طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

نازنینی از مالزی!

راستش را بخواهید ما هیچ وقت فکر نمی کردیم اوضاع صنایع هوایی دنیا یا به قول فرنگی ها naviation industry مملکت ها این قدر شیر تو شیر باشد. هر چند سقوط هواپیما امری اجتناب ناپذیر و مسبوق به سابقه است؛ ولی قبلاً هواپیما ها عین بچه آدم سقوط می کردند و دو ساعت بعد نهایتاً یک روز بعد، لاشه هواپیما و جعبه نارنجی آن که به آن بیخودی جعبه سیاه می گویند، پیدا می شد؛ علت سقوط هم که از قبل مشخص بود و گردن شکسته خلبان می افتاد و پرونده بسته می شد تا سقوط بعدی! اما این مدل گم و گور شدن و محو شدن از صفحه رادار خدا وکیلی نو بر است.
شما را به خدا نگاه کنید. خلبان یک هواپیما با چند تن وزن، 400 نفر مسافر و کلی بار و بندیل، سر صبح در کمال صحت و سلامت، با باک پر از بنزین، از مالزی استارت زده و گازش را گرفته و به هوا پریده تا مسافران را به چین برساند و دوباره از آنجا یک عده دیگر را جابجا کند.( بله شما فکر کردید ماجرای دخل آخر روز و این داستان ها فقط مال رانندگان محترم مینی بوس های دروازه غار و پامنار است! نه خیر آقا جان این خلبان ها هم آخر وقت باید یک دخل معین به صاحب ایر لاین بدهند وگرنه باید مابقی را از جیب بگذارند!)
بله عرض می کردیم. اما هنوز دقایقی از این پرواز نگذشته بود که نازنینی از مالزی ]این عبارت پشت هواپیما نوشته شده بود[! عین برخی اسناد قرار داد های داخلی بازیکنان میلیاردی باشگاه پرسپولیس از صفحه رادار گم شد که گم شد. الان هم نزدیک به چهل روز است دوستان کار و زندگی شان را رها کرده اند و منطقه را وجب به وجب گشته اند ولی  هیچ اثری از آن پیدا نکردند. از سوی دیگر هر قدر دوستان رمال و فال بین و کف بین هم در آینه و ظرف آب و بانکه و آفتابه و دریا و زیر دریا نگاه کردند، نتیجه ای حاصل نشد.
هر چند گم شدن افراد و اشیاء یک پدیده طبیعی است و ممکن است گم شده اصلاً پیدا نشود ولی شاعر می فرماید این مقوله چندان مهم نیست و به قولی « هان تا سر رشته خرد گم نکنی» و باقی داستان ...
البته خدا را شکر که ما شانس آوردیم قیمت بلیط هواپیما در حال آزاد شدن است و ما کارمندان رسماً دیگر نمی توانیم بپریم، هر چند قبل از این عمراً نمی توانستیم!
علی ای حال با عنایت به این که ما چهل روزی دندان به جگر گذاشتیم تا بلکه اثری از هواپیما یافت شود، اما امروز بالاخره تصمیم گرفتیم سکوت معنا دارمان را در این خصوص بشکنیم و دست به گمانه زنی بزنیم:
الف) دزدان هوایی: هر چند تا بحال ما فقط از دزدان دریایی شنیده ایم ولی فرض محال که محال نیست. ممکن است دزدان هوایی هم اعلام موجودیت کرده باشند و ما بی خبر باشیم. در ضمن اگر می خواهید بدانید دزدان هوایی چطور هواپیمای داراک پلاک را آب می کنند، از دزدان دریایی که نفتکش می دزدند بپرسید که چطور چند هزار تن نفت دزدی را به پول نزدیک می کنند؟!
ب) اوراق یا نمره کوبی موتور هواپیما: احتمال دیگر این است که خلبان و کمک خلبان هواپیما را جایی فرود آورده اند تا آن را اوراق کنند یا با تغییر شماره موتور به صورت دستکوب هواپیما را نصف قیمت آب کنند. بالاخره صنایع هوایی دسته دوم هم مشتری خاص خودش را دارد. چند وقت قبل یک بابایی برای سایت ناسا کامنت گذاشته بود:« داداش یه سفینه دست دوم تمیز، بی رنگ، مدل 88- 89  سراغ نداری؟!»

مدل ترافیکی تهران در لندن!

آقا این چهل سال چقدر زود گذشت. انگار همین دیروز بود که مینی بوس های رنگ و وارنگ را به سیستم حمل و نقل تهران اضافه کردند. این مینی بوس ها عین قرقی در یک چشم به هم زدن مسافران را جابجا می کردند تا جایی که شهردار لندن تصمیم گرفت این سیستم را در شهر ده میلیونی لندن اجرا کند. بله تهران یک همچین شهری بود و برای خودش کبکبه و دبدبه ای داشت که متخصصین علوم ترافیک بریتانیا از آن الگو می گرفتند. اصل سند به روایت جراید کهن... ]ببخشید سند امروز ما کمی کهنه و خاک گرفته است؛ چون مربوط به چهل سال قبل است.[

«مجله اکونومیست در گزارشی از مینی بوس هایی در تهران سخن به میان آورده است که ما بین اتوبوس و تاکسی هستند. این مینی بوس ها که که کرایه شان کمی از اتوبوس بیشتر است، سرعت حمل و نقل آنها دو و نیم برابر اتوبوس است و راه حل نهایی مشکلات موجود در سیستم کند اتوبوس رانی لندن] ناشی از ترافیک سنگین و توقف های پی در پی اتوبوس ها و کرایه سنگین تاکسی در این شهر[ به شمار می روند.»( اطلاعات – 26 فروردین 1353)

البته پیش خودمان باشد، لندن در طول این چهل سال، چندین بار دیگر بار مدل سیستم حمل و نقل درون شهری خود را تغییر داد ولی ما به دلایل نوستالژیک ( خاطره انگیز ) هنوز دست از سر این مینی بوس های لکنه و فکسنی بر نداشته ایم تا جایی که سقف برخی از آنها را ایزوگام کرده ایم و سوراخ های کف برخی از آنها آدم را یاد جگر بانو زلیخا اسطوره تاریخی مان می اندازد!
مینی بوس هایی که روزگاری قبل از اینکه روی صندلی شان نفس چاق کنید، شما را به مقصد می رساندند، امروزه قبل از اینکه شما را به مقصد برسانند نفس شما و سایر شهروندان را می گیرند و هیچ کس هم پاسخگو نیست.
علی ای حال با عنایت به اینکه سرکار خانم ابتکار در بستر بیماری هستند و اتفاقاً تصادف ایشان هم در مسیر شرکت در جلسه بررسی آلودگی هوا بوده، ما کما فی السابق بر خود وظیفه می دانیم در خصوص آلودگی هوا افاضات کنیم:
الف) الگو برداری از سایر کشور ها: درست است که قبلاً برخی کشور ها از سیستم حمل و نقل ما الگو می گرفتند، ولی اگر ما هم هر از گاهی از سیستم حمل و نقل و راهکار های جدید سایر کشور ها  الگوبرداری کنیم، بد نیست.
ب) اختصای برخی از یارانه به نصب فیلتر: حالا که چندین میلیون نفر از دریافت یارانه انصراف داده اند، توصیه می شود بخشی از این یارانه برگشتی به نصب فیلتر جهت خودرو های دیزلی اختصاص یابد.
پ) تعیین تاریخ دقیق نصب فیلتر: ظاهراً مقرر شده خودرو سازان از ابتدای سال 94 بر روی خودرو های دیزلی فیلتر نصب کنند و در غیر این صورت خودرو ها پلاک گذاری نمی شوند! پیشنهاد می شود در اعلام زمان فیلتر گذاری عجله نکنند و همه موارد نظیر مهلت خواستن های مکرر، رودربایستی، کمبود فیلتر در کشور، بررسی مجدد ضروررت نصب فیلتر، ساخت جایگزین فیلتر با یک تکه پارچه و کمی ذغال خرد شده و ... را در نظر بگیرند و بعد تاریخ اعلام کنند. چه عجله ای ؟! طرف برای اعلام تاریخ یک عروسی مختصر ده آیتم را در نظر می گیرد. از شگون داشتن روز عروسی، هماهنگی با اقوام رو به فوت، تالار، مطرب، عاقد و ... حالا برای مسئله پیش پا افتاده ای مثل نصب فیلتر، این همه عجله برای چیست، ما که متوجه نمی شویم!
خلاصه ما زیاران چشم یاری داشتیم، یاران هم متقابلاً از ما چشم یاری داشتند، ما منتظر آنها و آنها هم منتظر ما، الان اوضاع آلودگی مملکت این است که مشاهده می فرمائید! موفق باشید...

وفا کنیم و پیامک زنیم و خوش باشیم!

خوش به حالشان... منظور بنده اجداد غار نشین مان است که در عصر مفرغ و آهن و پارینه سنگی برای خبر دار کردن یکدیگر جهت شرکت در مراسم ختم رئیس قبیله، جلسه هیات مدیره غار و یا عروسی آقا زاده شاخ شمشاد یا دختر یکی یک دانه شان، با دود علامت می دادند و در مواقع حساس تر نیز بلانسبت صدای پرندگان را تقلید می کردند و در حقش دعا... اما امروز ملت دم به دقیقه با پیامک از احوال هم خبر دار می شوند و هنوز پیامک قبلی ارسال نشده، پیامک بعدی با سزارین متولد می شود! هر چند شاید سرعت اینترنت در کشور ما با سایر کشورها کمی(!) تفاوت داشته باشد و در ضریب نفوذ ما در استفاده از اینترنت تاثیر منفی بگذارد، ولی خدا وکیلی این قضیه هیچ خللی در استفاده ما از سایر تکنولوژی ها وارد نکرده و در عوض ضریب نفوذ ما در استفاده از فن آوری های نوین چشمگیر است و از استاندارد جهانی هم به گرد پای ما نمی رسد. نمونه اش همین فرهنگ «ارسال و دریافت پیامک های مردمی» و ارسال «پیامک های تبلیغاتی» و «پیامک های درهم قاطی» که به صورت شبانه روزی از سوی اپراتور ها برای خلق الله ارسال می شوند جوری که اگر نیم ساعت مردم از اپراتوری پیامک دریافت نکنند، نگران می شوند و دلشان هزار راه می رود!( البته ما هم شنیدیم و به نظر شایعه می رسد ولی ظاهراً برای برخی دوستان اتفاق افتاده است. اینکه می گویند اخیراً اپراتور ها میس کال هم می اندازند!) بگذریم ...
اما نکته جالب اینجاست که دوستان اپراتوری به درآمد های میلیاردی تُپل و درشت حاصل از پیامک های نورزوی، سایر اعیاد، نظر سنجی ها و مسابقات تلویزیونی، برنامه نود و ... قانع نیستند و جور دیگری جیب مردم را نشانه رفته اند. سند محضری منگوله دار و شش دانگ در خصوص سوء استفاده از حس نوستالژیک مردم در داشتن شانس و برنده شدن در قرعه کشی ها «حرف الف را به شماره 600600 ارسال کنید، جایزه روزانه یک میلیون تومان همراه با جایزه ویژه یک دستگاه خودرو پراید، هر پیامک 75 تومان» ؛ «یک پیامک خالی به شماره 140005250 بفرستید تا در قرعه کشی بسته های طلایی و نقره ای  شرکت داده شوید؛ هر پیامک 200 تومان»؛ « استقلالی هواداریتو ثابت کن، با ارسال عدد 6 به شماره 12500006»، «امتیاز شما 10 می باشد، برای آگاهی از کسب امتیاز بیشتر در طرح200 میلیونی آقای میلیونر، همین حالا عدد یک را به شماره 1000200012 پیامک کنید» و ...
علی ای حال از آنجایی که با نان خوردن هیچکس مشکل نداریم و حسرت درآمد میلیاردی کسی را نمی خوریم، چند رهنمود مدبرانه در خصوص استفاده مطلوب تر از این فن آوری فراگیر ارائه می کنیم:
الف) ارسال شعر و جمله حکیمانه: اینکه تصور کنیم یک روز اپراتورها برای چند ساعت هم که شده از ارسال پیامک دست بردارند، زهی خیال باطل! فلذا ما پیشنهاد می کنیم حالا که مجبوریم پیامک های تبلیغاتی، اخبار میلیونر شدن بقیه و هزار جور پیامک ریز و درشت اپراتور ها را تحمل کنیم، در ابتدای پیامک یک بیت شعری، جمله حکیمانه ای، چیزی بنویسند تا لااقل کالری که ما بابت بلند شدن و باز کردن پیامک می سوزانیم]آن هم در این گیر و دار هدفمندی یارانه ها[، هدر نرود.
ب) تعدیل قیمت هزینه ارسال پیامک: به نظر می رسد در طول این سال ها اپراتور ها به اندازه راه اندازی 10 تا اپراتور دیگر از محل همین پیامک ها کسب درآمد کرده اند. پیشنهاد می شوند حالا که زیر ساخت ها تکمیل شده و ودیعه مردم هم دست شماست، لااقل هزینه ارسال پیامک را منطقی و منصفانه حساب کنید. دم شما گرم...

عدالت افقی و عمودی!



راستش را بخواهید ما امروز تصمیم گرفته بودیم دست از سر یارانه و هدفمندی یارانه ها برداریم و سوژه دیگری را برای نوشتن انتخاب کنیم. فلذا دست به دامان جراید شدیم. ابتدا خبری راجع به مرگ دو میلیون اصله درخت در باغات تهران توجه ما را خود جلب کرد و یاد جاده ابر افتادیم. در صفحه بعد با ادعای جریان روشنفکری سینما مواجه شدیم که مدعی است مخاطبان فیلم ده نمکی شهرستانی و بی سوادند! به صفحه ورزشی که رسیدیم دیدیم جناب دائی فرمایش کرده اند که قهرمان اصلی پرسپولیس است! فی الفور روز نامه را بستیم و با خودمان گفتیم همان بهتر که از رایانه و هدفمندی یارانه ها بنویسیم و بی خیال سایر سوژه ها شویم.
اما مبحث شیرین یارانه ها ... دیروز که به مدرسه رفتیم دیدم عمو سیفی(سرایدار مفخم مدرسه) عین عقاب پشت کامپیوتر نشسته و با لیستی در دست در حال پرکردن فرم یارانه برای خودش و سایر اقوام سببی و نسبی و رضاعی و در همسایه است. ثبت نام که تمام شد، تازه افاضات ایشان در خصوص یارانه شروع شد و با این جمله از محمد رضا فرزین دبیر سابق ستاد هدفمندی یارانه ها شروع کرد که «در حذف یارانه بگیران باید بتوان عدالت عمودی و افقی را رعایت و تمام افراد در یک سطح درآمدی را حذف کرد!» ( روزنامه جوان – 23 فروردین 93)
البته ما قبلاً با عباراتی نظیر گرانی منطقی، عاطفی و حبابی و ... آشنا شده بودیم ولی خدا وکیلی این مدل عدالت را تا به حال نشنیده بودیم. از آنجایی هم که فرکانس ما روی دریافت مفاهیم برخی عبارات تنظیم نیست از عمو سیفی خواستیم مطلب را به صورت مو شکاف برای ما حلاجی کند تا ما هم از موضوع سر بیاوریم. عمو سیفی در خصوص این مدل عدالت گفت: « عدالت افقی یعنی افرادی که نیاز مشابه دارند، و از نظر مالی سهم برابر در پرداخت دارند، به یک اندازه از خدمات برخوردار می شوند.»  مثالی که عمو سیفی در مورد عدالت افقی زد، روم به دیوار، ایستک به روتون زیاد باب میل همکاران نبود و ما خودمان ترجیح دادیم آن را حذف کنیم!
ایشان ادامه داد «عدالت عمودی یعنی توزیع بار بین ثروتمندان و فقرا. قانونی که بر اساس آن، با افرادی که شرایط متفاوت قرار دارند، باید برخورد متفاوتی صورت گیرد و افرادی که ظرفیت اقتصادی بیشتری دارند، باید پول بیشتری بپردازند و آنها که نیاز بیشتری دارند، باید از خدمات بیشتری بهره گیرند. مثلاً اگر یک نفر با درآمد ماهی 600 هزار تومان و دیگری با درآمد ماهی 3 میلیون تومان دور از جان، زبانم لال سکته قلبی کنند، نفر اول نه تنها برای درمان حاد سکتة قلبی خود احتیاج به مراقبت دارد بلکه برای پیشگیری ثانویه نیز به دلیل اینکه درآمد خودش امکان پرداخت هزینه های پیشگیری ثانویه را نمی دهد باید حمایت و مراقبت شود؛ در حالیکه نفر دوم می تواند خدمات پیشگیری ثانویه را خود تأمین نماید.»
هنوز افاضات عمو سیفی تمام نشده بود که مدیر وارد شد و با تشر مدیر، سیف الله به آبدارخانه پناه برد. هر چند این مدل عدالت را جناب ارسطو در یونان قدیم به این صورت تعریف نموده اند و ما شخصاً ارادت خاصی به ارسطو و افلاطون و سایر فلاسفه داریم و روی حرف این عزیزان ان قلت نمی آوریم ولی جسارتاً حالا که دوستان دستشان در کار است و قرار است در هدفمندی یارانه ها، عدالت افقی و عمودی را رعایت کنند، پیشنهاد می کنیم این لابلا اگر فرصت شد، «عدالت عرضی و طولی» را نیز مراعات کنند. مدل عدالت عرضی و طولی، مدلی است که در آن به افرادی که اگر بخواهیم میزان دارائی هایشان را «عرض» کنیم؛ چند روز «طول» می کشد، بعد از انصراف از یارانه صد آفرین نمی گویند و به آنها وعده دادن ملی کارت و اعطای وام و نوشتن اسم شان در لیست خوبها نمی دهند! سربلند باشید...

انصرافی ها!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کاخ آرزو ها یا واحد چهل متری هم کف!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ثبت جهانی واگذاری استقلال و پرسپولیس!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

«بوی موفقیت» در تجّار!

راستش را بخواهید ما شخصاً از مال دنیا و چشم دوختن به آن بیزاریم و به همین چندرغاز حقوق کارمندی قانع هستیم ولی از قرار مسموع، ظاهراً عزیزان محقق و دانشمند، ول کن تجار و افراد ثروتمند نیستند و تا جزئیات و فوت و فن پولدار شدن آنها را کشف نکنند، دست بردار نیستند. در همین راستا برخی از محققان در تازه ترین تحقیقات شان سراغ «بوی تجار» رفته اند تا ببینند موفقیت چه بویی دارد؟! به حق چیزهای ندیده و نشنیده... ما نفمیدیم این دانشمندان چرا بند کرده اند به بوی بدن ملت! چند وقت پیش هم چند دانشمند دوره افتاده بودند و قصد داشتند از بوی پای و عرق زیر بغل افراد سرشناس پنیر تولید کنند که ظاهراً وزرات بهداشت کشور «خارج» جلوی آنها را گرفت! اما رابطه موفقیت و بوی بدن به نقل از جراید...

«به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، محققان از 200 فرد دارای بینی‌های بسیار حساس خواستند تا به بوییدن 100 بوی مختلف از ملافه کثیف کهنه، عرق بدن و لاک ناخن، نخ دندان آبنباتی و همچنین عطرهای گران بپردازند تا ارتباط آنها را با تاجران موفق بررسی کنند. پژوهش های واحد بازاریابی علوم بویایی شرکت ارتباطات کرستون نشان داد که ترکیب بوها برای زنان و مردان متفاوت است. محققان بر این باورند که شرکت های عطرسازی می‌توانند از این دانش که کدام رایحه‌ها بیشترین ارتباط را با افراد موفق دارند، برای موفقیت در زمینه بازاریابی چند حسی استفاده کنند. به ادعای شرکت کرستون، این اولین بار است که «بوی موفقیت» بطور واضح شناسایی و در بسته‌بندی قرار گرفته است اما استفاده از بو برای الهام بخشیدن موفقیت فروش چیز جدیدی نیست.» ( به نقل از سایت های خبری)

البته در گذشته که هنوز مترو اختراع نشده بود، مردم نسبت به بوی یکدیگر توجه داشتند و به بوی خوش یکدیگر احساس نیاز می کردند: « دگر بوی های خوش آورد باز . . . که دارند مردم به بویش نیاز »  ولی الان با این شرایطی که متروهای ما دارند و مهر ورزی و احساس نزدیکی بین قلوب موج می زند، مردم تمایلی به استشمام بوی کسی ندارند حالا می خواهد جناب بیل گیتس باشد یا دوستانی که هر روز از بند به بازجویی منتقل می شوند و بلعکس!

به قول شاعر که می فرماید« در متروی ما عطر میامیز که ما را . . . هر لحظه ز دیدار تو خوش بوی مشام است!» و باقی ماجرا... علی ای حال با عنایت به اینکه دوستان زحمت کشیده اند و کار را تا مراحل اجرایی پیش برده اند، ما چند پیشنهاد مخصوص دوستان محقق داخلی داریم، که امید است منشاء خیرات و مبرات در جامعه شود:

الف) شناسایی بوی تبهکاران: راستش را بخواهید شناسایی افراد ثروتمند و متمول چندان کار دشواری نیست و از روی ماشین شاسی بلند، مدل اصلاح موی سر، متراژ مسکن، انصراف داوطلبانه از یارانه، به راحتی امکان پذیر است. پیشنهاد می شود دوستان روی بوی تبهکاران، زمین خواران، موقوفه خواران، رانت خواران و تعرض کنندگان به بیت المال و محیط زیست تمرکز کنند، شاید گرهی از کار باز شود.

ب) راز های موفقیت اقشار آسیب پذیر: والله تا جایی که ما اطلاع داریم، رمز و راز موفقیت و پولدار شدن لااقل در کشور ما مشخص است! فلذا بهتر است محققان داخلی روی رمز و راز زندگی اقشار آسیب پذیر تمرکز کنند که چطور یک کارمند با چند سرعائله، منزل اجاره ای، تورم تصاعدی، دختر دم بخت، پسر دانشجو و ... صورتش را با سیلی سرخ نگه می دارد و تازه قرار است یارانه اش هم قطع شود !؟ موفق باشید...

گر براندازد فلک بنیاد این یارانه را!

این داستان یارانه هم کم کم درحال تبدیل شدن به یکی از سوژه های خبری ثابت رسانه های مکتوب و غیر مکتوب و مجازی و ... تبدیل می شود. البته یارانه چیز مهمی است و علی رغم اینکه قرار بود فقط خانواده های نیازمند از آن بهره مند شوند، کمی اوضاع تغییر کرد و به قولی «گشته یارانه به عالم در هزاران خاندان» و همه اقشار جامعه به علاوه تعدادی از عزیزان خارج از جامعه هم از آن سهم بردند!
از سویی یک سری از هموطنان عزیز فکر می کنند، یارانه دادن و یارانه گرفتن در این هم دولت به همین سادگی و به همین خوش مزگی است. به هر حال صحبت چند میلیارد تومان بیت المال است. توزیع عادلانه آن یک حساب و کتابی دارد، آداب و مراتبی دارد. آهنگری که نیست، پهنش کنی، بیل شود، دمش را بکشی میل شود!
منابع یارانه هم بدون شک با منابع این وام های میلیادری بلاعوض هم متفاوت است و باید بابت گرفتنش مدارک و ادله کافی داشته باشید و در ضمن تست راستی آزمایی شما هم باید مثبت باشد. حالا در دولت های گذشته 4 نفر خارج نشین و 4 نفر آدمی که به یارانه نیاز نداشتند، یارانه دریافت می کردند. قرار نیست همه دولت ها بر اساس این شیوه مرضیه عمل کنند.  این دولت حسابش با سایر دولت ها جداست و کار ها بر اساس تدبیر و آینده نگری است و مو را از ماست موسیر می کشند! علی ای حال به نظر می رسد سناریوی یارانه حالا حالا وبال گردن دولت ها باشد و به قولی« گر براندازد فلک بنیاد این یارانه » فلذا ما هم که در بند ذخارف دنیا نیستیم و گشاده دستی ما در ارائه رهنمود های مدبرانه و فلک فرسا بر همگان آشکار است و «رویکرد درون ما» بر خلاف «کودک درون ما» در مواجهه با دولت ها شهرام بهرام سرش نمی شود و همه را با یک چشم نگاه می کند، چند پیشنهاد منطقی ارائه می کنیم:
الف) سرکشی به حساب بانکی مردم: ظاهراً دولت اعلام کرده در آینده حساب افرادی را که یارانه می گیرند، سرکشی خواهد. خواهشاً دور این کار را قلم بگیرید. چرا قلم بگیرد؟ همین امروز صبح که حقیر برای واریز قسط بانک مسکن تمام موجودی های کارت ها را یک کاسه کردم، جلوی عابر بانک عباس معصومی را دیدم و از من خواست پول در بانک نگه ندارم و همه را تبدیل به زمین یا طلا کنم! ( بله درست حدس زدید، بنده ساکن علی آباد کتول هستم. استان همیشه سبز گلستان) 
الان هم اگر خلق الله بفهمند قرار است حساب های بانکی شان رصد شود، دوباره قیمت طلا و زمین و خودرو و ملک قاطی می کنند و اوضاع حسینقلی خانی می شود.
ب) ثبت نام به نوبت: درست است که قدما معتقد بودند، آسیا به نوبت، ولی زیر ساخت ها فراهم بود و ملت نهایتاً نیم ساعت یا سه ربع ساعت مجبور بودند در صف آسیا معطل می شدند و کیسه آرد را می گرفتند و در حق آسیابان دعا. ولی الان اوضاع کمی با گذشته توفیر دارد. مردم در افسانه سبد کالا، برای گرفتن 4 تا تخم مرغ و یک پیاله روغن و دو تیکه پنیر ساعت ها در صف ماندند تا اینکه مدت زمان دریافت سبد تمدید شد و غائله خوابید. حالا چطور قرار است این خیل عظیم ده روزه برای دریافت یارانه از طریق اینترنت ثبت نام کنند الله و اعلم مگر اینکه خدای ناکرده زبانم لال، روم به دیوار این قضیه صحت داشته باشد که « قصد این یارانه کردی عاقبت!» اگر هم این طور نیست، بهتر است مهلت ثبت نام  از همین حالا تمدید شود. از ما گفتن بود!

جرائم رانندگی و اشتغال زایی!


ما با اینکه به شدت اعتقاد داریم همواره «پیشگیری بر درمان مقدم است»، ولی چه کنیم که ظاهراً خلق الله چندان با ما هم عقیده نیستند و پایبند رعایت بسیاری از قوانین نیستند. فلذا دولت هم مجبور می شود از قوه قهریه استفاده کند چرا که اساساً جریمه کردن چیز خوبی است و تاثیر زیادی در بازدارندگی انجام اعمال قبیحه و نا مستحسنه دارد. به عنوان مثال وقتی بازیکن فوتبال با در آمد میلیاردی در ورزشگاه در مقابل چند هزار تماشاگر مشتاق یک عمل ناشایست انجام می دهد و فی المجلس 6 میلیون تومان جریمه می شود، قطع به یقین تا آخر عمر هوس جینگولک بازی در مقابل انظار عمومی به سرش نخواهد زد! یا وقتی بلوتوث آن شکارچی بی رحم بعد از کشتن خرس ماده و رفتار وحشیانه با توله خرس ها در فضای مجازی منتشر شد و ایشان به 18 ماه حبس تعزیری و ممنوعیت حمل سلاح شکاری تا 5 سال محکوم شد، این جریمه تا حدی تاثیر گذار بود که امسال بنده خدا را با تفنگ جنگی در پارک دنا دستگیر کردند و کلی خجالت کشید!( به نقل از سایت های خبری)
اما بحث اصلی ما راجع به جرایم رانندگی است. راستش را بخواهید بنده در طول دو دهه رانندگی در جاده های کشور تنها دو بار جریمه شده ام، پس نتیجه می گیریم افزایش جرایم رانندگی حق مسلم راهنمایی و رانندگی است! اصلاً چه معنی دارد جریمه خودروی  300 میلیونی با جریمه خودروی 20 میلیونی برابر باشد!؟ به عقیده بنده یک قلب ماهیت اساسی و ساختار شکنانه در میزان جرایم رانندگی نیاز است و فاکتور ها و عوامل متعددی را باید در اِعمال جریمه مد نظر قرار داد. از شغل، میزان درآمد، مارک کت و شلوار، نوع ادکلن، اصلاح موی سر راننده گرفته تا خود انصرافی از دریافت یارانه،  مدرک تحصیلی، نوع ماشین، متراژ منزل مسکونی و ...
بماند که همین طوری و با این جرایم ناچیز سال قبل 1000 میلیارد تومان عاید دولت شد. علی ای حال با عنایت به وجود بیش از 15 میلیون خودرو در کشور لزوم ضرورت برنامه ریزی در جهت تخصصی کردن جرایم رانندگی و ایجاد مزایای ثانویه از این فرصت ضروری به نظر می رسد. فلذا چراغ پیشنهادات سال جدید را با چند پیشنهاد تلفیقی( جرایم رانندگی و اشتغال) روشن می کنیم:
الف) ایجاد اشتغال مستمر: 
در راستای جلوگیری از افزایش تخلفات رانندگی و ایجاد اشتغال پایدار پیشنهاد می شود دولت یک آزمون استخدامی تپل برگزار کند و افرادی را که علاقه مند به همکاری با پلیس هستند به صورت حق الجریمه(!) استخدام کند. سپس این دوستان را به دستگاه های ثبت تخلف الکترونیکی مجهز کنند و در نقاط مختلف شهر جا نمایی کنند و به ازای هر جریمه حق الزحمه پرداخت شود. با این شیوه عملاً می توان گفت «هیچ کس تنها نیست» و میزان تخلفات به شدت کاهش پیدا می کند و بسیاری از جوانان هم شاغل می شوند.
ب) نصب دوربین: فقط شرکت های مخابراتی که نباید در منازل برخی از شهروندان یا روی پشت بام برخی آپارتمان ها دکل های مخابراتی نصب کنند و حق الاستفاده پرداخت کنند؛ پیشنهاد می شود با همکاری مالکان روی سردر برخی ساختمان های تجاری و مسکونی دوربین های کنترلی نصب شود و مردم رانندگان را رصد کنند و در صورت بروز تخلف، تصاویر را به پلیس راهور ارسال کنند و مبلغی به عنوان حق التصویر دریافت کنند. با این روش هم تخلفات به صورت شبانه روزی رصد می شوند و دو ریال هم از این جرایم میلیاردی گیر خلق الله می آید!

قالیچه سخنگو!

قالیچه سخنگو!  امروزه در دنیا استفاده از تکنولوژی در همه رشته ها و از سوی دیگر تلفیق هنر، صنعت، اقتصاد، سیاست، ورزش  و... با یکدیگر امری عادی و رایج شده است. نه اینکه فکر کنید خدای ناکرده هه چیز شیر تو شیر شده است. نه این طور نیست . منظور این است در مکاتب مختلف هنری، ادبی، سیاسی، ورزشی و ... استفاده از ظرفیت ها و کاریزمای( محبوبیت) سایر علوم و فنون به صورت امری عادی در آمده است. مثلاً دانشمندان توپی اختراع می کنند که هنگام عبور از دروازه آژیر بکشد. در عوض فوتبالیست ها وارد عرصه های هنری می شوند و خوانندگی و بازیگری را تجربه می کنند. هنرمندان برای نجات محیط زیست آستین بالا می زنند و به صورت نمادین به پاکسازی طبیعت بعد از روز 13 می پردازند. در طرف مقابل ادارات بیمه حنجره یا دست و پای هنر مندان را بیمه بدنه می کنند! نخبگان ( دقیقاً 128 نفر) در راستای کمک به اقتصاد و رساندن یارانه به اقشار آسیب پذیر و نیازمند از دریافت یارانه انصراف می دهند.( بالاخره 6976000 تومن در ماه هم برای خودش رقمی است و باری از روی دوش دولت برداشته می شود!) و قس علی هذا... در همین راسته بازار تلفیق و استفاده از تکنولوژی در هنر، دوستان هنرمند قالیباف زحمت کشیده اند و قالیچه ای طراحی کرده اند، با امکانات و ویژگی های منحصر به فرد... اصل خبر به روایت خبرگزاری ها...  «نخستین قالیچه سخنگو به همت سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور با تیمی از خبرگان و هنرمندان فرش دستباف ایرانی، منبت و الکترونیک، طراحی و تولید شد. به گزارش خبرنگار واحد مرکزی خبر، تجهیزات الکترونیکی و لمسی تابلو فرش از دیگر ویژگیهای منحصر به فرد این طرح است. با توجه به مدارات الکترونیکی لمسی به کار رفته در تابلو فرش و با استفاده از تکنولوژی لیزر، قابلیت لمسی بودن تابلو فرش بدون کوچکترین دستکاری روی خود تابلو فرش ایجاد شده است که این لیزرها به صورت ماتریسی روی قاب تابلو فرش نصب شده به طوری که در محل تقاطع هر سنسور می توان به لحاظ الکترونیکی قابلیت سخنگو بودن را برنامه ریزی کرد.» ( به نقل از سایت های خبری)   البته قبلاً عزیزان مخترع زحمت کشیده بودند و لیوان، کاسه بشقاب، پاتیل، نعبلکی، آفتابه، کیف پول و حتی کت و شلوار سخنگو هم اختراع کرده بودند و ما مستندات مربوط را در همین ستون به اطلاع مردم شریف رساندیم؛ ولی خدا وکیلی قالیچه سخنگو یک چیز دیگر است و حقیقتاً کاربردی است آن هم در ایامی مثل نو

صفر تا صد چهارشنبه سوری!

قدیمی ها معتقد بودند« آتش اگر اندک است حقیر نباید داشت.» فلذا ما امروز تصمیم داریم راجع به ابتدا و انتهای مقوله سوزان چهار شنبه سوری بنویسیم. هر چند اول چهار شنبه سوری با نشاط و سرگرمی همراه است، ولی بر عکس شاهنامه آخرش چندان خوش نیست و به کلینیک سوانح سوختگی و آسیب های چشمی و جسمی و .... منجر می شود. راستش را بخواهید صفرِ «چهارشنبه سوری» یا همان فلسفه به وجود آمدن آن چندان شفاف نیست و نظرات بسیار است ولی هر چه بوده مردم در ادوار گذشته در آخرین چهار شنبه سال، برای سرگرمی مقداری پوشال کولر(!) یا کاغذ خرد شده جعبه میوه را آتش می زدند و مقداری هم عنبر و زعفران در آتش می ریختند تا فضا معطر شود. بعد هم چند بار از روی آتش می پریدند و در حقش دعا... در واقع خلق الله با همین رسم و رسومات سنتی و ماندگار و از همه مهمتر «کم خطر» نظیر داستان سرایی، فال حافظ، چهارشنبه سوری، شب چله، صله رحم، شب نشینی و ... خود را سرگرم می ساختند.

اما در مورد صدِ « چهار شنبه سوری» نیازی به داستان سرایی حقیر نیست و کافی است سه شنبه شب سر خود را ( با رعایت کامل مسائل امنیتی) از پنجره بیرون بیاورید. تقریباً شاهد چیزی شبیه به جنگ های خیابانی یا شبیه سازی جنگ جهانی سوم را مشاهده خواهید کرد که فقط سنگر بندی و تیر اندازی مستقیم کم دارد!

منتهی سوالی که این وسط ذهن بنده و سایر متخصصان علوم رفتاری را در گیر کرده این است که چرا دوستانی که سینه چاک مراسم چهار شنبه سوری هستند و مخالفان با این خشونت سوزان را به مقابله با تاریخ چند هزار ساله و هویت اصیل ایرانی متهم می کنند و کم مانده انجمن ملی چهارشنبه سوری و چهارشنبه اولی ها و ... راه بیاندازند، چرا در توسعه و گسترش بقیه سنت ها و مراسمات گذشتگان تلاش نمی کنند؟! بالاخره در گذشته فقط چهارشنبه سوری که وجود نداشت. این همه دانشمند و طبیب ایرانی و شاعر پارسی گوی در طی چند هزار سال آثار و خدمات ارزنده ای به بشریت عرضه کردند، کتاب نوشتند، شعر سرودند، آثار تاریخی ماندگار خلق کردند، و قس علی هذا ... ولی عده ای از تاریخ روشن و درخشان گذشتگان و نیاکان ما فقط همین چهار شنبه سوری تحریف شده در خاطرشان مانده و هر گونه تلاش در جهت اصلاح یا کاهش اثرات آن را ذَنب لایغفر می دانند! علی ای حال در راستای کاهش اثرات نامطلوب چهار شنبه سوری فعلی چند توصیه دوستانه ارائه می کنیم:

الف) نمایشگاه یا موزه آتش: پیشنهاد می شود در هر شهری یک نمایشگاه یا موزه از تصاویر افرادی که در این شب زخمی شده اند و بخشی از سلامت خود را از داده اند، راه اندازی کنیم و دانش آموزان را به بازدید از این موزه یا نمایشگاه ببریم تا عبرت بگیرند.

ب) برخورد با فروشندگان: به منظور شفاف سازی و آگاه سازی مستقیم اثرات منفی مواد محترقه، پیشنهاد می شود فروشندگان این مواد را در جایی حبس کنیم. سپس چند تا از بسته های انفجاری پر ملات و پر صدا را زیر پایشان منفجر کنیم.( البته با رعایت اصول زیست محیطی و امنیتی) آن وقت آنها متوجه می شوند که ترکاندن موارد محترقه زیر پای بانوان باردار یا افراد مسن و کودکان چقدر خطرناک است!

پ) کمپین «نه به چهار شنبه سوری»: بعد از اجرای موفقیت آمیز کمپین های «نه به یارانه» و «نه به دخانیات» می توان کمپین «نه به چهار شنبه» سوری راه انداخت و از تبعات این سرگرمی سوزان کاست.

 

سارقان هوشیار و سریال پایتخت 3!


هر چه به روز های پایانی سال نزدیک تر می شویم، شور و هیجان مردم نیز بیشتر می شود. از خرید وسایل منزل و آجیل و میوه تنظیم بازار گرفته تا خانه تکانی و پخت سمنو و سفره هفت سین و ... در این بین فروشندگان هم سعی می کنند با شکستن قیمت ها و ابداع روش های بازار یابی مدرن و سنتی خریداران را در خرید کالا ترغیب کنند و شب عیدی دو زار بیشتر کاسبی کنند. بالاخره مراسم سنتی عید نوروز در سال یکبار برگزار می شود. ایران خودرو و سایپا که نیست سالی ده بار قیمت ها را هوا کنند! فلذا در این ماه های پایانی سال سر بیشتر اصناف و مغازه داران و دست فروشان محترم شلوغ است و خدا را شکر کاسبی ها هم رونق دارد. اما یک گروه دیگر از بزرگوارانی که در ماه های پایانی سال در خدمتگزاری البته از نوع معکوس حاضرند جماعت دزد و سارق می باشند که در این روز های پایانی سال از هیچ مکان و روشی چشم پوشی نمی کنند و به قولی« سارقان در کار هشیار آمدند.»
راستش را بخواهید سیستم کار سارقان جدید با سارقان سده های گذشته تفاوت های ماهوی پیدا کرده است. سارقان در قدیم بیشتر در پی سرقت دل و دین و عقل و هوش و غم و این جور برنامه ها بودند حالا این لابلا، یک کیسه یا همیان زر، چهار تا سکه یا نهایتاً بزی یا شتری چیزی سرقت می کردند. اما امروز با توجه به مشکلات فراروی صنعت مال خری و رد یابی اموال و درد سرهای بعدی، سارقان محترم بیشتر طالب سرقت طلا جات ، سکه و دلار به صورت خشکه هستند. از طرفی مردم هم بیشتر تمایل دارند این سرمایه را در خانه نگهداری کنند .چرا!؟ ببخشید مردم پولشان را در موسسات می گذارنند، بانک مرکزی در همه موسسات را گل می گیرد. در بانک سرمایه گذاری می کنند، اختلاس می شود! همان در خانه نگهداری کنند، خیالشان راحت تر است.
اما از آنجایی که ما خودمان سفر نوروزی مان را تعطیل کرده ایم تا با تماشای سریال پایتخت 3 اورلپ یا همپوشانی نداشته باشد، دوست داریم خلق الله هم امسال عید دغدغه ای جز تماشای این سریال نداشته باشند و شب عیدی در به در پاسگاه و دادگاه و گیر انداختن سارقان نشوند. فلذا چند رهنمود دوستانه و دشمن نا شاد کن ارائه می کنیم تا نوروز به کام تان شود:
الف) هشیاری همسایه ها: چندی قبل در ولایت ما ساعت سه صبح چند سارق محترم با وانت جلوی انبار لوازم خانگی یک بابایی پارک کردند و بعد از شکستن قفل شروع به بار کردن اجناس کردند. برای این همسایه ها شک نکنند زنگ در همه را زده اند و از یکی آب، از یکی قند و چای و حتی گلاب به رویتان از یکی از همسایه ها گوشی خواستند تا زنگ بزنند! بی زحمت همسایه ها این چند شب یک مقدار حواسشان را بیشتر جمع کنند و حرکات مشکوک را به 110 گزارش دهند. این سریال پایتخت سه را تلویزیون بعداً 100 بار باز پخش می کند.
ب) تجهیزات مدرن دزدان: قدیمی ها معتقد بودند« چه دلاور است دزدی که به کف چراغ دارد!» اما قابل توجه اینکه دزدان امروزی به انواع و اقسام تجهیزات و وسایل پیشرفته مجهزند. ما الان دزد داریم که معتقد است جی پی اس کارآیی ندارد و از سیستم Bido  استفاده می کند. بنابراین توصیه می شود شهروندان به روش های نخ نمایی نظیر روشن گذاشتن چراغ یکی از اطاق ها و فقط اطلاع دادن به همسایه ها و ... اکتفا نکنند.



ماهواره آشکار ساز محتویات جیب!


این عید و خانه تکانی و سایر مخلفات مربوط به آن علاوه بر کمردرد و دست و پا درد و در موارد حاد تر مسمومیت با مواد شوینده و شکستن دست و پا، مزایایی هم دارد که یکی از آن تورق اجباری جراید قدیمی و بیات آن هم روی چهار پایه می باشد. اگر ریا نباشد ما نیز دیروز در حال تمیز کردن شیشه ها با روزنامه بودیم که ناگهان خبری راجع به ماهواره توجه ما را جلب کرد آن هم بدون حکم جلب و مامور!
ما متوجه نشدیم چرا تا اسم ماهواره می آید ملت بلانسبت عین عقاب شاخک هایشان به سمت بالا پشت بام، دیش، رسیور، نیروی محترم انتظامی، راپل و ... متمایل می شود. برادر من ما هزار رقم ماهواره داریم. ماهواره امید، ماهواره تدبیر، ماهواره هوا شناسی، ماهواره نظامی، ماهواره ارتباطی، ماهواره تحقیقاتی و ... حالا این لابلا چهار تا ماهواره هم فیلم های خاک بر سری پخش می کنند. ما که نباید همه را با یک چوب برانیم و از ماهواره گریزان باشیم.
بله عرض می کردم. در خبر ها آمده بود دانشمندان یک نوع ماهواره با قدرت تشخیص خوراکی در دست افراد از فاصله 595 کیلومتری اختراع کرده اند! ماهواره Worldview سومین سری از تلسکوپ‌های رصدگر زمین این شرکت محسوب می‌شود که در ارتفاع 595 کیلومتری زمین مستقر خواهد شد. این ماهواره با سرعت 28 هزار کیلومتر در ساعت می تواند در مدت چند روز کل کره زمین را طی کرده و پوشش کاملی از مناطق مختلف جهان در اختیار محققان قرار دهد. این ماهواره بسیار پر‌قدرت قادر به تنظیم لنزها بر روی یک سوژه خاص به کوچکی 25 سانتی‌متر است و حتی می‌تواند مواد غذایی در دست افراد را نیز تشخیص دهد. ( به نقل از جراید)
جسارتاً من فکر می کنم اگر این ماهواره در کشور ما راه اندازی شود، سر چند ساعت هنگ کند و سر به کهکشان راه شیری بگذارد. چرا که در طی سال های اخیر خوردن چیز هایی مد شده است که به عقل جن هم نمی رسید از رانت خواری، موقوفه خواری، زمین خواری گرفته تا دریا خواری، جنگل خواری و ویژه خواری و قس علی هذا ... با این وجود ضمن تشکر و قدر دانی مجدد از عزیزان دانشمند و مخترع ما پیشنهاد می کنیم حالا که دست دوستان در کار است بی زحمت روی پلت فرم همین ماهواره یک ماهواره دیگر طراحی کنند با این قابلیت که بتواند به جای تشخیص خوراکی در دست افراد، محتویات جیب آنها را آشکار کند.
هر چند جیب افراد حریم خصوصی محسوب می شود ولی گاهی اوقات ضرورت ایجاب می کند که به حریم خصوصی افراد سرک بکشیم. حساب بانکی که نیست محرمانه باشد. اما اندر مزایای ماهواره آشکار کننده محتویات جیب افراد...
الف) کشف رمز : با بررسی محتویات جیب افراد ما می توانیم از روی آنالیز یا تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی دقیق محتویات جیب افراد در ادوار مختلف، به بخشی از رموز انسان های موفقی که تا دیروز آه در بساط نداشتند تا با ناله سویا کنند، ولی الان در صدر رنکینگ جماعت اغنیا هستند، پی ببریم!
ب) شناسایی افراد نیازمند:  از این ماهواره می توان در شناسایی افراد نیاز مند به دریافت یارانه نیز استفاده کرد. البته به شرطی فقط ملاک نباید جیب افراد باشد و باید به مندرجات فرم خود اظهاری و سایر روش های معقول هم توجه داشت. چون به گفته برخی دوستان خیلی از افراد که تبر گردن آنها را نمی زند و بعضاً صادرات و واردات هم دارند، خودشان را جزو مستمری بگیران جامعه و درجات ضعیف دهک ها جا زده اند!

همه جای جنگل سرای من است!

تحقیقات میدانی حقیر و مستندات تاریخی نشان می دهد ظاهراً یک عده در این مملکت کار و کاسبی درست و حسابی ندارند و هر روز صبح که از خواب بیدار می شوند، عصاره بابونه به رویتان قبل از اینکه صورتشان را بشویند، به یک موضوع بند می کنند و تا چند وقت همه را از کار و زندگی می اندازند. یک روز فساد، تبانی، رشوه و فرار مالیاتی در فوتبال را علم می کنند. حالا گیریم 600 فوتبالیست هم مشکل مالیاتی داشته باشند، آیا باید این موضوع پیش پا افتاده را بیست و سی رسانه ای کند؟ روز دیگر از کیفیت پائین خودرو های غول های خودرو سازی کشور می گویند و خدمات انحصار طلبانه ببخشید منحصر به فرد آین شرکت ها را زیر سوال می برند؛ یک روز صحبت از آلوده بودن برنج و پیاز و سیب زمینی و گوجه به میان می آورند و قس علی هذا... الان هم گیر سه پیچ داده اند به ماجرای شکار و حیات وحش و یوز پلنگ و  ... تا جایی که چند روز قبل چندین شکار چی در کامیاران سلاح های خود را شکستند و با طبیعت آشتی کردند. البته این حرکت ها در مسیر رو به رشد شکار در کشور هیچ تاثیری ندارد، چرا که آنقدر شکار چی مجاز و غیر مجاز در مملکت داریم که حالا حالا ها پرچم بالاست. اسناد محکم و متقن در این خصوص...
اسماعیل مهاجر مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان در خصوص تعداد شکارچیان مجاز و مجوز های صادر شده در استان گلستان گفت: تاکنون برای 25 هزار متقاضی(!)، مجوز حمل سلاح شکاری اعم از گلوله زنی، ساچمه زنی و اسلحه خفیف از سوی مبادی ذیربط صادر شده اما از این تعداد، هشت هزار نفر پروانه صید و شکار گرفته اند. ( به نقل از خبر گزاری فارس)
ملاحظه فرمودید. یعنی در استان کوچکی مثل گلستان بیش از تعداد نفرات یک لشکر( هر لشکر از 10 تا 20 هزار سرباز تشکیل می شود) سلاح مجاز وجود دارد! بنابراین هجمه وارد کردن به این ورزش پرطرفدار چندان معنا نخواهد داشت. یارانه که نیست مردم مثل نخبگان و المپیکی ها فی الفور انصراف بدهند و از گرفتن یارانه صرف نظر کنند.  خدا وکیلی چه ورزشی می شناسید که از شکار مفرح تر و هیجان انگیز تر باشد؟ تصور بفرمائید صبح یک روز مه آلود، اسلحه به همراه مقادیر معتنابهی فشنگ، گردو، عسل، چای کیسه ای و از این خوراکی هایی که شب و روز صدا و سیما تبلیغ می کند را در کوله پشتی خود می گذارید و به همراه دوستان عزیزتر از جان به جنگل های اطراف می روید.
چند ساعتی در جنگل می چرخید و بعد از شکار کردن تعداد زیادی پرنده، خرگوش، جوجه تیغی و چندین جک و جانور بی دفاع، یک خرس قهوه ای ماده را که از قضا چند توله شیر خوار دارد، شکار می کنید. بعد وقتی توله خرس ها برای شیر خوردن روی جنازه مادر می روند، آنها را با لگد به اطراف پرت می کنید و کلی تفریح می کنید و می خندید. از این لحظه ها و صحنه ها با موبایل فیلم تهیه می کنید تا در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید. در ضمن اگر محیط بانان به شما گیر دادند، می توانید با چاقو و تبر از پشت به آنها حمله کنید و فرار کنید!
تازه این کل ماجرا نیست چرا که بعد از اینکه کمی پیرتر شدید و اولین تیرتان به خطا رفت می توانید سبیل های خود را پت و پهن کنید و در صدا و سیما به عنوان کارشناس حیات وحش و یک طرفدار دو آتشه محیط زیست افاضات کنید و دیگران را از شکار منع کنید!


همیشه پای یک مخابرات در میان است!

راستش را بخواهید ما امسال ، قصد داشتیم هنگام دید و بازدید عید، با خودمان یک چراغ ببریم تا با صاحبخانه دو تایی بنشینیم و خیلی رمانتیک به «ازدحام کوچه خوشبخت بنگریم!» بالاخره دو روز دیگر که یارانه نقدی قطع شد یا بنزین کارتی ساز جدایی زد، شاید چنین فرصتی پیدا نشود.  اما از شما چه پنهان که صدا و سیما با راه اندازی «کمپین نظر خواهی» کاری کرد که ما حتی فرصت خوردن میوه و آجیل و شیرینی هم پیدا نکردیم چه برسد به نگاه کردن به ازدحام کوچه و خیابان و بزرگراه! نه اینکه از ما به عنوان چهره فرهنگی و شناخته شده(!) انتظار دارند، ما هم در رودربایستی قرار می گرفتیم و هر فیلم و سریالی که پخش می شد، بلاتشبیه عین قرقی نظر مان را راجع به آن پیامک می کردیم. ( بماند که در همه جای دنیا بودجه ای برای نظر سنجی در نظر گرفته می شود و هر اداره یا موسسه برای اینکه از رضایت مخاطبان خود مطلع شود ، هزینه مکاتبه ، مکالمه یا پیامک را به صورت toll free یا قبول هزینه تماس، تقبل می کند نه اینکه خلق الله از جیب هزینه کنند و نظر خود را راجع به برنامه های صدا و سیما اعلام کنند.)
بگذریم... البته در این رهگذر بی مهری به تلفن های هندلی و قدیمی هم جبران شد و صدا و سیما با راه انداختن مسابقه تلفنی جبران مافات کرد و با زیر نویس شبانه روزی و ترغیب مردم به شرکت در این مسابقه از شرمندگی این تلفن ها در آمد.
علی ای حال با عنایت به اینکه در عصر حاضر کمتر کسی است که به تلفن همراه یا تلفن ثابت یا کارتی دسترسی نداشته باشد و بسیاری از مردم بدون این وسایل ارتباطی روزشان شب نمی شود، چند پیشنهاد و راهکار مدبرانه، حول محور مخابرات و استفاده بهینه و اقتصاد محور از این صنعت پویا ارائه می کنیم:
الف)  تخصصی تر کردن داستان: با توجه به اینکه مردم در ارائه نظر و شرکت در نظر سنجی ها از طریق پیامک، گوی سبقت را از یکدیگر و حتی از در و همسایه ربوده اند، پیشنهاد می شود نظر سنجی به صورت تخصصی تر انجام شود و هر سکانس یا جملات و بازی هنرپیشگان در هر سکانس جدا گانه نظر سنجی شود. مثلاً نظر شما راجع به جمله «نَقی ناهار نخردمه» یا «بهبود تو رِ باد بیفته بهبود»چیست؟ و امثالهم...
ب)  تعمیم نظر خواهی به سایر نهاد ها و ادارات: هر چند در حال حاضر خیلی از بانکها و ادارات دارای سیستم نظر خواهی مکانیزه هستند و شما می توانید بعد از دریافت خدمات از باجه یا کارمند مورد نظر، نظرتان را با فشردن یک دکمه اعلام کنید، ولی باور کنید هیچ چیز جای پیامک را نمی گیرد! پیشنهاد می شود سایر ادارات نیز با شل کردن سر کیسه و نصب بنر، چاپ بروشور و تراکت و تبلیغات از رسانه ملی، از همین امروز سامانه نظر خواهی پیامکی را راه اندازی کنند و کار امروز را به فردا نیفکنند. ما هم به خاطر کلاس کار اصرار داریم وگرنه مخابرات که در آمد خودش را دارد!
پ) حمایت دسته جمعی از مخابرات: در خاتمه اعلام می داریم علی رغم ارسال پیامک های انبوه و میلیاردی در ابتدای سال و هر مناسبت از سوی مردم و شرکت در انواع و اقسام مسابقات و نظر سنجی، برنامه نود و ... ما باز هم حاضریم در این طرح های درآمد زا و میلیاردی مخابرات شرکت کنیم، بلکه شاید دوستان از ارسال پیامک های تبلیغاتی شبانه روزی که روی بصل النخاع مردم پاتیناژ می روند دست بردارند، تا ما بتوانیم لااقل مثل سایر ابناء بشر که از این تکنولوژی بی بهره هستند، زندگی کنیم!