طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

آزمونی برای فلزات سنگین!

« با محرز شدن آلودگی برنج های هندی ، آزمون فلزات سنگین برای برنج های وارداتی اجباری شد.» ( جام جم – 30 آبان 90)
سازمان بازرسی کشور هدف اجرای این طرح را تامین سلامت جامعه اعلام کرده و خدای ناکرده گمان نکنید بچه های سازمان با تجار محترم خرده بُرده ای دارند یا قضیه سیاسی است و تحت فشار این کار را کرده اند! نه خدا شاهده ، این طور نیست.
بعد از خواندن این خبر ما که به سهم خودمان به شدت ذوق زده و شرمنده شدیم و راضی به این همه زحمت دوستان نبودیم که با وجود این همه گرفتاری و مشغله به فکر سلامتی مردم هم هستند! همین قدر که آلوده بودن این برنج ها را باور کردند کافی بود اما حالا که به برگزاری آزمون اصرار دارند ، نکاتی را در خصوص این آزمون به استحضار می رسانیم.
راستش را بخواهید آزمون کلاً چیز خوبی است و اگر چیز بدی بود کنکور هر سال تمدید نمی شد. برگزاری آزمون مزایایی هم دارد. اشتغال آور است و عده ای سرکار می روند و عده ای هم سرکار می روند. ایجاد رقابت سالم می کند. اما گاهی اوقات برگزاری آزمون به همان راحتی که ما تصور می کنیم پیش نمی رود و ممکن است صاحب برنج شب قبل از آزمون با آهن ربایی ، چیزی فلزات موجود در برنج را بترساند یا آنها را جابجا کند و سرشان را در یک کیسه جمع کند!
البته مولوی خدا بیامرز هم از امتحان دل خوشی نداشت و نگرانی خویش از منظری دیگر چنین بیان کرده است : « اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم / ز شرطها بگذشتیم و رایگان کردیم » علی ایحال با توجه تبصره هایی که در هر آزمون و امتحان وجود دارد و اگر سیستم آزمون مثل آموزش و پرورش باشد ، هیچ کس دست خالی از این سوق الثلاثا( سه شنبه بازار) راهی خانه نمی شود و به قولی « اندر این دریا همه سود است و داد». حالا خرداد نشد ، شهریور ، شهریور نشد مهر با غائبین موجه و نهایتاً با تک ماده مشکل قابل حل است. در خاتمه نیز امید واریم که قیمت برنج هایی که از این آزمون رو سفید بیرون می آیند ، دو چندان نشود و این هندی ها برای ما طاقچه بالا نگذارند. هر چند اگر این اتفاق بیفتد دوستان چینی منتظر یک نیش ترمز در سر پیچ هستند تا گوی سبقت را از ماهاراجه ها بدزدند و برنج دانه درشت چینی جای برنج بلند را در بازار بگیرد.

تصمیم محمود!

با گذشت چند ماه از کشف فساد بانکی اخیر ، بانک مرکزی یا به عبارتی حساس ترین نهاد مالی کشور قائم مقام ندارد.( جوان – 17 آذر 90)
البته این نهاد بعد از صندوق خانوادگی آقا رسول حساس ترین نهاد مالی کشور است ، چون ما در بانک مرکزی حساب نداریم ولی هر ماه ، 20 هزار تومان زبان بسته را دو دستی تقدیم آقا رسول می کنیم!
در آخرین جلسه همین صندوق صدرالاشاره آقا رسول به تشریح جزئیات این ماجرا از زوایای دیگر پرداخت.ایشان معتقد است محمود ( منظورش آقای بهمنی است) هنوز نتوانسته با گزینه های احتمالی به توافق برسد یا اینکه گزینه های احتمالی هنوز با محمود به توافق نرسیده اند! هر چند این پست آنقدر جذاب و تو دل برو هست که کسی را یارای نه گفتن به آن نیست و از سویی افراد زیادی در همان بانک مرکزی هستند که هم تجربه و تخصّص دارند و هم تشنه خدمت به مردم هستند. بنابراین یک جای داستان می لنگد. آقا رسول دلیل اصلی عدم معرفی قائم مقام جدید را انتظار بهمنی و دولت برای اعلام کیفر خواست از سوی دادستانی برای پرونده فساد بانکی اخیر می داند چرا که آنها معتقدند قائم مقام سابق بی گناه است و می خواهند با صبر و طمانینه حقانیت سخنان و موضع خود را ثابت کنند.
در همین اثنا آقا تیمور ( سرایدار آپارتمان) با آن سبیل هایی که آدم را یاد صمد خان از فرماندهان مستبد قاجار که نتوانست در مقابل مردم تبریز کاری از پیش ببرد می اندازد ، پرسید: « داداش من اگه بی گناهی این بابا ثابت بشه فکر نمی کنی ، گناه تقصیرات عمدی یا غیر عمدی بانک مرکزی گردن خود آقا بهمنی بیفته ، هان؟ در ثانی اومودیم و این دادگاه دو سال طول کشید ، آقا بهمنی نمی خواد تا اون موقع قائم مقام معرفی کنه ؟» آقا رسول آهی کشید و گفت : «فعلاً بذار یه چائی بخوریم بعد ، ادامه می دم.» جلسه تا ساعت 12 شب ادامه داشت و ما در حالی که چرت می زدیم به خانه آمدیم. ولی بالاخره نفهمیدم چرا در این برهه که چند بانک مدیر عامل ندارند و برخی بانک ها با سرپرست هدایت می شوند و یا موسسات مالی و اعتباری که با مشکلات عدیده ای روبرو هستند و مستقیماً زیر نظر قائم مقام اداره می شوند ، بی مادر رها شده اند و در حالی که تهدیدات و تحریمات ناعادلانه و ناجوانمردانه از سوی غرب علیه سیستم بانکی کشور صورت می گیرد ، ما لَنگ تصمیم محمود مانده ایم!

کار سایه دار!

فاطمه بداغی معاون حقوقی رییس‌جمهور، گفت: « به زودی خانه‌داری در زمره مشاغل رسمی قرار می‌گیرد و زنان خانه‌دار از انواع بیمه‌های اجتماعی بهره‌مند می‌شوند و تعداد زنان سرپرست خانوار از رقم بیکاران کاسته می‌شود.» ( جام جم- دوم آذر90) راستش را بخواهید این موضوع بیکاری و بالا و پریدن نرخ بیکاری و سایر مُخلفات مربوط به کار چالش جدیدی نیست و از قدیم الایام مسئولین با آن پدر کشتگی داشته اند. حتی مصداق این جمله وزیر کار که «جوانان حال کار کردن ندارند » در اشعار قدما نیز به چشم می خورد « برو کار میکن مگو چیست کار» . با این وجود در گذشته معضل بیکاری هم وجود داشت و حتی با وجود نیاز به ساقی در هر کوی و برزن گاهی اوقات ساقیان نیز بیکار می شد « صوفی چرا هوشیار شد ساقی چرا بیکار شد؟ » که برخی واردات ساقی چینی را در بیکاری ساقیان کهنه کار دخیل دانسته اند. هر چند ما کلاً نیازی به تائید حرف بزرگان نمی بینیم ولی استثناً این یک مورد را با وزیر موافقیم و به قول یکی از دانش آموزان قدیم ما « کار هست ، کار سایه دار نیست!» و اما بعد ... همانگونه که مستحضرید « تعریف اشتغال براساس استاندارد سازمان جهانی یک ساعت کار در هفته است و توجیه علمی آن کمک به اقتصاد جامعه ولو به میزان یک ساعت می باشد.» علی ایحال در راستای حل معضل بیکاری با این رویکرد و قرار گرفتن خانه داری در ژانر مشاغل رسمی ، پیشنهاد می شود آقایان در طول روز یک ساعت هم که شده منیت و تنبلی را کنار گذاشته و با یک تغییر جنسیت موضعی و موقتی و پوشیدن پیش بند ، چند تا ظرف شسته و یک دست هم جارو بزنند. البته به منظور کمک به اقتصاد جامعه وگرنه آقایان به وظیفه خودشان در قبال انجام امورات منزل اشراف کامل دارند. حتی یک ضرب المثل ماچینی دراین خصوص می گوید « آدم احمق کسی است که دستکش ظرفشویی را به اندازه دست همسرش بخرد!» (در ثانی قرار نیست که لیست اسامی زنان خانه دار رو بفرستن سازمان جهانی کار که نگران می شی اسمت بره اون ور آب ، اونا فقط آمار می خوان. تازه استقلال و پرسپولیس که تو آسیا مطرح هستند و مدیر عامل نداشتند ، اسم چار نفر رو به عنوان مدیر عامل و اعضای هیات مدیره رد میکردن AFC هیچکی هم حالیش نمی شد!) الحاصل یقین داشته باشید این شیوه یک تیر و چند نشان است. اول اینکه مشکل آمار بیکاران و نرخ بیکاری در کشور حل می شود. در ثانی جویندگان کار به کار ثابت دست پیدا می کنند و دیگر نگران اخراج ، میزان حقوق ، اضافه کار ، پاداش و .... نیستند. در نهایت کار در کنار کانون گرم خانواده همچون دور کاری و مشاغل خانگی باعث افزایش صمیمیت و محکم تر شدن کیان خانواده می شود. شکیبا باشید.

فوتبال حرفه ای !

یکی از ویژگی ها و مُحسنات ایرانی ها داشتن تخصّص و تبحّر در بسیاری از امور و مسایل روز می باشد. در یکی از روزنامه های ایرانی خواندم اکثر ایرانی ها حداقل 5 تخصص دارند. پزشکی ، سیاست ، ورزش ، اقتصاد و روانشناسی از عمده ترین تخصّص های ایرانیان در هر شغل و جایگاه و مقطع سنی می باشند. امّا با وجود تخصّص های مادر زاد و تبحّر در تجزیه و تحلیل مسائل مختلف ، گاهی اوقات برخی از کارشناسان در آنالیز مسایل دچار اشتباه شده و اصطلاحاً خاکی می روند. « یکی از مسائلی که در سال های اخیر باعث نگرانی برخی از کارشناسان ورزش و علوم اجتماعی شده ، مسئله شرط بندی روی نتایج فوتبال و سایر آمار بازیها نظیر اولین گل ، اولین کرنر ، اولین کارت زرد ، تعداد گل های بازی و ... می باشد. این صنعت در ایران با گردش ناچیز 6 میلیارد تومانی در ماه همراه است» ( هفته نامه شما- آبان 90) که در مقایسه با تعداد هواداران فوتبال در این کشور عجیب است! در ماچین با اینکه هنوز فوتبال حرفه ای نشده و اخلاق مدار است! گردش مالی حاصل از شرط بندی فوتبال چندین برابر این مبلغ است. ناگفته نماند  فوتبال حرفه ای فقط نوشتن شماره به حروف لاتین پشت پیراهن بازیکنان نیست. فوتبال حرفه ای به اخلاق حرفه ای ، تماشاگر حرفه ای ، شرط بندی حرفه ای ، داوری حرفه ای ، دستمزد حرفه ای ، مربیگری حرفه ای ، جسارت حرفه ای در شادی پس از گل ! و .... نیاز دارد و اگر قرار باشد به خاطر هر مسئله کوچکی رسانه ها جنجال درست کنند و هویت فوتبال حرفه ای را زیر سوال ببرند ، سنگ روی سنگ بند نمی شود.( این همه پول بی حساب و کتاب داره تو این فوتبال جابجا می شه ، حالا دو زار هم تو آکادمی استقلال ، بنگاه های شرط بندی ، مدارس فوتبال و .. جابجا بشه ، بذارین چار تا دلال هم نون بخورن ، به جایی بر نمی خوره!) جا دارد مسئولین فوتبال ایران با درایت خاصی که در آسیا زبانزد است ، در خصوص شرط بندی ها و سایر در آمد های متصور از قِبل فوتبال ، حرکت رو به جلو داشته باشند و با ساماندهی و ضابطه مند کردن این تحرّکات ، علاوه بر حمایت از فوتبال مدرن و حرفه ای و بالابردن در آمد های فدراسیون ، در حمایت از جوانان جویای کار و ایجاد اشتغال پایدار نیز کوشا باشند.
برگرفته از ماچین تا ایران در 80 روز
نوشته: پطروس ماچینیان

شیوه نامه تعیین قیمت خودرو !

راستش را بخواهید در همه کشور های دنیا حتی این ماچین خراب شده خودمان ، قیمت کالا ها و خدمات با توجه به میزان آورده شرکت ، هزینه مواد اولیه ، هزینه حامل های انرژی ، دستمزد پرسنل و در نهایت بر اساس قیمت تمام شده کالا و احتساب سود محاسبه می شوند. اما در ایران برخی از کالا ها و خدمات قیمت ندارند و به صورت شناور ( آنهم به سمت بالای رودخانه ) در تلاطم هستند. یکی از این صنایع که الحق و الانصاف در زمینه صنعت گوی سبقت را از سایر صنایع ربوده است ، صنعت خودرو سازی می باشد که اصلاً برخی از مسئولان آن هزینه تمام شده خودرو را محرمانه می دانند و نیازی به رسانه ای شدن آن نمی بینند. از آنجا که برخی آیتم ها در بالابردن قیمت خودرو کمی نخ نما شده مسئولان این شرکت ها تصمیم به تدوین « شیوه نامه تعیین قیمت خودرو » گرفته اند ( ابرار اقتصادی – 23/7) که ضمن تبریک به مناسبت اتخاذ این تصمیم اقتصادی مهّم ، عجالتاً در راستای تدوین سند راهبردی خودمان پیشنهاداتی را ارائه می کنیم:
الف) چوب زدن : ستاد قیمت گذاری خودرو با حضور مسئولان شرکت های خودرو سازی ، دلالان محترم ، نمایشگاه داران قدیمی و گنده های بازار راه اندازی شود و همه روزه با چوب زدن ( همان مزایده خودمان) قیمت خودرو تعیین و اعلام شود.
ب) فروش روی تریلی : همانطوریکه قیمت اجناس و ماهی روی قایق با ساحل تفاوت دارد ، توصیه می شود در مقاطعی از سال ، با توجه به میزان استقبال و شوق و ذوق مردم خودرو ها روی تریلی های ویژه حمل خودرو قیمت گذاری و به فروش رسانده شوند.
ج) افزایش قیمت فصلی : در فصول گرم سال به بهانه افزایش تقاضا و بالا رفتن آمار مسافرت ها برون شهری کمی افزایش قیمت لحاظ شود و در ماه های سرد سال به بهانه استفاده بیشتر از خودرو و عدم امکان استفاده از دوچرخه قیمت ها کمی جابجا شوند.در خاتمه ضمن تبریک به کلیه عزیزان و دست اندرکاران صنعت خودرو که با سعه صدر و شکیبایی خاصی در حل معضل خودرو های ارزان قیمت( که در شان مردم ما هم نیست) می کوشند ، برایشان آرزوی سلامت و تندرستی داریم.

اختلاس گر نمونه!

در سالهای اخیر به دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی سطح سواد قاطبه مردم افزایش یافته است و مردم به راحتی قادرند در موضوعات گوناگون به اظهار نظر بپردازند که البته به دلیل کارشناسی نبودن برخی از این نظرات در مواردی ، خدای ناکرده شائبه بروز تخلف و سایر اتهامات ناروا را در ذهن متبادر می سازند. یکی از این موارد ، موضوع اختلاس می باشد که متاسفانه اخیراً هر آفتابه دزدی چند میلیاردی ، اختلاس تلقی شده و زحمات دوستان واقعی در امر اختلاس های صادقانه و بی ریا خدشه دار می شود. ( تا جایی که دزدی یک میلیارد تومانی یک آبدارچی نما از بانک هم در ژانر اختلاس دسته بندی بندی شده که حقیقتاً شرم آور است.) شایان ذکر است که اختلاس نوعی فعالیت اقتصادی زیر پوستی و برداشتن بار از روی دوش دولت به صورت پنهانی و دور از جنجال ها و هیاهوهای سیاسی می باشد. چون همانطور که آگاهید بسیاری از کسانی که در انجام وظایف محموله شان موفق نبوده اند ، سعی می کنند با سنگ اندازی و چوب لای چرخ گذاشتن ، مانع به ثمر رسیدن طرح ها و اقدامات بشر دوستانه و دلسوزانه سایرین شوند. اما از آنجا که اختلاس معمولا به صورت چراغ خاموش انجام می شود ، افراد مغرض از پیشرفت فیزیکی کار ، آگاه نمی شوند و زمانی که طشت افتاد ، متوجه می شوند که آن موقع کار از کار گذشته است. یک اختلاس گر واقعی اولاً مشکل مالی ندارد و در هر جای کار که نیاز بود از جیب خودش سرمایه گذاری می کند و در اختلاس بعدی جایگزین می کند.از آنجا که نیت و هدف در اختلاس واقعی خدمت به جامعه بشری است فرد به هیچ عنوان تمایلی به معرفی خود و بیان خدمات گسترده و افتخارات مکتسبه ندارد و تا سر حد امکان سعی می کند هویتش مخفی بماند. یک اختلاس واقعی و دلسوزانه باید بیش از چند هزار میلیارد باشد و در واقع به منظور افزایش تولید و اشتغال جمع بیشتری از بیکاران ، نباید به صد میلیارد ، دویست میلیارد قانع بود. داشتن تبعیت چند گانه از ویژگی های یک اختلاس گر خوب است چرا که امکان سرمایه گذاری در سایر کشور ها به راحتی فراهم می شود. امید است دوستان با نگاه مثبت به قضایا ، شان و منزلت اجتماعی خود را حفظ نموده و جایگاه فعالان اقتصادی زیر پوستی و زیر زمینی را با هجمه های سیاسی و روانی زیر سوال نبرند.

اندر حکایت آبدان فرهنگیان

اندر حکایت آبدان فرهنگیان
آدینه پیش  به همراه تنی چند از یاران و اعوان فرهنگی به نیّت تفرّج و تمدّد اعصاب راهی یکی از شهر های شمالی کشور شدیم. هنگام غروب در معیّت یکی از عزیزان فرهنگی راهی آبدان ( همان استخر) فرهنگیان آن شهر گشتیم. بر سر در استخر همی نبشته بُدی « گر بر تن من زبان شود هر مویی / یک جزو تو از هزار نتوانم گفت» با افتخار وارد همی شدیم.جمعیّت زیادی از قاطبه فرهنگیان از خبره و ارشد و عالی گرفته تا معلم و آموزگار و دبیر چونان ماهیان بحرهای آزاد همی در آب غوطه ور بودند و همی تفریح بکردندی و در همان حال نیز از مزایای بیمه طلایی ، تعطیلی پنجشنبه ها ، استخدام نیروی های جدید و .. سخن ها به زبان راندی . ما نیز پس از ابتیاع برگه ورودیه به خیل کثیر آنان پیوستیم . ساعتی چند در آب بودیم و چه نزدیک به هم.
بعد از پایان زمان تفرّج ما ، نوبت به دولتی های بانک ... رسید. شمار ایشان به تعداد انگشتان دو دست همی نمی رسید و بدون پرداخت حقّ الورود ، وارد آبدان بشدند و سخنی از میزان اضافه کار و سایر پاداش ها که به ایشان تعلق گرفتی به زبان نراندی. یکی از ایشان را گفتم : چرا شما حقّ الورود پرداخت نَنمائید؟
گفت : جانا ، در آغازین ماه سال ، بانک هزینه حق الورود را از سرانه خدمات رفاهی یک جا همی پرداخت کند و چه نیکو در آب شیرجه همی زد.
یاد این جمله افتادم که به نام فرهنگیان و به کام سایر کارمندان...
به آگاه رفیقی شکایت بردم . نگه کرد رنجیده در من رفیق و گفت : جان رفیق ، مهّم آبدان است که به فرهنگیان تعلّق دارد و کارمندان آن بانک که بگفتی از خود وان که هیچ ، لگنی برای تفرّج ندارند. در ضمن از قدیم گفته اند : صد معلّم در آبدانی تفرّج همی کنند و دو کارمند ، در اقیانوسی به سر نتوان بردن. در پایان نیز اشارت به ماجرایی کرد غریب : آورده اند فردی جهت استحمام هر هفته از تهران به قم می شد. او را گفتند : چرا در تهران به گرمابه همی نروی ؟
گفت : نرخ حمام در تهران 150 تومان باشد و در قم 75 تومان. او را گفتند: پس 200 تومان کرایه ماشین چه می شود؟ نگاهی در ایشان بیفکند ژرف بینانه تر از نگاه عاقل اندر سفیه و بگفت :« کرایه را راننده سِتانَد به حمّامی چه دخل. مهم نرخ حمّام است که در قم بسی ارزان تر بُوَد. » اینجا نیز مهّم تملّک آبدان است که در اختیار فرهنگیان باشد و باقی همه هیچ ...
زیاده جسارت است. اگر بیشتر نوشتی ، پس بسیار شدی!

به بهانه ی روز جهانی توالت !

همزمان با 19 نوامبر روز جهانی توالت ، اولین همایش سرویس های بهداشتی در قزوین برگزار شد. در این همایش بهترین توالت هم برگزیده شد!( جوان – 29 آذر)
بعد از ورود مدرنیته به زندگی اجتماعی افراد و تغییر نمای ظاهری سازه های فیزیکی ، بالطبع ساختار و مدیریت دستشویی های عمومی نیز دستخوش تغییرات اساسی گردید و نیاز به دستشویی های مدرن و برنامه ریزی جهت استفاده بهینه از دستشویی مدیران جوامع غربی را بر آن داشت تا با انتخاب روز 19 نوامبر به عنوان روز جهانی دستشویی ، بخشی از حقوق از دست رفته بشر را از این طریق احیا کنند! در حال حاضر نیز بهترین و تمیز ترین دستشویی های عمومی دنیا در سنگاپور وجود دارند.« البته در برخی کشور ها نظیر ژاپن دستشویی ها به انواع بازی ، لوازم آرایشی و وسایل راحتی مجهز شده اند و در برخی دستشویی های کشور فرانسه نیز رادیو و تلویزیون وجود دارد.»( جام جم – دی ماه 89)»
اینکه مسئولین شهرداری در مسائل کلان مملکت غرق نشده اند و به ریز مسایل بهداشتی هم توجه دارند و با جدیت آنها را دنبال می کنند ، حقیقتاً جای بسی قدردانی دارد. علی ایحال ما نیز اقدام بر و بچه های قزوین در برگزاری همایش توالت را به فال نیک گرفته و هر چند از محتوی جلسه و افرادی که از آنها تجلیل به عمل آمد ، بی اطلاعیم ولکن نفس عمل مهم است. در همین راستا به منظور تقویت سند راهبردی خودمان که در همه رشته ها و علوم طراحی شده است ، پیشنهاداتی ارائه می کنیم:
الف) درجه بندی دستشویی های عمومی : امروزه کلاس بندی مکان های عمومی نظیر قهوه خانه ها ، استخر ها ، حمام های عمومی و تعیین واحد VIP از جمله خدمات سازمان های حمایت از حقوق مصرف کننده است. بهتر است دستشویی های عمومی نیز درجه بندی شوند تا شهروندان حق انتخاب داشته باشند.
ب) نرخ شناور : همانطوری که قرار است قیمت بلیط هواپیما ها بر اساس نوع و سال ساخت هواپیما تعیین گردد ( به نقل از جراید) ، بهتر است نرخ دستشویی های عمومی نیز شناور باشد و با توجه به خدماتی که ارائه می کنند ، قیمت تعیین شود.
ج) نصب تجهیزات: نصب کارتخوان ، پخش موسیقی ، صفحات نمایشگر ، استفاده از جداره های آکوستیک( ضد صدا!) و وجود لوازم نوشتاری جهت درج یادگاری و ایام باقیمانده از دوران سربازی و ... از جمله راهکار های پیشنهادی در به روز کردن دستشویی های عمومی می باشد.

یارانه «ماست» و «سنگ پا» در فدراسیون فوتبال!

بعد از اختصاص 12 هزار میلیارد تومان یارانه به بخش صنعت ما متوجه شدیم بخشی از این یارانه که مربوط به «ماست» و «سنگ پا» بوده به فدراسیون فوتبال اختصاص یافته است! البته هدف در همه فدراسیون ها کسب رضایت مردم و شادی آنها می باشد. حالا یک فدراسیون با کسب 5 مدال طلا و رکورد شکنی ، یک فدراسیون هم با تساوی در دقیقه 90 و ماست مالی ماجرا! ( جالبه که علت تساوی در مقابل بحرین را تماشای مخفیانه مربیان تیم بحرین از آخرین تمرین تیم ملی و رو رفتن تاکتیک تیم اعلام کردند!) بگذریم. پس از هنر نمایی دو تن از هنرمندان تیم سرخپوش در رشت ، فدراسیون فوتبال به انحا مختلف در تلاش بود که از شدت جریمه این دو بازیکن بکاهد و قصد داشت با تاخیر در اعلام رای کمیته انظباطی ، بخشی از یارانه ماست را در این داستان به صرف برساند. تا اینکه سرانجام تهدید یکی از بازیکنان به شکایت به فیفا و برگزاری کنفرانس مطبوعاتی ، تا حدی راه را هموار کرد. از آنجا که ما هم همواره یکی به نعل و یکی به میخ و گاهی اوقات یکی هم به اسب می زنیم ، نامه عذر خواهی فدراسیون را تنظیم و جسارتاً زود تر منتشر کردیم. متن نامه بدین شرح است: بازیکن اخلاق گرا و با شخصیت فوتبال ایران ، جناب آقای شیث رضایی ؛ منش پهلوانی و کیش شخصیت شما بر هیچ کس نهان نیست. چه آنهایی که شما را از نزدیک می شناسند و صابون حضرتعالی به تنشان خورده! و چه آنهایی که توفیق زیارت سرکار را از نزدیک نداشته اند. (مَخلص کلام اینکه هیچ سنگ پایی را یارای عرض اندام در مقابل روی شما نیست. )
سعه صدر جنابعالی و در پیش گرفتن شیوه گذشت در مقابل هجمه سازان داخلی و خارجی حقیقتاً ستودنی بود. هر چند اعتقاد کلیه بچه های فدراسیون بعد از چند بار مشاهده صحنه شادی پس از گل بر این بود که شما قصد داشتید با اجرای فن کنده کشی و در اختیار گرفت زیر و یک خم آقای نصرتی به شادی بپردازید که متاسفانه عده ای کم جنبه ( در حدود 70 میلیون نفر!) آن شادی را نوعی حرکت خاک بر سری تلقی کرده و با پخش اینترنتی این لحضات شادی بخش - که می توانست برای بچه های کشتی و جودو یک کلاس آموزشی باشد -  کام جنابعالی را مکدر نمودند. اما بدانید که نگاه فدراسیون به این حرکات ، برادرانه! است و ما همواره خواستار نوع آوری و ابداع در فوتبال حرفه ای هستیم.در خاتمه ضمن عذر خواهی مجدد از حضرتعالی بابت خسارت روحی و روانی و هجمه هایی که در این مدت تحمل نمودید و نم پس ندادید از شما دعوت می شود در همایش اخلاق در فوتبال حضور یافته تا از سرکار بابت این همه متانت و صبوری تجلیل شود!

آئین نامه ساماندهی متکدیان ! (طنز اجتماعی)

آئین نامه ساماندهی متکدیان !
در سال های اخیر طرح های ریز و درشت فراوانی ( البته به صورت دَرهم) در کشور اجرا شده که برخی از آنها به دلیل غیر کارشناسی بودن ، با شکست مواجه شده اند و چه بسا سیکل معیوب هم ایجاد کرده اند. (شبیه به حکایت اون بابایی که از بس برای نامزدش از پادگان نامه نوشت ، نامزدش با پستچی ازدواج کرد!) بگذریم. چند صباحی است که دولت سعی می کند که ریشه تکدی گری و گدایی را از بیخ و بُن بخشکاند ، غافل از اینکه حتی اگر فرض محال این کار صورت بگیرد قطع به یقین با معضل گدایان بین المللی  و حتی چینی مواجه خواهیم شد که با یک نصفه کیک و یک قُلپ ساندیس سه روز صاحب کَرم را دعا می کنند! دوستان عنایت داشته باشند که گدایی ریشه در اعصار و قرون گذشته دارد و چه بسیار داستان ها و افسانه هایی که از این هنر چند هزار ساله در ادبیات کهن ایران و سایر بلاد دنیا به چشم می خورد. حتی بزرگانی مثل حافظ گدایی را با یافتن گنج برابر دانسته اند « ترک گدایی مکن که گنج بیابی » بنابراین خشکاندن یا عقیم کردن این جریان ، در عمل غیر ممکن است و همان باد گره زدن و آب در هاون کوبیدن است. طرح های مقطعی و زودگذر نظیر جریمه متدکیان ، جمع آوری ضربتی ، احداث گرمخانه در زمستان و سرد خانه در تابستان و نقاهتگاه در پائیز و ... نه تنها به جمع آوری این دوستان کمک نکرد بلکه باعث شد برخی از جماعت معتاد دارای اعتیاد های نوپدید نیز به جرگه آنان بپیوندند که زیاد هم به مذاق جامعه تکدی گری کشور خوش نیامده است.
البته در این بین اعضای انجمن صنفی گدایان محترم بیکار ننشستند و با برگزاری همایش های بین المللی و ورک شاپ های تخصصی زیر زمینی ، نظیر «گدایی الکترونیک در هزاره سوم» ، «راهکار های توسعه فرهنگ گدایی نوین » ، « گدایی فرصت یا تهدید؟» ، دولت را مجاب به انجام برخی از اهداف و آمال خود کرده اند نظیر ضرب سکه های 500 تومانی ، ورود دستگاه های کارت خوان سیار به بازار و در نهایت تصویب آیین‌نامه ساماندهی متکدیان در وزارت کشور! « علیرضا چگینی مدیرکل ایتام، زنان سرپرست خانوار و سالمندان کمیته امداد ضمن تائید این خبر اشاره کرد تسهیلات خوبی برای این منظور جذب شده است و کمیته امداد از افرادی که متکدی حرفه‌ای نبوده و زیاده خواه نیستند، حمایت می کند و مراکزی را در برخی استان‌ها برای ساماندهی مددجویان ایجاد کرده است، اما این مراکز فراگیر نیستند.»( جام جم – 12آبان90) البته همانطور که در متن خبر آمده این مراکز به صورت فراگیر نیستند و احتمالاً از طریق کنکور سراسری یا آزمون ویژه متکدیان اقدام به جذب متکدی می کنند.
رئیس انجمن صنفی زیر زمینی متکدیان پایتخت نیز ضمن ابراز خرسندی از این اجرای این طرح ، تشکیل انجمن صنفی رو زمینی متکدیان، صدور کارت شناسایی داری برچسب هولوگرام و غیر قابل انتقال ، محدوده بندی و ساماندهی نقاط پردر آمد و همچنین توزیع بروشور های شناسایی گدای واقعی از گدای تقلبی را از جمله برنامه های آتی و در دست اقدام این انجمن برشمرد!

انجمن حمایت از ضامنین بانکی( طنز اجتماعی)

همانطورکه مستحضرید ایرانی ها در استفاده از ضرب المثل ید طولایی دارند و معتقدند در برخی امور رعایت مفاد ضرب المثل ها از رعایت مفاد برخی کنوانسیون های بین المللی هم ، مفید تر است. یک ضرب المثل ماچینی که بی شباهت به ضرب المثل های فارسی نیست می گوید:« کار از محکم کاری محکم میشه!» که ظاهراً رئیس کل بانک مرکزی اعتقادی به این حقایق ندارد و آنها را خرافه می پندارد و اعتقاد قلبی ایشان « از هر دست بدهی، پس می‌گیری.» است که واقعاً جای تقدیر و تشکر دارد. چرا که ایشان در اقدامی عجیب اعلام کرده است که : « بر اساس مصوبه اخیر شورای پول و اعتبار، تسهیلات کمتر از 10 میلیون تومان، صرفا با یک ضامن در اختیار متقاضیان قرار خواهد گرفت و ضامن معتبر حتماً نباید کارمند رسمی باشد.» (زهی خیال باطل ، مگر اینکه از روی جنازه بر و بچه های نهضت وصول بانکها رد شوید.) بگذریم این ماجرای وام و ضمانت و گشایش اعتبار و قس علی هذا القیاس... قصه جدیدی نیست و در گذشته هم وجود داشت و قدما نیز بر داشتن ضامن متعبر و گرو گرفتن چیزی برای اعطای وام مُصر بودند. چنانچه شاعر می فرماید: « از وام بی ضمانت ، حاجت روا نگردد.» یا در جای دیگر مولوی فرموده : « بگیر این دلق اگر چه وام دارم / گرو کن زود بستان وام دیگر» که نشان از تمدید وام در ازمنه دور دارد و تصور معرفی ضامن و ضمانت معتبر در همه ادوار منطقی است. ( البته منظور منوچهر منطقی مدیر عامل سابق ایران خودرو که اواسط سال گذشته به عنوان مدیر عامل صنایع هوایی و مسئول ساخت نخستین هواپیماهای پهن پیکر کشور شد ، نیست!)
علی ایحال با توجه به اینکه فلسفه ضمانت بانکی ، فقط اطمینان دادن به بانکها برای بازپرداخت وام نیست و امور خیر دیگری در پس پرده نهفته است ، نکاتی در این خصوص به عرض می رسانیم:
الف) یکی از مزایای ضمانت آشتی با دوستان و اقوامی است که به دلایلی قطع رابطه صورت گرفته بود ولی وقتی که به ضامن کارمند نیاز است ، گور بابای قطع رابطه...
ب) نکته دیگر اینکه گاهی اوقات مشغله زیاد وام گیرنده باعث نسیان شده و پرداخت اقساط به گردن ضامن می افتد که با مراجعه چند باره به منزل وام گیرنده چه بسا زمینه امر خیر و ... به شادی فراهم شود.
ج) در ضمن از قدیم گفته اند: « آدم ضامن اعتبارش پیش بانک است ، عزتش پیش مردم.» مردم هم وقتی دیدند که اوضاع وام در بانک ها خر تو خر است و برای گرفتن وام معرفی ضامن در حال رنگ باختن است ، 850 هزار میلیارد تومان پول خود را در موسسات مالی معتبر! دپو کردند ( که البته بانک مرکزی با همکاری مرکز خاکشناسی درب همه آنها را گل گرفت) ،  و وام های بیست ، سی درصد با ضامن معتبر  گرفتند و این دلیلی بر همین مدعاست که در این موسسات اجر و قرب ضامن از وام گیرنده بیشتر بود.
امید است بانک مرکزی با درایت بیشتر نسبت به تقویت و تغییر رویه در معرفی ضامن جهت دریافت وام عمل کند و از محسنات فرهنگی و اجتماعی ضمانت غافل نشود.

رابطه سیخ کباب و فوتبال در ایران!

این ایرانی ها انسان های عجیبی هستند و به برخی اصول بیش از حد پایبند هستند و به هیچ عنوان حاضر به چشم پوشی و اهمال در باب برخی موضوعات نیستند. یکی از این موارد که ایرانی ها سفت و سخت به آن پای بند هستند ، قضییه سیخ و کباب و این جور حرفهاست. از آنجایی که کباب یکی از غذای های لذیذ و خوشمزه ایرانی ها محسوب می شود ، آنها به هیچ عنوان حاضر نیستند که سیخ و کباب بسوزد. در هر کشوری حتی این ماچین خراب شده خودمان یک سری خطوط قرمز اخلاقی تعریف شده است که علی الاصول عدول از این قوانین و خطوط قرمز تبعات سختی برای قانونشکنان به همراه دارد. اما در ایران این خطوط قرمز اخلاقی برای فوتبالیستها علی الاخصوص بازیکنان تیم های قرمز و آبی چندان معنی ندارد و بازیکنان این دو تیم مجاز به هر گونه هنجاز شکنی و لوده بازی هستند و از مصونیت ویژه ای برخوردارند و بعد از هر بی اخلاقی و کثافت کاری مسئولین فوتبال کاری می کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب ؛ چرا که به فرموده مربی بزرگ سه جامه ایران ( منظور لباس نیست) « شادی و نشاط حاصل از فوتبال را قیمتی نیست!» و دولت هر قدر برای فوتبال پول خرج کند جای دوری نمی رود.
در حال حاضر هم ظاهراً رهایی تیم بزرگ پایتخت! از بحران ، مهمتر از رعایت مسایل اخلاقی است که رئیس کمیته انضباطی این تیم در اولین واکنش این حرکات زشت و غیر اخلاقی را طبیعی دانست! و در گام بعدی هم به بازیکنان خاطی استراحت ( شما بخوانید محرومیت) داد. نکته قابل تامل دیگر اینکه علی رغم وجود بحران مدیریت و عدم نتیجه گیری این تیم و نگرانی هواداران از وضعیت تیم ، بازیکنان چند صد میلیونی این تیم نه تنها به این موضوع وقعی نمی نهند بلکه با شبیه سازی حرکات پورنو در پخش زنده تلویزیونی به چند ده میلیون هوادار این تیم توهین و دهان کجی می کنند که جای بسی تامل است و این نشان از تبعات بریز و بپاش های بی حد و حصر و دست و دلبازی های برخی مسئولین در حیف و میل بیت المال دارد که با وجود فشار روی تیم ، بازیکنان چندان نگران وضعیت تیم و جایگاه آن در جدول نیستند. البته حرکاتی از این دست در فوتبال ایران مسبوق به سابقه است که همواره با وساطت مدیران باشگاه ها و رای های پلاستیکی کمیته انضباطی و کمیته استیناف ختم به خیر شده و با وجود گرانی ( ببخشید افزایش قیمت ) انواع ماست باز هم موضوع ماست مالی شده و این بازیکنان به فوتبال برخواهند گشت.
در خاتمه از آنجا که ما هم در گذشته دستی در فوتبال داشتیم ( هر چند فوتبال با پا است) و در کوچه پشت معبد ژوآنگ گل کوچیک بازی می کردیم به مسئولین فدراسیون فوتبال ایران پیشنهاد می کنیم به جای محرومیت مادام العمر از حضور این ورزشکاران خاطی  در کلیه بازیهای رسمی و غیر رسمی و نیمه رسمی و جلوگیری از ورود آنها به ورزشگاه ها! ، آنها را ببخشند تا با حضور مجدد در فوتبال و با بازی جلوی صد ها هزار تماشاگر از خجالت آب بشوند!
برگرفته از کتاب از ماچین تا ایران در 80 روز
نوشته : پطروس ماچینیان

صندوق حمایت از فوتبالیست ها !

در ماه های اخیر که به واسطه شروع ماه مهر و آغاز پائیز که پیش فرض زمستان و پاکی هوا است ، اکثریت مردم با نشاط و سرزندگی خاصی گذران زندگی می کنند و از زندگی لذت می برند در همین تهران بسیاری از بازیکنان تیم های فوتبال ،  علی الخصوص تیم های پرطرفدار آبی و قرمز در گذران زندگی دچار مشکل شده تا جایی برخی از آنها به ناچار خودروی 300 میلیون تومانی خود را به فروش رسانده اند! بازیکنانی که تریلی های هوو یارای کشیدن  افتخارات و القاب آنها را ندارند ، شایسته چنین بی مهری و کم لطفی نیستند. در سال جاری که با جدی گرفت سقف قرار داد 350 میلیون تومانی ، اکثر بازیکنان با رقم های ناچیز! قرار داد بستند که مسلماً این ارقام جوابگوی نیاز های روزمره این بزرگواران نیست و چه بسا برای گذران زندگی مجبور به انجام بیزینس و کار های اقتصادی شده اند که قطع به یقین تمرکز آنها را در بازیها به هم خواهد زد و نمود آن را در باشگاه پیروزی شاهد هستیم.
در حالی که در مسابقات جهانی کاراته فدراسیون پاداش هنگفت 1000 دلاری! قهرمانان قبل از اهدا مدال نقداً پرداخت می شود ، هیچ تعللی در پرداخت مبالغ قرار داد بازیکنان فوتبال که با تعصب و عِرق واقعی برای باشگاه های خود افتخار آفرینی می کنند ، پذیرفته نیست. البته کسب افتخارات جزیی و پیش پا افتاده ای! نظیر قهرمانی در والیبال آسیا برای اولین بار ، کسب افتخار بهترین مربی کشتی فرنگی دنیا ، و سایر افتخارات حاصله از ورزش های کشتی ، کاراته، ووشو ، تکواندو ، قایقرانی و ... به هیچ عنوان مسئولیت متولیان وزارت ورزش را در قبال فوتبالیست ها کم نخواهد کرد و سنگر گرفتن پشت این افتخارات ضربات سهمگینی بر پیکره فوتبال این مملکت خواهد زد.
علی ایحال با عنایت به نقش چشمگیر بازیکنان فوتبال در ایجاد شور و نشاط در جامعه و گسترش آموزه های فرهنگی از طریق باشگاه های فرهنگی و ورزشی ، چند پیشنهاد در خصوص ارتقاء اوضاع معیشتی و شخصیتی این دلاوران مستطیل سبز ارائه می شود:
الف) صندوق حمایت از فوتبالیست ها  تشکیل و به هر بازیکن فوتبال به هر میزان که نیاز دارد ، وام بلا عوض اعطا شود.
ب) تعدادی خودروی با کلاس و از مرز گذشته ( بدون حق گمرگ) به صورت قسطب در اختیار فوتبالیست ها قرار داده شود.
ج) بودجه ورزشی مملکت در اختیار فدراسیون فوتبال قرار گیرد تا پس از استفاده بهینه در صورتی که چیزی باقی ماند بین سایر فدراسیون ها توزیع شود. باشد که با اتخاذ تدابیر صحیح ، فوتبال این کشور که منشاء خیر و برکات فراوانی برای عده ای است ، همچنان به افتخار آفرینی در آسیا و جهان ادامه دهد.

کارخانه فرهنگی – اقتصادی ایران خودرو !

با افزایش نرخ حق بیمه شخص ثالث ، قیمت انواع خودرو بین 180 تا 250 هزار تومان گران تر می شود.( جوان 1/8/90)
محمود سرائی نیا قائم مقام فروش ایران خودرو ضمن تائید این خبر گفت: « افزایش قیمت خودرو ها هیچ ربطی به خودرو سازان ندارد ، بلکه با افزایش نرخ بیمه شخص ثالث ، خودرو سازان ناگزیرند قیمت ها را افزایش دهند!»
راستش را بخواهید ما شخصاً هیچ شناختی از روحیات و خُلقیات جناب آقای سرائی نیا نداریم ولی طبق اطلاعات واصله و اظهارات آقا مسلم ( همسایه طبقه بالایی ما ) ایشان به هیچ عنوان اهل طنز و شوخی و این قرتی بازیها نیستند و در کارشان هم خیلی جدی هستند. شما هم قطع به یقین بدانید که نیت ایران خودرو از این افزایش قیمت ، خیر است و خدای ناکرده شائبه کیسه دوختن ، کسب در آمد بیشتر و این تفکرات مسموم در ذهنتان متبادر نشود. چون خودرو های تولیدی کارخانجات به همراه بیمه شخص ثالث به مشتری عرضه می شوند و دریافت این افزایش حق بیمه از مشتریان طبیعی است و اگر روم به دیوار روزی روزگاری ، حق بیمه کاهش پیدا کند مطمئن باشید قیمت خودرو هم کاهش پیدا خواهد کرد! اما نکته اصلی اینجاست که در سال های اخیر با افزایش بی رویه تعداد خودرو ها ، آلودگی هوا چند برابر شده ، همچنین کم تحرکی مردم ، ترافیک سنگین ، آلودگی صوتی  و ... از جمله معضلات کلان شهر ها می باشند که راهی جز استفاده کمتر از خودرو نیست. بالاخره یک سفره ای پهن است و هر کس باید یک گوشه کار را بگیرد و برای استفاده کمتر از خودرو های شخصی در حد توان کمک کند. یک گروه نرخ بیمه را افزایش می دهند ، یکی همایش دوچرخه سواری راه می اندازد ، دیگری همایش پیاده روی خانوادگی ، ایران خودرو هم هر روز قیمت ها را بالا می برد. یک روز به بهانه هدفمندی یارانه ها و گرانی بنزین، یک روز به بهانه بالا رفتن قیمت جهانی مواد اولیه ، یک روز هم به خاطر شکستن حباب اختلاف قیمت بین کارخانه و بازار ، امروز هم به سلامتی به خاطر افزایش قیمت حق بیمه. (خدایی آدم از این همه همکاری و خرد جمعی در ایران خودرو لذت می بره)
علی ایحال ضمن تقدیر و تشکر از مسئولین محترم شرکت های خودرو سازی که با وجود مشغله فراوان و صادرات خودرو به به 39 کشور جهان ، برنامه ریزی جهت خدمات قبل از فروش ، حین فروش و بعد از فروش ، فراخوان های مختلف جهت رفع عیوب احتمالی ، مدیریت تیم های ورزشی و ... هیچگاه امنیت و سلامت مردم را فدای کسب در آمد بیشتر نکرده و با تدابیر چاره ساز در صدد خدمت رسانی بیشتر و بهتر به مردم هستند.

صد ماکسیما به گَرد پرایدت نمی رسد...

سرهنگ مهماندار رییس پلیس راههای کشور اعلام کرد: « وزارت صنعت و سازمان استاندارد باید ضریب ایمنی خودروها را به خریداران اعلام کند تا مردم بدانند خودرویی که سوار می شوند در چه حد از ایمنی قرار دارد. در ضمن پیشنهاد کرد رانندگان خودروی پراید سعی کنند تا در جاده ها از این خودرو استفاده نکنند! و در صورت لزوم با سرعت مطمئنه و احتیاط کامل حرکت کنند.» (سایت تابناک به نقل از واحد مرکزی خبر)
راستش را بخواهید چند سال قبل یکی از همکاران مدرسه از ما خواست تا از مغازه دوستمان برایشان چتر بخریم. ما هم قبول کردیم. بعد از مدتی چتر ایشان خراب شد و دائم به بنده سرکوفت می زد که چتر خوبی نخریدی. تا اینکه یک روز در جلسه معلمان نیز این موضوع را مطرح کرد. ما هم به ایشان گفتیم : « برادر من به شما عرض کردم که فروشنده گفته نباید به این چتر آب بزنید ، حالا شما روز بارانی چتر دست گرفته اید ، معلوم است که خراب می شود!؟...»
شهروندان محترم نیز عنایت داشته باشند هر خودرویی را برای کاری ساخته اند. قرار نیست با هر چیزی که چهار تا چرخ و دو تا پلاک دارد و شما چند میلیون تومان بابتش پول داده اید ، در جاده ها جولان بدهید و مسافرت های صد کیلومتری و دویست کیلو متری بروید. گیریم وزارت صنایع در اعلام ضریب ایمنی خودرو ها کوتاهی کرده است ، شما که آدم عاقل و بالغی هستید چرا از فروشنده در مورد میزان امنیت و کاربرد و امکانات خودروی خریداری شده سوال نکردید؟ «جنابعالی یک سه کاره یا خرد کن می خری ، پدر فروشنده رو در میاری بسکه از نحوه کارکرد و امکانات و گارانتی و کوفت و زهر مار دستگاه سوال می کنی. حالا پراید خریدی از فروشنده نپرسیدی تا کجا می تونی بری ، چند نفر می تونی سوار کنی ، چه آپشن هایی داره ، آیا مثل ژیان و پیژامه باهاش تا سر کوچه میشه رفت یا اون ور تر هم میشه ؟ حالا فرض کنیم فروشنده هم نگفت ماست من ترشه ، دیگه حرف پلیس رو باید گوش کنی ، پلیس که بد شما را نمی خواد. حتماً باید مثل هوو جلو تردد پراید رو هم بگیرن تا شما گوش کنید. پلیس میگه با پراید تو جاده نیاین ، بعد پراید رو بر می داری با سه نفر می ری تو بزرگراه 90 تا هم سرعت میری مرد حسابی ؟ خجالت نمی کشی؟ مک لارن که نیستی !حتماً باید اعمال قانون بشی و سویج! را ازت بگیرن تا حرف گوش کنی؟ حتماً باید ماشینتو  منتقل کنن پارکینگ تا مراعات کنی؟» ببخشید اگر کمی داد زدم. در خاتمه ضمن دعوت همه شهروندان به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی از شما عاجزانه تقاضا دارم قبل از خرید هر خودرو از فروشنده در خصوص کاربری خودرو اطلاع حاصل نمایید و خودوری متناسب با اهداف و نیاز های خود خریداری کنید.

پلاک های VIP

ایجاد دانشگاه در هر بیغوله و آبادی ، ضامن بالا رفتن سطح سواد مردم آن منطقه می باشد که به سلامتی روز به روز هم بر کمیت آن افزوده می شود. از مزایای بالا رفتن سطح عمومی سواد در جامعه سهولت در استفاده از کلمات فرنگی در غنی سازی گفتار می باشد. یکی از این کلمات نو پدید ( البته برای ما ) کلمه پرطمراقVIP  است که کُلهم کلاس و پرستیژ است و معنای ظاهری آن ( very important person ) به مفهوم شخص خیلی مهم می باشد ولی معنای اصلی آن همان « از ما بهترون» است. این لغت در ورزشگاه ها ، سمینار ها ، اتوبوس ها ، هتل ها و مهمانپذیر ها کاربرد دارد. هر چند در ولایت ما حمام ها و قبرستان عمومی شهر نیز اخیراً دارای بخش VIP شده اند! در گذشته هم این ماجرا وجود داشت و حافظ می فرماید : « تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب VIP  همه آماده کنی » حتی در قرن نهم هجری زمزمه های ساخت کجاوه های VIP  و احداث یونیت های VIP در کاروانسرا ها شنیده شد که به دلایل نا معلومی عملی نشد. در خصوص مشخصات «از ما بهترون» باید گفت این عزیزان افرادی هستند که به دلیل داشتن محاسن ( منظور ریش نیست) و مزایای فراوان نظیر تمکن مالی ، تبحر در بازیگری ، مجری گری ، نمایندگی ( البته منظور نمایندگی بیمه ،  موسسات آموزشی و چیپس نیست) و ... از سایرین برتر هستند و نمی توانند روی صندلی های معمولی جلوس کنند یا روی تخت های معمولی به قیلوله بروند. ( البته زبان آقا مسلم لال یک وقت شائبه داشتن شهروند درجه یک و دو و سه ایجاد نشود ، چرا که الحمدالله همه مردم به یک اندازه یارانه دریافت می کنند هر چند خوشه هایشان کمی با هم فرق دارد!) این افراد به سبب ثروث فراوان پاپی جون یا کسب شهرت از ِقبل فوتبال ، سینما ،  صدا و سیما یا پست و مقام حاصل از رای مردم یا اعتماد بانک مرکزی ! جزو «از ما بهترون» شده اند وگرنه از نظر ساختار فیزیکی و امعا و احشاء داخلی چیزی از بقیه بیشتر ندارند.
با وجود مفترقات حاصل این هژمونی ساختار شکن در جامعه ، متاسفانه این بزرگواران در قوانین رانندگی با سایر شهروندان عادی ، یکسان هستند و عندالزوم در هر نوع تخلف رانندگی اعمال قانون می شوند و سویج! از آنها گرفته می شود که با روحیات آنها سازگار نیست و اجل از شخصیت آنهاست. علی ایحال توصیه می شود دوستان پلیس راهور نوعی پلاک های VIP هوشمند خوشرنگ و چشم نواز طراحی نموده تا صاحبان این پلاک ها علاوه بر امکان عبور از مناطق عبور ممنوع نظیر جاده یک طرفه ، طرح زوج و فرد ، مسیر اتوبوس ، مسیر دوچرخه و حتی مترو ، مجوز تردد با هر سرعت و هر نوع رانندگی اعم از مارپیچ ، لایی کشیدن ، سبقت از سمت راست و ... را داشته باشند. البته اگر امکان ساخت مسیر VIP  وجود داشته باشد عین صلاح است!

ایجاد رشته جدید دانشگاهی!

ایجاد رشته جدید دانشگاهی!
بعد از فرو پاشی آخرین حلقه های دفاعی مخالفین گرانی جراید در سال های دور ، ما به شخصه از خرید روزنامه برای کسب اخبار مملکت خودمان و سایر بلاد منصرف شدیم و به شیوه های دیگر متوسل شدیم. یکی از این راهکار ها استفاده از روزنامه های فله عمو سعدا... سبزی فروش محله می باشد. اما از آنجا که ایشان به صورت کیلویی روزنامه می خرد ، اطلاعات ما نیز به صورت فله ای و درهم بالا می رود. حتی یک روز بعد از رویت خبری در مورد پیش فروش خودرو به سرعت مدارک آماده کردیم تا از قافله عقب نمانیم ولی بعد متوجه شدیم روزنامه مال 14 سال قبل است!
علی ایحال خواندن روزنامه های قدیمی و مقایسه مطالب آنها با شرایط کنونی روز ، چندان هم بدک نیست. از ادعای قطبی در مورد داشتن پتانسیل قهرمانی در جام جهانی گرفته! تا رفع کامل مشکل آلودگی تهران تا سال 90 ، یا ادعای برخی نمایندگان مجلس قبل از انتخابات و یا تعریف و تمجید از صداقت و امانتداری برخی مدیران بانک های بزرگ ! منبع اطلاعاتی بعدی ما تله تکست می باشد که به دلیل نداشتن دیش مهواره و راه نیفتادن تلویزیون دیجیتالی در ولایت ما ، ( دیجیتالم کجا بود) کلمات جویده جویده و ناقص دریافت می شوند و یک روز بعد از نوشتن یک مطلب بلند بالا در مورد اختلاس 12 هزار میلیادری تومانی در صنعت با الهام از اخبار منتشره در تله تکست ، متوجه شدیم اختصاص 12 هزار میلیارد تومان به صنعت صحیح است نه اختلاس! آخرین پایگاه اطلاعاتی ما دکه روزنامه فروشی است که خدایی مفت خوانی هم تبحر خاص خودش را طلب می کند و حدس و گمان ادامه مطالب موجود در زیر آجر کار هر کس نیست. ( آخه مومن یک خروار آجر هر روز جابجا می کنی که باد روز نامه ها رو نبره ، چهار تیکه شیشه 5 میل مگه پولش چقدر میشه ؟...) بگذریم. با توجه به مطالب صدرالاشاره و تجربه حقیر سراپا تقصیر در خصوص خواندن اخبار قدیمی پیشنهاد می شود یک علم جدید مطالعاتی با شاخه‌ها و گرایش‌های جانبی ایجاد کنیم تا با بررسی گذشتهٔ انسان و عملکرد پیشینیان ، علاوه بر آگاهی از موقعیت ادوار گذشته ، درک بهتری از موقعیت کنونی پیدا کنیم. البته می توان نام این علم را « تاریخ » گذاشت و آن را به صورت رشته دانشگاهی در دانشگاه ها تدریس کرد و حتی می توان با همکاری دانشگاه آزاد و بچه های پیام نور و علمی کاربردی آن را تا مقطع دکتری تدریس کرد. ایجاد این رشته جدید دانشگاهی علاوه بر حل مشکل اشتغال برخی جوانان جویای نام ، باعث بروز چشم انداز های متفاوت در زمینه های مختلف سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و ... می شود و مسئولین و سایر مدیران اجرایی کشور در می یابند که منبعد تمام عملکرد آنها ثبت و ضبط می شود و باید بابت ادعاها و اظهارتشان در گذشته و میزان تحقق وعده هایشان پاسخگو باشند.

ضرورت زمانبندی نزاع های خیابانی !

درسال های اخیر آستانه تحریک مردم به شدت کاهش یافته است و سر هر موضوع بی ارزشی به جان هم می افتند و با هم کتک کاری می کنند. طبق فرمایشات رئیس مرکز تحقیقات پزشکی کشور ،  نزاع های خیابانی از رشد 8 درصدی برخوردار بوده که البته این آمار در مقایسه با سایر آمار ها چندان نگران کننده   نیست و فعلاً نهاد دیگری در این خصوص آمار ارائه نمی کند که قضیه بیخ پیدا کند! البته در ریشه یابی نزاع های خیابانی ، ابرو و تذکر درباره جایگاه آن ، نقش اساسی دارد که برخی با حذف ابرو و درج تتو سعی دارند ، کسی به آنها نگوید بالای چشمت ابروست! و با این روش از بروز درگیری جلوگیری می کنند. از منظر بزرگان نیز دعوا و جنگ شرایط خاص خودش را دارد و باید شرایط برابر باشد. این موضوع در اشعار شیخ اجل که طبع آرامی داشت به وضوح دیده می شود : « هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست/ سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی » که صد البته نامردی و در آوردن تیزی از سوی رقیب باعث عقب نشینی سعدی شده است و گرنه اگر نامردی تو کار نبود جناب سعدی کم نمی آورد. ظاهراً دعوا و نزاع در گذشته آداب و فرهنگ خاصی داشته و در حین دعوا حلوا توزیع می کردند که بعد ها این رسم منسوخ شد و در سال های اخیر هم به دلیل حذف یارانه آرد و شکر هم بعید به نظر می رسد که این سنت به این زودی ها احیا شود ولی در عوض سنت توزیع حلوا در مجالس ختم بعد از دعوا رایج شده است!
نوع ادبیات طرفین دعوا نیز ، در سال های اخیر دستخوش تغییرات اساسی شده است. در گذشته بیشتر از رجز خوانی و زور بازو در درگیری ها استفاده می شد و نهایتاً به عباراتی نظیر« اوهوی یارو می‌خوای همینجا گلوله‌ات کنم، بدهم بچه‌ها باهات وسطی بازی کنند؟ هان؟ » بسنده می کردند ولی امروزه تار های صوتی در نزاع نقش مهمی دارند و طرفین با استفاده از پدیده مذموم عربده کشی و بالا بردن میزان دسی بل اصوات منتشره از حنجره گاهی اوقات هم از پنجره ( عموماً پنجره خودرو ) ، از اقوام و خویشاوندان یکدیگر دلجویی می کنند! نکته آخر اینکه در برخی از شهر ها و مناطق کمتر توسعه یافته کشور که فاقد امکانات رفاهی و تفریحی هستند ، تماشای دعوا در کنار تماشای صحنه تصادفات و حوادث غیر مترقبه و مترقبه ،  بخشی از برنامه های طراحی شده به منظور پرکردن اوقات فراغت است. با این وجود لزوم برنامه ریزی و زمانبندی دعوا ها در محلات مختلف شهر ها ضروری به نظر می رسد چرا که در برخی محلات شاهد 4 دعوا در طول یک روز هستیم و در محله مجاور هر 4 روز یک بار هم به زور یک درگیری لفظی رخ می رهد که این نوعی اجحاف در حق سایرین و رعایت نشدن حقوق شهروندی محسوب می شود. علی ایحال توصیه می شود دولت برای نهادینه کردن فرهنگ دعوای منطقی و سالم و به دور از هر گونه خشونت و به کار گیری سلاح سرد ، ولرم و سلاح گرم ، در گسترش شعار « دعوای سالم ، جامعه سالم » بکوشد و با توزیع بروشور ، تولید تیزر و بنرهای تبلیغاتی ، نصب بیلبورد های هشدار دهنده و ... همانطور که اعتیاد و ایدز را ریشه کن کردند ، ریشه دعوا های بی حاصل را نیز بخشکانند.

کمیته مشترک قیمت گذاری خودرو !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.