طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

حراج دیپلم به شرط استعلام!

گاهی اوقات در روزنامه ها و جراید اخباری را می خوانیم و می شنویم که دلمان می خواهد کله عمو سیفی- خدمتگزار مدرسه مان- را به دیوار بکوبیم!( حالا چرا این بنده خدا، چون خدایی زور ما به دیگران نمی رسد) دیروز یکی از روزنامه ها خبری در خصوص فروش مدرک دیپلم با قابلیت استعلام و ریز نمرات به مبلغ 38 میلیون ریال چاپ کرده بود! هر چند آموزش و پرورش این موضوع را قبول ندارد و علی فرهادی سخنگوی این وزارتخانه، سازمان متبوعش را از این تخلفات مبرا می داند و معتقد است که بعد از استفاده از سامانه «ساهت» سیستم احراز هویت تحصیلی دانش آموزان و استفاده از فناوری آی تی در استعلامات و در نهایت، نشستن امضای مدیرکل آموزش و پرورش منطقه در پای همه مدارک صادرشده، روزنه ای برای ورود جاعلان باقی نمی گذارد. اما ذکر این نکته ضروری است که اینجا بحث مدرک جعلی نیست چرا که دیپلم هایی صادر می شوند که کاملاً وجاهت و ساختار قانونی دارند. با این وجود جناب آقای سحر خیز ، معاون وزیر و رئیس ستاد پیشگیری از جعل وزارت آموزش و پرورش همچنان ترجیح می دهد در این بخش سکوت کرده و بر موضوع دیپلم های جعلی تمرکز کند؛ همان مدارکی که صوری بودنشان پس از استعلام فاش می شود و جز در مواردی اندک، قابل استفاده نیستند.( جام جم – 29 مرداد 92) ما به راست و دروغ خبر کار نداریم. ما فقط به منظور جلوگیری از تبعات بعدی و آینده نگری ذاتی خودمان، چند رهنمود مدبرانه و پیشنهاد سوفسطایی ارائه می کنیم:
الف) تست افراد دارای دیپلم: دانشگاه ها و اداراتی که برای ثبت نام یا استخدام مدرک دیپلم را استعلام می کنند، بی زحمت از صاحب دیپلم بخواهند اسم و فامیل خود را در برگه نوشته و تحویل دهد. ( درخواست بماند که خیلی ها با دارا بودن مدرک واقعی هم توان نوشتن آن را ندارند!)
ب) توجه به ظاهر افراد: عزیزانی که اقدام به فروش مدرک تحصیلی می کنند، خواهشاً به قیافه افراد نیز توجه داشته باشند و دستکم به افرادی دیپلم بفروشند که قیافه شان به افراد با سواد بخورد!
پ) عاقبت کار: مدیران مدارس محترمی که خدای ناکرده با این باند ها همکاری دارند در جریان باشند که این نوع دیپلم ها، وام های میلیادری(!) نیستند که قابل پیگیری و برگشت نباشند. اینها دو تا چَک بخوردند، همه را از بالا تا پائین لو می دهند! از ما گفتن بود!

زمانه به آرایشی دیگرست!

ما گاهی اوقات با خودمان فکر می کنیم ای کاش موقعیتی پیش می آمد و ما برای همیشه از شر عموسیفی( خدمتگزار مدرسه مان) و لاطائلات ایشان خلاص می شدیم! مثلاً چقدر خوب می شد که ایشان را به جای کاترین ولف، یکی از نامزدهای احتمالی سفر بی بازگشت به مریخ، به آنجا بفرستند و خیال همه راحت شود. این شیر خام خورده دیروز در مدرسه از آرایشگاه هایی صحبت می کرد که پسران و مردان جوان را به سبک بانوان آرایش می کنند و از لوازم آرایش زنانه نظیر پودر و سرخاب سفید آب و ... استفاده می کنند! در واقع این بزرگواران از بین چند هزار شعر فردوسی فقط این را آویزه گوش داده اند که:«کنون ای پسر گاه آرایشست!»  به قول عمو سیفی:« قبلاً می‌گفتن مرد باید ایستاده بمیره یا با گلوله سربی توی سینه؛ مردای امروز زیر موچین و بوتاکس و پروتز و عمل بینی‌ جون ندن خیلیه!» بگذریم ... اما نکته جالب اینجاست در حالی امروزه پسران رو به استفاده از لوازم آرایشی آورده اند، سن استفاده از لوازم آرایشی در دختران هم به حداقل ممکن رسیده است و در این گیر و دار یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران فرموده اند:«کاهش سن استفاده از لوازم آرایش آسیب نیست! و استفاده از لوازم آرایش در سن نوجوانی و کاهش استفاده از آن، اگر کنترل و نظارت شود، آسیب نیست و جای نگرانی وجود ندارد. در ضمن استفاده دختران نوجوان از لوازم آرایشی یک اشکال نیست و در واقع هیجانات دوره‌ای سن بلوغ آنهاست که سعی می‌کنند خود را زیبا کنند!» ( سایت تابناک)
والله تا جایی که ما خبر داریم دو سوم لوازم آرایشی موجود در کشور غیر مجاز است و به صورت کول بری و چمدانی وارد کشور می شوند و میزان سرب و فلزات غیر مجاز آنها بیش از حد مجاز است. اگر این میزان سرب را به سرب موجود  در هوا و بنزین های مصرفی در کشور اضافه کنیم به علاوه سایر مواد شیمیایی که از طریق مواد شوینده و بهداشتی وارد بدن بانوان می شود، فکر کنم تا چند سال دیگر با کمبود فلزات در کشور مواجه شویم! در ثانی باید خدمت این خانم عضو کمیسیون برسانیم که دختران جوان در این سن باید به آرایش ذهنی و فکری بپردازند و ز «گفتارت آرایش جان کنند» و مسیر زندگی شان را بیابند نه این روزی چند ساعت به بهانه هیجانات دوره ای سن بلوغ به خودشان سرخاب سفید آب بمالند!

غوغای روحانی نگر!

بالاخره قطار کابینه یازدهم هم با اکثریت نفرات راه افتاد و مجلسیان هم نشان دادند همه جانبه هوای جناب روحانی را دارند و قصد دارند به قول شاعر« خار را گلزار روحانی کنند.» البته در کشور دوست پاکستان هم ظاهراً خلق الله، در تقلید از عبارت کلیدی «روحانی مچکریم» که چندی قبل در ایران راه افتاده بود و مردم تمام حوادث خوب را به این ایشان منتسب می کردند، جناب «ممنون حسین!» را به سمت ریاست جمهوری پاکستان انتخاب کرده اند که امید واریم این بابا لااقل عرضه زدن طیارک های بدون سرنشین آمریکا را داشته باشد! بگذریم...
ما هم به نوبه خودمان ضمن خوش آمد گویی به وزیران محترم به عرض می رسانیم برخی امورات در این مملکت به قول یکی از مسئولین مثل «سبزی خوردن» می مانند که بود و نبود آنها سر سفره چندان مهم نیست و غذا از گلوی آدم بدون آنها هم پائین می رود. اما این دلیل نمی شود چون برخی امورات مثل سبزی خوردن هستند ما آنها را به حال خویش رها سازیم. همین سهل انگاری ها گاهی اوقات باعث می شود برخی کالاها و خوراکی ها قیمت های کاذب و حبابی پیدا کنند. همین چند وقت در خبر ها خواندیم هر اونس چاغاله بادام در بازار غیر رسمی ۱۲۱۰ تومان معامله شد! مخلص کلام اینکه غذا را بدون دوغ، نوشابه، ماست، سالاد فصل، زیتون پرورده، سبزی خوردن، ترشی و انواع و اقسام دسر و چاشنی های دیگر هم می توان میل کرد ولی اگر قرار باشد باقی امورات مملکت را هم مثل سایر چاشنی ها در نظر بگیریم، سنگ روی سنگ بند نمی شود! مثلاً از مردم بخواهیم دارو مصرف نکنند یا با توجه به داروهای موجود در داروخانه ها مریض شوند و از هر گونه مریضی خودسرانه پرهیز کنند! علی ایحال ذکر این نکته ضروی است که فشاری که مردم در این چند وقت، از برخی بی برنامگی ها و بی تدبیری ها و مافیای داخلی تحمل کردند بیشتر از فشار تحریم ها بود! در ضمن ملت فشار تحریم ها را با جان و دل تحمل می کنند که آن را نوعی دفاع مقدس از خاک و ناموس می دانند ولی قرار نیست تاوان یک شبه ره صد ساله رفتن عده ای را مردم بدهند و این را اصلاً بر نمی تابند. بنابراین جا دارد وزاری محترم این رای اعتماد جانانه مجلسیان را که به نمایندگی از مردم به آنها دادند قدر بدانند و سعی کنند در سفره آرایی انتخاب مدیران کل و معاون شان نهایت دقت داشته باشند تا خدای ناکرده خاوری ها، مه آفرید ها، سلاطین شکر، علوفه ،گوشت، گوشی قاچاق و ... از آستین شان بیرون نیایند. ان شاء الله...

خشت نو از قالب دیگر بزن!

حتماً شما هم با دیدن این عنوان خیال کردید که منظور ما از خشت، همان خشت زدن و خدای ناکرده خالی بندی است. ولی جسارتاً خدمت شما عرض کنم که کلهم اشتباه فکر کرده اید... اولاً بعد از راه افتادن خطوط آجر ایتال و سایر آجر های صنعتی اساساً دیگر خشتی تولید نمی شود که ادعا کنیم «آن خشت بود که پر توان زد» در ثانی در دنیای دیجیتال امروز با وجود دستگاه های تصویر برداری و صدا برداری و ... و وجود خبرنگاران زبده و چیره دست که مو را از ماست می کشند، دیگر کسی جرات خالی بندی و خشتمالی ندارد! در ضمن از آنجایی که فعلاً اعضای کابینه جدید املا ننوشته اند ما هم مجبوریم به سازمانهای دیگر سرک بکشیم و راجع به عملکرد و ملاحظات شان افاضات کنیم! یکی از این سازمان های پر ماجرا، سازمان عریض و طویل صدا و سیما است که میزان نانی که به یکدیگر قرض می دهند- علی الخصوص بعد از پخش یک سریال در ماه مبارک- از کل میزان نانی که در استان های شمالی کشور مصرف می شود، بیشتر است!
یکی از ویژگیهای سریال های ماه مبارک رمضان، پخش آنها در زمان پهن بودن سفره روزه داران است که و اینکه کدام سریال زودتر پخش شود هم برای خودش ماجرایی دارد! ما ایرانی ها هم که بدون تلویزیون لقمه از گلویمان پائین نمی رود و باید با دهن پر با شخصیت های این سریال ها اظهار همدردی کنیم، حرص بخوریم، نگران شویم و گاهی اوقات هم نفرین کنیم و به هر چه مواد فروش و نامرد و خیانکار بد بیراه بگوئیم! در طول پخش سریال یا بعد از اتمام آن، روزنامه این سازمان، مصاحبه های کشدار با عوامل، هنرپیشگان، نویسندگان، نوازندگان و ... انجام می دهد. بعد از پخش سریال هم بالتبع باید شاهد پخش پشت صحنه سریال و زحمات جان فرسا و طاقت فرسای این بزرگواران در سرما و گرما باشیم. بماند که در اعیاد، وقتی خشگیری فیلم های 50 سال پیش چارلی چاپلین و لورل هاردی طول می کشد، در یک دکور مدوّر هنرپیشگان سریال با زن و بچه و اهل و عیال برای تبریک عید در قاب جادویی ظاهر می شوند و عید را به ما تبریک می گویند. به قول سلمان ساوجی « تدبیر کار اهل هنر، خرق عادت است» شما که ریش و قیچی و آرد و خمیر و قالب دستتان است؛ ترا به خدا در ساخت سریال های بعدی واقعیت های اجتماعی را نیز در نظر بگیرید تا این قدر طنز و پیامک برای محمد جواد و اردلان نسازند! موفق باشید...

حرکت با دنده عقب!

این ماجرای خرق عادت هم برای خودش داستانی دارد. بزرگان ما همواره بر این باور بوده اند که «از تو حرکت از خدا برکت» و بر اساس نظریه جوهری ملا صدرا هم حرکت ...( ما که هیچ وقت از فلسفه و منطق و این جور حرفها سر در نیاوردیم) در مجموع طبق این نظریه حرکت چیز خوبی است مخصوصاً اگر رو به جلو باشد.
اما نمی دانیم چرا از دیروز عموسیفی خلاف نظریه جوهر ملاصدرا حرکت می کند و دائم از حرکت با دنده عقب و بازگشت به روز های گذشته صحبت می کند و معتقد است:« وقتی آدم همیشه رو به جلو حرکت کند، مسیر را برای خود محدود می کند. وقتی عقب عقب راه رفتن را آغاز کنی، چیزهایی را می بینی که از کنارشان گذشته بودی و ندیده بودی. نا شنیده ها را می شنوی. صدای باران، صدای بال زدن پرندگان، صدای هدفمندی یارانه ها، حتی صدای واریز یارانه ها به عابر بانک ها!» ظاهراً سیفی یکی از رمان های گونتر زویرن( نویسنده آلمانی) را خوانده که این طوری هوایی شده وگرنه قبلاً حال ایشان مساعد بود! ولی پیش خودمان باشد، حرکت رو به عقب چندان هم بد نیست مخصوصاً در این برهه که موسم رای اعتماد به وزرا و کابینه و تعامل و صحبت های پشت پرده و ... است. به هر حال اگر دوستان با رعایت جوانب ایمنی و عمل به احتیاط کمی در کوچه پس کوچه های شهر با دنده عقب حرکت کنند بد نیست و می بینند که در سال های اخیر علی الخصوص دو سال اخیر چه وقایعی در مملکت رخ داد. راجع به ارز چه تعداد بخشنامه صادر شد؟ نتیجه قیمت گذاری خودرو چه شد که هنوز خودرو های دست دوم در بازار خودرو جولان می دهند! خودرو سازان چند بار بابت کیسه هوا و ترمز abs مهلت گرفتند؟ ماجرای آلودگی هوا و ریز گرد ها به کجا کشید؟ البته نباید در حرکت رو به عقب چشم مان را روی اقدامات و طرح های مثبت بندیم. هدفمندی یارانه ها، سفر های استانی، حذف برخی بریز و بپاش ها و ... بنابراین پیشنهاد می شود دوستان در دولت جدید علاوه بر حرکت در مسیر رو به جلو هر از گاهی چند قدم هم دنده عقب بروند و یک گوش و یک چشم را برای رصد نقاط قوت و توسعه و تقویت آنها به کار گیرند و از یک گوش و یک چشم برای دیدن نقاط منفی و مرتفع ساختن آنها استفاده کنند. خلاصه این طور نشود که یک گوش در ، یک گوش چوب پنبه یا بتون آرمه!

آن مرد با تایلیور آمد!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حراج دیپلم به شرط استعلام!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دانستنیهای قبل و بعد از مدیریت!

درست است که جناب آقای روحانی رویه اعتدال را در پیش گرفته و قرار نیست مدیران به صورت اتوبوسی یا واگنی جابجا شوند ولی این هم دلیل نمی شود که شما – بله شما مدیر محترم- همین طور با همان فرمان قبلی مسیر را ادامه بدهید و اصلاً هم به فکر پیاده شدن و برنامه های آینده تان نباشید. بالاخره این میز و صندلی ها جاودانه نیستند و به کسی وفا نکرده اند و ممکن است همین یکی دو روز اخیر نامه ای به دستتان برسد که مضمون آن « به آینده خوش آمدید!» باشد.
البته در گذشته هم این عزل و نصب ها وجود داشت و مدیران علی رغم داشتن گرز و سنان باز هم مجبور به ترک صحنه بودند که اسناد منظوم آن هم موجود است:« برفتند با گرزهای گران . . .  مدیران یکایک چو شیر ژیان» و یا «چو نیمی گذشت از شب دیریاز . . . مدیران به رفتن گرفتند ساز» و قس علی هذالقیاس... در ضمن از آنجایی که مبنای انتخاب مدیر در کشور ما با سایر بلاد کمی(!) متفاوت است؛ بالطبع عزل مدیران هم با سایر نقاط دنیا تفاوت هایی دارد. فلذا چند رهنمود و پیشنهاد کاربردی به دوستان ارائه می کنیم که رعایت این نکات به همه دوستان مدیر بالقوه و بالفعل توصیه می شود: الف) داشتن تخصص: در امر تصدی مدیریت، مورد اعتماد بودن کافی است ولی جان مادرتان پست هایی را انتخاب کنید که در آن تخصص داشته باشید. ب) نگه داشتن حرمت کلنگ و قیچی: هر چند جناب محتشم فرموده:« با آن که کَند کلنگ بیخ همه چیز» ولی بالاخره برای اجرای یک طرح کلنگ زنی هم لازم است. فقط به خاطر داشته باشید در زمان کلنگ زنی یا افتتاح پروژه ها کمی از مختصات فنی طرح هم سوال کنید تا هر طرحی بی خود و بی جهت کلنگ زنی یا افتتاح نشود. چون در گذشته های از این طرح صعب الهضم زیاد داشته ایم از ساخت آسیاب آبی روی کوه، انتقال آب دریا به کویر، لوله کشی آب به دریاچه ارومیه و ... پ) ادامه تحصیل: انسان هیچگاه از کسب علم و ادامه تحصیل بی نیاز نخواهد بود و به قولی ز گهواره تا گور مدرک بجوی! اما از آنجا که حادثه خبر نمی کند، بهتر است از همین حالا در یکی از این دانشگاه هایی که به قول آقای احمدی نژاد «دکترای جدی جدی» می دهند، ثبت نام کنید تا در صورت نیاز، ادامه تحصیل را مانع اصلی خدمت رسانی به خلق در این مقطع زمانی اعلام کنید!

درس خواندن در هزاره سوم!

راستش را بخواهید زمانی که ما درس می خواندیم کل امکانات کمک آموزشی ما شامل یک مداد و یک پاک کن و چند دفتر کاهی بود به علاوه خط کش، گونیا، نقاله و یک پرگار و لاغیر... یعنی به جز موارد فوق الذکر چیز دیگری در بازار نبود. اما درس خواندن دراین دوره زمانه با گذشته تومنی 8 زار توفیر دارد... استفاده از سی دی های کارتون که لابلای آنها اندکی مطالب درسی گنجانده شده ، استفاده از انواع جعبه و کارتن های مختلف جی 6 و جی 7 و جی 8 و ... ، درس خواندن و رفع اشکال از طریق ماهواره ، اینترنت و موبایل ، چاپ انواع و اقسام کتاب با رنگ های مختلف، شرکت در  کلاس های آموزشی و ضد آموزشی با مخلفات ( پشتیبان ، همراه ، رفیقم اینا و ...) و در نهایت هم سفر به دور دنیا با بر و بچه های موسسات آموزشی از مدل های جدید درس خواندن در هزاره سوم هستند که اگر خانواده ها در فراهم نمودن بخش کوچکی از این فرآیند تعلل کنند، امکان ادامه تحصیل کان لم یکن تلقی می شود و شرکت در کلاس های بازیگری یا سفر به خارج از کشور برای ادامه تحصیل جای آن را خواهد گرفت! اخیراً هم مصرف مواد شیمیایی هنگام درس خواندن مد روز شده است و با وجود اینکه دانشمندان اعلام کرده اند ریتالین روی یادگیری تاثیری ندارد و داروخانه هم این دارو را بدون نسخه نمی فروشند، باز هم برخی دانش آموزان و دانشجویان مثل نقل و نبات ریتالین و سایر قرص های دم دست را می خورند! تازه دو قورت و نیم شان هم باقی است که اگر درس یاد نمی گیرند مربوط به سهل انگاری مادران شان در دوره بارداری است! خبر گزاری رویترز به نقل از کریستن هینز سرپرست پژوهشگران دانشگاه تاسمانیا استرالیا گزارش داده است پژوهشگران این دانشگاه در بررسی هایشان روی نمرات آزمونهای کودکان 9 سال های که مادران شان فقط به مقدار اندکی دچار نقصان دریافت ید حین بارداری بودند دریافته اند کودکانی که بین 6 تا 9 درصد در دوره بارداری مادر از همسالان خود ید کمتری را دریافت کرده بودند، نمره های پایین تری در املا، دستور زبان و توانایی خواندن گرفته بودند. گل بود به سبزه هم آراسته شد. بهانه های دم دست و معمولی برای درس نخواندن کم بود حالا کمبود ید مادران در دوره بارداری هم به آن اضافه شد!

اولویت های طرح های زنانه!

بالاخره پس از کش و قوس های فراوان مراسم تنفیذ و تحلیف رئیس جمهور جدید هم به خوبی و خوشی و با حضور حداکثری مقامات، ورزشکاران، هنرپیشگان، خبرنگاران و عکاسان انجام شد و ایشان شخصاً و راساً وزرای پیشنهادی خود را اعلام کردند.( ما فقط متوجه نشدیم این وسط چرا عده ای از هول حلیم داخل ظرف یکبار مصرف افتادند و زودتر از جناب روحانی وزیر معرفی کردند!) در این گیر و دار هم عده ای از این طرف بام افتادند و معتقدند« مددی که نیم مستم بده آن قدح به دستم . . . که به دولت تو رستم ز تورم و گرانی» و تمام خدمات دولت قبلی را زیر سوال بردند که انصاف نیست. چون هنوز این بنده خدا کارش را شروع نکرده است و قیمت ها کماکان مصرانه در مقابل سیر نزولی مقاومت می کنند.

عده ای دیگر هم از آن طرف پشت بام افتاده اند و فرموده مولانا را روی بنر و فلکس و پارچه نوشتند که «چون از این خانه برفتی سقف دولت درشکست!» نه پدر جان ... این طوری هم شما فکر می کنید نیست چون رئیس جمهور منتخب روی همدلی و همیاری «همه مردم» حساب ویژه باز کرده است. خیالتان تخت... ما هم که طبق معمول میانه راه سرگردان و منتظر همدلی و همراهی مسئولان با یکدیگر، چون از جانب ملت خاطرمان جمع است...

بگذریم... امروز اگر اجازه بدهید در خصوص جمعیت نسوان و طرح های زنانه افاضات کنیم. اگر خاطر مبارکتان باشد در دولت قبلی طرح های زنانه بسیاری در شکل و ها رنگ بندی های مختلف مطرح شدند مانند دور کاری بانوان، کاهش ساعت کاری زنان شاغل، افزایش مرخصی زایمان، بیمه زنان خانه دار، طرح تعرفه گذاری خدمات پرستاری و ... که متاسفانه بر روی زمین مانده و بانوان گرامی همچنان چشم انتظار اجرای این طرح ها... هر چند «بهین زنان جهان آن بود . . . کزو شوی همواره خندان بود!» ولی اجرای این طرح ها در هر راستایی که باشد سودش به حساب خانواده واریز می شود و بنیان خانواده محکم تر می شود. فلذا پیشنهاد می شود دولت جدید قبل از کلید زدن طرح های جدید و به روز، طرح های قبلی را نیز بررسی بفرمایند و آن جمله طرح هایی را که به تحکیم بنیان خانواده و خندان شدن زوجین کمک می کند، در همان صفحات اول کارتابل «طرح های در دست اقدام» قرار بدهند. جای دوری نمی رود...


انتخاب رشته به شرط چاقو!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

راننده اتوبوس!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نقش سقف در هزاره سوم!

درست است که حضرت حافظ فرموده «چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش . . . زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست» ولی خدا وکیلی هیچ آدم عاقل و غیر عاقلی وجود ندارد که به نقش و اهمیت سقف واقف نباشد، مگر آنکه خلافش ثابت شود. اصلاً اینکه راجع به سقف و اندازه و حدود و ثغور آن، کلی بخشنامه، شعر، ضرب المثل، داستان، کاریکاتور، کاریکلماتور و آرماتور(!) ساخته اند، نشان از اهمیت سقف در تمامی جوامع پیشرفته و غیر پیشرفته دارد. شما مسکنی را تصور بفرمائید که سقف نداشته باشد؛ حتی اگر از این وام های مسکن 50 میلیونی - که روزنامه ها آن را نوعی شوخی بانک مرکزی با مردم می دانند- داشته باشد، باز هم مفتش گران است.
اما ما در تحقیقات میدانی اخیرمان جایی را پیدا کرده ایم که علاوه بر اینکه سقف ندارد، در و پیکر هم ندارد. (نه پدر جان خانه نیم ساخته کجا بود. الان دیگر با وجود مسکن مهر و مسکن ماندگار دیگر کسی مشکل مسکن ندارد!) منظورمان پرداخت های بی حساب و کتاب در فوتبال است که رونق آن از سوق الثلاثا یا همان سه شنبه بازار سامراء هم بیشتر است. بازیکنان والیبال ما از ارتفاع 3 متر و 43 سانت توپ را وارد زمین 8 بار قهرمان لیگ جهانی می کردند( بله خودمان می دانیم که تور والیبال 43/2 ولی وقتی بازیکنان غیرتی ما از بالای آنتن روی تور آبشار می زنند، یک متر به این عدد اضافه می شود!) آن وقت بازیکن فوتبالی که روز روشن از دو قدمی توپ را از مقابل دروازه 7 متری به اوت می زد، قرار داد میلیاردی می بندد و پاداش میلیونی می خواهد. تازه بسته پیشنهادی و هزار شرط و شروط و ان قلت دیگر هم برای سایر هم تیمی ها دارند که باور کنید جاری ها و هوو ها اینقدر خرده فرمایش ندارند!
الان هم با ذوقی که مسئولین فوتبالی مملکت از صعود به عنوان تیم اول گروه، به جام جهانی دارند، فعلاً کسی پیگیر قرار دادهای نجومی و میلیاردی فوتبالیست ها و بدهکاری تیم ها نیست و در حالی که ورزشکاران تیم ملی بوکس به گفته سرمربی تیم، با دستکش پاره تمرین می کنند و برای اعزام به مسابقات آسیایی 12 نفر را با 1000 دلار  به ضرب و زور به اردن فرستادند، رقم قرارداد فوتبالی ها روز به نجومی تر می شود. فقط جسارتاً خدمت دوستان سئول نشین یا همان فدراسیون فوتبال عرض کنیم که آتش این بالا رفتن رقم قرارداد ها روزی دامن فوتبال مملکت را خواهد گرفت و به قولی «فتنه می‌بارد از این سقف مقرنس برخیز...»

استقلال در بانک مرکزی!

ای بابا چرا تا اسم استقلال می آید بلاتشبیه شاخک هایتان به سمت تیم های سرخابی پایتخت متمایل می شود و فکر می کنید قرار است بانک مرکزی هم به این تیم ها کمک کند! ما هم که رویانیان یا فتح الله زاده نیستیم که به دنبال جذب منابع مالی از دولت باشیم. در ثانی امسال که سقف قراردی در کار نبود و هر کس تیغش هر طور خواست برید. حقیقت ماجرا این است که چند روز قبل برای گرفتن کارت های بیمه طلایی به مدرسه رفتیم و دیدیم جناب مستطاب عمو سیفی سرایدار باسابقه مدرسه ما- در حال واکاوی سیاست بانک مرکزی و نقش آن در تحولات اقتصادی اخیر است. سیف الله معتقد است «ریشه مشکلات اقتصادی چند سال اخیر را باید در سیاست های انبساطی بانک مرکزی جستجو کرد. چرا که نهادی که باید متولی و تنظیم کننده بازار سکه و ارز و طلا باشد، وارد بازی با ارزش کالاهای فوق و کسب در آمد شد! در واقع اگر بانک مرکزی با توجه به اهدافش( کنترل تورم و ثبات اقتصادی کشور) مستقل عمل می کرد، اصلاً این بحران به وجود نمی آمد. بانک مرکزی در پی افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی در سال های اخیر، می توانست با اتخاذ سیستم انقباضی و افزایش نرخ بهره متناسب با تورم، سپرده های مردم را جذب کند. اما بانک مرکزی به خواست دولت، سیاست انبساطی در پیش گرفت تا تولید افزایش یابد. اما در عمل نقدینگی ایجاد شده سمت تولید نرفت و اقتصاد دچار نوسان های شدید شد.» مدیر ما هم که طبق عادت همیشگی ساز مخالف می زند با عمو سیفی موافق نبود و علت تحولات اقتصادی اخیر را در جاهای دیگر می دانست. هر چند ما زیاد به مستندات و دلایل عمو سیفی اعتقاد نداریم ولی ایشان پر بیراه نمی گوید. به هر حال دولت برای خدمت رسانی بیشتر به مردم، از بانک مرکزی مطالبات زیادی دارد؛ اما این بانک مرکزی است که باید بین مطالبات معقول و غیر معقول دولت تمایز قائل شود و اگر بانک مرکزی دارای استقلال باشد، حتی می تواند جلوی سیاست های غلط دولت را بگیرد. امید واریم در دولت آینده بزرگان مملکت و مسئولین بلند پایه مملکت تمهیداتی در خصوص استقلال بانک مرکزی بیندیشند و کشور دچار بحران اقتصادی بیشتر نشود.

دفن استاندارد اموات!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سندرم وام های بی بازگشت!

ما همواره در عرایض و فرمایشات فلک فرسا و مدبرانه مان به این نکته اذعان داشته و داریم که گاهی از درک برخی مسائل بسیار جزئی و خرده عاجزیم و با شهامت هم به این نکته اعتراف می کنیم. یکی از این موارد قوانین و مقررات بانکی است و به طور مشخص اینکه چطور می شود که برای دریافت یک وام ناقابل چند میلیون تومان بانک مو را از ماست خامه ای می کشد و از شماره کفش وام گیرنده تا قبض آب و برق خانه اش را استعلام می کند ولی در مورد اعطای وام های میلیاردی داستان تقریباً مثل شاباش در عروسی ها است! تا جایی که ما اطلاع داریم اگر در سیستم بانکی، تحویل دار مبلغی را به اشتباه به کسی پرداخت کند، خودش موظف به جبران است. حالا چطور رئیس بانک چند میلیارد تومان پول ناقابل را دو دستی تقدیم کلاهبردار(!) با امضا سند جعلی می کند و پاسخگو هم نیست برای حقیر در زمره همان 60 سوال بی پاسخ است. اما اصل ماجرا: حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای در چهل و نهمین نشست خود با خبرنگاران گفت:دیروز نامه ای یکی از بانکها فرستاده بود که فردی با سند امضا جعلی 300 میلیارد تومان وام گرفته و آن را باز نمی گرداند!( جام جم – 31 تیر 92)
البته اینکه نام نبرده این مبلغ را برنمی گرداند، جای تعجب نیست. این که رئیس چطور این مبلغ را به ایشان هبه کرده است و ضمانت برگشت ندارد، عجب است. علی ایحال با عنایت به اینکه در سال های اخیر «سندرم وام های بی بازگشت» شیوع پیدا کرده است چند پیشنهاد کم هزینه و اجرایی خدمت بزرگواران بانک مرکزی ارائه می کنیم:
الف) برگزاری دوره های in service traning: پیشنهاد می شود هر از گاهی برای روسای بانکها دوره های «آموزش ضمن خدمت» برگزار شود و در این دوره ها تاکید شود که کلاهبردار لزوماً ساختار فیزیکی جداگانه و ویژگی منحصر به فرد خاصی ندارد و مثل سایر ابناء بشر، ظاهری عادی و معمولی دارد و دوستان باید بیشتر حواس خود را جمع کنند. ضمناً در فرآیند کلاهبرداری، کلاه اصلاً نقش ندارد و این یک اصطلاح است. ب) تائید نهایی وام: به منظور جلوگیری از شاباش بیت المال در برخی بانکها، پیشنهاد می شود تائید نهایی پرونده های وام و خسارت ناشی از عدم بازپرداخت آن به تحویداران بانکها تفویض اختیار شود! در ضمن از قدیم گفته اند:« از خدا بترس و از دیگران ایمن باش!»