طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

کارمند نخبه یا نخبه کارمند!

این که آدم کارمند نخبه باشد خیلی بهتر از این است که نخبه کارمند باشد. چرا که بر اساس دستور هیئت وزیران به تمامی دستگاههای دولتی ابلاغ شده، جذب ، نگهداری ( تعمیر ، تعویض و خدمات پس از فروش!) کارمندان نخبه و استعدادهای برتر در ادارات تسهیل شده و این افراد در بدو استخدام در دولت، در یک رتبه بالاتر از جایگاه مشخص شده بر اساس تجربه و مدرک قرار می گیرند. همچنین ساعت کار این نخبگان شناور خواهد بود. ( به نقل از جراید)
گل بود به سبزه نیز آراسته شد. تا دیروز مشکل دانش آموختگان بیکار مطرح بود از حالا غصه استخدام و مسکن نخبگان بیکار هم برای دولت غوز بالا غوز می شود . با اجازت از حضرت حافظ!  « نخبه بیکار و بی مسکن که دید     این چنین نخبه خدا کی آفرید »
نخبه ای که نتواند برای خودش کار پیدا کند چه جور نخبه ای است. اخیراً معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور نیز گفته : «ما انتظار داریم نخبگان علاوه بر اینکه برای خودشان زمینه اشتغال ایجاد می‌کنند برای دیگران هم زمینه اشتغال فراهم کنند ؛ البته درباره جذب نخبگان در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی هم تعاملاتی با وزارت علوم آغاز شده است.»
ظاهراً معاون رئیس جمهور هم متوجه شده که محتویات ساندویچ مغز برخی از دوستان نخبه ، فقط برای انجام تحقیقات نوشتاری ، چاپ مقالات متعدد در نشریات معتبر علمی مناسب است و به درد پر کردن قفسه های کتابخانه ها و موسسات دانش بنیان از نوشته های قلنبه سلنبه می خورد. به قول عمو سیف ا.. ( سرایدار مدرسه مان که در نخبه بودن ایشان هم تشکیک است) توجه به علوم محض و بنیادی و نظریه‌پردازی باعث کمرنگ شدن و رنگ باختن علوم کابردی و کاربردی شدن علم در جامعه می شود و همانا علم کتابخانه ای  به درد لب کوزه ( کوزه های چینی که در لاله جین به فروش می رسند) ، می خورد. این هم از مادر عروس!
البته با عنایت به اینکه معنی و مفهوم برخی کلمات در سال های اخیر دستخوش تغیرات فراوانی شده اند ، بچه های شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به جای تغییر در نگرش استفاده از ذهن خلاق نخبگان و ارائه راهکار های منطقی برای جلوگیری از هدر رفت پتانسیل بالقوه این دوستان ، در صدد تغییر تعریف نخبگی در سند راهبردی نخبگان بر آمدند با این رویکرد که « دیگر به کسی تا آخر عمر نخبه اطلاق نمی شود بلکه به او گفته می شود شما یک استاد برجسته یا محقق نخبه در حوزه تخصصی خودتان هستید.که متاسفانه توان ایجاد شغل برای خودت و همشهری هایت نداری و ما در تعامل با وزارت علوم هستیم تا دست شما را جایی بند کنیم.» البته این قسمت آخر را از خودمان نوشتیم!

جایگاه خنده در فوتبال!

خنده در فرهنگ ما معانی و مفاهیم زیادی دارد و برای نشان دادن شادی ، رضایت ، تمایل ، تمسخر و سایر حالت های روانی و فیزیکی به کار می رود. حتی وزرات بهداشت و درمان از آن به عنوان یکی از پروسیجر های عمومی و ارزان قیمت یاد می کند و بر این باور است که « خنده بر هر درد بی درمان دواست.»
اما ورود دیر هنگام خنده به فدراسیون فوتبال تقریباً از چهار سال قبل کلید خورد ؛ هر چند خنده در کمیته ملی المپیک سال ها قبل رخنه پیدا کرده بود ولی باید بپذیرم که فدراسیون فوتبال رسانه ای تر و همه گیر است و مسئولین خیلی دیر به این نتیجه رسیدند که خنده درمانی یکی از راهکار های اساسی در حل مشکلات فوتبال می باشد. چرا که عدم کشف حتی یک مورد تخلف در زمینه ثبت قرار داد ها ، ماستمالی دوپینگ بازیکنان سرخابی ، اخراج هنر مندان سناریوی رشت از پرسپولیس و بازی بازگشت پیرزو مندانه شان به مستطیل شرم ، نادیده گرفتن منشور اخلاقی ، توسط صاحب منشور در زمان انتخابات فدراسیون و ... واقعاً خنده دار است.
آقای خنده بعد از ورود به فدراسیون « از سر تحقیر، زد لبخنده‌ای » و کار خود را با خنده آغاز کرد و فوتبال ما را به جایگاه واقعی اش رساند و رسماً ثابت کرد ما آقای فوتبال آسیا نیستیم! عین سرکار خانم خودشیفته فراهانی که برای تائید صحت حرف های اکبر سلحشور ، دست به خودکشی هنری زد!
البته در طول این چهار سال تمام فوتبالی های مملکت علیه آقا کفاشیان ، شمشیر از رو بسته بودند و در آستانه انتخابات همگی متفق القول بودند « که شد تیره این تخت کفاشیان » ولی در مجمع فدراسیون برای اینکه دور هم بخندند ، باز هم به کفاشیان رای دادند و کلی هم خندیدند!
اما از آنجایی که برخی مسئولین از خنده بازار! دل خوشی ندارند خیلی سریع موضع گرفتند و اَنگ بازنشستگی به جناب کفاشیان زده و از ایشان خواستند « لبخند کن معاوضه با جان شهریار » که تا امروز ایشان باز هم جواب همه را با لبخند داده و حق هم همین است. البته الان آقا کفاشیان به یک بمب متحرک تبدیل شده و معتقد است اگر نباید به او کاری داشته باشند ، جیز است و اگر ضامن او را بکشند ممکن فوتبال ایران تعلیق شود. البته فوتبالی که در آن چندین هزار نفر مشغول معلق بازی هستند ، آنهم جلوی قاضی ( بازیکن تیم ذوب آهن ) ، خودش یک پا سوسپانسیون است و نیاز به تعلیق ندارد!
علی ایحال از آنجایی که ما شخصاً عاشق خنده و افراد خنده رو هستیم معتقدیم که ایشان هیچ قصوری در انجام وظایف محوله نداشته و فی الواقع « کفاشیان را به حشر هیچ نباشد عذاب » ، چرا که به قول برنامه خنده بازار « فوتبال ما همینه !؟...»

موریانه‌های چغازنبیل‌خور

شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید قدیمی ترین تصفیه خانه جهان در زیگورات دورانتاش یا همان چغازنبیل خودمان قرار دارد. در این معبد یک سازه آبی وجود دارد که طبق فرضیه جناب آقای رومن گریشمن باستان شناس فرانسوی آب رود خانه کرخه توسط یک کانال 45 کیلومتری به این معبد هدایت و توسط حوض تصفیه خانه و 9 آبراه طراحی شده ، این آب تصفیه می شد. البته ظاهراً فضای داخلی این بنای تاریخی یک مکمل مغذی برای موریانه ها نیز محسوب می شود و همه ساله پذیرای هزاران موریانه در قالب تور های گردشگری از سراسر کشورمی باشد! خوشبختانه مدیر داخلی پایگاه جهانی چغازنبیل و هفت‌تپه چندی قبل از طرح « موریانه کُشون » در این معبد خبر داد و گفت : میزان آلودگی معبد چغازنبیل (دوراونتاش) به موریانه از چهل ـ پنجاه درصد به دو دهم درصد رسیده است و پیش‌بینی می‌شود این آلودگی در چندماه آینده به صفر برسد.

عبدالرحیم بنا ( راستش ما نمی دانیم این بابا فامیلش بنا است یا شغلش هم بنایی است!) به تکنیک به کار گرفته برای موریانه زدایی با عنوان طعمه‌گذاری یا «تِله‌طُعمه» اشاره کرد و گفت : در این روش موریانه ها با خوردن این طعمه های سمی، آن را به دیگر اعضای گروه منتقل می‌کنند و سبب عقیم شدن موریانه‌ها و مانع تکثیر آن‌ها می‌شود!

هنوز شیرینی و حلاوت این خبر مسرت بخش را به طور کامل درک نکرده بودیم که امروز در جراید خواندیم ، فرضیه جناب آقای گریشمن در خصوص معبد اشتباه است و عده ای از باستان شناسان معتقدند این سازه تصفیه خانه نیست ؛ چرا که اصلاً اثری از این کانال 45 کیلومتری پیدا نشده است!

ضمن خسته نباشید به بر و بچه های باستان شناس عرض کنم که از قدیم گفته اند : عاقبت جوینده یابنده بود. اگر برایتان زحمتی نیست ، یکبار دیگر آن اطراف را قشنگ بگردید ، حتماً کانال را پیدا می کنید. حالا ما گفتیم موریانه ها چغازنبیل می خوردند ، اما نه چهل و پنج کیلومتر کانال آب را! در ثانی گیریم کانالی در کار نباشد ، چرا کل معبد را زیر سوال می برید و تصفیه خانه بودنش را منکر می شوید؟ شاید با قاطر یا شتر آب می آوردند. شاید چاه غیر مجاز حفر کرده بودند و بعد ها از ترس جریمه چاه را پر کرده باشند.

علی ایحال ضمن قدردانی از تلاش های مجدانه بچه های باستانشانی ، خواهشاً فقط مواظب باشید یک وقت برای پیدا کردن کانال ، کل معبد را درب و داغون نکنید و گروه بعدی بگوید اصلاً معبدی در کار نیست و چغازنبیل کارگاه خشت زنی بوده است!

مشکل ترافیک در پابان سال!خدا رو شکر ، کاندیدای ما رای آورد! اعلا

تحقیق کبری!
این که از قدیم گفته اند کار را باید به دست کاردان سپرد ( البته منظور داریوش کاردان نیست) ، سخن گزافه ای نیست و قطع به یقین در ورای این جمله حکیمانه ، کلی مطالعات اولیه و دقت نظر نهفته است! سالهاست که طلاق یکی از معضلات بزرگ اجتماعی جامعه ما محسوب می شود و به قولی این بلا را صد بلا اندر پی است. برای حل این مشکل خانمان برانداز و دلایل بروز آن نیز ، بی شمار کارشناس و محقق و روان شناس سخن ها به میان آوردند و راهکارهای سوفسطائی و غیر سوفسطایی ارائه کردند. عده ای نیز با صرف بودجه های میلیاردی دولتی ، همایش و سمینار و سمیناهار برگزار کردند و گروهی نیز بر حسب تکلیف و وظیفه ، فیلم و سریال و هزار راه رفته و نرفته را تولید و باز تولید کردند ؛ ولی آمار طلاق پائین که نیامد بالاتر هم رفت و اگر قرار بود نرخ رشد طلاق هم حبابی حساب شود ، با سوزن که چه عرض کنم این حباب با جوالدوز هم ترکیدنی نبود. طبق آخرین آمار ها هم فعلاً میزان طلاق شش به یک به نفع سر دفتر داران می باشد تا ببینیم در نیمه مربیان چه گلی به سر ملت می زنند!
علی ابحال اگر از همان ابتدا برنامه ریزی اصولی صورت می گرفت ، کار بیخ پیدا نمی کرد و نیاز به صرف هزینه های نجومی هم نبود. دلیل این مدعا نیز اظهارات «رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان» سرکار خانم کبری خزعلی است که در این خصوص فرموده اند: مستندات 300 تحقیق دانشگاهی نشان می‌دهد که «تهاجم فرهنگی» و «جنگ نرم» مهم ترین عوامل افزایش «طلاق» هستند.
ملاحظه فرمودید. به همین سادگی ؛ به قول شاعر « آب در پیش ما و ما چنین تشنه...»  وقتی با انجام 300 تحقیق تمام رمز و رموز طلاق روی دایره است ، چرا لقمه را از پشت سر حیف و میل کنیم. هزینه تهیه هر تحقیق از دفاتر فنی – مهندسی! را با نرخ رسمی دلار ، به علاوه هزینه تایپ و جلد گالینگور می شود به عبارت 500 هزار تومان که سر جمع 300 تحقیق چیزی کمتر از دستمزد یک فوتبالیست لیگ دو است که قابل قیاس با هزینه های میلیاردی گذشتگان و درگذشتگان نیست.
حالا این کارشناسانی که بیکاری ، فقر ، نا امنی اقتصادی ، سوء زن و بدبینی ، رفیق ناباب ، برند ذغال ، فندک منبت کاری شده ، چشم و هم چشمی ، عدم تفاهم ، دخالت های نابجای والدین و اطرافیان در زندگی زوج های جوان ، داشتن دست بزن ، دو تا شدن پیژامه ،عدم توافق در انتخاب محل زندگی و ... را از عوامل اصلی بروز طلاق عنوان می کردند بیایند و جواب نادر و سیمین را بدهند! در ضمن از قدیم گفته اند : « آدم باید جایی جیک‌جیک بکند که بلبل نباشد.» شما که هنوز ... اصلاً ولش کن. بر گذشته حسرت آوردن خطاست. خواهشاً تکرار نشود.

کمیته مُزد !
بعد از شروع جنبش یک در صدی های آمریکا در اطراف وال استریت ، ژن جنبش پذیری خارجی ها به جای جهش ، حسابی جفتک چار کش می اندازد و جنبش های مختلف سرتاسر دنیا را فرا گرفته است و به فرموده فردوسی « جهان شد پر از جنبش و گفت و گوی »
این جنبش ها دارای اشکال ، اهداف و مضامین متفاوتی هستند. مثلاً « جنبش تسخیر دستشویی مردانه» در چین که توسط دختران 20 ساله چینی راه اندازی شد و خواستار تفکیک سرویس های بهداشتی مردان از زنان در چین هستند ؛ زیرا معتقدند زنان و دختران در حال نمی توانند به راحتی از سرویس های بهداشتی موجود که مختلط هستند استفاده کنند! یا « جنبش سبیل در آمریکا» ! که گردانندگان این جنبش بر این باورند که مردان سبیل دار در آمریکا همواره زیر فشار روحی -  روانی بوده اند؛ چرا که از سال 1913 ، پس از اتمام ریاست جمهوری «ولیام تافت» هیچ رییس جمهور سبیل داری در آمریکا به قدرت نرسیده است. این شهروندان در بیانیه خود از «باراک اوباما» رییس جمهور آمریکا نیز خواستند که سبیل بگذارد! تا این کار فشار علیه شهروندان سبیل دار را کم کند.( سایت تابناک)
اما در کشور ما جنبش چندان به مذاق جناح های سیاسی خوش نمی آید مخصوصاً اگر موزون باشد ، البته مولوی هم این داستان را پیش بینی کرده بود : چپ و راست جنبش نداند همی!
در عوض ما در کشورمان تا دلتان بخواهد کمیته داریم. از کمیته انضباطی و استیناف گرفته تا کمیته شیر و سر شیر!  این کمیته ها در عمدتاً در سه ژانر « بررسی» ، « تعیین» و « نظارت » مشغول فعالیت هستند که مطالعات اولیه و دقت نظر ، دو مولفه مهم و اصلی در ساختار این کمیته ها می باشند.  مثلاً « کمیته مُزد » که همین دیروز خط فقر شدید را 575 هزار و 400 تومان اعلام کرد! ( مردم سالاری – 15 اسفند) خدا وکیلی شما تا بحال از وجود این کمیته خبر داشتید؟ اصلاً زیر نظر کدام وزراتخانه یا سازمان فعالیت می کند و برای چه کسانی مزد یا دستمزد تعیین می کند؟ تازه این مشتی از خروار است ، چرا که علاوه بر این کمیته های موجود ، کمیته های پیگیری فعالیت های کمیته های صدر الارشاره نیز وجود دارد که مثل عقاب ، فعالیت های آنها را رصد می کنند و ماحصل این پیگیری و نظارت ، ارائه اعداد و ارقام دقیق در باب موضوعات مختلف است که موی لای درزش نمی رود!
اعلام عدد دقیق رشد اقتصادی سال 87!
بانک مرکزی رقم دقیق رشد اقتصادی سال 87 را اعلام کرد. پیشتر بانک مرکزی از اعلام عدد دقیق رشد اقتصادی خودداری کرده و فقط به کلمه « اندک » بسنده کرده بود. ولی در گزارش تحولات اقتصادی ایران در بخش واقعی! عدد دقیق رشد تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه برای سال 87 معادل 8/0 درصد و رشد تولید ناخالص داخلی بدون نفت 2/1 درصد اعلام شد.( اطلاعات- 16 اسفند90)
بابا دست مریزاد. انصافاً ما را خجالت زده کردید. خجالت دادن هم حدی دارد. ما که خدا وکیلی راضی به این همه زحمت و دقت نظر نبودیم و به اعلام رشد اقتصادی با واژه « اندک » راضی بودیم ولی دوستان زحمت کشیده و با اعلام عدد دقیق رشد اقتصادی ، خیال ملت را راحت کردند. حقیقتاً دم عیدی ملت را خوشحال کردید. اعلام این خبر که قدر مسلم حاصل تلاش و کوشش طاقت فرسای عزیزان بانک مرکزی می باشد آن هم در این روز های پایانی سال که گرفتاری و مشغله دوستان دو صد چندان است ، نشان دهنده پشتکار دوستان و توجه به رسالت اطلاع رسانی شفاف دقیق است که جای بسی مسرت و خوشنودی است.
شاید دوستانی که کار بانکی انجام نمی دهند از میزان و حجم کار بانکها در پایان سال مطلع نباشند ولی ذکر این نکته ضروری است که کار بانک در روز های پایانی سال به اوج سختی خود می رسد. تازه در خبر ها آمده بود که اختیارات جدیدی نیز به آقای بهمنی تفویض شده و از این به بعد نظارت روی سایر بانکها و موسسات مالی ، تعیین میزان سود و نرخ باز پرداخت سود ، صدور مجوز جهت تاسیس بانک خصوصی ، و ... مستقیماً توسط بانک مرکزی انجام می شود! به قول عمو سیف ا...( سرایدار مدرسه مان ) مگه تا بحال اداره حمل و نقل و پایانه های کشور این کار را انجام می داده که حالا به بانک مرکزی محول شده است. بگذریم. به هر حال یکبار دیگر ضمن تشکر از اعضای کمیسیون در تعیین عدد دقیق رشد اقتصادی و سایر دوستان ، آرزوی توفیق برای کلیه بچه های سختکوش بانک مرکزی داریم.
فقط یک نکته مبهم ( البته برای من سراپا تقصیر ) هنوز لاینحل باقی مانده که آن هم عبارت « در بخش واقعی » می باشد که در اصل خبر دیده می شود. مگر خدای ناکرده بقیه قسمت های گزارش مشقی یا پلاستیکی هستند و فقط این بخش واقعی است. اگر این ابهام هم برطرف شود ، ما این آخر سالی با خیال راحت به تعطیلات فکر می کنیم. عزت زیاد...


خدا رو شکر ، کاندیدای ما رای آورد!
در سال های اخیر سیستم انجام برخی امور دچار تحولات اساسی شده و مثل سابق نیست و افراط و تفریط در حال کورس گذاشتن با هم هستند. مثلاً در گذشته  اگر کارگردان یک سریال سعی داشت سریالش اندکی حزن انگیز و غمبار باشد از هنر پیشه می خواست ، سرجمع به اندازه یک قاشق غذا خوری سر پر گریه کند نه مثل خانم ستایش که در دو سریال اخیر فکر کنم به اندازه سد کبود وال در استان گلستان گریه کرد!
انتخابات ما هم در سال های اخیر از این ماجرا عقب نمانده و خودش را به روز نگه داشته است. از وعده های خارق العاده تعدادی از کاندیدا ها گرفته تا ترفند های برخی اطرافیان به منظور رسیدن به اهداف و منافع شخصی.
راستش را بخواهید چند سال قبل که ما در اداره مان  یک دربان به نام مش صادق داشتیم که خیلی ناقلا بود. مش صادق صبح روز بعد از اعلام نتایج انتخابات شورا ها ، مجلس و یا ریاست جمهوری ، وارد اداره که می شد با صدای بلند می گفت: « خدا رو شکر ، کاندیدای ما هم که رای آورد!» حتی گاهی اوقات شاید اسم کاندیدا یا کاندیدا های پیروز را هم نمی دانست ولی باز هم خود را به جناح ایشان منتسب می دانست و از پیروزی بزرگ سخن می گفت. بعد از هر داربی هم ، فارغ از نتیجه که کدام تیم برنده شده ، یک آفتابه آبی یا قرمز ، عقب موتور یاماهای قراضه اش می بست و دنبال کاروان شادی طرفداران تیم پیروز ، گاز می داد و شادی می کرد. البته هنر مندی های مش صادق به اینجا ختم نمی شد چرا که اوج هنر ایشان در مراسمات ختم و عزا به منصه ظهور می رسید. هر وقت که یکی از اقوام یا آشنایان ایشان فوت می کرد ، شیر خام خورده ساعت 11 از درب پشتی وارد مسجد می شد. سپس آستین ها را بالا می زد ، دست وصورتش را می شست ، موها و لباس هایش را نا مرتب می کرد و مستقیم نزد صاحب عزا می رفت و با چهره ای خسته به صاحب عزا می گفت: « آقا برنامه ناهار ردیفه ، همه چیز رو آماده کردیم!» صاحب عزا هم در آن وضعیت غمبار ، فرصت استعلام این موضوع را نداشت ، فکر می کرد که مش صادق از صبح در آشپزخانه مشغول کمک رسانی بوده و حسابی شرمنده می شد و کلی از ایشان تشکر می کرد!
در مورد انتخابات اخیر هم باید به عرض برسانیم که هر چند کاندیداهای پیروز در انتخابات این دوره ، به اندازه کافی روی اطرافیان خود شناخت دارند و ان شاء ا... خودشان را کاندیدای همه مردم شهرشان می دانند ، ولی این نکته را نیز فراموش نکنند که «مش صادق های زیادی» دور و بر آنها کمین کرده اند که اگر حواسشان جمع نباشد ، از آب گل آلود کره هلندی می گیرند!




مشکل ترافیک در پابان سال!
راستش را بخواهید ما زیاد دل خوشی از تهران نداریم . چرا که هر وقت هم که به تهران می آئیم چشممان می سوزد و سرفه می کنیم. ظاهراً این چند سالی هم که ما تهران سفر نکردیم ، جمعیت خودروئی تهران چند برابر استاندارد بین المللی شده که باعث اختلال در ترافیک شهر شده است. هر چند معضلات تهران به مثابه کلاف سر در گم شده و به این راحتی قابل حل نیستند ولیکن رضایت مردم برای ما از هر چیزی مهم تر است و مجبوریم در خصوص روان سازی ترافیک آن هم در روز ها و شب های پایانی سال تلاش کنیم.
در ابتدا باید به عرض برسانم ماندن در ترافیک فی نفسه بد نیست. انسان را سحر خیز می کند ؛ انسان هم که سحر خیز شد کامروا می شود.  فرصت مطالعاتی پشت رل ایجاد می کند ،  از بروز سکته جلو گیری می کند (چون اخیرا دانشمندان کشف کرده اند افراد منضبط و عجول که سعی می کنند تمام کار ها را به سرعت و منظم انجام دهند زود تر سکته می کنند!) ،  اقتصاد چراغ قرمزی با فروش گل ، باتری ، جوراب ، اسکاچ ، فال حافظ و ... شکوفا می شود و قس علی هذا القیاس...
با این وجود مردم دل خوشی از ترافیک ندارند و خواستار روان تر شدن عبور و مرور هستند. یکی از اصول روانسازی ترافیک استفاده کمتر از وسیله نقلیه شخصی و استفاده از وسایط نقلیه عمومی است که این کار مستلزم تمهیداتی است: 
الف) افزایش ظرفیت: اگر خاطر مبارکتان باشد چندی قبل یکی از مسئولین شرکت واحد فرموده بودند اگر به جای 30 نفر ، 50 نفر سوار اتوبوس شوند ، مشکل اتوبوس های تهران حل خواهد شد! عنایت داشته باشید همواره برای حل مشکلات نیاز نیست روی مشکل تمرکز کنید ، گاهی اوقات روی راه حل تمرکز کنید!
ب) استفاده از مترو: ظاهراً به دلیل تجملاتی بودن و راحت بودن بیش از حد صندلی های مترو و از طرفی خلوت بودن تونل های زیر زمینی مترو ، مردم تمایلی به استفاده از مترو ندارند و با همان دود افزای های قدیمی بیشتر حال می کنند ! علی ایحال ضرورت ایجاب می کند تا با تغییر ذائقه ترافیکی مردم ، آنها را مجاب به استفاده از مترو کنیم و با ساخت تیزر های تبلیغاتی و نصب بنر در سطح شهر ، مزایای استفاده از مترو اطلاع رسانی شود.
ج) طرح زوج و فرد افراد : همان طور که طرح زوج و فرد در مورد خودرو های شخصی جواب داد و هیچ مقاومتی از سوی صاحبان خودرو دیده نشد ، پیشنهاد می شود مردم هم از روی کد ملی به دو دسته زوج و فرد تقسیم و فقط در روزهای مقرر از منزل خارج شوند.


تاسیس شرکت هواپیمائی با چهار طیاره!
ما بالاخره متوجه نشدیم چرا برخی از منتقدین اقتصادی دائم در باب موضوع کلیشه ای و نخ نمای بیکاری سخن سرایی می کنند و هیچ وقت هم خسته نمی شوند. برادر من اگر وقت برای شما بی اهمیت است ، ملت برای وقت شان ارزش قائل هستند. ما قبلاً هم در مورد کار و ارتباط آن با میزان حال و حوصله مطالبی به عرض رسانده بودیم و در تائید عرایض خودمان و با پا فشاری بر مواضع قبلی اعلام می کنیم کار هست ، حال و حوصله نیست. برخی افراد فکر می کنند تاسیس یک شرکت هواپیمایی دنگ و فنگ دارد و کار هر کس نیست در صورتی که تاسیس یک شرکت هواپیمایی از تاسیس یک آژانس تلفنی آسان تر است.دلیل این مدعا نیز اظهارات وزیر محترم راه و شهر سازی می باشد: « راه اندازی شرکت های هواپیمایی انحصاری نیست و هر کس تمایل داشته باشد می تواند در خواست خود را ارائه کند. به کسانی که بتوانند حداقل چهار فروند هواپیمای مورد تائید فراهم کنند ، مجوز AOC ارائه می شود.» ( روزنامه جوان - شماره 3620)
حالا خودتان یک حساب سر انگشتی بفرمائید که با تاسیس یک شرکت هواپیمایی چند نفر مشغول به کار خواهند شد. از خلبان و مهندس پرواز و مهماندار گرفته تا کارمندان امور دفتری و خدماتی و ... تمام این داستان فقط با داشتن چهار فروند هواپیما به واقعیت خواهد پیوست. هر چند برخی شرکت های هواپیمایی با یک هواپیما هم راه اندازی شده اند مثل شرکت هواپیمایی مال « ملکی ایر لاین» با مدیریت فتحعلی اویسی! در ضمن ممکن است در روز های اول کار نتوانید با شرکت های بزرگ رقابت کنید و به قول مولوی « این عرصه کجا شاید پرواز همایی را » ولی راه هر قدر هم طولانی باشد ، باید قدم اول را برداشت.
در ضمن نگران تهیه و نوع هواپیما هم نباشید ؛ چرا که اولاً به شما وام های کم بهره با اقساط بلند مدت دو سه ساله داده خواهد شد ، در ثانی با بالا رفتن کلاس مردم و افزایش روز افزون علاقه مردم به هوا فضا ، زیاد هم نگران مدل و تاریخ تولید و انقضای هواپیمایی که به هوا می فرستید نباشید چرا در دوره نظامی « عنان خود به مرکب باز دادند /  سرانجام اسب را پرواز دادند » این که  توپولف است و روزگاری برای خودش برو و بیایی داشت. مهم اشتغال زائی و کار آفرینی است و توصیه می شود زیاد به حواشی فکر نکنید!

اعلام عدد دقیق رشد اقتصادی سال 87!

بانک مرکزی رقم دقیق رشد اقتصادی سال 87 را اعلام کرد. پیشتر بانک مرکزی از اعلام عدد دقیق رشد اقتصادی خودداری کرده و فقط به کلمه « اندک » بسنده کرده بود. ولی در گزارش تحولات اقتصادی ایران در بخش واقعی! عدد دقیق رشد تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه برای سال 87 معادل 8/0 درصد و رشد تولید ناخالص داخلی بدون نفت 2/1 درصد اعلام شد.( اطلاعات- 16 اسفند90)
بابا دست مریزاد. انصافاً ما را خجالت زده کردید. خجالت دادن هم حدی دارد. ما که خدا وکیلی راضی به این همه زحمت و دقت نظر نبودیم و به اعلام رشد اقتصادی با واژه « اندک » راضی بودیم ولی دوستان زحمت کشیده و با اعلام عدد دقیق رشد اقتصادی ، خیال ملت را راحت کردند. حقیقتاً دم عیدی ملت را خوشحال کردید. اعلام این خبر که قدر مسلم حاصل تلاش و کوشش طاقت فرسای عزیزان بانک مرکزی می باشد آن هم در این روز های پایانی سال که گرفتاری و مشغله دوستان دو صد چندان است ، نشان دهنده پشتکار دوستان و توجه به رسالت اطلاع رسانی شفاف دقیق است که جای بسی مسرت و خوشنودی است.
شاید دوستانی که کار بانکی انجام نمی دهند از میزان و حجم کار بانکها در پایان سال مطلع نباشند ولی ذکر این نکته ضروری است که کار بانک در روز های پایانی سال به اوج سختی خود می رسد. تازه در خبر ها آمده بود که اختیارات جدیدی نیز به آقای بهمنی تفویض شده و از این به بعد نظارت روی سایر بانکها و موسسات مالی ، تعیین میزان سود و نرخ باز پرداخت سود ، صدور مجوز جهت تاسیس بانک خصوصی ، و ... مستقیماً توسط بانک مرکزی انجام می شود! به قول عمو سیف ا...( سرایدار مدرسه مان ) مگه تا بحال اداره حمل و نقل و پایانه های کشور این کار را انجام می داده که حالا به بانک مرکزی محول شده است. بگذریم. به هر حال یکبار دیگر ضمن تشکر از اعضای کمیسیون در تعیین عدد دقیق رشد اقتصادی و سایر دوستان ، آرزوی توفیق برای کلیه بچه های سختکوش بانک مرکزی داریم.
فقط یک نکته مبهم ( البته برای من سراپا تقصیر ) هنوز لاینحل باقی مانده که آن هم عبارت « در بخش واقعی » می باشد که در اصل خبر دیده می شود. مگر خدای ناکرده بقیه قسمت های گزارش مشقی یا پلاستیکی هستند و فقط این بخش واقعی است. اگر این ابهام هم برطرف شود ، ما این آخر سالی با خیال راحت به تعطیلات فکر می کنیم. عزت زیاد...

تاسیس شرکت هواپیمائی با چهار طیاره!

ما بالاخره متوجه نشدیم چرا برخی از منتقدین دائم در باب موضوع کلیشه ای و نخ نمای بیکاری سخن سرایی می کنند و دست از از سر بیکاری بر نمی دارند. برادر من شما اگر وقت برایتان بی اهمیت است ملت برای وقت شان ارزش قائل هستند. ما قبلاً هم در مورد کار و ارتباط آن با میزان حال و حوصله مطالبی به عرض رسانده بودیم و در تائید عرایض خودمان و با پا فشاری بر مواضع قبلی اعلام می کنیم ومعتقدیم بین کار و حال و حوصله رابطه مستقیم است. دلیل این مدعا نیز اظهارات وزیر محترم راه و شهر سازی می باشد: « راه اندازی شرکت های هواپیمایی انحصاری نیست و هر کس تمایل داشته باشد می تواند در خواست خود را ارائه کند. به کسانی که بتوانند حداقل چهار فروند هواپیمای مورد تائید فراهم کنند ، مجوز AOC ارائه می شود.» ( روزنامه جوان - شماره 3620)

حالا خودتان یک حساب سر انگشتی بفرمائید که با تاسیس یک شرکت هواپیمایی چند نفر مشغول به کار خواهند شد. از خلبان و مهندس پرواز و مهماندار گرفته تا کارمندان امور دفتری  و خدماتی ... تمام این داستان فقط با داشتن چهار تا هواپیما به واقعیت خواهد پیوست. هر چند برخی شرکت های هواپیمایی با یک هواپیما هم راه اندازی شده اند مثل شرکت هواپیمایی مال « ملکی ایر لاین» با مدیریت فتحعلی اویسی! در ضمن ممکن است در روز های اول کار نتوانید با شرکت های بزرگ رقابت کنید و به قول مولوی « این عرصه کجا شاید پرواز همایی را » ولی بالاخره باید قدم اول را برداشت.

در ضمن نگران تهیه و نوع هواپیما هم نباشید ؛ چرا که اولاً به شما وام های کم بهره با اقساط بلند مدت دو سه ساله داده خواهد شد ، در ثانی با بالا رفتن کلاس مردم زیاد هم نگران مدل و تاریخ تولید و انقضای هواپیمایی که به هوا می فرستید نباشید چرا در دوره نظامی « عنان خود به مرکب باز دادند /  سرانجام اسب را پرواز دادند » این که دیگر توپولف و است و زمانی برای خوش بروبیایی داشت.اشتغال زائی و کار آفرینی اصل است و زیاد به حواشی فکر نکنید !

شیشه و افراد نا آگاه!

شیشه و افراد نا آگاه! یک ضرب المثل ماچینی می گوید: « کلمات را خالقی هست ، آنها به دنیا می آیند ، می زیند و بالاخره می میرند!» اما برخی کلمات ظاهراً بی پدر و مادر هستند ؛ بی انصافها همه جا کاربرد دارند و انگارحالا حالا ها قصد مردن هم ندارند! یکی از این کلمات چند شغله و پوست کلفت ، کلمه شیشه می باشد که حتی خرده آن هم دردساز است و افراد مجردی که کمی شیشه خرده دارند نگران تست شیشه هستند که قرار است قبل از ازدواج انجام شود! این واژه منحوس در زمان خدا بیامرز حافظ و سعدی هم دارای چند معنی بود و روم به دیوار هم در ژانر عیش و نوش و هم در امور پاتولوژی کاربرد داشت : «آن که مدام شیشه‌ام از پی عیش داده است / شیشه‌ام از چه می‌برد پیش طبیب هر زمان!» ملاحظه فرمودید. البته به جز موارد صدر الاشاره ، شیشه در کار عشق و عاشقی و ساخت و ساز هم کاربرد داشت. « شیشه دل چو بشکنی ، سود نداردت رفو » یا « می خوام یه قصری بسازم که شیشه هاش آبی باشه» و الی آخر ... پس از گذار از دنیای شعر و شاعری و ورود به دنیای مدرنیته در می یابیم که شیشه کارش خیلی بیخ پیدا کرده تا جایی که رییس سازمان پزشکی قانونی کشور با تاکید بر این که شیوع و گسترش شدید سوءمصرف موادمخدر صنعتی به ویژه شیشه در کشور، زنگ خطر را برای خانواده‌ها و دستگاه‌های ذی‌ربط به صدا درآورده است ، اظهارکرد: «شایعه اعتیادآور نبودن مصرف شیشه موجب جذب حداکثری بازار مصرف شده و بسیاری از افراد ناآگاه وبی تجربه! گرایش به سوءمصرف این ماده مهلک و خطرناک پیدا کرده‌اند. »( به نقل از جراید) البته رئیس این افراد نا آگاه و بی تجربه را خوب اومد. نه اینکه تلویزیون و جراید تا بحال درباره مضرات شیشه و خطرات مصرف آن حتی برای یکبار ، هیچ برنامه و گزارشی تهیه نکرده اند ، این افراد ناآگاه و بی تجربه شیشه را با گل گاو زبان اشتباه می گیرند و از این ماده برای لاغری ، شب زنده داری در شب های امتحان ، جلوگیری از ریزش مو ، رفع افسردگی و ... استفاده می کنند که ناخواسته معتاد می شوند که جای بسی دلسوزی و همدردی است! علی ایحال با توجه به اینکه در گسترش و شیوع این ماده عوامل انسانی بی تقصیرند و به قول ملا نصرالدین « پس می فرمائید دزد بی تقصیر است» ، احتمال دارد این واژه فلان فلان شده در سایر امورات هم دخالت کند و دردساز شود؛ لذا پیشنهاد می شود بر و بچه های فرهنگستان ادب و پارسی دست بجنبانند و یک واژه متین و با اصل و نسب ، معادل شیشه اختراع کنند و قبل از اینکه شیشه گند دیگری بزند و خسارت دیگری به افراد نا آگاه و بی تجربه وارد کند ، بی سر و صدا آن را از فرهنگ لغت حذف و شرش را از سر همه کم کنند!

خدا رو شکر ، کاندیدای ما رای آورد!

خدا رو شکر ، کاندیدای ما رای آورد!

در سال های اخیر سیستم انجام برخی امور دچار تحولات اساسی شده و مثل سابق نیست و افراط و تفریط در حال کورس گذاشتن با هم هستند. مثلاً در گذشته  اگر کارگردان یک سریال سعی داشت سریالش اندکی حزن انگیز و غمبار باشد از هنر پیشه می خواست ، سرجمع به اندازه یک قاشق غذا خوری سر پر گریه کند نه مثل خانم ستایش که در دو سریال اخیر فکر کنم به اندازه سد کبود وال در استان گلستان گریه کرد!

انتخابات ما هم در سال های اخیر از این ماجرا عقب نمانده و خودش را به روز نگه داشته است. از وعده های خارق العاده تعدادی از کاندیدا ها گرفته تا ترفند های برخی اطرافیان به منظور رسیدن به اهداف و منافع شخصی.

راستش را بخواهید چند سال قبل که ما در اداره مان  یک دربان به نام مش صادق داشتیم که خیلی ناقلا بود. مش صادق صبح روز بعد از اعلام نتایج انتخابات شورا ها ، مجلس و یا ریاست جمهوری ، وارد اداره که می شد با صدای بلند می گفت: « خدا رو شکر ، کاندیدای ما هم که رای آورد!» حتی گاهی اوقات شاید اسم کاندیدا یا کاندیدا های پیروز را هم نمی دانست ولی باز هم خود را به جناح ایشان منتسب می دانست و از پیروزی بزرگ سخن می گفت. بعد از هر داربی هم ، فارغ از نتیجه که کدام تیم برنده شده ، یک آفتابه آبی یا قرمز ، عقب موتور یاماهای قراضه اش می بست و دنبال کاروان شادی طرفداران تیم پیروز ، گاز می داد و شادی می کرد. البته هنر مندی های مش صادق به اینجا ختم نمی شد چرا که اوج هنر ایشان در مراسمات ختم و عزا به منصه ظهور می رسید. هر وقت که یکی از اقوام یا آشنایان ایشان فوت می کرد ، شیر خام خورده ساعت 11 از درب پشتی وارد مسجد می شد. سپس آستین ها را بالا می زد ، دست وصورتش را می شست ، موها و لباس هایش را نا مرتب می کرد و مستقیم نزد صاحب عزا می رفت و با چهره ای خسته به صاحب عزا می گفت: « آقا برنامه ناهار ردیفه ، همه چیز رو آماده کردیم!» صاحب عزا هم در آن وضعیت غمبار ، فرصت استعلام این موضوع را نداشت ، فکر می کرد که مش صادق از صبح در آشپزخانه مشغول کمک رسانی بوده و حسابی شرمنده می شد و کلی از ایشان تشکر می کرد!

در مورد انتخابات اخیر هم باید به عرض برسانیم که هر چند کاندیداهای پیروز در انتخابات این دوره ، به اندازه کافی روی اطرافیان خود شناخت دارند و ان شاء ا... خودشان را کاندیدای همه مردم شهرشان می دانند ، ولی این نکته را نیز فراموش نکنند که «مش صادق های زیادی» دور و بر آنها کمین کرده اند که اگر حواسشان جمع نباشد ، از آب گل آلود کره هلندی می گیرند!

گدایان صاحب منال!رابطه سرفه و انحلال خانه سینما!


گدایان صاحب منال!
به حق چیز های ندیده و نشنیده؛ مافیای گدایی! دیگر بعضی ها شورش را در آورده اند. من فکر کنم اگر خدا نیامرز سالواتوره لو پیکولو مخترع مافیا در جهنم بشنود که چه بلایی بر سر مافیا آمده و هر ننه قمری کلمه مافیا را لقلقه زبان کرده ، و این اسم را که زمانی برای خودش ابهتی داشت لجن مال کرده ، استخوان هایش در گور بلرزد. در این چند سال اخیر همه رقم مافیا دیده بودیم ، از مافیای فوتبال گرفته تا مافیای خیار شور و آفتابه! الا « مافیای گدایی و تکدی گری.»  چندی قبل آقای مرتضی تمدن استاندار تهران از وجود باندهای مافیایی متکدیان خبر داد و گفت : « مافیای تکدی گری در تهران ، برخی از اتباع بیگانه را که نقص عضو داشته و یا وضعیت ظاهری مفلوک دارند گزینش کرده و پس از دوره های آموزشی به خیابان ها می فرستند!»
در ضمن ایشان فرموده فقط بیست درصد از گدایان تهران نیازمند هستند. حالا چطور این بیست در صد نظر سنجی شدند ، و کجا فرم پر کردند ، الله و اعلم...
والله ما دبیرستان که درس می خواندیم ، درس خواندن که چه عرض کنم ، دبیرستان می رفتیم ، استادی داشتیم که توفیق مسافرت به کشور اشباح سرگردان ، افغانستان خودمان را داشت. ایشان می گفت: در بدو ورود گدای خردسالی به سمت ما آمد و در خواست کمک کرد. دوستش با عصبانیت به او گفت : « شرمت باد ، از بیگانه دریوزه می کنی!» منتهی قضیه الان دریوزه از بیگانه به یک صنعت تجاری بین المللی تبدیل شده و برای خودش کُلی هم کلاس دارد.
قدیمی ها می گفتند: « آدمِ گدا ،این همه ادا؟ » که ظاهراً این بار دیگر ادا و اطوار در کار نیست و گدایان جدید به صورت مادر زاد دارای آپشن های خاص گدایی هستند و مربوط به میمیک صورت شان می باشد و نباید به گیرنده ها دست زد. بنابراین دیگر از این انگ ها به این گدایان وارداتی نمی چسبد.
نکته بعد اینکه « اگر ریگ بیابان دُر شود/ چشم گدایان پر نشود » و علی رغم وجود در آمد چند میلیون تومانی برخی از این گدایان صاحب منال ، ( طبق آمار منتشره در جراید ) باز هم به حرفه شریف گدایی اشتغال داشته و اساساً « از گدا چه یک نان بگیرند و چه یک نان بدهند یکسان است.»
در خاتمه خاطر نشان می سازیم که گدایی یک صنعت نو پدید و نو ظهور نیست و ریشه در ته اعماق اعصار و قرون گذشته دارد و مبارزه با آن به سادگی مبارزه با پولشویی ، قاچاق کالا و ارز ، مکاتب جدید اعتیاد و تخلفات رانندگی نیست! و کمی دنگ و فنگ دارد!
رابطه سرفه و انحلال خانه سینما!
راستش را بخواهید ما شخصاً از سینما خوشمان می آید و از بچگی عاشق سینما بودیم. هنوز بعد از 30 سال صحنه های فیلم بینوایان ، اولین فیلمی را که در سینما دیدیم مو به مو در خاطرمان مانده است. اینکه چطور ژان وال ژان ارابه را از روی پای کشیش بلند کرد و ایشان هم آینه شمعدان عروسی اش را به ژان وال ژان هدیه داد! در مورد انحلال خانه سینما هم باید به عرض برسانم اساساً خانه را منحل نمی کنند ، بلکه خراب می کنند تا چند واحدی بسازند. حالا اینکه چرا یا چطور خانه سینما را منحل کردند ، بنده زیاد اطلاعات ندارم. فقط این نکته را اشاره کنم که در سینما به علت تاریکی بیش از حد ، بعضی ها زیر آبی می روند و کار های نا شایست انجام می دهند. دبیرستان که بودیم یک روز با بچه ها به سینما رفتیم و یکی از بچه های بد به دوستمان بهروز سیگار تعارف کرد. بهروز اولین پک را که زد ، عین خر شروع کرد به سرفه کردن که خدا بیامرز مصیب سبیل هم گوشش را گرفت و با اردنگی از سینما بیرون انداخت. بنابراین آقای سلحشور پر بیراه صحبت نمی کند و اینکه برخی از هنر پیشگان زن ایرانی که به جهت حفظ آبرو! از ذکر نامشان هم خود داری می کنیم ، اجازه می دهند که روی جلد مجلات خارجی ، عکس های خاک بر سری شان چاپ شود و از فرنگی مآبی فقط همین کار را آموخته اند ، ریشه در همین تاریکی سینما دارد.
چندی قبل هم بیانیه ای خطاب به نخبگان ، مسئولان و مردم ایران با عنوان « مخالفت 2 هزار نفر از سینما گران ایران با انحلال خانه سینما » در برخی سایت های ضد انقلاب منتشر شد که در میان اسامی ارائه شده افرادی دیده می شدند که سال های پیش از دنیا رفته اند مثل مرحوم علی قربان ترابی ، برخی سالهاست در خارج از کشور زندگی می کنند و برخی نیز امضای بیانیه مذکور را تکذیب کرده اند. » ( روزنامه جوان- 11 بهمن 90)
عرض نکردم علت برخی گرفتاری های موجود در سینما ، تاریکی بیش از حد است. تازه این نکته را روزنامه جوان از قلم انداخته است که تعدادی از این دو هزار نفر هم سینما گر بودنشان ، مثل فوتبال بازی کردن آقا رسول است و از قاطرچی گری فقط کفر گفتنش را یاد گرفته اند!

رابطه نرخ سود سپرده ها و قند خون!شرکت تجاری برتر یا بدتر ؟!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پنج مطلب

شرکت تجاری برتر یا بدتر ؟!
در روز های اخیر که همه ملت حتی آقای علم تاج هم حسابی سرگرم سکه و دلار و ارز و ... بودند ، اتفاقات ریز و درشتی اتفاق افتاد. پیراهن و کفش زاید حماسه ساز داربی 74 را به مزایده گذاشتند ، یک شیر دریایی به نامزد پیکه بازیکن بارسلونا حمله کرد ، با وجود گذشت چند ماه از رکورد شکنی بهداد سلیمی صداو سیما باز هم تصاویر رضازاده را در کلیپ ها پخش می کرد و قس علی هذا القیاس...
اما رویداد مهم دیگری که رخ داد برگزاری همایشی جهت تجلیل از 400 شرکت تجاری موفق بود که طبق معمول ایران خودرو برای دومین سال متوالی اول شد.
این شرکت در بخش میزان فروش با مبلغ 136 هزار و 875 میلیارد در سال 89 در رتبه نخست قرار گرفت. از قدیم گفته اند ، هر که بامش بیش ، پول آسفالتش بیشتر ... ما که حسود نیستیم.
البته در حاشیه همین مراسم جناب غضنفری وزیر صنعت ، معدن و تجارت از افزایش خودسرانه قیمت برخی خودرو های داخلی خبر داد. چند وقت پیش هم دو شرکت بزرگ خودروسازی کشور به دلیل افزایش قیمت بدون دریافت مجوز از کمیته خودرو و سازمان حمایت و عرضه خودرو بالاتر از سود محاسبه شده ، جریمه شده بودند!
خیلی جالب است ؛ در ایران شرکتهای خودرو سازی بدون مجوز قیمت ها را بالا و پائین می کنند ، روی هر ماشینی که صلاح بدانند ، کیسه هوا و ترمز ضد قفل نصب می کنند ، برای بقیه خودرو ها هم تقاضای مهلت می کنند که این مهلت چند بار هم به سلامتی تمدید می شود. در نهایت هم از جای دیگر می زنند و کیسه هوا و ترمز ضد قفل نصب می کنند. در واقع سلامتی و امنیت مردم در آپشن های این دو شرکت جایی ندارند. اما در زمینه اقلام دیگر، غیراستاندارد بودن و گرانفروشی، علاوه بر معرفی شرکت های متخلف ، جریمه‌های پیش‌بینی شده تا دینار آخر دریافت می شود.
یعنی مردم مثلا حق دارند بدانند کدام سوسیس و کالباس یا خیار شور را با چه قیمتی نباید می‌خریده‌اند، اما در مورد خودرو داستان فرق می کند و هر سازی که این دو شرکت بزنند ، ملت باید خودشان را با آنها هماهنگ کنند!
برگرفته از کتاب از ماچین تا ایران در 80 روز
نوشته: پطروس ماچینیان

هر 1892روز یک کتاب!
هر ایرانی در 1892 روز یک کتاب می‌خواند!( روزنامه همشهری)
یکی از دلایلی که ما شیفته آمار و بر و بچه های آمارگیر هستیم ، این صداقت و دقت نظر دوستان در ارائه آمار است. هیچ فرقی هم نمی کند که این آمار مربوط به چه مقوله ای باشد ؛ ضریب نفوذ اینترنت ، تعداد مسافران نوروزی ، تعداد تماشاگران ورزشگاه ها ، سرانه روزانه مطالعه کتاب و ... آنچه مسلم است این است که در زیر و بم این آمارها ، کرور کرور دقت نظر ،  مطالعات اولیه و نظر سنجی رویت می شود که جای بسی خرسندی است. البته ما که تا بحال موفق به زیارت کسی نشده ایم که از ایشان در خصوص موارد بالا یا مشابه سوالی شده باشد یا فرمی پرکرده باشد! حالا این آمار ها چطور با این دقت تولید می شوند ، زیاد مهم نیست ، مهم دقت نظر است که در همه آمار ها به وفور دیده می شود.
و اما کتاب ... مطالعه روزانه و خواندن کتاب یکی از رموز موفقیت انسان های فرهیخته و متمدن است. البته ما هم برای اینکه خودمان را جزو آدم های مترقی نشان دهیم و خدشه ای هم به میزان آمار مرکز ملی آمار ایران در خصوص سرانه مطالعه وارد نشود ، روزانه 17 دقیقه و 37 ثانیه و 9 صدم ثانیه مطالعه می کنیم ( سرانه مطالعه ایرانیان) که گاهی اوقات نا پرهیزی کرده ، این عدد نا خواسته تا 20 دقیقه پیش می رود که همین جا از مسئولین زحمتکش آمار به علت اعشاری شدن آمارشان عذر خواهی می کنیم! بگذریم.
با بروز و ظهور دانش ها و تفکرات نو ظهور ، چاپ و نشر کتب با قطع کبریتی با اسامی عجیب و غریب قوت گرفت. کتاب هایی نظیر « پروانه ات را قورت بده» ، « چه کسی بستنی مرا جابجا کرده ؟» ، « خب دیگه چه خبر؟» ، « من خوبم ، شما خوبی » ، « پولدار شدن در هشت دقیقه » ، « موفقیت در سه روز و نصفی» و ... بخشی از کتابهایی هستند که در سال های اخیر به وفور چاپ شده و با استقبال مردم نیز روبرو شده اند. تا جایی که آقا رسول عنوان کرده که روزی 4 تاکتاب می خواند! علی ایحال با عنایت به ابعاد کتب موجود در بازار و اهمیت آمار و سرانه مطالعه ، پیشنهاد می شود تا جای ممکن حجم کتابها را پائین بیاوریم و منبعد به جای اعلام سرانه مطالعه کتاب به صورت دقیقه ای ، مثل روزنامه  همشهری کتابی محاسبه کنیم! با این روش هم آمار فروش بالا می رود و هم سرانه مطالعه!

آئین نامه جوش !
در چند سال اخیر که ساخت و ساز و بساز بفروش حسابی رونق گرفته و نیمی از خلق الله مال الاتجاره خود ( حتی مال الاتجاره همسایه ، خویشاوندان و آشنایان ) را در این امر خجسته به کار گرفته اند ، شائبه ساخت ساختمان های بی کیفیت و به اصطلاح بساز بنداز قوت گرفته است ؛غافل از اینکه این وصله ها و اَنگ های تقلبی و چینی ، به پیمانکاران محترم نمی چسبد ؛ چرا که بر و بچه های استاندارد مثل عقاب مراقب اوضاع هستند و اجازه نمی دهند حتی یک آجر خلاف مصالح ملت روی آجر دیگری گذاشته شود. چه رسد به سایر تخلفات و مخلفات ریز و درشت که اصلاً محال است. (حالا اگر چهار تا ساختمان هم گوشه و کنار مملکت چپ می شن ، به پای همه پیمانکارها ننویسید!)
مصداق این مدعا نیز سخنان رئیس محترم سازمان ملی استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران است: « از سال آینده پایان کار ساختمان بدون برگه گواهی جوشکاری از سازمان استاندارد ، صادر نمی شود!» ( روزنامه جوان – 25 بهمن 1390)
البته آقای نظام الدین برزگری فرموده اند: این سازمان در یک ماه آینده با کمک سازمان نظام مهندسی آئین نامه جوش در ساختمان را تهیه و پس از تصویب در هیات دولت ابلاغ می کند!
بعد از اعلام این خبر در جراید کلیه جوشکاران و متولیان امر جوش و خروش در کشور موضع گرفته و اجرای این طرح را خدشه دار کردن وجهه جامعه جوشکاری کشور دانستند. اسد خال جوش با سابقه سی ساله در امر جوشکاری سازه های بالای صد متر  بعد از شنیدن این خبر گفت: « اشکال نداره. من فقط می خوام بدونم کدوم مهندس جرات داره به ارتفاع 110 متری بیاد و خال جوش هایی که به این تیر آهن ها می زنم رو بررسی کنه و نظر بده! یعنی با تصویب این آئین نامه تمام هویت و اعتبار سی ساله ما را عین چای نپتون زدن تو نفت سیاه و در آوردن!»
البته استاد اسد حق دارد ، راستش ما هم سر در نیاوردیم آیا فقط آئین نامه جوشکاری در حال تدوین است یا سایر آئین نامه ها هم در دست تدوین هستند مثل آئین نامه حفاری ، پی کنی ، آجر چینی ، سیمانکاری ، گچ کاری ، سفت کاری ، نقاشی و قس علی هذا القیاس...
اگر قرار باشد بابت هر کاری آئین نامه تصویب شود و گواهی صادر کنند فکر کنم ساخت هر ساختمان چند سالی طول بکشد ، اگر هم فقط جوشکاری ساختمان اصل است ، پس مابقی قصه را از کی بشنویم؟!  شب به خیر!

سیگار هم سیگار های قدیم!
دکتر محمد رضا معدنی دبیر اجرایی جمعیت مبارزه با استعمال مواد مخدر : بر اساس پژوهش انجام شده در یکی از کشور های پیشرفته سیگار های خارجی به ماده رادیو اکتیویته پلونیوم – 210 آلوده اند! ( روزنامه جوان)
آقای معدنی داشتیم... لوطی ... با مرام ... با همه آره با هم بله ...  بابا دستخوش ... گلی به گوشه جمالت! از شما دیگه انتظار نداشتیم دکتر جون. حالا دیگه سیگارا هم آلوده به رادیو اکتیو شدن ؛ آره...
رادیو اکتیوتو بخورم سالار! شُش طلا ، اکسیژن خالص ، ای دبه پلونیونم – 210 ، ای مبارزه کننده با دود و دم! شما دیگه چرا ؟
چند وقت قبل کار شناساتون کاشف به عمل آوردن آب تهرون آلوده ست. نمی دونم نیترات داره ، کلر داره ، جیوه داره. کم مونده بود یک آفتابه آب ده بیست هزار چوق واسمون آب بخوره با این همه مواد معدنی و آلی که می گفتن توشه!
بعد هم نوبت به این هندی های بد بخت رسید که گفتن توی برنجشون نمی دونم براده آهن داره ، فلزات سنگین داره. ولی قیمت تیر آهن بالا رفت!؟ حالا هم گیر دادین به این سیگارای خارجی! مرد حسابی اول که رو پاکتای سیگار نوشتین سرطان زاست ، توفیری نکرد ، بعد هم عکس دل و روده چار تا مفنگی رو روی پاکتا چاپ کردین تا ملت بترس ، اوضاع بدتر شد ؛ حالا دارین مردم رو با رادیو اکتیو می ترسونین. ای ول بابا دمتون گرم... واقعاً که ...
در ثانی می شه بگی این پژوهش در کدوم کشور پیشرفته انجام شده؟ اصلاً این کشور کجا هست؟ این ور جوبه یا اون ور جوب ؟ تو چی پیشرفت کرده؟ نکنه مثل افغانستان توی صنعت نئشه جات پیشرفت کرده که میگن سیگار بده؟! راستی این همه پلونیوم از کجا آوردن به سیگارا مالیدن؟
علی ایحال خدمت آقای خودم عرض کنم اینکه مردم رو بترسونیم تا طرف سیگار نرن ، جواب نمی ده برادر من. چرا که از سال 85 تا بحال مصرف سیگار از 50 میلیارد نخ در سال به 62 میلیارد نخ در سال رسیده که خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
فقط اینو گفته باشم تا بحال طرح هایی که اجرا کردین از تعداد سیگاری ها کم نکرده که بماند ، بیشتر هم شدن. فقط تو رو خدا یه کمی هم به فکر آلودگی هوا هم باشین. چرا به گفته محققین! دود سیگار برای اطرافیان از خود افراد سیگاری مضر تر است. از قدیم هم گفتن آدم سیگاری مرضش مال خودشه ، دودش واسه مردم. به فکر سیگاری ها نیستین لااقل به ما فکر ما باشین ، سیگار خوب بدین دست مشتری! از ما گفتن بود.