طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

زمین متری در جنگل آمازون!

باسمه تعالی

زمین متری در جنگل آمازون!

گاهی اوقات با شنیدن برخی اخبار روح انسان تاول می زند. ما که خوابمان سنگین است ولی بنده در عجبم این گروه های مردم نهاد و حامی محیط زیست بعد از خواندن این خبر چطور خوابشان می برد!؟ کدام خبر؟ شما مثل اینکه کلاً اخبار محیط زیست را فقط در محدوده «جنگل ابر» جستجو می کنید و به جنگل ها و محیط زیست سایر نقاط دنیا کاری ندارید. برادر من اکوسیستم بزرگترین جنگل دنیا را دارند نابود می کنند که در فهرست «عجایب هفتگانه جدید» قرار دارد و به قول شاعر« جنگلی پیر تر از دهر سپنج» آن وقت شما تازه می پرسید چه اتفاقی افتاده است. اصل خبر به روایت جراید

«ساخت خط آهن در جنگل هاى آمازون صنعت گردشگرى  8کشور منطقه آمریکایى جنوبى را متحول مى کند. به گزارش فارس، این خط آهن علاوه بر اتصال برزیل و پرو به یکدیگر، با عبور از دل جنگل هاى آمازون از 6 کشور دیگر منطقه آمریکاى جنوبى شامل ونزوئلا، اکوادور، گویان، کلمبیا، بولیوى و سورینام عبور مى کند. این خط آهن با حدود  5هزار و 200 کیلومتر طول که توسط یک شرکت چینى ساخته می شود، نقش بسزایى در افزایش رشد اقتصاد کشورهاى منطقه آمریکاى جنوبى و به ویژه صنعت گردشگرى آنها خواهد داشت.» (روزنامه همدان پیام – 30 خرداد 94)

 

ملاحظه فرمودید. حقیقتاً مایه تاسف است که عده ای در آن سوی دنیا محیط زیست و اکو سیستم جنگل های بکرشان را فدای رشد اقتصادی، توسعه صنعت گردشگری و ایجاد اشتغال می کنند. باور کنید ما اینجا نفر داریم برای جلوگیری از ساخت 8 کیلومتر جاده در مسیر جنگل ابر آسمان و زمین را به هم می بافد و قضیه طوری جلوه می دهد که اگر این جاده ساخته شود اکوسیستم چهار پنج استان به هم می خورد! آن وقت عزیزان چینی با خیال راحت مشغول ساخت 5 هزار کیلومتر راه آهن در جنگل شده اند. خدا به داد لاک پشت ها و جَک و جانور های جنگل برسد. پیمانکاران چینی وزارت نفت به «لاک پشت های فراتی» که یکی از گونه های در معرض انقراض و با ارزش تالاب هورالعظیم است رحم نکردند و آنها را شکار کردند و خوردند، حیوانات آمازون که جای خود دارد. البته خدا را شکر در آمازون تنوع گونه های جانوری زیاد است و نسل حیوانات با خطر انقراض مواجه نیستند!

علی ای حال با عنایت به اینکه ما همه جنگل ها را به یک چشم نگاه می کنیم و به صورت درهم دلواپس  محیط زیست هستیم پیشنهاد می کنیم از چند نفر از عزیزان که تابحال حتی اسم جنگل آمازون را هم نشنیده اند در خواست شود مقالاتی در خصوص مذمت ساخت راه آهن و اثرات زیست محیطی آن بر اکوسیستم قاره آمریکا، عدم نیاز به وجود راه های مواصلاتی نوین در جنگل و تردد با اسب و الاغ، وجود پشه جنگلی و رونق کم گردشگری، شل بودن خاک منطقه، وجود جاده یا راه آهن های دیگر در این کشور ها و ... بنویسند و افکار عمومی را نسبت به جلوگیری از ساخت راه آهن تهییج کنند. البته قطع به یقین افرادی در این کشور ها هستند که در این جنگل زمین متری دارند و قصد دارند با کشیدن راه آهن در جنگل، ارزش مالی زمین های خود را بالا ببرند! وگرنه ساخت جاده آن هم در دل جنگل هیچ توجیهی ندارد!

وحید حاج سعیدی 

پولیتزر برای فعالان عرصه رسانه !

باسمه تعالی 

پولیتزر برای فعالان عرصه رسانه !

بعد از ظهور پدیده هایی مانند وایبر، تلگرام، ایسنتاگرام و امثالهم با یک رشد 5/78 هزار درصدی در خصوص فعالان عرصه رسانه مواجه شدیم که به مدد رویکرد «کپی – پیست» و به اشتراک گذاشتن نوشته ها و مطالب دیگران این رقم همچنان در حال افزایش است.( البته پیش خودمان باشد این عدد را از خودمان در آوردیم! وقتی یک نشریه تعداد باکتری های موجود روی پول را 17 هزار اعلام می کند و یک نشریه دیگر 200 هزار مشخص است در زمینه آمار و ارقام دست نویسندگان باز است و در این خصوص کسی شما را باز خواست نمی کند!) گفتنی است امروزه بیشتر افراد در کنار حرفه خود عنوان «فعال عرصه رسانه» را نیز قید می کنند. مثلاً «وکیل و فعال عرصه رسانه»، «کله پز و فعال عرصه رسانه»، «فوتبالیست و فعال عرصه رسانه»، «بنگاهی و فعال عرصه رسانه» و ....  به نظر می رسد اگر روزی قرار باشد یک «پولیتزر» یا یک جایزه معتبر جهانی مطبوعاتی به تعداد فعالان عرصه رسانه اختصاص یابد، قطع به یقین کشور  ما در رتبه اول این رقابت قرار خواهند گرفت و بقیه کشور ها حتی از مرحله گروهی هم بالا نخواهند آمد. یعنی خجالت می کشند که بالا بیایند و با ما رقابت کنند. خدا را شکر در این مورد به خصوص حتی موانعی مانند تحریم، گرانی و پائین بودن سرعت اینترنت، فیلتر و ... هم نتوانسته اند جلوی فعالان این عرصه را بگیرند و با افزایش ضریب نفوذ گوشی های هوشمند در جامعه، هر روز شاهد حضور پررنگ تر و پویا تر افراد بیشتری در عرصه رسانه هستیم. البته در سال های اخیر روند دستیابی به بسیاری امور تغییر نموده است و سرعت چشمگیری به خود گرفته است. به عنوان مثال اگر در گذشته برای نوشتن یک پایان نامه، به تحقیق در کتابخانه، مطالعه کتب، مقالات و نوشته های بزرگان، سفر و مصاحبه با افراد صاحب نظر و تکمیل پرسشنامه و این قبیل امورات پیش پا افتاده بود، در حال حاضر به سبب اهمیت وقت در جامعه، کلیه این امور با مراجعه به نزدیک ترین کافی نت و پرداخت یک مبلغ جرئی صورت می گیرد و در وقت و هزینه دانشجویان صرفه جویی می شود! چیزی هم که زیاد است کافی نت. خدا را شکر امروز در هر کوچه یک سوپر مارکت، یک بنگاه معاملات ملکی، یک کافی نت، یک بانک و چند موسسه مالی مجاز و غیر مجاز ( حاوی مواد نگهدارنده و افزودنی های غیر مجاز) وجود دارند که به خدمت رسانی به خلق الله مشغولند!

در تجارت و اقتصاد هم اوضاع کاملاً پشت و رو شده است و اگر روزی برای تبدیل شدن به یک تاجر یا وارد کننده سی سال خاک خوردن در حجره نیاز بود، الان شما با یک امضای طلایی یک شبه به یک تاجر موفق تبدیل می شوید و می توانید به صورت «چمدانی» پول از کشور خارج کنید و به صورت «کول بری» مایحتاج و لایحتاج ( آنچه که مردم نیاز ندارند) مردم را از کشور چشم بادامی ها وارد کنید و بار خود تان را ببندید.

در مورد فعالیت در فضای رسانه ای نیز داستان به همین منوال است. در واقع این روز ها فعالیت در عرصه رسانه، به داشتن استعداد و خلاقیت، مطالعه کتب مربوط به رسانه، تحصیل در رشته خبرنگاری، تحقیق، گذراندن دوره های مختلف خبرنگاری، دست به قلم شدن و ... نیاز ندارد و کافی است شماره تلفن چند نفر از دوستان و آشنایان را ردیف کنید و در واتس آپ، تلگرام، وایبر و ... یک گروه تشکیل دهید و اخبار و مطالب گوناگونی را که به دستتان می رسد بدون کم و کاست برایشان فوروارد کنید. ( البته اصول حرفه ای به شما اجازه دخل و تصرف در نوشته های دیگران را نمی دهد و گرنه شما که خودتان استاد هستید و نوشتن چند سطر مطلب برایتان کاری ندارد!) این طوری شما یک شبه به یک فعال رسانه طراز اول تبدیل می شوید که حتی ممکن است در نشست های خبری از شما دعوت به عمل بیاید و در روز خبرنگار کارت هدیه چند هزار تومانی هم به شما تعلق بگیرد و سری بین سرها در بیاورید! 


میوه چون در شهر شد بسیار، نوبر می‌کنم؟!

میوه چون در شهر شد بسیار، نوبر می‌کنم؟!

این روز ها بازار میوه برای خودش به سوق الثلاثایی( سه شنبه بازار ) تبدیل شده که همه نوع میوه و اظهار نظر در آن یافت می شود. در حالی مسئولین ادعا می کنند مجوز واردات یک کیلو میوه هم صادر نکرده اند، اما انواع و اقسام میوه های خارجی در کشور خود نمایی می کنند آن هم چه محصولاتی که به قول خاقانی « کاین چه میوه است از کدامین بوستان آورده‌اند!» در حقیقت این ماجرای میوه هم کم کم در حال تبدیل به یک سریال تراژدی تبدیل می شود و اگر کمی روی سناریوی آن کار شود، شاید به کار سینما یا رسانه ملی ما که با کمبود سوژه مواجه هستند بیاید. اول سالی که قیمتش باعث مکدر شدن رئیس جمهور شد تا جایی که ایشان دستور داد بازار میوه را برای نوروز 95 سر و سامان دهند، ولی هنوز دستور رئیس جمهور به کارتابل اجرا نرسیده، مجوز گران شدن 35 درصدی میوه صادر شد! از طرف دیگر کارشناسان هم مدعی شده اند اگر در روز پنج وعده مصرف نشود، افراد دچار پوکی استخوان می شوند. گل بود به چمن مصنوعی نیز آراسته شد! مردم در مصرف یومیه میوه درمانده اند، حضرات پیشنهاد مصرف پنجگانه می دهند. بارسلونا که نیستیم سه گانه و پنجگانه را از آن خودمان کنیم. ما همین جام حذفی را به ضرب و زور بالای سرمان می بریم!

علی ای حال با عنایت به لزوم مصرف ویتامین در مقابله با برخی گرفتاری ها و امراض، به شیوه مالوف و رسم معهود، چند پیشنهاد همگن شده و گرمادیده در خصوص میوه و حواشی آن ارائه می کنیم: 

الف) آبکاری در صنعت میوه: هر چند اوضاع آب در کشور کشمشی است و روی کاغذ و قبض آب با بحران مواجه هستیم ولی پیشنهاد می شود برای حل معضل میوه به صنعت آبکاری رو بیاوریم. یعنی به جای میوه از آب میوه استفاده کنیم. با این شیوه از یک کیلو میوه چندین لیتر آبمیوه حاصل می شود. کافی است چند فرغون  پودر میوه را با هفت هشت ده لگن آب قاطی کنیم و یک کیلو میوه را هم داخلش رنده کنیم می شود آب میوه پالپ دار! 

ب) نقاشی میوه: قرار نیست همیشه میوه واقعی روی سلامتی بدن تاثیر بگذارد. گاهی اوقات تصویر سازی ذهنی یا حتی نقاشی میوه باعث ایجاد توازن در ساختار سلولی بدن می شود. بنابراین توصیه می شود در جشنواره های مختلف نقاشی یا زنگ نقاشی، دانش آموزان به جای نقاشی خانه و دار و درخت، فقط میوه نقاشی کنند. به قول شاعر «لااقل تا شکل میوه مانَد اندر خاطرم / گاه و گه نقاشی سیب و گلابی می کنم!» 

پ) انتقال موقت مزایای میوه به سایر میوه جات: گاهی اوقات با اظهار نظر یک دانشمند در مورد مزایا و خواص یک میوه(که معلوم نیست کدام سلطان میوه سبیلش را چرب کرده)، قیمت میوه مورد نظر چند برابر می شود. توصیه می شود با هماهنگی بین سلاطین میوه این مزایا به صورت ادواری بین میوه ها توزیع شود تا علاوه بر اجر و قرب یافتن سایر میوه ها و صیفی جاتی که در این سالها مورد بی مهری قرار گرفته اند ، نظیر بادمجان ، کدو ، سیب زمینی و امثالهم ، قیمت بقیه میوه ها کمی پائین بیاید تا مردم بتوانند لااقل به صورت نوبرانه برخی از آنها را مصرف کنند!


آتش

باسمه تعالی

شراب وصل و مانور آتش سوزی!

اینکه عده ای اخیراً در کشور بُل گرفته اند و با این شرایط آب و هوایی و کمبود آب، کاسه داغ تر از آش شده اند و سازمان مراتع و جنگل ها،  محیط زیست و ... را در خصوص آتش سوزی های اخیر جنگل ها را زیر سوال برده اند، واقعاً جای تعجب فراوان دارد. اول اینکه آتش گرفتن اشجار و جنگل ها پدیده نو ظهوری نیست و در اعصار گذشته هم این داستان مسبوق به سابقه بوده است و اسناد آن هم موجود است. «یک شب آتش در نیستانی فتاد» و یا «به مازندران آتش افروختند» و قس علی هذا ... در ثانی با وجود مدیریت بحران جای هیچ نگرانی نیست و خاموش کردن آتش دیر و زود دارد ولی استثنائاً کمی سوخت و سوز هم دارد! البته نتیجه کار مهم است که همانا خاموش شدن آتش است. به قول شاعر: 

« آتش همه جا فت و فراوان داریم . . . از غرب گرفته تا گلستان داریم

                             اما دلمان محکم و قرص است همه . . . زیرا که مدیریت بحران داریم» ( با اندکی دخل و تصرف)

هر چند اطلاعات بشر در خصوص اولین آتش نشان جهان یا نحوه خاموش کردن اشجار در عصر حجر کامل نیست و در هیچ آرشیوی مطلبی در این خصوص پیدا نمی شود، ولی ذکر این نکته ضروری است که بهترین رویکرد در مقابله با بلایای طبیعی استفاده از مواهب طبیعی نظیر باران است. چون قطعاً در عصر حجر پهپاد و هلی کوپتر نبوده و نیروهای بومی هم با وجود حجم گسترده آتش جرات نزدیک شدن به محل حادثه را نداشتند و قطعاً آتش خود به خود خاموش می شده است. البته استفاده از «شراب وصل» هم در برخی نسخ خطی دیده شده است. همان ماجرای « آتش چو شراب وصل تو نوش کند . . .  از لطف سوختن فراموش کند» و باقی ماجرا... علی ای حال با عنایت به اینکه این روز ها در حل مناقشات و چالش های زیست محیطی برگزاری همایش، راه اندازی کمپین، انجام مصاحبه و تشکیل کمیته های مختلف و ... منسوخ یا به اصطلاح دمده شده است، پیشنهاد می شود در این مورد به خصوص از «راهبرد برگزاری مانور» استفاده شود. همانگونه که مستحضرید برگزاری مانور در دنیا به یکی از کلیدی ترین و اساسی ترین راهکار های مقابله با بلایای طبیعی و غیر طبیعی تبدیل شده است. فلذا با توجه به روند به رشد آتش سوزی در مناطق جنگلی در سال های اخیر و به منظور ایجاد آمادگی هر چه بیشتر در خصوص مقابله با آتش سوزی جنگل ها، پیشنهاد می شود برگزاری مانور آتش سوزی در دستور کار سازمان ها و نهاد های مربوطه قرار گیرد. البته از آنجایی که اکثر مانور ها در کشور جدی گرفته نمی شوند، توصیه می شود به منظور اثرگذاری بیشتر و عینیت بخشیدن به داستان، این مانورها را در یک لوکیشن جدی برگزار کنیم. چرا که در اکثر مانور ها نه زلزله واقعی است، نه سیل و نه آدم ربایی و گروگان گیری و اساساً امکان برگزاری مانور در چنین شرایطی مهیا نیست؛ بالتبع مجروحان و مصدومین حادثه نیز واقعی و طبیعی نیستند. اما در خصوص مانور آتش سوزی در جنگل می توانیم در یک محدوده جنگلی که پدر و مادر ندارد و هیچ کس تولیت آن را گردن نگرفته است، یک آتش سوزی مترقبه(!) ایجاد کنیم؛ از آن آتش سوزی های مشتی و تَُپل و به قول فرودسی« زمین پر ز آتش هوا پر زدود» سپس با کمک نیروهای بومی و محلی با بیل و بطری آب معدنی و شاخه درختان به مهار آن بپردازیم. حالا اگر این لابلا چهار تا پهپاد یا بالگرد هم به سناریو اضافه شد چه بهتر! در ضمن نگران سوختن واقعی درختان نباشید. چرا که در هر آتش سوزی واقعی چند صد هکتار جنگل نابود می شوند، حالا دو هکتار درخت هم در مانور بسوزند، آن هم به قصد حفظ آمادگی در مبارزه با بلایای طبیعی، به جایی بند نمی گیرد! مهم رویکرد مقابله با آتش سوزی و اهداف آن است که بحمدالله محقق می شود!


غنی سازی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پودر میوه چه کم از میوه چینی دارد؟!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

در دلش بود که از دهر گرانی ببرد!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

باند حفاران مجاز!

باند حفاران مجاز!

تقریباً دو ماه دیگر که تعطیلات تابستان فرا می رسد، ما به همراه سایر معلمان مدرسه نفس راحتی می کشیم و به طور موقت از شر لاطائلات و اباطیل عمو سیفی( سرایدار مفخم مدرسه مان) خلاص می شویم. من فکر می کنم اگر ایشان تیم مذاکره کننده هسته ای را همراهی می کرد، با دو دور مذاکره و چهار تا دراز و نشست نه ببخشید چهار تا نشست قال قضیه کنده می شد و توافقنامه جامع امضاء می شود! چرا که این بابا در همه امور کارشناس است و چنان صغری کبری می چیند که جان کری که سهل است، گنده تر از او هم باید جلویش لنگ بیاندازد.

 چند روز قبل که به مدرسه رفتم عمو سیفی را دیدم که روزنامه ای در دست گرفته و در حال سر تکان دادن و تاسف خوردن است. با خودم فکر کردم شاید از خواندن خبر حذف بنزین یارانه ای یا تزریق هورمون به مرغ ها متاثر شده یا افزایش چهار پنج برابری حق بیمه فرهنگیان و شاید هم آمار خیره کننده ثبت 18 طلاق در هر ساعت او را نگران کرده است. وقتی علت را جویا شدم متوجه شدم ایشان از بی توجهی به آثار تاریخی کشور گله مند و دلواپس شده و معتقد است تخریب و حمله به آثار تاریخی توسط قاچاقچیان وطنی کم بود حالا اتباع سایر کشور ها هم در حال دست اندازی به میراث تاریخی ما هستند. بعد خبر متلاشی شدن یک باند حفاران غیر مجاز آثار تاریخی از اتباع خارجی در شاهرود را به من نشان داد. هنوز خبر را به صورت کامل نخوانده بودم که عمو سیفی نطقش را آغاز کرد: « شاهرود بیش از هزار اثر تاریخی و بنای قدیمی دارد که تابحال 128 اثر شامل 58 بنا و 70 تپه و محوطه باستانی در فهرست آثار تاریخی کشور به ثبت رسیده است. معلوم است که با این قدمت تاریخی، افراد سود جو نقشه حفاری و دستبرد به این مکان ها را طراحی می کنند. پیشنهاد من این است که دولت در شهر هایی که سابقه و قدمت تاریخی دارند، یک اکیپ متخصص و مجهز به دستگاه های پیشرفته تشکیل دهد تا این گروه به جای حفاران غیر مجاز، به صورت قانونی و علمی حفاری کنند و اشیاء کشف شده را به موزه ها تحویل دهند. در ضمن به منظور جلوگیری از خسارات احتمالی و بروز سایر مسائل متفرقه، در این اکیپ ها یک نفر باستان شناس، نماینده دادگستری، نماینده نیروی انتظامی و ... نیز حضور داشته باشند. » عمو سیفی در حال تشریح جزئیات طرح بود که مدیر مثل اجل معلق وارد دفتر شد و و داد زد: «سیف الله اگه یک بار دیگه سماور رو بدون آب روشن کنی، این دفتر نمره رو از پهنا تو حلقت می کنم. بلند شو سماور رو آب کن!» عمو سیفی هم با فریاد مدیر مثل حفاران غیر مجاز دو تا پا داشت و دو پا هم از موسسات مالی غیر مجاز قرض گرفت و به سمت آبدارخانه دوید. در راه کلاس با خودم فکر می کردم راستی اگر چنین اکیپی تشکیل شود و متخصصان به صورت علمی و تخصصی در شهر های دارای قدمت تاریخی به جستجوی آثار تاریخی بپردازند، چه ایرادی دارد! شاید چون این پیشنهاد از پائین به بالا است، نمود ندارد وگرنه از بالا به پائین که همه طرح ها سرشار از خلاقیت و نو آوری هستند و ساعت ها کار کارشناسی پشت سر آنها چرت زده است و اصلاً هم آزمون و خطایی در کار نیست!  


گوشت بوفالو و پرداخت یارانه به دلار!

باسمه تعالی
گوشت بوفالو و پرداخت یارانه به دلار!
در طول سال های اخیر  به مدد و همت دوستان فرهنگستان زبان و ادب پارسی و عزیزان واژه یاب، شاهد ابداع واژه های جدید نظیر رای اولی ها، روزه اولی ها، داربی اولی ها، خانه اولی ها و ... بوده ایم که در برخی موارد امتیازاتی را نیز برای این عزیزان در نظر گرفته اند. به عنوان مثال همین الان اگر شما خانه اولی باشید، دولت 80 میلیون تومان وام مسکن تپل بی درد سر و بدون هیچگونه منتی به شما اعطا می کند. اما بحث امروز ما راجع به دوستان پایونیر در امر واردات است. یعنی همان وارد کننده اولی ها(!) 
این دوستان چون تازه وارد عرصه واردات شده اند، بالتبع باید چیزی وارد کنند که جدید باشد چرا که واردات سایر کالا ها برای خودش حساب و کتاب و بزرگتر دارد!
فلذا دوستان جدید الورود در بخش پروتئین دست به واردات بوفالو از هندوستان زده اند. هر چند ما تابحال از نزدیک بوفالو ندیده ایم و شخصاً از مزایا یا مضرات بوفالو آگاهی نداریم ولی گوشت بوفالو هر چه باشد از گوشت دام های پیر و رو به موت، خمیر مرغ یا گوشت های مرغی که اخیراً رنگ می شوند و به جای گوشت قرمز به کارخانجات سوسیس و کالباس فرآوری می شود، سالم تر به نظر می رسد. 
البته گمان نکنید که دولتی ها دست روی دست گذشته اند تا عده ای در کنار واردات بی رویه کالا با سلامت مردم بازی کنند و بعد هم با پورشه به دار و درخت بزنند و خاطر خطیر سرکار خانم ابتکار را مکدر کنند. نه خیر قطعاً این طور نیست. چرا که وزرات جهاد کشاورزی اعلام کرده «هنوز مجوزی برای واردات این محصول صادر نشده است.» هر چند معاون وزیر جهاد کشاورزی از صدور مجوز واردات بوفالو برای استفاده در سویس و کالباس طی سالیان گذشته در کشور خبر داد و گفت: «امسال مجوز جدیدی در این خصوص صادر نمی شود.» به نقل از جراید
 یعنی واردات بوفالو چندان جدید هم نیست و ما زیادی حساس شده ایم و سریع دلواپس و نگران همه چیز می شویم! بالاخره بوفالو هم یک حیوان پر بازده است و گوشتش هم قطعاً خوردنی است. اصلاً بوفالو همان گاومیش است که ورژن بالاتر گاو محسوب می شود و گوشت و شیرش کمی چرب تر است. حالا یک بابایی هم پیدا شده که دوست دارد این گوشت این حیوان را وارد کشور کند. یکی روغن پالم وارد می کند، دیگری لوازم آرایش غیر مجاز و غیر استاندارد، این بابا هم گوشت بوفالو وارد می کند. بالاخره از واردات چوب بستی، زین اسب، پوسته فرمان خودرو یا دسته بیل که بهتر است. بعد هم که بار خود، فرزندان، نوادگان، نتیجگان، نبیر‌گان، احفاد، اصحاب و اذناب خویش را تا چندین نسل بست، به مرور نگران سلامتی مردم می شود و تنها واردات آن را کاهش می دهد. چون بالاخره یک عده به گوشت بوفالو عادت می کنند و حذف یکباره آن از سبد غذایی امکان پذیر نیست. 
علی ای حال ما طبق معمول بر اساس وظیفه اخلاقی و رویه خیر خواهانه ای که در طی این سال ها در پیش گرفته اسم به ارائه چند راهکار و پیشنهاد مدبرانه و فراسودمند در حوزه واردات می پردازیم: 
زنگ واردات: در سال های اخیر در کنار برگزاری همایش در خصوص مقولات مهم، به صدا در آوردن زنگ مدارس به مناسبت های مختلف نیز باب شده است. از آنجایی که واردات در کشور در سال گذشته به حدود 70 میلیارد دلار رسید و این رویکرد در حال نهادینه شدن و فراگیر شدن در همه بخش های تولیدی است، پیشنهاد می شود زنگی تحت عنوان زنگ واردات در مدارس نواخته شود و بچه ها از همان اوان کودکی با مقوله واردات کالا آشنا شوند تا در بزرگسالی با سلامت مردم شوخی نکنند و فقط کالاهای با اتیکت و شناسنامه دارد وارد کنند. چرا که بسیاری از مردم با وجود ریز گرد ها و آلودگی هوا قاچاقی زنده اند و دیگر تحمل بیماری های جدید ندارند.
پرداخت یارانه به دلار: 
از آنجایی که عده ای به در آمد های میلیاردی ریالی قانع نیستند و این در آمد ها در کنار یارانه نقدی دولت پاسخگوی نیاز های مادی این عزیزان در خصوص خرید ماشین های میلیاردی، سفر های خارجی، خرید کوه و دریا و جنگل و ... نیست، سعی در کسب در آمد بیشتر از طریق واردات کالا می کنند که این کار علاوه بر ضربه زدن به تولید ملی و ورشکستگی کارخانجات و بیکاری کارگران، باعث می شود تا سلامت مردم نیز در برخی موارد دستخوش بلند پروازی عده ای شود. فلذا پیشنهاد می شود همانطوری که دولت در کمک به اقشار آسیب پذیر هر ماه مبلغی را به عنوان یارانه پرداخت می کند، یک مبلغی هم به صورت ارزی به این عزیزان پرداخت کند تا شاید با بر آورده شدن نیاز مادی شان، عطای واردات خنزر پنزر را به لقای آن ببخشند. باور کنید با این رویکرد هم اقتصاد مملکت پویا می شود، هم کارگران بیکار نمی شوند و هم سلامت مردم نشانه نمی رود!