طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

کله پاچه در گذر تاریخ!

ما بنا داریم مطلب امروز را با دو خبر چرب و دارای کلسترول فراوان و مشتی آغاز کنیم. خبر اول:«به گزارش میراث، هیات باستان شناسی ایران و ایتالیا، حین کاوش در محوطه باستانی چلو، در نزدیکی شهر سنخواست، با دو قبر مواجه شد که در هر کدام یک دست کله پاچه گذاشته شده بود. (نه پدر جان سنخواست یکی از شهر های اسپانیا نیست. سنخواست یکی از شهر های همین خراسان شمالی خودمان است.) علی اکبر وحدتی، سرپرست ایرانی هیات کاوش در محوطه باستانی توضیح داد: در کنار جسد، ظرفی به شکل کاسه گذاشته شده که در آن بقایای سر گوسفند و چهار پاچه قابل رویت است. این موضوع نشان می دهد که احتمالا کله پاچه غذای محبوب آنها بوده که پس از مرگ به آنها هدیه شده است!» اما خبر دوم :«معاون بهداشتی وزیر بهداشت با اشاره به چاقی و اضافه وزن شهروندان گفت: 48 درصد جامعه یعنی 26 میلیون نفر در کشور دچار اضافه وزن و چاقی هستند.» (به نقل از جراید)
ملاحظه فرمودید. حالا شما چاقی خلق الله را به این خوراکی های نچسب و من درآوردی هزاره اخیر مثل پیتزا و سوسیس کالباس ربط دهید. آقا جان چاقی ملت ریشه در اعصار تاریخ دارد و شوخی بردار هم نیست. درست است عده ای می گویند، ملت حافظه تاریخی ندارند ولی وقتی صحبت از غذای ایرانی باشد، دیگر هیچ چیز و هیچ کس جلو دارمان نیست و غذای نیاکان ما هرگز به فراموشی سپرده نخواهد شد. اما با وجود اینکه ما در رنکینگ چاقی جزو آن 52 درصد هستیم ولی سلامت هموطنان ما نیز بخشی از دغدغه های ذاتی ما محسوب می شود، فلذا چند توصیه و رهنمود کلسترولی ارائه می کنیم: الف) حذف یارانه: در حال حاضر تهدید به قطع یارانه یکی از اثرگذار ترین شیوه ها در اصلاح برخی امور است. به عنوان مثال قرار بود یارانه افراد دارای خودروی بالای 30 میلیون یا آپارتمان 130 متری حذف شود. الان هم شایعه کنیم یارانه افراد بالای 100 کیلو حذف می شود. باور بفرمائید این آمار هفته بعد به 6 میلیون نفر می رسد!
ب) استمداد از شعرا: به خاطر داشته باشیم گذشتگان فقط برای ما غذا های چرب و چیلی به یادگار نگذاشته اند و باید به جملات حکیمانه و اشعار آنها نیز توجه کنیم. پیشنهاد می شود روی چهار تا بیلبورد از این جملات هم بنویسیم مثل: «از خوردن پر، ملال خیزد» و یا «به کم خوردن کسی را تب نگیرد.» سالم و تندرست باشید.

قبور 4 طبقه و بتن مسلح!

حقیقتاً جدای از هرگونه شوخی و طنز ما هر وقت در می یابیم که از تکنولوژی در خدمت رسانی به اهل قبور استفاده می شود، روح ما شاد می شود و احساس نشاط می کنیم. از شستشوی مکانیزه اموات در غسالخانه مشهد گرفته تا واردات کفن های چینی و ساخت قبور 4 طبقه با بتن مسلح! به هر حال همانطور که می دانید اموات دستشان از دنیا کوتاه است و از طرفی این سفر شهرام و بهرام ندارد و به قولی مرگ شتری است که زنگ در خانه را همه را می زند و یک روز هم نوبت من و شما فرا می رسد.
اما اصل ماجرا: مدیرعامل سازمان بهشت‌ زهرا (س) فرموده اند: «ساخت قبور چهار طبقه از جنس بتن مسلح با هدف مقابله با بحران‌های طبیعی به پایان رسیده و این قبرها در مواقع بحرانی مورد استفاده قرار خواهند گرفت.» ( به نقل از جراید)
شاید روزی که خدا بیامرز جناب «جوزف مونیر» باغبان فرانسوی بتن مسلح را در سال 1849 اختراع کرد و هدف از ساخت چنین بتنی را واگذاری نیروهای کششی بوجود آمده در بتن به میلگردها و جلوگیری از ترک خوردگی و پکیدن بتن اعلام کرد، هرگز فکر نمی کرد که از این اختراع در بهشت زهرا برای ساخت قبر آن هم چهار طبقه استفاده شود! حقیقتاً دست مملی... به عقیده حقیر هر گونه تلاش و هر قدمی در جهت شادی اموات جای قدردانی و حمایت دارد. همین دو هفته قبل بود که ما از مجتمع های مدفونی برای دفن قربانیان حوادث غیر مترقبه نوشتیم، الان دوباره طرح قبور چهار طبقه مطرح شده است و ملت خیالشان از بابت «ضیق قبر» راحت شد! ما هم در این راستا طبق فرموده شاعر و اصل مَسلم « ای دستت می رسد کاری بکن» چند رهنمود مدبرانه ارائه می کنیم:
الف) دریافتن زنده ها: والله تا جایی ما از دنیای اموات و زندگی ایشان اطلاع داریم، این جماعت حال تکان خوردن ندارند، یعنی اگر هم داشته باشند، فرصت شان تمام شده است. بنابراین شما مطمئن باشید در بحران های طبیعی و غیر طبیعی هم از جایشان جم نمی خورند. شما زنده ها را دریابید!
ب) لرزیدن در گور: هر چند حُسن این قبور این است که دیگر تن هیچ مرده ای در گور نخواهد لرزید! ولی پیشنهاد می شود از این سیستم و این نوع بتن مسلح در ساخت و سازها ویژه افراد زنده هم استفاده شود تا در زلزله احتمالی تهران تن شهروندان در آپارتمان ها و ساختمان های بساز و بفروشی نلرزد! شاد باشید...

جایزه بقراط و فوتبال!

ما تا همین چند وقت قبل فکر می کردیم سقراط و بقراط با هم داداش دو قلو هستند! آقا چرا می خندید؟ ندانستن که عیب نیست، نفهمیدن عیب است! دیروز ما متوجه شدیم که سقراط فیلسوف( بدون هر گونه ریش پرفسوری) بوده و بقراط پزشک و هیچ صنمی هم با هم نداشتند و فقط تقریباً با یکدیگر هم عصر بودند چه بسا اگر با هم همکار بودند عین آقایان «م» و «ر» خرخره یکدیگر را می جویدند.( نگران نباشید ما با اسطوره های وطنی شوخی نداریم؛ منظورمان مسی و رونالدو است!) باز هم خدا پدر مخابرات را بیامرزد که با همین اینترنت ذغالی و گازوئیلی کلی به اطلاعات ما اضافه می کند. بگذریم ...  دیروز که در حال تحقیقات مجازی در خصوص اصل و نسب این بزرگواران بودیم، یکهو متوجه شدیم جایزه ای هم به نام پدر علم پزشکی یعنی حضرت بقراط اختراع شده است که مختص حوزه سلامت در کشور می باشد! «دبیرخانه جایزه سال بقراط که با همت سازمان نظام پزشکی تشکیل شده است، همزمان با همایش ملی سلامت، به نهادها، سازمان ها و ارگان هایی که در حوزه سلامت خدمات ارزنده ای ایفا کرده اند، با طی فرآیند ارزیابی، نسبت به اهدای جایزه سال بقراط اقدام می کند.» ( به نقل از جراید سالم و قبراق)
امسال هم این جایزه پس از طی فرآیند(!) به برگزیدگان اعطا شد. اما ما متوجه نشدیم این وسط چطور امسال این جایزه به حضرات مدیران تیم های سرخابی پایتخت هم رسید. البته شوالیه فتح الله زاده که سرحال و قبراق است ولی چندی قبل جناب رویانیان فرموده بودند ۳۴ سال و ۸ ماه خدمت کردم اما 2 ساله در پرسپولیس پیر شدم و از این فوتبال بیمار شدم!  
سوال دیگری مطرح است که چطور فوتبالی همه اش حرص زدن و خون جگر خوردن است و فوروارد دروازه 7 متری را از دو قدمی به داخل باقالی ها شوت می کند، به مدیرش بابت خدمات ارزنده در حوزه سلامت جایزه بقراط اعطا می شود!؟ اینکه چطور سایر مدیران فوتبالی و بازیکنان ما از این جایزه بی نصیب ماندند، جای عجب است. البته پیشنهاد می شود جایزه «آدام اسمیت» پدر علم اقتصاد دنیا، به دوستان بابت مدیریت شایسته مالی بر هزینه های جاری باشگاه ها یا جایزه «عبید زاکانی یا گل آقا» بابت جملات نغز و پیش بینی های دوستان در خصوص کسب عنوان در جام باشگاه های آسیا و ... اعطا شود!


نرخ علی الحساب خودرو!

تقریباً یک سالی است که تعیین قیمت خودرو برای خودش داستانی شده است تا جایی برخی از هموطنان ما بی خیال خرید خودرو های به صرفه و ایمنی همچون پراید شده اند و در فکر خرید خودرو های چند صد میلیونی وارداتی افتاده اند! بالاخره مردم هم یک اندازه ای صبر و تحمل دارند و منتظر تصمیمات شما برای حمایت از محصولات داخلی می مانند. وقتی شما برای تعییت قیمت خودرو های داخلی دست دست می کنید و دائم توپ را در زمین شورای رقابت و وزارت صنعت و معدن و سایر ادارات می اندازید، بالاخره یک نفر ناراحت می شود و توپ شما را پاره می کند! ببخشید بالاخره تکلیف مردم را باید مشخص کنید. هر چند بعد از اظهار نظر وزیر در خصوص ثابت ماندن قیمت ارز حول و حوش سه هزار تومان، مردم حساب کار دستشان آمد ولی جالب اینجاست که دوستان هنوز در خصوص قیمت گذاری قیمت خود رو به نظر نهایی نرسیده اند... «اگر چه وزیر صنعت در اولین نشست خبری نسبت به رشد قیمت خودرو چراغ سبز نشان داد، اما رئیس شورای رقابت عنوان کرد مقوله افزایش قیمت تنها در حد نظر است و خودرو سازان اجازه افزایش قیمت ندارند و اشاره کرد امروز یعنی چهارشنبه در خصوص دستور العمل جدید قیمت گذاری خودرو با ارز آزاد تصمیم می گیریم.»( جام جم – 8 آبان 92) علی ای حال از آن جایی که ما از آن دسته خانواده ها نیستیم که به تولیدات داخل پشت کنیم و خودروی چند صد میلیونی سوار شویم چند رهنمود سازنده و اجرایی در خصوص قیمت گذاری خودروهای داخلی ارائه می کنیم: الف) نرخ علی الحساب: یک مبلغی به عنوان کف در نظر گرفته شود و خودرو به مردم فروخته شود. اگر بعد از تصمیم گیری دوستان مبلغ خودرو از کف بیشتر بود مردم مابه التفاوت را پرداخت کنند، اگر هم نرخ خودرو از کف کمتر بود که جای دوری نمی رود کمک به صنعت خودرو سازی می شود! ب) ودیعه خودرو: تا زمان مشخص شدن نرخ دقیق خودرو قیمت ها به همان قیمت ارز آزاد محاسبه شود و یک مختصر مبلغ چهل پنجاه میلیونی با توجه به نوع خودرو نزد خودرو سازان به صورت ودیعه به امانت بماند تا تعیین نرخ قطعی خودرو صورت گیرد. ( چه سودی خجالت بکش مرد حسابی... صنعت خودرو سازی کشور واسه اینکه کارت راه بیفته داره بهت لطف می کنه، اون وقت شما بابت ودیعه سود می خوای؟! مگه مخابرات بابت ودیعه موبایل بهت سود میده!؟ واقعاً که...)



این مختصر خزانه و انبار روزگار!

ما با وجود اینکه مثل دیوژن حکیم در نیم بشکه نمی خوابیم و از انرژی خورشیدی برای گرم ساختن وجود مبارکمان بهره نمی گیریم ولی همانند مشارالیه به هیچ عنوان به مال دنیا چشم ندوخته و نخواهیم دوخت و معتقدیم « همه مُلک عجم خزانه من». فلذا هیچ اطلاعاتی در خصوص خزانه دولت، میزان تقریبی ابعاد آن، محل اسقرار ، جنس و مواد به کار رفته در استحکامات و سایر مختصات آن نداریم! اما این را نیز می دانیم که تقریباً دو هفته ای است که سیاسیون کشور و اعضای دولت جدید و قدیم به خاطر سوء تفاهم در مفهوم خزانه و به قولی « این مختصر خزانه و انبار روزگار» پیغام و پسغام می فرستند و از خالی بودن و پر بودن آن سخن ها به میان می آورند و باقی ماجرا...  البته اگر میزان موجودی خزانه همان 1600 میلیاردی باشد که جناب حسینی وزیر محترم اقتصاد دولت سابق می فرمایند ما همین جا به وزیر جدید اعلام می داریم که « به که دل زان خزانه برداری» و به فکر چاره دیگری باشد. چرا که وزیر جدید فرموده اند:«امسال ۱۱۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه داریم. ضمن اینکه بودجه عمرانی صفر شد و پول عمرانی را به یارانه های نقدی اختصاص دادیم. در واقع از ۲۱۰ هزار میلیارد تومان بودجه تا پایان سال ۱۱۰ هزار میلیارد تومان قابل وصول نیست بنابراین منابع بودجه کفایت هزینه های جاری را نمی کند.» اما عده ای دیگر خزانه را به معنای درآمدها و هزینه های عمومی دولت می دانند. ما که از علم اقتصاد چیزی سر در نیاوردیم. به همین منظور در راستای ابهام زدایی از برخی مسایل مملکتی چند پیشنهاد از منظر اقتصادی خودمان ارائه می کنیم:
الف) اول اینکه موجودی خزانه مثل میزان مهریه است و همان داستان معروف « کی داده کی گرفته؟» بنابراین دولتی ها در تعیین مبلغ دقیق خزانه زیاد حساس نباشند و کمپروسور روی خشخاش نگذارند!
ب) در ثانی اگر هم خدای ناکرده خزانه خالی شده است، جای دوری نرفته است و در قالب یارانه به جیب من و شما رفته است. خدا وکیلی شد یک ماه کوتاه بیائیم و به دولت بگوئیم آقا شما غریبه نیستید، این برج اگر دستتان تنگ است، یارانه را دیر تر بدهید یا اصلاً ندهید! سر ساعت پول توی حساب مان بوده، حالا می پرسیم پول خزانه کجا رفته است! از وزیر و وکیل گرفته تا میلیاردر و مولتی میلیاردر همه یارانه می گیریم، بعد از خالی شدن خزانه تعجب می کنیم! عجب حکایتی است...
   

کیف پول زنده!

یکی از آرزو های دیرینه ما دیدن یک دانشمند از نزدیک است. البته فکر نکنید که ما آدم ندید بدیدی هستیم و قصد داریم با دانشمندان عکس یادگاری بگیریم یا روم به دیوار برایمان کارت پستال امضا کنند. فقط دوست داریم کمی بیشتر با مبنای اختراعات و اکتشافات این بزرگواران آشنا شویم. چرا که به نظر می رسد گاهی اوقات بیکاری و خوشی، منتهی الیه دل دانشمندان را می زند و چیز هایی اختراع می کنند که در کشوی هیچ عطاری یافت نمی شود. الان هم که به سلامتی افتاده اند در فاز تولید لوازم زنده و سخنگو؛ بشقاب سخنگو، فنجان سخنگو این هفته هم کیف پول سخنگو و زنده! اصل خبر به نقل از همین روزنامه حمایت، چرا راه دور برویم. «به گزارش مهر یک شرکت ژاپنی کیف پول مکاری ساخته است که دخل و خرج کاربر را تحت نظر می گیرد به طوری که اگر پول کمی در خود داشته باشد از دسترس کاربر دور می شود. «کیف پول زنده » با نوعی نرم افزار حسابداری تلفن های هوشمند موسوم به «زایم» همراه می شود. این محصول دو حالت برای خرج کردن پول دارد : وضعیت پس انداز و وضعیت خرج کردن. وقتی دارنده این کیف، پول اندکی داشته باشد و در عین حال سعی کند همین پول را خرج کند، کیف پول هوشمند به خاطر تعبیه چرخ هایی در آن، از کاربر دور می شود از این رو امکان باز کردن آن در این حالت وجود ندارد. وقتی کاربر بالاخره به آن دست یافته و در آن را باز کند، این کیف پول شروع می کند به فریاد زدن و درخواست کمک کردن! هر چند بر اساس اعلام وب سایت این محصول، هنوز هیچ برنامه ای برای فروش عمومی این کیف پول زنده مطرح نشده است.»  باز هم جای شکرش باقی است که فعلاً این شرکت برنامه ای برای فروش عمومی این محصول ندارد. وگرنه معلوم نیست در این مقطع حساس کنونی که حذف یارانه سه دهک از خلق الله کلید خورده است، چه بلبشویی راه می افتاد. من معتقدم اگر این دوستان سر سوزن به فکر آبروی مردم باشند دست به چنین اختراعاتی نمی زنند. آخر شما تصور بفرمائید زن و بچه مردم داخل اتوبوس یا مغازه بقالی کیف پولشان را باز کنند تا کرایه پرداخت کنند یا پول پنیر را حساب کنند، بعد کیف پول فریاد بزند و فرار کند! مردم چی فکر می کنند!؟ اختراع هم قانون و قاعده ای دارد. هر چیز که به ذهنتان رسید نباید بلافاصله اختراع شود!!!

مجتمع های مدفونی در هزاره سوم!

ما هر از گاهی که با خودمان خلوت می کنیم و در باد رهنمود ها و فرمایشات تیتانیوم بار خودمان چرت می زنیم، بلافاصله با یک طرح یا پیشنهاد محیر العقول و هرمنوتیک از سوی یکی از مسئولان ضربه فنی اساسی و به تبع آن دچار سرخوردگی و یاس فلسفی می شویم. البته شما با دیدن عنوان مطلب امروز حتماً گمان کردید که قرار است درباره مسکن مهر و مشکلات پیش روی آن سخن بگوئیم؛ غافل از اینکه داستان امروز ربطی به پروژه مسکن مهر ندارد، بلکه ماجرا در خصوص دقت نظر و آینده نگری برخی مسئولان در امورات دنیای اموات می باشد. اصل داستان به روایت جراید...
در هفته اخیر مدیر عامل سازمان آرامستان های کشور در اظهار نظری تامل بر انگیز فرمودند:« ده هزار قبر آماده برای هر نوع حوادث و بلایای طبیعی در بعضی کلانشهرهای کشور داریم. قدرت الله قنبریان، حتی به آمادگی آرامستان ها برای حمل اجساد حوادث طبیعی هم اشاره کرده و گفته است: تهیه ماشین های سردخانه دار بزرگ برای آرامستان های کشور، بخصوص در مراکز استان برای مقابله با حوادث طبیعی مثل زلزله و سیل را هم پیش بینی کرده ایم!» در واقع به جای آمادگی مبارزه با بلایای طبیعی، میزان آمادگی برای دفن استاندارد اموات بالا رفته است.
ما همیشه با خودمان فکر می کردیم که اگر خدا بخواهد بعد از 120 سال عمر با عزت، قرار است در قبر تنهایی خودمان راحت دراز بکشیم و به قول سهراب کلاس بگذاریم که به سراغ من اگر می آئید، نرم و آهسته بیائید و باقی ماجرا... اما ظاهراً پلان B مد نظر دوستان است و قرار است روی سر و کول هم بخوابیم و به قولی « به سراغ من اگر می آئید، نرم و آهسته چرا می خواهیم بِتِرکونیم!» علی ای حال اینکه دوستان آینده نگری کرده اند چیز خوبی است ولی تا جایی که ما در کتاب های درسی مان خوانده ایم و خودمان نیز در مدارس به بچه های مردم درس می دهیم، برای «مقابله با حوادث طبیعی مثل زلزله و سیل» باید تمهیداتی نظیر آموزش پدافند غیر عامل، ساخت و ساز فنی و مهندسی، مقاوم سازی، جلوگیری از قطع بی رویه درختان، اصلاح نظام آموزش و اطلاع رسانی، فرهنگ سازی و آموزش همگانی و ... اندیشیده شود تا جان هموطنان به خطر نیفتد و میزان تلفات به حداقل برسد، نه اینکه مجتمع مدفونی اختراع کنیم و از دغدغه مردم در خصوص مشکلات تدفین بکاهیم! شب عالی متعالی!
حمایت – 7 آبان 92

توهم گرانی و تئوری ورلیند!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.