طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

تجدید نظر در مورد واژه درخت!

باسمه تعالی


راستش را بخواهید ما از همان دوران طفولیت به برخی مسائل حساس بوده و هستیم و هر وقت راجع به این موضوعات خبری می شنویم شاخک هایمان بلاتشبیه عین پهپاد به دریافت امواج اقدام می کنند. یکی از این مسائل، موضوع حمله به محیط زیست و قطع درختان آن هم به بهانه مسائل ساده و پیش پا افتاده ای نظیر توسعه استان، کاهش بار ترافیکی، اقدام به موقع در دفع حریق، کم شدن فاصله بین استان های سمنان و گلستان و مواردی از این دست می باشد. 

البته تعریف محیط زیست در مملکت ما دقیقاً از مصادیق آزادی بیان محسوب می شود و هر کس هر جور که دوست دارد محیط زیست را برای خودش تعبیر و تفسیر می کند. مثلاً اگر یک نفر با قلم و چکش پایه های جزیره کیش را هم لق کند ایرادی ندارد ولی به دلیل شکننده بودن محیط زیست در جزیره آشوراده استان گلستان، کسی حق احداث یک چشمه دوره المیاه هم در این جزیره ندارد! 

البته درخت نیز در این بین تعریف خاصی دارد و به نظر برخی دوستان طرفدار محیط زیست «درخت گیاه چوبی تک تنه ای است که دارای برگ، ساقه و ریشه می باشد و فقط در محدوده جاده ابر می روید!» چرا که سال گذشته در چنین موسمی بود که خبر قطع 18میلیون اصله درخت بلوط در جنگل‌های زاگرس، در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفت و صدایی از کسی در نیامد. حال با گذشت حدود یک سال، در روز دوازدهم آذرماه امسال خبر دیگری مبنی بر حمله ماشین‌آلات راهسازی و حفاری برای ایجاد شبکه‌ انتقال فرآورده‌های نفتی، به جنگل‌های این ناحیه در استان ایلام، شنیده شد که البته چندان مهم نیست.

علی ای حال با عنایت به اینکه ما در راستای وظیفه ذاتی مان مبنی بر حل مناقشات داخلی و خارجی از هیچ کوششی فروگذار نمی کنیم؛ در این مورد هم اگر جسارتاً به زمین خواری، ویلا سازی، تخریب سفره های آب زیر زمینی، قلقلک دادن گسل ها، داشتن زمین در محدوده جاده ابر و مواردی از این دست متهم نمی شویم بنا داریم یکبار برای همیشه این موضوع را با رعایت اصول زیست محیطی به صورت ریشه ای حل کنیم: 

و اما راهکار سوفسطایی در خصوص جاده ابر...

بر اساس مشاهدات عینی حقیر هر گاه صدا و سیما خبری مربوط به جاده ابر از شبکه های سراسری پخش نموده است، عزیزان با نمایش، یک عکس از جنگل های سر به فلک کشیده ]که معلوم نیست مربوط به جنگل آمازون یا کدام جنگل استوایی است[ و تصویر چند ماشین راهسازی و علامت ایست در پس زمینه عکس فوق، اقدام به قرائت خبر مربوط به جاده ابر نموده اند. پیشنهاد می شود یک بار هم که شده دست اندرکاران و دوستان تصویر بردار مجموعه چند صد هکتاری صدا و سیما ، به جای حمله به جاده ابر از طریق برنامه خنده بازار، پژمان و خبر های کوتاه سایه روشن و ... دوربین های خود بردارند و سری به محل احداث جاده ابر بزنند و از بی شمار درختان سرخداری که قرار است در امر جاده سازی قلع و قمع شوند تصویر برداری کنند و از رسانه ملی پخش کنند. بعد از پخش این تصاویر نیز دو حالت بیشتر اتفاق نمی افتد یا از روز بعد ساخت 8 کیلومتر باقیمانده جاده ابر آغاز می شود و یا دوستان فرهنگستان زبان در تعریف واژه «درخت» تجدید نظر می کنند! 


گوجه پژوهی در هزاره سوم!


کسانی که اندکی با علم تاریخ و کرونولوژی یا همان تاریخ نگاری آشنایی دارند نیک می دانند که گوجه در تاریخ فراز و فرود های فراوانی را پشت سر نهاده است. گوجه که در مقاطعی از تاریخ از آن به عنوان «چراغ خطر دیزی» یاد شده است یکی از محصولات استراتژیک به شمار می رود که جزئیات نوسانات قیمتی آن هنوز بر علمای علم اقتصاد پوشیده است. هر چند دلایل بسیاری در خصوص اهمیت این میوه سرخ ذکر شده است ولی خواص گیاهی و طبیعی آن مهمترین عامل در شهرت این میوه محسوب می شود تا جایی که برخی علما معتقدند: « ز گوجه به اندر جهان هیچ نیست!»

جالب اینکه سابقه و قدمت استفاده از گوجه به بیش از چند قرن می رسد و در گذشته نیز این میوه در بین مردم دارای جایگاه منیعی بوده و همه اقشار جامعه را یارای خرید گوجه نداشتند تا جایی که سعدی علیه الرحمه در این خصوص  فرموده: « که درویش را گوجه از بوسه به! » و باقی ماجرا ...

اگر هم کسی می خواست دل همسایه اش را بسوزاند ، گوجه فراوانی خریداری می کرد و با تهیه یک املت مَشتی و سِرو آن با دوغ معطر با کاکوتی، فلفل سبز، نوشابه گاز دار، سبزی و سایر ریاحین دل همسایه را می سوزاند و نظامی به درستی این نکته را در بیتی چنین اشاره کرده: « دلش را به گوجه برافروختند... »

اما با پیشرفت علم کشاورزی کم کم تولید این محصول افزایش پیدا کرد ولی با این وجود، قیمت آن بین کیلویی 200 تومان در برخی فصول تا 10 هزار تومان در پائیز و زمستان متغیر است و هنوز بالانس نشده است. 

با وجود اینکه دوستان دلایل مختلفی در خصوص افزایش ناگهانی گوجه از قبیل گرانی پلاستیک خزانه، بعد مسافت، سرمای هوا، کشت کم گوجه، صادرات آن به صورت رب و ... بیان کرده اند ولی ذکر این نکته ضروری است که این دلایل کلیشه ای در آرشیو همه روزنامه ها یافت می شود و جا دارد مسئولان در این خصوص دست به یک ساختار شکنی اساسی زده، دلایل جدیدتری رو کنند.  

علی ای حال ما بر اساس وظیفه ذاتی به ارائه چند راهکار ارگانیک در خصوص گوجه فرنگی می پردازیم:

الف) آمپول گوجه: محققان دانشگاه کمبریج قرصی را از گوجه فرنگی تهیه کرده‌اند که مصرف روزانه آن می تواند حمله قلبی را قطع کرده، جریان خون را بهبود بخشد و سلامت شریانها را حفظ کند. مصرف قرص آترونون که دارای ماده شیمایی لیکوپن است معادل مصرف سه کیلو گوجه فرنگی می باشد.( به نقل از جراید)

پیشنهاد می شود به جای برنامه ریزی در خصوص کاهش قیمت گوجه فرنگی، از این قرص ها به صورت انبوه تولید کنیم و اگر توانستیم آمپول یا سرم آن را بسازیم که به صرفه تر باشد!

ب) مدیریت مطبخی: همه ساله بعد از گرانی صیفی جات مسئولان وعده ارزانی محصولات  مذکور را در مقاطعی از سال می دهند. پیشنهاد می شود بانوان محترم پخت یک سری از غذا ها را در تاریخ های وعده داده شده در دستور کار قرار دهند. مثلاً کوکو در تیر ماه که سیب زمینی همدان و اصفهان به بازار عرضه می شوند. یا املت در تابستان که گوجه گرگان و دشت راهی بازار می شود. در مورد باقی غذا ها و محصولات هم خودتان تحقیق کنید. بیل که کمرتان نخورده است! 


وقت شناسی در هزاره سوم!

راستش را بخواهید ما ایرانی ها نسبت به مقوله وقت حساسیت زیادی داریم و تا جایی که بتوانیم از وقت مان نهایت استفاده را می بریم و اگر خدای ناکرده چند لحظه از وقت مان جایی مثل ماندن در ترافیک های روزانه، صف سبد کالا، صف پمپ بنزین و ... تلف شود حسابی خجالت می کشیم و شرمنده می شویم به قولی «قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند . . . بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم» و ادامه ماجرا ...
در همین راستا و به منظور استفاده بهینه و هوشمندانه از وقت نیز اقدامات زیادی انجام داده ایم. به عنوان مثال در مقوله  رانندگی حاضریم در هفته به اندازه یک بوئینگ 737 کشته بدهیم ولی ذره ای از سرعتمان نکاهیم و سر ساعت به مقصد برسیم و حاضر نیستیم وقتمان را به خاطر مسائل پیش پا افتاده ای مثل رعایت سرعت مجاز، رعایت حق تقدم، رانندگی در بین خطوط و این سوسول بازی های روشنفکرانه تلف کنیم! در بحث ادامه تحصیل به جای اتلاف وقت در نوشتن پایان نامه سعی می کنیم با حضور چند دقیقه ای در یک کافی نت قال قضیه را بکنیم و در حقش دعا...
اما اوج وقت شناسی ما در قرار های کاری، جلسات ادارات و همایش ها و سخنرانی ها نمود پیدا می کند. تا جایی که در دستور کار اکثر جلسات یا در دعوت نامه همایش ها، ساعت شروع برنامه را نیم ساعت یا حتی یک ساعت زود تر قید می کنیم تا جلسه راس ساعت شروع شود!
اما ظاهراً در برخی از نقاط کشور به این موضوع توجه نکرده اند و یا شاید هم به این مقدار وقت شناسی راضی نیستند و قصد دارند، میزان بهره وری را بالاتر ببرند.
اصل خبر به روایت جراید...
«تعدادی از مدیران خراسان شمالی که با تاخیر برای شرکت در نشست شورای توسعه و برنامه ریزی استان حضور یافته بودند، با دستور استاندار، پشت در جلسه مانده و از راهیابی به جلسه محروم شدند براساس مشاهدات خبرنگار ایرنا به دستور استاندار خراسان شمالی، در سالن شهید ماژانی فرمانداری بجنورد، محل برگزاری این نشست استانی قفل شده بود.
شماری از خبرنگاران رسانه ها از جمله خبرنگار ایرنا نیز به دلیل تاخیر چند دقیقه ای از حضور در این نشست بازماندند
.» ( به نقل از نسیم نیوز – 6 آذر 93)
البته ما این داستان را به فال نیک می گیریم و تعمیم آن را در سایر استان ها خواستاریم و اگر سایر مسئولین هم تمایل به انجام چنین کاری دارند، وقت آن فرا رسیده است و به قول شاعر «صبا گر چاره داری وقت وقت است»
فقط دوستان عنایت داشته باشند، در صورت امکان خبرنگاران و عکاسان را از این همه وقت شناسی مبرا بدارند. خدا وکیلی اگر عکس از اول جلسه یا آخر جلسه گرفته شود، توفیر چندانی ندارد ولی پیش خودمان بماند، در مجموع وقت شناسی چیز خوبی است. وقت همگی به خیر و شادی...