طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

گرانی ژنتیکی!

ما ایرانی ها معمولاً برای علم و صاحبان خرد و اندیشه یا همان دانشمندان احترام خاصی قائل هستیم و نظرات و گفته های این عزیزان را دربست – بدون سوار کردن تو راهی- می پذیریم. به عنوان مثال اگر دانشمندان بگویند در آسمان 5624863225 ستاره و ستارک وجود دارد بلادرنگ می پذیریم ( نه این خدای ناکرده حال و حوصله شمردن نداشته باشیم ، به نتایج تحقیقات این عزیزان اطمینان صد در صد داریم) ولی اگر روی صندلی پارک نوشته باشد: مواظب باشید رنگی نشوید تا با انگشت امتحان نکنیم، مطمئن نمی شویم! علی ایحال با عنایت به اینکه در ماه های اخیر همین طوری بی خود و بی جهت یک مختصر گرانی! ناچیزی روی قیمت برخی کالا ها اثرات اثر گذاشته و بعضاً توجهی برای این گرانی ها پیدا نمی شود، پیشنهاد می شود در این خصوص از نظرات علمی دانشمندان استفاده شود.
به عنوان مثال چندی قبل دانشمندان اعلام کردند صفات ژنتیکی مشخصی عامل مستعد بودن یا داشتن انگیزه بیشتر یا کمتر برای ورزش و فعالیتند. به عبارتی برخی افراد به صورت ژنتیکی مستعد تنبل بودن هستند. محققان 36 ژن که ممکن است نقش مهمی در استعداد افراد و انگیزه آنها برای فعالیت فیزیکی و بازی داشته باشند را شناسایی کرده‌اندمی خواهند اثر هر ژن را بر انگیزه ورزش بررسی کنند. فحوای کلام اینکه که تنبلی ژنتیکی است.
حالا می توان از یافته های همین تحقیق در خصوص توجیه گرانی خودرو استفاده کرد. به عنوان مثال یک خودروی استاندارد باید وزنی معادل 5/1 تا 2 تن داشته باشد در حالی که پراید از یک آنومالی و ناهنجاری اساسی رنج می برد و وزن آن کمتر 850 کیلو است. بنابراین با توجه به ناقص الخلقه بودن این خودرو، می توان گرانی آن را نیز ژنتیکی قلمداد کرد!
اول عرایض هم اعلام کردیم که ما ایرانی روی حرف دانشمندان ان قلت نمی آوریم. ما که همه رقم گرانی – از گرانی روانی و منطقی گرفته تا گرانی فصلی و حبابی – دیده بودیم گرانی ژنتیکی هم روش؛ ماشالله به قد و ابروش...
این مدل گرانی هم کلاس دارد و هم موی لای درزش نمی رود و ملت هم نیک می دانند با این داروی های چینی که فله ای وارد کشور می شوند، بیماری های ژنتیک به این زودی ها درمان نمی شوند! سالم و تندرست باشید...

کت و شلوار سخنگو!

از قدیم و ندیم گفته اند سخن دُر گرانبهایی است و در این ماجرا هیچ شکی نیست، اسناد آن نیز موجود است. البته به شرطی که سخن مختصر و مفید باشد. به قول شاعر « کم گوی و گزیده گوی چون دُر و باقی ماجرا ...»  اما چند صبایی است که هر کس هر چه به ذهنش رسید - بلافاصله بدون فوت وقت و توجه به جایگاه و مقامش-  به زبانش جاری می کند و آسمان و زمین را به هم می بافد. شاید به این علت باشد که دانشمندان کاشف به عمل آورده اند پیام های عصبی با سرعتی برابر با ۱۷۰ مایل در ساعت به مغز می رسند و بشر قادر به کنترل سخنان خود نمی باشد! در همین راستا شاهد هستیم که مربی وزنه برداری تیم ملی بین قهرمان المپیک و عمو سیفی فرقی نمی گذارد و همه را با یک چوب می راند، رئیس فدراسیون وزنه برداری هم عنوان کرده دریافت جایزه بهترین وزنه بردار فقط یک دقیقه طول می کشید، لذا ما خودمان رفتیم و جایزه را تحویل گرفتیم! ( نه اینکه برای سایر جوایز رقص خنجر برگزار می کنند و تحویل جایزه دو ساعت طول می کشد!) آقای رحیمی هم گیر سه پیچ داده اند به شیوه نسخه نویسی پزشکان نازنین و آنها را متهم کرده اند که می خواهند طوری نسخه بنویسند که کسی از کارشان سردرنیاورد! یکی از کاندیداهای احتمالی هم جهت رونق بخشیدن به صنعت سینما ساخت سینمای 50 تا 100 نفره! را پیشنهاد داده است و قس علی هذالقیاس... هر چند گرم شدن چانه افراد در میزان سخن گویی افراد بی تاثیر نیست؛ ولی الگو برداری از بعضی اختراعات بشری به کار می آید. سال گذشته نوعی بشقاب به بازار عرضه شد که به افراد چاق در مورد میزان و تعداد لقمه های غذایی هشدار می دهد و اگر تعداد لقمه های فرد از حد مجاز فراتر رود، با نواختن آهنگ اخطار می دهد. متخصصان کانادایی هم لباسهای هوشمندی را طراحی کرده اند که شکل و رنگ آن متناسب با حرکت بدن فرد تغییر می کند. در همین راستا می توان کت و شلواری تولید کرد که به صاحبش در مورد میزان و نوع سخنانش( مخصوصاً در برنامه های زنده) اخطار دهد! مثلاً هنگام به زبان آوردن سخنان نامربوط یا ارائه پیشنهادات و آمار های سوفسطایی و محیر العقول آهنگ پخش کند یا روی ویبره برود! بنابراین اگر دو روز دیگر در مناظرات تلویزیونی کاندیدایی را دیدید که شروع به لرزیدن کرد، فکر بد نکنید، دستگاه هشدار دهنده کت و شلوارش فعال شده است!

احساس محاسبات تورم!

ایرانی ها اصولا مردمان احساساتی و با ذوق و قریحه ای هستند. این را می توان به فراست از روی اشعار و جملات حکیمانه ای که پشت نیسان و مینی بوس، روی تنه درختان، صندلی های مترو و اتوبوس، نیمکت های پارک و گلاب به روتون پشت درب سرویس های بهداشتی می نویسند، دریافت! البته آنها این ذوق شاعرانه و احساسات گل بهی و ملایم  را از آبا و اجدا خود به ارث برده اند و حالا مصمم هستند تا این میراث لطیف را در همه جریانات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... تعمیم دهند و جریانات اساسی مملکت را با تمام وجود احساس کنند. مسئولین هم بحمدالله در تلاشند تا وقفه ای در این رخداد حاصل نشود و ملت همه چیز را به عینه احساس کنند و هر قدر عده ای تلاش می کنند کارشکنی کنند و دائم می گویند: « بگذاریم که احساس هوایی بخورد» و نفسی چاق کند، گوش کسی بدهکار نیست و ملت احساساتی هم تخت گاز در حال احساس همه چیز هستند؛ از احساس گرانی و تورم گرفته تا احساس کاهش قدرت خرید و امثالهم... البته این فرآیند عاطفی در برخی افراد نیز به صورت «احساس تکلیف» نمایان می شود که حکماً مقطعی و گذارا است.
در همین راستا جناب مقتدایی مدیر کل آمار های اقتصادی بانک مرکزی تاکید کرده که آماری که بانک مرکزی تولید و منتشر می کند واقعی است.( ما تا دیروز فکر می کردیم آمار حساب کردنی است ولی حالا فهمیدیم، تولید کردنی است!) در ضمن ایشان فرموده اند:« گرانی قابل احساس است و توسط همه مردم احساس می شود ولی محاسبات تورم احساس کردنی نیست چرا که اندازه تغییرات سطح عمومی قیمت های کالاها و خدمات مصرفی خانوار ها (تورم) را باید محاسبه کرد آن هم بر اساس ضوابط و استاندارد های معین و این اندازه گیری با احساس نیست! ( به نقل از جراید )
البته باید خدا را شاکر بود که احساس این بخش را به مردم تخفیف داده اند و بزنم به تخته نیازی به احساس محاسبات تورم نیست. در خاتمه فقط خواستم به عرض برسانم اولاً اگر کسی به آمار های بانک مرکزی شک کند انشالله گردنش کور شود و به زمین گرم بخورد؛ در ثانی ایشان نباید زیاد خودش را ناراحت کند چرا که قطع به یقین این عزیز کارش را درست انجام داده و ایراد از حسگر های ماست و به قول پروین اعتصامی «حکمت او ماست می بندد ز دوغ / جان ما را لذت احساس نیست!»

وعده های بهاری ویژه پرستاران!

هر چند در گذشته نرخ خرید غلات تضمینی نبود و هر کس به هر قیمتی که دوست داشت محصولات کشاورزان را می خرید؛ ولی «بازار سر خرمن» رونق خاصی داشت و این طور که قدیمی ها تعریف می کنند، با وجود ماهیت منفی « وعده سر خرمن» ، این وعده ها چندان هم بی اعتبار نبودند. الان هم با نزدیک شدن به روز های پایانی دولت، برخی دولتمردان با دادن وعده های بهاری(!) در حال بدعت گذاری و پایه گذاری ضرب المثل های جدیدی هستند. مثلاً جناب آقای رحیمی وعده داده اند تا مرداد امسال همه پرستاران فاقد مسکن صاحب خانه می شوند!( حمایت – 1 اردیبهشت 92)  البته در این گیر و دار باز هم عده ای که از محتوای وقایع و رخداد های کائنات بی اطلاع هستند و نگاه اپیستمولوژیک به جریانات دارند، این وعده ها ناصواب می پندارند و آن را مثل سایر وعده های بلند بالا به پرستاران، غیر عملی می دانند. در حالی که اگر کمی واقع بین باشیم در می یابیم که اساساً وعده دادن به زیر دستان از توصیه های بزرگان است و قدما چنین گفته اند: « هزار وعده دِه آنگه خلاف کن همه را / که آن سراب که ارزد صد آبِ خوش، اینست» ملاحظه فرمودید ... قرار نیست تمام وعده های مسئولین عملی شود. هر چند برخی از شهروندان به صورت شفاف از اهداف و مزایای این وعده ها مطلع نیستند و از فردای ماجرا شروع به چوب خط زدن می کنند و به قولی «زان شبی که وعده کردی روز بعد /روز و شب را می‌شمارم روز و شب!» علی ایحال با عنایت به اینکه وعده دادن و عملی نکردن وعده ها بخشی از پروژه تنشیط دل خلائق در ادوار مختلف می باشد چند پیشنهاد در همین خصوص ارائه می شود:
الف) تشکیل وزارت وعده پراکنی: توصیه می شود یک وزارتخانه در همین راستا تشکیل شود و در مواقع مناسب با دادن وعده های مناسب و پر طمطراق باعث نشاط و شادی در جامعه شوند.
ب) برگزاری شب شعر و همایش: ما ایرانی دارای ذوق و قریحه خدادادی هستیم و قادریم این ذوق را در ژانر های مختلف به کار گیریم.
ج) وعده از ما ، اجرا از شما: قرار نیست هر کس وعده ای داد خودش آن را عملی کند. مگر به کمر دیگران بیل خورده است. سایرین هم بیایند و یک گوشه کار را بگیرند تا کار روی زمین نماند!

جوالدوز انتخاباتی به خودمان!

چند وقتی است تا با خودمان خلوت می کنیم و سعی می کنیم که چهار خط مطلب به درد بخور بنویسیم، می بینیم که ای دل غافل انتخابات در پیش است و ما هنوز درگیر نرخ پسته و گوجه و حرکات موزون قیمت مرغ و تخم مرغ و قس علی هذا هستیم...  بعد کلاهمان را قاضی می کنیم که بالاخره از این نمد، ما را هم کلاهی است و وظیفه داریم این چهار خطی را که می نویسیم با وقایع اتفاقیه مملکت تناسب داشته باشد! اما چه کنیم که گاهی اوقات اوضاع چنان قاراشمیش می شود که خودمان هم در می مانیم چه بنویسیم و همان نوشتن یومیه مان را فراموش می کینم! می خواهیم از  نرخ بالای گوجه بنویسیم چغاله بادوم می شود کیلویی 27 هزار تومن؛ آلودگی و ریز گرد را می چسبیم، خودرو سازان یورو 4 و کیسه هوا را می پیچانند، قصد ورود به مقوله یارانه را داریم، گوشت آلوده هندی وارد کشور می شود؛ می خواهیم از قاچاق سوخت و در آمد 3600 میلیاردی این صنعت(!) بنویسیم، پراید می شود کیلویی 20 هزار تومان؛ ارزانی طلا را بهانه نوشتن می کنیم، مسکن گران می شود؛ از رانت خوار و زمین خوار می نویسیم، سر و کله موقوفه خوار پیدا می شود؛ می خواهیم از قطع وام جوانان به علت نداشتن اعتبار بنویسیم، می بینیم یک نفر اختلاس می کند به چه بزرگی از همین بانکهایی که اعتبار نداشتند؛ می خواهیم از قیمت افسار گسیخته کالاها بنویسیم، خبر نگار صدا و سیما میکروفنش را بر می دارد و از مردم در خصوص تعداد کشته های زلزله های 5/7 ریشتری می پرسد، فکر می کنم ایشان انتظار داشت مردم -از اینکه این زلزله خسارت جانی چندانی نداشت- باید از دولت تشکر می کردند!
الغرض فقط خواستیم به عرض برسانیم ما که نه سر پیاز هستیم و ته پیاز، نمی دانیم از چه بنویسیم و از کجا شروع کنیم! حالا دوستانی که قصد ورود به عرصه انتخابات را دارند و دائماً ائتلاف، کمپین، تروئیکا، لابی، لویی جرگه و ... تشکیل می دهند و هر روز به قول مرحوم گل آقا « یه دل میگه برو برو / یه دل میگه نرو نرو» سر می دهند، باید بدانند بدون تعارف مشکلات به مردم فشار آورده، فلذا لبخند و ژست و شعار تبلیغاتی نمی خواهند، مردم کار و تلاش انقلابی و صادقانه می خواهند. مثل اوایل انقلاب «اخلاص در عمل» و «وجدان کاری» می خواهند... فقط همین...

تعدّد آشپزها در صنعت خودرو!

نه تنها من و عمو سیفی، بلکه همه بزرگان و علمای جدید و قدیم بر این باورند که جملات بزرگان را باید با آب طلا نوشت. حالا اگر قیمت طلا نوسان دارد، لااقل باید با خط خوش در بنرهای مزین به تذهیب استاد جواد بختیاری نوشت و روی بیلبورد های بزرگراه های مملکت نصب العین قرار داد. یکی از این جملات قصار – با کسب اجازه از جناب سامان گلریز- ضرب المثل «آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شود یا بی نمک» است چه برسد به اینکه تعداد آشپزها از میهمان ها بیشتر شود! مثل همین صنعت خودرو سازی که همه در آن سرک می کشند...آقا جان مگر ما چند تا صنعت خودروسازی داریم که همه دایه دلسوز تر از مادر شده اند و هر کس نخودی در این آش شله قلمکار می اندازد. آقای محیط زیست به سوخت خودرو ها گیر می دهد و اعلام می کند خودروسازان اروپایی ده سال است که از استاندارد یورو 4 استفاده کرده و تا سال 2014 به استاندارد یورو 6 می رسند، اما خودروسازان ایرانی هنوز از استاندارد یورو 2 استفاده می کنند. آقای نیروی انتظامی و رئیس سازمان ملی استاندارد، کیسه هوا و ترمز ABS را بهانه کرده و خبر از توقف شماره گذاری می دهند. از طرف دیگر خودرو سازان از سوی شورای رقابت به حذف تعرفه واردات خودرو تهدید می شوند؛ کمیسیون اصل نود و سازمان حمایت از مصرف کننده و سایر دوستان هم خودشان را در قیمت گذاری خودرو ها دخیل می دانند. ان قلت های موجر، هزینه های جاری، قبوض آب، برق، گاز و تلفن کارخانجات خودروساز و ... هم که جای خود دارد! آخه چند نفر به یک نفر... انصاف هم خوب چیزی است. البته پیش خودمان بماند؛ این خودرو سازانی که ما دیدیم، بیدی نیستند که با این باد ها بلرزند و نیک می دانند که نه آقای محیط زیست، نه آقای نیروی انتظامی و نه آقای استاندارد ملی قادر به توقف شماره گذاری نیستند! حذف تعرفه واردات خودرو هم بلا تشبیه روم به دیوار، بیشتر شبیه یک بلوف خنده بازاری است. فقط این وسط چیزی که واقیعت دارد تولید خودرو های فله ای کیلویی 20 هزار تومان و آمار تصادفات جرحی و فوتی شهروندان است که طبق معمول در اکثر موارد خطای انسانی، خواب آلودگی، سرعت غیر مجاز علت اصلی بروز تصادفات مرگبار قلمداد می شوند که علی الاصول هیچ ربطی به قیمت خودرو، سوخت استاندارد و ان قلت های موجر ندارد؟! به نظر شما دارد!؟

تورم مصنوعی!

راستش را بخواهید ما در طی این چند دهه ای که از خداوند عمر گرفتیم و چند بهار را پشت سر گذاشتیم( نه آقا جان سیاسیش نکن، این بهار هیچ ربطی به انتخابات ندارد!) انواع و اقسام چیز های مصنوعی و تقلبی دیدیم و شنیدیم از اشک و باران مصنوعی گرفته تا عسل و لنز مصنوعی. اما «تورّم مصنوعی!» نوبر است. حالا اگر در کشور های رو به رشد بود، دردش خوردنی بود اما ایجاد تورم مصنوعی آن هم در سرزمین آفتاب تابان بعید است. عبارت «اصل ژاپنه» یکی از کلیدی ترین و کاربردی ترین جملات در کف بازار محسوب می شود، بعد خودشان به رویکرد ایجاد تورم مصنوعی روی آورده اند. البته این تصمیم به این علت اتخاذ شده که ظاهراً در ژاپن صاحبخانه از دزد پیشی گرفته است نه ببخشید تولید از عرضه پیشی گرفته است و دولت سعی دارد با پمپاژ منابع مالی، قدرت خرید مردم را افزایش دهد. اما اصل خبر...  به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، بانک مرکزی ژاپن در پایان نشست دو روزه هیئت مدیره خود به منظور تدوین سیاست های پولی این کشور قول داد در کوتاه ترین زمان ممکن به هدف تورم دو درصد دست یابد. این بانک به منظور دستیابی به این هدف، فرآیند جدید تسهیل کیفی و کمی مقررات پولی این کشور را آغاز کرده است که براساس آن میزان تزریق پول به اقتصاد این کشور دو برابر خواهد شد.( سایت شبکه خبر) ملاحظه فرمودید... دو روز تمام سی چهل اقتصاد دان برجسته چشم بادامی با هم فکر هایشان را روی هم گذاشتند تا دو درصد تورم ایجاد کنند تازه آن هم مصنوعی که هیچ اعتباری به آن نیست و ممکن است چهار صبای دیگر کاهش پیدا کند و مثل قبل منفی شود. آن وقت ما قدر تورم 30 الی 40 درصد واقعی را نمی دانیم و به بانک مرکزی اعتراض هم می کنیم! تازه قدرت خرید ما هم این روز ها افزایش پیدا کرده و قادریم پسته و گوجه و پراید را با قیمت چند برابر گذشته خریداری کنیم. علی ایحال با عنایت به اینکه در کشور ژاپن همه چیز روی حساب و کتاب است به نظر می رسد اصلاح مدار این ستاره صد سال تمام کار داره و  این روندی که آنها در پیش گرفته اند، نرخ تورم حالا حالا ها تک رقمی خواهد ماند. لذا به دوستان ژاپنی توصیه می شود برای رسیدن به تورم واقعی کافیست چند تا از مصاحبه های دوستان ما را در بانک مرکزی ترجمه و مطالعه بفرمایند... جای دوری نمی رود...

تنوع در نرخ ارز!

ما ایرانی ها اصولاً به تنوع علاقه خاصی داریم و از روزمرگی و یکنواختی بیزاریم. برایمان فرقی نمی کند این تنوع در اقتصاد باشد یا سیاست، در گوجه و نارنگی نمود پیدا کند یا پسته و پراید... بنابراین سعی می کنیم هر روز اوضاع را تغییر دهیم تا از یکنواختی و فرسودگی شغلی به دور باشیم. اتفاقاً شاه نعمت الله ولی نیز در این خصوص با ما هم عقیده است و چنین سروده: ساغر متنوع است از آن می! و باقی داستان... در همین راستا و با همین نیت سالهاست دولت نرخ ارز در بانک مرکزی بالا و پائین می کند و افرادی هم نظیر جمشید بسم الله در کف بازار... عده ای هم این وسط که به سلامتی مشکل هاضمه و گوارش ندارند، از قِبل رانت های میلیاردی بار خود و خویشاوندان را تا چندین نسل بسته اند تا جایی که شاعر در خصوص بی در و پیکر بودن میزان رانت خواری اینان فرموده «چون رانت به جیب تو و چون باد به دشت!» اما چند وقتی است که مسئولان – بدون هماهنگی با عزیزان رانت خوار- عزمشان را جزم کرده اند تا بالاخره ارز را از خر شیطان پائین بیاورند و آن را تک نرخی کرده، راهی خانه بخت، ببخشید راهی بانک مرکزی کنند. هر چند عمو سیفی معتقد است شاید این تصمیم باعث رشد قیمت ارز شود اما در مجموع تک نرخی شدن ارز منشا خیر است و با حذف رانت های میلیاردی، بازار ارز شفاف می شود و دولت می تواند با بروکراسی کمتر و فاقد پیچیدگی (مانند تبعیض قائل شدن بین کالاها و تخصیص ارز به زین اسب و پالان خر!) ارز را به دست متقاضیان واقعی آن برساند و با انجام محاسبات ساده تر به تولیدکنندگان برای متعادل نگاه داشتن قیمت کالاهایشان یارانه بپردازد. البته مزایای تک نرخی شدن ارز زمانی حاصل می شود که روش های مصنوعی قیمت گذاری دستوری دولت از قیمت ارز برداشته شده و ارز مانند هر کالای دیگری در اقتصاد براساس عرضه و تقاضا به قیمت ذاتی خود دست یابد و در واقع:«چو این کرده شد چاره رانت ساخت» لذا اگر بانک مرکزی و دولت بخواهند از هر نوع سزارین دستوری در بودجه یا خارج از آن برای قیمت گذاری ارز استفاده کنند، باید گفت «تک نرخی شدن ارز» عملاً متولد نمی شود و باز هم قیمت ارز به دو دسته دولتی و آزاد تقسیم می شود و مفاسد و رانت های ناشی از تفاوت این دو نرخ همچنان وجود خواهد داشت. موفق باشید...

ماجراهای خودرو سازان!

در همه جای دنیا رسم است از مراحل تولید برخی وسایل نظیر خودرو، کشتی و هواپیما فیلم مستند تهیه می شود. اما از آنجایی در کشور مان ما گاهی اوقات فیلمسازان از یک طرف تراس به زمین می افتند ، مدتهاست به جای ساخت فیلم مستند، ساخت یک سریال مستند درباره مراحل تولید، پیش فروش، فروش فوری، خدمات پس از فروش، شماره گذاری و ... خودرو آغاز شده است که عمدتاً مردم و دو خودرو ساز بزرگ بازیگران اصلی آن هستند. این فیلم در یک ژانر نوپدید ساخته شده است که در صنعت فیلم سازی یک پدیده محسوب می شود و ترکیبی از ژانر های درام، کمدی، ملو درام، تخیلی، و حتی سینمای وحشت است. در بخش هایی از این فیلم ما می بینیم در حالی که قیمت خودرو در طی چند ماه چند برابر می شود ولی باز هم خودرو سازان معتقدند که هنوز در حال ضرر دادن هستند و فیلم هندی می شود. در یک سکانس کمدی از این فیلم می بینیم با وجود اینکه ملت مشتاقانه و بدون هیچ چشمداشتی از ماه ها قبل برای خرید خودرو های این شرکت ها اعلام آمادگی می کنند و گونی گونی پول بی زبان را به حساب این شرکت ها جهت پیش فروش واریز می کنند، در این شرکت های خودرو ساز «معاونت بازار یابی» نیز وجود دارد! پارادوکس های موجود در این فیلم هم در نوع خود بی نظیرند. در حالی که همه ساله این شرکت ها چندین بار از سوی سازمان تعزیرات به پرداخت جریمه های کلان محکوم می شوند، در انتهای سال به عنوان شرکت های تجاری برتر شناخته می شوند و جایزه می گیرند و با وجود نارضایتی اکثر مردم از خدمات پس از فروش این شرکت ها، رتبه نخست خدمات پس از فروش را نیز از آن خود می کنند! از نکات جالب توجه دیگر این فیلم، جریمه شدن 200 میلیاردی اخیر خودروسازان به دلیل گران فروشی و عمل نکردن به تعهدات است ولی مبلغی که به صورت غیر قانونی از مشتریان اخذ شده است به آنها باز گردانده نمی شود! در ادامه این فیلم از ژانر کمدی و درام خارج می شود و حالت تخیلی به خود می گیرد و خودرو سازان از سوی رئیس شورای رقابت به حذف تعرفه واردات خودرو تهدید می شوند!
در ضمن از آنجایی که در آب بستن به سریال های ایرانی هیچ استبعادی وجود ندارد، بعید نیست ادامه ساخت این سریال تا ماه ها و سال های بعد ادامه داشته باشد.

گوجه در گذر تاریخ!

کسانی که کمی با علم تاریخ و کرونولوژی یا همان تاریخ نگاری آشنایی دارند نیک می دانند که گوجه در تاریخ فراز و فرود های فراوانی را پشت سر نهاده است. روزگاری بهای گوجه از مرغ و ماهی افزون شده و خوردن یک املت مزین به ریاحین بستان با یک پیاله دوغ معطر، اعیانی ترین اطعمه محسوب می شود و در ایامی بهایش چنان ناچیز می شود که با چندین جعبه از آن نمی توان یک مرغ خرید و کشاورز ترجیح می دهد زمین کشاورزی اش را با گوجه های آویزان به بوته شخم بزند چرا که قیمت کیلویی 30 تومان هزینه جمع آوری آن نمی شود! بنابراین گرانی اخیر گوجه فرنگی نیز چیز غریبی نیست و چنین گرانی های خلق الساعه در تاریخ مسبوق به سابقه است و دلایل آن نیز در هر مرحله از زمان متفاوت است. مرحوم گل آقا نیز در مورد گرانی گوجه تعبیر خاصی داشت و گرانی آن را در غربی بودن این محصول می دانست. گر گوجه فرنگی است گران جای عجب نیست / چون مال فرنگ است به ناچار گران شد! البته این فراز و فرود ها در رشد و تعالی ادبیات عامیانه نیز تاثیرات مثبتی داشته و ذوق هنری مردم را قلقلک می دهد و اگر تا همین یک ماه قبل برایتان پیامک می آمد که شما را در پراید در حال پسته خوردن دیدیم الان بر و بچه های گشت نا محسوس شما را در قهوه خانه و در حال خوردن املت رصد می کنند و قس علی هذا... علی ایحال به عنایت به اینکه طبق فرمایشات معاون بازرسی سازمان حمایت بهای گوجه به زودی 50 درصد کاهش می یابد، جای هیچ نگرانی نیست و مردم می توانند این چند وقت به جای گوجه از قرص گوجه! استفاده کنند. تعجب نکنید. محققان دانشگاه کمبریج قرصی را از گوجه فرنگی تهیه کرده‌اند که مصرف روزانه آن می تواند حمله قلبی را قطع کرده، جریان خون را بهبود بخشد و سلامت شریانها را حفظ کند. در ضمن مصرف این قرص معادل مصرف سه کیلو گوجه فرنگی است. قرص آترونون دارای ماده شیمایی لیکوپن است که در گوجه فرنگی یافت می شود.( به نقل از جراید)
بنابراین پیشنهاد می شود به جای اینکه همانند حادثه گرانی پسته، در صف بایستیم و گوجه تعزیراتی بخریم یا پیامک گوجه ای به دوست و آشنا ارسال کنیم، از این قرص ها بسازیم یا اگر شد آمپول یا سرم آن را بسازیم که به صرفه تر باشد!

نامزد کوی قلندر شدم!

 این انتخابات هم برای خودش عالمی دارد. البته منظورمان انتخابات شوراها است که عید امسال را تا حدود زیادی تحت تاثیر قرار داد و مردم اصلاً به کمبود یا نبود پسته در ظرف آجیل توجه نداشتند. ولایت شما را نمی دانم ولی در ولایت ما هر که را بینی، ژن احساس تکلیفش گل کرده و اگر در گذشته «هم در آن سر برهنه جمعی را / پای بر فرق فرقدان می دیدید»، الان زمانه عوض شده و ملت را می بینید که همه با کت و شلوار به استقبال انتخابات شورا ها رفته اند و حرف سخنگوی دولت عین صواب است که فرموده بیش از یک میلیون نفر در انتخابات شورا ها کاندیدا می شوند. به واقع چنین به نظر می رسد که ژن احساس تکلیف «جهان را ببخشید بر چار بهر / یکایک همه نامزد کرد شهر!»
تبلیغات زود تر از موعد و زیر پوستی و چراغ خاموش هم از ماه ها قبل شروع شده و در ایام نوروز هم به سلامتی رشد چشمگیری داشت. از ارسال پیامک تبریک نوروز و چاپ کارت ویزیت درج مشخصات و مدارج علمی گرفته تا دید و بازدید های سر زده و دست جمعی و نصب بنر تبریک به مناسبت عنوانی که 6 ماه قبل کسب شده بود! جالب اینکه همه افرادی که قرار است در این وادی خود را محک بزنند – از راننده و خواننده و بازاری گرفته تا کارمند و معلم و استاد دانشگاه و ... – کلهم اجمعین از میزان بالای رای خود حکایت می کنند و به قول عمو سیفی « ترا ای پسر گر چنین است رای» چرا برای سایر انتخابات کاندیدا نمی شوید و باقی ماجرا! علی ایحال ذکر این نکته ضروری است که کاندیداتوری در انتخابات شورا های شهر علاوه بر نیاز به داشتن شرایط اولیه نظیر مدرک تحصیلی، کارت پایان خدمت، شرط سنی، 12 قطعه عکس، کپی کارت ملی و شناسنامه و ... نیاز به مولفه های ثانویه دیگری نیز دارد. داشتن تجربه و سابقه مدیریتی، سوابق اجرایی، خلاقیت و نو آوری، حُسن شهرت، سواد اطلاعاتی، خدا ترسی، شهامت، عدالت و ... هم از جمله مولفه هایی هستند که مردم هنگام رای دادن به آنها توجه دارند. بنابراین پیشنهاد می شود دوستانی که قصد ثبت نام در این دوره از رقابت های شوراها را دارند فقط به داشتن کت وشلوار اکتفا نکنند و به قول «نقی معمولی» اگر فرصت کردند در لابلای تفکرات عمیق و برنامه های اقتصادی شان، مولفه های ثانویه را نیز مد نظر قرار دهند! جای دوری نمی رود...

نامزد کوی قلندر شدم!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رنسانس هوایی!

رنسانس هوایی!
ما بعد از آزاد سازی هویت مان که مدتها به صورت اختصاری تحت قیمومیت علم تاج بود، مجبوریم در خصوص تحصیلاتمان نیز دست به افشاگری بزنیم. بنابراین همین جا رسماً اعلام می داریم که ما علاوه بر داشتن تحصیلات آکادمیک ، دارای تحصیلات مکتب خانه ای نیز هستیم و تحت نظارت و زعامت یکی از بزرگترین مکتب خانه داران شمال شرق کشور- که خداوند طول عمر با عزت به این حاجیه خانم عنایت کناد- تلمذ نموده ایم. بنابراین مختصر اطلاعات ما محدود به پاس کردن چهار تا کتاب و جزوه کپی شده در دانشگاه نیست. اما با وجود داشتن چنین صبغه علمی فلک فرسا و بحر عظیم اطلاعات(!) باید رسماً اعتراف کنیم در درک و فهم برخی مسائل – ولو ساده و ابتدایی – عاجزیم و هر طور حساب و کتاب می کنیم با محفوظات و معلومات مان همخوانی ندارد و دچار نوعی تضاد آنتولوژیک (درونی) می شویم. به عنوان مثال در خبر ها آمده بود جناب آقای عبدالرضا موسوی رییس انجمن شرکت‌های هواپیمایی در خصوص لزوم اجرای آزادسازی نرخ بلیت هواپیما در سال 92 گفت:«‌ در سالی که گذشت شرکت‌های هواپیمایی با مشکلات مالی بسیاری مواجه بودند که طی نوسانات نرخ ارز و افزایش نرخ سوخت هواپیما پیش آمد. در تمام این مدت شرکت‌های هواپیمایی سختی‌ها را به امید آزادسازی نرخ بلیت هواپیما در سال 92 تحمل کرده و امور را پیش بردند. از سوی دیگر وی تاکید کرد: آزادسازی نرخ بلیت هواپیما به معنی افزایش قیمت آن نیست بلکه این امر می تواند بستری رقابتی ایجاد کند که در این میان حتی شرکت‌ها برای جلب مشتری و مسافر بیشتر، قیمت‌های خود را کاهش داده و اقدام به افزایش کیفیت خدمات کنند!» در خصوص رقابت و آزاد سازی قیمت ها و بالارفتن کیفیت خدمات هم هیچ شک و شبهه ای نداریم چرا که مصداق عینی آن در کمپانی های مفخم ایران خودرو و سایپا عیان است. اما ناگفته نماند در حال حاضر اکثر پرواز های داخلی با صندلی های پر انجام می شود. فاصله بین صندلی ها نیز قبلاً دچار رنسانس و دگردیسی شده و جای گذاشتن چهار پایه هم منتفی است. انتهای هواپیما هم گلاب روتون سرویس بهداشتی ساخته اند و هواپیما فاقد بوفه است. حالا چطور قرار است رقابت صورت پذیرد و قیمت ها کاهش پیدا کنند، الله و اعلم...

خلاقیت پسا مدرن در هنر!

اینکه تصور کنیم فقط انسان های نئاندرتال خلاق بالفطره بودند، از پایه بی اساس است چرا که در جامعه مدرن امروزی خودمان هم کرور کرور خلاقیت از تفکرات عده ای می تراود!
یکی از لایه های خلاقیت - آن هم در جامعه امروزی - ساختار شکنی است که مصادیق آن در هنر، ادبیات، اقتصاد، سیاست و ... اظهر من الشمس است ولی عجالتاً با توجه به برگزاری انواع همایش های هنری و ادبی، جشنواره و شب شعر و... به دور نمای این دست مراسمات نیم نگاهی می اندازیم. هر چند ساختار شکنی یکی از دلایل پیشرفت هنر است و ظهور گونه های مختلف هنری نیز ماحصل همین ساختار شکنی است اما برخی در تمیز دادن شیرین کاری از ساختار شکنی دچار تضاد شده اند و عرصه هنر را با گرمابه عمومی گذر پیر مست اشتباه گرفته اند. اخیراً مد شده عده ای که خودشان را شاعر می نامند و از قضا شعر هم می سرایند(!) هنگام شعر خوانی در جشنواره ها، گاهی اوقات نعره می زنند، اشک های خود را با آستین پاک می کنند، صدایشان را می لرزانند، پایشان را به زمین می کوبند و قس علی هذالقیاس... این شاعران-که استاد اکبر اکسیر منتقد آستارایی آنها را «شاعران دم اسبی و پیژامه پوش» نامیده است- با ظاهری پسامدرن و شعرهایی نخراشیده و نتراشیده، تن شاعران برزگ پارسی گوی را در گور می لرزانند و به قول مولوی « سزد ار کفش جفا بر دهن او بزنی» جالب اینکه بعد از این حرکات محیر العقول و  این شاعر نما ها شهره خاص و عام نیز می شوند و گاهاً روی جلد مجلات زرد یا حتی برخی برنامه های رسانه ملی رصد می شوند! در موسیقی هم چنین شیرین کاری هایی باب شده و متاسفانه این عجایب صنعت از استودیو های زیر زمینی به کنسرت های دارای مجوز هم تسری پیدا کرده است. ما گاهی اوقات با خودمان فکر می کنیم که چرا «آسمان کشتی ارباب هنر می شکند.» مگر خدای ناکرده آسمان مرض دارد! اما با دیدن این قبیل تفکرات و حرکات حق را به آسمان می دهیم. هنری که به ضربِ زور و نعره کشیدن و گاز گرفتن زمین مخاطب پیدا کند، همان باد شُرطه برخیزد و کشتی شکسته اش را به جزیره گمشدگان ببرد، بهتر است!

ستاد مطلوب سازی قیمت ها!

ما همواره در عرایض مان و افاضاتمان بر تمرکز روی مسئله به جای تمرکز روی راه حل تاکید داشته و داریم و بر این باوریم که در حل انواع مشکلات باید نگاه اپیستمولوژیک(بیرونی) داشت و نگاه آنتولوژیک(درونی) به مسائل، چاره ساز نیست. چرا که بعد از حسینقلی خانی شدن بازار ارز و دلار و تولد انواع و اقسام مافیا و سلطان از مافیای علف و یونجه گرفته تا سلطان زرنیخ و سود سوز آور، حتی «پیر مغان» هم در حل مشکلات وا مانده است چه برسد به من و شمای کارمند. به قول شاعر جوان لر با پیر مغان مشکل خودم بردم دوش / گفتا خودم از تو مشکلم بیشتر است!
بنابراین در حل مشکلات – علی الخصوص از نوع اقتصادی- یافتن راهکارهایی که کمترین هزینه را داشته باشد و قابلیت تعمیم در سایر مسائل هم داشته باشد، از نان شب واجب تر است. در همین راستا بر و بچه های شرکت پیشتیبانی امور دام پیشقدم شده اند و به جای کَل کَل کردن با سایر نهاد ها و ستاد تعزیرات و سازمان حمایت از مصرف کنندگان و سفت کن شل کن و چانه زدن بر سر قیمت مرغ،  با کلی حساب و کتاب و چرتکه انداختن، موفق شدند در نهایت دقت «قیمت مطلوب» مرغ را محاسبه و آن را رسانه ای کنند. عضو هیات مدیره شرکت پشتیبانی امور دام در خصوص قیمت مرغ گفته «توزیع گوشت مرغ گرم با قیمت هر کیلو ۵۸۰۰ تا ۶۰۰۰ تومان قیمت برای تولیدکننده و مصرف کننده مطلوب است!» ( روزنامه جوان)
ملاحظه فرمودید. البته در این که اگر قیمت از 6000 تومان هم بالاتر برود، برای تولید کننده مطلوب است هیچ شکی نیست و بر هفت جد و آبا منکر آن لعنت؛ و چیزی هم که مطلوب تولید کننده است، قطعاً برای مصرف کننده منشاء خیر است. اصلاً به قولی از دست دوست، هرچه ستانی شکر بود!
علی ایحال با توجه به اینکه چراغ اول را دوستان مرغ پرور روشن کردند، پیشنهاد می شود سایر نهاد ها و ادارات هم زود تر دست به کار شوند و در اولین «ستاد مطلوب سازی قیمت ها» را تشکیل دهند.
چون هنوز تا عید چند روزی باقی مانده است هر چه سریعتر قیمت مطلوب کالا ها و خدمات را رسانه ای کنند تا خلق الله تکلیف خود را شب عیدی بدانند و اینقدر بابت افزایش قیمت کالاها- که قیمت برخی از آنها انصافاً مطلوب است- گله و شکایت نکنند! 

رانندگی زیر پوست شهر!

یکی از مشکلات عدیده جوامع صنعتی شیوه رانندگی نا مناسب برخی رانندگان و تبعات ناشی از تصادفات و تخلفات رانندگی است. داشتن خودروی ارزان نیز یکی از دلایل افزایش تخلفات رانندگی است چرا که مالک خودرو نگران خسارت به خودرو نیست و در صورت بروز تصادف، یک خودروی جدید خریداری خواهد کرد! هر چند افزایش قیمت خودرو های تولید داخل در ماه های اخیر باعث شد مردم بالاخره قدر وسایل نقلیه خودشان را بیشتر بدانند و از آن استفاده بهینه کنند ولی هنوز راه درازی در پیش داریم! افزایش مصرف بنزین سوپر! و کاهش آمار تصادفات در سه ماه گذشته از تبعات مثبت اجتماعی و فرهنگی این ماجرا است که علاوه بر کاهش آلودگی باعث رانندگی محتاطانه نیز شده است. البته هنوز عده ای به عمق اهمیت این طرح پی نبرده اند و جا دارد دوستان خودروساز در قیمت گذاری های جدید، به رویکرد فرهنگی و اجتماعی داشتن خودروی گرانقیمت بیشتر توجه کنند.در خصوص جرایم رانندگی هم باید به عرض برسانیم که درست است بعد از چهل سال تغییرات اساسی حاصل شد ولی با توجه به نزدیکی ایام نوروز و افزایش سفر های نوروزی عجالتاً چند راهکار عملیاتی و کم هزینه در خصوص کاهش تخلفات رانندگی ارائه می شود: الف) رانندگی با کاور: رانندگانی را که نمره منفی شان از حد مجاز می گذرد، مجبور به پوشیدن کاور قرمز در هنگام رانندگی کنیم تا سایر رانندگان متوجه شوند که این راننده پر خطر است! و همانطور که در گواهینامه برخی هموطنان عبارت «رانندگی با عینک» درج شده، در گواهینامه این رانندگان عبارت «رانندگی با کاور» قید شود!  ب) نقاشی خودرو: رانندگان متخلف را مجبور کنیم کاپوت جلو و عقب و در های خودرو هایشان را به رنگ قرمز نقاشی کنند تا درس عبرتی برای سایرین شود. ج) کتابخوانی اجباری: گواهینامه رانندگان پر خطر را ضبط کنیم و آنها مجبور کنیم کتابهایی در خصوص رعایت حقوق اجتماعی دیگران و نحوه صحیح رانندگی بخوانند و بعد از آنها امتحان بگیریم. در صورت قبولی در امتحان گواهینامه شان را پس بدهیم.
د) گرانی خودرو: هنگام خرید خودرو، به ازای هر نمره منفی چند میلیون تومان به قیمت خودرو اضافه شود تا دیگر کسی هوس رانندگی پر خطر نکند. ایام به کام...

صادرات یارانه و بزبز قندی!

من فکر می کنم اگر همین طوری و با همین فرمان پیش برویم، عمو سیفی به زودی فرهنگ اصطلاحات اقتصادی خودش را منتشر کند! بعد از اختراع عبارت «مالیات تورمی» که هفته قبل از آن رونمایی کردیم، حالا نوبت به اصطلاح «صادرات یارانه» رسیده است.عمو سیفی می گوید: اگر تجار قدیمی در عصر حاضر می زیستند، بی شک زیره کرمان را صادر می کردند و از چین به کرمان زیره می بردند! کاری که عده ای در عصر کنونی با افتخار انجام می دهند؛ بارشان را می بندند؛ کشاورزی و صنعت مملکت با خاک سیاه آشنا می کنند؛ تازه جایزه صادرات هم می گیرند!
الان پسته و عسل و زعفران کشور صادر می شود و از چین پسته بی کیفیت، عسل مصنوعی و رنگ خوراکی وارد کشور می شود. گوشت و دام از کشور خارج می شوند و گوشت یخ زده به کشور وارد می شود. ایشان معتقد است در این نوع صادرات و واردات باز هم یارانه نقدی که قرار بود به دست دهک های آسیب پذیر برسد، از کشور خارج می شود. چرا که محصول یا کالایی که با مواد اولیه یارانه ای و ارز مرجع تولید می شود، به جای مصرف در کشور – به بهانه تقویت صادرات- به خارج صادر می شود و ارز حاصله نیز باعث چاق تر شدن جیب عده ای می شود. از طرف دیگر دولت مجبور می شود به منظور کنترل قیمت محصولات تولید داخل – که گاهی کفاف مصرف داخلی را هم نمی دهند ولی صادر می شوند- مجوز واردات بیشتری را بدهد که باز هم منجر به خروج ارز از کشور می شود. در واقع دولت مجبور می شود دو بار یارانه پرداخت کند: یک بار برای واردات مواد اولیه و کود و سم و ... جهت تولید و یک بار هم برای واردات کالایی های که در کشور تولید می شوند ولی باز هم کمبود داریم. در حالی که در اقتصاد سالم و رقابتی در دنیا، صادرات زمانی رخ می دهد که اولاً نیاز کشور مرتفع شده باشد در ثانی استفاده از تمام توان تولیدی و ارتقای ظرفیت واحد های تولیدی باعث افزایش تولید و صادرات محصولات شده باشند. اما در شرایط کنونی کشور هدف از صادرات کسب ارز بیشتر است چرا که در داخل کشور ارز گران است و صادرات، به صرفه تر از فروش محصول در داخل است. ما که از تحلیل های اقتصادی عمو سیفی زیاد سر در نمی آوریم و معتقدیم عبارت های من در آوردی عمو سیفی مثل همان کشف ایشان در خصوص اولین بز دیابتی کشور است که می گفت بزبز قندی اولین بز دیابتی کشور است!

رصد قیمت لحظه ای اجناس!

یادش به خیر... زمانی قیمت اجناس و کالاها در سال یک یا دو بار گران می شد آن در حد معقول و منطقی و شرکت های دولتی هم بیشتر ده در صد حق افزایش قیمت خدمت را در سال نداشتند. اما الان زمانه عوض شده و با پیشرفت لحظه ای تکنولوژی، افزایش قیمت ها هم به روز و در برخی مواقع لحظه ای شده است! در خبر ها آمده بود سایت شبکه تلویزیونی بازار به صورت آزمایشی راه اندازی شد. مخاطبان این شبکه می توانند مهمترین اطلاعات درباره برنامه های شبکه بازار، رخدادها، وقایع اقتصادی و قیمت لحظه اى اجناس(!) را علاوه بر دریافت از طریق گیرنده های تلویزیون، در فضای مجازی و از طریق اینترنت نگاه کنند.( جام جم – 14 اسفند 91)
اینکه علم پیشرفت کرده است و از این به بعد قادر هستیم وقایع اقتصادی و حتی قیمت لحظه ای اجناس را به صورت برخط ( همان آنلاین سابق) رصد کنیم، باعث خرسندی و مسرت است ولی دوستان رسانه ای قبل از راه اندازی چنین شبکه هایی بهتر است به فکر دیگر نهاد ها و ادارات و اقشار مختلف هم جامعه هم باشند و اگر به نکات زیر توجه داشته باشند، عین صواب است:
الف) طبق اخبار واصله و مشاهدات عینی، قیمت ها بعد از صعود تمایل چندانی به سقوط ندارند. بنابراین پخش لحظه ای افزایش قیمت ها باعث افزایش شکایات مردمی به سازمان تعزیرات می شود که دم عیدی انصاف نیست این بندگان خدا را شبانه روز راهی کوچه و بازار کنیم تا متخلفان را نقره داغ کنند.
ب) این نوع اطلاع رسانی دقیق و شفاف ممکن نوعی رقابت زیر پوستی در بین صنوف مختلف ایجاد کند و برای این که از کورس رقابت با یکدیگر عقب نمانند، قیمت ها را دَم به ساعت بالا ببرند. مثلاً صنف محترم پوشاک با دیدن افزایش قیمت سیمان قیمت پوشاک را بالا ببرند. با این توجیه که کسی که در این شرایط می تواند ساختمان سازی کند، توان خرید پبراهن و کت و شلوار گرانتر را نیز دارد. یا صنف محترم آجیل و خشکبار با افزایش بلیط هواپیما قیمت آجیل را افزایش دهند، چرا که کسی که در این اوضاع توان پریدن دارد، می تواند آجیل را به دو برابر قیمت بخرد و قس علی هذالقیاس...
ج) نکته آخر هم اینکه تا جایی که ما کارمندان یادمان می آید حقوق ما یک بار درسال افزایش می یابد آن هم برمبنای وجه رایج مملکت... بنابراین تماشای افزایش لحظه ای قیمت ها چندان با مزاج ما سازگار نیست! با ما به روز باشید!

ادب مرد به ز مجلس اوست!

راستش را بخواهید این چند وقت از بس که از پسته و سکه و ارز و هوای آلوده و موش های پایتخت و شل کن سفت کن های بانک مرکزی و گرانی های فلک فرسای خودرو سازان شنیدیم و دیدیم و خواندیم و نوشتیم خسته شدیم. عجالتاً امروز قصد داریم درباره جایگاه والای «ادب و شئونات اخلاقی» افاضات کنیم. قرار نیست همیشه ادب را از بی ادبان بیاموزیم ، یک بار هم از طنز نویسان ادب یاد بگیریم! و اما اصل ماجرا ... از نظر ما هیچ فرقی بین مجلس و دولت نیست و هر دو خدمتگزار مردم هستند. بنابراین می توان گفت «ادب مرد به ز مجلس اوست» ظاهراً چند روز قبل یکی از نمایندگان محترم مجلس عنان از کف داده و الفاظی را در خصوص خبرنگاران بر زبان آورده که در شان یک نماینده مجلس از هم از نوع محترم نیست. ایشان فرموده اند: « درست است که همه کسانی که اینجا – صحن علنی مجلس هستند – خبر نگار هستند اما مثل اقشار مختلف که درون شان فاسد نیز وجود دارد برخی از آنها هرزه نگارند!» هر چند ما خبر نگار نیستیم ولی خدا وکیلی از سال 85 دنبال کارت خبرنگاری هستیم و خودمان را در رکاب دوستان خبر نگار و از ملازمان ایشان می بینیم و مراتب حمایت و جانبداری خودمان را از این قشر خدوم اعلام می داریم. علی ایحال با عنایت به اینکه از قدیم گفته اند « ادب آب حیات زندگانی است.» چند توصیه دوستانه به دوستان مجلسی و خبر نگار ارائه می کنیم: الف) اول اینکه بشر با تمام پیشرفتی که در علوم مختلف حاصل کرده ، قادر به شناسایی فساد افراد آن هم از روی ظاهرشان نیست. اینکه چطور این استاد بدون تجهیزات و با چشم غیر مسلح اقدام به شناسائی خبرنگاران فاسد کرده است، جای تامل است. بنابراین توصیه می شود در به کار بردن نوع ادبیات گفتاری و تعمیم آن دقت بیشتری صورت گیرد.
ب) توصیه بعدی به برخی خبرنگاران و همکاران آینده خودم است.برادر من قرار نیست شما هم هر چیزی که را هر جا دیدید رسانه ای کنید. گیریم چهار نفر در مجلس خمیازه کشیدند یا چهار تا پیامک و بلوتوث رد و بدل کردند. شما باید آن را در بوق و کرنا کنید؟ از قدیم گفته اند مجلس خانه ملت است. آدم در خانه اش هم نباید از دست خبرنگاران آرامش داشته باشد؟!