طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

اعلام نرخ رسمی هدایای زمستانی!

 

اعلام نرخ رسمی هدایای زمستانی!

ما ایرانی ها رسم و رسوم درست و حسابی و با اتیکت زیاد داریم. از شب چله و نوروز و چهارشنبه سوری گرفته تا هفت سین و صله رحم و ... اما هدیه دادن و گرفتن نیز یکی دیگر از رسوم سنتی و قدیمی ما ایرانیان است که از دیر باز در جای جای این کهن بوم و بر رونق داشته است و در هر سنی این سنته جاریه لذت خودش را دارد.  هر چند از قدیم و ندیم گفته اند در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ولی با توجه به نزدیکی انتخابات ممکن است شائبه هایی در خصوص این سنت پسندیده و نیکو در سطح جامعه منتشر شود تا جایی که ملت کلهم دور هدیه دادن و هدیه گرفتن را قلم بکشند. البته این فرآیند از این پدیده های نو ظهور هم نیست و به شهادت تاریخ در گذشته هم رد و بدل کردن هدایای تپل هم مرسوم بوده و مردم وقتی ذوق می کردند با بر انداز کردن یکدیگر با توجه به شَمای ظاهری طرف به هم هدیه می دادند. سند منظوم: «چو بابک شنید این سخن گشت شاد . . . بر اندازه شان یک به یک هدیه داد» (البته منظور از بابک در این شعر ، پدر «اردشیر بابکان»، بنیانگذار امپراتوری ساسانی است و هیچ ربطی به ب ز و سایر حروف اختصاری ندارد!) اما ظاهراً در عصر جدید هدیه دادن و هدیه گرفتن آن هم در فصول سرد سال که به انتخابات نزدیک می شود، کمی رنگ و بوی سیاسی به خود می گیرد و نیت افراد زیر سوال می رود! علی ای حال با عنایت به ریشه دار بودن این فرهنگ و لزوم اشاعه آن به شکل صحیح و مرسوم و متداول چند پیشنهاد ارائه می شود:

الف) فرهنگ سازی: پیشنهاد می شود اقوام رسانه ای همچون عموهای فیتیله ای، عمو قناد، خاله شادونه، عموپورنگ،عمو مهربون، خاله رویا و ... در برنامه های خود روی فرهنگ دریافت هدیه علی الخصوص هدایای زمستانه کار کنند و فرهنگ سازی کنند تا دو روز دیگر که بچه ها بزرگ شدند در سایر فصول سال هم به دیگران هدیه بدهد و توزیع آن را به فصول سرد سال و نزدیکای اسفند موکول نکنند!

ب) اعلام نرخ رسمی: بسیاری از افراد بعد از اینکه مشکل شان در اداره ای حل شد یا از غذای رستورانی خوششان آمد و یا از ذغال و طعم تنباکوی قلیان سرایی کیفور شدند، معمولاً به صورت خود جوش و داوطلبانه مبلغی به عنوان انعام پرداخت می کنند. پیشنهاد می شود نرخ رسمی و قانونی این قبیل پرداختی ها نظیر انعام، پول چایی، پول ناهار، کادویی عروسی، شاگردونی بچه ها، عیدی و ... مصوب شود تا هر دریافت و پرداختی غیر قانونی اعلام نشود و شائبه پول کثیف و چرکی و نجس و ... از بین برود.

پ) ستاد نظارت بر هدایا: در خاتمه پیشنهاد می گردد دولت با راه اندازی ستاد نظارت بر هدایای زمستانی و رصد افرادی که بیش از حد مجاز مبادرت به توزیع هدایای زمستانی می کنند، نسبت به قطع یارانه آنها اقدام کند و آنها را تهدید کند در صورت ادامه این روند ، نام آنها را به صورت اختصاری منتشر خواهد کرد!

راه اندازی رشته گمانه زنی در دانشگاه ها!

 

راه اندازی رشته گمانه زنی در دانشگاه ها!

در طول سال های اخیر با وجود اینکه بیکاری بلای جان مردم شده است و اکثر خانواده ها چه خودشان چه فرزندان شان با این بلیه کمر شکن و استخوان خرد کن دست به گریبان هستند، ولی باز جای شکرش باقی است که مشاغل جدیدی در حال شکل گیری هستند. البته منظور از مشاغل جدید پوشیدن لباس کمیک و ایستادن در جلوی پیتزا فروشی، داد زن جلوی ترمینال و عکاسی، پلاک مخفی کن در محدوده زوج و فرد ترافیک، نصاب ماهواره، گریه کن و مجلس پر کن، شیر دوش مار سمی، جمع آوری و فروش عقرب، سین کار تلگرام، فالوئر فروش و ... نیست. منظور حقیر شغل شریف گمانه زنی است. گمانه زنی و نیت خوانی بر اساس مستندات و منابع رسمی و غیر رسمی از جمله شغل های پست مدرن و نو ظهور است که فرد با هر منصب و مقامی و یا با هر مدرک تحصیلی می تواند نسبت به تصدی آن اقدام کند و در خصوص مسائل کلان مملکت و یا حتی سایر بلاد دنیا اظهار نظر کند و ساعت ها، روز ها، ماه ها و سال ها تلاش محققان و کارشناسان را مثل چای نپتون در گازوئیل لیتری فلان قدر تومان بزند و بیرون بیاورد!

مثلاً دولت برای فشار نیامدن به اقشار مرفه و بدون درد و خونریزی در حال برنامه ریزی در خصوص حذف تدریجی و لایه لایه به یارانه است ولی این جماعت گمانه زن و نیت خوان، معتقدند دولت کریمه برای از دست ندادن رای افراد ثروتمند یارانه آنها را قطع نمی کند! به حق چیزهای ندیده و نشنیده! در مبحث مسائل اقتصادی برخی از این افراد که تفاوت ساختاری ال سی و ال سی دی و سوئیفت و سوئیچ، ریمیل و ایمیل را نمی دانند، بعد از برجام در خصوص باز و بسته بودن سوئیفت اظهار کردند و فتوحات پسابرجامی دولت را زیر سوال بردند و به گفته برخی رسانه های ماجرا جویی پسابرجامی کردند. در صورتی که سوئیفت باز است اما اینکه چرا کشورها جرات نمی کند با ما قرارداد ببندد از نفهمی خودشان است؛ شاید هم چون فکر می کنند فقط باید به ایران صادرات داشته باشند، باز و بسته بودن سوئیفت برایشان چندان مهم نیست. چون به اندازه کافی پول ایران نزدشان بلوکه شده است!

البته این روزها گمانه زنی در لایه ها و ژانر های مختلفی دیده می شود و هر ژانر نیز طرفداران و منتقدان خاص خودش را دارد. گمانه زنی در ژانرهای نظیر ژانر تخریبی، تاریخی، تدریجی، خیالی، سیاسی، اقتصادی، ورزشی، آموزشی، بهداشتی، انتخاباتی و ... که پرداختن به آنها از حوصله این مقال خارج است. علی ای حال از آنجا مشکل بیکاری در مملکت فراگیر شده است و دولتمردان همگی در تلاشند تا آمار اشتغال را یک تکان اساسی بدهند پیشنهاد می شود رشته گمانه زنی در دانشگاه ها راه اندازی شود. با این شیوه علاوه بر کلاسیک شدن مقوله گمانه زنی، دانشگاه ها هم از نظر مالی رونق می گیرند. این طوری هم چرخ آموزش می چرخد هم زبان یک عده که منبعد کلاسیک گمانه زنی می کنند و درباره بالا و پائین شدن نرخ دلار و سکه، قیمت خودرو، آپارتمان و ... فله ای آمار نمی دهند! 

بوی اختلاس!

بوی اختلاس!

خوشا به حال گذشتگان و درگذشتگان... خدا وکیلی شاد زیستند و خوش جهانی داشتند...

وقت سحر که صبا برایشان بوی زلف یار می آورد، صدای سخن عشق را هم که می شنیدند، ملائک را هم که هنگام در زدن میخانه می دیدند، صبحدم هم ز چنگ زهره نوای خوش نیوش می کردند و این اواخر هم به جای ساغر و پیاله با کوزه می انگوری سر می کشیدند! حقیقتاً دیگر چیزی کم نداشتند. فقط یارانه نمی گرفتند که آن هم الان گرفتن یا نگرفتنش چندان توفیر ندارد!

صرف نظر از شرح مفترقات و مشکلات موجود در جامعه فعلی که قابل قیاس با ایام ماضی نیست، که باعث شده افراد بسیاری انگیزه کار کردن و تلاش نداشته باشند، هنوز افرادی هستند که حقیقتاً پشت کار، مرام و کردار شان خدا قوت و دست مریزاد دارد... گلی به گوشه جمال شان؛ شیر غنی شده و بدون پالم مادر حلال شان باد... بله درست حدس زدید. قاطبه شریف دانشمندان ... باور بفرمائید دانشمندی که با یارانه 45 هزار تومان، سبد کالا و حقوق پایه کارمندی زیر خط فقر، در زیر زمین یا انباری مسکن مهر استیجاری اش، ابداع و اختراع و اکتشاف می کند، ایده و فرضیه و نظریه می دهد، عنصر تناوبی به جدول مندلیف اضافه می کند و قس علی هذا... دست مملی و ای والله دارد! درود به شرفت...

در همین راستا و با وجود گرانی های اخیر که قطعاً روی ملزومات و وسایل تحقیقات هم اثر گذاشته است، اخیراً دانشمندان کشف کرده اند دماغ علاوه بر ایفای نقش بویایی و چشم هم چشمی ( در بحث تخریب اضافه بنا و اعمال جراحی زیبایی و پولیپ و ...) قادر است بوی بیماری را تشخیص دهد.

بیش از 200 مطالعه نشان می دهند که گیرنده های بویایی می توانند دامنه وسیعی از عملکرد های ناشناخته ای را در خارج از بینی داشته باشند. از این قابلیت می توان در تشخیص و درمان بیماری هایی مانند سرطان استفاده کرد. محققان معتقدند گیرنده های بویایی در چندین فرآیند فیزیولوژیک و پاتوفیزیولوژیک از جمله مسیر یابی، رشد سلولی و ترشحات نقش دارند. ( به نقل از جراید)

ملاحظه فرمودید. یعنی این دماغی که ما فکر می کنیم فقط برای عمل کردن و پز دادن است، کلی خواص منحصر به فرد و جادویی دارد و حتی شاید در آینده خواص دیگری از آن کشف شود که احتمالاً دماغ عملی ها از آنها محروم باشند!

با این وجود ضمن خدا قوت ویژه محضر عزیزان دانشمند پیشنهاد می شود حالا که دست دوستان در دماغ است ببخشید یعنی در حال کار کردن کردن روی ویژگی های دماغ هستند، در خصوص احتمال شناسایی و ردیابی اختلاس، رانت خواری، ویژه خواری و سایر پدرسوخته بازی های رایج از طریق دماغ تحقیق کنند. در ضمن چون اکثر این اقدمات بو دار هستند، احتمال این کشف که در آینده نزدیک بتوان با بو کشیدن، رد اختلاس و سایر مفاسد اقتصادی را پیگیری کرد، چندان دور از ذهن نیست! در این صورت نهاد های نظارتی دعاگوی وجود عزیزان دانشمند خواهند بود! 

رویاهای کودکانه در انتظار تصمیمات مردانه!


رویاهای کودکانه در انتظار تصمیمات مردانه!

 به قلم وحید حاج سعیدی؛

امروزه کودکان کار در بسیاری از کوچه و خیابان های شهر ها و روستا ها دیده می شوند. در اطراف فروشگاه های بزرگ، چهار راه ها، پارک ها، ترمینال اتوبوس رانی و ... با بسته های باطری، آدامس، شکلات، گل، بیسکوئیت، آدامس، جوراب، فال و ... شاید خیلی از ما ها از روی دلسوزی و ترحم از آنها خرید کرده باشیم.

بنا به تعریف کارشناسان «کودکان کار» به کودکانی اطلاق میشود که به دلیل نابسامانیهای خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... از آموزش، بهداشت فردی، امنیت، تغذیه، بازی و برابری در برخورداری از نیازهای سنی و کودکانه محروم مانده اند و ناگزیر توسط والدین و یا کارفرمایان به کار در کارگاهها، خیابانها، منازل، کوره پزخانهها، مزارع، ترمینالها، پای دار قالی، حمل کالاهای قاچاق و یا کار در خیابان مشغول میشوند.

البته کودکان کار در سایر شهر های استان به انواع دیگری از کار ها مشغول هستند و کمتر در سطح شهر ظاهر می شوند. کار در مزارع کشاورزی، دامداری ها، چرای دام در مراتع، نانوایی، مغازه، کوره پز خانه، ترمینال و دستفروشی در مکان های ثابت نظیر فروش نان، جمع آوری زباله و مواد قابل بازیافت و ... از دیگر انواع کار کشیدن از نسلی است که در این سن تحصیل و تفریح ضروری ترین نیاز های آنان است.

از سوی دیگر در جامعه امروزی، به دلایل مشکلات اقتصادی و حتی مشکلاتی نظیر داستان اداره کار و پرداخت حق بیمه و شکایت و ...  اکثر صاحبان حرف ترجیح می دهند به جای استخدام کارگر از فرزندان خود در انجام امورات اقتصادی استفاده کنند. هر چند کار در سنین پائین باعث آشنایی کودک با مشکلات زندگی می شود و ممکن است قدر پول را بیشتر بداند و با زحمات والدین آشنا شود ولی این امر نباید به اجبار و تحمیل فشار باشد. ذکر این نکته ضروی است که پنهان کردن آمار و سیاه نمایی خواندن موضوعاتی از این دست نه تنها چاره کار نیست بلکه باعث می شود مسائلی از این دست به یک فاجعه انسانی تبدیل شوند و روز به شاهد افزایش چنین مشکلات اجتماعی در سطح کشور باشیم.

 

محرومیت از حقوق اولیه انسانی نظیر احترام و رعایت شان انسانی، و محرومیت از حق ادامه تحصیل از اولین تبعات ورود زود هنگام به عرصه کار می باشد که کودکان کار با آن مواجه هستد. بلوغ زود رس، اعتیاد، بیماری های واگیر دار و عفونی،  ایدز، هپاتیت، انواع آسیب های اجتماعی و روانی، تجاوز به عنف، افتادن در دام اعتیاد و مواد دخانی، ورود به باند های سرقت، مافیایی و قاچاق مواد مخدر و ... از دیگر خطراتی هستند که کودکان کار را تهدید می کنند. متاسفانه به دلیل فراهم بودن زمینه خلاف به دلیل تبعیت از گروه همسالان و سکنی در منطقه ها و سکونت گاه هایی که عمدتاً محل آمد و شد افراد شرور و ناسالم می باشند، این کودکان معصوم زود تر از آنچه که فکر کنیم وارد دنیای خلاف و عرصه خلافکاری می شوند.

بی شک رسیدگی ریشهای به این قضیه و حل معضل کودکان به صورت دائم یک تصور خیالبافانه است. اما همکاری سازمانهای دولتی و سازمان های مردم نهاد می تواند دست کم در فراهم کردن بخشی از نیاز های عاطفی، تحصیلی، مالی و ... این کودکان تاثیرات مثبت داشته باشد.

اگرچه حتی هنوز درست مشخص نیست کدام نهاد قرار است مسئولیت رسیدگی به وضعیت کودکان و نوجوانانی را به عهده داشته باشد که به جای بازی در محیط های کودکانه و نشستن پشت نیکت های مدرسه در سرما و گرما به رهگذران التماس می کنند.

علم تاج 104

به نام خدا ‏

کلاس بیست: پولی ترین آموزش و پرورش دنیا شدیم

علم تاج: البته برای برخی موسسات و صدا و سیما!‏

کلاس بیست: کیسه کش پشت مصطفی تاجزاده در مجتمع مسکونی استانداری چه کسی بود؟

علم تاج: عجب سوال سختی!‏

تابناک: کشته شدن یکی از مظنونان به قتل قاشچقی

علم تاج: بقیه هم به درک واصل می شوند!‏

تابناک: مصاحبه انگلیسی جواد خیابانی سوژه فضای مجازی

علم تاج: هر کسی را بحر کاری ساختند. . .  میل آن را در دلش انداختند!‏

تابناک: کرج در یک سال گذشته تنها دو ماه شهردار داشت

علم تاج: بقیه شهر ها هم که 12 ماه شهردار داشتند فرق زیادی با کرج ندارند!‏

تابناک: ابهامی که یک نماینده مجلس مطرح کرد؛ پذیرش ۷۳۱ دانشجو از «در پشتی» در دانشگاه‌های کشورمان؟!‏

علم تاج: این برای من و شما ابهام است برای از ما بهترون واقعیت!‏

آفتاب یزد: اقدام اعتماد آفرین شهردار یزد؛ اول حقوق کارگران، بعد حقوق مدیران

علم تاج: اقدام اعتماد آفرین یا شوی مدیریتی؟! مرد حسابی خدا وکیلی اگر مدیران 6 ماه هم حقوق نگیرند، برایشان ‏مشکلی پیش می آید؟! ولی کارگر؟!‏

آفتاب یزد: کوچ برخی خلبان ها به ایرلاین های هندی

علم تاج: فکر کنم ما معلم ها هم باید کوچ کنیم!‏

اعتماد: مسئولان کاربلد نیستند؛ کار بلد ها مسئول نیستند

علم تاج: این حرف را باید با آب طلا نوشت ‏

ایران: شفیع برای مرگ جوان بود

علم تاج: بله حق با شماست. با این بازنشسته هایی که هنوز دارند مدیریت می کنند و ... واقعاً جوان مرگ شد! ‏

همدان پیام: 5 هزار غار کشور شناسنامه دار شدند

علم تاج: مملکت چقدر سوراخ سمبه داشت ما خبر نداشتیم!‏

گلستان ما: آیت ا... قدمی‎ :‎عالمی که خود از زیاده‎خوران است نمی‎تواند به زیاده‎خوارن اعتراض کند

علم تاج: حاج آقا کو گوش شنوا؟!‏

رجا نیوز: شاخ به شاخ شدن پراید و تانکر سوخت حادثه آفرید

علم تاج: لابد انتظار داشتید جشن عاطفه ها یا رقابت شانه به شانه خلق شود! ‏

رجا نیوز: ماده مخدر ماری جوانا در کانادا آزاد شد

علم تاج: خوش به حال خاوری... از این به بعد می تواند ماری جوانا مصرف کند تا دوری وطن را راحت تر تحمل کند!‏

رجا نیوز: روحانی با پیشنهاد افزایش حقوق کارمندان موافقت کرد

علم تاج: راضی به زحمت نبودیم! همین که حقوق مدیران و مسئولان رده بالا افزایش پیدا کند، انگار حقوق ما زیاد شده ‏است! ‏




نه هر که سر بتراشد، انگلیسی داند!

نه هر که سر بتراشد، انگلیسی داند!

ماجرای انگلیسی صحبت کردن جواد خیابانی با مربی تیم ملی فوتبال بولیوی که ایشان هم چندان از این دانش بهره نبرده بودند، سوژه بسیاری از نویسندگان و حتی کاربران فضای مجازی شد. جواد خیابانی که ظاهراً دانشجوی دکتری می باشند یک بار دیگر بر بی در و پیکر بودن نظام آموزشی ( دستکم برای عده ی کثیری) صحه گذاشتند و نشان دادند بدون داشتن صلاحیت های علمی و سواد آموزشی لازم، می توان در مقاطع بالا تحصیل کرد، گلاب به رویتان حتی دکتری گرفت و کتاب ترجمه کرد و در رسانه ملی با مربیان خارجی به زبان انگلیسی مصاحبه کرد!  

کسانی که زبان انگلیسی را به صورت کلاسیک آموخته اند و به این زبان تسلط دارند نیک می دانند که یادگیری این زبان به مراتب آسان تر از بسیاری از زبان های اروپایی است.

در دسترس بودن منابع دیداری و شنیداری فراوان، نداشتن دستور زبان پیچیده و غیر قابل هضم ، خنثی بودن کلمات یا جنسیت نداشتن کلمات در زبان انگلیسی، وجود واژه های مشترک بین زبان انگلیسی و سایر زبان ها حتی فارسی، تعداد کم استثنائات و دربرگیری این  زبان در اینترنت و بسیاری از مناسبت ها و رویدادهای جهانی آن را در زمره یکی از آسان ترین و محبوب ترین زبان های دنیا قرار داده است. با این وجود باید بپذیریم یادگیری این زبان به سادگی و آسانی ساختار و محتوی آن نیست و برای آموختن آن علاوه بر مطالعه، صرف هزینه و داشتن انگیزه، وقت زیادی را باید صرف تمرین و تکرار آن کرد.

در کشور ما هم مشتاقان و شیفتگان زبان انگلیسی کم نیستند ولی خیلی از این مشتاقان در نیمه راه از یادگیری این زبان منصرف شده و عطای آن را به لقایش می بخشند. با این وجود تعداد افرادی که به ظاهر ادعای آموختن این علم نوین جهانی را دارند، حیرت آور است!  همگان می دانیم که تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری ارتباط مستقیمی با زبان انگلیسی دارد و احتمال موفقیت تحصیلی در این مقاطع بدون دانستن دانش زبان انگلیسی، تقریباً صفر است. اما در کمال تعجب می بینیم بسیاری از دوستان، اقوام و اطرافیان ما حتی مسئولان ، مدیران، مجریان رسانه ملی و ... به راحتی موفق به کسب مدرک فوق لیسانس و دکتری می شوند بی آنکه حتی توانایی معرفی خود به زبان انگلیسی داشته باشند. نمونه مصاحبه ها و مکالمات تاریخی برخی از این بزرگواران تا سال های سال بر تارک فضای مجازی خواهد درخشید. مصاحبه خبرنگاری یزدی با توریست خارجی، سکانس رویایی وان دقیقه رئیس جمهور قبلی و گل سر سبد این آشفته بازار سخنرانی مشعشع و فاجعه‌ بار علی‌آبادی در اجلاس اوپک از پلان‌های ماندگار تاریخ معاصر است. در این میان چندی پیش رئیس‌جمهور روحانی هم در گفتگو با کریستین امان‌پور مجری سی‌ان‌ان نشان داد که برخلاف انتظارها چندان انگلیسی نمی‌داند و برای بیان یک جمله بسیار ساده به درد سر افتاد.

از سوی دیگر حتی افرادی که به زعم ما به زبان انگلیسی مسلط هستند نیز گاهی اوقات فقط پوسته و ظاهری از آن را آموخته اند چرا که از آنجا که اکثر مردم به زبان انگلیسی آشنایی ندارند هر کس را که چند کلمه یا جمله به زبان انگلیسی گفت یا در دانشگاه «زبان انگلیسی تخصصی» تدریس کرد، به عنوان کسی می شناسند که مثل بلبل انگلیسی صحبت می کند و به زبان تسلط دارد!

چندی پیش عکسی از عادل فردوسی پور در فضای مجازی منتشر شد که ظاهراً در دانشگاه در حال تدریس زبان انگلیسی بود. جالب اینکه از چند کلمه ای که ایشان روی تخته سیاه نوشته بود سه کلمه دارای غلط املایی و یا معنایی بودند!

به هر روی امید است مسئولان نظام آموزشی کشور، در راستای کسب درآمد یا اهداف بزرگتر، مدارک فوق و لیسانس و دکتری را حراج نکنند و قبل از امضای این مدارک، دستکم حروف انگلیسی یا احوالپرسی به زبان انگلیسی را به آقای دکتر آموزش بدهند! 

رئیس جمهور و کابینه فضایی!

رئیس جمهور و کابینه فضایی!

به قلم وحید حاج سعیدی

محرم نجف پور در کتاب "خوابهای یک دیوانه" چنین سروده است: «آمپول هایی تزریق کرده ام که برای خواباندن یک فیل نر کافی بود/ اما مرا نخواباند/ قرص هایی خورده ام که می توانستند ضربان قلب زرافه ای را کند تر کنند/ اما ضربان قلب مرا نه/ تست های بیشماری داده ام که با کمترین خطا می توانستند نوع بیماری خر مگس ها را مشخص کنند/ اما بیماری مرا نتوانستند تشخیص دهند/ پیش دعا نویسان هم رفته ام/ آنها هم کاری از دستشان بر نیامد/ دکتر معتقد است فقط یک چیز می تواند مرا نجات دهد!»

حالا حکایت ماست که در چند ماه اخیر چیزهایی دیده و شنیده ایم که اگر مارکوپولو برای هموطنانش تعریف می کرد، از شست پا آویزانش می کردند یا بلای گالیله را سر او می آوردند!

باز هم خدا پدر دکتر را بیامرزد که درمانی برای شاعر پیدا کرده است و فقط به خودش گفته است! ما اینجا از سر حیرت ، دیگر انگشت سالمی برایمان نمانده است که گاز بگیریم و با اعداد و ارقامی سر و کار پیدا کرده ایم که سابق بر این فقط برایم محاسبه اجرام آسمانی استفاده می شد!

یعنی به قول آن بازیکن ملی پوش تیم سپاهان رفته به رفته داریم به سمتی پیش می رویم که باور کنیم برخی از اعضای دولت آدم فضایی هستند و حسن معجونی و سایر دوستان در سریال مسافران پر بیراه بازی نکرده اند. خدا وکیلی کدام رئیس بانک مرکزی شش ماه بعد از انفصال خدمت هنوز می تواند به گل کاری روی تپه های اقتصادی مملکت ادامه بدهد و دلار را تا مرز 20 هزار تومان و سکه را تا 5 میلیون تومان  هل بدهد؟! به جز یک مدیر فضایی چه کسی می تواند پرایدی که باید درب کارخانه اش را احمد نجفی گل بگیرد تا مرز40 میلیون تومان برساند! رب سه هزار تومانی بدون دخالت دست کدام فضایی به 18 هزار تومان می رسد؟!

البته این یک بعد داستان است و روی کاغذ امکان رخ دادن چنین پدیده های نادری محتمل بود؛ ولی خدا وکیلی انجام یک و نیم میلیون عمل چشم آن هم توسط وزیر مملکت که به جز عمل چشم به امورات روبنایی و زیر بنایی اقتصادی هم نیم نگاهی داشته است، این فرضیه فضایی را تا مرز اثبات پیش می برد! در جریان هستید که صدا و سیما در رپرتاژی مفصل با وزیر بهداشت مصاحبه کرد و در گفت‌وگویی که در آن وزیر از خاطرات کودکی اش شروع کرد، کار به این پرسش رسید که بهترین جراح چشم کشور کیست و وزیر در نهایت تواضع، گلویی صاف کرد و اظهار کرد که در طول عمر کاری خود قریب یک میلیون و پانصد هزار عمل جراحی انجام داده است !

یعنی اگر دکتر از ۲۹ سالگی عمل جراحی را شروع کرده باشد و ۳۰ سال هم سابقه عمل چشم خلق الله را داشته باشد، باید سالانه ۵۰ هزار عمل جراحی کرده باشد. ۵۰ هزار عمل در هرسال یعنی به عبارت دیگر با تقسیم بر ۳۶۵ روز، وزیر محترم باید روزانه حدود ۱۳۷ عمل جراحی چشم کرده باشد. هر ساعت شش عمل!

به عبارت دیگر وزیر مودب و مردمدار دولت در تلویزیون ملی چشم در چشم مردم دارد می‌گوید من هر ده دقیقه یک عمل چشم انجام می دهم. تازه این در حالی است که ایشان از ۳۰ سال پیش تا بحال اصلا یک ربع هم نخوابیده باشد و گلاب به رویتان شبانه روزی در حال عمل کردن مردم باشد! البته ایشان شاید فوت کردن در چشم برای خارج کردن مژه را نیز، جزو اعمال جراحی محاسبه کرده باشد وگرنه در حالت استاندارد  این تعداد عمل نیاز به 342 سال زمان بی وقفه دارد!

به قول شاعر شباهت عجیبی بین من و تو وجود دارد/ با این تفاوت که تو داخل کابینه هستی و من داخل زندگی! 

گور خر

این روز ها با وجود گرانی دلار و سکه و اوضاع قاراشمیمش اقتصادی مملکت، ما متوجه نشدیم چرا این قدر اخبار مختلف در باب الاغ منتشر می شود؟!

ماه قبل یک بابایی در گرگان شناسایی شد که به گفته همسرش برای تغذیه سگ شان در حمام منزل، الاغ ذبح می کرده ولی متوجه رابطه این الاغ ها و کبابی مشارالیه در یکی از میادین گرگان نشدیم! در سمنان هم شاهکار قرن در خصوص زنده گیری حیوانات در حال انقراض یا منتظر انقراض رخ داد و پنج گورخر از ده گورخر زنده گیری شده هنگام انتقال به پارک ملی توران سر بر دیده تراب نهادند و حیوانکی ها بین راه تلف شدند!

البته پا روی حق نگذاریم مدیرکل محیط زیست استان به دلیل قصور و کوتاهی در پروژه انتقال گورخر ایرانی رسما عذرخواهی کرد و معاونش را برکار کرد! عباسعلی دامنگیر، مدیرکل حفاظت محیط زیست ‏استان سمنان، ضمن اظهار تاسف مجدد بابت تلف شدن پنج راس گورخر در پروژه انتقال از پارک ملی توران به پارک ‏ملی کویر، از تمام مردم، دوستداران محیط زیست و حیات وحش و مسئولان سازمان، رسما عذرخواهی و معاون ‏محیط زیست طبیعی آن استان را از سمتش عزل کرد. وی هدف از این پروژه را حفظ این‌گونه بومی ایران بیان کرده و ‏افزود: یکی از دلایلی که این اتفاق ناگوار رخ داده قصور، کوتاهی و اشتباه پرسنل در این امر خطیر است و به همین ‏دلیل معاونت محیط طبیعی استان، به عنوان مدیر پروژه، از سمتش عزل شد و با تمام کسانی که به طور مستقیم در ‏جریان انتقال این گونه ارزشمند جانوری دخیل بوده و اشتباهات آن ها برای این اداره محرز شده، از جمله رئیس اداره ‏نظارت بر امور حیات وحش استان، برخورد قاطع و قانونی به عمل خواهد آمد.

پیش خودمان بماند باور بفرمائید اگر این گورخر ها زبان داشتند به مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان می گفتند:« جناب آقای مدیر کل؛ عزیز ؛ بزرگوار ؛ آدم ... ما اگر نخواهیم پارک، سینما یا هر قبرستان تفریحی حفاظت شده دیگری برویم چه کسی را باید ببینیم؟! ما اگر نخواهیم شما نسل مان از انقراض نجات دهید، کجا باید سند محضری امضاء کنیم؟! اگر ما دوست نداشته باشیم شما از ما حفاظت کنید و به مرگ طبیعی هلاک شویم، کدام طویله یا اصطبل باید برویم؟! عزیز ما اگر خودمون می خواستیم تنهایی پارک توران برویم به خاطر سرعت غیر مجاز خودروها و ایمن نبودن مسیر یا خریت خودمان خانه پرش دو سه تا تلفات می دایم نه پنج تا! مرسی اَه...

البته حیوان آزاری فقط مربوط به کشور ما نیست و آن طرف آبها نیز اوضاع چندان روبراه نیست. وزرات گردشگری یونان پس از دریافت تعداد زیادی از شکایات( حالا چه کسی شکایت کرده مشخص نیست)، الاغ سواری را برای گردشگرانی ‏که بیش از صد کیلوگرم وزن دارند، ممنوع کرده است. علت این ممنوعیت آن است که الاغ ها در یونان به خاطر سواری دادن به آدمهای ‏چاق اغلب دچار صدمات گوناگون می شوند! تا جایی که فعالان حقوق الاغ در این کشور برای سواری ‏دادن مسافران بسیار چاق از 3 الاغ استفاده می کنند تا این حیوانات زبان بسته بیش از حد خسته نشوند.‏

ملاحظه فرمودید... ما اینجا الاغ گیر نمی آوریم سوار شویم آن وقت دوستان در یونان، سه سه تا خر سواری می کنند!

علی ای حال ضمن خدا قوت به همه دوستان و مدیران کل محیط زیست در خاتمه پیشنهاد می شود دوستان در عوض آلاخون والاخون کردن این حیوانات و به کشتن دادن شان، فقط مراقب  باشند افراد سود جو مثل آن عزیز گلستانی حیوانات را در حمام منزل شان ذبح نکنند یا مثل آن بزرگواران نوشهری در جنگل های سرسبز ، خرس را پوست نکنند و در اینستاگرام لایو استوری نگذارند، کفایت است و پرچم بالاست!! زیاده جسارت است...

«جمشید انالله» و قبر های نجومی!

«جمشید انالله» و قبر های نجومی!

از رئیس سازمان بهشت زهرا پنهان نیست نیست از شما چه پنهان، سابق بر این مردن خیلی راحت تر از چیزی بود که این روزها ذهن مردم را درگیر خودش کرده است. مردم به اندازه کافی عمر می کردند و بعد هم یک تب و یک مرگ...

اما الان داستان تومنی هشت صنار با گذشته توفیر کرده و مردن هم به صرفه نیست. چرا که قیمت قبر همگام با تورم و نوسانات ارز و طلا، سیر صعودی پیدا کرده و هر از گاهی اخباری مبنی بر خرید و فروش قبر های میلیاردی و نجومی هم به گوش می رسد. می ترسیم چند روز دیگر «جمشید انالله» نامی دستگیر شود و مشخص شود ایشان مافیای قبر است و 2000 هزار قبر خریداری کرده و مستقیم نرخ قبر را تعیین می کرده است. ( البته اگر دوستان قبرستان مرکزی نگویند با همکاری و اطلاع ما بوده است!) بگذریم...

هر چند دولت در مقابل مافیای قبر خیلی محکم ایستاد تا جایی دیروز سعید خال مدیرعامل سازمان بهشت زهرا از اهدا یک طبقه قبر رایگان خبر داد و گفت: به هر کدام از شهروندان یک طبقه قبر در سازمان بهشت زهرا به صورت رایگان اختصاص می‌یابد و هر شهروند که به سازمان مراجعه کند از سه طبقه قبر، یک طبقه را بصورت رایگان دریافت می‌کند و دو طبقه باقی مانده خالی را به صورت یارانه‌ای با قیمت یک میلیون تومان دریافت خواهد کرد و حتی اگر کسی توان پرداخت همین مبلغ و یا مبلغ اندک خدمات شستشو، تکفین و تدفین را هم نداشته باشد، به موجب این لایحه، سازمان بهشت زهرا می‌تواند تا ۱۲ قسط آن را تقسیط کند. در ضمن بالاترین قیمت قبر در بهشت زهرا 16 میلیون تومان تعیین شده است.( ایسنا)

ملاحظه فرمودید. دولت حتی به فکر سدر و کافور هموطنان نیز بوده است. یعنی این مشکل بی کفنی که سالها گریبان گیر ما فقرا بود هم حل شد و دیگر بهانه ای نیست. فلذا این شعر شاعر دیگر کاربردی نخواهد داشت.  «ای آنکه فکر گور نمودی برای ما .... ما مدتی است فاتحه خویش خوانده ایم/ تاخیر ‏مرگ ما فقرا بهر گور نیست . . . دیریست ز بی کفنی زنده ایم ما!» که الحمد الله تهیه سدر و کافور و کفن هم در اقساط 12 ماهه دیگر به هیچ میتی فشار نخواهد آورد!

علی ای حال از آنجا که مافیای قبر و میت و ... به راحتی از این منبع درآمد چشم پوشی نخواهد کرد و ممکن است آن دو قبر رایانه ای بازار سیاه به وجود بیاورند و دردساز شوند، پیشنهاد می شود به منظور حل دائمی مشکل کفن و دفن دولت مجوز احداث «قبرستان غیر انتفاعی» را صادر کند. تصور بفرمائید یک قبرستان شیک و مُشجر با انواع آپشن های  مختلف، دارای قبر های استاندارد و شیک، ساخته شده با بتن مسلح، لحد ساخته شده با میلگرد a3 آجدار ، سنگ گرانیت اصفهان و ... به قول کریم شیره ای دلقک ناصر الدین شاه، این قبرستان های غیر انتفاعی فقط وجود مبارک شما را کم دارد... ما که همان قبرهای سه طبقه کپری و استیجاری شهرداری از سرمان هم زیاد است!

شما تصور کنید صبح به صبح مامور شستشو قبور را با گلاب دو آتشه کاشان شستشو دهد و باغبان گل های اسپاتی فیلوم و دراسنا اطراف قبر را آبیاری کند و علف های هرز را از ریشه بیرون بیاورد. شک نکنید با تاسیس این قبرستان ها این نوکیسه ها که هر روز با لباس و ساعت های مارک دار و جاکلیدی ماشین های میلیاردی شان پز می دهند و عکس هایشان را در اینستاگرام ولو می کنند، برای مردن لحظه شماری می کنند. فقط کافی است دو تا سلبریتی زیر زمینی را هم آنجا چال کنیم و یک قطعه برای هنرمندان واقعاً زیر زمینی جانمایی کنیم! غلغله ای به پا خواهد شد... خدا را چه دیدید؛ شاید با تاسیس این دست قبرستان ها و آرزوی زودتر مردن،  از شر زمین خواران، رانتخواران، قاچاقچیان و اختلاس گران و اخلال گران اقتصادی زود تر خلاص شدیم!

در رثای طنز!

یا اول

در رثای طنز!

به قلم وحید حاج سعیدی

بدون تردید طنز مکتوب را می توان یکی از پرمخاطب ترین ستون های یک نشریه یا رسانه نامید که طرفداران زیادی دارد و تقریباً همه مخاطبان،  خواندن این بخش را از دست نمی دهند. کوتاهی و ایجاز، جذابیت و سرگرم کننده بودن، امکان مانور و ورود به حوزه های مختلف ، داشتن هماهنگی با ذائقه بیشتر افراد جامعه، به روز بودن ، بیان درد دل اکثریت جامعه و ... از جمله دلایل رغبت خوانندگان مطبوعات و رسانه های مجازی به این بخش محسوب می شوند. اما با این وجود می بینیم هنوز بسیاری از روزنامه ها و جراید  فاقد یک ستون طنز ثابت هستند و تعداد روزنامه های کشوری که طنز ثابت و روزانه دارند از انگشتان یک دست هم فراتر نمی رود. بسیاری از روزنامه و هفته نامه و ماهنامه های کشوری و استانی حتی از ورود به این حوزه ابا دارند و آن را با سیاست های نشریه خود در تضاد می بینند! در صورتی که طنز ملایم ترین و موثر ترین نوع انتقاد و به قول قدما تکامل یافته ترین وجه نقد است که می تواند بدون ایجاد تنش و مخاصمه به بررسی و معرفی ایرادات و معضلات یک جامعه بپردازد و سایرین را از وجود این معضلات آگاه کند. آیا مسئولی که زبان مودبانه و محترمانه طنز را نمی پذیرد، آیا مدل های دیگر انتقاد را می پذیرد؟

این بی مهری به طنز در جراید و رسانه ها و به تبع آن در جشنواره های مختلف مطبوعات ، به نوعی تیشه زدن به ریشه این هنر و سنت قدیمی محسوب میشود. در جشنواره های استانی و حتی جشنواره های کشوری نظیر  جشنواره رسانه و اعتیاد، رسانه و ترافیک ، رسانه و محیط زیست ، رسانه و ... امکان رقابت در بخش های خبر، گزارش ( گزارش خبری، تحلیلی، توصیفی) ، مقاله، سر مقاله، یادداشت، نقد، عکس، طرح و تیتر، کارتون، کمیک استریپ، کاریکاتور و ... وجود دارد و تنها بخش که در این جشنواره ها به چشم نمی خورد طنز مکتوب است! حال اینکه چرا مجریان این جشنواره ها که قطعاً باید افرادی رسانه ای و مطبوعاتی باشند از ورود به حوزه طنز و گنجاندن این بخش در جشنواره ها سرباز می زنند سوالی است که گردانندگان جشنواره های مطبوعات پاسخگو باشند. دردمندانه در برخی جشنواره ها که بخش طنز وجود دارد، باز هم به همان دلیل که در ابتدای این مقال بدان اشارت رفت، افراد شرکت کننده به حد نصاب نمی رسند و بخش طنز ادغام و یا حذف می شود! علی ای حال ثمره بی توجهی به مقوله طنز و عدم رغبت و اقبال عمومی اصحاب جراید و مدیران مسئول نشریات نسبت به طنز باعث کاهش اعتبار جایگاه طنز در جراید شده است که جای بسی تاسف است و زنگ خطری جدی در این باب محسوب می شود. امید است بزرگان عرصه طنز کشور در قبال این سیاست سکوت نکنند و مدیران مسئول نشریات معتبر نیز موضع جدی تر و آگاهانه تری در قبال طنز اتخاذ کنند و با بازی دادن این ژانر در مطبوعات، زمینه های شکوفایی استعداد های جوانان و پویا شدن این مقوله در فرهنگ کشور فراهم شود. به امید آن روز

 

باد زدن آتش بی اخلاقی!

باد زدن آتش بی اخلاقی!

این روزها بیشتر مردم به نوعی کم صبری و عدم خویشتنداری دچار شده اند که به هیچ عنوان قادر به تصمیم گیری منطقی و عقلانی در مواقع بحرانی یا حتی شرایط عادی  نیستند. افزایش آمار درگیری ها و نزاع های فیزیکی و افزایش آمار کشته ها در اثر درگیری نیز حاکی از همین موضوع است. البته داستان تنها به دعواهای فیزیکی و کلامی در سطح خیابان های شهر محدود نمی شود و گستره این بی اخلاقی در فضاهای مجازی حتی در بین افراد به اصطلاح تحصیلکرده و صاحب نام و نشان و به قول امروزی ها سلبریتی به مراتب بیشتر و وسیع تر از کوچه و بازار و کوی و برزن است. بعد از فراگیر شدن استفاده از فن آوری های نوین و امکان ورود به فضای مجازی توسط همه اقشار جامعه، موجی از بی بند باری کلامی و هجمه گفتاری در سطح جامعه راه افتاد که در حال در نوردیدن پرده ها و سد های عفاف و حیای کلامی می باشد. در واقع اگر افراد تا دیروز به سبب برخی ملاحظات جنسیتی، سنی، قومیتی و ... در مواجهه با افراد حرمت ها را حفظ می کردند و پرده دری نمی کردند، امروزه با پر رنگ تر شدن نقش فضای مجازی در زندگی افراد رعایت آداب ادب رنگ باخت و ظاهراً دیگر « ادب آداب ندارد» و افراد در مناقشات و حتی بحث های شغلی، اعتقادی ، هنری و ... از دایره ادب و نزاکت خارج شده و در پرده دری، گوی را از یکدیگر می ربایند. دردمندانه بعد از گسترش فضای مجازی تعداد این دعواهای مجازی و بگومگو های گاهاً فاقد محتوی و ارزش به شدت افزایش پیدا کرده است و اینچنین به نظر می رسد افرادی که تا دیروز توان یا قدرت انجام دعوای فیزیکی را نداشتند و در سطح رسانه هم قلم قابل اعتنایی نداشته و ندارند، موقعیت مناسبی برای عرض اندام پیدا کرده اند و سعی می کنند با یافتن سوژه های آبکی، بزرگنمایی آنها و توجه به فرع و حاشیه، اصل داستان را زیر سوال ببرند و دعوای قومیتی، مذهبی، شغلی و ... راه بیندازند. صدا و سیما را در مقابل قوم لر و ترک قرار دهند؛ پزشکان را در مقابل پرستاران؛ یا هنرمندان ، فرهنگیان را با سایر کارمندان مقایسه کنند و سه ماه تعطیلی آنان را دستاویزی برای جنجال، یک روز بحث عرب و عجم را علم کنند و روز دیگر دعوای رسانه ای دو ورزشکار یا هنر پیشه را ناخن بزنند و قس علی هذا...

در این وادی نیز افرادی که به هیچ عنوان صلاحیت، مطالعه و آشنایی با مبحث مورد مناقشه ندارند وارد گود شده و با اظهار نظرات پوچ و فاقد ارزش محتوایی آتش این منازعات را باد زده و باعث به بیراه رفتن بحث و خلط مطلب شده و ماحصل این دعواهای کودکانه، بی اخلاقی و ولنگاری فرهنگی خواهد بود بی آنکه نتیجه ای عاید گروهی شود. شاید اگر وقت می کردیم و به جای پناه بردن به پست ها و مطالب بی شماری که در فضای مجازی پراکنده می شود چهار صفحه کتاب سودمند می خواندیم و لابلای این کتابها به این بیت نظامی می رسیدیم که : بد مشنو وقت گران گوشی است / زشت مگو نوبت خاموشی است      چند نویسی قلم آهسته‌دار/ بر تو نویسند زبان بسته‌دار   امروز در هر مناقشه فرهنگی یا سیاسی و یا شغلی نظر نمی دادیم و دخالت نمی کردیم. البته شاید...

 

حاملگی فیک

طرح رتبه بندی فرهنگیان و حاملگی فیک ! ‏

یکی از موضوعاتی که چکش خور ملسی دارد و مثل آلودگی هوا، ریز گرد ها، تورم و گرانی، مبارزه با مفسدین اقتصادی، نمره گذاری خودروهای غیر استاندارد، چانه زنی خودروساز و پلیس راهور برای نصب کیسه هوا و ... همواره جا برای آچارکشی دارد و از دولتی به دولت ‏دیگر نقل مکان می کند ، طرح اسطقس دار و پرطمطراق «رتبه بندی فرهنگیان» است که با وجود آبستنی هفت هشت ساله، هنوز بار شیشه اش را زمین نگذاشته است تا جایی عده ای به این داستان مشکوک هستند و آن را فیک یا حتی غمباد می دانند! البته در دولت مردی که می خواست همه کار ‏ها را یک تنه انجام دهد، این طرح مثل مراسم عروسی که مراتبی دارد، همه ساله با آداب و اصول خاصی، رو نمایی و حلوا حلوا و از اجرای آن در مهر سال بعد خبر داده می شد؛ مصاحبه ها و ‏گزارش های مختلفی راجع به آن پخش و منتشر می گشت، بار روانی طرح افزایش قیمت برخی کالاها را همراه داشت، فرم های رتبه بندی در طرح ‏ها و رنگ بندی مختلف طراحی و در سایت های دولتی و غیر دولتی به نمایش گذاشته می شدند؛ کلی ساز و دهل از کشور دوست و برادر چین وارد می شد و ‏دادار دودور طرح اجرا نشده گوش فلک را کر می کرد، دست آخر یک نفر از اطاق ‏حسابداری وزرات خانه بیرون می آمد و به وزیر می گفت: «داداش داری اشتباه می زنی... بودجه ای برای اجرای این ‏طرح نداریم و فعلاً دست و بال مان خالی است!» وزیر وقت هم لبخندی می زد و پوشه طرح رتبه بندی را داخل کشو می گذاشت تا افتخار اجرای ‏این طرح سوفسطایی و فلک فرسا به وزیر بعدی برسد! ‏

البته باز هم گلی به گوشه جمال بطحایی وزیر فعلی آموزش و پرورش که فقط در یک جمله افاضه فرمودند در بودجه سال 97 ‏اعتباری برای اجرای طرح رتبه‌بندی معلمان تخصیص نیافته است؛ با این وجود امیدواریم با مدیریت منابعی که انجام خواهیم داد، بخشی از این ‏طرح را مهر 97 اجرا کنیم که بحمدالله مهر هم در حال تمام شدن است و دوستان در حال انتقال افتخار اجرای این طرح به وزیر بعدی هستند. ما هم که در طول این سال ها به ادبیات خاص مسئولان اشراف کامل پیدا کرده ایم و به قولی «از تو به یک اشاره ما هم همه یوسین بولت و با سر می دویم...» فلذا نیک می دانستیم که این جملات وزیر به زبان ساده تر یعنی فعلاً کسی کیسه ای برای اجرای طرح رتبه بندی ندوزد. در واقع طرحی که قرار است با مدیریت منابع، وصله پینه و بودجه آن فراهم شود، همان بهتر که رونمایی نشود!

البته نه اینکه خدای ناکرده اصلاً بودجه نباشد. بودجه هست ولی کم است و فقط حقوق و پاداش های میلیاردی برخی مدیران بازنشسته را کفاف می دهد. در ‏جریان هستید که همین چندی قبل  14 مدیر دولتی پس از دریافت پاداش ۸۰۰ میلیونی دوباره به سر کار برگشتند. البته ‏از حق نگذریم مدیری که به حقوق و پاداش نجومی عادت کرده و حق عضویت در هیآت مدیره‌ها، حق المشاوره، حق اوقات فراغت فرزندان، حق ماموریت، حق امضاهای طلایی، وام سفر، وام تعمیر منزل، تجهیز منزل، تزئین منزل، کارانه، یارانه، پاداش های آنچنانی، پورسانت های اینچنانی و ...  گرفته که نمی تواند مثل من معلم در آژانس، بنگاه معاملات ملکی، دارو خانه، سوپر مارکت، پمپ بنزین، زمین کشاورزی و ... کار کند! در ‏ثانی همین که مدیری بعد از بازنشستگی باز هم قید زن و بچه و خانواده را می زند و فداکارانه قانون منع به کارگیری بازنشستگان را دور می زند و متواضعانه ردای خدمت به تن می کند تا جامعه از را از تجارب ارزنده خود بهره مند سازد، جای دست مریزاد و خدا قوت دارد و کماکان پرچم شایسته سالاری بالا است! ‏ 

جرائم رانندگی و اشتغال زایی!‏

جرائم رانندگی و اشتغال زایی!‏

ما با اینکه به شدت اعتقاد داریم همواره «پیشگیری بر درمان مقدم است»، ولی چه کنیم که ظاهراً ‏خلق الله چندان با ما هم عقیده نیستند و پایبند رعایت بسیاری از قوانین نیستند. فلذا دولت هم مجبور ‏می شود از قوه قهریه استفاده کند چرا که اساساً جریمه کردن چیز خوبی است و تاثیر زیادی در ‏بازدارندگی انجام اعمال قبیحه و نا مستحسنه دارد. به عنوان مثال وقتی بازیکن فوتبال با در آمد ‏میلیاردی در ورزشگاه در مقابل چند هزار تماشاگر مشتاق یک عمل ناشایست انجام می دهد و فی ‏المجلس چند میلیون تومان جریمه می شود، قطع به یقین تا آخر عمر هوس جینگولک بازی در مقابل ‏انظار عمومی به سرش نخواهد زد! یا وقتی بلوتوث آن شکارچی بی رحم بعد از کشتن خرس ماده و ‏رفتار وحشیانه با توله خرس ها در فضای مجازی منتشر شد و ایشان به 18 ماه حبس تعزیری و ‏ممنوعیت حمل سلاح شکاری تا 5 سال محکوم شد، این جریمه تا حدی تاثیر گذار بود که سال بعد، همان ‏بنده خدا را با تفنگ جنگی در پارک دنا دستگیر کردند و کلی خجالت کشید!( به نقل از سایت های ‏خبری) ‏

اما بحث اصلی ما راجع به جرایم رانندگی است. راستش را بخواهید بنده در طول دو دهه رانندگی در ‏جاده های کشور تنها دو بار جریمه شده ام، پس نتیجه می گیریم افزایش جرایم رانندگی حق مسلم ‏راهنمایی و رانندگی است! اصلاً چه معنی دارد جریمه خودروی  300 میلیونی با جریمه خودروی 20 ‏میلیونی برابر باشد!؟ به عقیده بنده یک قلب ماهیت اساسی و ساختار شکنانه در میزان جرایم ‏رانندگی نیاز است و فاکتور ها و عوامل متعددی را باید در اِعمال جریمه مد نظر قرار داد. از شغل، ‏میزان درآمد، مارک کت و شلوار، نوع ادکلن، اصلاح موی سر راننده گرفته تا خود انصرافی از دریافت ‏یارانه،  مدرک تحصیلی، نوع ماشین، متراژ منزل مسکونی و ... ‏

بماند که همین طوری و با این جرایم ناچیز سال قبل 1000 میلیارد تومان عاید دولت شد. علی ای ‏حال با عنایت به وجود بیش از 15 میلیون خودرو در کشور لزوم ضرورت برنامه ریزی در جهت ‏تخصصی کردن جرایم رانندگی و ایجاد مزایای ثانویه از این فرصت ضروری به نظر می رسد. فلذا ‏چراغ پیشنهادات سال جدید را با چند پیشنهاد تلفیقی( جرایم رانندگی و اشتغال) روشن می کنیم:‏

الف) ایجاد اشتغال مستمر:  ‏

در راستای جلوگیری از افزایش تخلفات رانندگی و ایجاد اشتغال پایدار پیشنهاد می شود دولت یک ‏آزمون استخدامی تپل برگزار کند و افرادی را که علاقه مند به همکاری با پلیس هستند به صورت ‏حق الجریمه(!) استخدام کند. سپس این دوستان را به دستگاه های ثبت تخلف الکترونیکی مجهز ‏کنند و در نقاط مختلف شهر جا نمایی کنند و به ازای هر جریمه حق الزحمه پرداخت شود. با این ‏شیوه عملاً می توان گفت «هیچ کس تنها نیست» و میزان تخلفات به شدت کاهش پیدا می کند و ‏بسیاری از جوانان بیکار هم صاحب شغل می شوند.‏

ب) نصب دوربین: فقط شرکت های مخابراتی که نباید در منازل برخی از شهروندان یا روی پشت ‏بام برخی آپارتمان ها دکل های مخابراتی نصب کنند و حق الاستفاده پرداخت کنند؛ پیشنهاد می ‏شود با همکاری مالکان روی سردر برخی ساختمان های تجاری و مسکونی دوربین های کنترلی ‏نصب شود و مردم رانندگان را رصد کنند و در صورت بروز تخلف، تصاویر را به پلیس راهور ارسال ‏کنند و مبلغی به عنوان حق التصویر دریافت کنند. با این روش هم تخلفات به صورت شبانه روزی ‏رصد می شوند و دو ریال هم از این جرایم میلیاردی گیر خلق الله می آید! ‏

رزومه

«وحید حاج سعیدی» فرهنگی اهل قلم و یکی از روزنامه نگاران و طنز پردازان با سابقه کشور می باشد که در سال های اخیر بیش از 1500 اثر از ایشان در قالب مقاله، گزارش، یادداشت، طنز، داستان و ترجمه در نشریات معتبر کشوری به چاپ رسیده است. وی تاکنون در 20 جشنواره مطبوعات و 7 جشنواره هنری - فرهنگی حائز رتبه برتر شده است. بخشی از رتبه های کسب شده ایشان به شرح زیر است.

معلم نمونه کشور در سال 91

معلم نمونه استان سال 88

رتبه اول جشنواره فرامرزی مطبوعات بخش طنز مکتوب - ایلام

رتبه اول مسابقه داستان کوتاه فرهنگیان سراسر کشور

رتبه دوم جشنواره طنز سراسری مطبوعات خرم آباد

 رتبه دوم جشنواره مطبوعات غرب کشور  در بخش طنز مکتوب - خرم آباد

رتبه سوم جشنواره سراسری رسانه و تامین اجتماعی در بخش طنز مکتوب تهران

رتبه سوم اولین جشنواره ملی مطبوعات در بخش تیتر منطقه آزاد انزلی تیر 97

رتبه اول جشنواره داستان کوتاه قرآن و عترت

رتبه اول داستان کوتاه فرهنگیان در سال های 93 و 96

رتبه اول مقاله نویسی هم اندیشی بسیج استان گلستان سال 88

و ...

همکاری مستمر با نشریات معتبری نظیر اطلاعات، جوان، فارس و 20 نشریه دیگر

سردبیر و مدیر مسئول ماهنامه مشروح اخبار

مولف کتاب های «داستان های کوتاه» ، «نامه نگاری بین المللی» و «زیر خط طنز»

کسب چندین عنوان قهرمانی در مسابقات گل گوچک و شطرنج فرهنگیان

نان خشک غنی شده و لنگ برند!

نام خدا

نان خشک غنی شده و لنگ برند!

حقیت امر بعد از فراگیر شدن این موبایل های هوشمند در جامعه که به حمدالله قابلیت ضبط تصاویر و صوت را دارا هستند و در دست هر پیر و جوان و کودک رویت می شوند، دیگر امکان زیر میز بازی زدن و تکذیب و انکار ، تقریباً به صفر رسیده است و هر کس باید پاسخگوی اظهاراتش ولو در باب مالش در عوض فیزیوتراپی در بجستان، تعارف سبوس به کشاورز در گیلان و نان خشک و لنگ در یمنستان و ... باشد.

پا روی حق نگذاریم برخی مسئولان و مدیران هم بیش از حد این گوشی های هوشمند را جدی گرفته اند و در بعضی دیار نظیر ولایت ما ، با کانال های تلگرامی مصاحبه می کنند و حتی در نشست های خبری از آنها دعوت می شود تا مصاحبه هایشان لابلای پست های مربوط به فروش دوغ شتر، پوشک بچه،  دستمال کاغذی، رب خانگی، خرید ضایعات و ...منتشر شود!

اما این بار کار از ضبط با گوشی هم فرا تر رفته است و اخیراً علی اکبر ولایتی که معرف حضور همه است و اگر قرار شود مناصب و پست های دولتی ایشان ذکر شود مثنوی هفتاد بند کاغذ 70 گرمی اندونزی است، به مقاومت مردم یمن در برابر زورگویی‌های عربستان و متحدانش اشاره کرده و فرموده : «از یمنی‌ها یاد بگیریم که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت می‌کنند. به جای لباس لنگ می‌بندند و اسلحه به دست دارند و چند تکه نان خشک دستشان است با پای پیاده و سعودی‌ها از دست این‌ها عاجز شدند.» به نقل از جراید

از آقای ولایتی پنهان نیست از شما چه پنهان تا جایی که ما در خاطر داریم قرار بود سایر کشور ها از ما درس بگیرند در ثانی این مردمی که شما  به آنها  نان خشک و لنگ تعارف می کنید 8 سال در برابر تمام دنیا ایستادند و با دست خالی در مقابل دشمن تا بن دندان ایستادگی کردند که امروز برخی ها به راحتی می توانند با هزار میلیارد تومان سرمایه وزیر شوند و مردم را به مالش فرا بخوانند یا به دلیل گرانی دارو خانواده والدینی را که فرزندان شان به بیماری SMA  دچار است به پذیرش واقعیت دعوت کنند! خدا وکیلی اگر نوه جناب وزیر خدای ناکرده دچار این بیماری شود ایشان هم واقیعت را می پذیرد یا برای نیم ساعت بیشتر زنده ماندن نوه شان، دست و پا می زنند و دارو را از زیر سنگ هم شده پیدا می کنند؟! همین مردم امنیت به وجود آوردند که یک نفر بتواند در کمال آرامش 3000 میلیارد را هاپولی کند و در سواحل کانادا به زمین گرم بخورد! همین پا پرهنه ها و تواضع و فروتنی آنها باعث شده تا شاهد سلطنت سلاطین سکه و دلار و پوشک و ... باشیم که برای لگد به چهارپایه چوبه دارشان یک کشور باید بسیج شود! در پایان ذکر این نکته ضروری است که اگر مقرر شود مردم نان خشک بخورند و لنگ بپوشند و مثل همیشه نقش پیاده نظام را در همه جنگ های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ... بازی کنند ، می ترسیم باز هم یک عده نان خشک غنی شده با کلسیم و سایر املاح و مواد معدنی سق بزنند، لنگ بِرند و مارک دار بپوشند و در ویلای های محقر چند صد متری سکنی گزینند؟! در سخن گفتن جانب احتیاط را رعایت کنیم...

دکتری صافکاری و سواد خاکستری !

دکتری صافکاری و سواد خاکستری !

این روز ها با وجود گرفتاری های آشکار و نهان، تورم و گرانی، آلودگی هوا و ریز گرد ها، شل کن سفت کن دلار و ...، خدا را شکر علاقه مردم به کسب علم و دانش و طی مدارج تحصیلی روند رو به رشد و پر شتابی پیدا کرده است و این شتاب به گونه ای است که در مقاطعی مانع از حضور افراد در کلاس درس ، مطالعه منابع درسی، تحقیق و حتی شرکت در امتحانات می شود.

البته تلاش در جهت کسب علم و دانش فی نفسه بد نیست و اگر برای ملت آب ندارد برای دانشگاه آزاد نان دارد تا جایی که در ولایت ما ( دیار عباس معصومی در سریال پایتخت - علی آباد کتول) دانشگاه آزاد نزدیک به 30 رشته دانشجوی دکتری می پذیرد آن هم با نان اضافه و سایر مخلفات... یعنی هر وقت ما در شهر کسی را پیدا نمی کنیم، مستقیم به دانشگاه می رویم. چرا که نصف مردم شهر یا دانشجو هستند یا با دو ساعت تدریس در دانشگاه، با عنوان استادی در دانشگاه به خواستگاری دختر مردم می روند!

به نظر می رسد در سال های اخیر گرفتن مدرک دکتری از سیکل و دیپلم آسانتر شده است چرا که در گذشته ملت به یادگیری مهارت های خواندن و نوشتن قانع بودند ولی الان به کمتر از چند مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و دکتری قانع نیستند و به قول شاعر « کفاف کی دهد این باده به مستی ما» و باقی ماجرا ... . طرف بنگاه معاملات ملکی دارد و دیپلمش را با هزار رقم تخلف علمی گرفته ( فکر بد نکنید منظورم تقلب در امتحان است) اما الان دانشجوی فوق لیسانس است. از همین الان هم مقدمات دریافت وام برای دکتری را نیز کلید زده است!

ماجرای کتاب و مقاله نوشتن این دوستان هم برای خودش عالمی دارد. چند روز قبل یکی از دوستان با خوشحالی خبر از چاپ کتابش داد و فایل کتاب جدیدش را برایمان فرستاد. باور بفرمائید نیم ساعت طول کشید تا اسم مشارالیه را روی جلد کتاب پیدا کردیم! چرا که اسامی یک هیات را روی جلد کتاب به عنوان نویسنده ریسه کرده بود!

علی ای حال از آنجا که هر سال 30 هزار نفر در مملکت به کسوت دکتری نائل می آیند و این مقوله علاوه بر اشتغال زایی مستیقم باعث بالا رفتن حس اعتماد به نفس در افراد جامعه می شود، پیشنهادی تراریخته و فلک فرسا در خصوص بالابردن ظرفیت های علمی دانشگاه ها و توسعه روند پرشتاب کسب مدارج تحصیلی ارائه می شود:

بدون شک بسیاری از افراد جامعه در گذشته به دلایل مختلف موفق به ادامه تحصیل نشدند و به ناچار وارد بازار کار شدند. فلذا پیشنهاد می شود به منظور استفاده بهینه از ظرفیت های دانشگاه آزاد، زمینه ادامه تحصیل افراد شاغل در بازار هم فراهم شود و با ارائه رشته های مختلف نظیر صافکاری، گلگیر سازی، باطری سازی، مکانیکی، خیاطی، کفاشی، بنایی، یخچال سازی و ... راه برای گرفتن مدارک در این رشته ها فراهم شود.

البته گرفتن دکتری در این رشته ها با رشته های علوم نظری یک تفاوت اساسی و ماهوی دارد. چرا که اگر شما دکتری صافکاری داشته باشید ولی چکش زدن بلد نباشید، مردم فرغون هم برای صافکاری نزد شما نمی آورند ولی اگر در علوم نظری دکتری داشته باشید ولی هِر را از بِر تشخیص ندهید، مشکلی پیش نمی آید و مافوق شما به تخصص نداشته تان گیر نمی دهد چون خودش هم در رشته خودش تخصص ندارد، فقط دکترایش را گرفته است! 

مه همه محرم هستیم

 

 

 

 

ما همه مَحرم هستیم!


تفاوت در نوع نگاه مسئولان به مشکلات اقتصادی فرا رو و نحوه محاسبه نرخ های اقتصادی توسط دولت و اختلاف چشمگیر آن با مشاهدات عینی مردم عادی، باعث شده است تا اعتماد جامعه نسبت به آمارها، برنامه ها و وعده های اقتصادی دولت تا حدود زیادی کاهش پیدا کند. در حقیقت نبود یک استراتژی منسجم دولتی در اطلاع رسانی شفاف و مستدل به نحوی که از دغدغه های اساسی مردم بکاهد، بیش از هر چیز موجب بلند تر شدن دیوار بی اعتمادی بین مردم و دولت شده است. تا جایی که مردم به هیچ کدام از آمار ها، توصیه ها و وعده های اعلام شده از سوی دولت، وقعی نمی نهند و ما حصل این بی اعتمادی نیز همان طور که عیان است، بلبشوی اقتصادی لجام گسیخته است که هیچ فرد یا نهادی مسئولیت آن را عهده دار نمی شود ولی قاطبه دوستان به ضرس قاطع بر این باورند که از این مرحله عبور خواهیم کرد! اما هیچکدام از مسئولان دولتی از نحوه عبور و تبعات جبران ناپذیر این برهه حساس(!) در زندگی مردم عادی سخنی به میان نمی آورد. چرا که قطعاً مسئولان سالم و متعهد و خانوده هایشان با حقوق چند ده میلیونی و پاداش های کاملاً شرعی و قانونی در این دوران سخت، فشاری احساس نخواهند کرد و مدیران دو تابعیتی و فاسد (که بحمدلله در کشور ما وجود ندارند) با استفاده از رانت، قاچاق کالا، واردات غیر قانونی خودرو و ... از فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را نیز خواهند برد.


در واقع مسئله ای که بیش از فشار گرانی، تورم، رکود، بیکاری و مشکلات اقتصادی پیش رو مردم را آزار می دهد، بی تدبیری، سوء مدیریت و عدم پاسخگویی شفاف از سوی مسئولان است. مردمی که برای حفظ کشور، کیان و آرمان های خود از بذل جان و مال فروگذار نکرده اند، امروز نامحرم محسوب می شوند و از مفاد قراردادها، آمارها، نحوه مشارکت ها، میزان و نوع تحریم ها، میزان کاهش فروش نفت، سهم ایران از دریای خزر، مکانیزم تعیین قیمت ارز، نقش دولت در تعیین قیمت ارز، نحوه تخصیص ارز به شرکت ها و نهاد ها، برنامه های واقعی دولت برای جلوگیری از عوارض تحریم های پیش رو، میزان درآمد و مخارج کشور، میزان واقعی صادرات، واردات و قاچاق و بسیاری ابهامات دیگر به بهانه محرمانه بودن اطلاعات مطلع نیستند ولی رسانه های غربی از جزئیات آنها مطلع هستند! این دوگانگی و عدم اعتماد به مردم یا به عبارتی نا محرم دانستن مردم منطقی نیست و مردم را در همدلی و همکاری با دولت در عبور از بحران های پیش رو مردد می سازد.


به هر روی مردمی که در همه صحنه ها در میدان حضور داشته و دارند و سخت ترین تحریم ها و جنایات اقتصادی دشمن را تحمل کرده و خم به ابرو نیاورده اند، شایسته این سکوت و بی خبری مطلق نیستند. باشد که آن را به حساب بی برنامگی دولت نگذارند! 

علم تاج 103

آفتاب یزد: کشف خانه های 7 متری در تهران

علم تاج: عجب...

شرق: مشروبات دست ساز جان 15 نفر را گرفت

علم تاج: والا دوره سعدی اینا کوزه کوزه شراب مصرف می کردند هیچ بلایی سر هیچ کدام شان نمی آمد. یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم!

ایران: درآمد متکدیان در تهران از روزی 500 هزار تا 9 میلیون تومان

علم تاج: یک چیزی بنویسید که با عقل هم جور دربیاید!  نه میلیون تومان یعنی 9 هزار نفر در یک روز به یک متکدی نفری 1000 تومان داده باشند!

ایران: برخورد با گران فروشان در صورت اطلاع رسانی مردمی

علم تاج: ما گرانی خاصی در بازار نمی بینم. یک مقدار افزایش قیمت است که آن هم به دلیل افزایش صادرات، گرانی مواد اولیه، بازگشایی مدارس و ... است!  بقیه هم که حباب و روانی است که نیاز به به برخورد و بگیر و ببند ندارد!

ایران: بهداشت خواب، حلقه گمشده سلامتی در زندگی مردم

علم تاج: مرد حسابی یک عده از مردم در بیداری بهداشت ندارند شما صحبت از بهداشت خواب می کنید! مثل اینکه تابحال مترو سوار نشده اید؟!

ایران: گرفتگی صدا را جدی بگیرید

علم تاج: بسکه داد زدیم و کسی نشنید گرفتگی صدا گرفتیم! اگر کسی بشنود مشکل حل می شود!

ایران: برای چاپ هر روزنامه چه تعداد درخت قطع می شود؟

علم تاج: روزنامه را بهانه نکنید. شما بفرما برای چاق کردن هر قلیان چقدر درخت قطع می شود!؟ درخت به هر حال قطع می شود!

ایران: اخبار جعلی چگونه دموکراسی را نا کارآمد می کند؟

علم تاج: شما اخبار واقعی به مردم بدهید و شفافیت اقتصادی را کلید بزنید تا کسی دنبال اخبار فیک نرود!

تابناک: تقلب عجیب/ سودجویان کالاهای درجه چندمی را که در زیرپله‌های تهران تولید می‌شود راهی بازارهای مرزی می‌کنند و به اسم اجناس خارجی به چند برابر قیمت به مردم می فروشند.

علم تاج: این تقلب نیست؛ خلاقیت است!

تابناک: بهرام پارسایی: خودروسازها به مافیا تبدیل شده اند! آنها به مجلس هم نفوذ کرده اند!

علم تاج: خبر بعدی لطفاً...

تابناک: خداحافظی شورای رقابت با قیمت‌گذاری خودرو

علم تاج: منظورتان شورای رفاقت است؟!

تابناک: رونمایی از سلطان پوشک

علم تاج: چرا با آبروی مردم بازی می کنید؟! شاید بنده خدا برای مصرف شخصی خریداری کرده باشد!

تابناک: ولی‌الله سیف را به عنوان مشاور امور پولی و بانکی روحانی منصوب شد

علم تاج: ایشان بعد از آن گلکاری ها روی تپه های اقتصادی مملکت چه مشاوره ای برای رئیس جمهور در دستور کار دارد؟! 

سامانه قاچاق کالا

سامانه جامع قاچاق کالا!

اولی الالباب و اولی ابصار یا همان صاحبان خرد و اندیشه و دانایی نیک می دانند که بهترین راه حل معضلات و مشکلات جامعه کنونی تغییر نوع نگاه به مسائل جامعه و داشتن نگاه اپیستومولوژیک برون گرایانه است. در واقع بازگشت به سرچشمه های همیشگی خلاقیت و یا شیوه های حل مسئله ای که در گذشته راهگشا بوده  لزوماً امروز نتیجه بخش نخواهد بود  و با باقی ماندن در برنامه ای همیشگی و تکراری، حل مسئله چندان محتمل نخواهد بود. در عوض، باید از مرکز مشکل خارج شد و از زوایای مختلف به موضوع نگاه کرد تا بتوان چشم انداز تازه ای نسبت به آن مشکل پیدا کرد.

خیلی قلمبه سلبمه شد. آقا جان مخلص کلام چشم ها باید شست حتی ضد عفونی کرد و جور دیگر باید دید. اما با این وجود به قول شاعر باید اذعان داشت« بعضی تکرار ها همیشه تازه اند/ مثل بوسه مادر بر گونه فرزند/ مثل تکرار بیداری صبح / مثل بارش باران بهاری / مثل تو / که هی روایت می شود با لبان من»

البته ما در مملکت خودمان هم چیزهای تکراری زیاد داریم. اختلاس، تورم، گرانی و ... که دیگر به اینها عادت کرده ایم و مثل داوری فوتبال آنها را بخشی از اقتصاد مملکت می دانیم. اما افزایش و تکرار قاچاق توی کَت ما نمی رود و امروز قصد داریم با همان رویکرد تغییر نگاه که در بالا بدان اشارت رفت، این مقوله فراگیر را آچار کشی کنیم.

از شما چه پنهان قاچاق کالا در حال حاضر به یکی از مشاغل لاکچری و پر درآمد تبدیل شده است و اگر چند سال قبل قاچاق با اسب و الاغ و قاطر به بدبختی و ننگی انجام می شد، الان خیلی شیک و مجلسی از همه سوراخ سمبه ها حتی از مبادی رسمی کشور انجام می شود و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز در حال تبدیل شدن به ستاد مسامحه با قاچاق کالا و ارز است!

با این وجود ما امروز قصد داریم با تغییر نگاه به مقوله قاچاق از این تهدید یک فرصت بسازیم تا در این گیر و دار گرانی که هشت مردم گرو ده یا یازده و دوازده است، دعاگوی وجود حقیر باشند.  

و اما طرح پیشنهادی بنده در این باب راه اندازی «سامانه جامع قاچاق کالا» است. چرا باید تنها عده ی معدودی از شهروندان امکان قاچاق کالا داشته باشند و بقیه از این خوان گسترده بی بهره باشد؟! چند روز قبل رئیس اتاق بازرگانی ایران گفت: بر اساس برخی اخبار، امروز هر بشکه ۲۲۰ لیتری بنزین  ۵ میلیون تومان معامله و به کشور های دیگر قاچاق می شود. برخی نشریات هم قاچاق روزانه بنزین را 40 میلیون لیتر اعلام کردند.

ملاحظه فرمودید یک عده با قاچاق یک بشکه بنزین به اندازه دو برابر حقوق من کارمند ، کسب در آمد می کنند و اگر مبلغ چهل میلیون لیتر را دو دو تا چهار تا کنیم می بینیم به ازای هر ایرانی در ماه 60 لیتر سوخت قاچاق می شود و به ازای هر خانواده چهار نفره تقریباً 240 لیتر بنزین معادل یک بشکه کمی هم بیشتر!

(جالب اینکه با این حجم قاچاق هیچ خللی هم در امورات مملکت به وجود نمی آید و کماکان 24 میلیون ایرانی از چاقی رنج می برند!)

حالا اگر این سامانه قاچاق کالا راه اندازی شود و هر خانواده بتواند سهم خودش را از چاه های نفت در قالب بنزین قاچاق کند در ماه معادل 5 میلیون تومان عایدی خواهد داشت. آن وقت دولت برای پرداخت 240 هزار تومان یارانه به همین خانواده 4 نفره شب هفت برگزار می کند. در ضمن می توان با تائید دوستان فرهنگستان کلمه قاچاق را هم به صادرات و واردات غیر متعارف تغییر داد تا به کسی بر نخورد!