طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

آقا رسول و آستانه تحریک

راستش را بخواهید ما تا همین هفته قبل فکر می کردیم شاخص هایی نظیر نرخ تورم ، ضریب فلاکت ، ضریب نفوذ تلفن همراه و اینترنت و ... بالا و پائین می پرند ، اما الان متوجه شدیم آستانه تحریک مردم هم به شدت پائین آمده است و با کوچکترین تحریک از کوره که خوب است از سکوی پرتاب در می روند. پنجشنبه گذشته آقا رسول با موتور از نانوایی به خانه می رفت که راننده یک خودرو سمند که در کنار خیابان پارک شده بود ، درب خودرو را باز کرد و آقا رسول با موتور به درب خودرو کوبید و خودش هم مانند دانشمندان با سر به جوب رفت و از نزدیک با زندگی موش ها آشنا شد. هنوز مطالعات آقا رسول درباره موش ها تمام نشده که راننده خودرو که از قضا مسافر هم بود ، به صورت مسالمت آمیز اقدام به فحاشی می کند. آقا رسول که از نظر بدنی کمتر از خدا بیامرز داداشی نیست ( حتی بعد از قتل روح ا... ، آقا رسول تا یک هفته از خانه بیرون نمی آمد و می گفت : پهلوانان نمی میرند ، بلکه آنها را می کشند!) از جوب بیرون آمد و با یک مشت پرتره فردی را طراحی کرد که انگار با صورت به ستون برق چسبانده شده است. خلاصه با حضور پلیس هر دوی آنها را به پاسگاه انتقال دادند. راننده از آقا رسول به جرم ضرب و جرح شکایت کرد. آقا رسول هم که اطلاعات حقوقی اش کمتر از جک ورجس( مشهور ترین وکیل اروپا ) نیست می دانست که از نظر ترافیکی راننده خودرو مقصر است ولی از نظر حقوقی خودش مقصر است و اگر کار به دادگاه بکشد محکوم می شود و چند برابر خسارت موتور باید دیه بدهد. از طرفی راننده مسافر بود و نمی توانست در زندان بماند. بنابراین به فرد مضروب گفت : « راستش را بخواهید من ، در زندان بزرگ شده ام ، زندان برای من مثل کاروانسرا است. من هم از شما بابت فحاشی و خسارت به موتور سیکلت شکایت دارم.» افسر نگهبان دستور انتقال هر دو را به بازداشتگاه صادر کرد و گفت : « امروز که پنجشنبه است ، ان شاا... صبح شنبه پرونده را به دادگاه می فرستم.» راننده خودرو وقتی این موقعیت را دید از شکایت خود منصرف شد و آقا رسول هم شکایت خود را پس گرفت و رضایت داد. در راه رسیدن به صحنه تصادف آقا رسول کمی راجع به کاهش میزان آستانه تحریک برای راننده سخنرانی کرد و اذعان کرد که اگر هر دوشان کمی بر اعصاب خود مسلط می شدند ، کار به اینجا نمی کشید. اما راننده خودرو با وجود تقصیر در بروز حادثه و شروع کننده درگیری با فحاشی هنوز هم طلبکار بود و می گفت اگر در شهر مان بودم فلان و بهمان می کردم. آقا رسول هم با خونسردی موتورش را برداشت و به راننده که درب خودرو اش بسته نمی شد گفت : من یک صافکار آشنا به نام استا هاشم سراغ دارم . الان با موتور به خانه اش می روم و او را به اینجا می آورم. بعد هم به خانه رفت و بعد از دوش گرفتن به همراه زن و بچه به مراسم افطاری فرهنگیان رفت!
بعد از مراسم افطار در راه برگشت به خانه ، آقا رسول راننده را دید که هنوز منتظر استا هاشم کنار خیابان ایستاده بود!


زندانی ؛ دعایم کن !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ضرورت برگزاری لیگ های ورزشی در آموزش و پرورش

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رابطه اسید پاشی و جنون آنی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آقا رسول و تاسیس بانک خصوصی

چند روز قبل آقا رسول در حال پر کردن چند برگ فرم اداری بود. از او پرسیدم به سلامتی برای سفر به عتبات فرم پر می کنی ؟ گفت: نه خیر ، تقاضای تاسیس بانک خصوصی است.
مدیر پوزخندی زد و گفت : خدا بد نده ، سرت به جایی خورده یا خواب نما شدی؟ مرد حسابی میدونی برای تاسیس بانک چقدر سرمایه اولیه لازمه؟
آقا رسول نگاهی به مدیر کرد و گفت: اتفاقاً اشتباه شما اینه که فکر می کنید ، بانک زدن سرمایه می خواد.
مدیر گفت : پس چی ، حتماً سواد می خواد . نه اینکه حضرتعالی دکترا دارین؟
آقا رسول گفت : تاسیس بانک سواد نمی خواد ، تجربه و تخصص می خواد. من رئیس یک صندوق مالی خانوادگی هستم و نزدیک به 14 تا عضو داریم! و به اندازه کافی در خصوص بانکداری اطلاعات دارم.در مورد سرمایه اولیه هم به اطلاع برسانم از هر 100 واحد منابع مالی بانک ها بیش از 80 تا 90 واحد از آن از آورده ها و سپرده های مردمی تشکیل می شود و تنها 10 تا 20 واحد از سوی سرمایه گذاران اولیه تامین می شود.در واقع با جذب هر سپرده از سوی بانک ، یک بدهی برای بانک ایجاد می شود و صاحبان این سپرده ها بدون دریافت وثیقه ، منابع مالی را به بانک ها می دهند.
مدیر گفت:  این که ریسک است ، چون هر زمان که مشتریان سپرده های خود را مطالبه کنند ، بانک با بحران مواجه می شود.
آقا رسول گفت: تازه ریسک بالاتر زمانی است است که بانک ها بخشی از این سرمایه را به صورت تسهیلات در اختیار دیگران قرار می دهند. چرا که تسهیلات پرداختی هر زمان که بانک اراده کند ، قابل وصول نیستند ، اما بانک باید منابع سپرده گذاری شده را هر زمان که از سوی سپرده گذار مطالبه شود ، پرداخت کند.
مدیر گفت : پس چه با چه عقلی می خوای بانک خصوصی بزنی ؟
اقا رسول گفت : فعالیت در چنین فضای ریسک پذیری با انواع مقررات و ساز و کار های نظارتی همراه است و بانکداری تنها فعالیت اقتصادی است که سهم آورده موسسان و سهامداران تقریباً نزدیک به صفر است و عمده فعالیت با استفاده از سرمایه دیگران انجام می شود. در سایر فعالیت های اقتصادی ، فعالان باید با سرمایه و آورده خود کار کنند یا خود را با اخذ تسهیلات به بانک ها بدهکار کنند ، ولی بانک ها در سراسر دنیا با دریافت مجوز از بانک مرکزی یا مقام نظارتی ، در واقع این امکان را پیدا می کنند که به ساده ترین روش جذب ، منابع را به کار گیرند و با منابع مالی دیگران فعالیت اقتصادی انجام دهند. در عوض این امتیاز ارزشمند ، مقررات و استاندارد های سختگیرانه ای بر فضای بانک ها حاکم است که مخاطرات ناشی از فعالیت بانک ها را به حداقل می رسانند.
مدیر پرسید: اگه اینطوریه ، چرا اوضاع بانک ها در کشور ما به هم ریخته است و هر بانکی ساز خودش را می زند؟
آقا رسول سری تکان داد و گفت: تازه اومدی سر خط. در نظام بانکی کشور های توسعه یافته ، شبکه مدیریتی یک بانک در 2 سطح تعریف می شود ؛ یک سطح نظارتی عالی که از آن به « هیات نظارتی » تعبیر می شود و یک سطح مدیریت اجرایی که تقریباً با « هیات مدیره» هم معنی است. وظیفه سطح نخست نظارت بر عملکرد هیات مدیره است و در امور اجرایی دخالت نمی کند و هیات مدیره هم باید در قبال عملکرد خود به سطح نظارت عالی بانک پاسخگو باشد. اما در کشور ما فقط هیات مدیره داریم که هم سیاستگذاری می کند و هم اجرا. در واقع خودشان می برند و می دوزند و وصله می کنند و اطو می کنند. اینجاست که این نظام خود کنترلی مشکلات عدیده ای به وجود می آورد.
مدیر که محو صحبت های آقا رسول شده بود گفت: خلاصه هر وقت بانک زدی ، هوای ما رو داشته باش.
آقا رسول گفت: تا جایی که قانون و مقررات اجازه بدهد ، چشم. در خدمتم.
مدیر گفت: حالا برو چایی دم کن ، بعداً راجع به این موضوع با هم صحبت می کنیم. یکی ندونه فکر می کنه رئیس بانک مرکزی هستی!

رابطه اشعه ماورای بنفش و مافیای آب معدنی

این قدیمی ها گاهی اوقات حرفهای خوبی می زدند که تبدیل به ضرب المثل هم می شد و در جامعه امروز هم مصداق دارند. ولی گاهی اوقات هم حرف های خوبی نمی زدند که ضرب المثل می شد ولی دیگر مصداق ندارد. مثلاً همین ماجرای « همه چیز را همگان دانند» نه خیر این طور هم نیست ، خیلی از چیز ها را خیلی ها نمی دانند به جز آقا رسول که از همه چیز سر در می آورد. چند ماه قبل که عده ای سود جو با بهانه های واهی نظیر وجود نیترات در آب تهران تا می توانستند آب معدنی و غیر معدنی را به خورد خلق الله دادند ، همین آقا رسول بود که از وجود مافیای آب معدنی در تهران و پر کردن بطری ها از چاه های اطراف تهران خبر داد ولی هیچ کس باور نکرد و باز هم آب معدنی خریدند تا اینکه خودشان به این نتیجه رسیدند که سرکارند و دست نگه داشتند. چند هفته قبل هم که صدا و سیما خبر از افزایش اشعه ماورا بنفش ( همان UV خودمان ) داد ، ما باز هم سراغ آقا رسول رفتیم تا فرضیات ایشان را در مورد اشعه ماورای بنفش بشنویم. ایشان فی الفور و بدون هیچ فوت وقت سه فرضیه مطرح کرد: اول اینکه ایشان احتمال می دهد مقادیر زیادی کرم ضد آفتاب به صورت فله وارد کشور شده و وارد کنندگان قصد دارند آن را در سبد خانوار مردم قرار دهند تا این چینی ها از گرسنگی نمیرند. دوم اینکه احتمالاً یک بابایی رانت واردات عینک با تعرفه صفر گیرش آمده است و هول شده ، چند کشتی عینک ( چند برابر چشم های جمعیت کل کشور) وارد کشور کرده ولی عینک ها روی دستش باد کرده و خریدار ندارد و سعی دارد فرهنگ منحط غربی را به بهانه اشعه گسترش دهد. مورد سوم هم اینکه مسئولین و دست اندرکاران و گردانندگان آلودگی هوای تهران قصد دارند با این ماجرای بنفش خودشان کمی نفس بکشند و چند ماهی مردم به جای ماجرای آلودگی هوا با جریان انحرافی ماورای بنفش سر کنند و به جای ماسک ، عینک بزنند ، تا انتخابات هم که چیزی نمانده است!
ذکر این نکته ضروری است که برخی از خوانندگان فکر می کنند آقا رسول حرفهایش از روی بخار معده است و زیر بنا و مبنای علمی ندارد به همین دلیل در این شماره مستنداتی ارائه می شود تا به درستی گفتار ایشان ایمان بیاورید.
« به گفته رئیس سازمان هوا شناسی کشور میزان اشعه ماورای بنفش در فصل تابستان امسال از ساعت 30/14 الی 40/14 به شرایط بحرانی می رسد که نیاز است مردم در این ساعت در سایه قرار بگیرند یعنی موضوع خاصی نیست که جدید اتفاق افتاده باشد.»( جام جم – 5/5/90)
(البته پیش خودمان بماند ما خودمان شخصاً به حرف های آقا رسول اعتقادی نداریم و از عینک آفتابی استفاده می کنیم. چون وزارت بهداشت ، مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران ، دبیر انجمن متخصصان پوست و موی ایران ، رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت ، مشاور شهردار تهران در امور محیط زیست و رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران در مورد اشعه ماورای بنفش و میزان آن نظرات دیگری دارند و همگی متفق القول به خطرناک بودن این اشعه در ساعاتی از روز اذعان دارند. بنابراین به شما توصیه می کنیم لااقل تا پایان انتخابات از عینک آفتابی و کلاه استفاده کنید!)

ماجرای گوش بریدن ناظم و سقف قرارداد ها !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

احمدی رونالدو

پا به توپ که می شد ، سه چهار نفر را جا می گذاشت. با هر حرکت رو به جلو یا گل می زد یا پاس گل می داد. مسابقات دهه فجر که می شد ، صدای احمدی رونالدو تا چند تا خیابون اون طرف تر می رفت. همه کلاس ها دوست داشتند یک بازیکن مثل احمدی داشته باشند ولی احمدی مال کلاس ما بود ، دوم A . اما احمدی یک ایراد بزرگ هم داشت. به حرف هیچکس گوش نمی کرد. هر قدر معلم ورزش بهش می گفت « پسر جون ، تو بازیت خیلی خوبه ، ولی برای رسیدن به تیم ملی و کسب افتخار باید مراحلی رو طی کنی ؛ تو یکی از باشگاه ها تست بدی ، تمرین علمی کنی ، بدنسازی کنی ، نیمکت نشینی کنی و ... » گوشش بدهکار نبود و می گفت: « من اینقدر بازیم خوبه که چند سال دیگه تیم های بزرگ واسم سر و دست میشکنن!» الان سالها از اون روز ها گذشته است. رضا که می خواست خواننده مشهوری شود و جای علی صادقی را بگیرد ، الان در مجالس عروسی مطربی می کند. هوشنگ که می خواست هنر پیشه معروفی شود ، الان با رضا در مراسم عروسی و جشن ها تئاتر و کمدی بازی می کند. احمد که می خواست دکتر شود ، در مطب عمویش آمپول می زند. احمدی رونالدو هم به تیم ملی که نرسید بماند در تیم های دسته دو و سه هم نتوانست جایگاهی برای خودش دست و پا کند و پائین شهر یک مدرسه فوتبال تاسیس کرده و 34 تا دانش آموز دارد!
کاش بچه ها بیشتر به حرف معلم ها گوش کرده بودند.

بیچاره آلودگی هوا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تعلل دانشمندان و شیر یارانه ای !( طنز اجتماعی)

دانشمندان به تازگی نشان داده اند یک لیوان شیر معمولی ترکیبی از بیش از 20 نوع مسکن، آنتی بیوتیک و هورمونهای رشدی است. (جام جم آنلاین) کار دنیا را می بینید. این همه دانشمند ، این همه وقت ، درست در همان هفته ای که یارانه شیر را قطع کردند و به قول برخی جراید مردم با شیر یارانه ای خدا حافظی کردند ، حَضرات کشف کرده اند که بیست نوع ماده شیمیایی با ارزش در شیر وجود دارد. داروهای ضد التهابی از قبیل « نیفلومیک اسید ، مفنامیک اسید ، کتوپروفن و  هورمون 17-بتا- استرادیول » برخی از مواد موجود در شیر هستند که در سلامت انسانها بسیار مفید هستند. تازه من فکر کنم اگر دانشمندان با دقت بیشتری بگردند ، مواد و دارو های گرانقیمت دیگری هم در شیر پیدا کنند. این پسر آقا رسول که مهد کودک می رود ، هر روز می خواند : « شیر تا بخوای مفیده / مانند برف سفیده ) اما ما فکر می کردیم این شعر هم مثل سایر شعر های مهد کودک برای سرگرم کردن بچه ها درست شده است و مبنای علمی ندارد اما ظاهراً باید حرف راست را از بچه شنید. البته من فکر کنم آقا رسول از این داستان دارو های شیمیایی و مواد موجود در شیر خبر داشت. چون گاهی اوقات زنگ های تفریح به منزل می رفت و وقتی بر گشت حسابی شنگول بود. خودش می گفت یک لیوان شیر خورده ولی مدیر باور نمی کرد و می گفت : « یک ریگی تو کفششه ، یه روز باید بفرستمش تست اعتیاد!» الان که مدیر به اصل ماجرا پی برده است خجالت می کشد. علی ایحال با وجود اینکه « دست قشر مرفه آسیب پذیر کوتاه و خرما بر نخیل » ، مسئولین محترم اگر برای حرف مردم ارزش قائل نیستند ، حرف خانم دکتر دستجردی را زمین نگذارند و یارانه شیر را سر جایش برگردانند. البته گمان نکنم با این مواد گرانقیمتی که در شیر پیدا شده است ، قیمت شیر به دوره ماقبل هدفمندی برگردد.

تبدیل ضرب المثل به مدرک دانشگاهی !

دانشگاه آزاد یک هفته ای مدرک فوق لیسانس نمی دهد!( به نقل از جراید)
بعد از درج این تیتر توسط برخی سایت ها و جراید مسئولین دانشگاه آزاد اعلام نمودند « فرایند اخذ فوق لیسانس حداقل دو سال طول می کشد و در هیچ نظام آموزشی از جمله دانشگاه آزاد اسلامی ظرف شش ماه گرفتن فوق لیسانس امکان پذیر نیست. !»ما بالاخره نفهمیدیم این دوستان روزنامه نگار و نویسندگان جراید کی قرار است برخی مفاهیم را درک کنند و به کُنه معانی آنها پی ببرنند که با تیتر های منفی تلاش برخی نمایندگان فعلی یا کاندیداهای بالقوه انتخابات را برای دریافت فوق لیسانس فوری! تقبیح می کنند. از قدیم گفته اند: « ز گهواره تا دانش بجوی » که این موضوع هیچ ربطی به انتخابات فعلی ندارد ، فقط این بزرگواران کمی دست دست کرده اند ، دیر شده است و قصد دارند اگر خدا بخواهد امسال جبران مافات کنند. در ثانی وقتی کسی عاشق خدمت است و قرار باشد با مانع کوچکی مثل مدرک تحصیلی ، از خدمت رسانی او به خلق جلوگیری کنند ، قطع به یقین این موضوع را بر نمی تابد و برای رسیدن به خدمت مادام العمر از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. البته نگرانی اصلی بابت درس خواندن این خادمین نظام نیست ، بلکه موضوع چیز دیگری است. در برخی از دانشگاه های کشور های همجوار و غیر همجوار ضرب المثل های ایرانی مثل « تجربه فوق العلم» و امثالهم را تبدیل به مدارک دانشگاهی می کنند! البته این  خدای ناکرده به معنای جعل مدارک دانشگاهی نیست ، بلکه این عزیزان سوابق تجربی شما را به مدارک آکادمیک تبدیل می کنند و نیازی هم به شرکت در کلاس ، نوشتن پایان نامه و یا روم به دیوار ، درس خواندن نیست. بالاخره دانشگاه هم خرج دارد! از آنجایی هم که ما ایرانی ها در همه زمینه ها دستی بر آتش داریم  و به این قضیه « تجربه فوق العلم»  نیز شدیداً  اعتقاد داریم ، متقاضیان زیادی در این مقوله متصور هستند و لزوم برنامه ریزی برای صدور مدارک با کیفیت و غیر قابل جعل و جلوگیری از کلاهبرداری سود جویان ! ضروری می نماید. مثلاً « مدرک دانشگاهی معتبر با کاغذ گلاسه ، لمینت گَرم ، چاپ 4 رنگ GTA ، با تِرام 10 میکرون فقط 3 میلیون تومان » « مدرک دکتری ، مقوای 600 گرمی ، با دقت ریجستر 95 درصد ، چاپ ترام با DPI بالای 3000  ، زینک افست حرارتی 100 ATP ، قیمت توافقی » ، « مدرک فوق لیسانس معتبر ، چاپ روی چرم ، حاشیه با تذهیب استاد جواد بختیاری ، دارای هولوگرام ضد کپی ، ضد تقلب و غیر قابل انتقال ، قیمت یک میلیون زیر قیمت سایر موسسات  »   البته این مدارک در کشور های همجوار و حتی برخی کشور های اروپایی حراج می شوند و در کشور ما فعلاً برای اخذ مدارک دانشگاهی ، ثبت نام در دانشگاه ، نوشتن پایان نامه ، نوشتن مقالات ISI ، دفاعیه و ... ضروری است!

نظرات کارشناسی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چک های برگشتی در یک نگاه !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اولویت در وزارت ورزش !

عباسی: اولویت مان حل مشکلات استقلال و پرسپولیس است.( به نقل از جراید)
با وجود اصرار فیفا به خصوصی سازی باشگاه ها ، سرپرست جدید تمام تلاش خود را در حمایت از دو باشگاه دولتی به کار گرفته است. احسنت ، مرحبا ، زهی سعادت! حالا فیفا یک چیزی درباره خصوصی سازی گفته است ، شنونده باید عاقل باشد.اگر خاطر مبارکتان باشد سال گذشته به برخی از مشکلات دو باشگاه اخلاق گرا و مردمی! استقلال و پرسپولیس اشاره کردیم و عاجزانه از مسئولین درخواست حل مشکلات این باشگاه فرهنگی ورزشی را نمودیم ولی هیچکدام از مسئولین وقعی ننهادند یعنی تره هم خرد نکردند. اما الان که همشهری ما سرپرست وزارت ورزش شده است ، اولین اولویت وزارت متبوعش را حل مشکلات استقلال و پرسپولیس اعلام کرده که جای بسی خرسندی است. انصافاً کسانی که ورزش را در خارج از اهداف و آرمانهای این دو باشگاه جستجو می کنند ، چیزی از ورزش سر در نمی آوردند . درست است که پرسپولیس در بین چهار تیم در آسیا چهارم شد و استقلال هم دور اول حذف شد ولی این چیزی از ارزش های دو تیم سرخابی کم نمی کند و همین تیتر های رویایی و خیال پردازانه نشریات مثل « ارتش سرخ به دنبال بز های ابوظبی ، عرب ها در گرداب آبی ها ، آتش بازی شهریار در عربستان ، تعظیم آسیا به پرویز خان و ... » به کل مدال های رنگارنگ و جهانی و آسیایی کشتی ، والیبال ، تکواندو و ... می ارزد و هواداران را  به زور همین تیتر ها به ورزشگاه می کشانند.
سال گذشته در مسابقات فوتبال فرهنگیان شهرستان ، آقا رسول تیم مدرسه را به یک کیسه شالی فروخت و برای تیم رقیب بازی کرد. یک روز که تیمشان بازی داشت در راه برگشت از او نتیجه را پرسیدم . گفت : چهار تا زدیم. گفتم : چند تا خوردین؟ گفت : هشت تا ! ولی گل های ما بهتر بودند! این را فقط کسی می فهمد که فوتبال را با گوشت و پوست خود لمس کرده باشد. فوتبال فقط برد نیست و لایه های فرهنگی ، اجتماعی ، اخلاقی و علمی فوتبال در کشور ما فقط و فقط در زیر ساخت های این دو باشگاه دیده می شود. در این دو باشگاه مدیریت سرمایه و زمان به نحو احسن انجام می شود و به جای ساختن بازیکن و اتلاف وقت و سرمایه ، مدیران باشگاه با پول بیت المال تیم را می بندند ، الان هم آقای عباسی اولین اولویت ورزش کشور را رفع مشکلات این دو تیم قرار داده است ، امید است که دغدغه های مالی این مدیران توانمند به حداقل برسد. علی ایحال بر حسب وظیفه پیشنهاد می شود:  الف) نام این دو باشگاه از باشگاه ورزشی و فرهنگی به باشگاه ورزشی و هنری تبدیل شود چون بازیکنان این دو تیم ، علاوه بر ورزش ، هر هنری دیگری که فکرش را کنید ازشان سر می زند. ب) سقف قرار داد و جوایز را برای این دو باشگاه بردارند و به فراخور شان بازیکنان این دو تیم به با آنها قرار داد ببندند . ج) اطراف ورزشگاه آزادی چند هتل آپارتمان و سفره خانه احداث کنند تا طرفداران این دو باشگاه شب قبل از دربی در جوب های اطراف ورزشگاه سفیل و سرگردان نشوند.
باشد که سایر باشگاه ها نیز در مدیریت زمان و سرمایه از خط و مشی این دو باشگاه پیروی کنند و شاهد لیگی خصوصی و پویا باشیم. چراغ اول خصوصی سازی را که آقای عباسی روشن کرد!

باشگاه همسران حرف شنو!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هجرت ورزشی!

در این برهه از زمان که ورزش مملکت در گرو شرف و غیرت جوانانی است که به خاطر عرق به دیارشان روی ساق پایشان عکس الاغ خالکوبی می کنند و با دستمزدهای میلیاردی برای مردم شادی! خلق می کنند ، هر گونه اهمال و سستی در پرداختن به مسائل این این بزرگواران ، لطمات جبران ناپذیری بر پیکر ورزش این مملکت وارد خواهد کرد و در روحیه حساس این دلاوران را خدشه دار می کند. شب زنده دارانی که به زعم مربیانشان در این شب زنده داری ها دعا نمی خوانند ، واقعاً لایق این همه تعریف و تمجید و ستایش هستند. از فوتبالی که دیگر از کجراهه خارج شده و عملاً وارد بیراهه شده است بیش از این انتظار نمی رود. به راستی خروجی فوتبال ایران را چگونه با هزینه های میلیاردی قیاس می کنند؟خروجی فوتبال در پشت درب های بسته ای تعیین می شود که صد البته به تنها چیزی که در آنجا اندیشه نمی شود پشتوانه سازی برای  ورزش و فوتبال و زیر ساخت های فیزیکی و نفری است. اصلاً خروجی فوتبال ما چیست؟
انتظار مردم و مسئولین از یک لیگ 800 میلیاردی چیست؟ آیا نباید بین ورزش و اخلاق رابطه وجود داشته باشد؟ آیا واقعاً چون ورزش به زعم آقایان حرفه ای شده ، باید اخلاق قربانی شود؟ به راستی آیا کسانی که کمی – فقط کمی – به اصول و قواعد اخلاق خانوادگی پایبند هستند ، فرزندان خود را به ورزشگاه ها می برند؟ البته نگرانی مسئولین آلودگی جو ورزشگاه ها نیست ، بلکه نگرانی آقایان از گزارش AFC است که از کاهش میزان تماشاگران در سال های اخیر خبر می دهد. چرا که این فاکتور( تماشاگر زیاد) در کسب چهار سهمیه آسیا و انتخاب فدراسیون به عنوان فدراسیون برتر نقش کلیدی دارد. فوتبالی که از رسیدن به جام جهانی محروم است ، در بازیهای آسیایی و جام ملت های آسیا هم ناکام است. تیم امید هم که با شاهکار و تردستی آقایان نابود شد. به راستی مردم با چه انگیزه ای به ورزشگاه ها بروند؟ جو ورزشگاه ها مسموم و غیر اخلاقی است.ادب و جوانمردی نزد مربیان و بازیکنان جایگاهی ندارد. وسایل ایاب و ذهاب هم برای رفتن به ورزشگاه ها چندان مهیا نیست. سطح بازیها هم به شدت تنزل پیدا کرده است.امکانات ورزشگاه ها هم خود داستان دیگری دارد.قبول کنیم اگر این دو تیم آبی و قرمز نبودند ، تعداد تماشاگران در ورزشگاه های استان تهران به 1000 نفر هم نمی رسید. هر چند در همین فصل هم استقلال بازی با 700 نفر تماشاگر برگزار کرد و پرسپولیس هم داشتن کمتر از 2000 تماشاگر را در کارنامه دارد!
در فوتبالی که سهل انگاری و ندانم کاری و شاید دسیسه برای حذف تیم ملی امید به زعم آقای تاج حاشیه است ؛ « معتقدم نامه فیفا به بازیکنان کار غلطی بوده چون در آن صورت ما عراق را می بردیم و به مسائل حاشیه ای باخته بودیم!» دیگر سایر انتظار بی فایده و آب در هاون کوبیدن است.
البته تا زمانی که کارشناسانی مثل ، قلعه نوعی ، رفت و آمد به ورزشگاه و شنیدن 2 ساعت توهین به ایل و تبار داور و بازیکنان را از مصادیق پر کردن اوقات فراغت و تفریح سالم می دانند ، اوضاع ورزش به همین منوال خواهد گذشت. ایشان می فرمایند چون کارخانه فولاد اصفهان در هر دقیقه 5/1 میلیون تومان در آمد دارد ، باید سقف قرار داد ها را برداشت و بدون حساب و کتاب به بازیکنان پول داد. البته که باید برای ورزش مملکت هزینه کرد اما نه اینطور که یک بازیکن 1 میلیارد پول بگیرد و هزاران جوان و نوجوان علاقه مند به فوتبال در روستاها در زمین های خاکی ، با پای برهنه فوتبال بازی کنند! آقای قلعه نوعی حتماً شما توپ بسکتبال در دست گرفته اید و می دانید چقدر سنگین است. در برخی از روستاها بچه ها با توپ بسکتبال فوتبال بازی می کنند چرا که سهم آنها از ورزش مملکت یک توپ قدیمی بسکتبال جا مانده از سال های قبل در انبار تربیت بدنی است که رئیس تربیت بدنی با هزار منت و امضا گرفتن از چند نفر به آنها هبه کرده است! سقف قرار داد ها در فوتبال ، اگر باز هم همان 350 میلیون تومان باشد ، شاهد فرار کفش ها از مملکت خواهیم بود و آقای عزیز محمدی خیلی شفاف بازیکنان را به بازی در خارج از کشور تشویق می کند. ایشان در جایی فرموده اند: «یا رعایت سقف قرارداد یا بازی در خارج !» البته آقای بذر پاش ( رئیس سابق سازمان ملی جوانان) در مورد خروج از کشور نظر منحصر به فردی داشت و معتقد بود به جای کلمه غریب و نامانوس «فرار مغز ها» بگوئیم «هجرت فرهنگی» و ما هم ظاهراً باید به جای «فرار کفش ها» بگوئیم ، «هجرت ورزشی!» در آنجا دیگر قاضی شریفی نیست که به اصلاح سر و صورت و خال کوبی های آنها گیر بدهد یا آقای عزیز محمدی به سقف قرار داد های آنها یورش ببرد. در کشور چین وقتی عده ای بازیکن به داور مسابقه حمله بردند برای همیشه از فوتبال محروم شدند ، یا در کره جنوبی 10 بازیکن که در شرط بندی ها نقش داشتند برای همیشه از فوتبال محروم شدند و به 7 سال زندان محکوم شدند و این تنبیهات به قدری کارساز بودند که یکی از آنها خود کشی کرد. به راستی شدید ترین تنبیه یا به قول آقایان نقره داغ در فوتبال کشور ما چیست؟ آیا مبلغی بالاتر از 30 میلیون تومان جریمه نقدی شنیده اید؟ به راستی جریمه چند میلیون تومانی و دادن یک یا دو جلسه استراحت به اسم محرومیت می تواند جلوی بی نظمی ها و خود سری های بازیکنان و مربیان را بگیرد؟ به نظر شما آیا نباید جریمه بازیکنی که چند میلیون تومان در یک فصل دستمزد می گیرد با میزان دستمزدش تناسب داشته باشد تا بازدارندگی ایجاد کند؟
فراموش نکنیم که بزرگ کردن و پاشیدن مالچ شهرت در مسیر زندگی عده ای که ظرفیت آن را نداشته باشند تبعات اجتماعی و حتی سیاسی جبران ناپذیری خواهد داشت.وقتی عده ای نمک نشناس را در صدا و سیمای این مملکت اسلامی بی حساب و کتاب پر و بال می دهیم آن وقت به اسم کارشناس کشتی و هنر پیشه هجرت غیر فرهنگی می کنند و تصاویر آنها سر از مجلات پورنو در می آورد ، باید خودمان را سرزنش کنیم که چرا بیت المال را درست خرج نکردیم و کسانی را مشهور کردیم که لیاقت و ظرفیت آن را نداشتند. نشود روزی به خاطر سهل انگاری در اداره امور ورزش ، شاهد تغییر هویت و ملیت ورزشکاران ایرانی و بازی آنها در در کشور هایی باشیم که مثل ریگ پول خرج می کنند و برخی مربیان فقط پول خرج کردن آنها را نشانه رفته اند.

هزار و یک شب دانشگاه

همانطورکه مستحضرید در زندان یا پادگان برخی افراد نسبت به دیگران ارشد محسوب می شوند و پیروی از فرامین آنها هم عقلاً ، عرفاً و در برخی موارد نادر جاناً به نفع تازه وارد ها می باشد. در دانشگاه نیز مقرراتی برای درس خواندن توسط دانشجویان ترم بالا وضع می شود که تبعیت از این قوانین به دانشجویان ترم های پائین توصیه می شود. مصداق بارز این قانون در مبحث درس خواندن و شیوه های گذراندن واحد های درسی می باشد. اصولاً درس خواندن در طول ترم معنا ندارد و درس برای شب امتحان است. اکثر کسانی که در طول ترم درس می خوانند به دلیل آمادگی نسبی و حتی قطعی و ترس از اینکه نکند شب امتحان دچار بیماری شوند یا گرفتاری دیگری پدید آید و زحمت یک ترم آنها به هدر رود ، دچار استرس می شوند و در امتحان موفق نیستند ولی کسی که یک شب درس خوانده چیزی برای از دست دادن ندارد و با کمترین هیجان و اضطراب سرجلسه امتحان حاضر می شود.
نکته بعد تهیه جزوه می باشد. جزوه در دانشگاه مفاهیم بلند و مضامین دقیقی دارد. جزوه چند برگ نوشته از روی صحبت استاد نیست . بعد از امر خجسته و مبارک خواستگاری که قاعدتاً منجر به ازدواج می باشد طبق تحقیقات آقا رسول ( ایشان پاره وقت در دانشگاه رفت و روب می نماید!) بیشترین عامل در شناسایی افراد و تلاش برای درک متقابل و شناخت روحیات فرد  و ... همین بحث تبادل جزوه در واحد های دانشگاهی است که البته اگر با رویکرد شناسایی روحیات طرف مقابل هم باشد به سلامتی یک تیر و دو نشان است. الحمدا... با وجود دفاتر فنی در سراسر کشور دغدغه ای برای رو نویسی از روی جزوه نیست و کافی است کمی سر کیسه را شل کنید و بعد از تهیه کپی از روی جزوه ، آن را سالم تحویل شریک زندگی دهید تا هم امانتداری و هم وقت شناسی خود را ثابت کنید .
از نکات دیگری که در سال های اخیر در سطح دانشگاه ها به وفور دیده می شود ، پدیده مذموم و نکوهیده آدم کشی در برگه های امتحانی است. در این شیوه دانشجو طی یک عمل انتحاری اقدام نوشتن عریضه در ذیل برگه امتحانی می کند و به طریق اولی به قتل عام اقوام درجه یک خود مبادرت می کند و با اظهار وجود تالمات شدید روحی از فوت اقوام و وابستگان ، تقاضای مساعدت و یاری از استاد در گذراندن واحد مربوطه می نماید. البته فراموش نکنید که شما بیش از یک بار نمی توانید یک نفر را بکشید و باید برای ترم های بعد از شیوه های جدید تر استفاده کنید.
شیوه نهایی و غیر اخلاقی ترین راه برای قبولی ، پدیده چِندش آور و مُهوع تقلّب می باشد که به دلیل خفّت و خواری و زجری که متقلّب در این عمل غیر انسانی متحمل می شود ، از هر گونه توضیح در این باره معذوریم و بر این باوریم که بسا یک ترم مشروط شدن به از قبولی به ضرب تقلب که شیخ اجل فرموده : متقلب درون جامه ناز    چه خبر دارد از مراقب گردن دراز
با این شیوه حتی آقا قدرت که سر آمد همه متقلبین بود ، هم نتواست طَرفی بنندد و علی رغم اینکه « ما مشت گِلی در کف قدرت متقلّب»  ، باز نامبرده هم مشروط و از دانشگاه اخراج گردید.

رابطه نرخ تورّم و دوستی

«اختلاف نظر در میزان نرخ تورم ؛ بانک مرکزی نرخ تورم را 2/14 و مرکز ملی آمار ایران7/16 اعلام کرد.»( به نقل از جراید)
 آدم از شنیدن برخی اخبار در رسانه ها شوکه می شود. البته منظورم میزان تورم یا اختلاف در نحوه محاسبه نرخ تورم نیست. اینکه برخی دوستان به خاطر یکی دو در صد بالاتر پائین تر رفاقت بیست ساله خود را ندید می گیرند و بر صحت نرخ اعلامی از دستگاه خود ، اصرار می ورزند ، جای تعجب است. از دانشمندی پرسیدند: « چه چیز در زندگی مهمتر است ؛  نرخ تورم یا یافتن دوستان نیک؟» دانشمند گفت: « ما در نحوه محاسبه نرخ تورم نقشی نداریم ولی دوستان را خودمان انتخاب می کنیم. داشتن یک دوست خوب از صد نوع نرخ تورم مهمتر است و به قول سعدی شیرین گفتار کجا روم که نمیباشدم گزیر از دوست.» اصلاً حالا که اینطور شد و برای جلوگیری از به هم خوردن رفاقت های قدیمی ، نه 14 درصد بانک مرکزی ، نه 16 درصد مرکز ملی ملی آمار ، نرخ تورم یک کلام 15درصد ، خیرش را ببنید. از قدیم هم گفته اند « خیر الامور ، اوسطها» . ما باید با نرخ تورم کنار بیائیم که می آییم . شما با هم دعوا نکنید. در ثانی اصلاً پرداختن به یک سری مسائل سخیف و به زبان آوردن برخی کلمات نامانوس و دون پایه در شان مسئولین نیست. تورم ، گرانی ، ضریب فلاکت ، خط فقر ، دیر کرد ، بحران ارزی ، رکود اقتصادی ، بدهکاری  و ... کلمات منفی و چندش آوری هستند که شنیدن آنها کفاره دارد و انسان دچار ثقل هاضمه می شود و محاسبه و اعلام میزان آنها و پرداختن به آنها از طریق جراید و رسانه ها  نه تنها دردی از مردم دوا نمی کند بلکه باعث نگرانی و تشویش اذهان عمومی می شود.
نکته مهم دیگر اینکه تورم هم مثل مهریه است. کی داده کی گرفته؟ حالا یک عددی قرار است در جایی ثبت شود. کم و زیادش هم چندان مهم نیست. حتی پائین آمدن نرخ تورم تبعاتی هم دارد که سال قبل آقا رسول به اشاره کرد و الحمد الله مشکل حل شد. نگرانی آقا رسول هم که چندان بی مورد نبود ، این بود که اگر نرخ « تورّم» به صفر برسد یا زبان آقا رسول لال ، این نرخ منفی شود ، ممکن است دولت برای زنده نگه داشتن و احیای این کلمه قیمت ها را کمی بالا ببرد تا نرخ « تورّم» از حالت منفی یا صفر کمی تکان بخورد! 

قلیان سازگار با محیط زیست

همانطور که قبلاً هم به اطلاع رساندیم ما در امورات تخصصی که تخصص نداریم به هیچ عنوان دخالت نمی کنیم مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. موضوع مورد بحث ما که از خود قلیان مهمتر است سوخت این نیروگاه دودی می باشد. همانطور که واقفید منبع تولید انرژی در همه قلیان ها از نوع قلمی گرفته تا رو میزی و دیواری ، زغال می باشد. طبق اظهارات کارشناسی متخصصین اهل زغال و دود و دم ، برای تولید هر کیلو زغال 8 تا 10کیلو چوب نیاز است. چوبی که برای ساخت زغال استفاده می شود عمدتاً نا مرغوب است و کاربرد تجاری دیگری ندارد ؛ بنابراین میزان تولید دود و مواد سمی آن نیز بیش از سایر چوب ها می باشد. از سوی دیگر سوختن زغال باعث تولید مواد سمی نظیر مونوکسید کربن ، فلزات و مواد سرطان زا می شود.البته زغال های سریع سوز که اخیراً وارد بازار شده اند ، مونوکسید بیشتری هم تولید می کنند.( رسالت 23 خرداد90)
خوب تا همین جای قضیه دو ایراد عمده بر مصرف قلیان مترتب است. تخریب محیط زیست و منابع چوبی و دیگری تولید دود و آلودگی هوا . به قول شاعر گفتنی : آتش گذار بر سر قلیانم و ببین / آنگه که دود دل من چه می‌کند    در این یک مورد نیاز به بحث و بررسی نیست و کافی است در تهران سرتان را از شیشه ماشین یا پنجره خانه بیرون بیاورید تا ببنید دود با تهرانی ها چِها می کند. در مورد مضرات خود قلیان در جراید و صدا و سیما به اندازه کافی اطلاع رسانی شده است. اما ما که اینقدر از چینی ها بد می گوئیم ببینید چه خدمتی به این عزیزان قلیانی کرده اند.
« چینی ها نوعی قلیان تولید کرده اند که به جای زغال از کابل خروجی بدنه خود بهره می برد که به پورت یو اس بی و یا به آداپتور مخصوص که همراه این مجموعه می باشد وصل می شود. سپس المنت موجود در سر قلیان گرم شده تا به دمای معمول برسد در آنصورت قابل استفاده میشود یعنی تقریبا ۳۰ ثانیه. این قلیان از دبی وارد می شود و قیمت آن در دبی تقریبا ۴۰ هزار تومان است.»( سایت نسیم خراسان شمالی )
باز هم بگویید این چینی ها به فکر ما نیستند و فقط به منافع شخصی خودشان فکر می کنند. با تولید این قلیان میزان تخریب جنگل ها  به شکل چشمگیری کاسته خواهد شد و عوارض جانبی حاصل از سوخت و سوز زغال به صفر خواهد رسید. اگر این چینی های همه کاره یک فکری به حال مضرات خود قلیان هم بکنند بد نیست ،‌ آن وقت مسئولین تمام تلاش خود را صرف ریشه کن کردن مصرف سیگار و سایر مواد افیونی می کنند .

ای پول همه بهانه از توست!

راستش را بخواهید ما در موضوعاتی که چیز زیادی از آنها سر  در نمی آوریم ، ورود نمی کنیم و پایمان را به اندازه موکتمان دراز می کنیم و فی الواقع به حدود و ثغور وظایمان آگاه هستیم . اما گاهی اوقات که آقا رسول نیست ( ایشان در فصل گرم سال برای خرید بخاری برقی به بانه تشریف فرما شده اند!) مجبوریم پا در لنگه کفش اساتید کرده و افاضاتی در شان آقا رسول کنیم که لااقل ستون خالی نماند.
یکی از موضوعاتی که در روز های اخیر در محافل اقتصادی رونق خوبی دارد و چکش خور آن ملس است همین حذف چهار پنج تا صفر از پول ملی است.( کی به کیه همه میگن سه چهار تا ، ما می گیم چهار پنج تا  ، ما که  کل دارایی مان در این موسسات مالی معتبر! گیر کرده و چه چهار تا صفر کم کنن چه پنج تا برای ما زیاد توفیری نداره!)
بگذریم. مبحث کارشناسی دیگر در این باب ،‌ مربوط به تغییر نام واحد پول ملی - این عنصر حیاتی -  است که با همه عناصر عالم در ارتباط است ، آن وقت در جدول تناوبی آقای مندلیف جایگاهی ندارد. همانطور که مستحضرید ، دبیر محترم شورای فرهنگ عمومی اعلام کرده که همزمان با اجرای طرح حذف صفرهای پول ملی بهتر است که برای پول نوظهور ، یک نام اصیل ایرانی و با اصل و نسب نیز انتخاب شود. چرا که به گفته ایشان، کلمه « ریال» در دوره رضاخان میرپنج از اسپانیا آورده شده است. البته برخی بزرگان پیش دستی کرده و با عجله و فی البداهه نام هایی برای واحد پول ملی انتخاب نموده اند نظیر چرک کف دست ، علف خرس ، پول سیاه ، چندرغاز و از این دست اسامی دَرِ پیت که در شان پول ملی نیست.
همانطوری که فرهنگستان در انتخاب واژه برای اسامی فرنگی دقت نظر نشان می دهد و با سعه صدر و رجوع به اشعار و نوشته های قُدما اقدام به واژه گزینی می کند ، راجع به انتخاب واژه معادل ریال نیز انتظار می رود دوستان با تامل بیشتری اقدام کنند و از پیشنهاد اسامی من در آوردی و کلیشه ای پرهیز کنند. به عقیده اینجانب بهترین و دست به نقد ترین واژه به جای ریال ، ‌« شیتیل» است که صد در صد ایرانی است و مشابه خارجی هم ندارد و برخی ناموران عرصه هنر هم در فیلمها و سریال های صدا و سیما از عبارت : « شیتیل رو رد کن بیاد یا شیتیل رو بیا بالا » استفاده می کنند.
واژه دیگری که می توان به جای ریال استفاده کرد واژه چوق است که باز هم در فیلم ها و سریال ها بعضاً شنیده می شود و قطع به یقین فرنگی نیست ، حالا از کجا پیدا شده الله و اعلم. مابقی اسامی را بعد از برگشتن آقا رسول از بانه و همفکری با ایشان به عرض می رسانیم.