طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

تلفیق مدرنیته و سنت در فوتبال !

تلفیق مدرنیته و سنت در فوتبال !
با نزدیک شدن به جام جهانی فوتبال و بالا رفتن تب فوتبال در دنیا، مسئولان ورزش ما در حال توزیع گسترده انواع پاشویه های سنتی و مدرن هستند که لااقل کمی تب بریز و بپاش های برخی آقایان را پائین بیاوردند. چون کار ما که حساب و کتاب ندارد. همین طوری قیمت مسکن در تهران 3 برابر سانفرانسیکو است، اگر قیمت بازیکنان هم با همین شیب ملایم بالا برود، می ترسیم چند وقت دیگر، فرانک ریبه ری و رونالدو و سایر دوستان هم سر از مس کرمان و فولاد خوزستان در بیاوردند! هر چند ما گوشمان از این بگیر و ببند ها و تهدید به خصوصی سازی ورزش و قطع بودجه دولتی و ... پر است ولی این بار ظاهراً کفگیر به ته ماهیتابه خورده وگرنه بریز و بپاش در پای این دلاوران مستطیل سبز شوخی بردار نیست. از سوی دیگر به دلایل نا معلوم یا شاید هم پخش تبلیغات جذاب از سوی صدا و سیما، مردم دیگر تمایلی به حضور در ورزشگاه ها و تماشای بازی ها از نزدیک ندارند.
علی ای حال اگر ریا نباشد به منظور پویایی فوتبال در مملکت چند راهکار ارائه کنم:
الف) تغییر ظرفیت ورزشگاه ها: به نظر یکی از دلایل عدم استقبال از فوتبال در ورزشگاه ها، ظرفیت بالای ورزشگاه ها است. شما تصور بفرمائید اگر هواپیما هم 2000 تا صندلی داشته باشد، دیگر مسافرت هوایی لوث می شود. پیشنهاد می شود ظرفیت ورزشگاه ها کم شود، در عوض کیفیت تجهیزات را بالا ببریم. به کار گیری صندلی های مفروش، توزیع پتو، تعبیه وسایل گرمای زای پرتابل( قابل حمل) و ... نیز باعث استقبال تماشاگران می شود.
ب) استفاده از فن آوری: امروزه استفاده از  فن آوری از فروش هندوانه شب چله با وانت بار دیده می شود تا اعزام موجود زنده و غیر زنده به فضا. فلذا نصب میکروفن روی صندلی ها جهت برقراری ارتباط سازنده با بازیکنان کم کار و احیاناً احوال پرسی با اقوام سببی و نسبی داور، تجهیز ورزشگاه ها به اینترنت پر سرعت می تواند در جذب تماشاگر به ورزشگاه موثر باشد.
پ) دور هم بودن: ما ایرانی ها از هر بهانه ای برای دور هم بودن استفاده می کنیم. چطور برای سیزده بدر یا شب چله، آب دستمان باشد زمین می گذاریم و بساط دور هم نشینی را فراهم می کنیم. در این خصوص هم شرایطی فراهم شود تا فوتبال بهانه ای برای دور هم نشینی تلقی شود، وگرنه خرمایی که فوتبالیست های این دوره و زمانه می خوردند، قدیمی ها با هسته اش تیله بازی می کردند! موفق باشید...

ثبت جهانی «رقص کلنگ» !

با وجود اینکه فن آوری در دنیای امروز باعث تغییرات کاربری و حتی بلا استفاده شدن خیلی از آلات و وسایل شده، ولی «کلنگ» علی رغم ظاهر نخراشیده و خوشنام نبودن ( با آنکه کَند کلنگ بیخ همه چیز) کاربری خود را در جامعه حفظ کرده و علاوه بر کاربری در صنعت ساخت و ساز، در سیاست هم برای خودش بر و بیایی پیدا کرده است تا جایی که گاهی اوقات در مراسمات به زیور روبان هم آراسته و دست به دست هم می شود و دیگر این شعر سهراب خدا بیامرز محلی از اعراب ندارد که می فرمود:« همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ!» در حقیقت «کلنگ زنی» پروژه های مختلف یکی از اساسی ترین مراحل ساخت یک پروژه محسوب می شود که گاهی از ساخت خود پروژه مهم تر است!

این جایگاه تا بدانجایی اهمیت دارد که در ساخت یک پروژه نقش کلنگ از مطالعات اولیه، نیاز منطقه، جانمائی، بودجه لازم، امکان ساخت، اخذ مجوز های زیست محیطی و ... نیز مهم تر و پر رنگ تر است. الان هم که دوستان معتقدند بودجه ای برای پروژه های عمرانی ندارند و کفگیر خزانه به ته ماهیتابه خورده، باز هم فرآیند «کلنگ زنی» کماکان ادامه دارد و هر قدر هم عده ای تلاش می کنند که « دست باید نرود سوی کلنگ» فایده ای ندارد. در همین راستا ما با نگاه آنتولوژیک به این مسئله چند رهنمود ارائه می کنیم:

الف) برگزاری همایش: نظر به اهمیت و جایگاه کلنگ در عصر حاضر پیشنهاد می شود به منظور تببین این نقش و جایگاه، همایش هایی با عناوین «کلنگ و کلنگ زنی در هزاره سوم»، «جایگاه کلنگ در تعاملات سیاسی» « کلنگ زنی و ادبیات معاصر» برگزار شود.
ب) رقص کلنگ: در برخی از بلاد رقصی به نام رقص خنجر مرسوم است که عده ای در عروسی ها یا برخی مناسبات، با خنجر مراسم خاصی انجام می دهند و آوازی نیز سر می دهند. پیشنهاد می شود در مراسم کلنگ زنی نیز « رقص کلنگ» جانمایی شود تا علاوه بر ایجاد یک فضای نشاط، زمینه را برای بسط امورات فرهنگی در ساخت پروژه های ملی فراهم سازیم. ( در ضمن زودتر باید دست بجنبانیم تا مثل تار، چوگان و قهوه خانه، توسط کشورهای همسایه این طرح به نام آنها ثبت جهانی نشود!)

ستاد نظارت بر هدایای میلیونی!


هر چند از قدیم و ندیم گفته اند در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ولی با این ماجرا های اخیر دیگر کسی جرات نمی کند کار خیر انجام بدهد و به کسی هدیه بدهد یا هدیه دریافت کند. تا جایی که ما خبر داریم هدیه دادن و گرفتن هدیه یکی از سنت های پسندیده است که مورد اقبال عمومی همه است و شهرام و بهرام ندارد. در ضمن این فرآیند از این پدیده های نو ظهور هم نیست و به شهادت تاریخ در گذشته هم رد و بدل کردن هدایای تپل هم مرسوم بوده و مردم وقتی ذوق می کردند با بر انداز کردن یکدیگر با توجه به وزن طرف به هم هدیه می دادند. سند منظوم: «چو بابک شنید این سخن گشت شاد . . . بر اندازه شان یک به یک هدیه داد» اما ظاهراً در عصر جدید هدیه گرفتن هم برای خودش آدابی دارد و در مقاطعی حتی باید منکر دریافت هدایای کارتی شوید! علی ای حال با عنایت به ریشه دار بودن این فرهنگ و لزوم اشاعه آن به شکل صحیح و مرسوم و متداول چند پیشنهاد ارائه می شود:

الف) فرهنگ سازی: پیشنهاد می شود اقوام رسانه ای همچون عموهای فیتیله ای، عمو قناد، خاله شادونه، عموپورنگ،عمو مهربون، خاله رویا در برنامه های خود روی فرهنگ دریافت هدیه علی الخصوص کارت هدیه کار کنند و فرهنگ سازی کنند تا دو روز دیگر که بچه بزرگ شد از هر کسی کارت هدیه نگیرد!
ب) اعلام نرخ رسمی: بسیاری از افراد بعد از اینکه مشکل شان در اداره ای حل شد یا از غذای رستورانی خوششان آمد معمولاً به صورت خود جوش و داوطلبانه مبلغی به عنوان انعام پرداخت می کنند. پیشنهاد می شود نرخ رسمی و قانونی این قبیل پرداختی ها نظیر انعام، پول چایی، شاگردونی بچه ها، عیدی و ... مصوب شود تا هر دریافت و پرداختی غیر قانونی اعلام نشود و ملت به خاطر چندرغاز مجبور به حضور در دادگاه نشوند.
پ) جمع آوری کارت های هدیه: بانک مرکزی به ارسال بخشنامه ای به همه بانک ها، زمینه جمع آوری کارت های هدیه را فراهم کند تا مثل گذشته مردم برای هدیه دادن به کتاب و شاخه گل و امثالهم بسنده کنند.
ت) ستاد نظارت بر هدایای خودجوش: در برخی ادارات که معمولاً پرداخت و دریافت چنین هدایایی مرسوم است، یک ستاد نظارت تشکیل شود، تا علاوه بر رعایت نرخ مصوب، دست واسطه ها نیز کوتاه شود!

کمیته دستمزد و مداد جادو!


راستش را بخواهید ما گاهی اوقات که بیکار می شویم، در فلسفه به وجود آمدن یا به وجود آوردن برخی مشاغل و حِرف تفکر و تدبر می کنیم؛ ولی بلا تشبیه هر قدر زور می زنیم چیزی عایدمان نمی شود. مثلاً در یکی از دانشگاه های ولایت ما، بنده خدایی مسئول اداره امور کلاس ها است و هر هفته با یک دفتر و دستک و چندین لیست بلند بالا، جای کلاس ها و اساتید را عوض می کند تا رزقش حلال شود ولی ابتدای هر هفته دانشجویان باید نیم ساعت دنبال کلاس شان بگردند! در صورتی که سال های قبل در همین دانشگاه در ابتدای هر ترم، واحد آموزش، اسامی رشته ها را به تفکیک سال ورودی و شماره کلاس شان روی تابلو اعلانات نصب می کرد و خلاص...
الان هم حکایت ظهور انواع و اقسام کمیته، انجمن، کمپین، ستاد، گروه، هیات، اپوزسیون، کارگروه، هیات مدیره، تیم، سازمان، سمن و ... است که گاهی اوقات یک نفر از ده سوراخ گزیده می شود، ببخشید از ده جا حقوق و مزایا دریافت می کند ولی تصمیمات و صورتجلسه ها از قبل تعیین شده و خروجی ها مشخص است.
یکی از این کمیته های فخیمه که ما شخصاً در نحوه عملکرد، محاسبات و ملاک و معیار های انتخابی شان وامانده ایم، کمیته دستمزد می باشد که مشخص نیست با کدام قلم جادویی این اعداد و ارقام عجیب و غریب را به دست می آوردند. اگر ملاک تعیین نرخ دستمزد تورم باشد که حقوق حداقل باید چند برابر دستمزد فعلی شود. اگر ملاک 18 قلم کالای معرفی شده سبد مصرفی شامل نان، برنج، حبوبات، ماکارونی، سیب زمینی، سبزی، مرغ، ماهی، گوشت قرمز، تخم مرغ، سبزیجات، شیر، ماست، کره، پنیر، روغن و قند و شکر باشد، که با این دستمزد ها فقط می توان 100 گرم از هر کدام از این کالا ها خرید!
علی ای حال ذکر این نکته ضروری است که مطابق ماده ۴۱ قانون کار مبنای تعیین حداقل مزد کارگران هزینه‌های اولیه یک خانواده متوسط است ولی در این نوع تعیین دستمزد حداقل هزینه‌های زندگی شش برابر بیشتر از حداقل درآمد می باشد! هر چند هنوز جلسات این کمیته آغاز نشده است ولی دوستان فقط به خاطر داشته باشند که این دستمزدی را که تعیین می کنند به قول پروین اعتصامی « دستمزد دست لرزان من است...» خدا خیرتان بدهد...


دلواپسی برای جناب مسی!


هر از گاهی اخبار یا موضوعاتی در رسانه ها و جراید منتشر می شود یکی از یکی از عجیب تر و باور نکردنی تر...
باور بفرمائید گاهی این اخبار چنان اعجابی دارند که با وجود تَلمذ حقیر در محضر  یکی از بزرگترین مکتب داران شمال شرق کشور و بهره مندی از علوم ارضی و سماوی ، باز هم در درک ماهیت و ذات وجودی آنها عاجز می مانیم! شاهد مثال، لوده بازی برخی افراد بیکار در فضای مجازی و حمله شبانه روزی و گسترده به صفحه فیس بوک جناب «مسی» می باشد.
ما نفهمیدیم این عده وقتی فوتبالیست جماعت می بینند از هول پیتزا داخل فر می افتند و تا دو کیلومتر دنبال اتوبوس پائولو مالدینی در فرودگاه می دوند و پیراهن عرقی اش را 270 میلیون تومان می خرند و در موزه ملی می گذارند؛ آن وقت حالا که قرار است ملی پوشان ما با «مسی» رو در روی هم بایستند، هنجار شکنی می کنند. باشگاه ها از یک طرف چند میلیارد هزینه می کنند تا با یک تیم شناسنامه دار بازی دوستانه انجام دهند، از طرف دیگر وقتی تیم ملی فوتبال کشورمان با آرژانتین صاحب نام همگروه می شود یک لشکر آدم به سایت «مسی» حمله سایبری می کنند و آبروی هر چه ایرانی را می برند! تازه شانس آوردیم فیس بوک هنوز فک رهن نشده و برای دسترسی به آن باید از روی دیوار وارد شد وگرنه معلوم نبود چه اتفاقی می افتاد؟!
اما بُعد دیگر این معمای چند وجهی پرداختن همه جانبه و تمام قد برخی مسئولین به این مسئله است که گویی «ذَنب لایَغفر »حادث شده است و دیگر در این کره خاکی به هیچ کس توهین نشده است! هر چند توهین به این بازیکن و هر بازیکن دیگری مورد وثوق هیچ آدم عاقلی نیست ولی با وجود مسائل ناگوار و ساختار شکنانه در ورزش خودمان، مقوله داوری، تبانی، محرومیت ورزشکاران ایرانی و فرهنگ تشویق و احوالپرسی با اقوام سببی و نسبی داوران، علی الخصوص در ورزشگاه ها، پرداختن به چنین موضوعی آن هم در چنین سطح وسیعی و بازتاب دادن آن در رسانه ملی و سایر جراید چندان منطقی به نظر نمی رسد. از برگزاری نشست تخصصی در صدا و سیما گرفته تا پیشنهاد  ارسال هدیه روز تولد و ارسال نامه عذر خواهی رسمی و قس علی هذا ... فقط کم مانده صدا و سیما همایش « بررسی بازتاب های جهانی ارسال کامنت علیه مسی» یا همایش « راهکار های در آوردن از دل مسی و چالش های فرا رو» بر گزار کند!

tvlhknhv

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

داشبورد جمعیتی در کشور!

ما تا همین امروز فکر می کردیم داشبورد یک بخش از ماشین است که محل نگهداری نوار، سی دی، ادکلن، مدارک، چاقوی میوه خوری، فندک و در برخی فیلم ها اسلحه کمری است. اما امروز متوجه شدیم داشبورد فقط مختص ماشین نیست و جاهای دیگر هم کاربرد دارد. اصل داستان داشبورد...
«داشبورد جمعیتی کشور برای ثبت لحظه‌ای چهار واقعه حیاتی ازدواج، طلاق، فوت و ولادت در نوزدهمین نمایشگاه الکامپ رونمایی شد. معاون فناوری اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال اظهار داشت:‌ این داشبورد جمعیتی، جمعیت کشور را در چهار واقعه حیاتی فوت، ولادت، ازدواج و طلاق به ثبت می‌رساند و در راستای دستیابی به اهداف آینده کشور ایجاد شده است. در ضمن این نرم‌افزار به راحتی قابل توسعه است و هزینه‌ای نخواهد داشت و می‌توان در هر بیمارستان و یا آرامستان آن را نصب کرد.»( سایت های خبری)
از آنجایی که هیچ گونه قفل نرم افزاری و سخت افزاری روی این نرم افزار نصب نشده و به راحتی قابل کپی کردن و نصب و توسعه است چند پیشنهاد در راستای دستیابی به اهداف آینده ( همانند سازمان ثبت احوال) ارائه می کنیم:
الف) داشبورد قیمتی اجناس: با عنایت به اینکه قیمت اجناس و کالاها از هیچ گونه توابع سینوسی خاصی پیروی نمی کنند و تغییرات آنها قابل پیش بینی نیست، پیشنهاد می شود سامانه «داشبورد قیمتی اجناس» جهت ثبت لحظه قیمت ها راه اندازی شود تا خلق الله در شرایط خاص نظیر دعوت از مهمان دچار اشتباه محاسباتی نشوند. (مورد داشتیم طرف برای مهمانی 100 هزار تومان در نظر گرفته اما روز خرید وسایل 300 هزار تومان پیاده شده است!)
ب) استفاده از اهل فن: توصیه می شود در مورد به روز کردن قیمت ها با اهل فن مشورت شود. اصلاً سر سیم را بدهند به همان دوستان دلال و مافیا و ... که هیچ تعارفی با خلق الله ندارند و قیمت را به صورت کاملاً شفاف و دو لا پهنا حساب می کنند. وگرنه اگر قرار باشد قیمت ها خیالی و بر وفق مراد ما باشند، همان زیر نویس شبکه بازار کفایت است که پسته کله قوچی کیلویی 60 هزار تومان را، 26000 هزار تومان و گلابی نوبرانه کیلویی 12 هزار تومان را 3500 تومان قیمت گذاری می کند!


موسیقی آبگوشتی!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نور، صدا، دوربین، کپی!


صنعت سینما این روز ها حال و روز خوشی ندارد. البته به بد یمنی قدوم نا میمون این چشم بادامی ها و وجود برخی سوء مدیریت ها، خیلی از صنایع دچار انواع و اقسام نارسایی ها و درد و مرض لاعلاج شده اند ولی خدا وکیلی حیف است صنعت سینما با این همه طرفدار و هوادار زمین گیر شود. هر چند یکی از عوامل برزگ زمین خوردن سینما دستگیر شد و به مجازات اعمال ننگین خود رسید ولی همگی می دانیم برخورد قهری با افرادی نظیر غلام تکثیر(!) چاره کار نیست و این جماعت همانند سی دی و دی وی دی در حال تکثیر و زاد و ولد هستند. با وجود اینکه در سال های اخیر در خصوص جلوگیری از تکثیر غیر مجاز فیلم های سینمایی اقداماتی صورت گرفته از گران کردن سی دی تا خواهش و التماس در اول فیلم های شبکه خانگی و استفاده از سیستم « این تن بمیره کپی نکنید!» ولی متاسفانه هیچکدام جواب نداد و همچنان صنعت سینما مورد بی مهری عده ای قرار می گیرد. اما در روز های اخیر ظاهراً دوباره مسئولین در صدد حمایت از سینما افتاده اند. اصل داستان ...
«پس از ا نتشار خبر کشف و ضبط یکصد هزار حلقه کپی غیرمجاز آثار سینمایی، مدیر عامل موسسه رسانه های
تصویری از حذف دی وی دی و سی دی از شبکه نمایش خانگی در آینده ای نزدیک خبر داد. وی افزود: راهکار اصلی این ماجرا این است که از طریق دستاوردهای فناوری به راه هایی برسیم که اصلا نیاز به بحث تکثیر غیرمجاز و کپی به طور کلی و برای همیشه منتفی شود! وی در خصوص عملی بودن این راهکار توضیح داد:الان در مجموعه ما، دوستان آی تی دارند تلاش می کنند و به فناوری هایی هم در این زمینه دست پیدا کرده اند.»( جام جم)
البته این که دوستان واحد آی تی در تلاشند راهکاری ابداع کنند که نیاز به سی دی را مرتفع کند، چیز خوبی است ولی ما بلاتشبیه هر قدر زور زدیم که دوستان قصد دارند چه فن آوری جدیدی را جایگزین سی دی کنند، چیزی دستگیرمان نشد. بالاخره این فیلم را باید روی یک حافظه خارجی مثل فلش، هارد بیرونی، چیزی ذخیره کرد. توی قابلمه که نمی شود فیلم جابجا کرد! حالا این که دوستان چطور می خواهند یک بار برای همیشه این مشکل را حل کنند، والله و اعلم... فقط ترا به ارواح خاک «اخوان لومیر» یک وقت برنامه ای پیاده نکنید که سینما کلاً درش تخته شود. چون در آن صورت هم مشکل برای همیشه مرتفع خواهد شد!

گردشگری در صدر!

این ماجرای یک تیر و دو نشان که می گویند دقیقاً همین جاست. با برنامه ریزی و تدبیر هم پل ساخته شده است، هم جاذبه گردشگری! کدام پل؟ شما مثل اینکه کلاً تلویزیون را خاموش کرده اید و با گوشی صحبت می کنید! مرد حسابی بحث در مورد تبدیل پروژه جدید «صدر» به جاذبه گردشگری استان تهران است! اصل داستان به روایت جراید ...

«حسینی معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران گفت: با توجه به خاص بودن پروژه بزرگراه طبقاتی صدر سعی شده است که طراحی تیرهای روشنایی آن نیز به طور خاص و متفاوت از طرح های معمول باشد. کار نورپردازی پل با الهام از عناصر اصلی طبیعت صورت گرفته و در نتیجه زیبایی پل در شب بسیار بیشتر از زیبایی آن در روز است. وی افزود: ایجاد این زیبایی بصری موجب نشاط وآرامش شهروندانی خواهد شد که از این مسیر عبور می کنند و شاید به همین سبب پل صدر به یکی از جاذبه های گردشگری تهران تبدیل شود!( به نقل از جراید صدر نشین)
حقیقتاً دست مملی ... این جاذبه تا جایی جذاب است که خانواده ها برای بردن بچه هایشان به این مرکز جدید گردشگری شرط و شروط هم می گذارند مانند « بی حرف شو چو دل، اگرت صدر آرزوست» یعنی اگر می خواهید این جمعه شما را برای تماشای پل صدر ببرم سر و صدا نکنید! علی ای حال با عنایت به اینکه در سال های اخیر کمتر شاهد پروژه های دو منظوره بوده ایم چند رهنمود و توصیه دوستانه افاضه می کنیم: الف) عبور از دهلیز: هر چند تماشای پروژه هایی از این دست که به همت مهندسان توانمند ایرانی ساخته شده لذت دارد( به قول شاعر ای صاحب دستان بهاری... و الی آخر) ولی شهروندان عزیز عنایت داشته باشند این پل برای کاستن بار ترافیکی است و نشود دو روز دیگر به زور از روی پل رد شویم و به یاد مولانا در دل بگوئیم: « صدر ما راست اگر چه در این دهلیزیم!» ب) هزینه بابت گردشگری: هر چند برای عبور از زیر و روی این پل نیاز به پرداخت عوارض نیست و به قولی روی پل صدر دست به جیب نشوید. ولی اگر حجم استقبال و بازدید کنندگان از پل زیاد شود ممکن است دوستان هوس کنند بابت جاذبه گردشگری پل، مبلغی از ملت دریافت کنند نه بابت عبور از روی پل! بنابراین توصیه می شود شهروندان به نوبت و به مرور به تماشای پل بروند. پل صدر، ایستگاه قطار شعر مرحوم قیصر امین پور نیست؛ هیچ جا نمی رود. مطئمن باشید.

سبد خانوار رمز دار!

لایف اوتر سن که خدا وکیلی خودمان هم نمی دانیم چکاره است در جایی گفته:« در هر یک نفسی که می کشید، هم آسمان موجود است هم زمین!» با توجه به فرمایش جناب اوتر سن، همین که وزارت نیرو بابت نفسی که می کشیم از ما عوارض و مالیات و یا هوا بهاء دریافت نمی کند، جای شکرش باقی است. البته دوستان و بزرگواران وزارتخانه فخیمه نیرو چندان هم بیکار ننشسته اند و ظاهراً به سبد خانوار خلق الله سرک کشیده و مشاهده کرده اند که سهم آب بهاء در سبد خانوار تاثیر چندانی ندارد و برایش کیسه دوخته اند! اصل ماجرا به روایت جراید... « معاون وزیر نیرو در بخش آب و آبفا، گفت: در بودجه سال 1393 در زمینه افزایش تعرفه آب بهاء سناریو های مختلفی طراحی و مقرر شده که تغییر قیمت‌ها با شیب ملایم صورت گیرد. «رحیم میدانیروز» در نشست خبری خود درباره افزایش تعرفه آب بهاء افزود: وقتی در تعرفه ها نگاه کنیم مشاهده خواهیم کرد که سهم آب بهاء در سبد خانوار تاثیر چندانی ندارد! در ضمن هنوز فاصله زیادی بین قیمت تمام شده و تعرفه ها وجود دارد و در بخش مصارف خانگی 37 درصد قیمت تمام شده دریافت می شود، هرچند در زمینه افزایش قیمت ها تابع قانون هستیم.» البته همین که دوستان در افزایش قیمت شیب ملایم در نظر گرفته اند و تابع قانون هستند مزید امتتنان است ولی خدمت عزیزان آبفا عارض شوم جهت بالا بردن تعرفه آب بهاء نیاز به سناریو، فیلنامه، لوکیشن، میزانسن، آکسسوار و ... نیست و کافی است یک مختصر تغییراتی در قبوض آب ایجاد شود، ماجرا فیصله پیدا می کند. نکته بعد اینکه درست است که سهم آب بهاء در سبد خانوار تاثیر چندانی ندارد، ولی این را نیز خاطر نشان کنیم که سهم خیلی چیز ها در سبد خانوار ناچیز است؛ اگر قرار باشد هر اداره یا وزارتخانه ای در سبد خانوار خلق الله سرک بکشد و به بهانه سهم ناچیز خدمات یا کالایش، قیمت ها را دو لا پهنا حساب کند، سنگ روی آجر بند نمی شود! در همین راستا و به منظور صیانت از سبد خانوار مردم چند توصیه و رهنمود تیتانیوم بار ارائه می کنیم:
الف) رمز دار کردن سبد خانوار: با توجه به اینکه مقرر شده در ماه های آتی سبد کالایی جدید به خانواده ها واگذار شود، پیشنهاد می شود این سبد ها به صورت رمز دار تهیه شوند تا دیگر کسی نتواند به سبد خانوار مردم سرک بکشد.
ب) تعیین جهت شیب: پیشنهاد دوم اینکه عزیزان در فرمایشاتشان کمی شفاف تر باشند و مقدار و جهت شیب را نیز تعیین کنند که مردم در حل مسائل اقتصادی شان با کمبود اطلاعات مواجه نشوند!


کروکودیل روسی قورتتان ندهد!

نقل است به یک بنده خدایی گفتند، نظرت راجع به پلنگ چیست، گفتم من چکاره باشم راجع به پلنگ نظر بدهم! الان هم شایعه ورود کروکودیل به کشور قوت گرفته است. اما این کروکودیل از آن کروکودیل ها که شما فکر می کنید، نیست. این لاکردار از مدل قبلی هم خطرناک تر است. چون اگر از کروکودیل های مدل قدیم کمی فاصله بگیرید، دیگر با شما کاری نخواهند داشت ولی کروکودیل جدید تا شما را به خاک خاکستری و سیاه ننشاند، ول کن نیست! امّا مبادی ورودی این کروکودیل ها...  «یک آسیب شناس اجتماعی از ورود مخدر کروکودیل از روسیه به داخل کشور خبر داد و گفت: این مخدر با استفاده از بنزین، تینر و فسفر تهیه می شود.دکتر مجید ابهری در گفتگو با مهر گفت: بعد از مبارزه بی امان پلیس با مواد مخدر صنعتی از جمله شیشه، مافیای مواد مخدر برای رسیدن به اهداف شوم خود یعنی آلوده سازی جوانان، مواد مخدر جدید را با اسامی غلط انداز وارد بازار کرد. این در حالی است که ریشه همه موادها یکی بوده و صرفاً تفاوتهای ظاهری مختصری دارند. وی ادامه داد: در حال حاضر با توجه به شناسایی بیشتر مواد مخدر توسط پلیس و جمع آوری آنها این بار ناتوی اجتماعی قصد دارد مخدر کروکودیل را به جای کراک وارد بازار کند.»( روزنامه جوان) هر چنددر طی سال های اخیر مواد مخدر با ترکیبات و نام های مختلف وارد بازار شده اند ولی ماده مخدر از مشتقات بنزین واقعاً نوبر است. فلذا به منظور جلوگیری از زاد و ولد این جانور خطرناک چند پیشنهاد و رهنمود سازنده ارائه می کنیم:
الف) استفاده از نام های خفن: از آنجایی که به شهادت آمار بسیاری از نوجوانان و دختران، مشتری مواد مخدر جدید هستند، پیشنهاد می شود اسامی سایر مواد مخدر هم به اسامی خفن و یا حتی صعب التلفظ(!) تغییر پیدا کند. چرا که در این صورت برخی با شنیدن نام این مواد خود به خود از مصرف مواد منصرف می شوند.
ب) معرفی اجمالی خواص مواد: ظاهراً برخی افراد در سال های اخیر اهمیت و موارد کاربرد مواد شیمیایی را فراموش کرده اند. پیشنهاد می شود روی بیلبورد های تبلیغاتی موارد کاربرد مواد شیمیایی را به همراه جملات آموزنده درج کنیم. مثل: « بنزین سرمایه ملی است؛ آن را هدر ندهیم!»
در خاتمه پیشنهاد می شود مسئولین از همین حالا با جدیت و خیلی شدید اللحن جلوی گسترش این ماده جدید را بگیرند؛ چرا که اگر فراگیر شود ممکن است دو روز دیگر شاهد رد و بدل شدن چنین پیامک هایی باشیم: « داداشی لَنگ یه لیتر بنژینم. کارت به کارت کن، جبران می کنم!»



تحریم غول های خودرو سازی دنیا!

بالاخره پس از کش و قوس های فراوان داستان تحریم ها تمام شد و در سکانس پایانی نماینده آمریکا جوری سایر دوستان(!) را در آغوش می کشید که انگار آمریکا زیر فشار تحریم های ایران بوده است! البته این تحریم ها باعث شد در طول این مدت بسیاری از صنایع و شرکت ها، تحریم ها را دلیل گرانی محصولات و خدمت شان اعلام کنند و به قول عمو سیفی از دیوار تحریم بالا می رفتند و برخی از آنها نیز پشت دیوار تحریم قایم می شدند. حالا که تحریم ها جمع شد، بی تدبیری و سوء مدیریت عامل بسیاری از گرانی ها اعلام شده است! از جمله همین صنعت خودرو سازی خودمان که دوستان فرموده اند تحریم ها فقط 30 درصد روی این صنعت تاثیر داشته است. الان هم که باب همه گونه تصمیم گیری و انتخاب باز شده و همه غول های خودرو سازی در دنیا برای ورود به عرصه خودرو سازی کشور له له می زنند، معلوم نیست کلید دست چه کسی است!؟ در همین راستا وزیر صنعت، معدن و تجارت در همایش بین المللی صنعت خودرو سازی فرمودند: «هیچ قرارداد جدیدی در صنعت خودرو سازی منعقد نخواهد شد، مگر اینکه در این قرار داد صادرات خودرو پیش بینی شده باشد!»( روزنامه جوان – 10 آذر 92) اینجاست که ما شک می کنیم که غربی ها ما را تحریم کرده بودند یا ما غربی ها را! خودروی ال 90 که قرار بود به جای پیکان و با قیمت زیر ده میلیون تومان به مردم عرضه شود به 40 میلیون تومان رسیده، 70 هزار خودروی فرسوده در حد لگن نفس تهرانی ها را بریده اند، آن وقت دوستان به جای عرضه خودروی مناسب و در شان مردم، فکر صادرات خودرو هستند. علی ای حال با عنایت به اینکه صنعت خودرو در ایران یکی از یونیک ترین یا به عبارتی منحصر به فرد ترین صنایع تولید در دنیاست، چند توصیه و رهنمود صنعتی ارائه می شود: الف) اول اینکه فعلاً تمام غول های خودرو سازی دنیا را تحریم کنیم و با هیچ کدام قرار داد نبندیم تا حاشان جا بیاید و به شکر خوردن بیفتند و برای بستن قرارداد با ما صد را نفر را واسطه کنند تا ببینیم بعداً چه پیش می آید. ب) دوم اینکه در حین بستن قرار داد مراقب باشیم سیاست های کلان خودرو سازی مملکت لو نرود و دو روز دیگر شاهد کپی برداری از پلت فرم این سیاست ها و فیس لیفت( مدل تغییر شکل یافته) آن نباشیم که آنها هم مگان پیش فروش کنند، بعد بگویند فقط می توانیم پراید تحویل بدهیم!

پنیر با طعم پائولو مالدینی!


درست است که تحقیق و کشف حقایق تازه درباره موضوعات مختلف در هزاره سوم از ملزومات و بدیهیات توسعه دانش بشری است، ولی خدا وکیلی بعضی از این دانشمندان شورش را در آورده اند و در پی تولید چیز هایی هستند که از داستان از چِندش هم فرا تر رفته و حال آدم به هم می خورد! چه شده است!؟ دیگر می خواستید چه شود. آقایان دانشمندان زحمت کشیده اند پنیر با طعم «بوی پا» و «عرق زیر بغل» درست کرده اند! باور بفرمائید ما امروز برای نوشتن این مطلب کلی عرق ریختیم و خجالت کشیدیم. اما شما به بزرگی خودتان ببخشید. اصل ماجرا به روایت از جراید... «دانشمندان با استفاده‌ از باکتری‌های پا، زیربغل و ناف شکم موفق به تولید نوعی پنیر شدند! «کریستینا آگاپاکیس» و یک متخصص رایحه به نام «سیسل تولاس»، میکروب هایی را در پروژه خود موسوم به «Selfmade» جمع آوری کردند و از آن پنیری تولید کردند که بوی افرادی را که به آن ها تعلق دارند، منعکس می کند. هر پنیری با استفاده از میکروب های جمع آوری شده از بدن هنرمندان، دانشمندان، نسب شناسان و سازندگان پنیر ساخته شده است. با این حال، طراحان مدعی اند این پنیر برای خوردن تولید نشده و با هدف الهام بخشیدن به دیالوگ های جدید در خصوص ارتباط انسان ها با بدن و باکتری هایشان ساخته شده است.»(ایسنا)
عنایت فرمودید. این همه ما در مدارس از اهمیت بهداشت و نظافت و جوراب نانو و ... صحبت می کنیم بعد این محققان از بوی پا پنیر تهیه می کنند. پس فردا ما به دانش آموزان چطور جواب بدهیم؟ ما اینجا در مدرسه مورد داریم که طرف تخمه مغز کرده نمی خرد چرا که معتقد است، معلوم نیست چه کسانی اینها را در کارخانه مغز می کنند! آن وقت شما به جای اینکه از رایحه گیاهان و چهار عطر معطر استفاده کنید، از بوی پا الگو می گیرد. همین طوری ملت موقع صبحانه با بچه ها مشکل دارند. از فردا چطور به بچه ها هایشان بگویند پنیر بخور...  یا دو روز دیگر که این پنیر ها خوردنی شدند، بچه ها روز بهانه می آورند که من پنیر این دانشمند را نمی خورم پنیر فلان هنر پیشه یا بازیکن را می خواهم و قس علی هذا...
حالا اگر پنیر با باکتری چهار تا بازیکن و آدم سرشناس خوش تیپ و خوش تکنیک مثل پائولو مالدینی یا همین محمد رضا گلزار خودمان باشد، دردش خوردنی است ولی در مورد باقی هنرمندان و سرشناسان و ... بگذریم.
علی ای حال با عنایت به این که این پنیر ها فعلاً خوردنی نیستند، بالتبع خبری هم از عکس هنرمندان روی قالب های پنیر یا روی بیلبورد ها نیست ولی اگر کسی جلو دار این دانشمندان نشود معلوم نیست در آینده دست به اختراع چه چیز هایی بزنند. خدا به خیر کند!

چرایی موفقیت مذاکرات!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

قهرمانی با طعم ماسه!

در چند روز اخیر که والیبالیست ها و بچه های فوتبال ساحلی با کمترین امکانات بزرگان دنیا را به زانو در آوردند و دل ملت را حسابی شاد کردند، جای یک دست مریزاد تپل و خدا قوت اساسی خالی است. ما که شخصاً  از بس جیغ و داد کردیم و عرق بید مشک به روتون، هوار کشیدیم خروسک گرفتیم. اما هنوز مسابقات تمام نشده بود، جناب آقای فوتبال، آب پاکی را روی دست بچه ها ریخت و گفت از جایزه خبری نیست! البته این که برای سایر رشته ها از جایزه خبری نیست، تعجبی ندارد. وقتی پول بیت المال را صرف دعوت از آقای مافیای فوتبال و بازی برگزار کردن با پیر و پاتال های آ ث میلان می کنیم، معلوم که کفگیر به ته دیگ می خورد و چیزی برای قمپز در کردن هم باقی نمی ماند چه برسد به اعطای جایزه. اما وقتی تیم ملی فوتبال با یک لشکر لژیونر و بازیکن لیگ های معتبر دنیا، تیم درجه سه آسیا یعنی لبنان را می برد، تمام روزنامه ها و برنامه های ورزشی از هول پیتزا داخل فر می افتند و چنان ذوق می کنند که انگار برزیل را برده ایم! علی ای حال ضمن تبریک مجدد این قهرمانی و پیروزی ها چند پیشنهاد ارزشی و ورزشی در راستای تقویت ورزش جامعه(!) ارائه می شود:

الف) پاداش به فوتبالیست ها: درست است که در این چند روز بچه های فوتبال ساحلی و والیبال افتخار آفرینی و قدرت نمایی کردند، ولی پیشنهاد می شود به منظور حفظ روحیه، ایجاد انگیزه و خدای ناکرده جلوگیری از سرخوردگی و برخوردن به تریج قبای بچه های فوتبال، بلافاصله یک جایزه نقدی تپل ( ترجیحاً به دلار) به بازیکنان تیم ملی فوتبال و کلیه کارمندان فدراسیون و عوامل تیم ملی فوتبال پرداخت شود! می ترسیم اگر این کار را انجام ندهیم مثل سری قبل قهر کنند و به هیچ خبرنگاری افتخار مصاحبه ندهند! ب) کمیته توجیه و تنویرافکار عمومی: از آنجایی که با چهار تا آبشار و چند تن وزنه بلند کردن و حتی مالیدن پوزه برخی تیم های مدعی دنیا به ماسه های ساحل خلیج همیشه فارس، افتخارات تیم ملی فوتبال در سایه و بازیکنان آن مورد انتقاد قرار می گیرند ، توصیه می شود کمیته ای تشکیل شود و افکار عمومی را متوجه این داستان کند که فوتبال خط قرمز ورزش این مملکت حساب می شود و بقیه رشته ها اگر قهرمان جهان هم شوند باید ... اصلاً ولش کن... بی خیال...

نه هر که سر بتراشد، مدیریت داند!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هر یکی پروازش از آفاق بیش!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.