طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com
طنز نوشته های اجتماعی

طنز نوشته های اجتماعی

ارسال فایل نشریه به ایمیل بنده مستدعیست. با تشکر hajsaeidi@gmail.com

کاینات

باسمه تعالی

«وحید حاج سعیدی» فرهنگی اهل قلم و یکی از روزنامه نگاران و طنز پردازان با سابقه کشور می باشد که در سال های اخیر نوشته های زیادی از ایشان در جراید سراسر کشور و استانی به چاپ رسیده است. ایشان متولد تهران و اصالتاً لاهیجانی هستند. وی دارای مدرک کارشناسی زبان انگلیسی از دانشگاه ارومیه می باشد و تابحال بیش از 1500 اثر از ایشان در قالب های مقاله، گزارش، یادداشت، طنز، داستان و ترجمه در نشریات معتبر کشوری و استانی به چاپ رسیده است. حاج سعیدی تاکنون در 19 جشنواره مطبوعاتی ملی و استانی حائز رتبه برتر شده است. بخشی از سوابق کاری و رتبه های کسب شده ایشان به شرح زیر است.

کسب رتبه اول جشنواره فرامرزی مطبوعات  بخش طنز مکتوب بهار 95 ایلام

کسب رتبه اول مسابقه داستان کوتاه فرهنگیان سراسر کشور-  سال 89

کسب رتبه دوم جشنواره طنز سراسری مطبوعات اسفند 91 خرم آباد

کسب  رتبه دوم جشنواره مطبوعات غرب کشور  در بخش طنز مکتوب - خرداد 94  خرم آباد

کسب رتبه سوم جشنواره سراسری رسانه و تامین اجتماعی در بخش طنز مکتوب مهر 95 تهران

کسب رتبه سوم اولین جشنواره ملی مطبوعات در بخش تیتر منطقه آزاد انزلی تیر 97

کسب رتبه اول جشنواره قرآن و عترت استان گلستان  بخش داستان کوتاه زمستان 95 بندر ترکمن

کسب رتبه اول پرسش مهر مرحله استانی - داستان کوتاه سال 93

کسب رتبه اول پرسش مهر مرحله استانی - داستان کوتاه سال 96

کسب رتبه اول مقاله نویسی هم اندیشی بسیج استان گلستان سال 88

کسب رتبه دوم ششمین جشنواره استانی مطبوعات  قزوین ( طنز مکتوب) سال 93

رتبه سومین جشنوراه رسانه ای ابوذر در بخش تیتر گرگان سال 1396

کسب رتبه سوم جشنواره مطبوعات گلستان؛ طنز مکتوب اسفند 94

کسب رتبه سوم  جشنواره رسانه، نظم و امنیت عمومی یادداشت (بخش مجازی)  اسفند 93

کسب رتبه سوم  جشنواره رسانه، نظم و امنیت عمومی - مقاله (بخش مکتوب) اسفند 93

کسب رتبه سوم در بخش قطعه ادبی  جشنواره رسانه ای شهدای غواص و دفاع از حرم آل البیت(ع) آذر 94

کسب رتبه سوم جشنواره استانی مطبوعات  خراسان شمالی ( بخش تیتر ) سال 91

کسب رتبه سوم جشنواره استانی مطبوعات مازندران ( بخش تیتر)   مرداد 95

کسب رتبه سوم جشنواره مطبوعات مازندران ( طنز اجتماعی) مرداد 96

کسب رتبه سوم جشنواره استانی مطبوعات آذربایجان شرقی ( بخش تیتر)  اسفند 95

کسب رتبه سوم جشنواره سلامت و رسانه گلستان( بخش گزارش)  مرداد 95

کسب رتبه سوم اولین جشنواره سلامت و رسانه گلستان ( بخش گزارش)  مرداد 94

رتبه سوم جشنواره داستان کمینه گرا در استان گلستان اسفند 96

معلم نمونه کشور در سال 91

معلم نمونه استان سال 88

 

فعالیت های فرهنگی و آموزشی

شرکت در بیش از 70 همایش شهرستانی ، استانی و ملی

ارائه مقاله به صورت سخنرانی و پوستر در 18 همایش شهرستانی(2) ، استانی(5) و ملی(11)

نویسنده ستون طنز روزانه «هر چه باداباد »در روزنامه کشوری حمایت از سال 90 تا 93

نویسنده ستون طنز «شاه کلید» در روزنامه کشوری کلید از 95 تا 97

نویسنده ستون طنز «خواه نا خواه» نشریه نسیم خراسان از سال 90 تا کنون

نویسنده ستون طنز «چمبولوک» نشریه منطقه ای کندو از سال 89 تاکنون

نویسنده ستون طنز «از عجایب» نشریه استانی آهنگ از سال 86 تاکنون

نویسنده ستون «طنز هفته» نشریه استانی مهتاب مرکزی از سال 90 تا 97

نویسنده ستون « طنز هفته» نشریه استانی سخن پارس از سال 95 تا کنون

همکاری مستمر با روزنامه جوان ( گزارشات خبری و مقالات اجتماعی) از سال 89 تا 93

همکاری مستمر با مجلات بعد پنجم، خانه خوبان و کودک

همکاری با نشریات اطلاعات، تدبیر تازه، سپهر ایرانیان، فرهنگ ملایر ، مهتاب مرکزی، پیک خزر، سخن پارس، عصر لارستان، صدای زنجان، صبح کرمان، پژواک سخن، سرزمین جم، وقایع استان، مهد تمدن، کورده واری، سوال و جواب، پامچال، ولایت قزوین، آراز، کرانه شمال، آهنگ، کسب و کار گلستان و چندین سایت و پایگاه خبری

تالیف و ترجمه بیش از ده ها مقاله علمی و اجتماعی و چاپ در نشریات معتبر کشوری

عضو بسیجیان اهل قلم استان گلستان

تالیف کتاب های «داستان های کوتاه» ، «نامه نگاری بین المللی» و «زیر خط طنز»

 

استان گلستان تلفن: 09113704352

 

 

قبر های «وی آی پی» میلیاردی!

هر چند جناب جهانگیری فرمودند سال 97 را با موفقیت پشت سر گذاشتیم ولی پیش خودمان باشد این چند وقت ما گرفتار قیمت دلار و سکه و پراید چند ده میلیونی و سایر مسائل متفرقه دنیوی بودیم عده ای از دوستان هم از فرصت استفاده کرده و به مسائل آخرت پرداختند. البته مسائل مربوط به خود آخرت که نه ، حواشی آخرت و در این رهگذر مقداری فتیله قیمت خانه آخرت را  بالا کشیدند تا جایی که الان قبر های میلیاردی هم در بازار قبر تهران خرید و فروش می شود!  اصل خبر به نقل از جراید...

تهران علاوه بر بهشت زهرا چندین آرامستان دیگر هم دارد که قیمت قبر در امامزاده‌ها از بهشت‌زهرا هم عجیب‌تر است. معمولا دفن اموات در این امامزاده‌ها که اغلب داخل شهر قرار دارند، ممنوع است. به همین دلیل در این اماکن هم شاهد قیمت‌های نجومی هستیم. قیمت هر قبر در قسمت صحن شاه عبدالعظیم، ۶۰۰ میلیون تومان است؛ اما قیمت‌ها در برخی فضا ها بالاتر هم می رود و تا یک میلیارد تومان هم می رسد. ( اقتصاد آنلاین)

هر چند عزیزانی که قصد فوت دارند زیاد نگران این داستان نباشند و دست دست نکنند ؛ چرا که به گفته مسئولان بهشت زهرا ظرفیت گورستان جدید احداث شده پایتخت، معادل بهشت زهرای کنونی است و دست‌کم تهرانی ها تا ۳۰ سال نباید نگرانی برای دفن مردگانشان داشته باشند.

البته چند سال قبل دو تن از عزیزان شورای شهر پیشنهاد دفن اموات را در پارک ها و بوستان های تهران داده بودند! راستش را بخواهید این روز ها بابت انجام برخی امورات فرهنگی و غیر فرهنگی عزیزان اراذل و اوباش، روز روشن آدم جرات نمی کند به پارک برود؛ حالا اگر قرار باشد شیون و زاری هم به این ماجرا اضافه شود که دیگر سنگ روی سنگ قبر بند نمی شود. عنایت دارید که ... یک عده سر قبور اموات بلاتشبیه چنان جو گیر می شوند و ضجه مویه می کنند که هیچ کس را یارای مقابله با آنان نیست و به قول ملک الشعرای بهار « گفت بر قبرت چنان شیون کنم . . . کز لحد جستن کنند اهل قبور!» اهالی غیر قبور که جای خود دارند! علی ای حال با عنایت به اینکه در ارائه پیشنهادات سوفسطایی و فلک فرسا ما تنها نیستیم و دست در حال زیاد شدن است، باز هم حقیر پیش دستی نموده و به منظور جلوگیری از ایجاد هرج و مرج در بازار قبر و دلالی در این خصوص چند پیشنهاد افاضه می کنیم:

الف) مالیات بر قبر: در حال حاضر بیش از چهار صد هزار خاله خالی در تهران وجود دارد و چند صد هزار مستاجر هم در این شهر آلاخون والاخون هستند. ظاهراً  دولت برنامه هایی در خصوص اخذ مالیات از این خانه های خالی را دارد. پیشنهاد می شود با انجام کار کارشناسی اخذ مالیات از قبور خالی هم در برنامه کار دولت تدبیر و امید قرار گیرد تا نشود خدای ناکرده 400 هزار قبر خالی در تهران ثبت شود و همین تعداد متوفی روی زمین بمانند!

ب) ایجاد طرح های جدید: باور بفرمائید ما همواره از طرفداران دو آتشه و دو رو خشخاشی طرح ها و اقدامات مربوط به اموات و دنیای پس از مرگ بوده و هستیم. از وام سه میلیونی کفن و دفن و شستشوی مکانیزه اموات در مشهد گرفته تا ساخت سنگ قبر هوشمند و تابوت دیجیتال و قس علی هذا القیاس... چرا که اولاً مردگان دستشان از دنیا کوتاه است و خدمت به آنها ثواب دارد؛ در ثانی این شتری است که زنگ در همه را می زند! بنابراین عزیزانی که دستشان در کار است همت کنند و اگر کاری از دستش ان بر می آید دریغ نکنند و نگذارند قیمت قبر از این هم بالاتر برود. چرا که به فرموده مرحوم حسین پناهی فرموده «چه میهمانان بی درد سری هستند مردگان؛ نه به دستی ظرفی را چرک می کنند نه به حرفی دلی را آلوده؛ تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت»  و صد البته یک قبر با قیمت متناسب با جیب شان!

 

 

اردیبهشت و این همه برف!

راستش را بخواهید آدم وقتی جزئیات بودجه  آموزش و پرورش در سال 98 و به نوعی عنایت دولت فخیمه را نسبت به فرهنگیان و دانش آموزان می بیند و می شنود دلش می خواهد به قول نقی معمولی زوزه بکشد و از شغف زمین را گاز بگیرد و به قول شاعر اردیبشهت و این همه برف!

به هر حال تصویب دو هزار میلیارد تومان برای طرح رتبه بندی فرهنگیان که سال هاست فرهنگیان را به آن مشغول کرده اند و تا صحبت از ارتقاء معیشت فرهنگیان می شود زونکنش را از کشوی وزیر بیرون می آورند و گرد و خاکش را می گیرند، خودش گام مثبتی محسوب می شود. فقط قبلاً موقع اجرا که فرا می رسید ، یک نفر از کله اش را پنجره حسابداری وزارتخانه بیرون می آورد که بودجه ای برای طرح در نظر گرفته نشده است!  البته امسال داستان تومنی هشت صنار با گذشته توفیر دارد و دوستان عجالتاً 2000 میلیارد تومان برای رتبه بندی در نظر گرفته اند و حتی قول داده اند با این پول حوادثی مثل غرب تهران تکرار نشوند!

علی ای حال از آنجایی چاه ویل مشکلات آموزش و پرورش با این پول خرد ها که چهار تا صفر کمرنگ هم هم دارند قابل پر شدن نیست و وجود 45 هزار مدرسه با کمتر از 40 دانش آموز، به صرفه نبودن آموزش با حقوق میانگین دو میلیون و ششصد هزار تومان برای دولت، مدارس غیر استاندارد و فرسوده، نبود سیستم گرمایشی و سرمایشی مناسب ، تعداد زیاد پرسنل این وزارتخانه و ... کار را برای اداره این سیستم دشوار کرده است، به رسم معهود چند پیشنهاد سوفسطایی و راهبردی برای این وزارتخانه عریض و طویل افاضه می کنیم علی برکه الله... مگر ما از گاج و قلم چی چه چیزی کم داریم که نتوانیم دلسوز نظام آموزشی باشیم!

الف) زوج و فرد کردن مدارس: در جریان هستید که در حدود 70 درصد مدارس مملکت استیجاری، فرسوده، فاقد شناژ بندی و استحکام و در مواردی حتی بدون درب و پیکر هستند. فلذا پیشنهاد می شود به منظور استفاده بهینه از مدارس استاندارد موجود در کشور، تحصیل در مدارس را زوج و فرد کنیم تا همه دانش آموزان در مدارس استاندارد درس بخوانند. یعنی روزهای زوج پسران و روزهای فرد دختران به مدرسه بروند. اگر ساعت مدرسه را نیز به 8 ساعت افزایش بدهیم می شود هفته ای 24 ساعت که فقط 6 ساعت از ساعت فعلی کم دارد که به مزایای بی شمار آن می ارزد! تحصیل در مدارس استاندارد، امکان توزیع شیر در مدارس، حل مشکل کمبود دبیر با کاهش 6 ساعت تدریس در هفته، کاهش ترافیک، صرفه جویی در حامل های انرژی و سوخت، عدم تکرار حوادث آتش سوزی یا چپ شدن دیوار و ... مابقی آموزش را هم در این سه روز می توان گردن رسانه ملی انداخت که دلش غنج می ورد برای این مدل آموزش های پایه ای و همواره پایه است!

ب) واگذاری آموزش و پرورش به گاج و قلم چی: دغدغه برخی موسسات آموزشی و حساسیت آنها حتی روی مشق بچه ها قابل ستایش ( نرگس ، کیمیا، محیا و حتی اوکنیو) است . بنابراین توصیه می شود کل آموزش وپرورش را به صورت یکجا و کنترات در اختیار این دو موسسه دلسوز قرار بدهیم. چطور خودروسازی را در اختیار سایپا و ایران خودرو قرار دادیم و همه چیز به خیر و خوشی روی غلتک افتاده است. این بار هم بهتر است از صفر تا صد آموزش را به این دو موسسه واگذار کنیم و دانش آموزان را فرش انداز با دیلم تحویل بگیریم! فقط دانش آموزان باید برای گذراندن هر پایه تحصیلی پی یک کنکور مجزا را به تن شان بمالند!

تغییر ساختار حقوق: خدا همه رفتگان شما بیامرزد، خدا بیامرز پدر عمو سیفی (سرایدار مفخم مدرسه ما) ، مرده شور بود. اما انصاف را رعایت می کرد. مثلاً اگر مرده ها نوزاد یا جمع و جور بودند، آنها را عددی می شست. اگر مرده چاق بود، کیلویی حساب می کرد و اگر مرده دراز بود، متری دستمزد می گرفت! اما متاسفانه در آموزش و پرورش این طور نیست و حقوق معلمی که در روستا به دو دانش دانش آموز درس می دهد با حقوق معلمی که در شهر به 38 دانش آموز درس می دهد برابر است! فلذا توصیه می شود حقوق معلمان نیز با توجه به تعداد دانش آموزان متغیر باشد و به قولی هر که شاگردش بیش ، حقوق و مزایایش بیشتر!

 

بمب متحرکی به نام مدیران بازنشسته!

به نام خدا

به قلم وحید حاج سعیدی

قانون «ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان» برای اولین بار در جلسه علنی ۲۰اردیبهشت ۱۳۹۵ مجلس شورای اسلامی تصویب و در ۲۹ اردیبهشت همان سال به تأیید شورای نگهبان رسید. این قانون که تلاش داشت مدیران بازنشسته را راهی خانه کند و راه را برای اشتغال جوانان هموار کند، با تبصره‌هایی که بر آن اعمال شد نتوانست در عمل، آن طور که باید و شاید تاثیر گذار باشد. استثناهای این قانون در کنار لابیگری ها و برخی فشار باعث شد، تا این قانون در عمل،کارایی لازم را نداشته باشد و با تبدیل شدن این استثناها به قانون و تفسیر مجدد آن راه برای ابقای مجدد بسیاری از بازنشستگان در پست‌های مدیریتی نیز هموار شود. موضوع به کارگیری مجدد بازنشستگان در مشاغل مدیریتی و به طور کل اشتغال دوباره بازنشستگان در نهاد ها و سازمان های دولتی، همواره موضوع مورد مناقشه جامعه بوده است. فی الواقع در شرایطی که تعداد قابل توجهی از جوانان تحصیل کرده با معضل بیکاری مواجه اند، به کارگیری مجدد این افراد به نوعی خیانت به نسل جوان تر محسوب می شود و باعث از بین رفتن انگیزه در نزد آنان می شود. اما این بار ظاهراً این بار دولت و مجلس عزم خود را جزم کرده اند تا برای همیشه پرونده مدیران بازنشسته را ببندد و بر اساس قانون برنامه ششم توسعه، کسی که ۳۵ سال خدمت کرده و یا به سن ۶۵ سالگی رسیده، رسماً بازنشسته اعلام کند و این فرد اگر بازنشسته نشود و به کار ادامه بدهد هم خودش و هم دستگاهی که حقوق او را می‌دهد، مجرم است.هر چند تعداد زیادی از این مدیران به لطایف الحیل نظیر دست به دامان نمایندگان مجلس شدن، تهدید به تعلیق فدراسیون های ورزشی، نامه نگاری با نهاد های بین المللی، خارج کردن دوره آموزشی از سنوات، تلاش برای ارتقاء از دانشیاری به مراتب بالاتر، تلاش برای اعمال درصد جانبازی بیشتر و ... در حال دست و پا زدن برای ماندن بیشتر در مسند مدیریت هستند، ولی ماجرای اصلی نحوه نفوذ این جماعت به ادارات پس از نائل آمدن به کسوت بازنشستگی قطعی است.

به کار گیری این افراد به عنوان مشاور یکی از خطرات بالقوه این دست مدیران بازنشسته است چرا که تعداد زیادی از این مدیران تنها به نقش مشاوره ای خود آن هم با حقوق ناچیز اکتفا نمی کنند و بدون شک در بسیاری از تصمیمات و عزل و نصب های نهاد یا سازمان متبوع شان دخالت خواهند کرد.

خطر بالقوه دیگر کارشکنی یا اخلال در امور بای نحواً می باشد. در یکی از شهرهای استان شمالی وقتی مدیر عامل شرکت تعاونی به دلیل کهولت سن از کار برکنار شد، ریز جزئیات تخلفات تعاونی را که خود مدیر عامل آن بود، به نهاد های نظارتی اعلام و خواستار برخورد شدید با مدیران مجموعه شد!

فلذا جا دارد در صورت بازنشستگی افراد، از آنها بخواهیم تجارب خود را در قالب مقاله و یادداشت، کتاب، جزوه ، ایراد سخنرانی، تهیه کلیپ و ... در اختیار جوانان قرار دهند و از رفت و آمد آنها در ادارت به عنوان مشاور، مدیر فنی، افراد خبره و متخصص و ... جلوگیری شود. دادن سکان مدیریتی کشور به  صورت رسمی، حرفه ای و غیر کلیشه ای به نیروهای جوان تر نه لزوماً نیروهای جوان قطعاً نوید روزهای درخشان تر ی را خواهد داد!

 

مالیات بر قبور خالی!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نقش فانتزی رسانه ملی در زمان بروز حوادث غیر مترقبه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سیل در گلستان؛ سلبریتی ها در خانه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مبانی اختلاس 2!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نماز اولین هدیه خداوند به بشریت

نماز هدیه معنوی خداوند به بشریت

یکی از چالش های اساسی بین مذاهب، ارتباط با خالق هستی است. ادیان مختلف راه های گوناگونی را برای اتصال به آفریننده آسمان ها و زمین نماز بیان کرده اند که در بسیاری از انها دشواری ها و سختی هایی نهان است. اما در بین ادیان الهی تنها دین اسلام است که بی تلکف ترین و ساده ترین راه ارتباطی با معبود را معرفی کرده است. بله نماز.... نماز را می توان اولین، مهم ترین، عمومی ترین و در یک کلام اساسی ترین طریقت خدا شناسی و ارتباط با معبود قلمداد کرد. سادگی و بی تکلف بودن این طریقت باعث شده تا انسان ها در زمان گرفتاری و غم به نماز روی بیاورند و با خدای خود راز و نیاز کنند. از سویی لذت ارتباط با خدا باعث می شود تا بندگان صالح در زمان خوشی و شادی نیز روی به خالق بی همتا آورده و نماز شکر به جای آورند.

داشتن ظاهری آراسته و تمیز در زمان ارتباط با خالق هستی، توجه به حضور در مکان مناسب و عدم پذریش نماز در مکان غصبی، دوری از زشتی ها و گناهان به واسطه پذیرش منویات نماز و دیگر اثرات مثبت این نیایش باعث شده تا نماز به یکی از محبوب ترین اعمال دینی تبدیل شود. نشاط روحی و جسمی و آرامش معنوی این راز و  نیاز بی تکلف باعث  شده تا حتی گناهکاران در اولین قدم بازگشت به سوی معبود، نماز را به عنوان اولین گام ، تجربه کنند.

جالب اینکه هر قدر نماز عارفانه تر و با حضور قلب بیشتری انجام شود، اثرات آن تا ساعت ها یا روز ها در وجود آدمی تجلی و ماندگاری دارد و در نوع نگاه ، رفتار و حتی کلام آدمی تاثیر گذار است.

در یک کلام نماز را می توان هدیه ای الهی برای نسل بشر و شاه کلید معراج انسان خاکی تا اعلی ترین درجات و جلسات  دانست. بزرگان دین هم نماز را سدی در برابر گناهان، توشه مومنان در روز جزا، حصاری در برابر منکر و در یک کلام سیره اساسی پیامبران می دانند. 

 

ثروتمندان

وکیل مدافع ثروتمندان!

چند روز قبل اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور عصر امروز در مراسم تجلیل از یکی از کارآفرینان اقتصادی گفت: در کشورمان عده‌ای کم‌توجه و حسود هستند و نمی‌خواهند آینده کشور را ببینند و زمانی که فردی را می‌بینند دارای ثروت بالایی هستند، دنبال راهکارهایی برای زمین زدن او هستند!

ظاهراً جناب جهانگیری فراموش کرده اند که تقریباً شش سال از حضور روحانی به عنوان رئیس دولت در کشور می گذرد و تنها عایدی مرم از این دوران ، رسیدن به سطحی از زندگی است که هیچ کس از آینده اقتصادی خود و مملکت با اطلاع نیست و این بی تدبیری  و اوضاع نابسمان اقتصادی ازیک سو  باعث افزایش ثروت ثروتمندان و از سوی دیگر منجر گسترش فقر در جامعه و عمیق تر شدن شکاف بین فقرا و اغنیا شده است.

دردمندانه همسو بودن برخی نمایندگان با دولت و مصلحت اندیشی عده ای دیگر از نمایندگان در امضاء کردن و امضاء پس گرفتن و ... باعث شده تا مجلس هم نتواند به عنوان اهرمی قابل اطمینان ، در قبال بی تدبیری های دولت عکس العمل مناسبی از خود نشان دهد و در احقاق حق موکلان خود تاثیر گذار باشد.

در چنین شرایطی قاچاقچیان، دلالان و افراد صاحب نفوذ زمان را مغتنم شمرده و با استفاده از امضاء های طلایی، رانت های اطلاعاتی و وام های بادآورده مبادرت به ثروت اندوزی های گسترده نمودند که در سال های اخیر بی سابقه بوده است. بلاشک افزایش قیمت خودرو، مسکن، گوشت، رب، و ... منافع بی شماری را نصیب عده ای خاص می کند که نه تنها مالیاتی نمی پردازند، بلکه در پرداخت اقساط و معوقات بانکی شان نیز هیچ عجله و اراده ای ندارند!

اقدامات این عده که برای رسیدن به ثروت از هیچ اقدامی فروگذار نیستند، منجر به بیکاری، گسترش فقر، تعطیلی کارخانجات، بدهکاری و ورشکستگی و ... جمع کثیری از شهروندان و تشکیل صف های طولانی گوشت و مرغ و گرانی گسترده در سطح کشور شده است و هیچ اقدام تاثیر گذاری در مقابله با مفسدین اقتصادی دیده نمی شود. در واقع اگر هم اقدامات مختصری هم صورت گرفته  تاثیرگذاری خاصی نداشته است چرا که هر روز شاهد گسترش بیشتر تخلفات اقتصادی به ویژه در بازار طلا و سکه، مسکن، خودرو و مایحتاج اصلی مردم هستیم. 

پا روی حق نگذاریم کشور در سال های پس از انقلاب در حوزه علم و فناوری، ارتقای توان دفاعی و نظامی، دستیابی به صنعت هسته ای بومی، علم ژنتیک و سلول های بنیادی، توسعه بهداشت و درمان و تربیت متخصصان خبره در این حوزه و مسائلی از این دست به شدت پیشرفت کرده است و تنه به تنه کشورهای سرآمد دنیا در این حوزه ها می زند، اما همچنان اقتصادمان که به شدت دولتی و رانت محور است ، آسیب پذیر و شکننده است و  این ولنگاری اقتصادی تمام ارکان کشور و جامعه به ویژه اقشار آسیب پذیر را تحت الشعاع قرار داده است. .

بخشی از این ولنگاری اقتصادی ماحصل استفاده از افراد ناکاربلد و غیر متخصص است که تاکنون حجم عظیمی از منابع کشور را به نابودی کشانده اند. در همین روزهای اخیر، معاونت پارلمانی وزارت علوم در نامه ای به معاونت نظارت مجلس شورای اسلامی اسامی چند تن از وزیران دولت را که خواسته شده بود بررسی هایی درباره مدارک تحصیلی آنان صورت بگیرد، که مطابق با آن مشخص شد وزیر صنعت، معدن و تجارت بر خلاف آنچه عنوان می شود، دارای مدارک فوق لیسانس و دکترای علمی و مورد تأیید وزارت علوم نیست!

در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که سوء استفاده از خویشتنداری و نجابت مردمی که برای محافظت از این آب و خاک و آرمان های مقدس شان حتی از بذل جان هم فروگذار نکرده و نخواهند کرد، به هیچ عنوان پذیرفته نیست و شاید وقت آن رسیده باشد تا دولتمردان خیلی زود برای اوضاع نابسامان اقتصادی فکری اساسی کنند و آقای جهانگیری در عوض دفاع از ثروتمندان، خود را جای کارگران حسودی بگذارد که چند ماهی است حقوق نگرفته اند ولی به دنبال زمین زدن ثروتمندان هستند!    

واردات سرطان از 5 قاره!

واردات سرطان از 5 قاره!

خدا را صد هزار بار شکر؛ گوش شیطان کر این روزها وزارت صنعت، معدن و تجارت در زمینه واردات انواع و اقسام محصولات به ویژه گوشت جات(!) سنگ تمام گذاشته است و از 5 قاره جهان این حیوانات زبان بسته با پرواز های چارتری گله گله وارد کشور می شوند تا در کشتارگاه های صنعتی و سنتی آنها را از دم تیغ بگذرانند.  به قول شاعر  «ز هر گوشت از مرغ و از چارپای . . . وزارت بیاورد یک یک به جای!»

در واقع بعد از گل کاری دوستان بانک مرکزی بر روی تپه های اقتصادی مملکت و جولان دلار و سکه در بازار ، این بار دوستان وزارت صنعت و معدن در تلاش هستند تا بی ثباتی در بازار ارز و سکه ، دامان خون آلود گوشت را نگیرد و خدای ناکرده گوشت قرمز  از سفره اغنیاء حذف نشود!

البته از وزارت صنعت و معدن پنهان نیست از شما چه پنهان قاطبه مردم سال هاست دور گوشت قرمز را قلم کشیده اند و به همان غذاهای ساده و معمولی مثل «خاویار بادمجون» که شب و روز از رسانه ملی تبلیغ می شود، بسنده می کنند.

 

اما علی رغم تلاش دولت برای تامین گوشت شب عید و چهار شنبه سوری و سیزده بدر و سایر مناسبت های مختلف ، هفته گذشته خبرگزاری دولتی ایسنا در اقدامی غیر قابل باور با ابراز نگرانی بابت سلامتی مردم به بررسی ابعاد مختلف نقش گوشت قرمز در ایجاد سرطان پرداخت!

در پی انتشار این خبر بسیاری از مردم دچار «سندروم آلیس در سرزمین عجایب» شدند. در جریان هستید که این سندروم از روی رمانی به قلم لوئیس کارول نام گذاری شده و علائم آن عبارتند از سردرگمی و توهم در ابعاد و اندازه محیط و اشیاء و رویدادهای پیرامون که اغلب نوجوانان و جوانان به آن ابتلا می یابند اما در کشور ما روی همه اثر گذاشته است . خوشبختانه علائم این بیماری خطرناک نیستند و با گذر زمان از بین می روند!  در واقع پس از انتشار این خبر موجی از شادی و نگرانی مردم طبقات متوسط و ضعیف جامعه را درنوردید . از یک سو مردم از این بابت خوشحال اند که به برکت تدابیر دولت تدبیر و امید چندسالی است طبقات متوسط و ضعیف جامعه موفق به حذف گوشت قرمز، این ماده ی سرطان زا و بیماری آفرین از سفره خود شده اند اما نگرانی مردم از این جهت است که بعضی از مسئولین دولت اعتقاد دارند آبگوشت بزباش و قورمه سبزی تنها صنایع رقابتی ایران با جهان می باشد و تعدادی دیگر از مدیران نیز معتقدند تنها با خوردن شیشلیک می توان بر مردم مدیریت کرد!

این پارادوکس یا ناسازنما در حال حاضر به یکی از چالش های اساسی مردم و مسئولان تبدیل شده است. با این وجود پیشنهاد می شود دوستان عزیزان دانشمند نگران این سردرگمی نباشند و با همان فرمون و پر گاز، روی سایر اطعمه و اشربه هم کار کنند و اگر مواد خوراکی سرطان زای دیگری یافتند خواهشاً این بار زود تر اطلاع رسانی کنند تا مردم دوباره دچار سندورم آلیس در سرزمین عجایب نشوند و عده ای گوشت نشناس هم ، علت اعلام سرطان زا بودن گوشت را گرانی آن و ناتوانی دولت در کاهش قیمت گوشت اعلام نکنند! رویاهایتان نقره فام...

حسین زنگانه ملاحظه کند

رویکرد سه گانه اقتصاد

 

فارغ از اینکه بزرگان علم اقتصاد یا همان اقتصاد دانان چه تعاریف و پارامترهایی برای مقولات اقتصادی در ‏نظر گرفته‌اند، اقتصاد در بین عامه مردم ‏دارای تعاریف و تعابیر جداگانه‌ای است. این تعاریف و ویژگی‌های ‏خودساخته در ساختار ذهنی افراد نیز رسوخ پیداکرده‌اند و به بیان فصیح‌تر و ساده‌تر ‏مردم اوضاع اقتصادی ‏جامعه را بر اساس ذهنیات و محتویات جیب خود می‌سنجند و تجزیه ‌و تحلیل  می‌کنند. ‏

البته این رویکرد تنها مختص عامه مردم نیست و در بدنه دولت نیز چنین تضادها و ناساز نماهایی به‌وفور به ‏چشم می‌خورد و معمولاً آمارهای ‏اقتصادی دولتی‌ها در با واقعیت‌های موجود ‏در جامعه و آمارهای ارائه‌شده ‏توسط کارشناسان مستقل تفاوت‌های معناداری دارند! این اختلاف ساختاری در سایر لایه‌های مختلف ‏اقتصادی ‏نیز به چشم می‌خورد.

ماحصل چنین نگاه و رویکردی سه‌گانه (اقتصاد مردمی، اقتصاد دولتی و اقتصاد واقعی)، در کنار تصمیمات ‏شتاب‌زده و درعین‌حال احساسی، سیاسی و ‏انتخاباتی، نبود انجمن‌های صنفی، بنگاه‌داری دولت به ویژه‌ها ‏بانک و نهادهای بزرگ دولتی، دست‌کاری آمارها یا عدم شفافیت در ارائه آمارهای ‏اقتصادی، جزیره‌ای عمل ‏کردن مجموعه‌های اقتصادی بزرگ کشور، قاچاق گسترده و سیستماتیک کالا و ارز، فرار مالیاتی در حجم ‏گسترده، انحراف از ‏قانون بودجه، حضور برخی افراد خاص در اقتصاد، اختلاس‌های کلان، فقدان نظارت ‏مستمر بر عملکرد مجموعه‌های اقتصادی و منجر به شکل‌گیری یک اقتصاد شکننده و زیان ده شده است ‏که تبعات آن در همه لایه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و به چشم می‌خورد. به‌بیان‌دیگر این ‏رویکرد ‏باعث شده تا اقتصاد کشور دچار یک آنارشیسم و هرج‌ومرج لحظه‌ای شود تا جایی که یک عده “برای به ‏دست آوردن حداقل درآمد” و عده‌ای ‏برای “خرج کردن ثروت بادآورده ” با چالش‌های اساسی مواجه ‏هستند.

در این ‌بین نبود دانش اقتصادی در بین آحاد جامعه هم به یکی از دلایل نابسامانی اقتصادی فعلی تبدیل شده ‏است. چراکه قاطبه مردم در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی با مشکلات عدیده روبرو هستند و بی‌اطلاعی از ‏مفاهیم و رویکردهای اقتصادی باعث می‌شود ناخواسته در بروز یا تشدید برخی تبعات ‏اقتصادی سهیم شوند. ‏حمله به‌سوی مغازه‌ها و فروشگاه‌ها و تشکیل صف های طولانی با گران شدن یک کالا و خریدی ‏معادل مصرف یک ‏سال ولو بیشتر نشان از نبود سواد اقتصادی یا عدم توان در تصمیم‌گیری صحیح در ‏اقتصاد خانوار است. ناگفته نماند توسعه ‏چنین فرهنگی در جامعه نیازمند آموزش و صرف ‏هزینه و زمان است و شاید وقت آن فرارسیده باشد که در ‏کتب درسی بخشی از فرهنگ اقتصادی و مقولات مربوط به آن گنجانده شود. ‏از سوی دیگر در چنین شرایطی انجام جراحی‌های اقتصادی و تلاش در جهت سروسامان دادن به مقوله اقتصاد بر الزاماً با برخی تبعات و سطحی از ‏تورم همراه است و ‏این یک اصل پذیرفته‌شده در اقتصاد است.

در واقع تفاوت در نوع نگاه مردم و دولت به مقوله اقتصاد و کاهش چشمگیر میزان تحمل‌پذیری مردم در ‏برابر فشارهای اقتصادی، باعث شده تا انجام ‏تغییرات اساسی اقتصادی پایدار در کشور به‌کندی صورت پذیرد ‏یا حتی انجام این تغییرات به آینده‌ای نامعلوم موکول شود. ‏در این شرایط دولت‌ها با اجرای طرح‌های موقتی نظیر توزیع یارانه، سهام عدالت و سبد کالا، ارائه بسته های حمایتی، انجام مصاحبه های احساسی، نماش رفت و آمد مردم در بازار و عادی جلوه دادن بازار، کاهش دستوری ‏نرخ برخی اقلام نظیر ارز، صدور بخشنامه‌های متعدد اقتصادی، مسدود کردن برخی حساب‌ها، اعطای وام به ‏بیکاران، راه‌اندازی بنگاه‌های زودبازده و یا حتی استفاده از نیروی انتظامی برای ‏برقراری نظم و انضباط ‏اقتصادی در جامعه تلاش می‌کنند که تأثیر چنین رویکردی قطعاً موضعی و موقتی خواهد بود و ممکن است ‏در آینده منجر به ‏تشدید وخامت اوضاع و به هدر دادن سرمایه‌های ملی نیز شود. ادامه این سیکل معیوب و ‏تجویز مسکن‌های موقتی و احساسی و به زبان ساده‌تر اداره ‏دستوری اقتصاد، روزبه‌روز کلاف سردرگم ‏اقتصاد را پیچیده‌تر و باز نشدنی‌تر می‌کند. البته باید بپذیریم اندک وعده‌های دولت فعلی نیز در ‏مقولات اقتصادی به دلایل مختلف سیاسی و غیرسیاسی تاکنون محقق نشده است و در تشدید وخامت اوضاع تاثیر مستقیم داشته است. ‏وعده‌هایی نظیر ‏تک‌نرخی کردن ارز، واگذاری شرکت‌های دولتی و آزاد شدن دولت از نقش بنگاه‌دار، جلوگیری از قاچاق کالا، ‏مقابله با فرار مالیاتی کلان ‏افراد، بنگاه‌ها و نهادها، هدفمندسازی یارانه‌های غیرهدفمند و حذف یارانه ‏ثروتمندان، واقعی کردن بهای سوخت و نهایتاً ایجاد رونق اقتصادی از وعده‌های این دولت بوده که به نظر ‏رسیدن به آن‌ها دشوارتر نیز شده است.هرچند بخشی از این دشواری‌ها ممکن است ریشه در تصمیمات ‏دولت‌های ‏گذشته، توطئه‌چینی مخالفان دولت در لایه‌های مختلف، یا حتی شرایط لامحاله اقتصادی و ‏سیاسی داخلی و بین‌المللی داشته باشد، ولی ضعف عملکرد ‏و برنامه‌ریزی دولت نیز در تشدید بحران شرایط ‏پیش رو بی‌تأثیر نبوده و نیست. تا جایی که چندی قبل از جانب رئیس اتاق بازرگانی ایران اعلام شد   70 ‌درصد ‏اقتصاد در اختیار کسانی است که جز ضرر چیزی برای اقتصاد کشور نداشته‌اند!

در واقع توقع بهبود اوضاع اقتصادی در ‏دولت ‏فعلی و حتی دولت‌های آتی در یک بازه زمانی کوتاه توقعی غیرمنطقی و غیر اجرایی است؛ چراکه ساختاری که در ‏طول چند دهه دچار اختلال و نابسامانی شده ‏است، یک‌شبه اصلاح نخواهد شد و نیاز به زمانی طولانی‌تر ‏ازآنچه تصور می‌کنیم، دارد. 

حتما پسته بخورید!

حتما پسته بخورید!

بی تردید ساخت برنامه های تلویزیونی ویژه کودکان و نوجوانان نیاز به دقت و مراقبت خاصی از نظر محتوی، ساختار، مفهوم و ... دارد تا علاوه بر جذب مخاطب به نوعی منجر به آگاهی بخشی و بالابردن سواد اطلاعاتی و عمومی نیز شود.

اما ظاهراً این رویکرد در رسانه میلی چندان طرفدار ندارد و راجع هر موضوعی می توان برنامه ساخت و روی آنتن برد.

هفته گذشته در برنامه تلویزیونی پهلوانان پویا که در شبکه پویا پخش می شود و مختص کودکان است مجری برنامه در یک توصیه بهداشتی و تغذیه ای اصرار داشت که بچه ها حتماً پسته بخورند و برای بهتر شدن طعم آن ، پسته را در آبلمیو و نمک تف دهند. در مصاحبه با چند نفر از کودکان نیز خوردن پسته با شیر یا خوردن پسته به عنوان میان وعده مورد تاکید و تائید قرار گرفت!

در این برنامه  سطحی و فاقد نیاز سنجی،کار تا جایی از خرک در رفت که فرزند بنده که دانش آموز کلاس سوم است زیر لب گفت پسته به این گرونی رو حالا چرا باید با شیر خورد؟!

در واقع دانش آموز کلاس سوم ابتدایی از موضوعیت نداشتن تبلیغ پسته گران قیمت در رسانه ملی مطلع است ولی نویسنده و تهیه کننده محترم این برنامه به این امر واقف نیستند که خرید هر عدد پسته نیاز به پرداخت بیش از 1000 تومان است ( هر کیلو پسته تقریبا 200 تا 240 عدد است) و پسته مرغوب به مرز هر کیلو 300 هزار تومان و بالاتر رسیده است!

شاید دستمزد ها و حقوق ها در رسانه ملی به قدری بالا است که خرید پسته 300 هزار تومانی برای دوستان طبیعی است و یا شاید هم  سواد رسانه ای گردانندگان و تهیه کنندگان این برنامه در سطحی است که برای ساخت یک برنامه نیازی به بررسی جوانب موضوع و ضرورت یا اهمیت طرح پیدا نمی کنند و هر چیزی که به ذهن شان رسید را روی آنتن می برند!

دردمندانه در حالی که در سایر کشورها آموزش سواد رسانه ای را که منجر به استقلال افراد کشف پیام‌های پیچیده‌ی موجود در محتوای تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مجلات، کتاب‌ها، بیلبوردهای تبلیغاتی، اینترنت و سایر رسانه‌های خواهند شد، از مدارس ابتدایی و حتی مهد کودک ها آغاز کرده اند، در کشور ما تهیه کنندگان برنامه ای رسانه ملی در هجی الفبای ساخت برنامه درمانده اند چه رسد به ساخت برنامه هایی که پیچیدگی داشته باشد و بتواند خیابان ها را خلوت کنند و ملت را از پای ماهواره و تلگرام و اینستاگرام پای جعبه جادویی میخکوب کند!

شاید سال ها زمان نیاز باشد که متولیان آموزش کشور در یابند که مدرسه جای درس خواندن و تلویزیون سرگرم خانه نیست و باید از ظرفیت هر پایگاه و جایگاه درست و صحیح استفاده کرد. تهیه کننده ای که مخاطبش دانش آموز مدارس غیر انتفاعی با شهریه های چند میلیونی است قطعاً در نوشتن برنامه هایش، نوع تغذیه و احوالات آن قشر را مورد مداقه قرار می دهد. علی ای حال همین در رسانه ملی طرز نگهداری از سگ و گربه و سایر حیوانات آموزش داده نمی شود ، جای شکرش باقیست و پرچم این رسانه بالا است! 

صنعتی به نام خانه خالی داری


این قضییه مالیات گرفتن از خانه های خالی هم کم کم دارد جدی می شود و مشاهدات میدانی و گزارشات خیابانی حاکی از کیسه کردن ماست های بدون پالم توسط عده ای از شهروندان است. در عصر حاضر معادلات و فرضیه های اجتماعی در خصوص نیاز های اولیه بشر به هم خورده است و دیگر هیچ چیز سر جایش نیست و این موضوع در قبال مسکن هم صدق می کند. به قول شاعر «ای قطار، راهت را بگیر و برو ... (با مالچ پاشی های انجام شده و زیتون کاری رو دامنه کوه،) دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه؛ دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست!» در واقع این روز ها علاوه بر نیاز به خوراک ، پوشاک و مسکن ، اینترنت هم به نیاز های اولیه بشر اضافه شده است و کاربرد و دلایل به کار گیری این نیاز ها هم با گذشته تفاوت معناداری پیدا کرده است و متاسفانه این تغییر کاربری بین بدون پرداخت یک ریال عوارض و عقب نشینی صورت گرفته است و شهرداری این وسط چیزی کاسب نشده است! این روزها بسیاری از مردم از پوشاک برای پوشش بدن یا در امان ماندن از سرما استفاده نمی کنند و مسکن هم تقریباً همین حالت را دارد. چون اگر قرار بود مسکن برای سکنی گزیدن و احساس آرامش خریداری یا ساخته شود، یک مسکن کافی بود و به قول شاعر «یکی خانه بودش چو خرم بهار»ولی در حال حاضر تعداد املاک عده ای از تعداد سیم کارت های موجود در داشبورد خودرویشان بیشتر است!

اما این بار ظاهراً دولت عزمش را جزم کرده تا این غائله را بخواباند و همانگونه که نشان داد در حذف یارانه افراد مرفه با کسی شوخی ندارند، این بار هم دوستان مصمم هستند تا خانه های خالی را شناسایی و با اخذ مالیات تپل از مالکین صنعت «خانه خالی داری» را برای همیشه خانه نشین کنند و ملت به اندازه نیاز شان خانه بخرند.  اما ماجرای شناسایی خانه های خالی هم خودش داستانی دراد. از یک سو حجب و حیای دولت که سرک کشیدن به خانه های مرم یا حساب های بانکی را صلاح نمی بیند و از سوی دیگر تعداد بالای خانه های خالی باعث شده تا دولت از راهکار های دیگری برای تحقیق و تفحص در این استفاده کند. بله درست حدس زدید. بررسی میزان مصرفی آب و برق و گاز و ... به همین خاطر است که عده ای در تهران شیر های آب را باز می گذارند و در خانه های خالی شان لامپ پر مصرف روشن می کنند. حالا متوجه شدید که چرا سرانه مصرف آب در تهران  به 295 لیتر بابت هر نفر رسیده است. دوستان شیر های آب را باز گذاشته اند وگرنه با مصرف این حجم آب تا الان باید نصف تهرانی می ترکیدند!

علی ای حال با وجود درایت دوستان و عزیزان در شناسایی خانه های خالی و اخذ مالیات از این واحد ها، ما نیز به نیت ثواب ، نخودی در این دیگ می اندازیم شاید در این میانه یکی کارگر شود شاید هم سرکارگر یا پیمانکار خدا را چه دیدید!؟

پیشنهاد می شود به منظور حل معضل خانه های خالی، دولت با در نظر گرفتن جمیع شرایط از تمکن مالی گرفته تا تعداد شلوار برخی آقایون(!) تعداد خانه های مورد نیاز برای یک شخص را مشخص کند و بیشتر از آن را منوط به پرداخت مالیات به اندازه نصف قیمت ملک مذکور کند. با این شیوه هم قیمت مسکن با رکود مواجه می شود و هم دیگر کسی هوس «خانه خالی داری» نمی کند!   

سرشکن کردن مالیات روی حقوق کارمندان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پایان کیروشیم در فوتبال ما و شلوار کردی زیدان !

 پایان کیروشیم در فوتبال ما و شلوار کردی زیدان !

جام ملت های آسیا با همه مخلفاتش به پایان رسید تا همان طوری که ژاوی از لابلای دلار های نفتی، قطر را در فینال دیده بود و جواد خیابانی در مقام یک کارشناس احساساتی ، آن را به سخره گرفت، جام در دستان قطری ها با بیشترین گل زده و کمترین گل خورده آرام بگیرد. البته ما هم بعد از چند دهه به آرزویمان رسیدیم و تا چهار تیم بالا آمدیم. باز شانس آوردیم که این بار دوستان برگزار کننده بی خیال سومی چهارمی شدند تا ما کمتر حرص بخوریم و یک وقت خرخره امارتی ها را نجویم و میدان فوتبال را با چاله میدان و گاراژ اشتباه نگیریم!

هر چند اگر در بازی رده بندی هر اتفاقی می افتاد چیزی از ارزش های ما کم نمی شد و کماکان شیرینی  فوتبالیست ها محفوظ می ماند! فقط چیزی که این وسط ما را آزار داد قضاوت زود هنگام و بعضاً مغرضانه عده ای فوتبال نشناس در باره عملکرد مربیان و بازیکنان بود.

میلان کوندرا در بخشی کتاب وصیت خیانت شده چنین نوشته است: غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است که مدام و بی وقفه درباره هرکس و پیش از انکه بفهمد و درک کند، قضاوت می کند. آین آمادگی پر شور برای قضاوت کردن، نفرت انگیز ترین اشتباه و مخرب ترین شرارت است!

در واقع باید یاد بگیریم قهرمانی ربطی به برنامه ریزی، جمع کردن پوست تخمه ها توسط تماشاگران، آشپزی و حمل و نقل اسباب و اثاثیه توسط بازیکنان و ندارد و به قول کارشناس محترم رسانه ملی تنها یک اشتباه بچه گانه جام را از ما گرفت! ( یعنی مسئولین برگزاری جام منتظر بودند تا ما با ژاپن مساوی کنیم و بدون برگزاری فینال جام را دو دستی تقدیم ما کنند! نه اینکه خیلی وقت است دست ما به جام نرسیده است، این بار می خواستند روی کیروش و بچه هایش را زمین نزنند)

علی ای حال کیروشیسم در فوتبال ما به پایان رسید و اگر عزیزان مالیاتچی منتظر هستند تا کیروش برگرد و وسایلش را از داخل آپارتمانش بردارد و طلب آنها را در آخرین گیت خروجی فرودگاه تقدیم شان  بدهد زهی خیال باطل...

این ما هستیم که هنوز با یاد و خاطرات گذشته زندگی می کنیم و در انباری خانه هایمان تا دلتان بخواهد بشکه سوراخ، چراغ علاالدین، یک کارتن نوار کاست، کتابهای دوران ابتدایی ، شیشه های شیر و نوشابه، سینی های مسی، تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید، چند حلقه لاستیک پیکان فرسوده ، سطل رنگ و قلم موی خشک شده و مجلات ورزشی کاهی مربوط به قهرمانی های تیم ملی فوتبال در آسیا و ... پیدا می شود و در هر اسباب کشی یک وانت بار مختص این خاطرات نوستالژیک کرایه می کنیم. مربی خارجی ما یک چمدان دارد و یک نیسان دستمزد که از حق فوتبال و ورزش جوانان این مملکت زدیم و دو دستی تقدیم جناب ایشان و هیات همراه کردیم تا بعد از هشت سال جزو چهار تیم آسیا شویم و به راحتی به جام جهانی صعود کنیم!

حالا اگر در مدارس روستایی مان دانش آموزان پوسته تیم بسکتبال را جدا می کنند تا با آن فوتبال بازی کنند ملالی نیست و به قولی افتخارات فوتبالی این مملکت مبارک  کفاشیان و تاج و سایر دست اندر کاران ورزش این مملکت... فقط خدا کند زیدان هوس کاشت مو در ایران نکند. چون این بابا بعد از هر شادی گل چنان جست و خیز می کند که شلوارش جر می خورد و شاید مجبور شود با شلوار کردی مربیگری کند!

اشتغال زایی با طعم چای و قلیان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نصب تراشه هشدار دهنده روی احشام!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پیشگویی زلزله با پیامک!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

به نام بخش خصوص به کام دولت!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آموزش از راه دور، تحقق رویای بازماندگان از تحصیل!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کجا با این همه شغلت بود پروای درویشان!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.