگی به زندگی ماشینی و صنعتی ، ارتباط افراد با یکدیگر ، به سلام و احوال پرسی در راه پله یا یک بوق و چراغ دادن در کوچه خلاصه شده است. با گسترش فرهنگ کاغذ بازی در ادارات و تعدد رفت و آمد اربابان رجوع به ادارات چه بسا زمینه دوستی های ماندگار ( مثل دوستی های دوران مدرسه و خدمت ) و حتی زمینه فامیل شدن و باداد بادا مبارک بادا و ... به سلامتی فراهم شود.

 

 


حل مشکلات در حمّام!

این که فکر کنیم حمّام در گذشته فقط جای شستشو و استحمام بوده ، چندان درست نیست و برخی اختراعات و اکتشافات و حتّی قتل ها در همین حمّام رخ داده است. مشهور ترین و معروف ترین آنها نیز ، کشف علمی توام با فریاد های اورکا اورکای جناب ارشمیدس می باشد که کاشف به عمل آورد که هر جسمی که در آب قرار گیرد به اندازه ی آبِ هم حجمِ خودش سبک تر می شود.( البته در آن زمان کلی هم حرف و حدیث پشت سر ایشان مطرح شد و حتی شایع است که چند روزی را هم به خاطر این کشف حجاب در کمیته انضباطی سپری کرده است! ) در سال 1967 هم مخترعی به نام جان شپرد بارون در حال دوش گرفتن طرح اولین دستگاه ATM جهان به ذهنش خطور کرد. در هفته های اخیر «گریم اوبری» قهرمان دوچرخه سواری در زمان حمام گرفتن به طراحی یک دوچرخه جدید غیر معمولی پرداخته و امیدوار است بتواند با آن رکورد سرعت زمینی را بشکند. علی الظاهر جناب مولوی حق داشت که می فرمود: « نقشه هایی کاندرین حمام هاست!» منتهای قضیه آدم باید حواسش را جمع کند و این نقشه ها را رمز گشایی کند ؛ نه اینکه مثل عمو سیفی ( سرایدار مدرسه ما ) موقع حمام آواز بخواند! البته از روزی که پیامک خود انصرافی دریافت کرده سرش به سنگ خورده و در مصرف آب صرفه جویی می کند و دیگر کبکش خروس که خوب است گنجشک هم نمی خواند و وقت حمام سه سوته خودش را گربه شور می کند و خلاص... علی ایحال با توجه به موقعیت استثنایی حمام و امکان بروز استعداد های بالقوه برخی افراد ، پیشنهاداتی در خصوص استفاده بهینه از حمام ارائه می شود:
الف) یارانه حمام به افرادی که احتمال به منصه ظهور رسیدن استعداد های بالقوه شان وجود دارد تعلق گیرد تا به جای گذران وقت در کتابخانه عمومی و پشت رایانه وقت بیشتری را درحمام بگذرانند.
ب) حمام های عمومی دارای خزینه های شیک و مدرن احیا شوند تا دوستان نخبه در کنار هم ، علاوه بر تبادلات افکار علمی از مشت و مال دلاکان شیرین سخن هم بی بهره نمانند.
ج) با احیای حمام های سنتی زمینه اشتغال برخی از بیکاران به صورت دلاک ، تون چی ، جامه دار و ... فراهم شود.
امید است با اتخاذ تصمیمات اصولی شاهد روز هایی باشیم که حمام ها به جایگاه اصلی خود که همانا رمز گشایی از اسرار علمی و تقویت خطور فکر های بکر به ذهن افراد می باشد ، برسند. عافیت باشد!