آقا جان وقتی خدا بیامرز سهراب می گفت «چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید» برای همچین روزی می گفت. بانک که فقط برای پول و وام و این جور حرفها نیست. هر چند ما همه رقم بانک دیده بودیم ؛ از بانک خون و اعضای بدن گرفته تا بانک سی دی و قطعات کامپیوتر اما «بانک ترانه» نوبر است! تا دیروز ملت همه از بانکها گریزان بودند که نکند رئیس بانک خِفتشان را بابت چهار تا قسط عقب افتاده بگیرد و ممنوع الخروج شوند ، اما الان اوضاع عوض شده و با تاسیس «بانک ترانه» ملت بی خود و بی جهت می توانند سری به این بانک بزنند و شاد شوند و اگر در سایر بانک ها صحبت از چک و سفته و برات است در این بانک «شعر است و دوبیتی و ترانه...» اصلاً به قول مولوی «فی الجمله هر آن کس که در این بانک رهی یافت / سلطان زمین ست و سلیمان زمانهست!» اما اصل داستان: «در صورت تائید وزارت ارشاد بانک ترانه تاسیس می شود. این بانک می تواند علاوه بر ثبت یک ترانه به نام صاحبش و حفظ حقوق معنوی و کپی رایت آن ، بایگانی باشد تا خوانندگان ، آهنگسازان و تولید کنندگان آلبوم های موسیقی به آن مراجعه کنند و از ترانه هایی که به تصویب وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی رسیده است، استفاده کنند.»( جام جم – 25 آذر 91) البته تاسیس بانک فی نفسه بد نیست و اگر برای من و شما آب ندارد ، برای عده ای نان دارد!
در ضمن دیگر هنرمندان مجبور نیستند در اثر قلت ترانه از قلیان ، گلدون ، ساعت و ... بخوانند و می توانند با مراجعه به این بانک چهار تا ترانه درست و حسابی تهیه کنند و آلبوم خوب بیرون بدهند. علی ایحال با عنایت به اینکه گاهی اوقات افرادی به علت عدم آشنایی با ساز های کوبه ای و زهی ممکن است سرنا را از سر گشاد آن بنوازند ، ما این بار خرق عادت می کنیم و از متولیان امر خواستاریم این چند پیشنهاد ما را عملی نکنند: الف) سازمان بازنشستگی هوس نکند به جای پاداش آخر سال بازنشستگان به آنها سهام بانک ترانه پرداخت کند و به آنها بگویند « بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد!» ب) به افرادی مثل عمو سیفی که همسایه ها هنگام استحمام از دست صدای انکر الاصواتشان آسایش ندارند ، ترانه پرداخت نکنند. پ) به منظور جلوگیری از قاچاق ترانه به آن سوی آبها یا استودیوی های زیر زمینی از همین الان برنامه ریزی کنند تا بلای گازوئیل و طلا و قیر سر ترانه در نیاید!