یک ضرب المثل تازی می گوید: قبل از ازدواج چشم هایتان را کاملاً باز کنید ولی بعد از ازدواج چشمهایتان را کمی ببندید. هر چند پیروی از سخنان بزرگان و توجه به مفاد و محتوی ضرب المثل ها و به کار بستن آنها، منشاء خیرات و برکات فراوانی برای نوع بشر است و انسان از بسیاری حوادث ارضی و سماوی می رهاند ولی این نکته را نیز باید متذکر شویم که هر جایی هم نباید چشم ها بست علی الخصوص در مواجهه با قبض های برق!
یعنی اگر تا دیروز باید قبض جریمه خود رو را با دقت نگاه می کردید که چطور ممکن است خودرویی در طی یک ساعت هم در بندر عباس جریمه شود هم در تهران! الان باید قبض های برق را نیز با دقت کنترل کنید. اینکه تصور کنید تمام سیستم های صدور قبض آب و برق و گاز و ... هوشمند شده اند و مو لای درز آنها نمی رود ، چندان درست نیست و گاهی اوقات «قبض ها را باید دید» آن هم با چشمان کاملاً باز و شسته...
چرا که در ماه های اخیر قبض برخی مشترکان طوری صادر شده که مشترک با دیدن قبض برق نزدیک بود قبض روح شوند و به قولی «برق ز رخسار تو جستن گرفت!»
اما ماجرا چیست؟ جناب آقای مجید نامجو وزیر محترم نیرو در گفتگو با ایسنا درباره چرایی افزایش هزینه برق بخشی از مشترکان گفت:« قیمت برق افزایش نیافته است و افزایش هزینه برق به دلیل افزایش مصرف است. در غیر این صورت مردم باید موضوع را پیگیری کنند!( به نقل از جراید)
ذکر این نکته ضروی است که در گذشته هم بسیاری از افراد با دیدن قبوض مختلف به سازمان ها و نهادهای مرتبط خرده می گرفتند و عصبانی می شدند و این موضوع مسبوق به سابقه است چنانکه مولوی علیه الرحمه خطاب به این افراد می فرماید: «چونکه قبضی آیدت ای راهرو / آن صلاح تست آتش دل مشو» از طرف دیگر پیگیری هم حق مسلم مردم است و ملت حق دارند در صورتی که در قبض های صادره ایرادی مشاهده کردند ، پیگیر باشند. ولی عجالتاً باید به عرض وزیر محترم برسانیم که در مملکت بیش از 26 میلیون مشترک برق وجود دارد که اگر هر خانواده بخواهد خودش شخصاً پیگیر افزایش هزینه برق یا رصد سایر قبض های صادره ، قرارداد های منعقده ، گرانی های حاصله ، قبض های جریمه و ... باشند، مردم باید کار و زندگی خودشان را رها کنند و شب و روز پیگیری کنند.علی ایحال توصیه می شود اگر کارمندان محترم ادارات برق در صدور قبوض دقت بیشتری کنند، جای دوری نمی رود. از قدیم هم گفته اند: چو دولت یار باشد غم نباشد... سربلند باشید...
در اینکه هیچ کس جلودار شتاب پیشرفت تکنولوژی نیست شکی نیست، علی الخصوص در مورد فن آوری های دیجیتالی. شما هنوز در حال آشنایی و خبر احوال با منو های گوشی جدیدتان هستید که نسخه جدید همان گوشی به بازار عرضه می شود آن هم با قابلیت فعال سازی چهار سیم کارت همزمان! عده ای هم عشق گوشی و هنوز عیدانه و یارانه واریز نشده چاله اش را کنده و بلافاصله گوشی نو خریداری می کنند. هر چند در گذشته نیز عاشقان گوشی کم نبودند که ظاهراً سعدی علیه الرحمه هم جزو ایشان بود و جایی فرموده: مرا هوشی نماند از عشق گوشی / که پند هوشمندان کار بندم! البته در این بین بیشترین فشار و آسیب روی جماعت قاچاقچی می باشد که هر قدر تلاش می کنند محصولات را به موقع و به روز به دست مشتریان برسانند باز هم به گرد شتاب تکنولوژی نمی رسند. اما دولت هم در خصوص جلوگیری از قاچاق گوشی همراه اقداماتی انجام داده است که شامل دو بند است: اول جمع آوری گوشی های فاقد بر چسب شبنم، دوم اختصاص ارز دولتی برای واردات گوشی همراه! البته مصادره اموال فروشندگان گوشی همراه قاچاق ، نظارت نا محسوس و و برخورد تعزیراتی نیز در دستور کار دولت قرار گرفته است( نشریه شما- 22 بهمن 91) هر چند تهیه برچسب تقلبی شبنم در بازار غیر ممکن است(!) ولی با توجه به حسینقلی بودن نرخ دلار، اختصاص ارز مرجع به تلفن همراه کمی عجیب است و می توان از راهکار های دیگری بهره جست که اگر ریا نباشد چند راهکار هرمنوتیک به استحضار می رسانیم:
الف) جدی گرفتن طرح تبلت دانش آموزی: چندی قبل مسئولین آموزش و پرورش از طرحی با عنوان « هر دانش آموز یک تبلت» رونمایی کردند. به نظر ما اگر هر دانش آموز یک تبلت داشته باشد، تازه مجاز باشد آن را سر کلاس ببرد، دیگری نیازی به استفاده از گوشی های جدید و مدرن نخواهد داشت و برای مکالمه به همان گوشی قدیمی اکتفا خواهند کرد.
ب) معرفی دقیق ویژگی های گوشی همراه داخلی: الان به سلامتی گوشی هایی در داخل کشور تولید می شوند که به راحتی داخل جیب جا می شوند و خارج می شوند! تبلیغاتش هم موجود است. اگر مردم بیشتر با قابلیت های گوشی داخلی آشنا شوند، کمتر به سمت گوشی های قاچاق تمایل پیدا می کنند!
همواره به یاد داشته باشیم که بهترین چیزها در زندگی رایگان هستند: لبخند ... دوستی ... خانواده ... محبت ... خنده ... و ... بنابراین دلیل نمی شود اگر قیمت برخی خدمات نظیر قیمت بلیط قطار، بالا برود، شما هم فشار خونت بالا برود و به زمین و زمان گیر بدهید. این همه چیز رایگان حالا چند هزار تومان به قیمت بلیط قطار اضافه شدن، که این همه جار و جنجال ندارد. در ضمن طبق اسناد متقن پا روی دم قطار گذاشتن – آن هم شب عیدی – شگون ندارد. چون قطار با احدالناسی شوخی ندارد و ممکن است این غول آهنی همان بلایی که سر شاعر و ایستگاه شهرشان آورد سر شما هم بیاورد: تو می روی ، قطار می رود ؛ تمام ایستگاه می رود و الی آخر .... آن وقت مجبور می شوید مثل خدابیامرز قیصر امین پور سالهای سال کنار قطار رفته بایستید و به نرده های ایستگاه رفته تکیه دهید! خدا وکیلی شما حاضری دم عیدی این همه مسافر با کلی ذوق و شوق به ایستگاه قطار بیایند و بعد ببینند نه قطاری هست نه ایستگاهی و نه سوزنبان .... وزیر راه و شهر سازی هم در این خصوص گفته است: «قیمت بلیط قطار افزایش پیدا نکرده و تنها شرکت قطارهای مسافر بری رجا قیمت بلیط های خود را 31 درصد افزایش داده است.» چندی قبل هم مدیر عامل شرکت قطارهای رجا از زیان انباشته 170 میلیارد تومانی این شرکت ریلی و زیان ماهانه 10 میلیارد تومانی آن خبر داد و گفت:« اگر در برخی مسیرها نرخهای بلیت قطار رجاء بین 70 تا 100 درصد اصلاح شود تازه به قیمتهای واقعی نزدیک میشوند!» البته اینکه بقیه شرکت های مسافر بری چرا قیمت بلیط ها را افزایش نداده اند بر ما پوشیده است ولی تا جایی که ما خبر داریم هیچ گرانی و ارزانی بی حکمت نیست. هر چند همین ارزانی باعث شده تا بعضی ها قطار مسافربری را با قطار شهر بازی و آسانسور اشتباه بگیرند و فکر می کنند چون قطار ایمن و ارزان است باید شب و روز قطار سواری کنند. البته این موضوع مسبوق به سابقه است و بزرگان هم گاهاً چنین عادت هایی داشتند. همین مولوی خودمان که به این موضوع در اشعارش اقرار کرده که : «در میان این قطارم روز و شب!» در خاتمه به عرض می رساند اگر قرار باشد خلق الله تمام بدهکاری ها و زیان های مالی شرکت های ترابری، خودور سازی و هواپیمایی را جبران کنند و همه شرکت ها هم به دنبال قیمت های واقعی باشند ، سنگ روی سنگ بند نمی شود. چون می ترسیم از این بعد «رجا» هم به قول قدیمی ها خرش را دو سره کرایه دهد!
در ماه های اخیر همه سعی داشتند به نحوی قیمت اجناس یا خدمات شان را به دلار ربط دهند و قیمت ها را دو لا پهنا حساب کنند؛ امّا همین که خودرو سازان سعی کردند اندکی قیمت محصولاتشان را به صورت منطقی و متعارف(!) بالا ببرند مورد هجمه های سهمگین و فلک فرسا قرار گرفتند طوری که انگار گرانی خودرو «ذنب لایغفر» است. آقا جان وقتی قدیمی ها می گفتند اول اندیشه کن، آنگاه سخن بگو حتماً یک چیزهایی می دانستند. اولاً «خطا بر بزرگان گرفتن خطاست.» در ثانی شما که از قیمت تمام شده و هزار تا گرفتاری دیگر خودرو سازان اطلاع ندارید، چرا هجمه درست می کنید و از بالا رفتن قیمت خودرو های داخلی شاکی هستید!؟ در خبرها آمده بود که خودرو سازان بدهی سه هزار میلیاردی دارند و در خصوص قیمت تمام شده ، جناب داود خان میرخانی مشاور انجمن خودرو سازان فرموده اند:« قیمت تمام شده خودرویی مثل پراید، 16 تا 17 میلیون تومان است که خودرو ساز باید سود متعارف 10 تا 15 درصدی را نیز در فروش این خودرو لحاظ کند ولی بازار کشش چنین قیمتی را ندارد.(جوان – 18 بهمن) (حالا چطور خودرویی که قیمت تمام شده اش، 17 میلیون است تا همین چند ماه قبل به سایر کشور ها 5 – 6 میلیون به فروش می رسید الله و اعلم... !؟) مهم این است که اگر فکر کنیم مشکل خودرو سازان و بدهی میلیاردی آنها به ما ربطی ندارد آخر نامردی است. بالاخره بنی آدم اعضای یکدیگرند و باید در شرایط سخت به داد همدیگر برسند. درست است افرادی مثل عمو سیفی دل خوشی از خودرو های تولید داخل ندارند ولی ما طبق معمول، وظایف انساندوستانه خود را فراموش نکرده، به ارائه راهکار های هرمنوتیک و منطقی خود می پردازیم: الف) پیشنهاد می شود دوستانی که در این سالها پراید 17 میلیونی و سایر اتومبیل ها را مفت و مجانی و با مبلغی کمتر از قیمت یک موتور سیکلت خریده اند ، به صورت خود جوش بیایند و مابه التفاوت را به حساب خودرو سازان واریز کنند. این پول ها خوردن ندارد. ب) حالا که دست خودرو سازان تنگ است و کلی بدهی معوقه دارند ، افراد سعی کنند یک خودروی اضافی از این شرکت ها خریداری کنند. با این ترفند، فروش کارخانجات مفخم خودرو سازی بالا می رود و علاوه بر رفع گرفتاری مالی آنها ، مشکل زوج و فرد بودن پلاک خودروی خانواده ها در روز های آلودگی هوا نیز بر طرف می شود!
در اولین جشنواره طنز مکتوب و تصویری مطبوعات و خبر گزاری های سراسر کشور، «وحید حاج سعیدی» نویسنده ستون طنز روزنامه حمایت در بخش «طنز مکتوب» رتبه دوم را از آن خود کرد. این جشنواره در بخش های طنز مکتوب ،کاریکارتور و کمیک استریپ برگزار گردید که این طنز نویس گلستانی موفق شد با طنز « تعرفه قبر و مالیات بر ارزش افزوده!» که در روزنامه حمایت به چاپ رسیده بود در بخش طنز مکتوب ، رتبه دوم را از آن خود کند.
در مراسم پایانی این جشنواره که با حضور معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی در سالن شهید آوینی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان برگزار گردید، از نفرات برگزیده این جشنواره با اهدای جوایز نقدی و لوح تقدیر تجلیل به عمل آمد.
برگزاری دوره آموزشی توسط استاد جواد علیزاده
ما از همان دوران طفولیت فکر می کردیم « شبا که ما می خوابیم ، فقط آقا پلیسه بیداره» و باقی ماجرا... اما ظاهراً طبق مستندات و آمار ارائه شده، علاوه بر دوستان زحمتکش نیروی انتظامی، افراد دیگری نیز شب ها در سطح شهر بیدارند و به خدمت رسانی و خفت گیری مشغول هستند! نه پدر جان، زور گیری کجا بود نصف شب ... رییس ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران با اشاره به اینکه از نظر شهرداری تهران کشتن سگ با گلوله کار درستی نیست افزود: «هم اکنون شش اکیپ زنده گیر سگ در تهران فعال است و ضمن خفت گیری سگها آنهایی را که بیماری داشته و یا ولگرد هستند اتلاف کرده و سایر سگهایی که قابل نگهداری هستند در کمپی در کرج نگهداری، پلاک گذاری و پس از آن مورد استفاده قرار میگیرند. به گفته رییس ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران از شهریور ماه سال جاری تا کنون که پروژه خفت گیری و زنده گیری سگهای ولگرد در پایتخت آغاز شده است 2761 قلاده سگ زنده گیری شده است.»
البته خدا بیامرز دهخدا در باب خفت گیری آن را «کمین کردن پنهان و مترصد شکاری نشستن» معنی نموده است که به نظر می رسد با این تعداد سگ ولگرد، نیازی به کمین کردن و مترصد شکار ماندن نباشد؛ چرا که این سگ های ولگرد در هر کوی و برزن ولو هستند. البته این جانوارن هم بد آورده اند وگرنه در همین تهران سگ هایی وجود دارند که ابعادشان از یک موش طرح ژنریک کوچکتر است ولی شناسنامه دارند، جمعه ها با ماشین های شاسی بلند به تفرج گاه های اطراف تهران برده می شوند، قلاده شان چند میلیون تومان می ارزد و قیمت شامپوی تنشان چند برابر قیمت شامپویی است که عمو سیفی سرش را با آن می شوید. در ضمن به جای پارس کردن بیق بیق می کنند و زورشان به یک جوجه هم نمی رسد. ولی این سگ هایی که به تنهایی حریف چند گرگ گرسنه بودند و از صد ها گوسفند محافظت می کردند، الان باید از ترس خفت گیرها در کوچه پس کوچه های شهر سفیل و سرگردان باشند.البته باز اوضاع سگ ها از موش ها بهتر است، چون لااقل بعد از خفت گیری در یک مرکز جمع آوری می شوند ولی موش هایی که تا دیروز در جوب های پایتخت مهمانی و بزم های شبانه داشتند، سر و کارشان با تک تیر اندازهای شهر داری افتاده است. با این تفاسیر به نظر می رسد برای نابودی گربه ها هم مجبور به استفاده از تله های انفجاری یا مین ضد گربه باشیم!
در ماه های اخیر که همه به جز کارمندان شریف و کارگران زحمتکش، قیمت اجناس و خدمات را بالا برده اند و با مردم دولا پهنا حساب می کنند ، فروشندگان وسایل و تجهیزات پزشکی نیز از این قافله عقب نمانده اند و با افزایش 250 در صدی برخی محصولات یک سیر صعودی رو به رشدی را تا نزدیکی های ثریا در پیش گرفته اند آن هم پیش چشم شبنم! تا جایی که ماده ای که برای پر کردن دندان به کار می رود تا 15 برابر گران شده است. هر چند در این بین سازمان های نظارتی و مسئولان مبارزه با گرانفروشی نیز بیکار ننشسته اند و با سونامی «جرایم سنگین و سهمگین»، شمشیر را برای گرانفروشان از رو بسته اند ولی ظاهراً این جرایم «برگ کاهند پیش تو ای تند باد» و با افزایش مجدد قیمت ها ، پرداخت جرایم نیز از کیسه خلق الله صورت می گیرد و عده ای ناجوانمردانه علاوه بر درد بیماری، رنج های دیگری را نیز به بیماران و اطرافیان شان تحمیل می کنند! الهی به زمین گرم بخورند و این پول های ناحق را صرف تهیه ملزومات پزشکی گران قیمت کنند! ( البته چون نفرین کردن ما استاندارد نیست، می ترسیم به جای خوردن به زمین گرم، در کشور های اروپایی روی ماسه های ساحل حمام آفتاب بگیرند!) بگذریم... هر چند بعضی از ملزومات پزشکی، مدل داخلی و سنتی ندارند و باید استریل و هموژنیزه و پاستوریزه باشند، ولی استثنائاً در خصوص ماده پر کننده دندان نگرانی خاصی وجود ندارد. همین عمو سیفی خودمان چند سال قبل یکی از دندان هایش را - قبل از خرد شدن اعصاب دندان- با چسب دو قلو پر کرد و دو سال شمسی تمام این دندان برایش ضمانتی و بدون هیچ منتی کار کرد! در گذشته دور هم که چسب دو قلو و ایمپلنت های چینی وجود نداشت مردم از مواد گیاهی و غیر گیاهی برای پر کردن دندان استفاده می کردند. «کشف نشانه های پر شدن دندان یک مرد 6500 ساله با «موم» نشان می دهد مردمان دوران نو سنگی احتمالاً از دانش دندان پزشکی خوبی برخور دار بوده اند.»( مجله نظام پزشکی – شهریور 91)
فقط ما نگرانیم چند وقت دیگر که جا ماندگان کاروان گرانفروشی، از اهمیت و قدمت کاربرد کالاهایی نظیر موم، سریش، کتیرا، سنگ پا، حنا، رو شور، گِل سر، لُنگ، افسنطین، شیر خِشت و ... مطلع شوند ، قیمت آنها را نیز افزایش دهند و با مردم جهانی حساب کنند!
هنوز خستگی کشف معمای «اول مرغ بود یا تخم مرغ» از تن دانشمندان خارج نشده بود که باز عده ای بیکار مسئله جدیدی را رو کردند. با یافتن یک تکه زغال سنگ شبیه چرخ دنده در معدن خاکاژیا شهر ولادیوستک روسیه این فرضیه قوت گرفت که که چرخ دنده میلیون ها سال قبل از چرخ اختراع شده بود ولی عده ای معتقدند اول چرخ اختراع شد بعد چرخ دنده و باقی ماجرا... البته اینکه چرخ زود تر اختراع شد یا چرخ دنده زیاد مهم نیست ، مهم این است که این روز ها چرخ ماشین قیمت گذاری خودرو های وطنی خوب می چرخد و پیوندی نا میمون بین قیمت ها و خودرو های داخلی منعقد شده که ساقدوش این وصلت «سازمان حمایت مصرف کننده و تولید کننده» است و قرار است این سازمان به جای جلوگیری از افزاش لجام گسیخته قیمت ها ، بر واریز ۹۵ درصد از مابهالتفاوت فروش خودرو با قیمت تجاری یا - همان طمع خودرو سازان به سود دلالان - به حسابی در خزانه نظارت داشته باشد! معنای این سخن را احمد نعمت بخش، دبیر انجمن خودروسازان به خوبی توضیح داده است: «معنای این بند آن است که به فرض اگر بهای خودروی X با محاسبه با نرخ ارز مبادلاتی برابر با پانزده میلیون تومان و بهای بازار آزاد آن نزدیک بیست میلیون تومان بود، خودروساز میتواند مبلغی را بین پانزده تا بیست میلیون تومان برای فروش این خودرو لحاظ کند.» ( به نقل از جراید) البته عمو سیفی ما هم معنای این بند را از عمو احمد شفاف تر توضیح داده است و معتقد است: «از این پس قیمت گذاری خودرو ها بر اساس کف قیمت بازار تعیین می شود و خودرو ساز مجاز است خودرو را با هر هزینه تمام شده ، به قیمت بازار آزاد به فروش برساند!»هر چند این مصوبه آن قدر که فکر می کنید ، نیم پز و عسلی نیست و مقرر شده خودرو سازان افزایش تولید و عرضه خودرو را به گونهای تنظیم کنند که بازار خودرو داخلی به تعادل برسد! البته در اجرای عمل به تعهدات خودرو سازان هیچ شکی نیست ، فقط ما رسماً متوجه نشدیم این «سازمان مذکور » سنگ مصرف کننده را به سینه می زند یا زیر تابوت تولید کننده سینه می زند و اینکه چرا ملت باید 95 در صد ما به التفاوت قیمت رسمی و غیر رسمی خودرو را از جیب شان بپردازند؟ ما پیشنهاد می کنیم بعد از قطع ید دلالان ، این 95 درصد ما به التفاوت یواشکی به حساب خریداران خودرو واریز شود! جای دوری نمی رود....
آنهایی که فکر می کنند املا یا تلفظ صحیح کلمات چندان مهم نیست و هر طور که دلشان می خواهد صحبت می کنند ، خودشان بیایند و جواب مدیران مدارس را بدهند. با وجود اعلام آمادگی بر و بچه های وزارت نفت برای راه اندازی بساط بخاری های گازی تا وسط کلاس های درس ، حتی سالن و حیاط مدارس ، یک اشتباه لُپی باعث شد تا باز هم بخاری نفتی عذر تقصیر را متحمل شوند و روسیاهی به بخاری های چکه ای و نفتی و هیزمی بماند. به قول استاد سعید بیابانکی « دانش آموزان ما را بار ها سوزانده اید ای بخاری های نفتی معذرت خواهی کنید!»
و اما اصل ماجرا... رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس فرموده به علت وجود عبارتی در مورد «گازکشی» به مدارس در قانون بودجه 91 ، روند «گازرسانی» به مدارس در مناطق مختلف کشور با مشکل مواجه شده است. وی افزود: طبق قانون اعتباراتی باید از سوی وزارت نفت برای توسعه «گازرسانی» به مناطق مختلف کشور از جمله مدارس انجام شود که به اشتباه در قانون بودجه از واژه «گازکشی» برای مدارس استفاده شده است. وی ادامه داد: این در حالی است که در آیین نامه ها و مقررات، عبارتی به نام «گازکشی» وجود ندارد، به همین علت وزارت نفت با داشتن اعتبارات لازم و آمادگی برای «گازرسانی» به مدارس نمی تواند از لحاظ قانونی این کار را انجام دهد. زاهدی توضیح داد: با توجه به ماههای پایانی سال در صورتی که این بودجه هزینه نشود، به خزانه برمی گردد! ( جام جم – 18 بهمن 91)
البته ما از ادبیات – مثل سایر علوم – اطلاع چندانی نداریم ولی ظاهراً غلط مصطلح به واژهای اطلاق میشود که غلط است ولی به دلیل استفاده مکرر در جامعه به عنوان یک واژه صحیح پذیرفته میشود. در ضمن جسارتاً ما در اینترنت کلمه «گاز کشی» را جستجو یا به قول با کلاس ها سرچ کردیم! این عبارت 197 میلیون بار در سایت های اینترنتی دولتی ، غیر دولتی ، خبر گزاری ها ، جراید و وبلاگ ها به کار رفته بود! علی ایحال با وجود خطرات استفاده از بخاری نفتی در مدارس ، وجود کلاس هایی به قول مولوی «ای هواشان از زمستان سرد تر » و استفاده مکرر از عبارت گاز کشی به عنوان یک غلط مصطلح توسط ملت ، هیچ کدام از این ها دلیل نمی شود که بودجه ای که برای «گاز رسانی» تصویب شده ، صرف «گاز کشی» مدارس شود! اگر دو روز دیگر خدای ناکرده اتفاقی در مدارس بیفتد ، شما جوابگو هستید؟! سالم باشید...
وقتی عمو سیفی معتقد است علم اقتصاد هزارلا است و از سیاست پیچیده تر ، شما باور نمی فرمائید و فکر می کنید باز هم ایشان توهم زده است. بابا یه نگاهی به دور و برتون بندازید... ( پسرم صدای تلویزیونو کم کن بابا. دارم مطلب می نویسم!) بله عرض می کردم اقتصاد در همه جای دنیا پیچیده است در مملکت ما پیچیده تر! شرکت های خودرو ساز را از یک طرف جریمه میلیاردی می کنند ، از طرف دیگر به عنوان شرکت تجاری برتر معرفی می کنند! از سویی ثبت سفارش کالاهایی که در مملکت فراوان است ممنوع است ، از یک طرف اعلام می کنند ، واردات سیب زمینی از پاکستان ممنوع است! خلاصه ما که از این هزار لای مخوف چیزی سر در نیاوردیم. الان هم به سلامتی عده ای به قاچاق دام زنده روی آورده اند و اگر در فرانسه و آلمان صحبت از تولید سوسیس و کالباس از گوشت اسب زیاد است، اینجا نقداً «شد از گاو گیتی پر از گفتگوی...» یک مقام مسئول از قاچاق روزانه 40 تا 50 کامیون دام زنده به عراق و ترکیه خبر داده و گفته است: افزایش قیمت گوشت قرمز در این کشورهای همسایه، باعث شده تا مرزنشینان، به خارج کردن دام به شکل قاچاق به خارج از کشور اقدام نمایند.( به نقل از جراید) علی ایحال با عنایت به قانون نا ننوشته «گرانی در داخل ، قاچاق از خارج و گرانی در خارج، قاچاق از داخل» توصیه می شود قیمت دام و گوشت را به صورت روزانه یا هفتگی کم و زیاد کنیم. با این شیوه قاچاقچیان در قاچاق دام به خارج از کشور یا قاچاق به داخل کشور دچار سردرگمی شوند و اگر یک ماه با این شیوه کار کنند طرف مقابل در اون ور آب صدایش در می آید که « آقا چون بالاخره چه کاره ای ؟! میخوای صادر کنی یا وارد کنی؟ تکلیف ما رو مشخص کن. چرا اینقدر شل کن سفت کن در می آری؟» راه دیگر مبارزه با قاچاق گاو ، استفاده از سیستم ناو بری فضایی بیدو(Beidou) می باشد. نه پدر جان GPS دیگر از مد افتاده است و جواب نمی دهد. با این شیوه مدرن رد یابی گاو اگر شنزبه هم باشد ( همان گاو معروف کلیله و دمنه) از نقشه ها و جیک و پیکش آگاه می شویم و نمی تواند از آبادی بیرون برود چه برسد به اینکه بتواند از مرز خارج شود!
پر کردن دندان به شیوه دوران نو سنگی!
در ماه های اخیر که همه به جز کارمندان شریف و کارگران زحمتکش، قیمت اجناس و خدمات را بالا برده اند و با مردم دولا پهنا حساب می کنند ، فروشندگان وسایل و تجهیزات پزشکی نیز از این قافله عقب نمانده اند و با افزایش 250 در صدی برخی محصولات یک سیر صعودی رو به رشدی را تا نزدیکی های ثریا در پیش گرفته اند آن هم پیش چشم شبنم! تا جایی که ماده ای که برای پر کردن دندان به کار می رود تا 15 برابر گران شده است. هر چند در این بین سازمان های نظارتی و مسئولان مبارزه با گرانفروشی نیز بیکار ننشسته اند و با سونامی «جرایم سنگین و سهمگین»، شمشیر را برای گرانفروشان از رو بسته اند ولی ظاهراً این جرایم «برگ کاهند پیش تو ای تند باد» و با افزایش مجدد قیمت ها ، پرداخت جرایم نیز از کیسه خلق الله صورت می گیرد و عده ای ناجوانمردانه علاوه بر درد بیماری، رنج های دیگری را نیز به بیماران و اطرافیان شان تحمیل می کنند! الهی به زمین گرم بخورند و این پول های ناحق را صرف تهیه ملزومات پزشکی گران قیمت کنند! ( البته چون نفرین کردن ما استاندارد نیست، می ترسیم به جای خوردن به زمین گرم، در کشور های اروپایی روی ماسه های ساحل حمام آفتاب بگیرند!) بگذریم... هر چند بعضی از ملزومات پزشکی، مدل داخلی و سنتی ندارند و باید استریل و هموژنیزه و پاستوریزه باشند، ولی استثنائاً در خصوص ماده پر کننده دندان نگرانی خاصی وجود ندارد. همین عمو سیفی خودمان چند سال قبل یکی از دندان هایش را - قبل از خرد شدن اعصاب دندان- با چسب دو قلو پر کرد و دو سال شمسی تمام این دندان برایش ضمانتی و بدون هیچ منتی کار کرد! در گذشته دور هم که چسب دو قلو و ایمپلنت های چینی وجود نداشت مردم از مواد گیاهی و غیر گیاهی برای پر کردن دندان استفاده می کردند. «کشف نشانه های پر شدن دندان یک مرد 6500 ساله با «موم» نشان می دهد مردمان دوران نو سنگی احتمالاً از دانش دندان پزشکی خوبی برخور دار بوده اند.»( مجله نظام پزشکی – شهریور 91)
فقط ما نگرانیم چند وقت دیگر که جا ماندگان کاروان گرانفروشی، از اهمیت و قدمت کاربرد کالاهایی نظیر موم، سریش، کتیرا، سنگ پا، حنا، رو شور، گِل سر، لُنگ، افسنطین، شیر خِشت و ... مطلع شوند ، قیمت آنها را نیز افزایش دهند و با مردم جهانی حساب کنند!
اصولاً ادغام وزارتخانه ها در راستای لاغر شدن دولت امری صواب و پسندیده است و دولت بدون گرفتن رژیم و استفاده از گن لاغری و قرص و آمپول لاغر می شود. در این مورد به خصوص استثنائاً دولت و مردم همگام و هم عقیده هستند و مثل اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها نیست و هر دو از لاغری استقبال می کنند و به قول مولوی همه « در ریاضت کردن و لاغر شدن» هر چند در این وادی هر از گاهی دولت ناپرهیزی می کند. مثلاً اخیراً دولت تقاضای در اختیار گرفتن دادسراها و بخشی از زیر مجموعه از زیر مجموعه های قوه قضائیه مانند سازمان زندان ها و پزشکی قانونی را دارد که چندان با لاغری بدنه دولت همخوانی ندارد.
بگذریم ... در همین راستا و با همین فرمان بعد از ادغام سازمان تربیت بدنی و سازمان ملی جوانان، وزارتخانه ای جدید متولد شد که به نظر می رسد دارای آنومالی و ناهنجاری است. در این وزاتخانه که مسائل ورزشی و امورات جوانان رتق و فتق می شوند متاسفانه ورزش یعنی فوتبال و فوتبال هم یعنی استقلال و پرسپولیس! بخش جوانان آن هم به فقط به ازدواج خلاصه شده ؛ از وام های ازدواج و بسته های حمایتی گرفته تا ثبت ازدواج و طلاق از خانه! هر بار هم که از وزیر درباره اقدامات انجام شده در خصوص جوانان سوال می شود بلافاصله یک بسته یا طرح جدید در خصوص ازدواج جوانان رو نمایی می کند!
یک نفر نیست به این همشهری ما بگوید که همه مجرد ها جوان نیستند و همه جوان ها هم مجرد نیستند!
جوانان به جز ازدواج دغدغه های دیگری هم دارند. باز هم گلی به جمال جناب بذرباش که در سازمان ملی جوانان چهار تا همایش برگزار می کرد و از قدیم هم گفته اند: « کار جوانان به جوانان گذار...» علی ایحال باید خدمت بزرگان وزارتخانه فخیمه ورزش و جوانان گفت که جوانان این مملکت به جز ازدواج ، نیاز های دیگری هم دارند. اشتغال ، تفریح ، فرهنگ سازی ، نمایاندن الگوی مناسب، مسکن مناسب ، نیاز های معنوی و ...نیز بخشی از دغدغه های آنان است که اگر فرصت شد لابلای بخشنامه های ازدواج به آنها بپردازید! موفق باشید...
با توجه به وعده های زمستانی وزیر آموزش و پرورش در خصوص پرداخت به موقع عیدی و حقوق فرهنگیان دیروز در مدرسه بین همکاران بحث اقتصادی شدیدی در گرفته بود که اگر عمو سیفی نبود ، کار بیخ پیدا می کرد. عده ای موافق کاهش ارزش پول ملی و عده ای مخالف بودند. ما هم که طبق معمول میانه راه سرگردان! این ماجرای واردات و صادرات هم برای خودش عالمی دارد. دولت قیمت کالا ها را بالا می برد ، کالا از خارج به داخل قاچاق می شود. قیمت را پائین می آورد ، کالا از داخل به خارج قاچاق می شود! همکاران ما بر این باورند که در شرایط تورم دو رقمی ، نرخ ارز باید مانند سایر کالا ها رشد داشته باشد تا به « کاهش ارزش پول ملی» یا همان «Devaluation» برسیم چرا که با کاهش ارزش پول ملی صادرات افزایش پیدا خواهد کرد. اما عمو سیفی که در این راه استخوان ترکانده است معتقد است این ایده زمانی مصداق دارد که کالاهای صادراتی کشور ، اولاً خود در داخل دچار کمیابی نشده و در ثانی قیمت آنها به طور سرسام آوری افزایش پیدا نکند! مثلاً قیمت هر کیلو پسته ایرانی در بازار جهانی 5/8 دلار است ولی این محصول در کشور ما کیلویی 44 هزار تومان ( البته تا زمان نگارش این مطلب) فروخته می شود! در ضمن کشور هایی تلاش می کنند که ارزش پول ملی خود را پائین نگه دارند که اولاً توان صادراتی بالا داشته باشند ، در ثانی صادرات شان از واردات بیشتر باشد ، مانند چین و برزیل. بنابراین در کشور ما که واردات کالاهای ضروری و غیر ضروری از صادرات بیشتر است ، پائین بودن ارزش پول ملی جز تورم و تعطیلی واحد های تولیدی ماحصلی نخواهد داشت. چرا که واحد های تولیدی باید مواد اولیه را با دلار خریداری کنند ولی باید با ریال در کشور عرضه کنند. بنابراین به جرات می توان گفت کلیه محصولات غیر نفتی صادراتی ایران از پسته و فندق و بادام گرفته تا محصولات پتروشیمی و ... در کشور نایاب و گران است ولی صادر می شوند. در صورتی که در کشور های پیشرفته اولاً کالای مرغوب در داخل کشور مصرف می شود و از طرفی صادرات کالا بر گرانی کالای صادر شده در داخل تاثیری ندارد. عجالتاً اگر ریا نباشد امسال ما به همراه عمو سیفی تصمیم داریم آجیل شب عید را از همین کشور های دور و بر خریداری کنیم!
در خبر ها آمده بود « ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت و برخی از بانکها به منظور ابطال کارت بنزین و گازوئیل برخی بدهکاران بانکی توافق کردند!» (جوان – 9 بهمن91) هر در ورای این تصمیم شجاعانه ، ساعت ها کار کارشناسی و بحث و تبادل نظر نهفته است ولی جسارتاً باید به عرض برسانم امروز دیگر خشونت و استفاده از قوه قهریه – علی الخصوص در مورد مسایل مالی – جوابگو نیست و باید برای برگشت دادن 70 هزار میلیارد تومان مطالبات معوق از روش های دیگری بهره جست. فلذا ما نیز به در ابتدا به نظرات بزرگان علوم رفتاری و تربیتی صحه گذارده ، پیشنهادات خود را منطبق با یافته های علم روانشناسی و علوم تربیتی ارائه می کنیم: الف) سوزاندن دل بدهکاران: به جای سوزاندن کارت سوخت بدهکاران بانکی – که قطع به یقین این عمل منشاء مفسده های دیگری در سطح جامعه خواهد شد – بهتر دل آنها را بسوزانیم. مثلاً به همه اقشار جامعه کارت 5/1 میلیونی خرید کالای ایرانی بدهیم ولی بدهکاران را از دریافت این کارت محروم کنیم و یا یارانه آنها را با تاخیر واریز کنیم و آن را گردن شاپرک و قاصدک بیاندازیم! ب) اخم کردن و نازک کردن پشت چشم: ضمن هماهنگی با همه روسای بانکها و سرپرستی ها از آنها بخواهیم که در صورت مواجهه با بدهکاران بانکی برای دریافت وام مجدد به آنها اخم کنند و پشت چشم خود را نازک کنند. ( البته باید مراقب باشند که این کار فقط در زمان مراجعه بدهکار برای دریافت وام مجدد صورت گیرد و برای سایر امورات بانکی یا استفاده از آبسردکن بانک و ... توصیه نمی شود.) ج) استفاده از زبان بدن: یکی دیگر از راهکار ها «نشان دادن پشت دست در موازات سینه و جلو و عقب بردن آن» است. این یکی از قدیمی ترین تاکتیک های مادران در خصوص تهدید فرزندان است که کار آیی آن در 117 کشور جهان به اثبات رسیده است! اگر بدهکار با زبان بدن آشنایی نداشته باشد می توان از پارادایم و عبارت کلیدی « همچین با پشت دست بزنم تو دهنت که خون بالا بیاری ، مگه وام های قبلی رو پرداخت کردی که بازم اومدی وام بگیری؟!» استفاده کرد. همانطور که ملاحظه فرمودید با این شیوه ها که نوعی تواتر تربیتی در آنها لحاظ شده است ، قطعاً معوقات بانکی با کاهش چشمگیری روبرو خواهند شد و نیازی به سوزاندن کارت سوخت ، کارت اعتباری مترو ، کارت تلفن و ... نیست.
این طور که از شواهد و قرائن بر می آید به نظر می رسد ناف عده ای را با منفی بافی و سیاه نمایی بریده اند و روزِ این جماعت بدون اظهار نظرات مغرضانه و خصمانه شب نمی شود. این افراد از نظر ساختاری با سایر شهروندان یکسان هستند و شوربختانه در همه صنوف و سوراخ سمبه ها پیدا می شوند. از ورزش و سینمای مملکت گرفته تا اقتصاد و سیاست و ... این افراد با اهداف و اغراض ما بعد الطبیعه! شهر آورد به این قشنگی و رمانتیکی را که حتی یک شوت به سمت دروازه نداشت ، بازی بی کیفیت و خواب آور نامیدند! اینان نا آگاهانه حتی صدور بخشنامه های لایتناهی بانک مرکزی را نشانه بی ثباتی در این بانک می دانند که جای تاسف است. البته جناب محمود خان بهمنی پاسخی به غایت نیکو به این افراد داده است و فرموده: «بخشنامه های متعدد بانک مرکزی نشانه پویایی است نه بی ثباتی!»( خراسان – 9 بهمن91)
حقیقتاً دست مریزاد... این پویایی و نشاط اداری در بانک مرکزی ستودنی و مثال زدنی است. در حالی در بسیاری از ادارات هنوز به بخشنامه های 50 سال قبل استناد می کنند و خمودگی و فرسودگی اداری از در و دیوار این ادارات می بارد ، در بانک مرکزی صدور بخشنامه های خلق الساعه ، به بخشی از ساختار و نماد این سیستم تبدیل شده است و به قول مولانا از برون شیوه و غنج ، وز درون پویایی... علی ایحال این تفکر طلوع بانکداری نوینی را در عرصه های مالی نوید می دهد که جا دارد سایر ادارات و نهاد ها نیز بر این شیوه مرضیه صحه گذاشته و در راستایی پویایی نوین با بانک مرکزی همگام شوند! در همین راستا ما نیز چند پیشنهاد عملی و قابل تعمیم ارائه می دهیم باشد بخشی از این پویایی در نوشته های ما نیز تجلی پیدا کند: الف) تاسیس معاونت صدور بخشنامه: به منظور هدفمند ساختن صدور بخشنامه های جدید و خلق الساعه معاونت صدور بخشنامه تاسیس شود تا علاوه بر حفظ و گسترش پویایی در بانک مرکزی ، زمینه اشتغال عده ای نیز فراهم شود. ب) زمینه ایجاد رقابت سالم: با تعمیم این سنت نیکو و مدرن در همه ادارات و نهاد ها ، می توان درجه و رتبه سازمان ها را از روی تعداد بخشنامه های صادر شده تعین کرد و به عبارتی هر که بخشنامه اش بیشتر ، بودجه و مخلفاتش بیشتر... پویا باشید...
اندر خواص و مزایای پول حرف و حدیث زیاد است تا جایی که عده ای آن را حلال همه مشکلات می دانند ، بنابراین جای تعجب ندارد که برخی افراد در سال 1013 هنوز پول میلیونی بابت فالگیری ، بخت گشایی ، رمالی ، کف بینی و ... می دهند؛ بالاخره پول که مفت باشد خرج کردن آن هم نیاز به حساب و کتاب ندارد. اما اینکه در فوتبال ما با این مدیران توانمند و صاحب سبک(!)پول های زبان بسته حیف و میل می شوند جای تعجب است. اشتباه نکنید مدیران باشگاه ها دنبال رمال و کف بین و جادو گر نیستند بلکه عده ای هنر مند تر از رمال و جادو گر ، هر کس را در تیم گل کوچک محله شان بازی می کرده به عنوان آقای گل یا بازیکن حرفه ای کشور های دیگر به باشگاه های ما قالب می کنند و کم مانده از شنقیط (ناحیه ای در جنوب بلاد مغرب) بازیکن وارد کشور شود. بعد از ماجرای انتقال دی کارموی پرنده فروش برزیلی به پرسپولیس به اسم برترین گلزن لیگ برتر برزیل - که بنده خدا راه رفتن معمولی هم بلد نبود و از زدن یک گل ساده هم عاجز بود - حالا نوبت به یک بازیکن آفریقایی جدید رسیده است. «یکی از تیم های لیگ دسته اول در صدد بستن قرارداد با فردی است که نه تنها سابقه بازی در سطح اول هیچ کدام از کشور های آفریقایی را ندارد ، بلکه شغل اصلی او کارگری در یکی از کارخانجات حومه یکی از پایتخت های آفریقایی است و فوتبال برای او به عنوان یک تفریح و شغل دوم محسوب می شود.»( ایران – 19 دی ماه 91)
هر چند بریز و بپاش در فوتبال برای اعتلای فوتبال مملکت امری طبیعی است ، علی ایحال به منظور ساماندهی این اعتلاء چند پیشنهاد ارائه می شود:
الف) فوتبال بازی کردن با لگد زدن به توپ تفاوت ماهوی دارد ، همچنان که شنا کردن در دریا با آبتنی در وان حمام!
ب) قبل از بستن قرار داد اگر حتی شمای مدیر عامل و سرپرست تیم با بازیکن مورد نظر یک دست گل کوچیک بزنید ، معلوم می شود این بابا چند مَرده حلاج است.
ج) در ضمن هر کس که سیاهپوست است و موهای مجعد دارد ، لزوماً فوتبالیست نیست. ( البته استثنائاً در این یک مورد تقصیری متوجه مدیران باشگاه ها نیست ، چرا که چندی قبل تماشاگران پرسپولیس هم یک کارگر ساختمانی سیه چرده را با تیاگو اشتباه گرفتند و 45 دقیقه او را در خیابان تشویق کردند!)
!
آقا جان ما ده ها بار اعلام کردیم ، یک بار دیگر به ضرس قاطع اعلام می کنیم که چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید. اصلاً چشم ها را باید ضد عفونی کرد. وقتی نگاه به موضوعات خوشبینانه و مثبت باشد ، بسیاری از مناقشات ، سوتفاهمات و ذهنیت های منفی خود به خود پاک می شوند. آلودگی هوای تهران نیست که درمان نداشته باشد سوء تفاهم است. چندی قبل که مسئولان فرهنگی کشور همسایه (همین آذربایجان خودمان) با اسناد و مدارک متقن(!) ساخت ، نوازندگی و خلاصه سند شش دانگ «تار ایرانی» را به صورت محضری به نام خودشان زدند ، عده ای در کشور جار و جنجال به پا کردند که چه نشسته اید که فرهنگ و هنر ما را به تاراج بردند و به نام خودشان زدند و قس علی هذالقیاس... غافل از اینکه مسئولان فرهنگی وزارت ارشاد چونان شیر مراقب اوضاع هستند!
معاون میراث فرهنگی کشور در هفتمین اجلاس سراسری ثبت، بر اندیشههای فرازمینی و فرامکانی تأکید کرد و گفت: تار ایرانی(!) توانسته یک گستره بزرگ جغرافیایی را در بربگیرد. اگر تار به نام آذربایجان ثبت شده، در واقع ایجاد قرابت بینالمللی شکل گرفته است! مسعود علویان صدر گفت: وقتی از تار ایرانی صحبت میشود با اینکه لغتی فارسی(!) است اما توانسته گستره بزرگ جغرافیایی را بهخود اختصاص و شکلهای مختلف فرهنگی را در خود جای دهد. این منشا را باید با عشق پذیرفت! ما باید میلیاردها پول بدهیم تا آثار و مفاخر ما را معرفی کنند، ولی ثبت (البته به نام سایر کشورها!)گام اساسی این ظرفیت ناملموس به شمار میرود.( نقل از جراید)
یعنی فرآیند نگاه کردن به نیمه پر لیوان و تغییر نگرش در فرمایشات حاج مسعود موج می زند ، اصلاً در حال چکیدن و سر ریز شدن است. هر چند ثبت آثار و هنر ایرانی به نام سایر کشور ها صرفه جویی میلیاردی ارزی برای کشور به همراه دارد ولی باید بپذیریم برای جهانی شدن هنوز راه درازی در پیش داریم. کشتی ، چوگان ، کلی شاعر پارسی گوی ، فرش بافی و بیش از صد ها هنر و صنایع دستی دیگر از جمله مفاخر و شاهکارهایی هستند که با جهانی شدن آنها علاوه بر ایجاد قرابت بین المللی ، زمینه حل معضل بیکاری برخی کشور های توسعه یافته و حتی اعزام نیروی کار به این کشور ها نیز فراهم می شود! جهانی باشید
در هیچ کشوری شما مجبور نیستید هنگام استفاده از خود پرداز خودتان را مثل مربای آلو روی صفحه دستگاه پهن کنید تا اطرافیان رمز عبور شما را نبینند یا در هیچ جای دنیا فروشنده کارت شما نمی گیرد تا در دستگاه قرار دهد و بعد رمزتان را از شما بپرسد و شما هم مجبور باشید در حضور سایر مشتریان با صدای بلند رمزتان را حداقل دو بار تکرار کنید! از سوی دیگر پیشرفت تکنولوژی و فن آوری نیز، شگرد ها و شیوه های دزدان و سارقان را نیز تغییر داده است. مخصوصاً از زمانی که حکم اعدام زورگیران خیابانی اجرا شد ، دوستان خفت گیر و قلدر نیز ترجیح می دهند در خفا به جیب مردم دستبرد بزنند. البته فن آوری این اجازه را به سارقان و کلاهبرداران می دهد که حتی در زندان هم بیکار نباشند و با تلفن کارتی زندان کاسبی کنند! نه آقا جان فروش یا اجاره کارت تلفن در زندان که کلاهبرداری نیست. الان سرکیسه کردن مردم تنها به «مثلث کلاهبرداری» شامل یک عدد کلاهبردار ، یک خط تلفن و یک دستگاه خودپرداز نیاز دارد. در این شیوه کلاهبردار بعد از تماس با فرد نگون بخت به انحای مختلف نظیر پرداخت وجه بابت خرید کالا ، برنده شدن در قرعه کشی و ... او را پای دستگاه عابر بانک می کشاند و با اعلام اینکه قصد دارد وجه را به صورت ارزی به حساب ایشان منتقل کند ، از او می خواهد که گزینه انگلیسی دستگاه را انتخاب کند و اینجاست که مبلغ مورد نظر به طرفه العینی ( همان سیستم شتاب) به حساب کلاهبردار منتقل می شود. هر چند مدیرکل فناوری اطلاعات بانک مرکزی با بیان این مطلب که متاسفانه استفاده از سرویسهای جدید و فناوری با مخاطرات و تهدیدهایی همراه است و مردم باید اطلاعات و آگاهی خود در این زمینه افزایش دهند تا فریب برخی سوءاستفاده کننده ها را نخورند ولی ما هم نباید از وظیفه خودمان غافل شویم و چند پیشنهاد ارائه می کنیم: الف) به ملت آگاهی رسانی کنیم که درست است این دستگاه ها هوشمند هستند ولی هنوز آنقدر هوشمند نشده اند که فرق کلاهبرداری را از انتقال وجه تشخیص دهند و مردم باید بیشتر حواسشان را جمع کنند. ب) بانکها و موسسات به جای تبلیغات شبانه روزی و پاتیناژ رفتن روی اعصاب مردم ، چهار تا کلیپ و تیزر هم در خصوص این قبیل کلاهبرداری ها بسازند تا افرادی که با زبان انگلیسی آشنایی ندارند ، سر کیسه نشوند!
چندی قبل بالاخره دانشمندان فکر هایشان را روی هم ریختند و پاسخ سوال فلسفی «اول مرغ بود یا تخم مرغ» را کشف کردند و ثابت کردند که به دلیل وجود نوعی پروتئین - مخصوص مرغ – در بافت تخم مرغ ، اول مرغ به وجود آمده است. اما با وجود حل و فصل این ماجرا ، حالا داستان دیگری در صنعت خودرو سازی مملکت حادث شده که به نظر می رسد خلق الله حالا حالا ها سرگرم باشند.
« معاون سازمان ملی استاندارد ایران در پاسخ به این ابهام که ابتدا باید سوخت متناسب با استاندارد یورو 4 توزیع شود یا آنکه خودروی یورو 4 تولید شود ، تاکید کرد: مطرح کردن چنین مباحثی مانند بازی مرغ و تخم مرغ بوده و سرانجامی نخواهد داشت!» جوان – 28 دی 1391)در این وادی خودرو سازان معتقدند که اگر خودروی یورو 4 تولید کنند ، چون بنزین استاندارد این خودرو ها هنوز تولید نشده این خودرو ها آسیب می بینند! (مستحضر هستید که خودروهای خارجی با استاندارد یورو 4 و بالاتر که وارد کشور می شوند از بنزین داخلی استفاده نمی کنند و باد هوا مصرف می کنند!) تولید کنندگان سوخت هم بر این باورند که تولید سوخت یورو 4 برای خودرو های یورو 2 توجیه منطقی ندارد.( آلودگی هوا هم ریشه چهل ساله دارد و هیچ ربطی به بنزین های کم کیفیت امروزی ندارد.) به قول قدیمی ها «جن کم بود، یکی هم از دیوار پرید.» ما به همان تولید خودرو با کیسه هوا و ترمز ABS راضی بودیم حالا گیر داده اند که باید خودرو با استاندارد یورو 4 تولید کنید! علی ایحال با عنایت به نیاز سوخت و خودوری استاندارد ، چند پیشنهاد در خصوص حل مناشقه این دوستان ارائه می شود: الف) سازمان ملی استاندارد طی مراسمی با اجرای قرعه کشی یا مسابقه طناب کشی یا سنگ کاغذ قیچی مشخص کند کدام سازمان باید در ابتدا تولید محصولاتش را با استاندارد یورو 4 آغاز کند. ب) هر چند« چشم برداشتن از سود یورو 2 صعب است» ولی اگر مجوز افزایش قیمت خودرو بابت تولید خودرو های یورو 4 توسط کمپانی های مفخم خودرو سازی صادر شود ، شبانه تولید این خودرو ها آغاز می شود! در ضمن یک ضرب المثل قدیمی می گوید: «تو دبّهات را آوردی که من روغنش نکردم؟» برادر من شما ماشینت را با استاندارد و کیفیت بالا تولید کن ، بنزین استاندارد هم می رسد. دم همه تون گرم...