ما به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره صندوق خانوادگی مان با 11 عضو و مطرح بودن به عنوان یکی از فعالان اقتصادی مملکت(!) همواره رویای تاسیس یک بانک خصوصی را در سر داشتیم. چون با تاسیس این بانک لااقل دوستان و آشنایان خود را استخدام می کردیم و می توانستیم به همسایه ها وام های خرید خودرو و مسکن بدهیم! حتی یک بار از اینترنت فرم های درخواست تاسیس بانک خصوصی را دانلود کردیم ولی از پر کردن آنها منصرف شدیم. اما الان که بانک تاسیس نکردیم خیلی راضی هستیم چون ظاهراً اوضاع بانکها بد جور کشمشی است. عمو سیفی در این باره می گوید:« حسین قلی خانی شدن بازار ارز ، کاهش ارزش ریال ، افزایش سرمایه گذاری مردم در خرید مسکن و طلا و خودرو ، افزایش تحریم ها ، لغو مراودات مالی با بانک های دنیا ، سخت شدن گشایش اعتبار و بالا رفتن نرخ هزینه های جاری در یک سال گذشته سبب شده تا رقم در آمد ارزی و ریالی بانکها به شدت کاهش یابد. حتی بسیاری از بانکهای خصوصی که تازه تاسیس شده اند برای مقابله با فرار سرمایه و جذب منابع مجبور شده اند تا استخدام نیروهای جدید را به تعویق انداخته و از مزایای کارمندان خود بکاهند.» البته سیف الله معتقد است این داستان چندان هم بد نیست و بانکها مجبور می شوند تا از ریخت و پاش های رایج نظیر خرید ساختمان های میلیاردی که منجر به تاسیس معاونت خرید ساختمان (!) در برخی بانکها شده بود و پرداخت عیدی و پاداش های میلیونی به اعضای هیات مدیره و ... دست بردارند و به توسعه خدمات الکترونیکی و جدید بپردازند ؛ ولی در مجموع کاهش منابع مالی بانکها به نفع هیچکس نیست. البته راهکار های دیگری هم برای جلوگیری از بحران کاهش منابع مالی بانکها وجود دارد نظیر کاهش هزینه های جاری ، ادغام شعب کم تحرک و فاقد گردش مالی بالا ، افزایش شعب الکترونیکی ، تنظیم بودجه سایه یا ریاضتی و در نهایت اعطای تسهیلاتی که به درد مردم کوچه و بازار هم بخورد. هر چند تلاش در بازپس گیری معوقات و جلوگیری از حیف و میل بیت المال نیز باعث افزایش اعتماد عمومی مردم به بانکها و تمایل به سرمایه گذاری در بانکها و موسسات مالی می شود! موفق باشید...
این ماجرای دوشغله ها یا چند شغله ها که چند وقتی است مجلسی ها به آن گیر داده اند و قصد بر چیدن بساط آن را دارند ، ماجرای جدیدی نیست و در قدیم الایام هم مسئولین با آن پدر کشتگی داشتند. حتی در دوره حافظ اینا هر کس دو شغله بود از کارخانه اخراج می شد! حافظ در این خصوص اشارتی دارد:« گر جز محبت تو بود شغل دیگرش / نامش ز کارخانه عشاق محو باد!» البته سعدی خدا بیامرز که از طرفداران اقشار آسیب پذیر بوده ، از قافله عقب نمانده و دو شغله ها را مورد عتاب قرار داده و چنین فرموده:«کجا با این همه شغلت، بود پروای درویشان» ولی ظاهراً در آن دوران هم گوش کسی بدهکار نبوده است. البته کسانی که دو یا چند شغل دارند فقط به عشق خدمت به مردم یا در اختیار گذاشتن تجارب مدیریتی شان قبول زحمت کرده اند و حتی در بسیاری موارد نظیر فدراسیون فوتبال دوستان مدعی هستند که ریالی دریافت نمی کنند.( حالا به دلار یا یورو حقوق می گیرند یا نه الله و اعلم...) علی ایحال از آنجا که این طرح کلید خورده و دوستان مجبورند عطای چند شغل را به لقای آن ببخشند اگر ریا نباشد ما نیز چند پیشنهاد به منظور خدمت رسانی به این دوستان ارائه می کنیم: الف) تولید انبوه سیمیلاتور: در صنعت هواپیمایی یا کشتی رانی اطاق هایی به نام سیمیلاتور وجود دارد که مانند کابین هواپیما یا کشتی طراحی شده و برای آموزش از آن استفاده می شود. از آنجایی که افراد دو شغله به مشاغل مورد تصدی عادت کرده بودند ، دولت می تواند با تولید انبوه این دستگاه ها ، مشکل این دوستان را حل کند و آنها همچنان خود را فاز خدمت رسانی تصور کنند. ب) نرم افزار جلسات: الان همه رقم نرم افزار در بازار یافت می شود از نرم افزار ترک سیگار گرفته نر م افزار لاغری! با تولید نرم افزار شرکت در جلسات فرد از طریق رایانه شخصی خود را در فضای مجازی جلسات هیآت مدیره تصور می کند و حتی می تواند با یک کلیک اعضا یا دستور کار جلسه یا حتی نوع پذیرایی را عوض کند!تنها تفاوت این است که در این جلسات دیگر از حق جلسه ، حق مدیریت و پاداش های میلیونی خبری نیست! موفق باشید...
هر چند ما شخصاً به محتوی و ماهیت ضرب المثل ها و جملات قصار بزرگان اعتقاد شخصی و قلبی داریم ولی به نظر می رسد وقت آن فرارسیده تا ساختار برخی از کلمات قصار را کمی تغییر دهیم. یکی از این ضرب المثل ها « از منع میل افزونتر شود.» است که ظاهراً باید به «از گرانی میل افزون تر شود!» تغییر پیدا کند چرا که با گران تر شدن اجناس ملت برای خرید هجوم می آوردند و چشم بازار را به جای کور کردن تخلیه می کنند! البته خودرو ساز ها در این امر پیشقدم بوده اند و با گرانی های فصلی ، حبابی ، مقطعی ، موقتی ، علی الحساب و حاشیه ای در این کار فرهنگی گام های موثری برداشته اند و هر قدر قیمت ها را بالاتر می برند باز میل مردم برای خرید بیشتر می شود! نکته جالب اینکه تمام این افزایش قیمت ها در صنعت خودرو سازی ، فرهنگی و کلاسیک(!) است و آرزو به دلمان ماند یک بار این افزایش قیمت ها به خاطر افزایش کیفیت یا خدمات جانبی باشد! در این خصوص نهاد هایی چون سازمان استاندارد ، شورای رقابت ، کمیته نرخ گذاری ، سازمان حفاظت محیط زیست ، پلیس راهنمایی و رانندگی ، کمیسیون صنایع و معادن مجلس ، سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان ، وزارت صنایع و معادن و تجارت و ... سعی می کنند با سنگ اندازی کمپانی های مفخم ایران خودرو و سایپا را با چالش مواجه کنند که تابحال از این شیوه طرفی نبسته اند و این دو غول بزرگ خودرو سازی همچنان به فعالیت های خود مشغولند و در حالی که اروپائیان در حال انتقال خودرو های دارای استاندارد یورو 4 به موزه های تاریخ خودرو هستند ، این دو شرکت زیر بار استاندارد یورو 2 هم نمی روند! البته از حق نگذریم در این سالها شاهد تحولات چشمگیری در ساختار سپر ، گلگیر و چراغ های خودرو های تولید داخل بوده ایم که جای بسی خرسندی و شعف است! در ضمن یکی از دغدغه های مشترک مردم ، مسئولین و شرکت های خودرو ساز آلودگی هوا است که خودرو ساز ها در این بخش با سایر نهاد ها همگام هستند و به منظور اجرای طرح زوج و فرد خودرو ها از درب منازل ، همه خودرو ها را با پلاک خوب و شفاف تولید می کنند!
در این وانفسای گرانی ، آلودگی هوا و سایر مصائب شیرین! برخی از دوستان به درشتی میوه ها و صیفی جات گیر داده اند و به جای «زدن به تخته» یا گفتن «باغت آباد انگوری!» مصرف این محصولات را خطرناک و سرطان زا اعلام کرده اند! سخنگوی کمیسیون کشاورزی مجلس در گفتگو با مهر ، اندازه های غیر معمول محصولاتی همچون سیب ، پرتقال ، سیب زمینی و پیاز را از دستاورد های استفاده بیش از حد از کود های شیمیایی اعلام کرد و گفت:« درشتی این محصولات برای مصرف کنندگان خوشایند است ، در صورتی که مصرف آنها در طول زمان تهدیدی جدی برای سلامت شهروندان است.» اما وزارت جهاد کشاورزی این مطلب را انکار کرده و میوه های ایران را جزو سالم ترین محصولات جهان دانسته و سرطان زایی این محصولات را بی اساس خوانده است. هر چند تشویش اذهان عمومی و خصوصی کار ناصواب و نکوهیده ای است و ملت ممکن است دیگر دست و دلشان به پخت کوکوی پیازچه هم نرود ؛ ولی از طرفی حق با سخنگوی کمیسیون کشاورزی مجلس است. همین دیروز عمو سیفی یک شلغم به مدرسه آورده بود که دو کیلو وزن داشت.( این مطلب خدا وکیلی جدی است و عکس این شلغم در وبلاگ عمو سیفی موجود است.) علی ایحال با عنایت به اینکه سلامت مردم برای من و عمو سیفی جزو اولویت ها است ، چند پیشنهاد در این خصوص ارائه می شود:
الف) صادرات میوه های درشت: تا دیروز که میوه های درشت به خارج صادر می شد ، الان هم همان رویه را در پیش بگیریم و میوه های درشت را صادر کنیم.
ب) هشدار های تصویری: از همان عکس های دل و جگر خواهر اسطوره ای مان زلیخا! که روی پاکت های سیگار انداخته اند روی بیلبورد های تبلیغاتی چاپ کنیم و نسبت به مصرف این محصولات و عواقب آن هشدار بدهیم.
پ) گران کردن کود: با گران کردن سموم شیمیایی و کود جلوی مصرف بی رویه مواد شیمیایی را بگیریم تا کشاورزان این قدر کود پای محصولات کشاورزی نریزند. چون اگر همین طور پیش برویم و کود را گران نکنیم ، ممکن است علاوه بر افزایش طول و عرض محصولات ، شاهد قاچاق کود هم به کشور های همسایه باشیم! سالم باشید...
این ماجرای انگشت گزیدن من و عمو سیفی کم کم دارد برای ما درد سر می شود و دیگر هیچ جای سالم در انگشتانمان باقی نمانده است. هر چند برخی اخبار عجیب و غریب راوی درست و حسابی ندارند ولی «ز دانا شنیدم من این داستان» منظور نماینده مردم شریف قم است که فرموده اند:«فردی که هواپیمای اختصاصی دارد و 12 هزار میلیارد تومان سرمایه ، از پرداخت معوقاتش سرباز می زند!» ( جام جم 18 دی)
حالا من و عمو سیفی حق داریم « ز حیرت گم کنیم زَر هم زَری را» چرا که عده ای از مردم به دلیل گرانی بلیط هواپیما دیگر قادر به انجام سفر های سیاحتی ماهانه به اروپا نیستند و باید به کشور های آسیایی یا کیش سفر کنند و یا به همان ماشین های 300 میلیونی بسنده کنند و عده ای با هواپیمایی اختصاصی در آسمان لاجوردی جولان بدهند!
البته اینکه برخی دوستان به چطور به چنین ثروتهایی دست می یابند به ما هیچ ربطی ندارد ولی وزیر محترم اقتصاد در خصوص معوقات بانکی اعلام نمودند که 40 میلیون پرونده تسهیلاتی از40 میلیون پرونده تسهیلاتی در بانک های دولتی7 میلیون و 600 هزار پرونده معوقه بانکی داریم که از 100 هزار تومان شروع می شوند. وی افزود 50 درصد این معوقات بانکی وامهای خرد و 50 درصد آن وامهای بالای ده میلیارد تومان است.( جام جم 18 دی)
(خدا را شکر بالاخره معنای اقتصاد خرد و کلان را بعد از عمری فهمیدیم!)
هر چند به علت قلت دانش اقتصادی اینجانب ارائه نظرات کارشناسی مالی را به عمو سیفی واگذار کرده بودم ولی به علت حساسیت موضوع این مسئله را خودمان راساً واکاوی کرده ، به ارائه پیشنهاد های سازنده می پردازیم.
الف) دولت محترم دور آن 50 درصد وام خرد را خط بکشد و تمام توان و انرژی را برای باز پس گرفتن وام های کلان هزینه کند چون اگر چهار تا از آن وام های کلان زنده شود به اندازه کل این 50 درصد وام خرد ارزش دارد.
ب) از قدیم گفته اند جلو ضرر را هر جا بگیرید منفعت است ، بانک مرکزی به کسانی که معوقات خود را پرداخت نمی کند ، خواهشاً وام ندهد!
ج) هر چند راهکار در این موضوع فراوان است ولی به قول خیام «باقی همه رایگان نیرزد هشدار...»
دوباره زمستان آمد و مصرف گاز ، تخت گاز در حال بالارفتن است و ظاهراً از افزایش قیمت ها هم جلو زده و رکورد زده است. هر چند 37 رقم گاز دزدی توسط ماموران شناسایی شده است ولی خرابی کنتور ها هم در این افزایش مصرف بی تاثیر نیستند. همین عمو سیفی خودمان که چندی است به علت خرابی شماره انداز کنتور گاز ، قبض گاز منزلش محاسبه نمی شود. البته ایشان به اداره گاز اطلاع داده و در نوبت کنتور گاز است. ولی از روزی که متوجه شده حالا حالا ها از تعویض کنتور خبری نیست ، در اطاق تی شرت می پوشد و بستی شاه توت می خورد! البته جای شکرش باقی است که گاز قابل ذخیره سازی و قاچاق به شیوه های معمول نیست و این شعر «بترسم همی من ز همسایگان / مگر گاز دارد یکی در نهان» فقط شائبه مخفی کردن گاز را در ذهن متبادر می سازد ؛ البته شاید هم منظور شاعر کپسول گاز باشد. علی ایحال با عنایت به اینکه مصرف گاز ایرانیان سه برابر اروپا است به نظر می رسد ، باید چاره ای اساسی اندیشید و دیگر ساخت انیمیشن و نصب بیلبورد در بزرگراه ها چاره کار نیست. هر چند دم دست ترین و ساده ترین راهکار برای مسئولین افزایش قیمت ها است ولی در مورد گازوئیل و بنزین هم دیدیم که این روش ها جواب نمی دهد و خواهشاً دور این مورد را قلم بکشند. اما از آنجایی که ما هم می خواهیم در این آتش دستی از دور داشته باشیم ( چون یک بار در شهر خودمان دست مان را نزدیک این آتش بردیم ، بد جوری سوختیم!) چند پیشنهاد ارائه می کنیم:
الف) سیاست تشویق: آقا جان هیچ چیزی جای تشویق و جایزه را نمی گیرد. بین خانواده های کم مصرف قرعه کشی کنیم و ماشین جایزه بدهیم تا مردم به صرفه جویی عادت کنند.
ب) کنترل ادارات: ما هر بار در زمستان به ادارات ولایت خودمان رفتیم ، بعد از خروج چائیدیم. چون به قدر دمای اطاق ها در ادرات بالاست که ملت بعد از خروج از ادارات گرم و سرد می شوند!
ج) کنترل هوا شناسی: از قدیم و ندیم گفته اند «هر راست نشاید گفت» چه اصراری است که هواشناسی از سه ماه قبل خبر ورود توده سرد را رسانه ای کند و ملت پیشواز بروند و گاز را بیشتر مصرف کنند. اگر دو روز جلوتر هم بگویند ، کفایت است!
راستش را بخواهید ما از همان بچّگی فکر می کردیم قاچاقچیان معمولاً آدم های بدخیم و خفنی هستند که ظاهری مخوف و نخراشیده دارند که بسیار خطرناک هستند و با دیدن مامور ها فلنگ را بدون واشر می بندند! در مورد کالای قاچاق هم فکر می کردیم منظور همان کالاهایی است که توسط اسب و الاغ دست آموز از کوه و کمر به صورت قاچاقی و یواشکی به کشور وارد یا از کشور خارج می شوند. البته ظاهراً در هزاره سوم معنای کالای قاچاق و قاچاقچی عوض شده است و دیگر نیازی به دست آموز کردن اسب و الاغ و نیازی نیست. از سویی چند وقتی است مسئولین بد جوری به قاچاق گازوئیل گیر داده اند و معتقدند روزانه 6 میلیون لیتر گازوئیل به خارج از کشور قاچاق می شود. در همین رابطه نیز جلسات و همایش های زیادی برگزار کردند و اخیراً بخشنامه ای مصوب کرده اند تا جلوی قاچاق سوخت را با خود اظهاری بگیرند! «بر اساس این مصوبه از این پس خودروهایی که قصد خروج از مرز را دارند ، باید نسبت به حجم سوخت درون باک خود فرم خود اظهاری پر کنند!»( جوان – 13دی)
ما هر قدر چرتکه انداخیتم که چطور این حجم گازوئیل از طریق باک کامیون ها قاچاق می شود ، چیزی دستگیرمان نشد و به ناچار می پذیریم و اخبار مربوط به کشف لوله های 11 کیلومتری و اظهارات مسئولین راجع به تخلفات برخی مدیران میانی و ... را فاکتور می گیریم. در این شیوه جلوگیری از قاچاق سوخت هم ، احتمالاً بعد از برگشت از سفر ، مازاد گازوئیل را با شیلنگ کشیده ، به انبار های ذخیره سازی شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی باز می گردانند!
اما از آنجایی که کشیدن سوخت از باک به وسیله شیلنگ خطرات جانبی زیادی دارد ، چند توصیه به دوستان مسئول ارائه می شود:
الف) به هیچ عنوان فرد گازوئیل خورده را وادار به استفراغ نکنند.
ب) خوردن یک لیوان شیر توسط فرد مسموم توصیه می شود.
ج) بلافاصله فرد مسموم به اولین مرکز درمانی ارجاع شود.
د) برای تمیز کردن سر شیلینگ از دست کشیدن یا فوت کردن خودداری کرده و هر مامور حتماً از شیلنگ شخصی استفاده کند!
گاهی اوقات افراد علی الخصوص جوانتر ها فکر می کنند که استفاده از استعاره و ضرب المثل و امثالهم مربوط به عهد قدیم است و در ادبیات روزمره ما کاربرد ندارند. هر چند تا حدی هم حق دارند و اگر روزی خدابیامرز دهخدا که عمرش را در راه اعتلای زبان شیرین فارسی گذاشته ، زنده شود با شنیدن الفاظی مثل عجیجم ، خوشجیل ، پپول ، پلفسل و …سکته می کند!
اما در همین راستا چندی قبل یکی از مسئولین محترم خودرو سازی در خصوص کیفیت محصولاتشان فرمودند: «کیفیت پراید مانند هندوانه در بسته است. سعید مدنی ، مدیرعامل سایپا گفت: ممکن است پراید دارای کیفیت خوب یا بد باشد که این مسئله نشان دهنده نبود نظارت و کنترل کیفی در فرآیند تولید این محصول است. بسیاری از مشکلات کیفی تولید ناشی از عملکرد کارگران است و البته 50 تا 60 درصد مشکلات کیفی نیز به خودرو سازان و بقیه آن به قطعه سازان مربوط می شود!»( روزنامه همشهری)
حقیقتاً دست مریزاد... وقتی انسان صداقت در گفتار و شفافیت در عملکرد و به کار گیری استعاره را در سخنان این دوستان مشاهده می کند لذت می برد و این واقعیت در ذهن متبادر می شود که «یل خودرو سازان و رندان تویی!» و با وجود این خودرو ها که با وجود نبود نظارت و کنترل کیفی در فرآیند تولید به زعم خود دوستان ، باز هم برای خرید این قبیل خودرو ها ملت سر و دست می شکنند.
کار به جایی رسیده که رییس پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی از ماجرای «پدید آمد از هر سویی خودرویی» و ایمنی پایین خودروهای تولیدی انتقاد کرده و گفته: «اگر دست من بود هیچ وقت اجازه نمیدادم خودرویی مانند پراید، وانت پیکان و وانت نیسان شمارهگذاری شوند!»
اما فقط چند نکته مبهم و سوال در این نَمط باقی می ماند و این که جناب سعید خان که به قول امیر خسرو دهلوی «غلام پنجه ی مرغول هندوانه ی اویم» ( یعنی همون جمالتو عشق است) باید بداند که اگر شهروندی هندوانه بخرد و زبان عمو سیفی لال ، سفید از کار در بیاید نهایتاً غرغر می کند و شانسش را نفرین می کند. ولی اگر خدای ناکرده پراید هم مثل همان هندوانه ناکار از کار در بیاید... بگذریم .در ثانی ایشان فرموده اند نبود «نظارت و کنترل کیفی در فرآیند تولید» یکی از دلایل کیفیت پائین این خودرو است. بنده پیشنهاد می کنم ، همانطور که در برخی ایام ، هندوانه را به شرط چاقو عرضه می کنند ، پراید هم به شرط داشتن هولوگرام کنترل کیفیت(!) عرضه شود. حالا ملت دو میلیون هم بابت این برچسب بپردازند ، ضرر نمی کنند!
چند روز قبل بر و بچه های زحمتکش نیروی انتظامی به جان اشرار افتادند و کت بسته آنها را برای خوردن آب خنک راهی زندان کردند ؛ جوری که صدای غلط کردنشان از تلویزیون شنیده شد. ما هم به سهم خود می گوئیم « نیروی انتظامی تشکر تشکر ...»
در قدیم اگر کسی زور بازویی داشت و به اصطلاح گنده لات محل بود در وهله اول مراقب پیرمرد ها ، بچه ها و نوامیس محله خودشان بود ، اما الان دوره و زمانه عوض شده و زور گیری از همسایه و بچه محل مد شده است!
البته در گذشته هم زور گیری بود ولی علی رغم اینکه در آن دوران دوربین مدار بسته و موبایل نبود باز هم زورگیری یا در خفا آنجام می شد یا با رعایت کامل اصول ایمنی و استتار و به قول اوحدی « یا رخ بپوش از مردمان، یا مردم آزاری مکن» اما الان وقاحت به جایی رسیده بود که ملت را روز روشن جلوی دوربین بانک به اصطلاح لخت می کردند و دار و ندارش را می بردند!
علی ایحال با عنایت به اینکه عزم دولت و قوه قضائیه برای مبارزه با اشرار جزم است ما هم چند پیشنهاد ارائه می کنیم تا نخودی در این آش انداخته باشیم:
الف) تا جایی ما در فیلم ها دیده ایم نصف کشور های اروپایی را زندانیان ساخته اند ، از این اشرار در ساخت پروژه های زیر بنایی استفاده شود تا هم آنها معنای عرق ریختن و کار کردن را بفهمند ، هم شاید جاده تهران شمال زودتر افتتاح شود.
ب) همانطور که قبلاً عرض کرده بودیم برای فروش اسید به مردم ، گواهینامه سلامت روان مطالبه شود ، در مورد چاقو و قمه نیز ارائه معرفی نامه از صنف قصابان الزامی شود تا بچه 18 ساله قمه به کمرش نبندد و قویترین مردان ایران را راهی قبرستان نکند.
ج) به روی پیشانی اشرار انگ بزنند. تاریخچه « انگ زنی » یا « استیگما» به دوران یونان باستان بر می گردد. در آن دوران افراد خلافکار را « تاتو» یا همان خالکوبی می کردند تا نشان دهند این فرد با سایرین تفاوت دارد.الان هم می شود روی پیشانی اشرار عبارت «غلط کردم» را خالکوبی کرد تا این ننگ تا ابد روی پیشانی شان بماند!
د) در ضمن در مقابله با اشرار که الان محارب هم محسوب می شوند ، توصیه های بزرگان را نیز آویزه گوش قرار دهیم. در این خصوص بیدل دهلوی فرموده : «گردن بیادبان را رگ گردن تیغ است! » موفق باشید...
بعد از آرامش نسبی بازار ارز و سکه دوباره بحث یارانه ها و پرداخت نقدی داغ شده است. علی رغم اینکه پول چیز کثیفی است ، نصف دعوای ملت و دولت و مجلس بر سر همین پول است. البته در همه متون اقتصادی ، «پول» در تعریف ابتدایی آن ، وسیله، قطعه، شی، یا چیزیست که انسانها برای تبادل خواستهها، خدمات، کالاهای نیازها از آن استفاده میکنند ولی چیزی راجع به چرک کف دست بودن یا کثیف بودن آن در هیچ کدام از کتب مرجع ذکر نشده است. علی ایحال با عنایت به اینکه وجود 17 رقم باکتری روی پول ثابت شده بنده شخصاً در مواجهه با این موجود بی شاخ و دم احتیاط می کنم.
اما عمو سیفی در مواجهه با پول و مسائل مرتبط با آن هیچ ابایی دارد و هر وقت هم قاطی می کند هبا منثورا می بافد. دیروز باز هم روی فاز نظرات کارشناسی افتاده بود و از اوضاع هدفمندی یارانه ها و شاباش این مقدار پول توسط دولت گله داشت. عمو سیفی معتقد است دولت مصوبات چند گانه مجلس را در یک مرحله انجام داده و اکنون میخواهد با کمک رسانه تصویری و تحریک تقاضای پول در میان مردم میزان یارانه نقدی آن را ۵/۵ برابر کند. یعنی فرآیند هدفمندی یارانه ها که شامل توزیع هدفمند یارانه بین افراد نیازمند ، تحول در تولید ، جلوگیری از فشار به اقشار کم در آمد و ... بود فقط به توزیع یارانه نقدی بین مردم منجر شد و الان نیز قرار است با افزایش یارانه ، حامل های انرژی را به قیمت چند سال جلوتر به مردم بفروشند. با اینکه عمو سیفی از کن و سولقان آن طرف تر نرفته ولی معتقد است در هیچ کجای جهان حتی در لیبرالترین اقتصادهای جهان و در پیشرفته ترین کشور های جهان یارانه بهداشت، تحصیل ، تولید و... به صورت نقدی به مردم پرداخت نمی شود و یارانه به صورت غیر مستقیم به دست مردم می رسد!
سیفی از شاد باش پول های حاصل از در آمد نفتی هم شاکی است و این نوع مهندسی را خطرناک می داند و ماحصل آن را رونق بازار وارداتی می داند. از سویی معتقد است در این آشفته بازار رانت خواری عده ای و افزایش طرح های زودبازده و ... میزان معوقات این طرح ها به ۷۰ هزار میلیارد رسیده است.
ما که زیاد به حرف ها و مستندات عمو سیفی ایمان نداریم ، ولی هر وقت ایشان در مدرسه صحبت می کند ، اول مدیر ما به فکر فرو می رود ؛ بعد با تشر به او دستورر آوردن چای می دهد و وقتی سیفی به آبدارخانه می رود دوباره به فکر فرو می رود!
تا همین چند سال قبل اگر شبی ، نیمه شبی گذرتان به قبرستان می افتاد ، چیزی جز تاریکی و ترس نبود و به قول حافظ از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود و ممکن بود از وحشت قالب تهی کنید و همانجا ماندگار شوید. اما الان زمانه عوض شده و حال و هوای قبرستان ها عوض شده و به قولی «چه های و هوی برآید ز مردگان قبور!»
البته این سر و صدا و دامبل و دیمبل ربطی به اموات ندارد ، چرا که ظاهراً «بر نیاید ز مردگان آواز » و ماجرا مربوط به تابوت های دیجیتال است!
«فناوری، دنیای اموات را بینصیب نگذاشته و یک شرکت سوئدی تابوت جدیدی با قابلیت پخش موسیقی ساخته که مجهز به آمپلی فایر 2.1، یک جفت بلندگوی دو طرفه و ساب ووفر هشت اینچی است که به تنظیم فضای آکوستیکی در داخل تابوت کمک میکند. این تابوت مجهز به پردازنده اینتل 2.5 گیگاهرتز و اینترنت بی سیم چهار گیگابایت است و امکان بروز رسانی آرشیو موسیقی تابوت وجود دارد. سنگ قبر پیشرفته این سیستم نیز مجهز به یک صفحه نمایشگر هفت اینچی است که آهنگ درحال پخش در تابوت متوفی را نشان میدهد. با استفاده از برنامه نرمافزاری امکان پخش آهنگهای مورد علاقه فرد در زمان حیات متوفی، توسط دوستان و اعضای خانواده فراهم میشود!»(روزنامه خورشید- 25 آذر91)
ملاحظه فرمودید. یعنی اگر تا دیروز فقط بو و دود قابلیت نفوذ در تابوت داشتند و به قول شاطر عباس صبوحی«قربان وفاتم به وفاتم نظری کن / تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت » الان صدا و تصویر هم قابل انتقال هستند. اصلا تابوت نگو مالتی مدیا ، چند رسانه ای تمام عیار و فول آپشن...
در گذشته برای پادشاهان هم نهایتاً تابوت سمین یا زرین طراحی می کردند ، اما الان سفارشی سازی مد شده و ممکن است در آینده شاهد پیش فروش انواع تابوت با آپشن های مختلف باشیم. تابوت با درب ضد سرقت ، رنگ متالیک ، دو سیمکارت همزمان فعال ، گرمایش از کف ، تهویه مطبوع! علی ایحال با توجه به اینکه در روز های اخیر اوضاع تخصیص ارز به کالاهای ضروری کشمشی است ، پیشنهاد می کنیم فعلاً ثبت سفارش این مدل تابوت ها را از دستور خارج کنند تا اوضاع ارز کمی رو به راه شود. در ضمن ما که با همان مرکب های چوبین بیشتر حال می کنیم! پاینده باشید...
لابد این جمله را همه تان بار ها و بار ها شنیده اید که «هنر نزد ایرانیان و بس» ولی خدا وکیلی اگر سامانه پیام کوتاه راه اندازی نمی شد و مخابرات به همان سود حاصله از عبارت کلیدی «خوب دیگه چه خبر؟!» در مکالمات روزمره بسنده می کرد ، «هنر پیامک نگاری» شکل می گرفت؟
امروزه ارسال پیامک در اسرع وقت و به همه نقاط کشور جزو عادات همه روزه مردم محسوب می شود تا جایی که ملت صبح زود ، گلاب به روتون قبل از هر کاری اول پیامک های خود را می خوانند و در طول روز هم اگر نیم ساعت از اپراتور ها پیامک دریافت نکنند ، دلشوره می گیرند! هر چند رد و بدل کردن بسیاری از این پیامک ها برای ملت آب ندارد ولی برای مخابرات نان دارد!
البته این پیامک ها یاد آور خاطرات تلخ و شیرین زیادی هستند. از پیامک های روح افزای اعلام واریز سهمیه بنزین ، یارانه و حقوق گرفته تا پیامک های رعب آور و مخوف درخواست انصراف از دریافت یارانه ، خوشه بندی ، مسدودی حساب بانکی و قهر و آشتی ها « پیامک می زنی می گی که من گوشی رو بردارم / میگی خیلی پشیمونی ، میگی خیلی دوسـت دارم» و قس علی هذا القیاس...
در گذشته دور نیز رد و بدل کردن پیامک مرسوم بوده و جناب انوری چنین فرموده:« نفسی با نسیم بگشادم / با دلش رمزکی فرو گفتم / به کف او پیامکی دادم / و بقیه داستان ... » ( انتظار ندارید که پیامک خصوصی جناب انوری را برایتان بازگو کنم.)
بماند که بعضی ها هم دیگر شورش را در آورده اند و ساخت پیامک از عطسه و سرفه شخصیت های اجتماعی یا مسخره کردن قومیت های ایرانی را دستور کار خود قرار داده اند و علی رغم اینکه ما طرفدار طنز و لبخند هستیم ، این پیامک های بی محتوا را قویاً تقبیح می کنیم. علی ایحال با عنایت به اینکه پیامک به بخشی از زندگی رسانه ای مردم تبدیل شده است ، پیشنهاد می شود ، اولاً دوستان مخابراتی زمان ارسال پیامک های تبلیغاتی از سوی شرکت های مختلف نگاهی به ساعت خود بیندازند ، دوم اینکه بعضی عبارات و کلمات ناجور موجود در پیامک ها را مثل سایت های خاک بر سری فیلتر کنند ، سوم اینکه مخابرات بخشی از در آمد ناچیز و میلیاردی حاصل از پیامک ها و مکالمات را به ارسال چهار پیامک با محتوا و انجام کار فرهنگی اختصاص دهد. خدا وکیلی جای دوری نمی رود. عزت دوستان مستدام...
ما تا همین امروز صبح خیال می کردیم چیپ زدن فقط کار رونالدو و مسی و علی کریمی است! ( خدا وکیلی معادل فارسی چیپ را پیدا نکردم و همین جا از بچه های فرهنگستان عذر خواهی می کنم) اما امروز متوجه شدیم که چیپ زدن فقط کار فوتبالیست ها نیست و برو بچه های ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز هم این کاره اند و قرار است با چیپ جلوی قاچاق طلا را بگیرند! همانطور که مستحضرید تا همین چند وقت قبل که ملت از خارج طلا به داخل ترانزیت می کردند ، الان خوش دارند طلا از کشور خارج کنند. ما که از کار این ملت و برنامه های دولت سر در نیاوردیم.
البته تا دیروز که شبنم بلای جان و خار چشم قاچاق چیان بود ، از امروز هم قرار است با چهار تا چیپ مشتی و روپا ، امید به خدا ضربه فنی شوند. شبنم کیه؟ شما مثل اینکه اصلاً با جراید و عبارت های مخفف حال نمی کنید. شبنم هم مثل پهپاد یک عبارت مخفف است. یعنی «شبکه بازرسی و نظارت مردمی» اما ماجرای چیپ...
معاون ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز: «برای جلوگیری از قاچاق طلا چیپ های بسیار کوچکی طراحی کرده ایم که روی طلاهای ساخته و وارد شده نصب می شود. مهدی ابویی در گفتگو با ایسنا اظهار کرد: در حال حاضر این چیپ ها روی برخی تولیدات داخلی در حال نصب است. تا چند وقت آینده به دنبال آن هستیم روی طلاهای وارداتی نیز این چیپ ها نصب کنیم. این چیپ ها با چشم قابل رویت نیستند و با دستگاه های الکترونیکی مرتبط قابل خواندن هستند و تا زمانی که ذوب و به شمش تبدیل نشوند از بین نمی روند.»( جوان – 2 دی 1391)
البته ما که به زحمت دوستان راضی نبودیم و همان شبنم کفایت بود ولی چه کنیم که دوستان ستاد به استفاده از این چیپ های نامرئی اصرار دارند. هر چند ما شخصاً متوجه نشدیم این چیپ ها چطور جلوی قاچاق طلا را می گیرند ولی جسارتاً اگر این سیستم جواب داد چند تایی از این چیپ ها روی لنج ها و قایق هایی که روزی 6 میلیون لیتر گازوئیل قاچاق می کنند ، نصب کنند! در ضمن حالا که این چیپ ها نامرئی هستند و دست و پا گیر هم نیستند ، اگر روی دلار های ارز مرجع که به دارو اختصاص داده شده ولی تبدیل به زین اسب و چوب بستنی شده اند هم نصب شود ، بد نیست. روی هر بسته دلار هم یک چیپ نصب کنند کفایت است! خدا قوت...