طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

احمدی رونالدو

پا به توپ که می شد ، سه چهار نفر را جا می گذاشت. با هر حرکت رو به جلو یا گل می زد یا پاس گل می داد. مسابقات دهه فجر که می شد ، صدای احمدی رونالدو تا چند تا خیابون اون طرف تر می رفت. همه کلاس ها دوست داشتند یک بازیکن مثل احمدی داشته باشند ولی احمدی مال کلاس ما بود ، دوم A . اما احمدی یک ایراد بزرگ هم داشت. به حرف هیچکس گوش نمی کرد. هر قدر معلم ورزش بهش می گفت « پسر جون ، تو بازیت خیلی خوبه ، ولی برای رسیدن به تیم ملی و کسب افتخار باید مراحلی رو طی کنی ؛ تو یکی از باشگاه ها تست بدی ، تمرین علمی کنی ، بدنسازی کنی ، نیمکت نشینی کنی و ... » گوشش بدهکار نبود و می گفت: « من اینقدر بازیم خوبه که چند سال دیگه تیم های بزرگ واسم سر و دست میشکنن!» الان سالها از اون روز ها گذشته است. رضا که می خواست خواننده مشهوری شود و جای علی صادقی را بگیرد ، الان در مجالس عروسی مطربی می کند. هوشنگ که می خواست هنر پیشه معروفی شود ، الان با رضا در مراسم عروسی و جشن ها تئاتر و کمدی بازی می کند. احمد که می خواست دکتر شود ، در مطب عمویش آمپول می زند. احمدی رونالدو هم به تیم ملی که نرسید بماند در تیم های دسته دو و سه هم نتوانست جایگاهی برای خودش دست و پا کند و پائین شهر یک مدرسه فوتبال تاسیس کرده و 34 تا دانش آموز دارد!
کاش بچه ها بیشتر به حرف معلم ها گوش کرده بودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد