طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

نتایج جشنواره مطبوعات خراسان شمالی


خراسان شمالی - مورخ شنبه 1391/06/04 شماره انتشار 18200

مرتضوی- مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان پنج شنبه شب در آیین پایانی این جشنواره به اهمیت و جایگاه خبر و اطلاع رسانی اشاره کرد و خطاب به خبرنگاران حاضر گفت: قلم شما حرمت دارد و معجزه می کند به گونه ای که مردم را دلگرم و ارزش ها را بیان و بحران ها را برطرف می کند.

وی قلم خبرنگاران را به مثابه اسلحه ای که رزمندگان اسلام در 8 سال دفاع مقدس در دست داشتند، دانست و عنوان کرد: این قلم بیانگر ارزش و جایگاه خبرنگاران است و می تواند آن ها را به افضل ترین مردم تبدیل کند.

 وی به حمایت مسئولان ارشد استان و دستگاه های فرهنگی برای تجلیل خوب و واقعی از خبرنگاران اشاره کرد و اظهار داشت: تجلیل از خبرنگاران نباید به جشنواره ها محدود باشد بلکه تجلیل واقعی زمانی امکان پذیر است که آن ها بتوانند رسالت خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند چرا که معتقدیم خبرنگاران رسالت انبیا را بر عهده دارند.

در این مراسم «علیزاده» رئیس هیئت مدیره خانه، «ابراهیمی» رئیس خانه و «قلی زاده» دبیر این جشنواره نیز مطالبی عنوان کردند.

گزارش خبرنگار ما حاکی است، هیئت داوران در بخش خبر «اعظم قهرمانی» از خبرگزاری ایسنا، «زینب علی آبادی» از خبرگزاری فارس و «علی اصغر تیموریان» از خبرگزاری ایرنا را به طور مشترک حائز رتبه سوم دانست و اثری را برای رتبه های اول و دوم مناسب تشخیص نداد.

 در بخش تیتر، «نازلی حیدرزاده» از روزنامه خراسان شمالی و «وحید حاج سعیدی» از نشریه ارمغان خراسان شمالی به ترتیب رتبه دوم و سوم را از آن خود کردند و هیئت داوران اثری را شایسته رتبه اول ندانست.

 هم چنین در این جشنواره، «سینا قنبرپور»، «مسیح علوی» و «فاطمه امیری» از نشریه ارمغان خراسان شمالی توانستند مقام های اول تا سوم را در بخش مصاحبه از آن خود کنند.

 این گزارش حاکی است، هیئت داوران سومین جشنواره مطبوعات استان در این بخش، علاوه بر برگزیدگان، «مریم ضیغمی»، «داود غفوری» و «منیژه مرتضوی» از روزنامه خراسان شمالی را شایسته تقدیر دانستند.

 در بخش گزارش خبری و توصیفی نیز هیئت داوران به ترتیب «محسن داوری»، «تکتم علوی مقدم» و «ربابه صانعی» را به عنوان نفرات اول تا سوم این بخش معرفی کرد و «فاطمه جمشیدی» و «نازلی حیدرزاده» از روزنامه خراسان شمالی و «سمیرا علی آبادی» را شایسته تقدیر تشخیص داد.

 به گزارش خبرنگار ما، در بخش گزارش نیز «سمانه تقی نژاد»، «تکتم علوی مقدم» و «نسترن عابدیان» از روزنامه خراسان شمالی توانستند مقام های اول تا سوم را از آن خود کنند.

 هم چنین هیئت داوران، در این بخش «سمانه محمدزاده ثانی»، «فاطمه جمشیدی» از روزنامه خراسان شمالی و «زهره محمدی» از روزنامه قدس را شایسته تقدیر دانست.

 براساس رأی هیئت داوران در بخش سرمقاله و یادداشت، «محسن داوری» از روزنامه خراسان شمالی «کاظم شهریاری» از هفته نامه اترک و «علی محمد جهانی» از نشریه ارمغان خراسان شمالی به ترتیب حائز رتبه های اول تا سوم شدند.

 در بخش ویژه نیز «جواد آگاهی» از روزنامه ایران، «علی محمد جهانی» از نشریه ارمغان خراسان شمالی و «منیژه مرتضوی» از روزنامه خراسان شمالی توانستند مقام های اول تا سوم را کسب کنند.

 هم چنین از شرکت کنندگان در بخش طنز مکتوب شامل «علی محمد جهانی» از نشریه ارمغان خراسان شمالی و «جواد آگاهی» از روزنامه ایران تقدیر به عمل آمد.

عمو سیفی و رویای پرواز!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مهندسی ازدواج!

قدیم تر ها که هنوز رایانه ، اینترنت ، ماهواره و ... اختراع نشده بودند ، ازدواج و تشکیل خانواده روال عادی خودش را داشت و مردم طبق سنن گذشتگان عین بچه آدم ازدواج می کردند و سر خانه و زندگی خودشان می رفتند. اما امروزه این امور ساده به پروژه های دست و پاگیر و پیچیده تبدیل شده اند و انجام هر کار بدون توسل به ماهواره ، اینترنت ، فال خیار شور ، لازانیا ، افسنطین و ... گویی «ذنب لا یغفر» است و تنها چیزی که در این بین محلی از اعراب ندارد سنت و آداب گذشتگان است. یکی از این جینگولوک بازی ها در عصر اطلاعات عاشق شدن یا به عبارتی همسر یابی اینترنتی و الکترونیکی است! قدیم الایام خلق الله با نگاهی ، یک دل نه صد دل عاشق یکدیگر می شدند و نیم قرن بلکه بیشتر زیر یک سقف با هم زندگی می کردند.( آن موقع ها هنوز مسکن مهر و مسکن ویژه تهران اختراع نشده بود!) در طول این مدت هم از گل نازکتر به یکدیگر نمی گفتند و برای زاد و ولد نیز به بسته های حمایتی یا برنامه های کنترل جمعیت وزرات بهداشت کاری نداشتند. اما جوانان امروزی برای عاشق شدن ابتدا باید سری به سایت های همسر یابی بزنند.( البته اگر تابحال فیلتر نشده باشند) بعد هم باید در جلسات مشاوره ، همسان گزینی ، روان شناسی رنگ ، صدا ، هیکل ، امضا و ... این موسسات شرکت کنند تا نیمه گمشده شان را کاملاً بشناسند. سپس به آنها توصیه می شود برای شناخت بیشتر مرد یا ملکه رویاهایشان کتاب های نظیر مردان مرینوسی و زنان تاریخی ، چگونه همسرم برایم غش کند یا چطور یک شبه خوش تیپ شویم و .... را مطالعه کنند. تازه باید گواهینامه ازدواج هم بگیرند تا بتوانند به صورت کامل و قانونی عاشق شوند. البته چون در این گونه همسر یابی ها ، همسان گزینی صورت می گیرد و زوجین در نهایت دقت یکدیگر را انتخاب می کنند ، مو لای درز این ازدواج ها نمی رود و از استحکام قابل قبولی برخوردار است. همین ید الله برادر زاده عمو سیفی خودمان که عید امسال با همین شیوه ازدواج کرد و الان هم چهار ماه است که به خیر و خوشی و در نهایت تفاهم از هم جدا شده اند!
علی ایحال با عنایت به اینکه ازدواج فی نفسه بد نیست و اگر عاقلانه و عاشقانه باشد ، مزایای فراوانی دارد ما هم به نیت ثواب و اینکه یک گوشه کار را ما گرفته باشیم ، راه اندازی مهندسی ازدواج را پیشنهاد می کنیم. ما در مملکت همه رقم مهندسی داریم. از مهندسی فرهنگی و روانی گرفته تا مهندسی ذهنی و فلسفی و قس علی هذا... پیشنهاد می شود رشته مهندسی ازدواج هم راه اندازی شود تا قبل از ازدواج میزان استحکام آشیانه ای که کبوتران جوان عاشق زندگی می سازند ، محاسبه و نظارت شود. البته به شرطی که این نظارت ها مثل نظارت بر استخر "سیمره" شهرستان کوهدشت نباشد که بعد از گذشت 6 سال به بهره برداری رسید ولی تنها 6 روز توانست به مردم خدمات ارائه دهد و فرو ریخت!

بنشین و سفر کن که به غایت نیکوست!

از قدیم الایام پرواز یکی از آرزوهای دیرینه بشر بوده و هست چرا که با این قیمت های نجومی بلیط هواپیما ، ما کارمندان که توان پریدن نداریم ، از سایر اقشار جامعه هم خودتان بپرسید. بیل که به کمرتان نخورده است! جالب اینجاست که  شرکت های هواپیمایی هم در این بین نه تنها خیرشان به خلق الله نمی رسد سعی دارند از آب گل آلود کره هلندی بگیرند. «شنیده ها حاکى است در حالى که براساس ابلاغیه سازمان هواپیمایى کشورى قیمت بلیتهاى جدید باید از تاریخ 15 آبانماه اجرایى شود، اما برخى آژانسهاى فروش بلیت با شگردهاى مختلف و اطلاعات غلط، از مسافرانى که قبل از این تاریخ بلیت خریدارى کرده اند، مابه التفاوت قیمت قدیم و جدید را طلب مى کنند!»( به نقل از جراید)
گفتنی است که سفر همیشه هوایی نیست و زمینی هم می توان سفر کرد ولی چه کنیم که آمار تلفات جاده ای و اخیراً در رفتن قطار ها از ریل ، دل و دماغ سفر زمینی را از مردم گرفته است. از آنجا که ما همواره در رهنمود های هرمنوتیک و سازنده مان به فکر مردم بوده و هستیم ، چند پیشنهاد سوفسطایی در مورد سفر های مدرن و آداب آن به عرض می رسانیم تا چشم آژانس های متخلف از حدقه در آید و حسرت مشتری بر دل هایشان بماند.
سفر های نشسته: در گذشته هم که وسایل حمل و نقل و آژانس های مسافرتی رنگارنگ وجود نداشت ، خیلی ها حال و حوصله مسافرت با اسب و شتر و الاخون والاخون در کاروان سرا های درجه دو و سه را نداشتند و ترجیح می دانند ، نشسته سفر کنند. شاعر در این خصوص فرموده :«بنشین و سفر کن که به غایت نیکوست/ بی منت پا گرد جهان گردیدن»
در این شیوه یک نفر که کثیر السفر بود و به قول امروزی ها عشق سفر بود وقتی به سایر بلاد مسافرت می کرد ؛ سفر نامه می نوشت و لحظه لحظه سفر را با دقت فراوان ثبت می کرد که دیگران با خواندن این سفر نامه گویی خود نیز همراه کاروانیان به این سفر رفته اند. الان هم شما می توانید با همسایه ها یا اقوام هماهنگ کنید و مخارج سفر مدیر ساختمان یا بزرگ خانواده را فراهم نموده ایشان  را به مسافرت بفرستید تا بعد از سفر از دیدنی های مسافرت برای شما تعریف کند و در این سفر شریک او شوید.
سفر های تخیلی: نوع دیگری از سفر که هیجان زائد الوصفی دارد و به جاهایی می توان سفر می کرد که با تابحال پای هیچ ابوالبشری به آنجا ها نرسیده ، سفر های تخیلی است. در این شیوه پدر خانواده یا حتی مدیر ساختمان و مدیر مدرسه می توانند از افراد ساختمان یا دانش آموزان بخواهند ، درباره یک مسافرت خیالی انشا بنویسند. فقط جناب ژول ورن که نمی تواند بیست هزار فرسنگ زیر دریا برود. شما می توانید بیست و دو هزار فرسنگ زیر دریا بروید. اصلاً سی هزار فرسنگ ، به کسی ربطی ندارد. یا می توانید در یکی از هتل های مجلل که شبی 2 میلیون تومان هزینه دارد و تازه اسم فقیر بیچاره ها را روی آن گذاشته اند اقامت کنید و هر چه دلتان خواست سفارش بدهید و ساعت ها در جکوزی و استخر کالری بسوزانید.
در این شیوه می توانید با هواپیما یا هر وسیله دیگری که هنوز اختراع نشده مسافرت کنید و کنار پنجره یا در کابین خلبان بنشینید و از مهماندار بخواهید به شما چند تا نان اضافه بدهد.
مسافرت رویایی یا تخیلی باعث کمک به اقتصاد خانواده و صرفه جویی می شود و خطراتی نظیر سقوط هواپیما ، چپ شدن اتوبوس و در رفتن قطار از ریل هم وجود ندارد. در ضمن می توانید در طول سفر یا هنگام رد شدن از روی جنگل های مه گرفته شمال ، از آن بالا برای کسانی که در ماشین های مدل بالا در ترافیک کیلو متری جاده چالوس گیر افتاده اند دست تکان بدهید! سفر به خیر ...

مبارزه با غلام تکثیر!

بعد از دستگیری ضربتی و فوری فوتی جمشید بسم الله که منجر به آرامی و تا حدی فروکش کردن دریای متاطم ارز گردید ، حالا نوبت به دستگیری غلام تکثیر و اذناب مشار الیه رسیده آن هم با صرف بودجه ای معادل 30 میلیارد تومان!
«دبیر ستاد حمایت و صیانت محصولات فرهنگی کشور از راه‌اندازی ستادهای مبارزه با کپی غیرمجاز در هجده استان خبر داد و مدعی شد پخش یکسان آثار فرهنگی در سطح کشور، باعث کاهش این دست تخلفات می‌شود. انصاری یکی از راهکارهای کاهش میزان کپی غیرمجاز را افزایش قیمت سی دی و دی وی دی خام دانست و گفت: می‌توانیم با افزایش قیمت سی‌دی و دی‌وی‌دی خام و بالا بردن تعرفه واردات این حوزه را مدیریت کنیم!» ( جام جم- 20 آبان 91)
راستش را بخواهید با وجود سیستم ساعتی گرانی کالا ها ، گران کردن اجناس برای کاهش تکثیر غیر مجاز آثار جواب نمی دهد. چرا که حنای گرانی اجناس دیگر رنگی پیش مردم ندارد و هر قدر کالایی گران تر شود ، میل مردم به خرید آن بیشتر می شود. در ضمن اگر قرار بر گران کردن باشد باید رایتر ، فلش ، رم ، هارد اکسترنال و تجهیزات مربوط به کپی کردن را هم گران کنیم که به درد سرش نمی ارزد. اما تا جایی که من و عمو سیفی در مورد کپی رایت یا همان حق و حقوق صاحب اثر ، تحقیق کردیم به این نتیجه رسیدیم که تنها چیزی که در مملکت ما کپی نمی شود و همه ملت مجبوردند اصل آن را بخرند ، «روزنامه» است. حتی با وجود اینکه نسخه pdf روزنامه ها را روی سایت می گذارند و هر روز هم قیمت روزنامه ها بالا می رود ، باز هم کسی تمایل به کپی گرفتن از روزنامه ندارد و همه اصل آن را می خرند و می خوانند. دلیل اینکه مردم تمایلی به استفاده از روزنامه کپی شده یا بیات! ندارند ، به روز بودن آن است. لذا پیشنهاد می شود تولید کنندگان آثار سینمایی یا موسیقایی نیز ، آثار خود را روزانه منتشر کنند. چطور این کره ای ها با یک لوکیشن و چهار تا افسانه و چند تانکر آب 4000 قسمت سریال می سازنند ؛ ما هم می توانیم با کمک برخی دوستان هنر مند(!)  هر روز چند فیلم سینمایی تولید کنیم. در مورد موسیقی هم که الا ماشاالله خواننده داریم که اگر برخی از آنها را رها کنند هر یک ساعت یک آلبوم به بازار عرضه می کنند!

تغییر کاربری دریاچه ارومیه!

ما بالاخره متوجه نشدیم چرا تا وقتی اسم تغییر کاربری می آید یک عده رنگشان - بلاتشبیه عین افرادی که قرار است پست مدیریتی شان را از آنها بگیرند - مثل گچ سفید می شود و هول و هراس ورشان می دارد. آقا جان تغییر کاربری که ترس ندارد. تازه اول هم تست می کنند بعد اجرا می کنند! در ضمن تغییر کاربری برای خودش کلی هم کلاس دارد. اخیراً در تهران زندان را به باغ موزه تبدیل می کنند ، در شمال باغات چای و برنج را به برج و ویلا ، در سایر بلاد هم پاساژ را به دانشگاه غیر انتفاعی و قس علی هذا ... این کار علاوه بر اشتغال زایی باعث بالا رفتن سطح سواد مردم ، پر شدن اوقات فراغت ، توسعه صنایع ساختمانی کشور و ... نیز می شود.
در همین راستا و با همین فرمان یکی از بزرگان علم کویر شناسی و چهره ماندگار علم جغرافیای ایران در خصوص تغییر کاربری دریاچه ارومیه پیشنهادی ارائه کرده که دانستن آن خالی از لطف نیست!
این کارشناس بلند پایه در دومین گرد همایی کانون دانش آموختگان جغرافیای دانشگاه تهران فرموده اند:« به جای زنده نگه داشتن دریاچه ارومیه به زور آمپول ، بهتر است آن را نمک روبی کنیم تا اکو سیستم آبی منطقه دریاچه ارومیه به اکو سیستم خشکی و گیاهی تبدیل شود! برای این کار باید از ورود آب حتی آب باران به این دریاچه جلوگیری کنیم تا خشک شود. بعد نمک روبی صورت گیرد و سطح آن را تا ده سانتی متر با ماسه بپوشانیم و تخم گیاه بپاشیم تا ظرف 5 سال آینده به پارک ملی بزرگی تبدیل شود و 102 جزیره آن را نیز به جاذبه توریستی تبدیل کنیم! در ضمن می توانیم از نمک حاصله که منبع غنی از کانی های ارزشمند است برای ساخت خمیر دندان استفاده کنیم و مابقی را صادر کنیم!» ( جوان – 15 آبان 91)

البته گمان نکنید دکتر شخصاً این طرح را پیشنهاد کرده چرا که از این دست گرفتاری ها در گذشته نیز وجود داشته و صائب تبریزی هم در خصوص حل مشکل چنین فرموده:« مست نتوان کرد زاهد را به صد جام شراب / این زمین خشک را سیراب کردن مشکل است.» هر چند ما مخلص تمام کارشناسان هستیم آن هم به صورت دربست و بدون سوار کردن تو راهی ، ولی دوستان عنایت داشته باشند «گرچه در خشکی هزاران رنگهاست / هین چرا خشکی که اینجا چشمه هاست » که ظاهراً استفاده ناروا از این چشمه ها و بستن سد بر روی جوی و چشمه و برکه ، دریاچه ارومیه را به این حال روز انداخته است.
از سوی دیگر برخی از دانشمندان کشور اعلام کرده اند این دریاچه حاوی 10 میلیارد تن نمک است که جمع آوری آن نیاز به 1 میلیارد کامیون 10 تنی دارد ؛ در ضمن محل انتقال این نمک ها نیز مورد مناشقه است!
هر چند نظر همه دانشمندان نیز برای ما محترم است ولی گاهی اوقات به جای تمرکز روی مساله بهتر است روی راه حل تمرکز کنیم. دوستان عنایت داشته باشند اگر هر کامیون به جای حمل یک بار ده تنی ، دو بار نمک حمل کند فقط به 500 میلیون! کامیون نیاز داریم. در ضمن در مورد محل دپوی نمک های حاصله بهترین راه کیسه زدن این نمک ها و قرار دادن آنها در انبار یا حیاط خلوت اداره منابع طبیعی ارومیه است تا هر وقت مشتری پیدا شد ، آنها را صادر کنیم!
ملاحظه فرمودید... این شیوه یک تیر و چند نشان است. هم مشکل کم آبی دریاچه ارومیه حل می شود و نیاز به کنگره و تامین اعتبار و جلسات فوق العاده مرتفع می شود. هم به سرانه فضاهای جنگلی و اکو سیستم گیاهی کشور افزوده می شود و هم ضریب dmf یا همان پوسیدگی دندان خلایق کاهش می یابد. موفق باشید...

کیسه هوای پرتابل!

ایمنی ، امنیت ، سلامت و ... واژه هایی هستند که اگر دغدغه همه مسئولین وزارت خانه ها نباشد ، لااقل دغدغه وزارت فخیمه بهداشت و سازمان ملی استاندارد است چرا که اهمیت این مقولات باعث شده تا مسئولین بهداشت در باب خودرو های ساخت داخل اظهار نظر کنند و مسئولین استاندارد در مورد بهداشت! یکی از مسئولین وزارت بهداشت فرموده اند دو سوم خودرو های تهران استاندارد نیستند و رئیس سازمان ملی استاندارد هم فرموده رعایت استاندارد های صنایع به شدت از سوی سازمان نظارت می شود و سلامت مردم در این حوزه اولویت نخست ماست! البته فرمایشات جناب نظام الدین برزگری رئیس محترم سازمان ملی استاندارد در خصوص کیسه های هوا نصب نشده در خودرو ها می باشد که از پلیس درخواست کرده که خودرو های بدون کیسه هوا را شماره گذاری نکنند و از مردم هم خواسته تا از خرید خودروی بدون کیسه هوا خوداری کنند!
هر چند بالا رفتن سطح فرهنگ رانندگی مردم در این سال ها و ایمنی بدنه و افزایش وزن برخی خودرو های ساخت داخل به میزان 65 کیلو گرم و طی همه مراحل 51 گانه استاندارد! نیاز به نصب کیسه هوا را در خودرو های ساخت داخل مرتفع ساخته ولی از آنجایی که این موضوع به دغدغه برو بچه های استاندارد بدل شده و خواب و خوراک را از آنها گرفته و در بقیه قطعات خودرو ها هیچ گونه عیب و ایرادی به چشم نمی خورد ، چند پیشنهاد در این خصوص ارائه می شود:
الف) همکاری مسافرین: همانطور که قرار است پلیس این خودرو های بدون کیسه را شماره گذاری نکند و مردم هم آنها نخرند ، پیشنهاد می شود مسافران هم از سوار شدن به این گونه خودرو ها امتناع کنند. چطور در تابستان سوار ماشین بدون کولر نمی شوید ، الان هم ماشین بدون ایر بگ سوار نشوید!
ب) کیسه هوای پرتابل: با پیشرفت علم و تکنولوژی همه چیز به صورت سیار یا به قولی غربی ها پرتابل در آمده است. از تلفن و بلندگو گرفته تا آزمایشگاه تست قند و چربی. پیشنهاد می شود یک مدل کیسه هوا قابل نصب روی سینه طراحی شود تا مسافرین و سرنشینان خودرو هنگام تصادف از آن استفاده کنند. البته به شرط اینکه همانند جنای آقای دائی فشردن دکمه فعال سازی آن را فراموش نکنند! سالم و تندرست باشید...

دریاچه ارومیه و خمیردندان!

یکی از رموز انسان های موفق داشتن جسارت در ایجاد تغییر است. حالا این تغییر ممکن است مربوط به قیافه و ظاهر طرف باشد یا تغییر در گردش ایام و اقلیم منطقه... در راستای پیشنهادات و شیرین کاری های برخی دوستان در حل معضلات زیست محیطی ، یکی از بزرگان اهل خِرد در خصوص حل کم آبی دریاچه ارومیه پیشنهادات سوفسطایی داده که دست عمو سیفی را از پشت بسته است. پرفسور پرویز کردوانی چهره ماندگار و پدر علم کویر شناسی در گرد همایی دانش آموختگان جغرافیای دانشگاه تهران :« به جای زنده نگه داشتن دریاچه ارومیه به زور آمپول ، بهتر است آن را نمک روبی کنیم تا اکو سیستم آبی منطقه دریاچه ارومیه به اکو سیستم خشکی و گیاهی تبدیل شود! باید از ورود آب حتی آب باران به این دریاچه جلوگیری کرد تا دریاچه کاملاً خشک شود. بعد نمک روبی صورت گیرد و سطح آن را تا ده سانتی متر با ماسه پوشانده شود و تخم گیاه بپاشیم تا ظرف 5 سال آینده به پارک ملی بزرگی تبدیل شود و 102 جزیره آن را نیز به جاذبه توریستی تبدیل شوند! در ضمن می توان از نمک حاصله که منبع غنی از کانی های ارزشمند است برای ساخت خمیر دندان استفاده کرد و مابقی را صادر کنیم!» ( جوان – 15 آبان 91)
در مورد خشک کردن دریای ارومیه ما شخصاً نظر خاصی نداریم ولی عمو سیفی از روزی که این خبر را شنیده با چالش های عمیق فلسفی مواجه شده و سوالات زیادی ذهن مشوش ایشان را پریشان کرده اند. اول اینکه نمک موجود در این دریاچه تقریباً 10 میلیارد تن است و اگر قرار باشد آنها با کامیون های 10 تنی جابجا کنیم و  هر کامیون 10 بار جابجا کند ، چیزی حدود 100 میلیون کامیون نیاز داریم!
در ضمن قدیمی ها می گفتند اول سوله اجاره کن ، بعد مناره را بدزد! اینکه این نمک ها را کجا می خواهند دپو کنند خیلی مهم است چون این نمک ها سرشار از مواد کانی ارزشمند هستند ؛ ممکن است مورد دستبرد قرار بگیرند و لزوم نگهبانی و حراست از آنها نیز مهم است! علی ایحال با عنایت به اینکه استاد پدر کویر شناسی مملکت است و دوست دارد همه جا کویر شود ، ترا به خدا راجع به مشکلات سایر دریاچه های مملکت چیزی به این بابا نگید چرا که  «گر سوی خشکی کنی با او سفر / بر نگردی جانب دریا دگر!»

زلزله حیا کن!

ما قبلاً هم در باره خشم زمین یا همان زلزله  افاضات کرده بودیم ولی چه کنیم که گاهی اوقات ضرورت یا اهمیت موضوع ما را بر آن می دارد که به یک قضیه از چند زاویه نگاه کنیم. فلذا این بار مجبور شدیم جایمان را در اطاق کارمان عوض کنیم و از زاویه ای متفاوت به زلزله نگاه کنیم که چشمتان روز بد نبیند و دریافتیم اوضاع شیر تو شیر است و به قولی «هست به شهر ولوله این که شده‌ست زلزله» نه پدر جان کجا می ری ؟زلزله کجا بود... منظور این است که مسئولین با شور و هیجان خاصی پیگیر مسائل مربوط به قبل از زلزله ، حین و بعد از آن هستند. غلامرضا معصومی رئیس اورژانش کشور فرموده اند:« با توجه به هماهنگى هایى که با استانهاى مجاور داریم و همچنین تفاهم نامه هایى که با سازمان ها و ارگان هاى مختلف نظیر مترو براى جابه جایى مصدومان منعقد کرده ایم، براى خدمت رسانى در شهر تهران تا سطح زلزله 6 ریشترى مشکلى پیدا نخواهیم کرد. همچنین 50 دستگاه اتوبوس آمبولانس در کشور داریم که می توانیم ظرف 12 ساعت تمام آنها را به تهران فرا بخوانیم!» (جام جم - 9 آبان)
البته استا غلامرضا قبلاً فرموده بودند که در صورت وقوع زلزله هفت ریشتری در شهر تهران، حدود هفت میلیون نفر از مردم مصدوم می‌شوند که به‌ طور حتم هیچ مقدار لجستیک توان انتقال این مقدار مصدوم را ندارد و این اقدام در توان هیچ اورژانسی در سطح دنیا نیست. اینجاست که یک بوغ از نه بوغ( همان نبوغ) مدیریت به کار می آید و مشکلی که در توان هیچ اورژانسی در سطح دنیا نیست با چند تفاهم نامه حل می شود و خشم زمین خودش خجالت می کشد و دمش را روی کولش می گذارد و به ژاپن و بقیه کشور ها می رود که با کوچکترین تکانی نیروگاه هایشان در معرض انفجار قرار می گیرند و با یک زلزله 5/7 ریشتری 6 نفر کشته می دهند!
علی ایحال ملاحظه فرمودید که اولاً  زلزله به خودی خودی ترسی ندارد ، مگر اینکه کارشناسان شما را بترسانند. دوم اینکه وقتی با 50 تا آمبولانس زلزله ای به بزرگی 6 ریشتر قابل کنترل است و تهران دوام می آورد به این مفهوم است با تهیه 100 آمبولانس زلزله 12 ریشتری نیز در ید کنترل ماست! اصلا نگران نباشید...

نهضت وصول در سایه !

در جوامع بشری همیشه افرادی هستند که به نوعی جور دیگران را می کشند و داستان همان بنی آدم اعضای یکدیگرند و بقیه ماجرا است. در مواردی این افراد با کمترین ادعا و دستمزد ناچیز گره از کار خلق الله باز می کنند و علاوه بر کسب روزی حلال! مراقب آمار اشتغال هم هستند که خدای ناکرده خط خطی نشود. این عزیزان در بسیاری از مواقع تاریکی شب را برای انجام امورات و پیگیری مسایل انتخاب می کنند تا خدای ناکرده شائبه ریا در ذهن سایرین متبادر نشود و تا جای ممکن از معرفی خود ابا دارند و عموماً به صورت ناشناس فعالیت می کنند و از ارائه هر گونه مدارک شناسایی و سجلی خودداری می کنند چرا که حرفشان سند است و سنگ را آب می کند. شاید تاکنون متوجه منظور ما شده باشید. بله دوستان «شَر خر...» اما شر خر کیست؟
شَرخَر فردی غیر دولتی و مردم نهاد است که رگه ها و ته مایه هایی از خشونت در سیمای ظاهری اش به چشم می خورد. این فرد در ازای مبلغ ناچیزی میزان بروکراسی های ادارای موجود جهت وصول چک های برگشتی را کاهش می دهد و باعث می شود معاملات روند طبیعی خود را طی کنند و چک های رد و بدل شده بین افراد بدون فوت وقت نقد شوند؛ در ضمن چون میزان سعه صدر در این دوستان خیلی کمتر از استاندارد جهانی است و از سویی حجم متقاضیان استفاده از خدمات این افراد زیاد است ، درنگ در مواجهه با این بزرگواران جایز نیست و توصیه می شود از اطاله کلام و هر گونه توضیح اضافی در خصوص زمان پر کردن محل چک شدیداً پرهیز نمائید.
اما نکته قابل توجه اینکه در سال های اخیر بسیاری از صاحبان حرف نظیر پزشکان ، پرستاران ، وکلا، زرگر ها ، صراف ها و حتی داروخانه دار ها که به هیچ عنوان خشونت برازنده ایشان نیست و اجل از شخصیت آنهاست به  اسپری فلفل و برخی وسایل تدافعی مجهز شده اند ولی دوستان شر خر از کمترین امکانات برخور دار هستند و اخیراً نیز در جراید آمده است:«حمل وسایل دفاع شخصی از مصادیق حمل سلاح سرد محسوب شده ، با آن برخورد می شود.»( به نقل از جام جم)  این نوع برخورد با افرادی که نقش آنها به مراتب پر رنگ تر از کارکنان نهضت وصول در بانکها است ، شایسته نیست و با توجه به فرار مالیاتی و عدم پرداخت اقساط وام های کلان توسط برخی اخلال گران کلان اقتصادی امید است مسئولین در استفاده از تجارب این دوستان و فراهم کردن شرایط جهت توسعه دامنه فعالیت ایشان که سایه به سایه و دوشادوش سیستم بانکی در حرکتند ، تلاش نمایند!

داوری می کنم ، پس هستم!

ما نفهمیدیم چرا تا وقتی اسم هنر و هنر مند به میان می آید یک عده شاخک هایشان بلا نسبت عین پهپاد  به سمت پرده نقره ای و جعبه جادویی معطوف می شود. (تئاتر هم که بی خیال ؛ با این جارو برقی های جدید که دیگر خاکی روی صحنه نمانده که هنرمندان جدید بخوردند!) قابل توجه اینکه هنر در همه عرصه ها قابل بروز و حدوث است. مثلاً با داوری در جشنواره های هنری کشور هایی که قدمتشان از چنار های خیابان های شمیران کمتر است ولی روی شیوخ  90 سانتی شان از سنگ پاهای قزوین بیشتر و غلیظ تر است! بالاخره هنر هنرمند باید به منصه ظهور برسد. دولت این همه هزینه کرده ، هنر مند تربیت کرده ، سوبسید پرداخت کرده( اون موقع هنوز یارانه اختراع نشده بود) ، بنابراین هنر مند باید تمام داشته های فرهنگی اش را تمام و کمال بروز دهد. حالا اینجا نشد و قدرش را ندانستند ، دلیل نمی شود اعراب حاشیه نشین از هنر داوری سرکار خانم «نیکی کریمی» بی بهره بمانند! البته هنر ایشان تنها به داوری خلاصه نمی شود چرا که ایشان در جشنواره ای داوری می کند که گردانندگانش از همان قماش آدم هایی هستند که در جشن های بالماسکه و هالووین و ... حضور مستمر و چشمگیر! دارند بنابراین صلاح نیست که سرکار خانم با لباس های ضد حقوق بشری! در این جشنواره شرکت کند. بنابراین لزوم داشتن یک پوشش مناسب و شفاف! در حد یک زن روشن فکر و فمنیست ضروری می نماید. ناگفته نماند این دریای هنر در این جشنواره تنها نبوده و هنرمند دیگری - از همان طیفی که سلحشور آنها را با ادبیات سزاوارانه ای نواخته است - او را همراهی کرده است. همانی که قبلاً لباس هایش را به جمعیت طرفداران فمنیسم شفافیت! اهدا کرده بود آن هم در برابر لنز هایی دوربین های ترقی و پیشرفت و حراج عکس های خاک برسری اش نیز بر عهده مجله فیگارو بود!
علی ایحال با توجه به اینکه هنر مندان روحیه لطیفی دارند و هر گونه بی مهری به آنها باعث خشک شدن چشمه هنر  در این قبیله می شود ، ضرورت تدوین سند ملی حمایت از هنرمندانی که عِرق ملی شان گاهاً سر ریز می شود ، احساس می شود و شایسته است با برنامه های منطبق و سازگار با روحیه لطیف این قشر ، مانع آوارگی فرهنگی این سرمایه های ملی شویم!

خط استیضاح روان خواهد شدن!

در ماه های اخیر که ملت همه سرگرم رصد حرکات موزون ارز و دلار و قیمت کالا های اساسی و غیر اساسی بودند ، عده ای از نمایندگان مجلس در حال جمع آوری امضاء برای استیضاح چندین وزیر بودند و هنوز امضای استیضاح وزیر اولی خشک نشده بود، دوباره عده ای دوره می افتادند تا برای استیضاح وزیر بعدی امضا جمع کنند و قس علی هذا.... تا جایی که جناب باهنر نایب رئیس مجلس در این خصوص فرموده اند: «تاکنون متعارف نبوده که چند وزیر به صورت همزمان استیضاح شوند.»( به نقل از جراید) البته استیضاح حق مسلم نمایندگان مجلس است و قانون برای همه یکسان است و شهرام بهرام ندارد. از قدیم و ندیم هم گفته اند: اسبِ امانتی را باید یک لنگی سوار شد. این صندلی ها و پست و مقام ها ماندنی نیستند که اگر ماندنی بودند به شما نمی رسید. اصلاً استیضاح دسته جمعی برای خودش عالمی دارد. هم فال است و هم تماشا! اما متاسفانه یا خوشبختانه ، هیچ کدام از این استیضاح ها به سر انجام نرسید و با گفتمان حل شد چرا که عجالتاً «اساس هر دو عالم جز سخن نیست.»
حالا اینکه چرا برخی وزرا از استیضاح دل خوشی ندارند ، الله و اعلم ... چهار تا سوال و جواب که این همه جار و جنجال و لابی نیاز ندارد که تعدادی از نمایندگان مجبور شوند امضاهایشان را پس بگیرند.اصلاً برخی از وزرا عاشق اطلاع رسانی آن هم به نمایندگان مردم هستند و به قولی «تاج خرسندیم ، استیضاح داد»، بعد شما امضای خود را پس می گیرید که استیضاح انجام نشود...البته استیضاح درجات و مقامات مختلفی دارد و در برخی موارد مثل استیضاح وزیر ورزش که نمایندگان خیلی شدید اللحن امضاء جمع کردند تا با چند سوال و جواب مشتی و آبدار وزیر ورزش را به چالش بکشند ، با دیدن روی دل آرام وزیر ورق بر گشت و به قول شاعر تبریزی «به استیضاح توان خون در جگر کردن وزیران را / ولی از دیدنش می گردد استیضاح فراموشم!» البته استیضاح همیشه هم بر وفق مراد وزرا پیش نمی رود و گاهی اوقات ورق بر نمی گردد: «من فکندم خویش را از خاکساری در رهش / او به استیضاح مرا با خاک یکسان کرد و رفت» که اینجا شاعر بیش از حد غلو کرده چون اگر وزیر محترم در این کشمکش مغلوبه شود ، جای دوری نمی رود و همان دور و بر ها با یک پست کلیدی دیگر ، از دلش در می آوردند!

بازار شیر تو شیر لبنیات!

تا همین چند ماه قبل که «اوضــاع زمــانه شــیر تــو شیـر نبود / در شهر کسی ســزای تعــزیر نبود» کارشناسان در برنامه های پزشکی به خردسالان و میانسالان و بزرگسالان توصیه می کردند که حداقل روزی یک لیوان شیر بخورند. حالا که ملت به شیر خوردن عادت کرده اند یکهو ورق برگشت و شیر گران شد. همین عمو سیفی خودمان که « هنوز از دهن بوی شیر آیدش » از صفوف به هم فشرده شیر یارانه ای ، خاطره ها دارد که ملت چطور ساعتها بر لبه خاکی جدول می نشستند و بعد از دریافت شیر ، برق حاصل از سرمستی و نشاط تهیه دو پاکت شیر یارانه ای در چشمان جویندگان کلسیم ، ناخود آگاه انسان را یاد شکار چیان شیر می انداخت که تروفی( سر بریده شده شکار و نشانی از پیروزی) را مغرورانه به دست می گرفتند و به منزل باز می گشتند.
به هر حال در گذشته هم چنین مشکلاتی بوده که با تدبیر مسئولین وقت مشکل حل شده:« چو کودک لب از شیر مادر بشست / ز تدبیر محمود گوید نخست» که منظور فردوسی در این بیت، سلطان محمود غزنوی است و هیچ ربطی به جناب آقای محمود یاوری سرمربی تیم فجر شیراز ندارد!
علی ایحال با وجود تلاش های صادقانه دوستان در کنترل بازار لبنیات ، این بازار بلاتشبیه شیر تو شیر است و ما مجبوریم فی البداهه چند راهکار ارائه کنیم:
الف) توزیع کارت الکترونیکی شیر: یکی از راه حل های کنترل بازار شیر توزیع هدفمند شیر از طریق کارت شیر می باشد. البته فقط« به شیر آن کسی را که بودی نیاز» کارت شیر بدهیم ؛ مثل کودکان و سالمندان.
ب) آب بستن به شیر: هر گاه تقاضا زیاد باشد عرضه خودش را لوس می کند. لذا می توانیم با آب بستن مقطعی و موقتی به شیر ، مقادیر زیادی شیر تولید کنیم و روی عرضه را کم کنیم. بعد از رام شدن بازار شیر و لبنیات ، می توان آبگیری را متوقف کرد.
ج)اعلان مضرات شیر: در این که شیر سرشار از مواد مقوی و مغذی است شکی نیست ولی توصیه می شود چند وقتی کارشناسان صدا و سیما از مضرات شیر هم بگویند. مخصوصاً شیر های وایتکسی! وقتی شیر روی دست کارخانجات لبنیات باد کرد و فتیله قیمت ها را پائین کشیدند ، دوباره از مزایای شیر بگویند. شیرین کام باشید.

گرانی های منطقی و جریمه های میلیاردی!

کسانی که مختصر اطلاعاتی راجع به علم ترمینولوژی( واژه شناسی) دارند ، مستحضر هستند که بار معنایی کلمات در شرایط مختلف تغییر می کند. بنابراین هر گونه اظهار نظر در مورد کلمات و عبارات نیاز به آگاهی و تخصص دارد. اما متاسفانه در ماه های اخیر خلق الله به جان کلمه گرانی افتاده اند و حتی برخی با به کار بردن واژه غول گرانی آن را زجر کش می کنند. غافل از اینکه گرانی درجات ، زوایا و انواع مختلفی دارد که بخشی از خواص گرانی در فرمایشات جناب سید جواد تقوی رئیس سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان بروز و حدوث پیدا کرده آن هم بعد از 6 ماه!
« ایشان گرانی های اخیر را به تمام دستگاه های دولتی و غیر دولتی ، مالیات ، بورس ، بیمه ها بانک ها ، پتروشیمی و سیستم حمل و نقل منتسب کرده است. (خدا قوت ، خسته نباشید...)در ضمن ایشان از مردم خواست تغییرات قیمت منطقی را از تغییرات غیر منطقی تفکیک کنند و بعد از پذیرفتن تغییرات منطقی قیمت ، گرانی را بپذیرند!  ایشان همچنین عنوان کرده که تخلف هایی هم در این خصوص صورت گرفته که با آنها برخورد کرده ایم اما مگر می شود اگر کسی تخلف کرد گردنش را بزنیم! آیا قانون این اجازه را می دهد؟»( جوان 26 مهر 91)
سید جان راستش را بخواهید مردم چه تغییرات منطقی را از تغییرات غیر منطقی تفکیک کنند یا تفکیک نکنند ، گرانی را می پذیرند ، آن هم دربست تو راهی هم سوار نمی کنند چون چاره ای ندارند. شما اصلاً خودت را بابت این موضوع نگران نکن... منتهی داستان سر لحاف ملاست یعنی بین منطق شما با منطق مردم یک خرده اختلافی است که به عبارتی تومنی هشت زار توفیر دارد.
منطق از این با مسمی تر که شرکت های خودرو سازی به خاطر دو زار افزایش قیمت در لاستیک و باطری 2 الی 5 میلیون تومان روی قیمت خودرو می کشند یا به خاطر افزایش 3000 تومانی هر کیلو نایلکس ، قیمت میوه دو برابر می شود!  با ارز مرجع کالا وارد می شود و با ارز آزاد به ملت فروخته می شود. فقط در این بین ما نفهمیدیم با این تغییرات ، منطقی جریمه 153 میلیاردی شرکت های خودرو سازی و لبنیات و ... چهه معنایی دارد؟ عجب حکایتیه به مولا! به خاطر افزایش قیمت منطقی هم شرکت ها باید تاوان پس بدهند!

روغن الاغ!

چند روز قبل در نهایت صبر و حوصله و با رعایت اصول حفاظتی و امنیتی در حال استفاده از اینترنت بودم. چند تایی صفحه باز کرده بودم و عین سیخ های کباب هر چند ثانیه یک بار سری به صفحات می زدیم تا ببینم چقدر از صفحه بار شده است. به قول قدیمی ها در این سوق الثلاثا( سه شنبه بازار ) همه چیز یافت می شود. از روغن الاغ و شغال گرفته تا گیره ضد خرو پف و پودر لاغری و ... که صد البته با توجه به این که اینترنت پایه و پرچینی ندارد ، وجود چنین تبلیغاتی در اینترنت طبیعی است. اما چند وقتی است صدا و سیمای ما هم در حال تبدیل شدن به سوق الثلاثا است و صدر جدول تبلیغات تلویزیونی به همان محصولات و خدماتی اختصاص دارد که تبلیغ آنها در رسانه ممنوع است. دکتر محمد شریعتی، قائم مقام معاون بهداشتی وزیر بهداشت:« تبلیغ غلات حجیم شده، انواع نوشابه‌های گازدار و انرژی‌زا، انواع چیپس ، انواع داروها و همچنین خدمات آرایشی ، کاشت مو و... ممنوع است و با چنین تبلیغات فاقد مجوز برخورد قانونی صورت خواهد گرفت.»( سایت ایسنا)
اینکه وزارت بهداشت خود را در امر سلامت مردم دخیل می بیند جای تشکر دارد( چون وزارت اقتصاد در کنترل گرانی خود را دخیل نمی بیند و آن را کلاسیک می داند!) ولی جناب شریعتی نفرمودند که اولاً این ممنوعیت از چه زمانی آغاز خواهد شد ، دوم اینکه برخورد با چه کسانی صورت خواهد گرفت با صدا و سیما ، فروشندگان کالا یا بینندگان!
اما با وجود چنین بخشنامه های صریح و شدید الحنی باز هم « رو دگر شو تو به تبلیغ که او شد دگری» جواب می دهد و با اینکه راسته حلزون با راسته چهار پایان تفاوت دارد و هیچ ارتباط ارگانیک بین پوسته حلزون و صورت آدمیزاد وجود ندارد همچنان خلق الله را در صدا و سیما به خرید روغن حلزون تشویق می کنند. راستی مارمولک هم قادر است دمب! قطع شده خود را مرمت کند. می ترسیم چند دیگر شاهد تبلیغ روغن و کرم مارمولک  برای افرادی باشیم که دولت دم آنها را از بازار اقتصادی مملکت چیده است و در حال آب خنک خوردن هستند!
هر چند تبلیغات شبانه روزی صدا و سیما همین طوری روی اعصاب است و باعث افزایش مصرف گرایی در جامعه شده ولی اگر قرار باشد سلامت مردم در این بین قربانی شود و « باغ تبلیغ از این باغ جداست» تبدیل به شعار محوری صدا و سیما شود ، سنگ روی سنگ بند نمی شود! سالم باشید.

آلودگی تهران و لئوناردو داوینچی!

سالهاست که مسئولین در تلاشند تا پوزه آلودگی تهران را به خاک بمالند و هر کس در هر مقام و جایگاهی سعی دارد زیر یک خم این غول بی شاخ و دم را بگیرد و با تشریک مساعی بقیه قال این قضیه را بکنند ولی این حریف بد بدن ( به قول آقای عامل گزارشگر محبوب کشتی) به این راحتی ها خاک هم نمی شود چه برسد به ضربه فنی. البته دیروز روزنامه اطلاعات مطلبی مربوط به چهل سال قبل چاپ کرد که از جهاتی خیال برخی مسئولین راحت شد! «آلودگی هوا در چهار راه های پر رفت و آمد شهر تهران از حد متعارف گذشته و اکسید دو کربن موجود در این مناطق سبب افزایش بیماری های اعصاب گردیده است. این مطالب را آقای دکتر احمد هومن استاد دانشگاه تهران در جلسه دیروز کلوب روتاری بیان داشت.» ( اطلاعات 25 مهر 1351) ملاحظه فرمودید. ما از همان اول هم به گزارشات جهت دار و مغرضانه برخی مغرضان شک داشتیم. مگر چند میلیون خودرو ، وجود صد ها کارخانه ، قطع درختان به بهانه ساخت برج ، بنزین حاوی سرب و مخلفات و ...می توانند این همه آلودگی تولید کنند. این سند تاریخی نشان می دهد که اتهاماتی که از چپ و راست به تولید کنندگان خودرو علی الاخصوص دو کمپانی مفخم ایران خودرو ، سایپا و سایر سازمان های و نهاد های ذیریط و دخیل در امر سلامت مردم وارد می شود ، بی اساس بوده و آلودگی تهران ارثی است که گذشتگان و درگذشتگان به یادگار گذاشته اند و این معضل جزو معضلات نوپدید و نوظهور نیست که بتوان یک شبه آن را رفع و رجوع کرد. اما با این وجود مسئولان تمهیدات و تعطیلات مفصلی را برای رفع این مشکل تدارک دیده اند که سنگ خارا را آب می کند ولی چه کنیم که استثناً در مورد آلودگی هوا جواب نداده است. هر چند ما شخصاً علاقه مند هستیم در این موضوع ورود کنیم و راهکار های سوفسطایی و هرمنوتیک ارائه کنیم ولی چه کنیم که سایر طنز نویسان تمام راه حل ها را به صورت فله ای وارد بازار کردند و دست ما خالی و چیپس خرما بر نخیل! از آبپاشی و مه پاشی و سم پاشی شهر گرفته تا تعطیلات مفصل و خلوت کردن یا به عبارتی کوچاندن کارمندان و ... تا جایی که معاون آموزش حمل و نقل ترافیک شهرداری برخی از روش های مبارزه با آلودگی هوا را شبیه به آرزوی های کودکانه دانسته است! البته مسئولان زیاد هم نباید به دل بگیرند ، چون طرح های لئوناردو داوینچی هم در ابتدا تصورات و تخلیات دست نیافتی مطرح می شدند!

وام ازدواج به شرطها و شروطها!

انشاالله به میمنت و مبارکی... به پای هم جوراب کنید! نه ببخشید به پای هم پیر شوید... همانطور که مستحضرید ازدواج یکی از خجسته ترین مراسمات زندگی هر انسان هدفمندی است و هر گونه بی توجهی به این مقوله ذنب لایغفر است. به همین دلیل ، 25 مهر ماه را در کشور ما روز ازدواج نامگذاری کرده اند و وزارت ورزش و جوانان دست به کار شده تا یک چشم روشنی حسابی در این روز خجسته  به جوانان هبه کند. این چشم روشنی چیزی نیست جز یک بسته حمایتی ویژه تُپل و مَشتی ، که اگر در هیات دولت تصویب شود ، انشالله شرایط ازدواج برای جوانان تسهیل می شود و جوانان می توانند از این به بعد هر چند تا که دلشان می خواهد برای مراسمشان مهمان دعوت کنند! حذف ضامن در وام ازدواج ، استفاده از یارانه زوجین به جای ضامن ، اولویت استخدام متاهلین ، اختصاص یک سوم مسکن مهر به جوانان متاهل ، مشاوره های اجباری پیش و پس از ازدواج و طلاق و افزایش دو میلیون تومانی وام ازدواج از محتویات این بقچه ببخشید این بسته است. البته دوستان مجرد زیاد هم ذوق نکنند چرا که اولاً هنوز اجرای مفاد این بسته تائید نشده در ثانی شروط عجیب و غریبی در این هدیه قید شده ؛ مثلاً افزایش وام مختص زوجینی است که اولاً داماد کمتر از 25 سال سن داشته باشد ، مهریه 110 سکه باشد ، پدر یکی از زوجین در قید حیات نباشد و زوجین دانشجو یا طلبه باشند و داشتن هر چهار شرط نیز ضروری است!( جام جم – 20 مهر 91)
این مصوبه ما را یاد آن آزمون استخدامی خاص انداخت که می خواستند از بین سه نفر ، دو نفر را استخدام کنند: از نفر اول پرسیدند بعد از جنگ جهانی اول چه جنگی رخ داد ، از نفر دوم پرسیدند: جنگ جهانی دوم بعد از کدام جنگ اتفاق افتاد و از نفر سوم پرسیدند: در جنگ جهانی اول و دوم جهانی چند نفر کشته شدند و اسم آنها چه بود؟!
هر چند تعداد افرادی که این چهار شرط را با هم داشته باشند از تعداد انگشتان دست و پای عمو سیفی کمتر است ( چون ایشان آدم دست و پا داری هستند) ولی باز هم جای شکرش باقی است چون سال 80 که حقیر برای دریافت وام 200 هزار تومانی ازدواج راهی بانک شدم رئیس محترم فرمودند: ما در ماه فقط یک سهمیه داریم و 150 نفر هم جلو تر از شما ثبت نام کرده اند و این در حالی بود که قباله ازدواج فقط یک سال برای دریافت وام اعتبار داشت!


حمایت از هنر مندان با ارز مرجع!

چینی ها چه بخواهند و چه نخواهند « هنر نزد ایرانیان است و بس» و این یک اصل تاریخی محتوم است و مو لای درزش نمی رود. وقتی هم هنر نزد کسی باشد فقط باید اراده کند و چند تا پارتی مشتی پیدا کند تا منویات هنری اش را به منصه ظهور برساند. بعد هم باید کمی مو هایش را بلند کند ، ریش هایش را منشوری اصلاح کند و بندیلک و پالتوی بلند به تن کند. البته برای مصاحبه در صدا و سیما و شرکت در برنامه های پخش زنده داشتن یک شال گردن بلند و دستمال دور گردن نیز ضروری است. در مورد شیوه های هنر مند شدن جمعیت نسوان از پرداختن به جزئیات معذوریم چرا که در این گیر و دار صعود نجومی قیمت ارز و دلار ، تا حالا 4 میلیون دلار ، ازر مرجع صرف خرید لوازم آرایشی و بهداشتی شده است و اگر قرار باشد ما هم در این قضیه... اصلاً ولش کن...
چند صباحی است که عده ای سکان هنر علی الاخصوص سکان سینما را دست بانوان داده اند و صحبت از تولید فیلم های فاخر ( همان کار بزرگ!) مثل پروژه «لاله» توسط یک دختر خانم خارج نشین و «روزی روزگاری فوتبال با نیکی کریمی!» سر زبان ها افتاده است. البته در مورد فیلم دوم باید گفت اینکه نیکی کریمی چه ربطی به فوتبال دارد زیاد مهم نیست چرا که بعد از رو نمایی پوستر این فیلم هم ما چیزی از فوتبال ندیدیم و کل پوستر چهره ملیح سرکار خانم نیکی کریمی است که به شیوه پوستر فیلم عروس ، تور دروازه را گرفته و به مخاطب نگاه می کند و (در دلش به ریش ما می خندد.) البته در پائین پوستر تصویر مهدی خان مهدوی کیا با مشت های گره کرده! دیده می شود و خبری از دیگر اسطوره های فوتبال مملکت نیست. در نشست خبری رونمایی از پوستر فیلم نیز خانم بازیگر که قلبشان مثل گنجیشک برای هنر این مرز و بوم می تپد و اعتلای وطن در قاموس ایشان قَلیان کرده ، بیشتر برای معرفی سبک آرایش و مزون جدیدشان تشریف آورده بودند تا معرفی فیلم و دستاورد هایشان در عرصه فیلمسازی ورزشی علی الخصوص فوتبال!
ما که بخیل نیستیم. چه ایرادی دارد در این مملکت که برای فوتبال عین ریگ پول خرج می کنند ، دو زار هم گیر سرکار خانم کریمی بیاید ، شما هم اگر می توانید بروید برای سایر ورزش ها فیلم بسازید ؛ بیل که به کمرتان نخورده!
در ضمن در این مملکت پرداختن به فوتبال نیاز به تخصص ورزشی و فوتبالی ندارد. کافی است ادعا کنید - حتی نیاز نیست ثابت کنید-  که هر هفته برنامه نود نگاه می کنید و جدول لیگ را نیز به طور منظم پیگیری می کنید. این برای مدیر عاملی بزرگترین تیم فوتبال کشور کفایت است چه برسد برای ساخت فیلم و سریال در مورد فوتبال... موفق باشید...

افاضات اقتصادی عمو سیفی!

در اینکه ایرانی ها در همه امور دستی بر آتش دارند و یک پا کارشناس هستند شکی نیست و بر هم منکرش لعنت. بالطبع عمو سیفی ( مستخدم مدرسه ما) نیز از قاعده مستثنی نیست ولی ما فکر نمی کردیم که ایشان با این قیافه و شکل و شمایل این قدر در مسایل اقتصادی ریز بین و نکته سنج باشد.
امروز که به مدرسه رفتیم مدیر در حال بررسی سایت ها بود و دائم از درایت دولت در تنظیم بازار ارز صحبت می کرد. عمو سیفی که داشت چای توزیع می کرد ، سینی چای را زمین گذاشت و به مدیر گفت: ببخشید؛ شما می دونین اختلاف قیمت ارز مرجع و ارزی که دولت در مرکز مبادلات ارزی توزیع می کند ، چقدر است؟ مدیر گفت: تقریباً 1250 تومان.  عمو سیفی گفت: در این مرکز طبق گفته وزیر اقتصاد طی یک هفته 250 میلیون دلار فروش رفته که دولت از محل ما به التفاوت نرخ ارز رقمی معادل 310 میلیارد تومان درآمد داشته که اگر این روند تنها یک ماه ادامه داشته باشد رقم به بیش از 1000 میلیارد تومان می رسد ولی این پول به خزانه واریز نمی شود و قرار است در پرداخت یارانه نقدی ، پروژه های مهر ماندگار ، افزایش یارانه نقدی و ... صرف شود. در صورتی که بهتر است این مبالغ صرف تقویت بخش تولید داخلی ، تامین کسری بودجه ، اجرای پروژه های مولد ، تقویت صندوق توسعه ملی و طرح هایی شود که باعث رونق اقتصادی مملکت شوند و از فضای کسب و کار و تولید ملی حمایت صورت گیرد.
مدیر که دوست نداشت توسط عمو سیفی ضربه فنی شود گفت: آقای احمدی عضو کمیسیون برنامه و بودجه در گفتگو در روزنامه جوان گفته که این پول ها به خزانه واریز می شود و برای هزینه آن دولت باید به مجلس لایحه بدهد.
عمو سیفی سینی چای را برداشت و گفت: اما جناب وزیر اقتصاد در همان روزنامه گفته اند که دلار های دولتی در این مرکز به فروش نرفته اند و یک ریال هم به خزانه واریز نمی شود!
یکی از معلم ها در حال که از سینی چای بر می داشت گفت: احسنت عمو ... تو باید تو این مملکت یه کاره ای می شدی... عمو سیفی لبخندی زد و گفت: پُرخام مباش می‌پزندت، پُر پخته مباش می‌خورندت!

کژمژ خطی به یکی نسخه سفید!

باور بفرمائید تکنولوژی در حال از بین بردن هویت و ساختار برخی مولفه های فرهنگی و تاریخی است. نمونه اش همین دستخط افراد که قدیمی ها دست خط شان مثل هنرمندان بود ولی الان دست خط هنرمندان مثل دستخط قدیمی ها شده و بقیه مردم هم به تنها چیزی که توجه ندارند خط نوشتاری است و همه دنبال خط تولید ، خط سیاسی ، خط تلفن ، خط و نشان ، چوب خط پرشده مشتریان و سایر خطوط هستند و اصلاً کسی حال و حوصله نوشتن با قلم و خودکار را ندارد. الان نرم افزار تولید شده که به محض اینکه شما تایپ کنید «ف» ، دستگاه می نویسد فرح زاد و قس علی هذا... برای همین است که اگر خط عمو سیفی را در آفتاب بگذارید به جای راه رفتن ، قیقاژ می رود!
البته خوش خط بودن یا نبودن افرادی مثل عمو سیفی هیچ تاثیری در روند گردش کائنات و سیارات ندارد ولی خط برخی افراد نظیر اطبا در زندگی سایرین تاثیر دارد تا جایی که معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی کشور به مسئولان فنی دارو خانه ها هشدار داده که نباید نسخه های بد خط و ناخوانا را بپیچند و در صورت بروز مشکل برای بیماران ، مشکل متوجه آنان خواهد بود. (به نقل از جراید) هر چند تعدادی از اطبای محترم دستخط خوانایی دارند ولی خدا وکیلی دستخط بقیه پزشکان خواندنی نیست و به قول ملک الشعرای بهار به سان « کژ مژ خطی به یکی نسخه سفید » می ماند و اینکه چطور نسخه خوان ها آنها را می خوانند لااقل بر ما پوشیده است. از طرفی برخی از مولفه ها ریشه در تاریخ آن شغل دارند دارند ، به عنوان مثال وقتی از خواهر زاده عمو سیفی که در کنکور امسال پزشکی قبول شده است ؛ راز موفقیتش را پرسیدیم در پاسخ گفت : من از همون بچگی بد خط بودم!
علی ایحال با توجه به اینکه سلامت بیماران هم مهم است و برای وزارت بهداشت ، تندرستی و سلامت مردم از نان شب واجب تر است ، و از طرفی خط بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بد است باید یک چاره اساسی مثل طرح 3-3-6 یا پزشک خانواده اجرا شود و مشکل حل شود!
در ضمن اگر همه بتوانند نسخ پزشکان را بخوانند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و ملت هر وقت مریض شدند همان دارو هایی که در نسخه قبلی نوشته شده بود را تهیه و مصرف می کنند به قولی «هر آن که راز دو عالم ز خط دکتر خواند / رموز جام جم از نقش خاک ره دانست!» سالم و تندرست باشید...