ما تا همین چند وقت قبل فکر می کردیم سقراط و بقراط با هم داداش دو قلو هستند! آقا چرا می خندید؟ ندانستن که عیب نیست، نفهمیدن عیب است! دیروز ما متوجه شدیم که سقراط فیلسوف( بدون هر گونه ریش پرفسوری) بوده و بقراط پزشک و هیچ صنمی هم با هم نداشتند و فقط تقریباً با یکدیگر هم عصر بودند چه بسا اگر با هم همکار بودند عین آقایان «م» و «ر» خرخره یکدیگر را می جویدند.( نگران نباشید ما با اسطوره های وطنی شوخی نداریم؛ منظورمان مسی و رونالدو است!) باز هم خدا پدر مخابرات را بیامرزد که با همین اینترنت ذغالی و گازوئیلی کلی به اطلاعات ما اضافه می کند. بگذریم ... دیروز که در حال تحقیقات مجازی در خصوص اصل و نسب این بزرگواران بودیم، یکهو متوجه شدیم جایزه ای هم به نام پدر علم پزشکی یعنی حضرت بقراط اختراع شده است که مختص حوزه سلامت در کشور می باشد! «دبیرخانه جایزه سال بقراط که با همت سازمان نظام پزشکی تشکیل شده است، همزمان با همایش ملی سلامت، به نهادها، سازمان ها و ارگان هایی که در حوزه سلامت خدمات ارزنده ای ایفا کرده اند، با طی فرآیند ارزیابی، نسبت به اهدای جایزه سال بقراط اقدام می کند.» ( به نقل از جراید سالم و قبراق)
امسال هم این جایزه پس از طی فرآیند(!) به برگزیدگان اعطا شد. اما ما متوجه نشدیم این وسط چطور امسال این جایزه به حضرات مدیران تیم های سرخابی پایتخت هم رسید. البته شوالیه فتح الله زاده که سرحال و قبراق است ولی چندی قبل جناب رویانیان فرموده بودند ۳۴ سال و ۸ ماه خدمت کردم اما 2 ساله در پرسپولیس پیر شدم و از این فوتبال بیمار شدم!
سوال دیگری مطرح است که چطور فوتبالی همه اش حرص زدن و خون جگر خوردن است و فوروارد دروازه 7 متری را از دو قدمی به داخل باقالی ها شوت می کند، به مدیرش بابت خدمات ارزنده در حوزه سلامت جایزه بقراط اعطا می شود!؟ اینکه چطور سایر مدیران فوتبالی و بازیکنان ما از این جایزه بی نصیب ماندند، جای عجب است. البته پیشنهاد می شود جایزه «آدام اسمیت» پدر علم اقتصاد دنیا، به دوستان بابت مدیریت شایسته مالی بر هزینه های جاری باشگاه ها یا جایزه «عبید زاکانی یا گل آقا» بابت جملات نغز و پیش بینی های دوستان در خصوص کسب عنوان در جام باشگاه های آسیا و ... اعطا شود!
یکی از آرزو های دیرینه ما دیدن یک دانشمند از نزدیک است. البته فکر نکنید که ما آدم ندید بدیدی هستیم و قصد داریم با دانشمندان عکس یادگاری بگیریم یا روم به دیوار برایمان کارت پستال امضا کنند. فقط دوست داریم کمی بیشتر با مبنای اختراعات و اکتشافات این بزرگواران آشنا شویم. چرا که به نظر می رسد گاهی اوقات بیکاری و خوشی، منتهی الیه دل دانشمندان را می زند و چیز هایی اختراع می کنند که در کشوی هیچ عطاری یافت نمی شود. الان هم که به سلامتی افتاده اند در فاز تولید لوازم زنده و سخنگو؛ بشقاب سخنگو، فنجان سخنگو این هفته هم کیف پول سخنگو و زنده! اصل خبر به نقل از همین روزنامه حمایت، چرا راه دور برویم. «به گزارش مهر یک شرکت ژاپنی کیف پول مکاری ساخته است که دخل و خرج کاربر را تحت نظر می گیرد به طوری که اگر پول کمی در خود داشته باشد از دسترس کاربر دور می شود. «کیف پول زنده » با نوعی نرم افزار حسابداری تلفن های هوشمند موسوم به «زایم» همراه می شود. این محصول دو حالت برای خرج کردن پول دارد : وضعیت پس انداز و وضعیت خرج کردن. وقتی دارنده این کیف، پول اندکی داشته باشد و در عین حال سعی کند همین پول را خرج کند، کیف پول هوشمند به خاطر تعبیه چرخ هایی در آن، از کاربر دور می شود از این رو امکان باز کردن آن در این حالت وجود ندارد. وقتی کاربر بالاخره به آن دست یافته و در آن را باز کند، این کیف پول شروع می کند به فریاد زدن و درخواست کمک کردن! هر چند بر اساس اعلام وب سایت این محصول، هنوز هیچ برنامه ای برای فروش عمومی این کیف پول زنده مطرح نشده است.» باز هم جای شکرش باقی است که فعلاً این شرکت برنامه ای برای فروش عمومی این محصول ندارد. وگرنه معلوم نیست در این مقطع حساس کنونی که حذف یارانه سه دهک از خلق الله کلید خورده است، چه بلبشویی راه می افتاد. من معتقدم اگر این دوستان سر سوزن به فکر آبروی مردم باشند دست به چنین اختراعاتی نمی زنند. آخر شما تصور بفرمائید زن و بچه مردم داخل اتوبوس یا مغازه بقالی کیف پولشان را باز کنند تا کرایه پرداخت کنند یا پول پنیر را حساب کنند، بعد کیف پول فریاد بزند و فرار کند! مردم چی فکر می کنند!؟ اختراع هم قانون و قاعده ای دارد. هر چیز که به ذهنتان رسید نباید بلافاصله اختراع شود!!!
ما هر از گاهی که با خودمان خلوت می کنیم و در باد رهنمود ها و فرمایشات تیتانیوم بار خودمان چرت می زنیم، بلافاصله با یک طرح یا پیشنهاد محیر العقول و هرمنوتیک از سوی یکی از مسئولان ضربه فنی اساسی و به تبع آن دچار سرخوردگی و یاس فلسفی می شویم. البته شما با دیدن عنوان مطلب امروز حتماً گمان کردید که قرار است درباره مسکن مهر و مشکلات پیش روی آن سخن بگوئیم؛ غافل از اینکه داستان امروز ربطی به پروژه مسکن مهر ندارد، بلکه ماجرا در خصوص دقت نظر و آینده نگری برخی مسئولان در امورات دنیای اموات می باشد. اصل داستان به روایت جراید...
در هفته اخیر مدیر عامل سازمان آرامستان های کشور در اظهار نظری تامل بر انگیز فرمودند:« ده هزار قبر آماده برای هر نوع حوادث و بلایای طبیعی در بعضی کلانشهرهای کشور داریم. قدرت الله قنبریان، حتی به آمادگی آرامستان ها برای حمل اجساد حوادث طبیعی هم اشاره کرده و گفته است: تهیه ماشین های سردخانه دار بزرگ برای آرامستان های کشور، بخصوص در مراکز استان برای مقابله با حوادث طبیعی مثل زلزله و سیل را هم پیش بینی کرده ایم!» در واقع به جای آمادگی مبارزه با بلایای طبیعی، میزان آمادگی برای دفن استاندارد اموات بالا رفته است.
ما همیشه با خودمان فکر می کردیم که اگر خدا بخواهد بعد از 120 سال عمر با عزت، قرار است در قبر تنهایی خودمان راحت دراز بکشیم و به قول سهراب کلاس بگذاریم که به سراغ من اگر می آئید، نرم و آهسته بیائید و باقی ماجرا... اما ظاهراً پلان B مد نظر دوستان است و قرار است روی سر و کول هم بخوابیم و به قولی « به سراغ من اگر می آئید، نرم و آهسته چرا می خواهیم بِتِرکونیم!» علی ای حال اینکه دوستان آینده نگری کرده اند چیز خوبی است ولی تا جایی که ما در کتاب های درسی مان خوانده ایم و خودمان نیز در مدارس به بچه های مردم درس می دهیم، برای «مقابله با حوادث طبیعی مثل زلزله و سیل» باید تمهیداتی نظیر آموزش پدافند غیر عامل، ساخت و ساز فنی و مهندسی، مقاوم سازی، جلوگیری از قطع بی رویه درختان، اصلاح نظام آموزش و اطلاع رسانی، فرهنگ سازی و آموزش همگانی و ... اندیشیده شود تا جان هموطنان به خطر نیفتد و میزان تلفات به حداقل برسد، نه اینکه مجتمع مدفونی اختراع کنیم و از دغدغه مردم در خصوص مشکلات تدفین بکاهیم! شب عالی متعالی!
حمایت – 7 آبان 92