رویکرد سه گانه اقتصاد
فارغ از اینکه بزرگان علم اقتصاد یا همان اقتصاد دانان چه تعاریف و پارامترهایی برای مقولات اقتصادی در نظر گرفتهاند، اقتصاد در بین عامه مردم دارای تعاریف و تعابیر جداگانهای است. این تعاریف و ویژگیهای خودساخته در ساختار ذهنی افراد نیز رسوخ پیداکردهاند و به بیان فصیحتر و سادهتر مردم اوضاع اقتصادی جامعه را بر اساس ذهنیات و محتویات جیب خود میسنجند و تجزیه و تحلیل میکنند.
البته این رویکرد تنها مختص عامه مردم نیست و در بدنه دولت نیز چنین تضادها و ناساز نماهایی بهوفور به چشم میخورد و معمولاً آمارهای اقتصادی دولتیها در با واقعیتهای موجود در جامعه و آمارهای ارائهشده توسط کارشناسان مستقل تفاوتهای معناداری دارند! این اختلاف ساختاری در سایر لایههای مختلف اقتصادی نیز به چشم میخورد.
ماحصل چنین نگاه و رویکردی سهگانه (اقتصاد مردمی، اقتصاد دولتی و اقتصاد واقعی)، در کنار تصمیمات شتابزده و درعینحال احساسی، سیاسی و انتخاباتی، نبود انجمنهای صنفی، بنگاهداری دولت به ویژهها بانک و نهادهای بزرگ دولتی، دستکاری آمارها یا عدم شفافیت در ارائه آمارهای اقتصادی، جزیرهای عمل کردن مجموعههای اقتصادی بزرگ کشور، قاچاق گسترده و سیستماتیک کالا و ارز، فرار مالیاتی در حجم گسترده، انحراف از قانون بودجه، حضور برخی افراد خاص در اقتصاد، اختلاسهای کلان، فقدان نظارت مستمر بر عملکرد مجموعههای اقتصادی و … منجر به شکلگیری یک اقتصاد شکننده و زیان ده شده است که تبعات آن در همه لایههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … به چشم میخورد. بهبیاندیگر این رویکرد باعث شده تا اقتصاد کشور دچار یک آنارشیسم و هرجومرج لحظهای شود تا جایی که یک عده “برای به دست آوردن حداقل درآمد” و عدهای برای “خرج کردن ثروت بادآورده ” با چالشهای اساسی مواجه هستند.
در این بین نبود دانش اقتصادی در بین آحاد جامعه هم به یکی از دلایل نابسامانی اقتصادی فعلی تبدیل شده است. چراکه قاطبه مردم در تصمیمگیریهای اقتصادی با مشکلات عدیده روبرو هستند و بیاطلاعی از مفاهیم و رویکردهای اقتصادی باعث میشود ناخواسته در بروز یا تشدید برخی تبعات اقتصادی سهیم شوند. حمله بهسوی مغازهها و فروشگاهها و تشکیل صف های طولانی با گران شدن یک کالا و خریدی معادل مصرف یک سال ولو بیشتر نشان از نبود سواد اقتصادی یا عدم توان در تصمیمگیری صحیح در اقتصاد خانوار است. ناگفته نماند توسعه چنین فرهنگی در جامعه نیازمند آموزش و صرف هزینه و زمان است و شاید وقت آن فرارسیده باشد که در کتب درسی بخشی از فرهنگ اقتصادی و مقولات مربوط به آن گنجانده شود. از سوی دیگر در چنین شرایطی انجام جراحیهای اقتصادی و تلاش در جهت سروسامان دادن به مقوله اقتصاد بر الزاماً با برخی تبعات و سطحی از تورم همراه است و این یک اصل پذیرفتهشده در اقتصاد است.
در واقع تفاوت در نوع نگاه مردم و دولت به مقوله اقتصاد و کاهش چشمگیر میزان تحملپذیری مردم در برابر فشارهای اقتصادی، باعث شده تا انجام تغییرات اساسی اقتصادی پایدار در کشور بهکندی صورت پذیرد یا حتی انجام این تغییرات به آیندهای نامعلوم موکول شود. در این شرایط دولتها با اجرای طرحهای موقتی نظیر توزیع یارانه، سهام عدالت و سبد کالا، ارائه بسته های حمایتی، انجام مصاحبه های احساسی، نماش رفت و آمد مردم در بازار و عادی جلوه دادن بازار، کاهش دستوری نرخ برخی اقلام نظیر ارز، صدور بخشنامههای متعدد اقتصادی، مسدود کردن برخی حسابها، اعطای وام به بیکاران، راهاندازی بنگاههای زودبازده و یا حتی استفاده از نیروی انتظامی برای برقراری نظم و انضباط اقتصادی در جامعه تلاش میکنند که تأثیر چنین رویکردی قطعاً موضعی و موقتی خواهد بود و ممکن است در آینده منجر به تشدید وخامت اوضاع و به هدر دادن سرمایههای ملی نیز شود. ادامه این سیکل معیوب و تجویز مسکنهای موقتی و احساسی و به زبان سادهتر اداره دستوری اقتصاد، روزبهروز کلاف سردرگم اقتصاد را پیچیدهتر و باز نشدنیتر میکند. البته باید بپذیریم اندک وعدههای دولت فعلی نیز در مقولات اقتصادی به دلایل مختلف سیاسی و غیرسیاسی تاکنون محقق نشده است و در تشدید وخامت اوضاع تاثیر مستقیم داشته است. وعدههایی نظیر تکنرخی کردن ارز، واگذاری شرکتهای دولتی و آزاد شدن دولت از نقش بنگاهدار، جلوگیری از قاچاق کالا، مقابله با فرار مالیاتی کلان افراد، بنگاهها و نهادها، هدفمندسازی یارانههای غیرهدفمند و حذف یارانه ثروتمندان، واقعی کردن بهای سوخت و نهایتاً ایجاد رونق اقتصادی از وعدههای این دولت بوده که به نظر رسیدن به آنها دشوارتر نیز شده است.هرچند بخشی از این دشواریها ممکن است ریشه در تصمیمات دولتهای گذشته، توطئهچینی مخالفان دولت در لایههای مختلف، یا حتی شرایط لامحاله اقتصادی و سیاسی داخلی و بینالمللی داشته باشد، ولی ضعف عملکرد و برنامهریزی دولت نیز در تشدید بحران شرایط پیش رو بیتأثیر نبوده و نیست. تا جایی که چندی قبل از جانب رئیس اتاق بازرگانی ایران اعلام شد 70 درصد اقتصاد در اختیار کسانی است که جز ضرر چیزی برای اقتصاد کشور نداشتهاند!
در واقع توقع بهبود اوضاع اقتصادی در دولت فعلی و حتی دولتهای آتی در یک بازه زمانی کوتاه توقعی غیرمنطقی و غیر اجرایی است؛ چراکه ساختاری که در طول چند دهه دچار اختلال و نابسامانی شده است، یکشبه اصلاح نخواهد شد و نیاز به زمانی طولانیتر ازآنچه تصور میکنیم، دارد.