ما شنیده بودیم گاهی اوقات آدم دلش برای خودش تنگ می شود یا صحبت کردن آدمی با خود به مثابه روشن کردن بلندگوهای ذهن است اما نشنیده بودیم کسی به خودش بدهکار باشد و مجبور هم باشد بدهکاری اش را با جزئیات اعلام کند و اتفاقاً رسانه ای هم بشود!
لابد می خواهید بدانید چه کسی به خودش بدهکار است و تا الان خودش را معرفی نکرده است؟!
حقیقت امر چند صباحی است اسامی ابر بدهکاران بانکی از فرمت حروف الفبا و بگم بگم و مخفی ماندن در جیب کاپشن و ... به رویکرد انتشار ماهانه در سامانه تغییر پیدا کرده و خلق الله خیال شان از این بابت راحت شد. باور بفرمائید این داستان در این دوره بیکاری و نرخ پائین اشتغال زایی موجب ایجاد مشاغل و حرفه های متعدد فراوانی شده است. مثلاً دو روز دیگر بچه ها از هم سوال می کنند «بابات چه کارس؟» دوستش با افتخار عنوان می کند: «ابربدهکار بانکیه یا اون یکی میگه بابام مسئول وصول مطالبات از ابربدهکاران بانکیه!» البته ابربدهکار بانکی شدن کار هر کس نیست و از نگاه دور کیم جامعه شناس فقید فرانسوی، مستلزم زیر پا گذاشتن یک نموره اخلاقیات است که چندان مهم نیست؛ چرا که اگر جلوی ابربدهکارشدن عده ای را بگیرند ممکن است یک بلایی سر خودشان یا بیاورند! همه که مثل تاج نیستند صبوری کنند و با چهار تا آخ قلبم آخ قلبم و یک مختصر پشت سر گذاشتن دوران نقاهت دوباره با قدرت سر کارشان برگردند و قدرتی خدا همه تهمت ها و افتراها و پرونده های قضایی را دریبل کنند. یک عده اعصاب ندارند و ممکن است به جای ابربدهکار بانکی شدن ابرجنگل خوار ، ابر بیابانخوار، ابر دریا خوار و ... شوند که به مراتب خطرناک تر از ابربدهکار بانکی شدن است. بگذریم و از اصل ماجرا دور نشویم...
چند روز قبل بانک مرکزی نسبت به انتشار لیست اسامی بدهکاران بزرگ بانکهای خصوصی و دولتی اقدام کرده که بررسیها نشان میدهد در بین این بدهکاران، اسامی برخی بانکها به عنوان بدهکار کلان ذکر شده است!
در این زمینه، پیگیری از مسئولان بانکی برای دریافت اطلاعاتی در مورد دلیل این بدهی، با این توضیح همراه بود که بانکها در برخی موارد برای انجام تعهدات خود از جمله تسهیلات تکلیفی و پرداخت سود سپردهگذاران با توجه به کمبود نقدینگی و منابع، از بانکهای دیگر قرض میگیرند که اگر اینگونه نباشد، دست به برداشت از بانک مرکزی زده و بدهکار آن میشوند که در کنار تبعات مربوط به افزایش پایه پولی باید جریمه ۳۴ درصدی پرداخت کنند. این اعلام اشاره به جریان بازار بین بانکی و تبادل مالی بانکها در آن دارد.
علاوه براین، مدت زمان پرداخت قرض بانکها معمولا بین دو تا سه روز است و در مواردی ۱۵ روزه نیز میشود؛ بنابراین بانکهای ذکر شده در لیست بدهکاران بانکی ممکن است این میزان پول را گرفته و برنگردانده باشند و به همین دلیل در فهرست بدهکاران قرار گرفته باشند.
باور کنید این قدر که ما در پوستین بانک می افتیم و پشت آنها بد گویی می گوئیم، خاک ما را قبول نمی کند! برادر من بانک ها برای اینکه صورت شان را با سیلی سرخ نگه دارند و به بانک مرکزی رو نزنند، از در و همسایه دو سه روز پول قرض می کنندتا سود بانکی من و شما را سر ساعت پرداخت کند، حالا یک عده کاسه داغ تر از آش شده اند که بانک ها ابر بدهکار بانکی هستند!
فقط این لابلا ما متوجه نشدیم چرا هیچ کارمند بانکی مستاجر نیست و هر کارمند بانک تقریباً سه تا چهار تا خانه دارد و هیچ کارمند بانکی در آژانس مسافر کشی نمی کند! مدیون هستید اگر فکر کنید در ۲۰ بانک (به جز بانک ملی) یک ریال بیشتر از ۶۷ هزار میلیارد تومان تسهیلات بانکی به کارکنان همان بانکها ارائه شده است!
سال ها پیش در یک سرزمین بسیار دور پینه دوزی به همراه همسر و دخترش زندگی می کرد. آنها به لحاظ اقتصادی در شرایط مطلوبی قرار نداشتند و اصطلاحاً جزو دهک های پائین جامعه محسوب می شدند. دختر این بنده خدا با این که به اندازه یک دانشجوی کارشناسی ارشد در دوره های پودمانی مکتب خانه ولایت شان شرکت بود و از فنون آشپزی و کشاورزی و دامپروری نیز بی بهره نبود، اما به اندازه یک سلبریتی ترشیده که پک و پوزش را به کمک ژل و بوتاکس سرپا نگه داشته، شانس نداشت و هیچکس در خانه شان را برای امر خیر نمی زد. پینه دور که دید اوضاع کشمشی است دست به دامان یکی از همکلاسی های قدیمش شد که از همان کودکی در کار پدرسوخته بازی و رمل و جادو بود. رمال گفت: رمز و راه بخت گشایی دخترت، ادعای کیمیا گری است. پینه دوز گفت: مرد حسابی دختر من فرق « توسعه بهینه سازی مسیرهای کاتالیستی انتخابی و بهینه از نظر انرژی برای احیای کربن دی اکسید کربن » را با « فعالیت نانو ذرات کاتالیستی فرآوری شده در خلاء را برای تبدیلات آلی» نمی داند بعد ادعای کیمیا گری کند؟! اما وقتی دلایل علمی و کارشناسانه دوستش را شنید و اوضاع کشمشی زندگی اش را به خاطر آورد، پذیرفت. فردای آن روز زن پینه دوز هنگام پاک کردن سبزی در کوچه موضوع را با یکی از همسایه ها که از قضا دهانش قرص قرص بود در میان گذاشت و خبر کیمیاگری دختر پینه دوز بدون نیاز به پیام رسان داخلی و خارجی تا آن سوی بلاد را در نوردید! پادشاه سرزمین مجاور یک زن مردسالار بود که به شدت طرفدار توسعه علم و تکنولوژی بود و از کیمیاگران در سطوح مختلف حمایت های مادی و معنوی می کرد. مدیون هستید اگر فکر کنید برای داشتن طلای بیشتر دنبال کیمیاگران می گشت. او وقتی خبر کیمیاگری دختر جوان را شنید وعده خواستگاری شاهزاده را به پینه دوز داد و از پینه دوز خواست تا برای راستی آزمایی دخترش را به قصر بفرستد. پینه دوز هم پذیرفت و دخترش را به قصر فرستاد. اما به محض اینکه دختر به قصر رسید او را در یک سوله بزرگ پر از فرغون و گاری آهنی زندانی کردند و پادشاه به او گفت تا همه این فرغون ها و گاری را به طلا تبدیل نکنی از ازدواج پسر من با تو خبری نیست!