طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

واردات سرطان از 5 قاره!

واردات سرطان از 5 قاره!

خدا را صد هزار بار شکر؛ گوش شیطان کر این روزها وزارت صنعت، معدن و تجارت در زمینه واردات انواع و اقسام محصولات به ویژه گوشت جات(!) سنگ تمام گذاشته است و از 5 قاره جهان این حیوانات زبان بسته با پرواز های چارتری گله گله وارد کشور می شوند تا در کشتارگاه های صنعتی و سنتی آنها را از دم تیغ بگذرانند.  به قول شاعر  «ز هر گوشت از مرغ و از چارپای . . . وزارت بیاورد یک یک به جای!»

در واقع بعد از گل کاری دوستان بانک مرکزی بر روی تپه های اقتصادی مملکت و جولان دلار و سکه در بازار ، این بار دوستان وزارت صنعت و معدن در تلاش هستند تا بی ثباتی در بازار ارز و سکه ، دامان خون آلود گوشت را نگیرد و خدای ناکرده گوشت قرمز  از سفره اغنیاء حذف نشود!

البته از وزارت صنعت و معدن پنهان نیست از شما چه پنهان قاطبه مردم سال هاست دور گوشت قرمز را قلم کشیده اند و به همان غذاهای ساده و معمولی مثل «خاویار بادمجون» که شب و روز از رسانه ملی تبلیغ می شود، بسنده می کنند.

 

اما علی رغم تلاش دولت برای تامین گوشت شب عید و چهار شنبه سوری و سیزده بدر و سایر مناسبت های مختلف ، هفته گذشته خبرگزاری دولتی ایسنا در اقدامی غیر قابل باور با ابراز نگرانی بابت سلامتی مردم به بررسی ابعاد مختلف نقش گوشت قرمز در ایجاد سرطان پرداخت!

در پی انتشار این خبر بسیاری از مردم دچار «سندروم آلیس در سرزمین عجایب» شدند. در جریان هستید که این سندروم از روی رمانی به قلم لوئیس کارول نام گذاری شده و علائم آن عبارتند از سردرگمی و توهم در ابعاد و اندازه محیط و اشیاء و رویدادهای پیرامون که اغلب نوجوانان و جوانان به آن ابتلا می یابند اما در کشور ما روی همه اثر گذاشته است . خوشبختانه علائم این بیماری خطرناک نیستند و با گذر زمان از بین می روند!  در واقع پس از انتشار این خبر موجی از شادی و نگرانی مردم طبقات متوسط و ضعیف جامعه را درنوردید . از یک سو مردم از این بابت خوشحال اند که به برکت تدابیر دولت تدبیر و امید چندسالی است طبقات متوسط و ضعیف جامعه موفق به حذف گوشت قرمز، این ماده ی سرطان زا و بیماری آفرین از سفره خود شده اند اما نگرانی مردم از این جهت است که بعضی از مسئولین دولت اعتقاد دارند آبگوشت بزباش و قورمه سبزی تنها صنایع رقابتی ایران با جهان می باشد و تعدادی دیگر از مدیران نیز معتقدند تنها با خوردن شیشلیک می توان بر مردم مدیریت کرد!

این پارادوکس یا ناسازنما در حال حاضر به یکی از چالش های اساسی مردم و مسئولان تبدیل شده است. با این وجود پیشنهاد می شود دوستان عزیزان دانشمند نگران این سردرگمی نباشند و با همان فرمون و پر گاز، روی سایر اطعمه و اشربه هم کار کنند و اگر مواد خوراکی سرطان زای دیگری یافتند خواهشاً این بار زود تر اطلاع رسانی کنند تا مردم دوباره دچار سندورم آلیس در سرزمین عجایب نشوند و عده ای گوشت نشناس هم ، علت اعلام سرطان زا بودن گوشت را گرانی آن و ناتوانی دولت در کاهش قیمت گوشت اعلام نکنند! رویاهایتان نقره فام...

حسین زنگانه ملاحظه کند

رویکرد سه گانه اقتصاد

 

فارغ از اینکه بزرگان علم اقتصاد یا همان اقتصاد دانان چه تعاریف و پارامترهایی برای مقولات اقتصادی در ‏نظر گرفته‌اند، اقتصاد در بین عامه مردم ‏دارای تعاریف و تعابیر جداگانه‌ای است. این تعاریف و ویژگی‌های ‏خودساخته در ساختار ذهنی افراد نیز رسوخ پیداکرده‌اند و به بیان فصیح‌تر و ساده‌تر ‏مردم اوضاع اقتصادی ‏جامعه را بر اساس ذهنیات و محتویات جیب خود می‌سنجند و تجزیه ‌و تحلیل  می‌کنند. ‏

البته این رویکرد تنها مختص عامه مردم نیست و در بدنه دولت نیز چنین تضادها و ناساز نماهایی به‌وفور به ‏چشم می‌خورد و معمولاً آمارهای ‏اقتصادی دولتی‌ها در با واقعیت‌های موجود ‏در جامعه و آمارهای ارائه‌شده ‏توسط کارشناسان مستقل تفاوت‌های معناداری دارند! این اختلاف ساختاری در سایر لایه‌های مختلف ‏اقتصادی ‏نیز به چشم می‌خورد.

ماحصل چنین نگاه و رویکردی سه‌گانه (اقتصاد مردمی، اقتصاد دولتی و اقتصاد واقعی)، در کنار تصمیمات ‏شتاب‌زده و درعین‌حال احساسی، سیاسی و ‏انتخاباتی، نبود انجمن‌های صنفی، بنگاه‌داری دولت به ویژه‌ها ‏بانک و نهادهای بزرگ دولتی، دست‌کاری آمارها یا عدم شفافیت در ارائه آمارهای ‏اقتصادی، جزیره‌ای عمل ‏کردن مجموعه‌های اقتصادی بزرگ کشور، قاچاق گسترده و سیستماتیک کالا و ارز، فرار مالیاتی در حجم ‏گسترده، انحراف از ‏قانون بودجه، حضور برخی افراد خاص در اقتصاد، اختلاس‌های کلان، فقدان نظارت ‏مستمر بر عملکرد مجموعه‌های اقتصادی و منجر به شکل‌گیری یک اقتصاد شکننده و زیان ده شده است ‏که تبعات آن در همه لایه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و به چشم می‌خورد. به‌بیان‌دیگر این ‏رویکرد ‏باعث شده تا اقتصاد کشور دچار یک آنارشیسم و هرج‌ومرج لحظه‌ای شود تا جایی که یک عده “برای به ‏دست آوردن حداقل درآمد” و عده‌ای ‏برای “خرج کردن ثروت بادآورده ” با چالش‌های اساسی مواجه ‏هستند.

در این ‌بین نبود دانش اقتصادی در بین آحاد جامعه هم به یکی از دلایل نابسامانی اقتصادی فعلی تبدیل شده ‏است. چراکه قاطبه مردم در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی با مشکلات عدیده روبرو هستند و بی‌اطلاعی از ‏مفاهیم و رویکردهای اقتصادی باعث می‌شود ناخواسته در بروز یا تشدید برخی تبعات ‏اقتصادی سهیم شوند. ‏حمله به‌سوی مغازه‌ها و فروشگاه‌ها و تشکیل صف های طولانی با گران شدن یک کالا و خریدی ‏معادل مصرف یک ‏سال ولو بیشتر نشان از نبود سواد اقتصادی یا عدم توان در تصمیم‌گیری صحیح در ‏اقتصاد خانوار است. ناگفته نماند توسعه ‏چنین فرهنگی در جامعه نیازمند آموزش و صرف ‏هزینه و زمان است و شاید وقت آن فرارسیده باشد که در ‏کتب درسی بخشی از فرهنگ اقتصادی و مقولات مربوط به آن گنجانده شود. ‏از سوی دیگر در چنین شرایطی انجام جراحی‌های اقتصادی و تلاش در جهت سروسامان دادن به مقوله اقتصاد بر الزاماً با برخی تبعات و سطحی از ‏تورم همراه است و ‏این یک اصل پذیرفته‌شده در اقتصاد است.

در واقع تفاوت در نوع نگاه مردم و دولت به مقوله اقتصاد و کاهش چشمگیر میزان تحمل‌پذیری مردم در ‏برابر فشارهای اقتصادی، باعث شده تا انجام ‏تغییرات اساسی اقتصادی پایدار در کشور به‌کندی صورت پذیرد ‏یا حتی انجام این تغییرات به آینده‌ای نامعلوم موکول شود. ‏در این شرایط دولت‌ها با اجرای طرح‌های موقتی نظیر توزیع یارانه، سهام عدالت و سبد کالا، ارائه بسته های حمایتی، انجام مصاحبه های احساسی، نماش رفت و آمد مردم در بازار و عادی جلوه دادن بازار، کاهش دستوری ‏نرخ برخی اقلام نظیر ارز، صدور بخشنامه‌های متعدد اقتصادی، مسدود کردن برخی حساب‌ها، اعطای وام به ‏بیکاران، راه‌اندازی بنگاه‌های زودبازده و یا حتی استفاده از نیروی انتظامی برای ‏برقراری نظم و انضباط ‏اقتصادی در جامعه تلاش می‌کنند که تأثیر چنین رویکردی قطعاً موضعی و موقتی خواهد بود و ممکن است ‏در آینده منجر به ‏تشدید وخامت اوضاع و به هدر دادن سرمایه‌های ملی نیز شود. ادامه این سیکل معیوب و ‏تجویز مسکن‌های موقتی و احساسی و به زبان ساده‌تر اداره ‏دستوری اقتصاد، روزبه‌روز کلاف سردرگم ‏اقتصاد را پیچیده‌تر و باز نشدنی‌تر می‌کند. البته باید بپذیریم اندک وعده‌های دولت فعلی نیز در ‏مقولات اقتصادی به دلایل مختلف سیاسی و غیرسیاسی تاکنون محقق نشده است و در تشدید وخامت اوضاع تاثیر مستقیم داشته است. ‏وعده‌هایی نظیر ‏تک‌نرخی کردن ارز، واگذاری شرکت‌های دولتی و آزاد شدن دولت از نقش بنگاه‌دار، جلوگیری از قاچاق کالا، ‏مقابله با فرار مالیاتی کلان ‏افراد، بنگاه‌ها و نهادها، هدفمندسازی یارانه‌های غیرهدفمند و حذف یارانه ‏ثروتمندان، واقعی کردن بهای سوخت و نهایتاً ایجاد رونق اقتصادی از وعده‌های این دولت بوده که به نظر ‏رسیدن به آن‌ها دشوارتر نیز شده است.هرچند بخشی از این دشواری‌ها ممکن است ریشه در تصمیمات ‏دولت‌های ‏گذشته، توطئه‌چینی مخالفان دولت در لایه‌های مختلف، یا حتی شرایط لامحاله اقتصادی و ‏سیاسی داخلی و بین‌المللی داشته باشد، ولی ضعف عملکرد ‏و برنامه‌ریزی دولت نیز در تشدید بحران شرایط ‏پیش رو بی‌تأثیر نبوده و نیست. تا جایی که چندی قبل از جانب رئیس اتاق بازرگانی ایران اعلام شد   70 ‌درصد ‏اقتصاد در اختیار کسانی است که جز ضرر چیزی برای اقتصاد کشور نداشته‌اند!

در واقع توقع بهبود اوضاع اقتصادی در ‏دولت ‏فعلی و حتی دولت‌های آتی در یک بازه زمانی کوتاه توقعی غیرمنطقی و غیر اجرایی است؛ چراکه ساختاری که در ‏طول چند دهه دچار اختلال و نابسامانی شده ‏است، یک‌شبه اصلاح نخواهد شد و نیاز به زمانی طولانی‌تر ‏ازآنچه تصور می‌کنیم، دارد. 

حتما پسته بخورید!

حتما پسته بخورید!

بی تردید ساخت برنامه های تلویزیونی ویژه کودکان و نوجوانان نیاز به دقت و مراقبت خاصی از نظر محتوی، ساختار، مفهوم و ... دارد تا علاوه بر جذب مخاطب به نوعی منجر به آگاهی بخشی و بالابردن سواد اطلاعاتی و عمومی نیز شود.

اما ظاهراً این رویکرد در رسانه میلی چندان طرفدار ندارد و راجع هر موضوعی می توان برنامه ساخت و روی آنتن برد.

هفته گذشته در برنامه تلویزیونی پهلوانان پویا که در شبکه پویا پخش می شود و مختص کودکان است مجری برنامه در یک توصیه بهداشتی و تغذیه ای اصرار داشت که بچه ها حتماً پسته بخورند و برای بهتر شدن طعم آن ، پسته را در آبلمیو و نمک تف دهند. در مصاحبه با چند نفر از کودکان نیز خوردن پسته با شیر یا خوردن پسته به عنوان میان وعده مورد تاکید و تائید قرار گرفت!

در این برنامه  سطحی و فاقد نیاز سنجی،کار تا جایی از خرک در رفت که فرزند بنده که دانش آموز کلاس سوم است زیر لب گفت پسته به این گرونی رو حالا چرا باید با شیر خورد؟!

در واقع دانش آموز کلاس سوم ابتدایی از موضوعیت نداشتن تبلیغ پسته گران قیمت در رسانه ملی مطلع است ولی نویسنده و تهیه کننده محترم این برنامه به این امر واقف نیستند که خرید هر عدد پسته نیاز به پرداخت بیش از 1000 تومان است ( هر کیلو پسته تقریبا 200 تا 240 عدد است) و پسته مرغوب به مرز هر کیلو 300 هزار تومان و بالاتر رسیده است!

شاید دستمزد ها و حقوق ها در رسانه ملی به قدری بالا است که خرید پسته 300 هزار تومانی برای دوستان طبیعی است و یا شاید هم  سواد رسانه ای گردانندگان و تهیه کنندگان این برنامه در سطحی است که برای ساخت یک برنامه نیازی به بررسی جوانب موضوع و ضرورت یا اهمیت طرح پیدا نمی کنند و هر چیزی که به ذهن شان رسید را روی آنتن می برند!

دردمندانه در حالی که در سایر کشورها آموزش سواد رسانه ای را که منجر به استقلال افراد کشف پیام‌های پیچیده‌ی موجود در محتوای تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مجلات، کتاب‌ها، بیلبوردهای تبلیغاتی، اینترنت و سایر رسانه‌های خواهند شد، از مدارس ابتدایی و حتی مهد کودک ها آغاز کرده اند، در کشور ما تهیه کنندگان برنامه ای رسانه ملی در هجی الفبای ساخت برنامه درمانده اند چه رسد به ساخت برنامه هایی که پیچیدگی داشته باشد و بتواند خیابان ها را خلوت کنند و ملت را از پای ماهواره و تلگرام و اینستاگرام پای جعبه جادویی میخکوب کند!

شاید سال ها زمان نیاز باشد که متولیان آموزش کشور در یابند که مدرسه جای درس خواندن و تلویزیون سرگرم خانه نیست و باید از ظرفیت هر پایگاه و جایگاه درست و صحیح استفاده کرد. تهیه کننده ای که مخاطبش دانش آموز مدارس غیر انتفاعی با شهریه های چند میلیونی است قطعاً در نوشتن برنامه هایش، نوع تغذیه و احوالات آن قشر را مورد مداقه قرار می دهد. علی ای حال همین در رسانه ملی طرز نگهداری از سگ و گربه و سایر حیوانات آموزش داده نمی شود ، جای شکرش باقیست و پرچم این رسانه بالا است! 

صنعتی به نام خانه خالی داری


این قضییه مالیات گرفتن از خانه های خالی هم کم کم دارد جدی می شود و مشاهدات میدانی و گزارشات خیابانی حاکی از کیسه کردن ماست های بدون پالم توسط عده ای از شهروندان است. در عصر حاضر معادلات و فرضیه های اجتماعی در خصوص نیاز های اولیه بشر به هم خورده است و دیگر هیچ چیز سر جایش نیست و این موضوع در قبال مسکن هم صدق می کند. به قول شاعر «ای قطار، راهت را بگیر و برو ... (با مالچ پاشی های انجام شده و زیتون کاری رو دامنه کوه،) دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه؛ دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست!» در واقع این روز ها علاوه بر نیاز به خوراک ، پوشاک و مسکن ، اینترنت هم به نیاز های اولیه بشر اضافه شده است و کاربرد و دلایل به کار گیری این نیاز ها هم با گذشته تفاوت معناداری پیدا کرده است و متاسفانه این تغییر کاربری بین بدون پرداخت یک ریال عوارض و عقب نشینی صورت گرفته است و شهرداری این وسط چیزی کاسب نشده است! این روزها بسیاری از مردم از پوشاک برای پوشش بدن یا در امان ماندن از سرما استفاده نمی کنند و مسکن هم تقریباً همین حالت را دارد. چون اگر قرار بود مسکن برای سکنی گزیدن و احساس آرامش خریداری یا ساخته شود، یک مسکن کافی بود و به قول شاعر «یکی خانه بودش چو خرم بهار»ولی در حال حاضر تعداد املاک عده ای از تعداد سیم کارت های موجود در داشبورد خودرویشان بیشتر است!

اما این بار ظاهراً دولت عزمش را جزم کرده تا این غائله را بخواباند و همانگونه که نشان داد در حذف یارانه افراد مرفه با کسی شوخی ندارند، این بار هم دوستان مصمم هستند تا خانه های خالی را شناسایی و با اخذ مالیات تپل از مالکین صنعت «خانه خالی داری» را برای همیشه خانه نشین کنند و ملت به اندازه نیاز شان خانه بخرند.  اما ماجرای شناسایی خانه های خالی هم خودش داستانی دراد. از یک سو حجب و حیای دولت که سرک کشیدن به خانه های مرم یا حساب های بانکی را صلاح نمی بیند و از سوی دیگر تعداد بالای خانه های خالی باعث شده تا دولت از راهکار های دیگری برای تحقیق و تفحص در این استفاده کند. بله درست حدس زدید. بررسی میزان مصرفی آب و برق و گاز و ... به همین خاطر است که عده ای در تهران شیر های آب را باز می گذارند و در خانه های خالی شان لامپ پر مصرف روشن می کنند. حالا متوجه شدید که چرا سرانه مصرف آب در تهران  به 295 لیتر بابت هر نفر رسیده است. دوستان شیر های آب را باز گذاشته اند وگرنه با مصرف این حجم آب تا الان باید نصف تهرانی می ترکیدند!

علی ای حال با وجود درایت دوستان و عزیزان در شناسایی خانه های خالی و اخذ مالیات از این واحد ها، ما نیز به نیت ثواب ، نخودی در این دیگ می اندازیم شاید در این میانه یکی کارگر شود شاید هم سرکارگر یا پیمانکار خدا را چه دیدید!؟

پیشنهاد می شود به منظور حل معضل خانه های خالی، دولت با در نظر گرفتن جمیع شرایط از تمکن مالی گرفته تا تعداد شلوار برخی آقایون(!) تعداد خانه های مورد نیاز برای یک شخص را مشخص کند و بیشتر از آن را منوط به پرداخت مالیات به اندازه نصف قیمت ملک مذکور کند. با این شیوه هم قیمت مسکن با رکود مواجه می شود و هم دیگر کسی هوس «خانه خالی داری» نمی کند!   

سرشکن کردن مالیات روی حقوق کارمندان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پایان کیروشیم در فوتبال ما و شلوار کردی زیدان !

 پایان کیروشیم در فوتبال ما و شلوار کردی زیدان !

جام ملت های آسیا با همه مخلفاتش به پایان رسید تا همان طوری که ژاوی از لابلای دلار های نفتی، قطر را در فینال دیده بود و جواد خیابانی در مقام یک کارشناس احساساتی ، آن را به سخره گرفت، جام در دستان قطری ها با بیشترین گل زده و کمترین گل خورده آرام بگیرد. البته ما هم بعد از چند دهه به آرزویمان رسیدیم و تا چهار تیم بالا آمدیم. باز شانس آوردیم که این بار دوستان برگزار کننده بی خیال سومی چهارمی شدند تا ما کمتر حرص بخوریم و یک وقت خرخره امارتی ها را نجویم و میدان فوتبال را با چاله میدان و گاراژ اشتباه نگیریم!

هر چند اگر در بازی رده بندی هر اتفاقی می افتاد چیزی از ارزش های ما کم نمی شد و کماکان شیرینی  فوتبالیست ها محفوظ می ماند! فقط چیزی که این وسط ما را آزار داد قضاوت زود هنگام و بعضاً مغرضانه عده ای فوتبال نشناس در باره عملکرد مربیان و بازیکنان بود.

میلان کوندرا در بخشی کتاب وصیت خیانت شده چنین نوشته است: غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است که مدام و بی وقفه درباره هرکس و پیش از انکه بفهمد و درک کند، قضاوت می کند. آین آمادگی پر شور برای قضاوت کردن، نفرت انگیز ترین اشتباه و مخرب ترین شرارت است!

در واقع باید یاد بگیریم قهرمانی ربطی به برنامه ریزی، جمع کردن پوست تخمه ها توسط تماشاگران، آشپزی و حمل و نقل اسباب و اثاثیه توسط بازیکنان و ندارد و به قول کارشناس محترم رسانه ملی تنها یک اشتباه بچه گانه جام را از ما گرفت! ( یعنی مسئولین برگزاری جام منتظر بودند تا ما با ژاپن مساوی کنیم و بدون برگزاری فینال جام را دو دستی تقدیم ما کنند! نه اینکه خیلی وقت است دست ما به جام نرسیده است، این بار می خواستند روی کیروش و بچه هایش را زمین نزنند)

علی ای حال کیروشیسم در فوتبال ما به پایان رسید و اگر عزیزان مالیاتچی منتظر هستند تا کیروش برگرد و وسایلش را از داخل آپارتمانش بردارد و طلب آنها را در آخرین گیت خروجی فرودگاه تقدیم شان  بدهد زهی خیال باطل...

این ما هستیم که هنوز با یاد و خاطرات گذشته زندگی می کنیم و در انباری خانه هایمان تا دلتان بخواهد بشکه سوراخ، چراغ علاالدین، یک کارتن نوار کاست، کتابهای دوران ابتدایی ، شیشه های شیر و نوشابه، سینی های مسی، تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید، چند حلقه لاستیک پیکان فرسوده ، سطل رنگ و قلم موی خشک شده و مجلات ورزشی کاهی مربوط به قهرمانی های تیم ملی فوتبال در آسیا و ... پیدا می شود و در هر اسباب کشی یک وانت بار مختص این خاطرات نوستالژیک کرایه می کنیم. مربی خارجی ما یک چمدان دارد و یک نیسان دستمزد که از حق فوتبال و ورزش جوانان این مملکت زدیم و دو دستی تقدیم جناب ایشان و هیات همراه کردیم تا بعد از هشت سال جزو چهار تیم آسیا شویم و به راحتی به جام جهانی صعود کنیم!

حالا اگر در مدارس روستایی مان دانش آموزان پوسته تیم بسکتبال را جدا می کنند تا با آن فوتبال بازی کنند ملالی نیست و به قولی افتخارات فوتبالی این مملکت مبارک  کفاشیان و تاج و سایر دست اندر کاران ورزش این مملکت... فقط خدا کند زیدان هوس کاشت مو در ایران نکند. چون این بابا بعد از هر شادی گل چنان جست و خیز می کند که شلوارش جر می خورد و شاید مجبور شود با شلوار کردی مربیگری کند!

اشتغال زایی با طعم چای و قلیان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نصب تراشه هشدار دهنده روی احشام!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پیشگویی زلزله با پیامک!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

به نام بخش خصوص به کام دولت!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آموزش از راه دور، تحقق رویای بازماندگان از تحصیل!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کجا با این همه شغلت بود پروای درویشان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.