راستش را بخواهید بعد از پایان فصل بهار و قطعی شدن کاهش نرخ سود بانکی و سرریز شدن نقدینگی به کوچه و خیابان و به تبع آن حسینقلی خانی شدن بازار ارز و سکه ، مردم همه جو گیر حباب های داستان « به رویاهات فکر نکن» شدند و هر قدر گفتیم « وین خانه را قیاس اساس از حباب کن » به خرج کسی نرفت و خرید و فروش سکه و ارز و .... و آب گل آلود و صف های شبانه و در نهایت ماجرای حباب آغاز شد. از آنجا که بلیط ما به خرید سکه و دلار و مسکن قد نمی داد به ناچار تحقیقات میدانی راجع به حباب سکه و دلار انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که در مجموع حباب خوب است و اگر برای بعضی ها آب ندارد برای خیلی ها نان دارد! و شاعر هم فرموده : همچون حباب دیده به روی قدح گشای . و اما حباب ...
حباب مشتمل بر دو نوع است : صابونی و اقتصادی. حباب صابونی پرده بسیار نازکی از ترکیب آب و صابون است، این غشاء به شکل کروی و سطح رنگینکمانی میباشد و از آن برای سرگرم کردن بچهها استفاده می شود. حبابهای صابون که تو خالی هستند، عمر چند ثانیهای دارند. این نوع حبابها ممکن است در اثر برخورد با اشیاء و یا به صورت خودکار بترکند.
حباب اقتصادی ، داد و ستد با نرخ بسیار گرانتر از ارزش واقعی مورد معامله است که در سطح جامعه همهگیر میشود. چون تعیین ارزش واقعی، کار دشواری است معمولا پس از افت ناگهانی قیمت و به اصطلاح ترکیدن حباب متوجه وجود حباب میشوند. ویژگی حباب، موقتی بودن آن است.
در این تحقیق چند نکته اساسی مورد توجه است ؛ یکی اینکه از هر دو حباب برای سرگرم کردن استفاده می شود ، دوم اینکه هر دو موقتی هستند!
در ضمن دانشمندان و پژوهشگران در حال ساخت حبابهایی هستند که هرگز نمیترکند که اگر این حباب ها وارد اقتصاد شوند اوضاع حسابی کشمشی می شود.
علی الظاهر با تدابیر حباب شکن بانک مرکزی و افزایش نرخ سود بانکی ، مردم باز هم باید به رویا هایشان فکر کنند و همچون تماشاگران پرسپولیس با بانک ها آشتی کنند. در این بین تنها چیزی که عاید ما می شود حرص و جوش برای خلق الله است که نمی دانند پول هایشان را کجا دپو کنند وگر ما که خیالمان راحت است و غم سیلاب نداریم!
رابطه قیمت میخانه و خروج صنایع آلاینده از تهران!
بودجه دو میلیارد تومانی خروج صنایع آلاینده از تهران هنوز پرداخت نشده است! ( روزنامه جوان 22 دی 90 )
راستش را بخواهید ما ایرانی ها به ضرب المثل اعتقاد عجیبی داریم و اگر در طول روز چند تا از این ضرب المثل ها را به کار نگیریم ، ممکن است آنها از دست ما به اداره کار شکایت کنند و باقی ماجرا .... الحاصل سعی می کنیم در حد توان از آنها استفاده بهینه کنیم. در خصوص خروج صنایع آلاینده ذکر این نکته ضروری است که « عجله کار شیطان است.» این طرح خروج صنایع آلاینده و انتقال آنها به شعاع 120 کیلومتری تهران مال ده دوازده سال قبل است و هنوز خوب جا نیفتاده است چرا که ممکن است به دلیل توسعه و افزایش طول و عرض و حجم تهران این عدد اندکی بالا و پائین شود و تبعات منفی آن ، کار کارشناسی و مطالعات اولیه کارشناسان را زیر سوال ببرد! در ثانی منبع رسمی و اصلی آلودگی هوای تهران هنوز مشخص نشده است که عده ای از هول حلیم در دیگ افتاده اند و می خواهند ، کارخانجات را از شهر بیرون ببرند و سند پاکسازی و خلاصی مردم تهران را به نام خوشان ثبت کنند. ( داداش من آدم به اندازه دوکش پنبه برمی داره ، ما هنوز نتونستیم اتوبوس هایی رو که تو ترمینال ها و ایستگاه های اتوبوس وایستادن ، خاموش کنیم ، بعد انتظار داری کارخونه ها رو ببریم بیرون تهرون سر به نیست کنیم! ای ول بابا گلی به جمالت!) اما نکته مهم تر و اصل داستان سر این بودجه 2 میلیارد تومانی است. تا قبل از ماجرای اختلاس کبیر ما فکر می کردیم 2 میلیارد تومان خیلی پول است. بعد دیدیم نه ، طرف یک قطعه جواهر برای عیالاتش خریده 6 میلیارد. قدیمی ها معتقد بودند « آتش نفسان قیمت میخانه شناسند.» از آنجایی که ما آتش نفس نیستیم و جد اندر جد ما هم نه آتش نشان بوده اند نه کارگر حمام و کوره آجر پزی ، از قیمت و مظنه میخانه هیچ اطلاعی نداریم ولی این را می دانیم که با 2 میلیارد تومان پول در تهران یک ملک 500 متری نمی توان خرید. حالا چطور بر و بچه های سازمان صنعت ، معدن و تجارت قصد دارند با این مبلغ صنایع آلاینده را کلهم و از بیخ به خارج تهران منتقل کنند ، الله و اعلم. علی ایحال تلاش دوستان در این سازمان مورد تقدیر و تامل است و بالاخره مسیر هر قدر طولانی باشد باید اولین قدم را برداشت!
شربت شادی آفرین !
امروزه راه های رسیدن به برخی عناوین و پست ها با گذشته کاملاً تغییر کرده و به روز شده است. به عنوان مثال اگر شما یک دست کت و شلوار تمیز ( مهم نیست مال خودتان باشد یا عاریه ؛ اصل این است که تمیز و مرتب باشد) و یک لپ تاپ دو هسته ای و کمی شانس یا پارتی داشته باشید و در گفته هایتان چند اصطلاح انگلیسی به کار ببرید ، به راحتی قادر خواهید بود در رسانه ملی یا یه قول آقا رسول رسانه میلی ( میلی نه مِیلی با کسر میم و سکون ی) کارشناس شوید و اصلاً سواد و تخصّص مهم نیست. برای مثال چند وقتی است تعدادی از کارشناسان صدا و سیما عنوان می دارند ، نان را لای روزنامه نپیچند چون حروف چاپ سربی هستند و باعث مسمومیت می شوند! لازم به ذکر است که بعد از چاپ روزنامه وقایع اتفاقیه و کاغذ اخبار در حدود یک قرن پیش ، دیگر برای برای حروفچینی جراید از حروف سربی استفاده نشد و از دستگاه های افست برای چاپ روزنامه استفاده می شود که تنها فلزی که در این دستگاه ها وجود ندارد ، سرب است! بگذریم . در جراید خواندیم آذرخش مکری مجری طرح شربت تریاک گفت: « توزیع شربت تریاک که در گذشته با سختیهایی برای داشتن وضعیت استاندارد مراکز روبهرو بود هماکنون آسان شده و مراکز توزیعکننده آن رو به افزایش است!» ( سایت افکار نیوز) بعد از انتشار این خبر باز هم دوستانی که سواد اطلاعاتی آنها از من کمترین هم کمتر است ، موضع گرفته و توزیع این شربت را باعث گسترش اعتیاد خفیف و بیرنگ در جامعه دانسته اند و سهل الوصول بودنش را خطرناک دانستند که مایه بسی تاسف است. لازم به ذکر است که این شربت از قدیم الایام هم در دسترس بوده تا جایی جناب مولوی درمان بسیاری از امراض را همین شربت شادی آفرین می دانستند « ساقی دلدار تویی چاره بیمار تویی / شربت شادی و شفا زود به بیمار بده »
در ضمن این شربت مختص دوستانی است که به منظور جلوگیری از ازدحام در مکان های تفریحی و رفاهی و رونق صنعت ذغال در کشور ، رو به تفریحات منقلی آوردند و آینده خود را فدای رفاه من و شما و سرپا نگه داشتن صنعت ذغال کشور نمودند. خواهشاً شما دور این شربت را قلم بکشید و به همان شربت سکنجبین و به لیمو بسنده کنید و نگذارید توزیع این شربت هم مثل سکه نیاز به ایستادن در صف های شبانه باشد. دَم همه تون گرم
مسکن مهر!
نقدینگی سرگردان ، پس از بازار سکه و ارز وارد بازار مسکن شد. فعالان امر مسکن مدعی هستند در چند هفته اخیر قیمت مسکن متاثر از بازار ارز و سکه 20 در صد افزایش قیمت داشته است.( اطلاعات – 13 دی 90)
یکی از مظاهر تمدن و شهر نشینی تغییر کاربری اموال و منقولات می باشد و کشور ما هم بالطبع از این قاعده جهانی مستثنی نیست. به عنوان مثال در سال های اخیر از دماغ به جای نفس کشیدن برای پز دادن و خود نمایی استفاده می شود و کسانی هم که برای تخریب این اضافه بنا شهرداری هم به آنها مجوز نمی داد ، ادعای خوش تیپی می کنند! این داستان در مورد سکه و دلار و مسکن هم صدق می کند. البته مولوی خدا بیامرز در مورد سکه و نقدینگی و وقوع اتفاقات عجیب و غریب پیش بینی هایی کرده بود ولی هیچکس فکر نمی کرد ملت برای خرید و فروش خانه بخرند و آن را خالی رها کنند تا قیمتش افزون شود. « بر نقد سخن جانا هین سکه مزن دیگر / چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند »
من فکر کنم اگر شایعه شود که قیمت جهانی خر رو به افزایش است ، ملت تمام پارکینگ ها و انباری ها را به استراحتگاه این دراز گوش های وفادار تبدیل کنند. علی ایحال با توجه به این که به جز مرگ هر پدیده ای را چاره ای است ، چند پیشنهاد عملی و کاربردی در خصوص کنترل قیمت مسکن و اجاره بها ارائه می شود:
الف) دولت با همکاری و مشارکت مردم در اطراف شهر ها آپارتمان به صورت مجتمع بسازد و به صورت اجاره به شرط تملیک یا قرارداد های 99 ساله به مردم تحویل دهد و می توان اسم این طرح را هم مسکن مهر گذاشت.
ب) به منظور جلوگیری از خرید و فروش ساختمان به نیت کسب در آمد و ایجاد نوسان و قیمت کاذب در بازار مسکن ، دولت از خانه های خالی مالیات اساسی و تُپل دریافت کند تا دیگر کسی هوس خرید و فروش خانه خالی نکند.
ج) تولید انبوه و صنعتی سازی مسکن به منظور متعادل نمودن عرضه و تقاضا در این بخش از دیگر راهکارهای مهم و اساسی کنترل بازار مسکن است.
د) قرار داد های اجاره به صورت دو ساله تنظیم شود. البته باید قرار داد ها روی کاغذ یک رو سفید ثبت شوند تا از تمدید قرار داد در پشت برگه جلو گیری به عمل آید.
ه) واگذاری1000 متر زمین به هر خانواده ایرانی برای احداث باغ ویلا نیز در کاهش قیمت مسکن و اجاره مسکن موثر است.
اشتغال زایی یا ایجاد شغل دوم!
در سال های اخیر بحث واگذاری شرکت های دولتی به بخش خصوصی و اجرای اصل 44 قانون اساسی بیش از گذشته پیگیری می شود و مسئولین کشوری و لشگری دست در دست هم به مهر در صدد تقویت بخش خصوصی هستند.
حتی آقا رسول هم که از پیشگامان خصوصی سازی در کشور است و روزگاری در یک نانوایی غیر انتفاعی ( قبل از هدفمندی) پاچال دار بود نیز موافق سر سخت توسعه بخش خصوصی است.
چند روز قبل آقا رسول از من خواست تا برای تاسیس یک شرکت تعاونی به او کمک کنم. شب در منزل ایشان ، فرم ها را با هم پرکردیم و روز بعد با اسناد هویتی اعضا به اداره متبوع رفتیم. آقا و خانمی پشت میز هایشان مشغول انجام امورات بودند. بعد از انجام مراحل اولیّه کار ، جناب آقای کارمند فرمودند: برای انجام باقی امورات دارای باید به چند اداره و نهاد دیگر بروید که با توجّه به آشنا نبودن به روال اداری و بوروکراسی موجود ، مسلماً وقت شما گرفته خواهد شد. اما یک شرکت وابسته به بخش خصوصی در ازای گرفتن مبلغ 100 هزار تومان این کار را برایتان انجام خواهد داد. آقا رسول گفت : « صد تومنش مهم نیست ، چون همین طوری رئیس اداره با ما کارد و پنیره ، اگه چند روز دیگه هم مرخصی بخواهیم احتمالاً کار به زد و خورد هم بکشه. فقط شما بفرمائین این شرکت قابل اعتماد هست که شناسنامه و کارت ملی هفت هشت نفر را بهشون بسپاریم؟» مرد لبخندی زد و گفت: « نگران نباشید ، من و همکارم خانم .... برای سریع تر انجام شدن امور و جلوگیری از اتلاف وقت مراجعین ، این شرکت خصوصی را راه انداخته ایم!» آنجا بود که ما تازه شستمان خبر دار شد که این بخش خصوصی ، چندان هم خصوصی نیست و گاهی اوقات خیلی خصوصی است و برای خدمت به خلق ا... چه مرارتها که تحمّل نمی شود. البتّه گمان نکنید که در همه ادارات و سازمان ها واگذاری امورات به بخش خصوصی به این صورت است و برای کارمندان همان شرکت نون دونی باز شده است.نه خدا وکیلی این طور نیست. به عنوان مثال در یکی از استان های شمالی کشور ( چه کار دارم بگم گلستان ، دو روز دیگه سعدی هم با ما چپ بشه ) کارگران رسمی یکی از ادارات برای تعویض لامپ های دکل های مخابراتی بالای 50 متر ، مبلغ هنگفت یک و نیم میلیون تومان مطالبه کردند ولی ریاست محترم آن شرکت با دور اندیشی و درایت مثال زدنی ، از حیف و میل بیت المال جلوگیری نمود و تعویض لامپ ها را به یک شرکت خصوصی سپرد و با پرداخت مبلغ ناچیز 9 میلیون تومان لامپ ها تعویض شدند!
تکریم ارباب رجوع و دزدیدن مناره !
« آغاز بررسی صلاحیت بانکداران»( دنیای اقتصاد- بیستم آذر 90) « آغاز بررسی لغو چند بانک خصوصی در شورای پول و اعتبار » ( خراسان – هشتم دی 90)
این چند سالی که ما در ایران سکنی گزیدیم طرح های ریز و درشت فراوانی به اجرا در آمد که حقیقتاً برخی از آنها منحصر به فرد بودند. از آب پاشی تهران با هواپیما گرفته تا خیرات سکه پشت در بانکها و بسیاری طرح های حساب شده و حساب نشده دیگر . اما از چند سال قبل اجرای طرحی به نام « طرح تحول اداری » در ایران آغاز شده است که یکی از بارز ترین شاخص های آن تکریم ارباب رجوع می باشد که با تمام شدت و قوا در حال پیگیری است تا جایی که حتی نمی گذارند در ادارات قند در دل ارباب رجوع آب شود.( مگر قند در دل آب می شود؟ اساساً قند در بدن می سوزد و در لیوان آب می شود!) بگذریم. مصداق بارز این مشتری مداری و تکریم ارباب رجوع در بانک ها دیده می شود و به قولی چیزی که عیان است چه حاجت به چاخان است .در ایران بانک ها مبنا را بر صداقت و درستی افراد می نهند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. بنابراین هر کس که تقاضای تاسیس بانک کند ، اول مجوز صادر می شود تا کار مردم لنگ نماند بعد در صورت نیاز ، صلاحیت بانکدار بررسی می شود . دریافت وام نیز به همین صورت است و چون کار ها بر مبنای اعتماد دو طرفه ( گاهی اوقات چند طرفه!) استوار است ، نیازی به دریافت وثیقه و ضامن و این سوسول بازی ها نیاز نیست و با داشتن یک برگ کپی از هر چیز که دم دستتان باشد ، وام در اسرع وقت پرداخت می شود. ( البته این داستان در مورد وام های درشت صدق می کند و گرنه برای وام های معمولی ، داشتن دو ضامن کارمند درست و حسابی ، سفته ، چک کارمندی ، قبض آب و برق و تلفن ، جواز کسب ، جواز دفن ، کارت پایان خدمت ، سپرده تپل ، کار کرد حساب ، سفارش پارتی و .... مربوط به یک وعده از هفت خوان بهمن است!)
در ضمن این ماجرای عدم رعایت تقدم و تاخر برخی امور بانکی در ایران نظیر اعطای مجوز در ابتدا و بررسی صلاحیت در وهله دوم ریشه در اعصار و قرون گذشته دارد و فقط مختص بانکها نیست. ظاهراً در ازمنه بسیار دور افرادی بودند که مناره می دزدیدند ، سپس دنبال سوله یا انبار خالی برای مخفی آن می گشتند که یک ضرب المثل با این مضمون اختراع شد : « اول چاه بکن بعد مناره را بدزد!»
برگرفته از ماچین تا ایران در 80 روز
نوشته: پطروس ماچینیان
شناسایی آثار مواد مخدر در جو زمین!
ما تا همین چند روز قبل فکر می کردیم این اصطلاح « فلانی رفته فضا» یا «بزن می ری فضا» از عبارات مختص دوستان مکاتب مختلف اعتیاد است و تلفیقی استعاری از ترکیب لمپنیسم و اعتیاد است و هیچ ارتباطی با مواد مخدر ندارد تا این که به این خبر در جراید بر خوردیم: « دانشمندان موسسه تحقیقات آلودگی جوی در رم توانسته اند ، آثاری از کوکائین و ماری جوانا را در هوای اطراف ده ها شهر ایتالیا شناسایی کنند!»( جام جم – یک دی90)
گل بود به سبزه نیز آراسته شد. آلودگی هوای پایتخت کم بود پیدا شدن مواد مخدر در جو زمین هم دیگر قوز بالا قوز است.البته خدای نکرده فکر نکنید این مواد در تهران تولید شده اند ، باد است دیگر و جلوی آن را نمی توان گرفت. مواد جابجا می شوند از شهری به شهری از کشوری به کشوری و قس علی هذا القیاس ...این اواخر آقا رسول دائم می گفت : من برم بالا پشت بوم ، یک هوایی بخورم! وقتی هم بر می گشت حسابی شنگول بود. نگو ناکس می رفت روی پشت بام دو پینگ می کرد ما خبر نداشتیم!
علی ایحال به منظور جلوگیری از گسترش اعتیاد هوایی ، ضرورت امضای چند تفاهم نامه و سند همکاری بین ادارات و نهاد های مختلف و متولیان پیشگیری از اعتیاد بیش از پیش ضروری می نماید. در همین راستا ما نیز بر حسب وظیفه چند توصیه و پیشنهاد دوستانه ارائه می کنیم شاید یکی در این میانه کارگر شود:
الف) به منظور تمدد اعصاب و تفریح ، کمتر به ارتفاعات تهران عزیمت کنید چرا که با این وضع ، کوهنوردی هم دیگر خطرناک است و اراده قوی می خواهد و انجام آن حتی به صورت تفننی هم توصیه نمی شود!
ب) شهرداری با همکاری دوستان اداره ساماندهی متکدیان زمینه دود کردن اسپند در نقاط پر رفت آمد و شلوغ را فراهم کند تا دود اسپند بر ناپاکی های هوا غالب شود.
ج) هنگام رانندگی در قسمت های بالای شهر و جاده های کوهستانی به هیچ عنوان شیشه های خودرو را پائین نیاورید.
د) در سفر های هوایی هم سعی کنید در طول سفر از ماسک استفاده کنید چون هوای مورد استنشاق در هواپیما همان هوای جو است و هر چه ارتفاع بیشتر باشد ، خلوص مواد بیشتر است!
ه) دستگاه مواد سنج هوا در نقاط مختلف شهر تعبیه و راه اندازی شود و میزان مواد موجود در فضا به صورت دائم و شفاف اطلاع رسانی شود.
جشن شماره گذاری خودرو ها!
یکی از مهمترین مباحث اقتصاد ، بحث تولید می باشد و هرگاه خللی در چرخه تولید ایجاد شود ، به تبع آن اقتصاد جامعه نیز دچار صدمات شدید خواهد شد. در سال های اخیر که برخی شرکت های نازک و نارنجی به بهانه های واهی نظیر واردات کالا های چینی ، گرانی حامل های انرژی ، بالا و پائین شدن نرخ ارز و ... درب کارخانه شان را بستند و قبای عزا بر سر تولید نهاده اند ، شرکت ایران خودرو با اراده پولادین و خلل ناپذیر نه تنها تولید را کاهش نداد بلکه با پیش فروش محصولات خود مشت محکمی حواله رقبای خارجی خود نموده است.
جالب اینجاست که در حالی که ایران خودرو با شدت تمام در حال تولید پیکان وانت می باشد ، بچه های استاندارد در شماره گذاری 40 هزار خودروی پیکان وانت اخلال ایجاد کرده بودند که به سلامتی این مشکل هم مرتفع شد. ( آخه برادر من تو که می دونی این چهل هزار تا بالاخره شماره گذاری می شدن و طبق مصوبه دولت ، تولید پیکان وانت تا پایان 90 هم ادامه داره ، چرا این کارو می کنی ؟ نمی گی با این کار ممکنه شرکتهایی مثل بنز ، بی ام و ، جنرال موتورز و ... از ایران خودرو جلو بزنن . خوبیت نداره آقای من . به قول قدیمی ها عِرض خود می بری و زحمت ما می داری!)
علی ایحال ضمن قدردانی از بچه های ایران خودرو به اطلاع می رساند استاندارد هم در مجموع چیز خوبی است و طبق تحقیقات ما ظاهراً استاندارد فراتر از یک مارک و بر چسب است و اجناسی که استاندارد دارند از اجناسی که استاندارد ندارند بهترند و فکر نکنید خدای ناکرده ما با استاندارد مخالف هستیم. ولی توصیه ما به دوستان استاندارد این است که بهتر است این برچسب ها برای آبلیمو ، رب ، چیپس ، پفک و این جور چیز ها که مستقیم با سلامت مردم در ارتباط هستند ، الزامی باشد. در ثانی دوستان عنایت داشته باشند ، خودرو سازی حسابش علی حده است. اسباب بازی که نیست ، خودرو سازی است. مگر می شود ایران خودرو ، ماشینی تولید کند که خدای ناکرده ایراد داشته باشد. این ماشین ها چند بار تست می شوند ، معاینه می شوند بعد راهی بازار می شوند و حتی برای جلوگیری از خطرات احتمالی بدون بنزین به مشتری تحویل داده می شوند. در خاتمه ضمن تقدیر و تشکر مجدد از زحمات بر و بچه های استاندارد از آنها دعوت به عمل می آید در جشن شماره گذاری 40 هزار خودروی پیکان وانت شرکت نموده و ضمن آشنایی با ساختار و ویژگی های این خودرو از نزدیک ، شانس خود را در قرعه کشی 3 دستگاه خودروی پیکان وانت امتحان کنند!
قاچاقچی آفتابه!
« حدود 50 میلیون نفر در کشور تلفن همراه دارند که بیش از 90 درصد این تلفن ها به صورت قاچاق وارد کشور می شود.» « بسیاری از لوازم آرایشی کشور از مبادی غیر قانونی وارد کشور می شوند.»(به نقل از جراید)
امروزه اخباری از این دست به کرات در روزنامه ها به چشم می خورد. البته به این کالاها می توان سیگار ، لوازم صوتی و تصویری ، انواع پارچه و البسه ، اطعمه و اشربه و .... هم اضافه کرد .البته میزان این درصد ها نیز هر روز و هر هفته دستخوش تغییراتی می شوند و به احتمال قوی نحوه محاسبه آنها هم مثل شمارش تماشاگران ورزشگاه ها ، دیمی است.
با توجه به آمار فوق از هر 10 گوشی تلفن همراه ، نه تای آنها قاچاق است. البته گوشی من و آقا رسول قاچاق نیست چون فروشنده آدم حسابی بود و اصلاً قیافه اش به این حرف ها نمی خورد!
چند سالی است در بحث اقتصاد توازن و بالانس به هم خورده و هیچ چیز سرجایش نیست. هر کس که دو ریال سهم الارث از مادر بزرگش به دستش می رسد ادعای تجارت می کند و وارد بازار می شود. متاسفانه « در این بازار اگر سود است با دلال خرسند است ! » و بسیاری از تولید کنندگان هم به فکر دلالی و واردات کالا های بی کیفیت افتاده اند و جالب اینجاست که این کالا های بی کیفیت ، کالای قاچاق نامیده می شوند.
بچه که بودم یک همسایه داشتیم که ظاهراً قاچاقچی بود. یک روز با عموی همین آقا رسول دعواش شد و عموی آقا رسول تو دعوا به ایشان گفت : « مرتیکه قاچاقچی » البته این همسایه ما قیافه غلط اندازی داشت ، رفت و آمد های مشکوک هم داشت ، در ماه چند بار به مسافرت های راه دور می رفت ، با افراد مشکوک تر از خودش مراوده داشت ، هر وقت هم بچه های کمیته می ریختن تو خونه اش ، مجبور بود از روی پشت بام فلنگ را ببندد آنهم بدون نوار تفلون و واشر...
سر آخر هم دستگیرش کردن و روم به دیوار ، گلاب به روتون به خاطر چند تا آفتابه اعدامش کردن!
اما امروزه مفهوم قاچاق و قاچاقچی کمی تغییر پیدا کرده است. بندگان خدا قاچاقچی های امروزی گاهی اوقات مجبورند جهت وارد کردن یک کالا ، آن را از بندر عباس با کامیون به نوشهر ببرند واز آنجا ترخیص کنند. درد سر های پولشویی بماند که خودش یه دنیایی دارد. در ضمن قاچاقچی های امروزی هیچ ترسی برای سایرین ندارند. قیافه شان غلط انداز نیست. رفت و آمد های مشکوک ندارند. هر ماه به مسافرت های راه دور نمی روند. با افراد مشکوک مراوده ندارند.در ضمن هیچ وقت کسی به خانه شان نمی ریزد و نیازی به بستن فلنگ نمی بینند!