طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

جوالدوز انتخاباتی به خودمان!

چند وقتی است تا با خودمان خلوت می کنیم و سعی می کنیم که چهار خط مطلب به درد بخور بنویسیم، می بینیم که ای دل غافل انتخابات در پیش است و ما هنوز درگیر نرخ پسته و گوجه و حرکات موزون قیمت مرغ و تخم مرغ و قس علی هذا هستیم...  بعد کلاهمان را قاضی می کنیم که بالاخره از این نمد، ما را هم کلاهی است و وظیفه داریم این چهار خطی را که می نویسیم با وقایع اتفاقیه مملکت تناسب داشته باشد! اما چه کنیم که گاهی اوقات اوضاع چنان قاراشمیش می شود که خودمان هم در می مانیم چه بنویسیم و همان نوشتن یومیه مان را فراموش می کینم! می خواهیم از  نرخ بالای گوجه بنویسیم چغاله بادوم می شود کیلویی 27 هزار تومن؛ آلودگی و ریز گرد را می چسبیم، خودرو سازان یورو 4 و کیسه هوا را می پیچانند، قصد ورود به مقوله یارانه را داریم، گوشت آلوده هندی وارد کشور می شود؛ می خواهیم از قاچاق سوخت و در آمد 3600 میلیاردی این صنعت(!) بنویسیم، پراید می شود کیلویی 20 هزار تومان؛ ارزانی طلا را بهانه نوشتن می کنیم، مسکن گران می شود؛ از رانت خوار و زمین خوار می نویسیم، سر و کله موقوفه خوار پیدا می شود؛ می خواهیم از قطع وام جوانان به علت نداشتن اعتبار بنویسیم، می بینیم یک نفر اختلاس می کند به چه بزرگی از همین بانکهایی که اعتبار نداشتند؛ می خواهیم از قیمت افسار گسیخته کالاها بنویسیم، خبر نگار صدا و سیما میکروفنش را بر می دارد و از مردم در خصوص تعداد کشته های زلزله های 5/7 ریشتری می پرسد، فکر می کنم ایشان انتظار داشت مردم -از اینکه این زلزله خسارت جانی چندانی نداشت- باید از دولت تشکر می کردند!
الغرض فقط خواستیم به عرض برسانیم ما که نه سر پیاز هستیم و ته پیاز، نمی دانیم از چه بنویسیم و از کجا شروع کنیم! حالا دوستانی که قصد ورود به عرصه انتخابات را دارند و دائماً ائتلاف، کمپین، تروئیکا، لابی، لویی جرگه و ... تشکیل می دهند و هر روز به قول مرحوم گل آقا « یه دل میگه برو برو / یه دل میگه نرو نرو» سر می دهند، باید بدانند بدون تعارف مشکلات به مردم فشار آورده، فلذا لبخند و ژست و شعار تبلیغاتی نمی خواهند، مردم کار و تلاش انقلابی و صادقانه می خواهند. مثل اوایل انقلاب «اخلاص در عمل» و «وجدان کاری» می خواهند... فقط همین...

تعدّد آشپزها در صنعت خودرو!

نه تنها من و عمو سیفی، بلکه همه بزرگان و علمای جدید و قدیم بر این باورند که جملات بزرگان را باید با آب طلا نوشت. حالا اگر قیمت طلا نوسان دارد، لااقل باید با خط خوش در بنرهای مزین به تذهیب استاد جواد بختیاری نوشت و روی بیلبورد های بزرگراه های مملکت نصب العین قرار داد. یکی از این جملات قصار – با کسب اجازه از جناب سامان گلریز- ضرب المثل «آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شود یا بی نمک» است چه برسد به اینکه تعداد آشپزها از میهمان ها بیشتر شود! مثل همین صنعت خودرو سازی که همه در آن سرک می کشند...آقا جان مگر ما چند تا صنعت خودروسازی داریم که همه دایه دلسوز تر از مادر شده اند و هر کس نخودی در این آش شله قلمکار می اندازد. آقای محیط زیست به سوخت خودرو ها گیر می دهد و اعلام می کند خودروسازان اروپایی ده سال است که از استاندارد یورو 4 استفاده کرده و تا سال 2014 به استاندارد یورو 6 می رسند، اما خودروسازان ایرانی هنوز از استاندارد یورو 2 استفاده می کنند. آقای نیروی انتظامی و رئیس سازمان ملی استاندارد، کیسه هوا و ترمز ABS را بهانه کرده و خبر از توقف شماره گذاری می دهند. از طرف دیگر خودرو سازان از سوی شورای رقابت به حذف تعرفه واردات خودرو تهدید می شوند؛ کمیسیون اصل نود و سازمان حمایت از مصرف کننده و سایر دوستان هم خودشان را در قیمت گذاری خودرو ها دخیل می دانند. ان قلت های موجر، هزینه های جاری، قبوض آب، برق، گاز و تلفن کارخانجات خودروساز و ... هم که جای خود دارد! آخه چند نفر به یک نفر... انصاف هم خوب چیزی است. البته پیش خودمان بماند؛ این خودرو سازانی که ما دیدیم، بیدی نیستند که با این باد ها بلرزند و نیک می دانند که نه آقای محیط زیست، نه آقای نیروی انتظامی و نه آقای استاندارد ملی قادر به توقف شماره گذاری نیستند! حذف تعرفه واردات خودرو هم بلا تشبیه روم به دیوار، بیشتر شبیه یک بلوف خنده بازاری است. فقط این وسط چیزی که واقیعت دارد تولید خودرو های فله ای کیلویی 20 هزار تومان و آمار تصادفات جرحی و فوتی شهروندان است که طبق معمول در اکثر موارد خطای انسانی، خواب آلودگی، سرعت غیر مجاز علت اصلی بروز تصادفات مرگبار قلمداد می شوند که علی الاصول هیچ ربطی به قیمت خودرو، سوخت استاندارد و ان قلت های موجر ندارد؟! به نظر شما دارد!؟

تورم مصنوعی!

راستش را بخواهید ما در طی این چند دهه ای که از خداوند عمر گرفتیم و چند بهار را پشت سر گذاشتیم( نه آقا جان سیاسیش نکن، این بهار هیچ ربطی به انتخابات ندارد!) انواع و اقسام چیز های مصنوعی و تقلبی دیدیم و شنیدیم از اشک و باران مصنوعی گرفته تا عسل و لنز مصنوعی. اما «تورّم مصنوعی!» نوبر است. حالا اگر در کشور های رو به رشد بود، دردش خوردنی بود اما ایجاد تورم مصنوعی آن هم در سرزمین آفتاب تابان بعید است. عبارت «اصل ژاپنه» یکی از کلیدی ترین و کاربردی ترین جملات در کف بازار محسوب می شود، بعد خودشان به رویکرد ایجاد تورم مصنوعی روی آورده اند. البته این تصمیم به این علت اتخاذ شده که ظاهراً در ژاپن صاحبخانه از دزد پیشی گرفته است نه ببخشید تولید از عرضه پیشی گرفته است و دولت سعی دارد با پمپاژ منابع مالی، قدرت خرید مردم را افزایش دهد. اما اصل خبر...  به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، بانک مرکزی ژاپن در پایان نشست دو روزه هیئت مدیره خود به منظور تدوین سیاست های پولی این کشور قول داد در کوتاه ترین زمان ممکن به هدف تورم دو درصد دست یابد. این بانک به منظور دستیابی به این هدف، فرآیند جدید تسهیل کیفی و کمی مقررات پولی این کشور را آغاز کرده است که براساس آن میزان تزریق پول به اقتصاد این کشور دو برابر خواهد شد.( سایت شبکه خبر) ملاحظه فرمودید... دو روز تمام سی چهل اقتصاد دان برجسته چشم بادامی با هم فکر هایشان را روی هم گذاشتند تا دو درصد تورم ایجاد کنند تازه آن هم مصنوعی که هیچ اعتباری به آن نیست و ممکن است چهار صبای دیگر کاهش پیدا کند و مثل قبل منفی شود. آن وقت ما قدر تورم 30 الی 40 درصد واقعی را نمی دانیم و به بانک مرکزی اعتراض هم می کنیم! تازه قدرت خرید ما هم این روز ها افزایش پیدا کرده و قادریم پسته و گوجه و پراید را با قیمت چند برابر گذشته خریداری کنیم. علی ایحال با عنایت به اینکه در کشور ژاپن همه چیز روی حساب و کتاب است به نظر می رسد اصلاح مدار این ستاره صد سال تمام کار داره و  این روندی که آنها در پیش گرفته اند، نرخ تورم حالا حالا ها تک رقمی خواهد ماند. لذا به دوستان ژاپنی توصیه می شود برای رسیدن به تورم واقعی کافیست چند تا از مصاحبه های دوستان ما را در بانک مرکزی ترجمه و مطالعه بفرمایند... جای دوری نمی رود...

تنوع در نرخ ارز!

ما ایرانی ها اصولاً به تنوع علاقه خاصی داریم و از روزمرگی و یکنواختی بیزاریم. برایمان فرقی نمی کند این تنوع در اقتصاد باشد یا سیاست، در گوجه و نارنگی نمود پیدا کند یا پسته و پراید... بنابراین سعی می کنیم هر روز اوضاع را تغییر دهیم تا از یکنواختی و فرسودگی شغلی به دور باشیم. اتفاقاً شاه نعمت الله ولی نیز در این خصوص با ما هم عقیده است و چنین سروده: ساغر متنوع است از آن می! و باقی داستان... در همین راستا و با همین نیت سالهاست دولت نرخ ارز در بانک مرکزی بالا و پائین می کند و افرادی هم نظیر جمشید بسم الله در کف بازار... عده ای هم این وسط که به سلامتی مشکل هاضمه و گوارش ندارند، از قِبل رانت های میلیاردی بار خود و خویشاوندان را تا چندین نسل بسته اند تا جایی که شاعر در خصوص بی در و پیکر بودن میزان رانت خواری اینان فرموده «چون رانت به جیب تو و چون باد به دشت!» اما چند وقتی است که مسئولان – بدون هماهنگی با عزیزان رانت خوار- عزمشان را جزم کرده اند تا بالاخره ارز را از خر شیطان پائین بیاورند و آن را تک نرخی کرده، راهی خانه بخت، ببخشید راهی بانک مرکزی کنند. هر چند عمو سیفی معتقد است شاید این تصمیم باعث رشد قیمت ارز شود اما در مجموع تک نرخی شدن ارز منشا خیر است و با حذف رانت های میلیاردی، بازار ارز شفاف می شود و دولت می تواند با بروکراسی کمتر و فاقد پیچیدگی (مانند تبعیض قائل شدن بین کالاها و تخصیص ارز به زین اسب و پالان خر!) ارز را به دست متقاضیان واقعی آن برساند و با انجام محاسبات ساده تر به تولیدکنندگان برای متعادل نگاه داشتن قیمت کالاهایشان یارانه بپردازد. البته مزایای تک نرخی شدن ارز زمانی حاصل می شود که روش های مصنوعی قیمت گذاری دستوری دولت از قیمت ارز برداشته شده و ارز مانند هر کالای دیگری در اقتصاد براساس عرضه و تقاضا به قیمت ذاتی خود دست یابد و در واقع:«چو این کرده شد چاره رانت ساخت» لذا اگر بانک مرکزی و دولت بخواهند از هر نوع سزارین دستوری در بودجه یا خارج از آن برای قیمت گذاری ارز استفاده کنند، باید گفت «تک نرخی شدن ارز» عملاً متولد نمی شود و باز هم قیمت ارز به دو دسته دولتی و آزاد تقسیم می شود و مفاسد و رانت های ناشی از تفاوت این دو نرخ همچنان وجود خواهد داشت. موفق باشید...

ماجراهای خودرو سازان!

در همه جای دنیا رسم است از مراحل تولید برخی وسایل نظیر خودرو، کشتی و هواپیما فیلم مستند تهیه می شود. اما از آنجایی در کشور مان ما گاهی اوقات فیلمسازان از یک طرف تراس به زمین می افتند ، مدتهاست به جای ساخت فیلم مستند، ساخت یک سریال مستند درباره مراحل تولید، پیش فروش، فروش فوری، خدمات پس از فروش، شماره گذاری و ... خودرو آغاز شده است که عمدتاً مردم و دو خودرو ساز بزرگ بازیگران اصلی آن هستند. این فیلم در یک ژانر نوپدید ساخته شده است که در صنعت فیلم سازی یک پدیده محسوب می شود و ترکیبی از ژانر های درام، کمدی، ملو درام، تخیلی، و حتی سینمای وحشت است. در بخش هایی از این فیلم ما می بینیم در حالی که قیمت خودرو در طی چند ماه چند برابر می شود ولی باز هم خودرو سازان معتقدند که هنوز در حال ضرر دادن هستند و فیلم هندی می شود. در یک سکانس کمدی از این فیلم می بینیم با وجود اینکه ملت مشتاقانه و بدون هیچ چشمداشتی از ماه ها قبل برای خرید خودرو های این شرکت ها اعلام آمادگی می کنند و گونی گونی پول بی زبان را به حساب این شرکت ها جهت پیش فروش واریز می کنند، در این شرکت های خودرو ساز «معاونت بازار یابی» نیز وجود دارد! پارادوکس های موجود در این فیلم هم در نوع خود بی نظیرند. در حالی که همه ساله این شرکت ها چندین بار از سوی سازمان تعزیرات به پرداخت جریمه های کلان محکوم می شوند، در انتهای سال به عنوان شرکت های تجاری برتر شناخته می شوند و جایزه می گیرند و با وجود نارضایتی اکثر مردم از خدمات پس از فروش این شرکت ها، رتبه نخست خدمات پس از فروش را نیز از آن خود می کنند! از نکات جالب توجه دیگر این فیلم، جریمه شدن 200 میلیاردی اخیر خودروسازان به دلیل گران فروشی و عمل نکردن به تعهدات است ولی مبلغی که به صورت غیر قانونی از مشتریان اخذ شده است به آنها باز گردانده نمی شود! در ادامه این فیلم از ژانر کمدی و درام خارج می شود و حالت تخیلی به خود می گیرد و خودرو سازان از سوی رئیس شورای رقابت به حذف تعرفه واردات خودرو تهدید می شوند!
در ضمن از آنجایی که در آب بستن به سریال های ایرانی هیچ استبعادی وجود ندارد، بعید نیست ادامه ساخت این سریال تا ماه ها و سال های بعد ادامه داشته باشد.

گوجه در گذر تاریخ!

کسانی که کمی با علم تاریخ و کرونولوژی یا همان تاریخ نگاری آشنایی دارند نیک می دانند که گوجه در تاریخ فراز و فرود های فراوانی را پشت سر نهاده است. روزگاری بهای گوجه از مرغ و ماهی افزون شده و خوردن یک املت مزین به ریاحین بستان با یک پیاله دوغ معطر، اعیانی ترین اطعمه محسوب می شود و در ایامی بهایش چنان ناچیز می شود که با چندین جعبه از آن نمی توان یک مرغ خرید و کشاورز ترجیح می دهد زمین کشاورزی اش را با گوجه های آویزان به بوته شخم بزند چرا که قیمت کیلویی 30 تومان هزینه جمع آوری آن نمی شود! بنابراین گرانی اخیر گوجه فرنگی نیز چیز غریبی نیست و چنین گرانی های خلق الساعه در تاریخ مسبوق به سابقه است و دلایل آن نیز در هر مرحله از زمان متفاوت است. مرحوم گل آقا نیز در مورد گرانی گوجه تعبیر خاصی داشت و گرانی آن را در غربی بودن این محصول می دانست. گر گوجه فرنگی است گران جای عجب نیست / چون مال فرنگ است به ناچار گران شد! البته این فراز و فرود ها در رشد و تعالی ادبیات عامیانه نیز تاثیرات مثبتی داشته و ذوق هنری مردم را قلقلک می دهد و اگر تا همین یک ماه قبل برایتان پیامک می آمد که شما را در پراید در حال پسته خوردن دیدیم الان بر و بچه های گشت نا محسوس شما را در قهوه خانه و در حال خوردن املت رصد می کنند و قس علی هذا... علی ایحال به عنایت به اینکه طبق فرمایشات معاون بازرسی سازمان حمایت بهای گوجه به زودی 50 درصد کاهش می یابد، جای هیچ نگرانی نیست و مردم می توانند این چند وقت به جای گوجه از قرص گوجه! استفاده کنند. تعجب نکنید. محققان دانشگاه کمبریج قرصی را از گوجه فرنگی تهیه کرده‌اند که مصرف روزانه آن می تواند حمله قلبی را قطع کرده، جریان خون را بهبود بخشد و سلامت شریانها را حفظ کند. در ضمن مصرف این قرص معادل مصرف سه کیلو گوجه فرنگی است. قرص آترونون دارای ماده شیمایی لیکوپن است که در گوجه فرنگی یافت می شود.( به نقل از جراید)
بنابراین پیشنهاد می شود به جای اینکه همانند حادثه گرانی پسته، در صف بایستیم و گوجه تعزیراتی بخریم یا پیامک گوجه ای به دوست و آشنا ارسال کنیم، از این قرص ها بسازیم یا اگر شد آمپول یا سرم آن را بسازیم که به صرفه تر باشد!

نامزد کوی قلندر شدم!

 این انتخابات هم برای خودش عالمی دارد. البته منظورمان انتخابات شوراها است که عید امسال را تا حدود زیادی تحت تاثیر قرار داد و مردم اصلاً به کمبود یا نبود پسته در ظرف آجیل توجه نداشتند. ولایت شما را نمی دانم ولی در ولایت ما هر که را بینی، ژن احساس تکلیفش گل کرده و اگر در گذشته «هم در آن سر برهنه جمعی را / پای بر فرق فرقدان می دیدید»، الان زمانه عوض شده و ملت را می بینید که همه با کت و شلوار به استقبال انتخابات شورا ها رفته اند و حرف سخنگوی دولت عین صواب است که فرموده بیش از یک میلیون نفر در انتخابات شورا ها کاندیدا می شوند. به واقع چنین به نظر می رسد که ژن احساس تکلیف «جهان را ببخشید بر چار بهر / یکایک همه نامزد کرد شهر!»
تبلیغات زود تر از موعد و زیر پوستی و چراغ خاموش هم از ماه ها قبل شروع شده و در ایام نوروز هم به سلامتی رشد چشمگیری داشت. از ارسال پیامک تبریک نوروز و چاپ کارت ویزیت درج مشخصات و مدارج علمی گرفته تا دید و بازدید های سر زده و دست جمعی و نصب بنر تبریک به مناسبت عنوانی که 6 ماه قبل کسب شده بود! جالب اینکه همه افرادی که قرار است در این وادی خود را محک بزنند – از راننده و خواننده و بازاری گرفته تا کارمند و معلم و استاد دانشگاه و ... – کلهم اجمعین از میزان بالای رای خود حکایت می کنند و به قول عمو سیفی « ترا ای پسر گر چنین است رای» چرا برای سایر انتخابات کاندیدا نمی شوید و باقی ماجرا! علی ایحال ذکر این نکته ضروری است که کاندیداتوری در انتخابات شورا های شهر علاوه بر نیاز به داشتن شرایط اولیه نظیر مدرک تحصیلی، کارت پایان خدمت، شرط سنی، 12 قطعه عکس، کپی کارت ملی و شناسنامه و ... نیاز به مولفه های ثانویه دیگری نیز دارد. داشتن تجربه و سابقه مدیریتی، سوابق اجرایی، خلاقیت و نو آوری، حُسن شهرت، سواد اطلاعاتی، خدا ترسی، شهامت، عدالت و ... هم از جمله مولفه هایی هستند که مردم هنگام رای دادن به آنها توجه دارند. بنابراین پیشنهاد می شود دوستانی که قصد ثبت نام در این دوره از رقابت های شوراها را دارند فقط به داشتن کت وشلوار اکتفا نکنند و به قول «نقی معمولی» اگر فرصت کردند در لابلای تفکرات عمیق و برنامه های اقتصادی شان، مولفه های ثانویه را نیز مد نظر قرار دهند! جای دوری نمی رود...

نامزد کوی قلندر شدم!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رنسانس هوایی!

رنسانس هوایی!
ما بعد از آزاد سازی هویت مان که مدتها به صورت اختصاری تحت قیمومیت علم تاج بود، مجبوریم در خصوص تحصیلاتمان نیز دست به افشاگری بزنیم. بنابراین همین جا رسماً اعلام می داریم که ما علاوه بر داشتن تحصیلات آکادمیک ، دارای تحصیلات مکتب خانه ای نیز هستیم و تحت نظارت و زعامت یکی از بزرگترین مکتب خانه داران شمال شرق کشور- که خداوند طول عمر با عزت به این حاجیه خانم عنایت کناد- تلمذ نموده ایم. بنابراین مختصر اطلاعات ما محدود به پاس کردن چهار تا کتاب و جزوه کپی شده در دانشگاه نیست. اما با وجود داشتن چنین صبغه علمی فلک فرسا و بحر عظیم اطلاعات(!) باید رسماً اعتراف کنیم در درک و فهم برخی مسائل – ولو ساده و ابتدایی – عاجزیم و هر طور حساب و کتاب می کنیم با محفوظات و معلومات مان همخوانی ندارد و دچار نوعی تضاد آنتولوژیک (درونی) می شویم. به عنوان مثال در خبر ها آمده بود جناب آقای عبدالرضا موسوی رییس انجمن شرکت‌های هواپیمایی در خصوص لزوم اجرای آزادسازی نرخ بلیت هواپیما در سال 92 گفت:«‌ در سالی که گذشت شرکت‌های هواپیمایی با مشکلات مالی بسیاری مواجه بودند که طی نوسانات نرخ ارز و افزایش نرخ سوخت هواپیما پیش آمد. در تمام این مدت شرکت‌های هواپیمایی سختی‌ها را به امید آزادسازی نرخ بلیت هواپیما در سال 92 تحمل کرده و امور را پیش بردند. از سوی دیگر وی تاکید کرد: آزادسازی نرخ بلیت هواپیما به معنی افزایش قیمت آن نیست بلکه این امر می تواند بستری رقابتی ایجاد کند که در این میان حتی شرکت‌ها برای جلب مشتری و مسافر بیشتر، قیمت‌های خود را کاهش داده و اقدام به افزایش کیفیت خدمات کنند!» در خصوص رقابت و آزاد سازی قیمت ها و بالارفتن کیفیت خدمات هم هیچ شک و شبهه ای نداریم چرا که مصداق عینی آن در کمپانی های مفخم ایران خودرو و سایپا عیان است. اما ناگفته نماند در حال حاضر اکثر پرواز های داخلی با صندلی های پر انجام می شود. فاصله بین صندلی ها نیز قبلاً دچار رنسانس و دگردیسی شده و جای گذاشتن چهار پایه هم منتفی است. انتهای هواپیما هم گلاب روتون سرویس بهداشتی ساخته اند و هواپیما فاقد بوفه است. حالا چطور قرار است رقابت صورت پذیرد و قیمت ها کاهش پیدا کنند، الله و اعلم...