باسمه تعالی
شاعری در من نیست...
شاعری کار من و چون من نیست.
بیشتر باز کنم مسئله را
شاعری در من نیست. ریش من کوتاه است. کاپشنم مدرسه ای است. بندی اندر عقبش نیست که نیست
عینکم طبی نیست. عینکم قیمت یک شاخه طوبی دارد.
ریش من پشم به اندازه یک آهوی صحرا دارد...
مدل موی سرم مدرسه ای، دود سیگار توهم به مشامم نرسیده است هنوز
شاعری کار دل و موی به هم ریخته است
شاعری پیرهن از جنس صفا می خواهد.
شاعری روح ز افکار خدا می خواهد
کار من نیست دخالت به امور یزدان
شاعری در من نیست. شعر ارثیه امثال من است.