باسمه تعالی
کارگران مشغول خوابند!
درست است که از قدیم و ندیم گفته اند : عجله کار شیطان است" و یا " یک نیش ترمز بزن و هزار افسوس مخور" ولی خدا وکیلی یک مقدار سرعت عمل و دست جنبانیدن در انجام برخی امور بد نیست و جای دوری نمی رود. چون اصلاً خدا را خوش نمی آید پروژه ای را که مثلاً با آجر گری 3 تومنی شروع کردیم با آجر ایتال 600 تومنی تمام کنیم! هر چند از این نمونه ها در مملکت فراوان داریم و آنجایی که ما افاضه کردیم «کلنگت را زمین بگذار!» هیچکس گوش نکرد و دوستان کماکان به کلنگ زنی ادامه دادند.
حالا هم حکایت یک پل رو گذر در ولایت ما است که الان سال هاست پروژه احداث آن کلید خورده ولی فعلاً اثری از پیشرفت یا تکمیل در آن رویت نمی شود و یا دستکم ما چیزی نمی بینیم!
هر چند خلق الله برای افتتاح چنین پل هایی که با جان مردم هم ارتباط تنگاتنگ دارد هیچ عجله ای ندارند ولی اگر کل مسافت این پل را با تمام مخلفات و قوس ها و بالا و پائینش 1000 متر یا همان یک کیلومتر در نظر بگیریم، با توجه با مسبوق به سابقه بودن اطاله ساخت و ساز در ولایت ما این پروژه شیرین ده سال طول می کشد. یعنی اگر این پیمانکار محترم ساخت پروژه ای مثل دیوار 10 هزار کیلومتری چین را دست می گرفت دقیقاً صد هزار سال طول می کشید که دیوار را فرش انداز تحویل چینی ها بدهد!
علی ای حال از آنجا که اطاله این پل روگذر علاه بر خطر تصادف، مرگ و میر، زخم و زیلی شدن مردم باعث افزایش مصرف سوخت و اتلاف وقت خلق الله نیز می شود، دلایل احتمالی اطاله ساخت آن مورد بررسی قرار می گیرد؛ نتیجه گیری و استتنتاج فلسفی با خودتان ... بیل که به کمرتان نخورده است؟!
الف) پایان باز: اولین احتمال در طولانی شدن ساخت برخی پروژه ها الهام گرفتن از رویکرد پایان باز یا همان فرآیند باز فرجام ( مثل فیلم های اصغر فرهادی) می باشد. یعنی در ابتدا فقط ساخت پروژه شروع می شود علی برکه الله و به مرور برای ساخت مراحل بعدی تصمیم گیری می شود که مثلاً رو گذر ساخته شود یا زیر گذر؟! دو بانده باشد یا چهار بانده ؟ حتی شاید در اواسط کار به این نتیجه برسیم که نیاز به روگذر و زیر گذر و ... نیست و کار با یک میدان حل می شود!
ب) شرط بندی پیمانکار: همیشه قرار نیست سریعترینها، بالاترین، قوی ترین ها ثبت شوند. المپیک که نیست. شاید پیمانکار با کسی شرط بندی کرده این پروژه را در طولانی ترین زمان تحویل بدهد و رکورد بزند.
پ) شکوفایی طبع شعری: این روزها شاعران جوان راجع به هر موضوعی شعر می سرایند. از چاک دیوار و سوراخ های نان سنگک گرفته تا انرژی هسته ای و برجام و ... شاید دوستان با اطاله ساخت این پروژه ها قصد جانمایی ادبیات در فرهنگ و ساز دارند. به قول شاعر «دوباره صبح شد و به ستون های خاکستری یک «صبح تان انوشه» بدهکار می شوم. عادت کرده ام به تماشای ستون هایی که خاموت های زنگ زده را التماس می کنند؛ اینجا فقط غروب لبخند می زند به کلاهی که روی سر هیچ آرماتور بندی جا خوش نکرد و کارگرانی که مشغول خوابند و هرگز نمی پرسند ساعت های کاری پیمانکاران رو به کدام نصف النهار کوک می شوند؟!»